مقدمه:
يكي از بحثهاي مهم و اساسي كه بيشتر از هر زمان در قرن اخير ذهن متفكران، انديشمندان، سياستمداران و دولتمردان را به خود جلب كرده است؛ انديشهي تشكيل حكومت واحد جهاني است. حكومت واحد در جهان در طول تاريخ مورد توجه گروهها، مكاتب و انديشههاي گوناگون بوده و تلاشهاي فراواني نيز براي شكلگيري آن شده است.
متفکران و دانشمندان متقدم
آينده باوري بايسته ترين و مهمترين ركن زندگي اجتماعي و فردي به شمار مي آيد. بشر همواره تشنهي دانستن آينده خويش است. از اين رو نوع نگرش به آينده، براي همه مردم به ويژه انديش وران و سياستمداران اهميت و جذابيت ويژه اي داشته و دارد.
سرنوشت جهان در آينده چگونه خواهد شد؟ تاريخ بشر به كدام سمت و سو حركت ميكند؟ آيا بشر در آينده به امنيت، آسايش و راحتي خواهد رسيد؟ آيا آيندهي انسان طعمهي انواع سلاحهاي اتمي، هيدروژني و شيميايي خواهد شد؟ چه فرجامي در انتظار جهان است؟ توجه ويژه به آيندهي جهان در پاسخ به اينگونه سوالات و شايد پرسشهاي ديگر است.
جهان پي درپي و بدون توقف در حال حركت است. تغييرات سياسي، اجتماعي، فرهنگي و ارتباطي در سراسر محيط زندگي بشر با آهنگي سريع در حال جريان است. اكثر جامعه هاي بشري لجام گسيخته و فاقد هرگونه انسجام و اتحاد هستند. ابهامات و ناهنجاريهاي بسياري از قبيل آلودگي محيط زيست، فقر، نابرابري و ناامني، فسادهاي اخلاقي واجتماعي، بي عدالتي و ظلم جهان معاصر را تهديد مي كنند. البته فطرت كمال جو وحقيقت طلب بشري و طبيعت آرام و بيآلايش انساني كه با نظم هستي و اميد به آينده همراه شده، همهي نابسامانيهاي پديد آمده در جهان را محكوم به فنا و نابودي دانسته و فرجامي نيكو در سايهي حکومتي واحد و عادل را براي جهان آرزو ميکند. بر اين اساس است که تشکيل حکومت واحد جهاني ـ به شکلي که تمام مردم جهان با رهبري يگانه و قانوني واحد زندگي کنند ـ در کلام و نوشتههاي بيشتر انديشوران و نظريه پردازان سياسي آمده است و بسياري تأکيد کردهاند که تنها راه نجات بشر و سعادت جهان در گرو تشکيل چنين حکومتي است.برخي آن را در سايهي فيلسوفان موفق دانستهاند و برخي ديگر سرمايه داري و اقتصاد را بهترين دانستهاند و عدهاي دموکراسي و ليبرال را يگانه راه سعادت بشر معرفي کرده اند.عدهاي هم تمام نظريهها و تئوريهاي بشري را بر اساس تجربهي تاريخي محکوم به شکست دانسته و حکومت ديني بر محور عدالت با رهبري ذخيرهي الهي، براي تمام جهان تنها راه سعادت دنيا و انسان دانستهاند که در ذيل به نظريات برخي ميپردازيم.
1- افلاطون (جهان فيلسوف شاهي)
ريشه و پايهي انديشهي جهان شمولي نظامهاي گذشته را بايد در ايده ها و تفكرات انديشمندان آنها جستجو كرد. توجه به نظر دانشمندان ميتواند باعث سازندگي، رشد و پويايي هر سرزمين پذيراي آن باور باشد. دانشمندان و صاحبنظران بسياري نظريهي حكومت جهاني را از ديرباز مطرح و در راه رسيدن به آن تلاش فراواني نمودهاند كه از جملهي آنان افلاطون است. وي که از بزرگترين دانشمندان قرون قديم است و جهان علم به حق از درياي علوم او بهرهها برده است با اشاره به حكومت جهاني و تحقق آن توسط فيلسوفان مي نويسد:«جامعه اي كه طرح كرديم (مدينه فاضله) هرگز تحقق نخواهد يافت و گرفتاري هاي دولتها و گرفتاري هاي انسانيت هرگز پايان نخواهد يافت مگر اينكه فيلسوفان در اين جهان شهريار شوند و يا كساني كه ما اينك ايشان را شهريار و فرمانرواي خود مي ناميم به طور جدي و كافي در پي مطالعه فلسفه بروند…».[1]از نظر «افلاطون» حكومت جهاني، همان «مدينه فاضله» است که سرانجام بشر بايد آن را بپذيرد و براي رفع کاستيهاي خود و قرار گرفتن در مسير کمال و ترقي، به آن پناه ببرد.
2- فارابي (مدينه فاضله فارابي در معموره ارض)
در بيان انديشهي «فارابي» ابتدا به بيان شمهاي از زندگي ايشان خواهيم پرداخت چرا که شرايط اجتماعي زمان فارابي در شکلگيري انديشهي سياسي ايشان نقش بسيار داشته است.
ابونصر محمد فارابي در شرايطي ديده به جهان گشود که زمينة فروپاشي خلافت عباسيان آغاز شده بود. در نواحي شرقي خلافت، يعني ايران، پادشاهان داراي استقلال بودند و خليفه هيچ نفوذي بر سرزمينهاي تحت سيطرهي آنان نداشت. «فارابي» روزگار ضعف خلافت را درک کرد و عصر پر آشوب ستيزههاي سياسي و مذهبي را در جهان اسلام به چشم خود ديد.
فارابي در چنين محيط پر فراز و نشيب و نابسامان سياسي ـ اجتماعي ميزيست و انديشه و آرمان سياسي او، از اوضاع و احوال روزگار خويش تأثير گرفت.البته فلسفهي سياسي او به انديشههاي «افلاطون» نيز بسيار نزديك است. غرض و هدف عمدهي فلسفهي افلاطون چه در کتاب جمهور و چه در مکالمات اين است که انديشهي عدالت را به صورت يک حقيقت و واقعيت جهاني جامعهي عمل بپوشاند.جامعهي او، کشوري مملو از عدالت، زيبايي، همت، برادري و حسن نيت است. اين حکومت آسماني افلاطون، تنها جنبهي نظري محض نداشته و افلاطون ميخواسته است اگر بشود، آن را جامهي عمل بپوشاند.به عقيدهي او، جهان مادي نمونه يا عکس ناقصي از مثال اعلي و کامل الهي است؛ اما با وجود اين همانندي و نزديکي به حکمت يونان، فارابي به عنوان حکيمي مسلمان، مقيد به آموزههاي ديني اسلام است و انديشهي سياسي او همانند ديگر نظرات ايشان جوهر اسلامي دارد. به نظر فارابي، ميل به اجتماع براي انسان وسيله است، نه غايت.غايت انسان، رسيدن به کمال است؛ کمالي که سعادت حيات دنيوي و اخروي باشد و اين امر جز از راه زندگي اجتماعي ميسّر نيست.پس غايت گرد آمدن مردم در اجتماعات و تعاون و همکاري آنها با يکديگر، رسيدن به سعادت است.
بنا براين بهترين اجتماعات، اجتماعي است که مردم در کارهايي با يکديگر همکاري داشته باشند که آن کارها وسيلهي رسيدن به سعادت باشد.چنين اجتماعي «مدينهي فاضله» ناميده ميشود.مردمي که در مدينهي فاضله زندگي ميکنند و براي رسيدن به سعادت ميکوشند، امت فاضل هستند و شهر و دياري که چنين امتي در آن به سر ميبرند، معموره فاضله و در سطح جهاني معموره ارض است. رئيس مدينهي فاضله، آن کس نيست که همه به رياست او اتفاق ورزند؛ بلکه آن است که نفسش با عقل فعّال اتصال يافته باشد.چنين ملکي بر همهي علوم و معارف از طريق وحي ـ خواه در بيداري و خواه در خواب ـ آگاه است.به نظر ميرسد، رئيس و پيشواي مدينهي فاضلهي فارابي، همان امام شيعيان است و صفاتي که فارابي براي او بر ميشمرد، همان است که شيعيان براي امام برميشمرند.[2]
او که در متن تلاطمهاي اسلام پرورده شده است، به عنوان شارح بزرگ فلسفه يونان و بنيانگذار فلسفه سياسي در عالم اسلام، در صدد يافتن جامعه و رهبر آرماني است تا با يک نظام و حکومت واحد به اوضاع متزلزل حاکم بر محيط علم و عمل ثبات بخشيده و آرامش مورد نياز يک جامعهي پيشرفته را بر اساس تقواي سياسي برقرار کند.[3] او به رغم «افلاطون» که تحت تأثير دولت شهر يوناني، محدودهي دولت آرماني را شهر ميديد، جامعهاي بزرگ را در نظر دارد که ملت هايي بسيار را در برگرفته است. [4]
3- تامس مور (يتوپياي جهاني)
«تامس مور» يکي ديگر از نظريه پردازان حکومت واحد جهاني در غالب آرمانشهر است.آرمان شهر «مور»، يک «جامعه سياسي» و «يتوپيا» است. نوع نظام آن دموکراسي پارلماني است و نمايندگان مجلس از 54 شهر آن به طور غير مستقيم انتخاب ميشوند. در آرمان شهر مور قانون، حکومت و پادشاه واحد است. پادشاه ميتواند تا آخر عمر حکومت کند مگر اينکه مستبد شود که در اين صورت ميتوان او را بر کنار کرد.در آرمان شهر پول نيست و نيازي هم به آن نيست؛ زيرا تجارتي وجود ندارد. خانوادهها فرآوردههاي خود را به بازار ميآورند و هر کس کالاي ساخته شده مورد نياز خود را بر ميدارد.[5] در مدينهي فاضلهي مور، همهي کارها به بهترين وجه و به سود همهي مردم انجام ميگيرد. مور اظهار ميدارد در مدينهي فاضله، از توطئهي توانگران براي چاپيدن بينوايان و از نفرت، بغض، قمار و غرور بيش از اندازه اثري نيست.مالکيت خصوصي با خير جامعه، ناسازگار تلقي ميشود. در نظر ساکنان اين مدينهي فاضله، تنها راه رسيدن به عدالت کامل و عام، اشتراک منافع است. در اين مدينه، همهي درهاي آسمان به روي زمين گشوده است؛ زيرا همهي مردم، آن قدر از نعمت دنيا برخوردار هستند که در فکر سرقت مال همسايه نيفتند. در اين مملکت، فقط يک دين وجود دارد و آن دين مهرباني و محبت است. در نظام سياسي مدينهي فاضله، هدف عمدهي قانون گذاران و تودهي مردم، همکاري دوستانه بر اساس مساوات، فارغ از کينه، حسادت و طمع است.
4- آگوستين قديس (شهر خدا و شهر زمين)
نخستين فيلسوف و انديشمندي كه انديشهي صلح جهاني را در قالب يک شهر خدايي مطرح كرد، «سن آگوستين» است. وي به يك نظام جهاني كه همه جهانيان تابع و مطيع آن هستند؛ قائل است. در نظر او همه مطيع آفريدگار يكتايي هستند. صلحي كه از نظر «افلاطون» فقط در داخل مرزهاي «دولت شهر» ميسر بود، از نظر «اگوستين» چنان گسترده است كه همهي جهان را فرا ميگيرد. از آنجا كه خداوند انسان را مأمور كرده است كه همسايهاش را مثل خودش دوست بدارد، پس به ناچار اين محبت را بايد نسبت به زنان و كودكان وديگر اعضاي خانواده و همچنين نسبت به تمام آفريدگان ديگر خدا نيز داشته باشد. به اين ترتيب چنين بندهاي در صلح، آرامش و سازگاري با تمام جهانيان به سر خواهد برد.[6]
در نظر «آگوستين» محور اتحاد و شكلگيري حكومت واحد جهاني، سازگاري و رفتار مناسب براساس دوستي بين افراد جامعه است. از نظر وي هرگاه مردم توانستند طبق دستور خداوند، همسايه را چون خود و فرزند ديگران را چون فرزند خود دوست داشته باشد؛ مي توان به يك جامعهي سعادتمند، زيرنظر حکومتي مقتدر رسيد.
وي در كتاب شهر خدا به دو نوع حكومت اشاره ميكند (شهر خدا يا آسمان و شهر زمين) كه در آن انديشه و تفكر حكومت واحد جهاني به چشم ميخورد. اگوستين ابتدا، حكومت دنيوي يا شهر زميني را بيان ميكند كه در آن جهانداران و صاحبان قدرت، فرمان ميرانند. به نظر وي اطاعت از ايشان تا وقتي كه عدالت، امنيت و نظم را برقرار ميكنند، وظيفهي ديني است. ولي براي اعضاي شهر خدا، دين وسيلهاي است كه بايد از آن براي رسيدن به مقصد نهايي (صلح پايدار آسماني) استفاده كرد.
آگوستين از منظري ديگر و در غالب مفاهيم وانگاره هاي روحي و عاطفي، حكومت واحد در جهان را به روشي ديگر بيان ميكند. باور «آگوستين» بر اين است كه پيوند عشق، محبت و سازگاري براساس روابط عاطفي ميتواند باعث رخداد مهم حكومت واحد جهاني باشد. او معتقد است كه بندگان خدا مي توانند به طور مثبت و فعال با هم متحد شده و يكديگر را كه آفريده هاي خداي مشترك هستند دوست بدارند. البته اين صلح تنها به معناي ترك جنگ و زندگي همراه براساس همزيستي مسالمت آميز نيست؛ بلكه اتحادي فعال و ارتباطي عاطفي است كه بر انديشهاي سرشار از عشق، محبت و بهزيستي عاطفي استوار است. [7]
5- سيسرون (قانون واحد جهاني)
يكي از بزرگترين سخنوران روم قديم «سيسرون» است كه سال106ق.م به دنيا آمده است. «سيسرون» داراي فلسفهاي التقاطي بوده واز انديشمندان بزرگي چون «افلاطون» و «ارسطو» الهام گرفته است و بينش جهاني و وسعت نظر ايشان در مسائل، نشان از ارتباط مستقيم انديشههاي او با تفکرات اين دو دانشمند بزرگ دارد. در باور «سيسرون» فقط يك قانون واحد وجود دارد كه بر سراسر هستي حكمفرما است. تمام آنچه در طبيعت وجود دارد به ناچار بايد با آن قانون تطبيق و از آن اطاعت كند.
اصل اساسي انديشهي سيسرون همان عقيده رواقيون به قانون و حقوق طبيعي است. از نظر «سيسرون» افراد در قانون، به شكل اعضاي جامعهاي مشترك المنافع ميباشند. او در اين خصوص مينويسد: «افراد بشر به هر نحو كه از حيث نژاد يا موقعيت جغرافيايي دولتهاي متبوعشان از هم جدا و مشخص باشند باز به حكم طبيعت اعضاي يك دولت بزرگ و مشترك جهاني هستند كه علاوه بر خدايان تمام انسانها را نيز در برميگيرد».[8]سيسرون اعلام ميداشت که: بالاترين هدف انسان آن است که ـ چه عامل باشد چه معمول ـ زندگي توأم با فضيلتي داشته باشد.براي اجراي عدالت و جلوگيري از بيعدالتي بکوشد. سيسرون مُصر است که بيعدالتي عاقبت ندارد[9]. وي وفاداري آگاهانه به اين «شهر جهاني» يعني جامعهي بشري را بلندپايه ترين آيين اخلاقي مي داند و در عين حال تاكيد مي كند كه و فاداري به ميهن و زادگاه نيز احساسي پرارج است. او ميان اين دو گونه وفاداري منافاتي نمي بيند، زيرا به نظر او تعهد فرد در برابر ميهن خود از تعهد او در برابر جامعهي بشري ريشه ميگيرد. در نظر سيسرون «شهر جهاني» بلندترين آرزوي بشري و بارزترين باور و اعتقاد انسان است. لذا وي سعادت و آيندهي روشن بشر را در گرو وفاداري و باور اين «شهر جهاني» ميداند.
6- توماس هابز (نظام جهاني مقتدر)
«توماس هابز» فيلسوف سياسي، معتقد به حكومت واحد جهاني بود. وي تاثير زيادي در به وجود آمدن حكومت هاي نوين غربي بر اساس قرار داد اجتماعي داشته است. به عنوان مثال ردپاي تفكرات «هابز» را ميتوان در انديشه و باور ليبراليسم و سازمان ملل متحد به راحتي مشاهده نمود. نقطه شروع تحقيق «هابز» انسان و انگيزهاش در كار و عمل است. هر چند هابز انسان را موجودي مي داند كه گرايش به قدرت، جنگ و خونريزي دارد اما به صلح و آرامش نيز در وجود وي معتقد است. او در اين باره مينويسد:
ميل به آسايش و لذات حسي، انسان را وا ميدارد كه از يك قدرت مشترك اطاعت كند، زيرا چنين ميلهايي، انسان را از آن امنيتي كه ميتواند از كار و زحمت خود اميد داشته باشد، محروم ميكند، ترس از مرگ و گزند هم او را به اطاعت از قدرت مشترك رهنمون ميشود زيرا چنين ميلي شامل ميل به آسودگي نيز هست و به ناچار انسان را از حفاظت قدرتي غير از قدرت خويش برخوردار ميكند.[10]
«هابز» معتقد است تنها راه براي برقراري صلح در جهان ايجاد يك حكومت قوي و حاكم بر همهي جوامع و دولت ها است. به نظر او همه دولتها و ملتها بايد تابع يك حكومت قوي باشند كه همه را ساكت كرده به فرمان خويش درآورد. و در صورت نبود چنين حكومتي وضع نامناسب و نااميد كننده به جود ميآيد، زيرا بدون قدرت برتر در جهان قانون، حق، عدالت، آرامش و امنيت شكل نميگيرد. هر چند در مقطعي كوتاه به وسيلهي عهدنامه ها، توافقنامهها، اتحاديه ها و سازمانهاي گوناگون مرهمي كوتاه مدت بر دردهاي بشر گذاشته مي شود. بر اساس نظر«هابز» درمان نهايي و مناسب براي تمام دردهاي بشري در طول تاريخ گرد هم آمدن تمام بشريت در زير چتر يک حکومت واحد مقتدر است.
او در نوشته ها و گفته هاي خود ميآورد:براي اولين بار در تاريخ اين فرصت پيش آمده است كه يك حكومت در سطح جهان رهبري داشته و يك نظام جهاني مستقر شود و اين به معناي صلح در سطح جهان و ريشهكن شدن تجاوز و جنگهاست. [11]
7- بولتاک (اجتماع واحد جهاني)
اين نويسنده و مورخ شهير يوناني که در بين سالهاي 46تا 120 ميلادي زندگي ميکرده است، نظر خود را در رابطه با حکومت واحد جهاني اين چنين مطرح کرده است:بر انسان واجب نيست که در جمهوريهاي متعدد زندگي خود را بسر برد بلکه وظيفه مردم است که مجتمع واحدي را تشکيل داده و با پيروي از قانون واحد به سعادت برسند.[12]
نتیجه:
بر اين اساس است که تشکيل حکومت واحد جهاني ـ به شکلي که تمام مردم جهان با رهبري يگانه و قانوني واحد زندگي کنند ـ در کلام و نوشتههاي بيشتر انديشوران و نظريه پردازان سياسي آمده است و بسياري تأکيد کردهاند که تنها راه نجات بشر و سعادت جهان در گرو تشکيل چنين حکومتي است.برخي آن را در سايهي فيلسوفان موفق دانستهاند و برخي ديگر سرمايه داري و اقتصاد را بهترين دانستهاند و عدهاي دموکراسي و ليبرال را يگانه راه سعادت بشر معرفي کرده اند.عدهاي هم تمام نظريهها و تئوريهاي بشري را بر اساس تجربهي تاريخي محکوم به شکست دانسته و حکومت ديني بر محور عدالت با رهبري ذخيرهي الهي، براي تمام جهان تنها راه سعادت دنيا و انسان دانستهاند
پی نوشت ها :
[1]. به نقل از: طاهري، ابوالقاسم، تاريخ انديشه سياسي در غرب، ص48.
[2]. بزرگان فلسفه، صص269ـ270.
[3]. ر. ک: اصيل، حجت الله، آرمان شهر در انديشه ايراني، ص144- 140.
[4]. همان، ص145.
[5]. عارف حسيني، سيد محمد، نيک شهر قدسي، ص73.
[6]. ر. ك: طاهري، ابوالقاسم، تاريخ انديشه سياسي در غرب، ص134.
[7]. رک: عميد زنجاني، عباسعلي، مباني انديشههاي اسلام، صص 84-14.
[8]. به نقل از: طاهري، ابوالقاسم، تاريخ انديشه سياسي در غرب، ص118.
[9]. بزرگان فلسفه، ص250.
[10]. جونز، وت، انديشه سياسي، ترجمه علي رامين، صص122-121
[11]. به نقل از: لاريجاني، محمدجواد، كاوشهاي نظري در سياست خارجي، صص115-108.
[12]. مصلح غيبي و حکومت واحد جهاني، ص16.
برگرفته از کتاب در اندیشه حکومت برتر