logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
متفکران معاصر و انديشه‌ي حکومت واحد جهان

مقدمه:

يكي از بحث­ هاي مهم و اساسي كه بيشتر از هر زمان در قرن اخير ذهن متفكران، انديشمندان، سياست‌مداران و دولتمردان را به خود جلب كرده است؛ انديشه‌ي تشكيل حكومت واحد جهاني است. حكومت واحد در جهان در طول تاريخ مورد توجه گروه­ها، مكاتب و انديشه­هاي گوناگون بوده و تلاش­هاي فراواني نيز براي شكل­ گيري آن شده است.

1ـ کانت (جامعه مشترک الاخلاق جهاني)

  «امانوئل كانت»[1] از جمله انديشوراني است كه تفكر حكومت واحد در جهان را مطرح نموده است. «طرح صلح پايدار» تنها رساله اي از ايشان است كه ارتباط مستقيم با عقايد سياسي او دارد. بيشتر انگاره هاي گفته شده در اين رساله در رابطه با صلح جهاني و دوري از جنگ، خونريزي و ستيزه جويي است. «كانت» بر اين باور است كه اروپا بايد با يك طرح صلح عمومي از جنگ و خونريزي فاصله بگيرد. اروپاي متحد در سايه‌ي صلح و آرامش، طرحي است كه امانوئل كانت براي ساختن جامع هاي واحد و سالم به دور از هرگونه شرارت، جنگ و تجاوز ارائه نموده است.[2] به نظر کانت تحول و دگرگوني در زندگي بشر، در دو مرحله صورت مي‌گيرد: مرحله‌ي نخست: يعني پايان جنگ همه عليه همه که با تأسيس و استقرار قدرت دولت در سطحي گسترده و وسيع در اروپا، تحقق کامل يافت و به انجام خود رسيد. مرحله‌ي دوم: مي بايست بنا بر استقرار نظمي بين المللي در شکل کنفدراسيوني متشکل از ملل مختلف باشد که جنگ بين کشورها را غير قانوني و نامشروع دانسته و مانع آن گردد[3] او در هفتادو يک سالگي کتابي به نام «صلح جاوادان» نوشت و در آن از يک اتحاد جهاني متشکل از ممالک آزاد طرفداري کرد و اعلام داشت: فرمانروايان ما پول ندارند که مصرف تعليم و تربيت عمومي سازند…؛ زيرا همه‌ي منابع و خزائن خود را در راه تهيه‌ي تجهيزات جنگي تلف مي‌کنند.وي نه تنها خواهان تقليل نيروي نظامي؛ بلکه خواستار انحلال آن بود.به نظر او وظيفه‌ي دولت، ايجاد همبستگي ميان تمام افراد بشر، با صلح جهاني است.کانت اعلام مي‌دارد که اين هدف و مقصدي است که بشريت به راهنمايي خداوند، براي رسيدن بدان تلاش مي‌کند.[4]

  «كانت» در اين‌باره مي نويسد: ايجاد نظم جهاني، منوط به وضع يك قانون جهاني است. اين همان است كه مذاهب آن را خواسته اند و اين همان است كه پيامبران از دوراني بس كهن، براي تحقق بخشيدن به آن بپا خاستند و خروشها به پا آوردند. بدين گونه خواستند روشنگر تاريكي ها باشند.[5]

  در نظر كانت اوضاع كنوني جهان دوام نخواهد يافت و يكي از بهترين راه هاي نجات بشر از وضعيت كنوني تشكيل حكومت واحد در جهان است.

2ـ فيخته (وحدت کامل جهاني)

  «فيخته» يكي ديگر از دانشمنداني است كه نظام واحد جهاني را در انديشههاي خود مطرح نموده است. از ديدگاه فيخته، «ژرمن» برترين نژاد بوده و مدعي است كه آلمانها تنها ملتي هستند كه ميتوانند صلح و آرامش را در جهان برپا نمايند.

  باور «فيخته» براين است كه اگر روزي عقايد سياسي او در اروپا پياده ميشد، اروپا زيرنظر حكومت آلمان ها به وحدت كامل مي‌رسيد. هرچند موج نژادپرستي در ديدگاه هاي «فيخته» موج مي‌زند اما به باور حكومت واحد، از اساسيترين انگارهها در نظريه‌ي وي ميباشد. در انديشه هاي «فيخته» جهان وقتي به سعادت و تكامل خواهد رسيد كه زير نفوذ و نظر يك قانون و حكومت قرار بگيرد و براي حكومت واحد مدنظر خود، مصداق حكومت نژادپرست آلمان را براي اين تعيين كرده است.

3ـ راسل (سازمان جهاني براي اداره حکومت جهاني)

  «آيا بشر آيندهاي هم دارد؟»؛ كتابي است كه فيلسوف شهير انگليسي، «برتراندراسل» نوشته است. باور وي در اين كتاب بر اين است كه وضع مردم دنيا در دوران بمب اتمي و هيدروژني بسيار خطرناك و اسفبار است. وي تنها راه رسيدن به يك زندگي بدون دغدغه و جنگ را تشكيل يك حكومت واحد جهاني مي داند.

  «راسل» ضمن تاكيد بر تشكيل حكومت واحد جهاني ساختار اين حكومت را نيز پيشنهاد ميكند تا بشر در سايه آن بتواند در صلح و آرامش به زندگي خود ادامه دهد. وي در اين خصوص مي نويسد: ايجاد سازماني جهاني كه بتواند از وقوع جنگ جلوگيري كند امكانپذير است… اقوي دليلي كه مي‌تواند به نفع حكومت جهاني ذكر شود آن است كه اگر اين حكومت آنگونه كه شايد تشكيل شود، مي تواند از وقوع جنگ جلوگيري به عمل آورد.[6]

  در نظر «راسل» رقابت بين حكومتها و دولتهاي مختلف باعث جنگ و نزاع بين آنها شده و مانع پديد آمدن يك دنياي علمي زيرنظر حكومتي واحد مي گردد. او در اين باره مي‌نويسد:در مادامي كه يك حكومت جهاني در دنيا وجود ندارد، رقابت براي كسب قدرتها بين كشورها وجود دارد. دنياي علمي بدون يك حكومت واحد جهاني، ثبات و دوامي نخواهد داشت.[7]

4ـ توين بي (جامعه معنويت گراي جهاني)

  يكي ديگر از متفكرين صاحبنظر در مسأله‌ي حكومت جهاني «آرنولد توينبي» است. «توينبي» نويسنده‌ي اثر دوازده جلدي به نام مطالعه تاريخ است. او بيست و يك تمدن گذشته و حال را بررسي نموده است. شكل طرح موضوع براي كاوش هاي تاريخي و همچنين نحوه‌ي تلاش وي براي فهم وقايع جهان از ويژگيهاي خاص مطالعات تاريخي اين دانشمند است كه در اثر دوازده جلدي خويش به بيان ديدگاه هاي خود پرداخته است. در دنيايي كه براي آينده‌ي جهان در انديشه هاي «توينبي» ساخته شده است؛ حكومتي جهاني با تكيه بر همكاري جهاني پديد خواهد آمد. در باور «توينبي» جامعه‌ي جهاني در آينده با سنگ خاراي ايمان برپا ميگردد نه كلوخه هاي اقتصاد.

  خلاصه‌ي ديدگاه وي را ميتوان چنين بيان كرد: تمدن هايي كه موفق ميشوند حكومت هاي وسيع تشكيل دهند، حكومت هايي كه از مليت هاي مختلف تشكيل يافتهاند، در سراشيب اضمحلال با مسأله‌ي «جدايي طلبي» روبه رو مي شوند؛ يعني ملتها به تناسب دوريشان از قدرت مركزي براي مستقل شدن از آن تلاش مي‌كنند. در چنين اوضاعي دولت مركزي براي حفظ سيطره‌ي خود و همچنين به نحوي كنار آمدن با پديده جدايي طلبي، مسأله «جهاني زيستن» را مطرح ميكند. داعيه‌ي «جهاني بودن» از يك سو به ادامه‌ي تسلط حكومت مركزي مشروعيت مي بخشد و از سوي ديگر امكان ميدهد كه حكومتها با قبول ظاهري ادعاي جهاني بودن، در عمل رفتاري مستقل داشته باشند. وي با ارائه‌ي نمونههاي فراوان از امپراتوري روم، چين و خلافت عباسي سعي دارد اين تئوري عمومي را اثبات كند. به عنوان مثال به نظر «توينبي» امپراتوري هايي كه مشروعيت خود را از دين گرفته بودند با ادعاي جهاني بودن آن دين، مساله‌ي جهاني بودن حكومت خود را مطرح مي كرده اند. اگر چه تئوري «توينبي» در رابطه با توضيح پديده‌ي حكومتهاي جهاني ناتوان است اما آنچه را كه ميتوان سرنخي مهم براي كاوش در اينباره دانست، استفاده از يك مسلك جهاني براي توجيه جهاني بودن حكومتهاست.[8]

  اين متفكر شهير انگليسي طي نطقي در كنفرانس صلح «نيويورك» با اشاره به ضرورت تشكيل حكومت واحد جهاني، مي‌گويد: تنها راه صلح و نجات بشر، تشكيل يك حكومت [واحد] جهاني و جلوگيري از گسترش سلاحهاي اتمي است.[9]

5ـ لوکا (جهان وطني)

  «ويليام لوكا اريسون» فيلسوف مشهور آمريكايي مي نويسد: ما به مملكت واحد و قانون واحد و قاضي واحد و حاكم واحد براي بشر، اعتراف ميكنيم. تمام شهرهاي دنيا، شهرما و هر يك از جامعه بشر، ابناي شهر ما و ابناي وطن ما هستند. ما زمين شهرهاي خود را دوست ميداريم.[10]

  از نظر لوكا اريسون كليه ساختارهاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي و نظامي اجتماعي بشر بايد زير نفوذ و ولايت يك حكومت واحد جهاني قرار گيرد.

6ـ دانته (مديريت واحد جهاني)

  «دانته» اديب شهير و توانمند ايتاليايي مي نويسد: واجب است كه تمام زمين و جماعاتي كه در آن زيست دارند به فرمان يك امير باشند، كه آن چه را مورد حاجت است مالك باشد تا جنگ واقع نشود و صلح و آشتي برقرار شود.[11]

  از نظر اين اديب ايتاليايي، صلح، آرامش وامنيت فقط زماني در جامعه جهاني پديد ميآيد كه جهان با حاكميت يك حكومت واحد اداره شود.

7ـ انشتين (کنترل بين المللي جهاني)

  «انيشتين» دانشمند و فيزيكدان بزرگ بر اين باور است كه ملت‌هاي مختلف جهان از هر قوم و نژادي كه باشند، زيرنظر يك حكومت و پرچم واحد، در صلح، امنيت، آرامش، برادري و برابري زندگي ميكنند. او در اين رابطه ميگويد:

حكومتهاي متعدد خواه ناخواه به نابودي بشر منجر خواهد شد، و مردم جهان يكي از دو راه را بايد انتخاب كنند؛ يا بايد حكومت جهاني با كنترل بينالمللي انرژي تشكيل شود و يا حكومتهاي ملي جداگانه فعلي، همچنان باقي بماند و منجر به انهدام بشري گردد.1[12]

8 ـ مارکس (جامعه سوسياليسم جهاني)

  مهمترين انگاره براي مارکس، رسيدن به آرمان شهر کمونيستي و از بين رفتن تضادها، استثمارها و کمبودها است.مارکس آينده را از آنِ سازمان جامع کمونيستي مي‌داند که بر زندگي انسان‌ها حاکم مي‌شود و در آن تمامي هستي‌هاي طبيعي، در حالت برابري و همکاري متقابل به کمال مي‌رسند.اين کمال، تقسيم کار را از ميان مي‌برد و بعد فراواني بر جامعه حاکم مي‌گردد.از خود بيگانگي از ميان مي‌رود؛ چون افراد، آزاد و به صورتي خلّاق در فعاليت‌هاي جامعه شركت مي‌كنند. انسان با خود و هم‌نوعانش بيگانه مي‌شود. و در آن حالت به عنوان موجودي کامل و نوعي، خود را در فرآورده‌ي کارش باز مي‌يابد.13 بر اساس نظريه‌ي مارکس سرانجام تعارض بين نيروهاي توليد سرمايه و روابط توليد ـ که باور به وجود آنها در جامعه‌ي غير سوسياليستي دارد ـ با حاکميت کمونيسم و جامعه‌ي بدون طبقات، به طور کلي از بين خواهد رفت و نتيجه‌ي آن جهاني غير سياسي و خالي از کشمکش خواهد بود؛ زيرا فراواني مادي و نبود طبقات، وجود چنان جهاني را امکان پذير مي‌كند. بر اساس اين نظريه، خوشبختي جهان در سايه‌ي حکومت واحد کمونيستي با جامعه‌اي بدون طبقات امکان پذير است.

  «تروتسكي» و «استالين» نيز از جمله کساني هستند كه در قرون معاصر داراي ديدگاه فرامليتي و جهان شمولي ميباشند. آنها پس از تشكيل حكومت جماهير شوروي نظراتي را بيان كردهاند. «استالين» بر اين عقيده بود كه ابتدا بايد با شوروي شروع كرد و پس از تقويت و توانمندي شوروي آن را به عنوان الگوي برتر به دنيا معرفي كرد. به باور او پس از ارائه‌ي شوروي به عنوان برترين الگوي حكومتي، ميتوان پايهگذار و ارائه كننده حكومت واحد در جهان بود. «تروتسكي» برخلاف «استالين» بر اين باور بود كه جهان آمادگي پذيرش و دريافت پيام هاي «انترناسيوناليستي» و «كمونيستي» را دارد. بايستي به خلق جهان كمك كرد تا به پا خيزند و كمونيست شوند. هر چند اين دو با هم اختلاف نظر داشتند؛ امّا در اين كه بايد حكومت واحد جهاني را در جهان تشكيل دهند، هم‌نظر بودند، به طوري كه «تروتسكي» باورداشت جهان به زودي به شكل يك كشور واحد كمونيستي در خواهد آمد. آمادگي جهان از نظر «تروتسكي» به حدي بود كه وقتي «لنين» پست كميسارياي عالي امور خارجه را به وي پيشنهاد كرد، او با ناباوري تمام اعلام داشت «مگر جهان كمونيزم آينده، خارجهاي خواهد داشت كه وزارت امور خارجه با كميسارياي عالي امور خارجه داشته باشد».

نتیجه:

پس شکل گيري جامعه‌ي واحد جهاني به دست برخي پيامبران و صالحان، مانند حضرت سليمان و ذوالقرنين و بسط و گسترش حاکميت آنها به بيشتر نقاط جهان، خبر از تحقق چنين جامعه‌اي مي‌دهد. با اينكه قبل از وحدت و يكپارچگي اين حكومت­ها، بين‌شان ستيزه­جويي، دشمني و جنگ بوده اما با وحدت و تشكيل جامعه‌ي واحد توانستند زير سايه‌ي دولتي قدرتمند در صلح و امنيت زندگي كنند.به هر حال انديشه‌ي شکل گيري حکومت برتر و فراگير، همواره به عنوان يکي از راه حل‌هاي اساسي رفع مشکلات بشر و اصلاح جوامع انساني، فراروي انديشمندان و نحله‌هاي فکري قرار داشته و گاهي نيز تحت عنوان «آينده‌ي فکري»مطرح شده است.

پی نوشت ها:

[1]. از مشاهير فلسفه غرب و متولد شهر كوچكي در سرزمين «پروس» كه تقريباً عمر خويش را در همان شهر به گوشه‌گيري و انزوا گذراند.

[2]. بيگدلي، علي، تاريخ انديشه سياسي در غرب، از طالس تا ماركس، ج1، ص215.

[3]. آينده‌ي جهان، صص41و42.

[4]. بزرگان فلسفه، ص307.

[5]. همان، صص220-210.

[8]. ر. ك: لاريجاني، محمدجواد، كاوش‌هاي نظري در سياست خارجي، صص234-233.

[10]. به نقل از: امامت و مهدويت، ج2، ص332.

[11]. همان.

[13]. کارگر، رحيم، آينده‌ي جهان، ص45.

برگرفته از کتاب در اندیشه حکومت برتر