مقدمه:
تمام کساني که شيريني محبّت امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را چشيدهاند و آثار با برکت و نوراني اين محبت را احساس کردهاند، به نوعي ميخواهند اين محبت را افزايش دهند تا به اين وسيله، از گناه خودداري کنند، عبادات را به موقع و به شکل زيباتري انجام دهند، انفاق کنند و به طور کلي، در اين راه سختيهايي را بر خود هموار نمايند. اين موضوع جزء مطالبات جوانان است و سالهاست که اين سؤال از سوي جوانان مطرح ميشود که «چهکار کنيم تا محبّتمان به مولايمان افزايش پيدا کند؟
البته اين طبيعي است که با عمل به دستورات دين و تعالي روحي، محبت ما نسبت به مولايمان نيز افزايش پيدا ميکند؛ اما ميتوان گفت اين يک روش غيرمستقيم براي افزايش محبت حضرت در قلوب ما است.يد.آ گرچه انجام اين اعمال، حداقل وظيفۀ عقلاني هر علاقمند به حضرت، و محک صداقت در علاقه ميباشد و اثرات ريشهاي و عميقي نيز دارد، اما اگر انسان در کنار اين اعمال لازم، بتواند مستقيماً به افزايش اکسير محبت در قلبش بپردازد، با انرژي و تواني که اين محبت فزاينده به او ميبخشد، تمام دستورات دين را خيلي بهتر و راحتتر اجرا خواهد کرد. چنين فردي، طبيعتاً با سرعت و سهولت بسيار بيشتري موانع را پشتسر ميگذارد و رو به قلههاي معنويت حرکت ميکند. اما راهکار عملي و مستقيم براي افزايش اين اکسير محبت چيست؟
ديدن و انديشيدن، دو راه افزايش محبت
بايد توجه داشته باشيم که ايجاد تحول در قلب انسان و تغيير گرايشها و علاقهمنديهاي او بسيار دشوار است. قلبي که امام صادق (عليه السلام) در مورد آن ميفرمايد: «إزالَةُ الجِبالِ أهوَنُ مِن إزالَةِ قَلبٍ عَن مَوضِعِهِ؛ جابجا کردن کوهها آسانتر از اين است که قلبي بخواهد از جايش تکان بخورد.»[1] در اينجا منظور از تکان خوردن قلب اين است که تمايل يا گرايشي در قلب انسان کم و زياد شود.
قلب انسان به اين سادگي تحت امر او قرار نميگيرد. به عنوان مثال، اگر از قلب بخواهي که به بهشت علاقه داشته باشد، به همين راحتي اطاعت نميکند. اگر به او امر کني که به دنيا علاقه نداشته باش، فرمان نميبرد. ما با قلبي سر و کار داريم که نه تنها به اين سادگي انعطافپذير نيست، بلکه اگر به او ميدان داده شود، دوست دارد همة عالم را به تسخير خود درآورد و به همۀ خواستههاي خود برسد. به حدي که گاهي از اوقات فکر ميکنيم به شکل غيرقابل کنترلي، به چيزي علاقهمند يا از چيزي متنفر ميشود.
يکي از مهمترين روشها براي اينکه علاقهاي از علاقههاي خوب، در دل انسان افزايش پيدا کند، و يا علاقهاي از علاقههاي بد در دل کاهش يابد، استفاده از «علم و انديشه» است. اميرالمؤمنين علي عليه السلام ميفرمايد: «الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْفِکْر؛[2] تفکر و انديشيدن، در قلب انسان اثر ميگذارد.» قلب مانند صفحهاي است که انديشة انسان، مطالب مختلف را بر روي آن يادداشت ميکند. هر چيزي که در موردش انديشيدي، قلب تو به سوي آن گرايش پيدا خواهد کرد.
روش ديگري که براي تغيير قلب وجود دارد، «ديدن» است. اميرالمؤمنين عليه السلام ميفرمايد: «الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَر»[3] هر آنچه چشم ببيند، قلب يادداشت ميکند. اين دو بيتي مشهور بابا طاهر نيز شايد بر اساس همين روايت سروده شده باشد. آنجا که ميگويد:
زدست ديده و دل هر دو فرياد هر آنچه ديده بيند دل کند ياد
بسـازم خنجري نيشش ز فولاد زنـم بر ديـده تا دل گردد آزاد
چشم انسان، دلِ انسان را با خود ميبرد؛ کما اينکه تفکر و انديشيدن هم، دل انسان را با خود ميبرد. با اين حساب، ما براي افزايش محبت خود نسبت به امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) دو راه داريم:
- ديدن 2. تفکر و انديشيدن. براي افزايش علاقه به حضرت، راه اول که فعلاً بهروي ما بسته است و ما از ديدن جمال دلرباي حضرت محروم هستيم. اما راه دوم به روي ما گشوده است و ما ميتوانيم از عنصر تفکر و انديشه براي رسيدن به منظور استفاده کنيم.
شهود وقايع غيبي با تفکر و انديشه
اگر ما حکومت حضرت يا خودِ حضرت را ديده بوديم، طبيعتاً تحت تأثير آنچه ميديديم، قلب ما نسبت به ايشان علاقهمندتر ميشد؛ اما حالا که حضرت در پشت پردۀ غيبت هستند، در غياب ايشان چه ميتوان کرد تا اين علاقه در قلب ما شعلهورتر شود؟ بر اساس اولين حديث شريفي که بيان شد، ميتوانيم از قدرت فکر و انديشۀ خود استفاده کنيم تا بر قلب خود اثر بگذاريم و اين محبت را در قلبمان افزايش دهيم.
درست است که چشم سر، فقط واقعيتهاي عيني را ميبيند از ديدن واقعيتهاي غيبي عاجز است، ولي ما به ابزاري به نام «فکر» مجهز هستيم که ميتواند وقايع غيبي را براي ما آشکار کند و قلب ما را به سوي حقايق بگشايد. بدون استفاده از فکر، قلب انسان در بند علاقه به واقعيتهاي عيني باقي ميماند. لذا فکر انسان ميتواند در نجات قلب، بسيار مؤثر باشد. اگر استفاده از چشم را با تفکر همراه کنيم، ديگر چشم هم ما را گمراه نخواهد کرد؛ چون ميتوانيم واقعيتها را تحليل کنيم و به حقايق برسيم.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) ميفرمايد: «القَلبُ بالتَّعلُّلِ رَهينٌ؛ قلب انسان در گروي برهان است.»[4] به بيان ديگر، قلب اسير دليل است و اگر براي قلبمان دليل بياوريم، قانع خواهد شد. اگر با چشم خود، امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف را ديده بوديم، طبيعتاً با توجه به صفاي دل، به سمت حضرت گرايش پيدا ميکرديم و نيازي به دليل و برهان نبود. اما حالا که ايشان را نميبينيم براي بالا بردن محبت خود نسبت به حضرت، از چه ابزاري بايد استفاده کنيم؟ طبيعتاً در اينجا ميتوانيم از ابزار فکر و انديشه بهخوبي استفاده نماييم. يعني بر روي آگاهيهايي که در رابطه با حضرت داريم، فکر کنيم. منظور از فکر، رفت و آمد بين آگاهيهايي است که بهدست آوردهايم؛ نه اينکه فقط آگاهيهاي جديدي کسب کنيم. چنين فکري يکي از عوامل مهم براي بالا بردن محبّت به امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است.
البته علاوه بر تفکر، عامل ديگري هم وجود دارد که ميتواند بر قلب ما تأثيرگذار باشد، و آن هم «ذکر» است. در روايات آمده است که ذکر حيات قلب است،[5] ذکر جلادهندة دل است[6] که شرح اين عامل را بايد در فرصتي ديگر پيگيري کرد.
يکي ديگر از روشهاي خوب براي رسيدن به درک بالاتر و عميقتر، خواندن کتب تاريخي در رابطه با زندگاني اهل بيت عليهم السلام است. با مطالعۀ اينگونه کتابها، قلب ما متحوّل خواهد شد و معارف والايي براي تفکر و انديشۀ خود، بهدست ميآوريم. اينکه يک امام چه خصوصيات و احساساتي دارد؟ رابطۀ قلبي يک امام با آحاد امّتش چگونه است؟ امام چه ارتباطي با خداوند دارد؟ واسطة فيض بودنِ امام به چه معناست؟ با کسب اينگونه آگاهيها و تفکر و تأمل بر روي آنها، يک تحول قلبي در انسان به وجود خواهد آمد.
بالا بردن محبّت به امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، تنها با شنيدن سخنرانيها و کسب آگاهيهاي جديد به دست نميآيد، بلکه نياز به تفکر دارد. البته سخنراني هم ميتواند به فکر کردن انسان کمک کند و انسان را به تفکر وادارد. چقدر خوب است که انسان از شنيدن يک سخنراني، صرفاً در پي کسب معلومات تازه نباشد؛ بلکه به تفکر پيرامون همان معلوماتي که دارد، هم بپردازد. ما معمولاً وقتي براي تفکر در اين زمينه نميگذاريم. البته براي فکر کردن دربارة دنيا وقت ميگذاريم، اما براي تفکر دربارة معاني بلند معنوي، کمتر وقت ميگذاريم.
جايگاه ويژه تفکر در افزايش علاقه به امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)
براي افزايش علاقه به حضرت، حتي بيش از ساير ائمه (عليه السلام)، به تفکر نياز داريم. زيرا حضرت بقيةاللهالاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مانند نبي مکرم اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم)، اميرالمؤمنين (عليه السلام)، و اباعبداللهالحسين (عليه السلام)، خاطرات ثبتشدهاي براي ما به جاي نگذاشتهاند. آگاهيهاي ما در مورد حضرت کم است. مثلاً اينکه ايشان چگونه زندگي ميکنند براي ما روشن نيست. خاطرات چنداني از مهربانيهاي حضرت وجود ندارد که براي يکديگر بگوييم، تا بهاين وسيله محبت ما نسبت به ايشان افزايش پيدا کند. به همين دليل در مورد ايشان، نياز به تفکر بيشتري داريم. به طور کلي ميتوان گفت: در مورد حضرت کمتر ميتوان علم و آگاهي پيدا کرد و بيشتر بايد به ايشان فکر کنيم.
وقتي زندگي اميرالمؤمنين عليه السلام، امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) را مرور ميکنيم، بايد به اين توجه کنيم که معصومين عليهم السلام همه يک نور هستند: «کُلُّهُم نُورٌ واحِد»[7] و ويژگيهايشان مانند هم است. آنگاه بنشينيم و آن مسائل را به امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) تعميم هم دهيم، مثلاً اين حکايت را به ياد بياوريم: اميرالمؤمنين (عليه السلام) غلامشان را چندين مرتبه صدا زدند، و او جواب نداد. حضرت آمدند و ديدند آن غلام در کناري نشسته است. پرسيدند: تو که صداي مرا ميشنوي پس چرا جوابم را نميدهي؟ گفت: «حالِ جواب دادن نداشتم، ترسي هم از شما ندارم! (يعني از شما حساب نميبرم.)» اگر ما به جاي حضرت بوديم شايد ميگفتيم: «کمي به او محبّت کرديم، ببين چگونه برخورد ميکند!» اما حضرت عرضه داشتند: «خدايا ممنونت هستم که من را از کساني قرار ندادي که مردم از آنها ميترسند.» بعد براي اين مژدهاي که غلام به حضرت داده بود، رو به غلام کرد و فرمود: «برو. من تو را در راه خدا آزاد کردم.» حضرت در قبال آن برخورد ناشايست، تا اين حد به او محبت کردند.[8]
خصوصيات امام زمان (عليه السلام) نيز شبيه جدشان اميرالمؤمنين عليه السلام است و برخوردشان به همان ميزان، لطيف، ظريف و زيبا است. مثلاً اگر يک موقع ببينند ما فرصت پرداختن به رابطۀ خودمان با حضرت را نداريم و فقط براي گرفتن حاجت به در خانۀ ايشان آمدهايم، نميگويند: «اين فقط بخاطر حاجت خودش آمده و با من کاري ندارد.» بعدش هم ما را معطل نميکنند و دست رد به سينۀ ما نميزنند؛ بلکه با مهرباني حاجت ما را ميدهند و ما را با لبخند، روانه ميکنند.
بايد در مورد حضرت فکر کنيم. اگر وقت نگذاريم و فکر نکنيم، عاشق حضرت نخواهيم شد. دربارة اينکه حضرت الان چگونه زندگي ميکنند بينديشيم، دربارة اين روايت بينديشيم که اميرالمؤمنينعلي (عليه السلام) وقتي زردي صورت يکي از ياران خودشان را ديدند، از او علت زردي صورتش را پرسيدند، و او از دردي که داشته سخن گفت. حضرت به او فرمودند: «ما اهلبيت با شادي شما شاد ميشويم. وقتي غمي، دلِ شما را ميگيرد، دلما را هم غم ميگيرد. به خاطر مريضي شما مريض ميشويم. براي شما دعا ميکنيم و وقتي دعا ميکنيد، آمين ميگوييم.» آن شخص پرسيد: چطور آمين ميگوييد؟ حضرت فرمودند: براي ما غايب و حاضر تفاوتي نميکند.[9] در مورد اين ها بينديشيم. انديشيدن در مورد اين موضوعات، قلب ما را جلا ميدهد.
بر اساس فرمايش اميرالمؤمنين (عليه السلام) که فرمودهاند: «الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْفِكْر»، فقط چشم نيست که ميتواند دل انسان را ببرد، بلکه فکر هم، ميتواند دلِ انسان را ببرد. مدت زماني که انسان به تفکر ميپردازد نيز خيلي مهم است، و در جلاي دل انسان اثر دارد.
محبت امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به انسانها بهانهاي براي فکر کردن
در ميان معارف ولايي، يکي از موضوعات پيشنهادي براي تفکر، اين است که «چرا امام زمان هفتهاي يکبار، پروندة تک تک ما را ملاحظه ميکنند؟»[10] ايشان به حساب و کتاب بين ما و خدا چهکار دارند؟ آيا حضرت مانند يک مأمور و يا رييس اداره که مجبور است پروندههايي را ببيند و امضا کند، پروندههاي ما را مرور ميکنند؟ آيا حسّ جستجوگري يا انگيزههاي مشابه ديگر، ايشان را وادار ميکند که پروندة ما را ببينند؟ آيا اينکار ايشان از سر فراغت و بيکاري است؟ چرا حضرت دنبال اين هستند که از احوال ما باخبر شوند؟
در واقع، حضرت مانند پدر مهرباني که وضعيت تحصيلي فرزندش براي او اهميت دارد و آنرا تعقيب ميکند، دوست دارند از پروندة ما باخبر شوند. يعني پروندۀ ما را از سرِ علاقه نگاه ميکنند. براي اينکه برايمان در پيشگاه ربّ العالمين دعا و استغفار کنند،[11] براي اينکه در مورد ما نگران هستند. آن وقت به اين فکر کنيد که تعداد شيعيان، تعداد امّت اسلامي، تعداد انسانهايي که بر روي کرۀ زمين زندگي ميکنند، چقدر است؟ آيا دربارة اين فکر کردهايد که قلب رئوفي که به آحاد ما و به تک تک ما عشق ميورزد، و جداگانه هر کدام را مورد علاقة خودش قرار ميدهد، تا چه حد ميتواند مهربان و دلسوز باشد؟
بياييد کمي در مورد ميزان علاقه امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به خودمان فکر کنيم؛ اينکه ايشان از سر علاقه، پروندة ما را بهصورت هفتگي مرور ميکنند. از کنار اين موضوع به سادگي عبور نکنيم و در مورد آن تأمل نماييم. اين تفکر ما را متحول خواهد کرد و علاقۀ ما به آن حضرت را افزايش خواهد داد.
غربت و مظلوميت حضرت، موضوع ديگري براي تفکر
مطلب ديگري که ميتواند موضوع تفکر ما قرار گيرد، مظلوميت حضرت است. در اين زمينه تا حدي ميتوان يک نوع مقايسه با ديگر امامان صورت داد. مقدار مظلوميت و غربت حضرت چقدر است؟ آيا تاکنون در اين باره فکر کردهايم؟ بعضيها که سنّ و سال بالايي دارند، ميگويند: کسانيکه عمر طولاني دارند، بيش از ديگران داغ عزيزانشان را ميبينند. حالا تصور کنيد اگر کسي هزار سال عمر کند، با يک قلب فوقالعاده عاطفي و نوراني، چقدر داغ خواهد ديد؟ آيا کسي در دنيا، به اندازه امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) داغ ديده است؟ آيا ممکن است برايشان عادي شده باشد؟ بايد از عاطفة حضرت، خبر داشته باشيد. به علاقۀ يک پدر به جوانش فکر کنيد. آيا علاقۀ ايشان به تک تک ما بيشتر از علاقة همة پدرها و مادرهاي ما به فرزندانشان نيست؟ آيا عزاي اباعبداللهالحسين (عليه السلام) براي امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ساده است؟ آيا مصائب زينب کبري (سلام الله عليها) براي ايشان ساده است؟ بيش از هزار سال است که براي حضرت زينب (سلام الله عليها) گريه ميکنند؛ اين ساده است؟ امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) حق دارند بفرمايند: «فَلَأَنْدُبَنَّکَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْکِيَنَّ عَلَيْکَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً؛ صبح و شب برايت گريه ميکنم، و آنگاه که نتوانم گريه کنم، به جاي اشک براي تو خون گريه خواهم کرد.»[12]
نبايد به راحتي از کنار آن عبور کنيم. ما اطلاعات زيادي در مورد حضرت نداريم، و اين موضوع از جهتي سازنده است؛ چون معمولاً کسب آگاهي و اطلاعات سرگرم کننده است. اما اينها موضوعاتي است که بايد روي آنها فکر کنيم. آنوقت خواهيم ديد بهيکباره مکاشفهاي براي قلب انسان صورت ميگيرد، و اين موضوع، از انديشة انسان به قلب انسان وارد ميشود. اگر ما تنها بخشي از آگاهيهايي که بهدست ميآوريم را با تفکر در قلبمان وارد کنيم، متحوّل خواهيم شد. تفکر، نافذ است و در قلب نفوذ ميکند. ما عموماً آگاهيها و معارف بسياري داريم، اما سعي نميکنيم که اين معارف را در قلبمان نفوذ دهيم، و به اين وسيله از آنها بهرهبرداري کنيم. گاهي از اوقات به جاي اينکه در پي کسب اطلاعات جديد باشيم، بهتر است بر روي همان اطلاعات قبلي خودمان بينديشيم و خود را به تفکر دربارۀ آگاهيهايي که از قبل داريم وادار نماييم.
نتیجه:
چشم انسان، دلِ انسان را با خود ميبرد؛ کما اينکه تفکر و انديشيدن هم، دل انسان را با خود ميبرد. با اين حساب، ما براي افزايش محبت خود نسبت به امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف دو راه داريم:
- ديدن 2. تفکر و انديشيدن. براي افزايش علاقه به حضرت، راه اول که فعلاً بهروي ما بسته است و ما از ديدن جمال دلرباي حضرت محروم هستيم. اما راه دوم به روي ما گشوده است و ما ميتوانيم از عنصر تفکر و انديشه براي رسيدن به منظور استفاده کنيم.
خصوصيات امام زمان (عليه السلام) نيز شبيه جدشان اميرالمؤمنين (عليه السلام است) و برخوردشان به همان ميزان، لطيف، ظريف و زيبا است. مثلاً اگر يک موقع ببينند ما فرصت پرداختن به رابطۀ خودمان با حضرت را نداريم و فقط براي گرفتن حاجت به در خانۀ ايشان آمدهايم، نميگويند: «اين فقط بخاطر حاجت خودش آمده و با من کاري ندارد.» بعدش هم ما را معطل نميکنند و دست رد به سينۀ ما نميزنند؛ بلکه با مهرباني حاجت ما را ميدهند و ما را با لبخند، روانه ميکنند.
پی نوشت ها:
[1].تحف العقول، ح 358.
[2].غرر الحکم، ح879.
[3].نهج البلاغه، حکمت 409.
[4].ميزان الحكمه، ج9، ح 17193.
[5]. غررالحکم، ح3643.
[6]. نهج البلاغه، خ222.
[7]. کفاية الاثر، ص69.
[8].مناقب ابن شهر آشوب، ج2،ص113.
[9]. بصائرالدرجات، ص260.
[10]. کافي، ج 1، ص 219.
[11].رک: وسائل الشيعه، ج 16، ص 109.
[12]. زيارت ناحيه مقدسه. بحارالأنوار، ج 98، ص 237.
انتشار یافته درسايت مجله امان - مجله عمومي - ويژه امام زمان )عليه السلام(، فرمایشات حجت االسلام علیرضا پناهیان