logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
 پیوندهای سیاسی عاشورا و انتظار

مقدمه:

برقراری عدالت و معنویت و رسیدن به سعادت و مقابله با ظلم و جور خواسته‌ای همگانی و برخاسته از فطرت بیدار انسان‌هاست. در طول تاریخ افراد و گروه‌ها و مکاتب مختلفی مدعی تحقق آن بوده‌اند ولی نتوانسته‌اند در عمل آن را نشان دهند. امّا شیعه بعنوان مکتبی الهی و انسان ساز، خود را داعیه دار این امر می‌داند. با نگاهی اجمالی به تاریخ شیعه می‌توان این مطلب را یافت، چرا که امامان شیعه برای نیل بشریّت به قلّه‌های رفیع سعادت نه تنها از هیچ تلاشی فروگذار نبودند، بلکه تا پای جان پیش رفته‌اند، که اوج این تلاش را میتوان در مکتب عاشورا به وضوح مشاهده‌ کرد.

نقطه قوت شیعه در این است که برخلاف ادعای سایر گروه‌ها و مکاتب، عاشورا حرکتی مقطعی و گذرا نبوده است، بلکه شیعه در لوای مکتب سرخ حسینی، معتقد به آمدن مصلح جهانی است که قوام بخش و در نهایت سرانجام بخش این هدف والا خواهد بود.

امام خمینی(ره) در این زمینه می‌فرماید:« مسئله كربلا، كه خودش در رأس مسائل سياسي هست، بايد زنده بماند به همان فرمي كه بود، منتها الفاظ تغيير بكند. مصيبت‌ها همان است، مصيبت‌ها تغييري ندارد، بايد آن بعد سياسي كربلا را براي مردم بيان كرد ...اين حركت اسلامي-سياسي بود كه بني اميه را از بين برد، و اگر اين حركت نبود، اسلام پايمال شده بود.» امام خمینی(ره)، صحیفه نور، جلد هجدهم - صفحه 177.

مقام معظم رهبری نیز بیان کرده‌اند:« عاشورا یک حادثه صِرف تاریخی نبود؛ عاشورا یک جریان مستمر و یک سرمشق دائمی برای امت اسلام بود. حضرت ابی عبدا.. (علیه السلام) با این حرکت یک سرمشق را برای امت اسلامی نوشت و گذاشت. این سرمشق فقط شهید شدن هم نیست؛ یک چیز مرکب و پیچیده و بسیار عمیق است. سه عنصر در حرکت حضرت وجود دارد: عنصر منطق و عقل، عنصر حماسه و عزت، عنصر عاطفه» از بیانات مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) در 5/11/84.

بنابراین بررسی پیوندهای این دو نهضت برای بشریت و انسان‌های آزاده و حق طلب راهگشا خواهد بود، که در این مجال برای جلوگیری از بسط این موضوع، فقط به برخی از پیوندهای شاخص سیاسی و اجتماعی آن پرداخته می‌شود.

عناوین مورد بحث

-  تبیین اهداف و آرمان نهضت حسینی و مهدوی (علیهماالسلام)

 - شباهت در زمانه و یاران و شرائط

 - سختی حفظ دین در عصر غیبت و ضرورت معرفت امام ودشمن شناسی

-  کلام آخر (یک پیامک، یک هشدار)

1) تبیین اهداف و آرمان نهضت حسینی و مهدوی (علیهما السلام)

1-1 مبارزه با ظلم و ستمگری:

امام حسين (علیه السلام) حکومت یزید را سبب نابودی دین می‌داند و می‌فرماید:« عَلَى‏ الْإِسْلَامِ‏ السَّلَامُ‏ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ»[1] آنگاه كه امت گرفتار فرمانروایی چون يزيد گردند بايد فاتحه اسلام را خواند. به همین جهت امام با قاطعيت مي‏گويد:« مثلي لايبايع مثله»[2] حضرت مهدي (علیه السلام) نيز با هيچ‏كس سر سازش ندارد، چنانکه در بیان علل غیبت حضرت، یکی از علل را هم مقابله با طاغوت و نداشتن بعیتی از آن‌ها را ذکر کرده‌اند. « ما منّا احدٌ الاَّ و يقع في عنقه بيعة لطاغية زمانه الاّ القائم... لئلا يكون لاحد في عنقه بيعة اذا خرج»[3] امام حسن(علیه السلام) فرمود: هر كدام ازما اهل بيت(علیه السلام) در زمان خود بيعت حاكمان و طاغوت‏هاي زمان را (از روي تقيه) به عهده داريم، مگر قائم... تا هنگامي كه قيام مي‏كند بر گردنش بيعت حاكمي نباشد.

حسين (علیه السلام)،باشهادت خود،باعث رسوايي و درنتيجه نابودي دولت بني اميه شد. مهدي (علیه السلام) نيز با ظهور خود، باعث رسوايي و تزلزل تمامي دولت‏هاي مستكبر، خواهد شد؛ « اذا قام القائم ذهب دولة الباطل»[4] هنگامي كه قائم قيام كند، هردولت باطلي از بين مي‏رود.

دردعای ندبه می‌خوانیم : « أینَ قاسم شوکه المعتدین أینَ هادم ابنیه الشّرک و النّفاق أینَ مبید اهل الفسوق و العصیان و الطّغیان ...أینَ مبید العتاه و المرده» « کجاست درهم شکننده شوکت؟ ستمگران کجاست ویران کننده بناهای شرک و نفاق؟ کجاست هلاک کننده اهل فسق و گناه و طغیان؟... کجاست هلاک کننده مستکبران و سرکشان؟»[5]

درروايات نيز آمده‌است: « يبلغ سلطانه المشرق و المغرب»[6] دولت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شرق وغرب جهان را فرا گيرد. « اذا قام القائم لايبقي ارض الاّ نودي فيها شهادة ان لا اله الا الله و ان محمداً رسول الله»[7] هنگامي كه مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند زميني باقي نمي‏ماند مگر آن كه گلبانگ توحيد و رسالت پيامبر در آن بلند گردد.

امام حسین (علیه السلام) میفرماید: خدا قائم ما آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را آشکار می‌کند تا از ستمگران انتقام بگیرد… او همان کسی است که زمانی طولانی غائب می‌شود، سپس ظهور می‌کند و زمین را پر از عدل و داد می‌سازد همانسان که از ظلم و جور پر شده‌ باشد.[8]

2-1 اصلاح‏گري‏:

امام حسين(علیه السلام) و مهدي(علیه السلام) دو اصلاح‏گرانی سترگ‏اند. امام حسين(علیه السلام) مي‏فرماید: « انِّي لَمْاَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطِراً ولا مُفْسِداً وَ لاظالِماً، وَاِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الِاصلاحِ فِي اُمةِ جَدِّي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) اُريدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ و اَنْهي عَنِ المُنْكَرِ و اَسيرَ بِسيرةِ جَدِّي محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و اَبي عَليِّ بنِ‌ اَبِي‌ طالِبٍ(علیه السلام)»[9] من نه از روي سرمستي و گستاخي و نه براي فساد و ستمگري حرکت کردم بلكه تنها براي طلب اصلاح در امّت جدم حرکت کردم ميخواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم و به سيره جدم و پدرم علي بن‌ابي‌طالب عمل كنم. در مورد حضرت مهدي نيز آمده‌است: « ليصلح الامة بعد فسادها»[10] خداوند به وسيله حضرت مهدي(علیه السلام) اين امت را پس از آن‏كه تباه شده‏اند، اصلاح مي‏كند.

3-1 بیداری امّت:

هدف مهدي(علیه السلام)، نجات انسان‏ها از بردگي فكري و برداشتن زنجيرهاي اسارت از آنان است. امام باقر (علیه السلام) مي‏فرمايد: « اذا قام القائم ذهب دولة الباطل»[11] هنگامي كه قائم قيام كند، هر آينه باطل از بين مي‏رود. هدف امامحسين (علیه السلام) نيز در « زیارت اربعين» چنين بيان شده است: « و بذل مهجة فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضالة» خون خود را تقديم تو كرد، تا انسان‏ها را از ناداني و گمراهي رهايي بخشد. پس هدف هر دو، احياي دين و جلوگيري از انحطاط ارزش‏ها است.

4-1 برگرداندن عزّت‏ دین:

عزّت اساس حركت حسيني و مهدوي است و مي‏تواند اساس سياست راهبردي حكومت ديني در سطح روابط بين المللي باشد. حكومت ديني - به عنوان زمينه ساز دولت كريمه مهدوي - از هرگونه رابطه و مذاكره‏اي كه شائبه ذلّت داشته باشد، پرهيزمي‏كند. منتظر « دولت عزيز»، خود بايد عزيز باشد، چرا که حکومت جهانی حضرت مهدی را عزّت بخش حقیقی دین معرفی کرده‌اند. در فرازهای پایانی دعای افتتاح آمده‌است: « اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ ‏وَأَهْلَهُ‏ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِكَ وَ الْقَادَةِ فِي سَبِيلِكَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا كَرَامَةَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»[12]

امام در روز عاشورا فرمودند: « أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ يَأْبَى اللَّهُ ذَلِكَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِيَّةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِيَّةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْكِرَامِ»[13] فرمود: اين زنازاده‏ پسر زنازاده مرا در بين دو امر ثابت نگاه داشته است: 1- شمشير كشيدن، 2- ذلّت و خوارى (يعنى انتظار دارد كه ما با آنان جنگ كنيم يا تسليم و دليل آن‌ها شويم) ولى چقدر بعيد است كه ما ذلّت و خوارى را قبول نمائيم؟! خدا و رسول و مؤمنين و عقلهاى پاك و پاكيزه پذيرفتن اين امر را براى من قبول نخواهند كرد، ما قتلگاه‏ها را بر فرمانبردارى ناكسان مقدّم ميداريم.[14]

بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است      که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است

نه ظلم کن به کسی، نی به زیر ظلم رو   که این مرام حسین است و منطق دین است

امام حسين(علیه السلام) مي‏فرمايد: « والله لااعطيکم بيدي اعطاءَالذليلِ و لا اَفِرُّ فِرارَ العبيد»[15] به خدا قسم دستم را (به نشانه بيعت) از روي خواري و ذلّت به شما نمی دهم و مانند بردگان فرار نمي‏كنم. باز فرمود: « موتٌ في عِزٍّ خيرٌ من حياةٍ في ذُلٍّ»[16] مرگ در عزت، بهتر از زندگي در ذلّت است.

5-1 احیاء حقیقی سنت‏:

عصرامام حسين(علیه السلام)، عصر غربت دين بود و عصر انتظار نيز چنين است. قيام حسين و فرزندش مهدي(علیه السلام) براي احياي دين است. منتظر مهدي، بايد از دين و ضرورت، قلمرو، و زبان آن و... تحليلي عميق داشته باشد؛ تا در اين عصر - كه عصر شبهات و فتنه‏ها است – بتواند زمينه ساز حركت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد.

حسين بن‌علي در نامهاي كه ضمن آن از بزرگان بصره دعوت به همياري و همراهي با وي كرده‌است، علّت و هدف از نهضت خويش را چنين بيان ميكند: « اَنَا اَدْعُوكُمْ اِلي كِتابِ الله ِوَ سُنَّةِ نَبِيِّهˆفَاِنَّ الْسُنَّةَ قَدْ اُميتَتْ وَ اِنَّ الْبِدْعَةَ قَدْ اُحْيِيَتْ»[17] من شما را به كتاب خدا و سنّت پيامبرش ميخوانم. همانا سنّت پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به کلی از بين رفته است و بدعتها زنده شده‌است، اگر سخـن مرا بـشنويد، شما را بـه راه راسـت هدايت خـواهم كرد.

در مورد حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم آمده‌است: « يحيي ميّت الكتاب والسنة» چون مهدي قيام كند، آنچه را كه از كتاب و سنت متروك مانده، زنده خواهدساخت.[18] او دین را نه تنها احیاء می‌نماید، بلکه آن را جهانی و فراگیر می‌سازد؛ « اذا قام القائم لايبقي ارض الاّ نودي فيها شهادة ان لا اله الا الله و ان محمداً رسول الله»[19] هنگامي كه مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند زميني باقي نمي‏ماند مگر آن كه گلبانگ توحيد و رسالت پيامبر در آن بلند گردد.

از مجموع اين سخنان، اين اهداف را ميتوان استفاده كرد:

الف ـ احیاء حقیقی دین و ترويج حقّ و عمل به آن

ب ـ بیدار سازی و اصلاح امّت

ج ـ عدم پذيرش زندگي ذلّت‌بار و ننگين دنيا و انتخاب زندگي باسعادت آخرت.

2) مقایسه شرائط زمانی و یاران دو قیام

یکسانی اهداف و آرمان‌ها وقتی جلوه بیشتری می‌یابد که می‌بینیم شرائط زمانی و اوضاع زمان هر دو قیام و یاران اصلی هر دو قیام شباهت فراوانی به یکدیگر دارند.

1-2 مشابهت در اوضاع و زمانه:

امام حسين (علیه السلام) اوضاع زمان قیام را چنين توصيف مي‏كند: « الا ترون انّ الحق لايعمل به و انّ الهوي لايترك عنه» آيا نمي‏بينيد كه به حق عمل نمي‏شود و از باطل خودداري نمي‏گردد.[20]« فان السنة قد اميتت و انّ البدعة قد احييت» همانا در شرايطي هستيم كه سنت پيامبر، از بين رفته و بدعت‏ها زنده شده‌است، « وعلي الاسلام السلام اذا قد بليت الامة براعٍ مثل يزيد» اگر حاكم امت، فردي همچون يزيد باشد، پس بايد فاتحه اسلام را خواند.

زمانه حضرت مهدي (علیه السلام) نيز چنين است: « يعطف الهوي علي الهدي، اذا عطفوا الهدي علي الهوي و يعطف الرأي علي القرآن، اذاعطفوا القرآن علي الرأي... و يحيي ميّت الكتاب والسنة» چون مهدي قيام كند، خواهش‏هاي نفساني را به هدايت آسماني، باز گرداند؛ پس از آنكه رستگاري را به هواينفس بازگردانده باشند. آرا و افكار را پيرو قرآن كند، پس از آنكه قرآن را تابع رأي خود گردانده باشند... پس مهدي به شما نشان خواهد داد كه روش عادلانه در حكومت، چگونه است و آنچه را كه از كتاب و سنت متروك مانده، زنده خواهدساخت.[21]

زمانه حضرت مهدي(علیه السلام) و امام حسين(علیه السلام)، در انحراف فكري، فساد اجتماعي، رواج بي‏ديني و بدعت در سطح جهاني، مشابه يكديگر است. مشابهت در زمانه، ابعاد متعددي دارد؛ از تبليغات جبهه باطل گرفته تا حاكميت خلفاي جور و غربت دين در عرصه زندگي وجامعه. تبليغات بني‏اميه و معاويه[22] عليه اهل بيت(علیه السلام) و امام حسين (علیه السلام) ، شباهت زيادي به تبليغات كشورهاي استكباري و صهيونيست‏ها، عليه ايران اسلامي دارد.

براساس روایات متواتر حضرت زمای ظهور می‌کنند که دنیا پر از ظلم و جور شده باشد، یعنی در عصر ظهور ظلم و جور فراگیر و سخت خواهد بود، چنانکه در زمان حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) ظلم و جور و بی دینی به جایی رسید که یزید به عنوان خلیفه مسلمین بصورت آشکارا مسلّمات دین را زیر سؤال میبرد و بی هیچ واهمه‌ای به میگساری و شهوت رانی و تمسخر واجبات دین می‌پردازد، تا بجائیکه امام حسین(علیه السلام) قیام خونین کربلا را تنها راه نجات دین و امّت می‌بیند.

2-2 مشابهت در یاران:

در مورد یاران شیدای قیام نیز به اعتراف تاریخ باید گفت: ياران امام حسين (علیه السلام) بهترين ياران و فدايي او بودند. آنان از معرفت، محبت، اطاعت و تسليم نسبت به امام خود و سبقت در اجراي خواسته‏ها و فرامين او برخوردارند و در عبادت، صداقت، اخلاص و شجاعت يگانه دوران بودند. گفتگوی امام و یارانشان در شب و روز عاشورا، گوشه‌ای از این شیدایی را به تصویر کشیده‌است. البته این کلمات خود گویای عُمق ایمان و معرفت آن‌ها نسبت به هدف قیام و شخص امام و ایمانی است که به خالق هستی و سعادت اخروی دارند.

امام حسین(علیه السلام) در خطبه شب عاشورا خطاب به یارانشان فرمودند: « فإنّي لا أعلم أصحابا [ اوفى و لا ][23] خيرا منكم، و لا أهل بيت، أفضل و أبرّ من أهل بيتي، فجزاكم اللَّه عنّي جميعا خيرا، و هذا الليل قد غشيكم فاتّخذوه جملا، و ليأخذ كل رجل منكم بيد رجل من أهل بيتي و تفرّقوا في سواد هذا الليل و ذروني و هؤلاء القوم، فإنّهم لا يريدون غيري»[24]

حقّا كه من اصحابى باوفا و‏ بهتر از شما، و نه اهل بيتى برتر و نيكوكارتر از اهل بيتم نمى‏شناسم، خداوند از من به شما پاداش نيكو دهد، اين شب است كه سياهى و تاريكى آن شما را فرا گرفته، پس آن را چون شتر رهوارى گرفته، و هر يك از شما دست يكى از اهل بيتم را گرفته و در اين تاريكى شب پراكنده شده از صحنه بيرون شتابيد، و مرا با دشمن واگذاريد چه آنان جز مرا نخواهند».

در اين زمان بود كه برادران و تمام اهل بيت امام حسين (عليه السّلام) به سخن در آمده گفتند: جان‌هاى ما پاسبان جان شريفت بوده تا در پيش رويت در خون خود غلتيده، آنچه بر تو وارد آيد بر ما نيز وارد گردد، وه چه زشت است زندگى بعد از تو.[25]

سپس سعيد بن عبد اللَّه حنفىّ برخاست و به عرض رسانيد: نه، به خدا اى فرزند رسول اللَّه (صلّى اللَّه عليه و آله)، هرگز تنهايت نگذارم، تا خدا بداند كه ما وصيّت پيامبرش محمّد را در باره تو حفظ و رعايت نموديم، و اگر مى‏دانستم كه در راه تو كشته مى‏شدم و بعد زنده به آتش كشيده مى‏شدم و خاكسترم به باد داده مى‏شد و هفتاد بار اين وضع تكرار مى‏شد، هرگز از حضرتت جدا نشده تا در پيش رويت شاهد مرگ و شهادت را در آغوش كشم، چرا نه، حال كه اين يك كشته شدن بيش نيست و بعد هم به كرامت ابدى و جاويدان خدا مى‏رسم.[26]

آن گاه زهير بن قين بجلى برخاست و به عرض رسانيد: به خدا اى فرزند رسول‏خدا چقدر دوست داشتم كه هزار بار كشته شده، زنده گردم تا خدا با اين كار تو و برادران و فرزندان و اهل بيت جوانت را از كشته شدن حفظ مى‏فرمود.[27]

اوج این وفاداری و دیانت یاران زمانی است که شمر براى فرزندان ام البنين(س) امان نامه می‌آورد. حضرت ابوالفضل(علیه السلام) بعنوان کسی که آنقدر توانایی داشت که در صورت پذیرش امان نامه در سپاه یزید جزو فرماندهان ارشد قرار گیرد و دنیایش بعد از این تضمین شود، اما با این وجود در جواب شمر می‌فرماید: دست‌هايت بريده و امان نامه‏ات ملعون بادا، اى دشمن خدا، ما را مى‏خوانى كه برادر و سرورمان حسين بن فاطمه (عليهما السّلام) را رها كرده در خط فرمان مطرودان و ملعونان فرزندان ملائمين خدا درآييم. که شمر خشمگین به لشكرش برگشت.[28]

« قَالَ الرَّاوِي وَ بَاتَ الْحُسَيْنُ (علیه السلام) وَ أَصْحَابُهُ تِلْكَ اللَّيْلَةَ وَ لَهُمْ دَوِيٌّ كَدَوِيِّ النَّحْلِ مَا بَيْنَ رَاكِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَائِمٍ وَ قَاعِدٍ»[29] راوى گويد: در شب عاشورا امام حسين(عليه السّلام) و همراهان در حالت ركوع و سجود و قيام و قعود به عبادت حقّ پرداختند زمزمه رقيق مناجات و دعاهايشان چون زمزمه برخاسته از زنبور عسل بود.[30] کوتاه اینکه ياران‏ امام حسين(علیه السلام) آنچنان شیفته شهادت و لقاء معبود خویش بودند که‏ قبل از شهيد شدن جا و مكان خود را در بهشت ديدند.[31]

ياران حضرت مهدي(علیه السلام) نيز چنين‏اند؛ چنان که امام باقر(علیه السلام) می‌فرماید: بدانید که آن‌ها مؤمنان حقیقی‌اند « اَلا هُمُ المُؤمِنُونَ حَقّاً…». حضرت علی(علیه السلام) در توصیف آنان می‌فرمایند: مردانی که خدا را به حقّ شناخته‌اند، آن‌ها یاوران حضرت مهدی (علیه السلام) در آخرالزمان هستند     « …رِجالٌ عرَفوا اللّهَ حقَّ معرِفتهِ،وَهمْ اَنْصارُ المَهْدِی فی آخِرِ الزَّمانِ».

امام جواد (علیه السلام) از پدران بزرگوارش عبودیت و بندگی آنان را این گونه توصیف می‌کند: آنان سلحشورانی هستند که در اطاعت خدا بسیار سخت کوش‌اند « هم کَرّارُونَ مُجِدُّونَ فی طاعَةِ اللّه…»[32] «آنان در طریق عبودیت اهل جدیت و تلاشند».

از بارزترین نشانه‌های این گروه تعادل در شخصیت، تعادل میان دنیا وآخرت و تعادل میان قدرت و بصیرت است و همین راز نیرومندی و نفوذ آنان می‌باشد. خدای تعالی این موازنه وتعادل را دوست می‌دارد وافراط و تفریط را ناپسند می‌دارد .روایت با جمله‌ی«  رهبانٌِِِِ بالیل، لیوث بالنهار» به چنین موازنه‌ای اشاره کرده‌است. در ساختار شخصیت انسان، شب وروز نقش‌های گوناگونی را ایفا می‌کنند. گردش شب و روز، یک گردش تکاملی است، هر کدام دیگری را کامل می‌کند و با مشارکت یکدیگر در بنای شخصیت انسان مؤمن دعوت گر و مجاهد نقش دارند. اگر تهجد وعبادت شب نباشد،انسان در رویارویی با گردنه‌های دشوار روز، استواری لازم را نمی‌یابد.