مقدمه:
منتظران امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و آنها که به شوق دیدار و وصال امام شان روزها را سپری میکنند باید آراسته به صفاتی باشند که شایستگی قرار گرفتن در خیمه، مهدی یاوران و مهدی باوران و زمینه سازان ظهور را در آنها ایجاد کند. از جمله؛ دعا برای ظهور، امید به آینده روشن، اصلاح جامعه و مبارزه با مفاسد، اصلاح اخلاق، وفای به عهد، شهادت طلبی، احساس حضور در محضر خدا و حجت او و زمینه سازی برای ظهور حضرت ولی عصر و...، از ملزومات منتظران راستین است. که در این نوشتار بدان پرداخته شده است
انتظار فرج
در سخنان حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است:« أفضلُ العِباده انتظارُ الفَرَجِ»؛[1] انتظار فرج، برترين عبادت است.قرنهاست كه جبهه حق و پيروان عدالت، در اقليت و محروميّت و مظلوميّتاند. ولي اين وضع، هميشگي نيست و روز گشايش و فرج براي اهل ايمان خواهد رسيد. روزي كه با ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حق غلبه و پيروزي مييابد و اين تنگناها و مظلوميّتها برطرف ميشود و مؤمنان، عزّت و اقتدار مييابند و ستمگران و مفسدان و جهانخواران، ذليل و نابود ميشوند. اين احساس، احساسي مثبت و سازنده است.
مسلمان واقعي بايد چشم به راه چنين دوراني باشد و خود را براي آن آماده كند. اين انتظار، در همه اديان و اقوام وجود داشته و دارد و قرنهاست كه ميليونها دل بيقرار و عاشق، چشم به راه آمدن انساني بزرگ و الهي از خاندان پيامبرند، تا با آمدنش جهان به سامان برسد و عدالت جهاني حاكم شود.در روايات بسياري، علاوه بر اصل انتظار فرج و فضيلت و ثواب آن، توصيه شده كه براي فرج آن مولاي غايب از نظر دعا كنيد. از جمله در حديثي از حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چنين نقل شده است:
« اَكْثِرِوا الدّعاءَ بِتَعْجيلِ الفَرَجِ، فاِنَّ في ذلك فَرَجَكُمْ»؛[2] براي تعجيل فرج بسيار دعا كنيد، زيرا همين، موجب فرج و گشايش شماست.
انتظار فرج، نشانه كمالجويي ماست و دعا براي فرج، گواه عشق ما به عدالت و ايمان و حقّاست.
از زمان امامان معصوم، فرهنگ انتظار در ميان شيعه رواج داشته و اميد داشتند كه آن « مهدي موعود» را، شاهد باشند و ياري كنند. انتظار، ما را از يأس ميرهاند و به تلاش و زمينهسازي وا ميدارد.
امام علي(علیه السلام) فرمود:« المنتظِرُ لِأمرِنا كَالمُتَشحِّطِ بِدَمِهِ في سبيلِ اللهِ»؛[3] كسي كه منتظر امر ما (دولت و حاكميت) باشد، همچون كسي است كه در راه خدا به خونش غلتيده باشد
اميد به آينده
آنچه به انسان، انگيزه حيات و تلاش و خدمت ميدهد، « اميد» است. آنانكه به آينده بشريت و جهان اميدوارند، روحيه بهتري دارند و سختيها را به اميد رسيدن به نجات و رهايي تحمّل ميكنند و صبور و مقاوماند.
خداوند، وعده داده است كه مستضعفان صالح، وارث زمين خواهند شد.[4] اين آيه، به دوران ظهور امام زمان و حكومت قسط و عدل او تفسير شده است. پس نبايد دچار يأس و افسردگي شد و دست روي دست گذاشت و تماشاگر سلطه ظالمان و مظلوميت و محروميت مؤمنان و مستضعفان بود.
وعده خدا براي آينده روشن انسانها قطعي و تخلّفناپذير است. عقيده به صدق وعده الهي، روح اميد را در مؤمنان زنده نگه ميدارد. حديثهاي متعدّد از پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نويد دهنده امامت منجي انسانها است، از جمله اين حديث كه فرمود: « لَو لَم يَبْقَ مِنَ الدّهِر اِلاّ يومٌ لَبَعثَ اللهُ رَجُلاً مِنْ اَهلِ بيتي يَملأها عَدْلاً»؛[5] حتي اگر جز يك روز، از روزگار باقي نمانده باشد، خداوند متعال مردي از خاندان من برخواهد انگيخت، تا زمين را پر از عدل و داد كند.
شيعه منتظر، هرگز نوميد نميشود و زندگيش سرشار از اميد به بهروزي نهايي انسانها و حاكميّت قسط و عدل است و اين اميدواري، او را مصمّم بر تلاش و با انگيزه براي حيات و زمينهسازي براي آن دوران ميسازد. از خواستههاي ما در شبهاي ماه مبارك رمضان، آن است كه توفيق خدمتگزاري در دولت كريمه امام زمان را داشته باشيم و چنين ميگوييم: « اللّهم انّا نَرْغَبُ إليكَ في دَولةٍ كريمةٍ تُعِزُّبِها الإسلامَ و أهلَهُ و تُذِلّ بِها النّفاقَ و اهلَهُ و تَجْعَلنُا فيها مِنَ الدُّعاةِ الى طاعَتِكَ و القادَةِ الى سبيلك...»؛[6] خداوندا ما به درگاه تو خواسته و رغبتمان دولت كريمه ای است كه به سبب آن اسلام و مسلمانان را عزّتبخشي و نفاق و منافقين را خوارسازي و ما را در آن دولت، از دعوتگران به طاعتت و از رهبران به راهت قرار دهي.
وقتي اين آرمان را براي عصر ظهور در دل و در سر ميپرورانيم، پيش از آمدن آن حضرت هم بايد در همين راه بكوشيم و دعوتمان به راه خدا و دين خدا و اطاعت خدا باشد.
امّا اينكه این آرزو كي تحقق مييابد، نميدانيم ولي اميدواريم.در دعاي عهد، پس از آنكه از خدا ميخواهيم كه ظهور و حضورش و تعجيل در فرجش، گشايشي براي امّت باشد و غمها و خوفها به شادي و ايمني مبدّل شود، ميگوييم:« اِنّهم يَرونَه بَعيداً و نَراهُ قريباً»؛[7] آنان، آن را دور ميبينند، ولي ما آن را نزديك ميبينيم».
شناخت حجت خدا
در روايات بيشماري سخن از « شناخت حجّت خدا» به ميان آمده است و اينكه زمين از حجّت خالي نميماند و هركس بميرد و امام زمان و حجت دوران خودش را نشناسد به مرگ جاهليت از دنيا رفته است.[8]
هر انسان مكتبي بايد حجتهاي خدا را بشناسد، يعني آنچه را كه خداوند به عنوان الگو، هادي، حجّت و دليل قرار داده و تبعيّت از آنها را لازم ساخته و به وسيله آنها در قيامت با انسان احتجاج ميكند. قرآن، وحي، عقل، پيامبران و اوصيا، شهدا، انسانهاي پاك و... همه حجّت الهياند. هريك از امامان معصوم، حجّت الهياند و امام عصر نيز « حجّت الهي» است. او را بايد شناخت، به او ايمان داشت، مطيع فرمانش بود و سخن و عمل او را براي خود حجت شرعي و سند الهي قرار داد. در دعاي عصر غيبت، پس از درخواستِ شناخت خدا و شناخت پيامبر، توفيق شناخت حجّت خدا را ميطلبيم.
« اللّهم عَرِفّنْي حُجَّتك، فإنّك اِنْ لَمْ تُعرِّفْني حُجّتَكَ ضَلَلْتُ عَن ديني»؛[9] خدايا! حجت خود را به من بشناسان، چرا كه اگر حجّتت را به من نشناساني، از دينم گمراه ميشوم.
شيعه منتظر، بايد « امامشناسي» و « حجتشناسي» را در برنامههاي فرهنگي مداوم خويش قرار دهد و نسبت به مقام و جايگاه امامان، به خصوص حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و فضايل و مناقبشان و تاريخ زندگي و سيره عمليشان، سخنان و رهنمودهايشان مطالعه و تأمّل و اطلاع كافي داشته باشد و اين معارف را به فرزندان و خانواده خود هم بياموزد و چنان نشود كه نسل امروز، از دانشمندان و هنرپيشگان و ورزشكاران و... شناخت دقيق و ريز داشته باشند، امّا نسبت به حجت الهي و امام عصر، شناختي نداشته باشند، يا معرفتشان بسيار اندك و ناقص باشد. شناخت حجت خدا مخصوص عصر ائمّه نيست. امروز هم « حجتشناسي» يك وظيفه است. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، خودش حجّت است و در عصر غيبت، فقهاي دينشناس را حجّت خود بر مردم قرار داده است. شناخت حجت در عمل هم بايد تأثير بگذارد و انديشه انسان و عمل و مواضعش با الهام از حجتهاي الهي باشد.حجتشناسي تنها به شناخت نيست، بلكه ايمان و اعتقاد به امامتِ أئمّه و پيروي از آنان هم جزء آن است.
امام باقر(علیه السلام) فرمود:هركس بدون امام بميرد، مرگش مرگ جاهلي است. و هركس بميرد در حالي كه امامش را ميشناسد، براي او ضرري ندارد كه اين امر (حاكميت و ولايت امام) جلو بيفتد يا به تأخير افتد. و هركس بميرد در حالي كه امام خود را ميشناسد، همچون كسي است كه همراه « قائم» در خيمه اوست.[10]
عهد و پيمان با مولا
رابطه ما با پيشوايان الهي، بر اساس عهد و پيمان است. وقتي امامت آنان را پذيرفتهايم، براياطاعت و فرمانبرداري و تسليم بودن در برابر اوامرو اجراي دستورهاي آنان و فدا كردن مال و جان در اين راه، عهد بستهايم. امروز اين عهد و پيمان، با حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. يكي از دعاهاي مورد سفارش، « دعاي عهد» است كه از امام صادق(علیه السلام) نقل شده و حاوي بسياري از معارف والاي ديني و پيوند با امام و تعهّد در برابر ولايت و تجديد پيمان با اوست و توصيه شده كه هر روز صبح، با خواندن اين دعا، عهد خويش با مولايمان را تجديد كنيم.[11] امام صادق(علیه السلام) فرمود: هركس اين عهدنامه را چهل صبح بخواند، از ياران حضرت قائم(علیه السلام) خواهد بود.
در اين دعا، به امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلام و درود ميفرستيم و با او عهد و پيمان ميبنديم كه از ياوران و مدافعان او و پيشتازان در اجراي فرمانش و از شهادتطلبان در ركابش باشيم و درخواست ميكنيم كه اگر پيش از ظهور آن حضرت، مرگ ما فرا رسيد، خداوند بر ما منّت نهد و در عصر ظهور، ما را دوباره زنده كند، تا با شمشيري آخته از نيام، كفنپوش و آماده و لبيّكگو، در راه او در ركابش جهاد كنيم و از توفيق ديدار چهره نورانياش بهرهمند باشيم و او را در گسترش عدالت جهاني و احياي سنتهاي فراموش شده دين و از بين بردن باطل و برقرار ساختن حق و ياريرساني به مظلومان و بيپناهان ياري برسانيم.
شيعه منتظر ميگويد:« اللّهمَ اِنّي اُجَدِّدُ لَهُ في هذا اليومِ و في كُلِّ يَومٍ عَهداً و عقداً و بَيْعَةً في رَقَبَتي»؛[12] خداوندا، من امروز و هر روز، اين عهد و پيمان و بيعت را كه بر گردن من است، با او تجديد ميكنم.
يا همين مضمون را با تعابير ديگري در دعاي عهد ميخوانيم كه: خداوندا! من سحرگاه امروز و تا وقتي كه زندهام، همه روزه عهد و پيمان و بيعت با مولايم را تجديد ميكنم و عهد ميبندم كه از آن رويگردان نشوم، پس مرا از جمله ياوران و مدافعان و مجريان اوامرش قرار بده...[13] اين عهد و پيمان، تكاليفي سنگين بر دوش ما ميگذارد.عهد بستن و پيمانشكستن، دور از جوانمردي و ايمان است. پس بايد همواره در ياد و خاطرمان باشد كه چنين پيماني با مولاي خويش بستهايم. خود امام زمان، در دعاها ميثاق الهي با مردم به شمار آمده است: « السّلام عليكَ يا ميثاقَ اللهِ الّذي اَخذهُ و وَكّدهُ.»[14]
كسي كه آرزو دارد در زمره ياران آن حضرت باشد، بايد صلاحيتهاي « انصار قائم» را در خود پديد آورد. طبق روايات متعدّد، وقتي امام عصر ظهور كند، ياران 313 گانهاش از اطراف جهان به او ميپيوندند و با او عهد و پيمان ميبندند. در يكي از اين عهدنامهها كه سيّد بن طاووس نقل كرده است، اين مضامين آمده كه آنان با امام خويش بيعت ميكنند كه: دزدي و زنا نكنند، آدم نكشند، حريم اشخاص محترم را نشكنند، به مسلماني فحش ندهند، به خانهاي هجوم نبرند، كسي را جز به حق، نزنند، خود را با طلا و لباس ابريشم نيارايند، مسجدي را خراب نكنند، راهزني و حرامخواري و ظلم به يتيم و ايجاد ناامني نكنند، شراب نخورند، خيانت نكنند، پيمان نشكنند، احتكار نكنند، خوني را به ناحق نريزند، لباسهاي زبر و خشن بپوشند، غذاي ساده بخورند، به اندك قناعت كنند، در راه خدا جهادي شايسته كنند، خوشبو باشند و از پليدي پرهيز كنند... . [15]
اين بيعت نامه و منشور ميثاق كه ميان ياران آن حضرت و او بسته ميشود، براي همه منتظران در عصر غيبت هم يك سند و منشور علمي است و بند بند اين عهدنامه و امثال آن بايد در زندگي فردي و اجتماعي آنان تحقق و تجلّي داشته باشد تا لياقت « سربازي امام زمان» را داشته باشند و در زمره منتظران راستين او به شمار آيند.
اصلاح جامعه و مبارزه با مفاسد
عصر غيبت، عصر بلاتكليفي و بيمسئوليتي نيست. اگر حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) براي اصلاح جهان و مبارزه با فساد و ظلم در سطح گيتي قيام خواهد كرد، منتظران دولت مهدوي بايد در حدّ توان و امكانات و فراهم بودن شرايط، در اصلاح جامعه و مبارزه با مفاسد بكوشند و همان هدف متعالي مهدوي را در مقياس كوچكتري محقّق سازند، هر قدر كه ميتوانند. از بررسي روايات بر ميآيد كه شيعه منتظر، در عصر حاكميت ستمگران نبايد تسليم زور شود و در شرايط فراگير شدن فساد، نبايد به گناهان و مفاسد آلوده گردد و با گسترش گناهان و تباهيها، نبايد از اصلاح مأيوس شود و زمينه را براي دينداري متديّنان و عمل به وظايف ديني را براي مؤمنان فراهم سازد. تمهيد و حركتِ زمينهساز براي ظهور، جز با اصلاح خويش و جامعه در حدّ توان، قابل تصوّر نيست.[16]
اگر سيلي جاري شود، يا در اثر بارش برف سنگين، راهي بسته شود يا در اثر آتشسوزي، خانهاي در كام شعلهها برود، هرچند در انتظار نيروهاي امدادگر و آتشنشان باشيم، ولي تا آمدن آنان بايد از همه ظرفيّت و توانايي خويش براي جلوگيري از ويرانيهاي سيل يا باز كردن راه يا خاموش كردن آتش، استفاده كنيم. اين، هم تكليف شرعي است، هم حكم عقلي.پس بيتفاوتي نسبت به فساد جامعه و گسترش گناه و ستم، از اخلاق منتظران نيست. اگر دعا كنيم كه از ياران و انصار حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشيم، پيش از ظهور هم بايد او را در راه هدف مقدس و جهاني كه دارد، نصرت و ياري كنيم و كار را براي حضرتش آسانتر سازيم، نه اينكه با دامن زدن به مفاسد، كار را دشوارتر كنيم. كساني كه معتقدند بايد بر دامنه گناهان افزود تا حضرت زودتر بيايد، اشتباه ميكنند و دچار« اعوجاج فكري»اند. اين تفكّر، همه مبارزات تاريخي مصلحان را براي احياي عدالت و از بين بردن ستم و انحرافات، زير سؤال ميبرد و در عصر غيبت، تكليف امر به معروف و نهي از منكر و دفاع از احكام اسلام، بر زمين ميماند، در حالي كه امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به اين راضي نيست.
امام خميني(رحمة الله علیه) فرمود: ما منتظران مقدم مباركش، مكلّف هستيم تا با تمام توان كوشش كنيم تا قانون عدل الهي را در اين كشور وليّعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حاكم كنيم.[17]
دعا براي ظهور
يكي از وظايف شيعه در دوران غيبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، « دعا براي ظهور» است. اين كار، علاوه بر اينكه پيوند منتظران را با پيشواي موعود تقويت ميكند، از آنجا كه خداوند وعده داده كه دعاهاي نيايشگران را اجابت كند، بيشك اين دعاها در فراهم شدن زمينه ظهور مؤثّر است.
وقتي امتّي به درگاه خدا دعا ميكنند تا فرج را نزديك كند و آن منجي را برساند، اين خواسته در دعاهاي فردي و جمعي مطرح ميشود و شوق ديدار را ميافزايد و منتظر را هم آماده و شايسته آن دوران ميسازد. امام زمان در نامهاي كه به نايب خاصّ خود محمد بن عثمان نوشت، فرمود كه براي تعجيل فرج بسيار دعا كنيد، چرا كه اين براي خود شما هم فرج و گشايش است.[18]
دعاهاي متعددي براي ارتباط معنوي با آن حضرت نقل شده است. دعا براي سلامتي و حفاظت و پشتيباني الهي از آن حضرت، يكي از دعاهاي معروف و رايج است « اللّهم كن لوليّك الحجّة بن الحسن...» كه در ضمن آن دعا براي ظهور و برپايي حكومت عدل هم آمده است. دعاي فرج « الهي عَظُم البلاء و برح الخفاء...» نيز كه خواندن آن ثواب دارد، باز هم توسّل به آن حضرت و درخواست گشايش است. دعاي مفصّلي كه خاصّ دوران غيبت است و با اين تعبير آغاز ميشود: « اللّهم عرّفني نفسك...»[19]، خواستههاي گوناگون و فراواني در مورد امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ثباثقدم در راه اين عقيده و توفيق ديدار و تشرّف و دعا براي سلامتي آن وجود عزيز، همچنين درخواست تعجيل در فرج او و فرا رسيدن عصر ظهور آن پيشواي غايب است.
مجموعه اين متون دعايي و احاديث توصيه كننده به دعا براي فرج و ظهور، ميرساند كه يك منتظر، بايد يكي از خواستههاي قلبياش ظهور آن حضرت و فرج مولا و پايان يافتن عصر غيبت و برپايي حكومتِ الهي و قسط و عدل باشد. چنين خواستهاي طبعاً منتظر را هم در همين خط و مسير قرار ميدهد، چون كه دعا، بايد نشاندهنده خواسته قلبي و دروني دعا كننده باشد. كسي هم كه براي ظهور حضرت دعا ميكند، بايد خود را براي زيستن و تلاش و جهاد در آن عصر، آماده كند و اين آمادگي همراه با اصلاح نفس و اصلاح وضع زندگي و هماهنگي با خواستههاي امام معصوم است. پس دعا براي ظهور، براي دعاكنندگان هم سازنده و تربيت كننده است
شهادتطلبي
در فرهنگ شيعي، « انتظار» همراه با « شهادت طلبي» در نيايشها و آرزوها و خواستههابه چشم ميخورد.سرشت شيعه را با « خون» و «حماسه» و « شهادت» رقم زدهاند. محبت و عشق، به جانبازي و فداكاري ميكشاند و دلباخته عاشق، فدا كردن جان را وسيله تقرّب به محبوب ميداند و اين آموزهاي است كه در متن دين و تعاليم قرآني نهفته است.
قرآن كريم، در وصف مؤمنان راستين ميفرمايد: آنان در جبهههاي نبرد با كفار شركت ميكنند و چشم اميدشان يا به پيروزي است، يا به شهادت، يعني چشم انتظار يكي از اين دو خوبياند: « احدي الحُسْنَيَيْن».[20]
اين ديدگاه، در اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بود، در شيعيان پاكباخته ركاب اميرمؤمنان( وجود داشت، در ياران فداكار سيدالشهداء(علیه السلام) بود و در اصحاب حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيز وجود دارد. مؤمن، طبق آيه قرآن، با خدا معامله ميكند و در برابر بهشت جاودان، از مال و جان خويش داوطلبانه و عاشقانه ميگذرد و اگر به شهادت برسد، خوشحال است.[21] انتخاب آگاهانه مرگ در راه خدا و هدف الهي و استقبال از شهادت در راه سعادت، همان « شهادتطلبي» است كه به عنوان يك فرهنگ متعالي در زندگي منتظران بايد وجود داشته باشد.
وقتي حضرت علي اكبر(علیه السلام) در مسير كربلا، از زبان پدر شنيد كه فرمود: {انا لله و انا اليه راجعون} و سبب آن را پرسيد، حضرت فرمود: هاتفي را شنيدم كه ميگفت: اين كاروان میرود و مرگ هم در پي آن است. پرسيد: پدر جان! مگر ما بر حق نيستيم؟ فرمود: چرا. گفت: پس ما را باكي از مردن نيست « لا نُبالي بِالموتِ».[22] حضرت قاسم نيز شب عاشورا نسبت به كشته شدن و شهادت، فرمود: « اَحلي مِنَ العَسل»، مرگ در نظرم شيرينتر از عسل است، اين فرهنگ، به منتظران راستين هم ميرسد و از شهادت در راه خدا استقبال و آن را آرزو ميكنند. در يكي از زيارتهاي حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چنين آمده است: « وَ اجْعَلني مِنَ المُستشهدينَ بينَ يَدَيْهِ، طائِعاً غَيرَ مُكرَهٍ...»؛[23] خدايا مرا از آنان قرار بده كه در ركاب حضرت مهدي، از روي اطاعت و علاقه، نه اكراه و ناخوشايندي به شهادت ميرسند.
خط جهاد و شهادت در ركاب وليّ خدا و به امر حجّـت الهي، از الفباي اوّليه انتظار مثبت و سازنده است و در تفكّرو باور شيعي، انتظار آمدن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با آرزوي پيكار در خدمتش و شهادت در راه اطاعت فرمانش همبستگي دارد. زندگي منتظران، بايد تمريني باشد براي كسب آمادگي براي اين جهاد مقدّس در راه خدا و دين.در دعاي عهد هم يكي از خواستهها همين آروزي شهادت در پيشروي آن حضرت است: « والمُستشهدينَ بين يَدَيه».
اين خواسته و آرزو و دعا، وقتي ارزش دارد كه از عمق جان برآيد و از ايمان راسخ سرچشمه بگيرد، نه آنكه لقلقه زبان باشد!
صبر بر هجران و حفظ ايمان
امام حسن عسكري(علیه السلام) فرمود:قائم پس از من، فرزند من است. اوست كه در سيره و روش پيامبران خروج ميكند و غيبتي دارد كه به سبب طول مدّت، دلها را قساوت ميگيرد. تنها كساني در راه ايمان به او پا برجا ميمانند كه خداوند، ايمان را در دلهايشان ثبت كرده و با روحي از جانب خويش، تأييدشان كرده است.[24] منتظران، زنده به عشقاند و شاداب به اميد و ثابتقدم به ايمان. اگر اين عشق و اميد و ايمان را از دست بدهند، گرفتار پوچي و بيهدفي ميشوند.
دوران جدايي از حجّت معصوم الهي، يك « آزمايش الهي» است. تحمّل رنج هجران و غم دوري، هرچند براي شيعيان هوادار و عاشقان چشم انتظار، دشوار است، امّا جمعي هم در همين آتش فراق، سوخته و پخته و كامل ميشوند. ايمان و اعتقاد بعضي هم در همين دوران به محك زده ميشود و افراد تصفيه ميشوند. در روايات بسيار، ياد از « غيبت طولاني» آن حضرت شده است كه جز مؤمنان خالص و صاحبان عقيدههاي استوار، بر آن ايمان و باور استوار نميمانند. بعضي هم باور خود را از دست ميدهند و دچار شك ميشوند.
اينك ما در عصر اين آزمايشيم. امام كاظم(علیه السلام)، دوران غيبت را عصر آزمون ناميد: « اِنّما هِيَ مِحْنةٌ مِنَ اللهِ امتحَنَ بها خَلْقَهُ».[25]
پيروان حضرت موسي(علیه السلام) دوري از موساي كليم را در مدّت سي روز كه ميعاد او براي مناجات با خدا در كوه طور بود تحمّل كردند. امّا همين كه به امر خدا ده روز بيشتر طول كشيد، عدّهاي به ترديد افتادند و كافر گشتند و گوسالهپرست شدند. امّا شيعيان و پيروان حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بيش از هزار سال است كه به اميد تحقّق اين وعده الهي، دوران غيبت را صبورانه تحمّل ميكنند. كسي كه دچار ترديد شود، باخته است. پس بايد اين عقيده را همچون گوهري گرانبها، از دستبرد شكّاكان و ترديدافكنان و غارتگران عقايد حفظ كرد، تا شب هجران به صبح وصال پيوند بخورد. در اين ميان، گاهي هم شماتت و بدگويي دشمنان آزاردهنده است و مخالفان ميگويند: شما بيجهت انتظار ميكشيد. اگر كسي به عنوان ذخيره الهي در پشت پرده غيبت بود، با افزايش اين همه ظلم و فساد و گناه، براي اصلاح جهان ميآمد. بر اين شماتت هم بايد صبر كرد. زخم زبان مخالفان به پيروان حق در طول تاريخ بوده است. در دوره پيامبران هم مؤمنان از زبان كافران همين حرفها را ميشنيدند، ولي در ايمانشان به خدا و پيروزي حق و نابودي كافران تزلزلي پيش نميآمد.
در يكي از دعاها ميگوييم:« اللّهم طالَ الانتظارُ و شَمِتَ بِنا الفُجّارُ و صَعُبَ علينا الانتصارُ...»؛[26] خدايا! انتظار طول كشيده و فاجران به ما زخم زبان ميزنند و پيروزي برايمان دشوار شده است، پس آن چهره خجسته وليّ خوت را به ما بنمايان....
در دعاي ديگري كه مخصوص عصر غيبت است و با « اللّهم عرّفني نفسك...» آغاز ميشود، از خداوند اينگونه درخواست ميكنيم:« ...اللّهم ولا تَسْلُبنا اليَقينَ لِطُولِ الأمد في غَيبتهِ وَ انقِطاعِ خَبَرِهِ عَنّا وُ لا تُنسِنا ذِكرَهُ وَ إنتظارَهُ و الإيمانَ بِهِ وُقَوَّة اليقينِ في ظُهوِرِه و الدّعاءَ لهُ و الصَّلاةَ عَلَيهِ، حَتّىٰ لا يُقَنِّطَنَا طولُ غَيبتِه مِنْ ظُهُورهِ و قيامِهِ...»؛[27]خدايا يقين را از ما مگير به خاطر طول كشيدن غيبتش و بيخبر ماندن ما از او. ياد او و انتظارش و ايمان به او و يقين به ظهورش و دعا براي حضرت را از يادما مبر، تا آنكه طول كشيدن غيبت آن حضرت، ما را از ظهور و قيامش نااميد نكند و يقين ما در اين مورد، همچون يقين ما به قيام پيامبر و وحي و قرآن او باشد. دلهاي ما را بر ايمان به او استوار و نيرومندگردان، تا ما را به دست او به راه هدايت و صحيح، راهنمايي كني.
در يكي ازدعاهاي زمان غيبت حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چنين ميگوييم: خدايا مرا بر امر غيبت آن حضرت صبور گردان، تا آنچه را به تأخير انداختهاي خواهان تعجيل نباشم و آنچه را زود قرار دادي خواستار تأخيرش نباشم و آنچه را پوشيده داشتهاي فاش نسازم و آنچه را مكتوم نمودهاي كاوش نكنم و در تدبيرت با تو منازعه و كشمكش نكنم و چون و چرا نكنم و نگويم كه دنيا پر از ظلم و جور شده، چرا امام زمان ظهور نميكند؟ همه كارها را به خودت واگذارم.[28]البته اين به معناي دعا نكردن براي تعجيل در ظهور نيست، بلكه حالت اعتراض و چون و چرا نبايد داشت و صبر و طاقت را از دست نبايد داد.
در ادامه همين دعا آمده است: « ولا تَسلُبْنا ذلكَ في حياتِنا ولا عِنَد وفاتِنا حتّىٰ تَتَوَفّانا، و نَحنُ علىٰ ذلكَ غيرُ شاكّينَ و لا ناكثينَ وَ لا مُرتابينَ وَ لا مُكذّبين»؛[29]اين راه و مرام را (باور به آن حضرت و ثبات عقيده) تا وقتي زندهايم و تا آخرين لحظه حياتمان از ما مگير، چنان باشيم كه از دنيا برويم، بيآنكه در اين مسأله شك و ترديد پيدا كنيم، يا پيمان بشكنيم، يا دروغ پنداريم.
امام كاظم(علیه السلام) نيز توصيه فرمود كه وقتي پنچمين فرزند از هفتمين امام غايب شد، مواظب دين خود باشيد و كسي شما را از اين عقيده منحرف نكند:« اِذا فُقِدَ الخامِسُ مِن وُلدِ السّابِعِ فاللهَ اللهَ في أديانكم، لا يُزيلكُم عنها اَحدٌ.»[30]
در يكي از دعاهاي امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم ميخوانيم: خدا ما و شما را از فتنهها نگه دارد و به ما و شما روح يقين عطا كند و از فرجام بد و عاقبت سوء حفظ كند.[31] خواهَش، پيدا شمار و خواهشْ پنهان.[32]
زمينهسازي و تمهيد
تحقق هر هدفي، نياز به زمينهسازي دارد. براي ظهور امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم شرايط و زمينههایي لازم است كه بخشي از آنها به مردم مربوط ميشود. منتظران ظهور و فرج، نبايد دست روي دست بگذارند و تماشاچي باشند و تنها اميدوار به آمدن آن نجاتبخش باشند، بلكه بايد زمينههاي آن را هم فراهم سازند. از اين موضوع، با عنوانِ « تمهيد» در روايات ياد شده و زمينهسازان ظهور را« المُمهِّدون للمهدي» نام نهادهاند.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: « لِيُعِدَّنَّ اَحَدُكم لِخروجِ القائِمِ وَ لَوْ سَهْماً، فإنّ الله تعالى اِذا عَلِمَ ذلك مِن نِيّتِه رَجَوْتُ لَأَنْ يُنسِئَ في عُمُرِهِ حَتّى يُدْرِكَهُ فَيَكونَ مِن أعوانِه و اَنصارِهِ»؛[33]هريك از شما خود را براي قيام قائم آماده كند، هرچند با يك تير باشد. همانا خداوند اگر اين آمادگي را از نيّت كسي بداند، اميد است عمر او را طولاني سازد، تا از ياران آن حضرت باشد.
انتظار، عاملي براي تحرّك و فعاليت و مبارزه است و منتظران براي عوض كردن شرايط جامعه به سود اسلام و پيروان حق تلاش ميكنند و به خودسازي و جامعهسازي ميپردازند و به تكليف خود در تغيير دادنِ « شرايط موجود» به « شرايط مطلوب» عمل ميكنند. اگر محققان و نويسندگان، انتظار را به دو گونه « مثبت» و « منفي» تقسيم كردهاند به همين جهت است. در انتظار منفي، اشخاص دست روي دست مينهند و چشم به راهند كه « كسي از غيب برون آيد و كاري بكند»، ولي در انتظار مثبت و سازنده، منتظران هم در راه تحقّق آن آرمانها و شرايط، زمينهسازي ميكنند، همچون ميزباني كه منتظر آمدن يك مهمان عزيز است و خانه خود را براي آمدن او آماده ميسازد.
مردم ايران در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي، منتظر آمدن امام خميني(رحمة الله علیه) بودند، ولي زمينه اين بازگشت را با مبارزات و تظاهرات و اعتصابها و شعارها و راهپيماييها و وحدتها و... آماده كردند و دست به جهاد زدند و شهيد دادند و داغ ديدند و بر سختيهاي مبارزه صبر كردند، تا امام امّت آمد و انقلاب به پيروزي رسيد. امّت منتظر، امّتي فداكار و حاضر در صحنه است و آماده براي هر نوع جانبازي در راه دين و در ركاب امام. در يكي از زيارتهاي امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از خداوند اينگونه ميخواهيم: « اَللّهم كما جَعَلْتَ قَلبي بِذِكرِه مَعموراً فَاجْعَل سِلاحي بِنُصرته مَشهُوراً»؛[34] خداوندا، همچنانكه دلم را با ياد آن حضرت آباد ساختي، سلاح مرا هم در ياري او بركشيده از نيام قرار بده.
در آخر زيارت آل ياسين هم ميگوييم: « و نُصرتي لكم مُعَدَّةٌ»، ياري و نصرتم براي شما آماده است.
چگونه ميتوان در عصر غيبت، آماده ياري امامان بود؟ جز با زمينهسازي و شركت در حركت تمهیدی برای ظهور؟مگر ميشود كسي انتظار حكومت حق و عدل را، آن هم در سطح جهان داشته باشد، ولي براي آن كاري نكند؟ زمينهسازي كجا و بيتفاوتي كجا؟
ويكتورهوگو، نويسنده غربي هم به اين حقيقت اعتراف دارد و ميگويد:آينده از آن هيچ كس نيست. آينده از آنِ خداست. آنچه از ما ساخته است، اين است كه براي آينده آماده شويم و خود را براي اجراي آنچه آينده از ما چشم دارد، مهيّا سازيم.[35]
وعده ظهور آن تكسوار عرصه عشق و منجي انسانها حتمي است و ميان « آمادهسازان» و « آمادهخواهان» نيز تفاوت بسيار است.
باشد كه از زمينهسازان ظهور حضرت باشيم، هم با خودسازي، هم با فراهم ساختن شرايط ظهور در جامعه و با « جامعهسازي». در روايتي از پيامبر اكرم آمده است:« يَخْرُجُ ناسٌ مِنَ المشرِقِ فَيُوَطّئونَ لِلمَهديِّ سُلطانَه»؛[36]
گروهي از مشرق زمين قيام ميكنند و زمينه را براي حكومت مهدي آماده ميسازند. « اراده جمعي» و « خواست عمومي» مردم براي تغيير اوضاع جهان و برقراري عدالت، زمينهساز ظهور آن موعود است و مردم بايد اين آمادگي فكري و بسترسازي اجتماعي را در خود و جامعه پديد آورند. در روايات، از قيامي سخن به ميان آمده كه مردم در مشرق بپا ميخيزند، شمشيرها برگرفته به جهاد ميپردارند و وقتي به هدف خود رسيدند و قدرت يافتند، آن را جز به صاحب شما تحويل نميدهند، « و لا يَدفَعُونها اِلّا إلي صاحِبِكم»، كشتههاي آنان شهيد به شمار ميروند.[37] اين نيز گواه زمينهسازي انقلابيون صالح براي آن مصلح موعود است.
تربيت ولايي فرزندان
شيعيان، محّب اهلبيت و معتقد به امامت و ولايت پيشوايان معصوماند، رهبري آنان را پذيرفتهاند، در غم و شادي اهلبيت، غمگين و شاد ميشوند، مقام و فضليت آنان را قبول دارند، به امام زمان معتقد و نسبت به ظهورش منتظرند. مجموعه اينها يعني « ولايت».
براي اينكه اين باورها و گرايشها در نسلهاي بعدي هم وجود داشته باشد، پدران و مادران بايد فرزندان خود را با همين اعتقادات و محبّتها بار آورند. اين يعني « تربيت ولايي». عشق به اهل بيت و انتظار فرج و زندگي همراه با فرهنگ ولايي، افراد را از پليديها و مفاسد دور ميكند و آنان را همسو و همراه با اولياي خدا قرار ميدهد.داشتن فرزندان صالح، يك افتخار و نعمت است. يكي از نشانههاي فرزند صالح، آن است كه اهل ولايت و محبت خاندان رسالت باشد.
خدا در قرآن كريم به پيامبر توصيه ميكند كه به مردم بگويد:« لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»[38] بر انجام رسالت، از شما اجري نميطلبم، مگر موّدت نزديكانم.در روايات، « مودّت ذي القربي» به مهرورزي و ولايت اهلبيت تفسير شده است. اين علاقه قلبي و همسويي عملي عامل نجات و سعادت انسان است. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نيز از امّت خويش انتظار دارد كه فرزندان خود را با عشق قرآن و عترت تربيت كنند و فرموده است:« اَدّبوا أولادَكُم علي حُبّي وحُبِّ أهلِ بيتي وَ القرآنِ»؛[39]
فرزندان خود را با محبت من و محبت اهلبيت من و قرآن تربيت كنيد. از اينرو « تربيت ولايي» فرزندان، وظيفه والدين و مربيّان است.؟[40]
از جلوههاي روشن اينگونه تربيت در عصر غيبت، آن است كه در خانوادهها ياد حضرت مهدي و توجه به وجود مبارك او و شوق ديدارش و انتظار آمدنش و آمادگي براي ظهورش وجود داشته باشد. تقويت عقيده به مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در فرزندان نيز از نشانههاي ديگر اين تربيت است: امام علي(علیه السلام) فرمود:« لا يَثبُتُ على اِمامَتهِ اِلّا مَنْ قَوِيَ يَقينُه و صَحَّتْ مَعرِفَتُه»؛[41] بر عقيده به امامت آن حضرت، جز كسي كه يقين او قوي و شناخت او درست باشد، ثابت و استوار نميماند. اين مهر و محبت و اين شعله مقدّس در درون سينهها بايد نسل در نسل روشن بماند و زندگي را در خط صحيح و مسير خداپسند قرار دهد.
بصيرت و بينش
مؤمن هميشه بايد بصير و تيزهوش و بيدار باشد و فريب نخورد. در عرصه مسائل اعتقادي هم فريبكاري وجود دارد. كساني با سوء استفاده از باورهاي ديني مردم، به هدفهاي شوم خود ميرسند. در طول تاريخ، كسان بسياري بودهاند كه ادّعاي پيغمبري كرده و جمعي را به گمراهي كشيدهاند. كساني هم بودهاند كه ادعاي امام زماني يا ارتباط با امام زمان داشتهاند و عدّهاي سطحي و سادهلوح و خوشباور را مريد خود ساختهاند و فرقههاي انحرافي پديد آوردهاند. نمونه روشن آن پيدايش فرقه گمراه بهاييگري است.
آنچه انسان را در مقابل اينگونه ادعاها و دروغها مصونيت ميبخشد، داشتن بينش و بصيرت است. كسي كه دين خود را عميقاً بشناسد و اعتقادات شيعي را خوب بداند و در مسائل ديني، ديدگاههاي علماي دين را محور قرار بدهد، فريب نميخورد و به انحراف كشيده نميشود و در دام شيّادان نميافتد.
مايه بسي شگفتي است كه با اينكه كشورهاي استعمارگر، مثلاً دولت انگليس در پشتسر جريان انحرافي بهاييگري بوده و امروز هم آمريكا و اسرائيل، از حاميان عمده بهائياناند، چگونه كساني سادهلوح، به بهائيت به عنوان يك دين نگاه ميكنند و به آن ميگروند و دست از اسلام ميكشند! البته گاهي هم به سبب فقر مادّي و براي كسب مال و عنوان، يا رسيدن به غرايز جنسي و آزاديها و بيبند و باريهاي شيطاني، سراغ اين فرقهها ميروند، ولي به هر حال، عدهاي هم به خاطر ضعف بينش ديني فريب ميخورند و گمراه ميشوند.
امروز هم شاهديم كه در گوشه و كنار، كساني مدّعي ارتباط با امام زمانند و از اين راه به شهرت و ثروت ميرسند و با تظاهر و رياكاري و با انگيزههاي دنيوي و رياستطلبانه، مردم را دور خود جمع ميكنند و به اخّاذي و حتّي فسادهاي اخلاقي و ارتباطهاي نامشروع ميپردازند و پس از چندي دروغ و فساد آنان آشكار ميشود و دستگير ميشوند و از اين راه، ضربه به اعتقادات مردم علاقهمند به امام زمان وارد ميشود.
پس بايد بصير و بينا و دينشناس بود، تا حرفهاي برخلاف دين و اعتقادات صحيح شيعي را به نام دين نپذيرفت و به شيّادان و دروغپردازان به عنوان كساني كه با حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مرتبطاند و از او دستور ميگيرند و... نگاه نكرد.
اصل امكان ديدار حضرت را نميتوان انكار كرد، ولي چنين نيست كه هركس هم مدّعي ديدار و ارتباط شد، راست ميگويد.
بيشتر كساني هم كه سادهلوحانه فريب ميخورند، آناناند كه با علماي دين و مرجعيّت رابطهاي ندارند و گرفتار شيّادان ميشوند.
اگر به جاي سادهلوحي و سطحينگري، بصيرت و بينش ديني باشد، مريدبازان شيّاد نميتوانند با ادعاهاي دروغ و خوابهاي بياساس و كشف و كرامات ساختگي، از باور ديني مردم سوء استفاده كنند، عمده افرادي كه فريب آنان را ميخورند، از قشر كمسواد يا بيسواد و بيبصيرتاند. در روايات معصومين(علیهم السلام) بر تفقّه و دينشناسي عميق و صحيح تأكيد شده است. به همين جهت، آگاهان بصير و عالمان و هوشياران دينشناس، هرگز در دام فريب آنان نميافتند. در حديثي از حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ميخوانيم: « سَيأتي شيعتي مَن يدّعي المشاهَدَةَ، اَلاَ فَمْنِ ادّعى المُشاهَدَةَ قَبْلَ خُروجِ السُفياني وَ الصَّيْحَةِ فَهُوَ كاذبٌ مُفْتَرٍ»؛[42] به زودي بر شيعيان من خواهد آمد كه كسي ادّعاي مشاهده كند. آگاه باشيد، هركس قبل از خروج سفياني و صيحه (دو نشان از نشانههاي ظهور) ادّعاي مشاهده كند، دروغگو و اهل افتراست.
اين سخن، ميخواهد دكان كساني را كه با ادّعاي مشاهده ديدار، در پي مريد جمع كردن و اغواي مردماند ببندد و هشداري است تا پيروان حضرت، دچار بيبصيرتي و غفلت نشوند.[43]
نتیجه:
بر اساس مباحث مطرح شده، ميليونها دل بيقرار و عاشق، چشم انتظار آمدن انساني بزرگ و الهي از خاندان پيامبرند، تا با آمدنش جهان به سامان برسد و عدالت جهاني حاكم شود. وعده خدا براي آينده روشن انسانها قطعي و تخلّفناپذير است. و این عقيده به صدق وعده الهي، روح اميد را در مؤمنان زنده نگه ميدارد. لذا منتظران، زنده به عشقاند و شاداب به اميد و ثابت قدم به ايمان. اگر اين عشق و اميد و ايمان را از دست بدهند، گرفتار پوچي و بيهدفي خواهند شد.دوران جدايي از حجّت معصوم الهي، يك « آزمايش الهي» است. تحمّل رنج هجران و غم دوري، هرچند براي شيعيان هوادار و عاشقان چشم انتظار، دشوار است، امّا جمعي هم در همين آتش فراق، سوخته و پخته و كامل ميشوند. ايمان و اعتقاد بعضي هم در همين دوران محك زده شده و افراد صیقل ميیابند.
پینوشتها:
[1]. بحارالأنوار، ج52، ص125.
[2]. منتخب الأثر، ص268.
[3]. بحارالأنوار، ج52، ص123.
[4]. {أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ}، (انبياء، آيه105).
[5]. غيبت طوسى، ص46.
[6]. مفاتيح الجنان، دعاى افتتاح.
[7]. همان، دعاى عهد (برگرفته از قرآن، معارج، آيه6).
[8]. ر.ك: اصول كافى، ج1، كتاب الحّجة.
[9]. اصول كافى، ج1، ص337؛ مفاتيح الجنان، دعا در غيبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه).
[10]. اصول كافى، ج1، ص371، حديث5.
[11]. بحارالأنوار، ج53، ص95؛ مفاتيح الجنان، دعاي عهد.
[12]. زاد المعاد، ج1 ، ص 301.
[13]. دعاى عهد: (اللّهم اني اجدّد له في صبیحة يومي هذا وما عشتُ مِن ايّامي عهداً و عقداً...).
[14]. مفاتيح الجنان، زيارت آل ياسين.
[15]. الملاحم و الفتن، ص154؛ منتخب الأثر، ص469.
[16]. نک: بحث «زمينهسازى و تمهيد» در همين بخش.
[17]. كلمات قصار (مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى)، ص47.
[18]. منتخب الأثر، ص268.
[19]. كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص512.
[20]. توبه، آيه52.
[21]. {إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّة}، (توبه، آيه111).
[22]. لهوف، ص26.
[23]. مفاتيح الجنان، زيارت پس از دعاى ندبه.
[24]. منتخب الأثر، ص274.
[25]. اصول كافى، ج1، ص336.
[26]. مفاتيح الجنان، دعاى سرداب مطهّر.
[27]. همان، دعاى عصر غيبت امام زمان (دعاى هفتم).
[28]. «وصبّرني علي ذلك حتىٰ لا احبّ تعجيل ما اخّرت و لا تأخير ما عجّلت...» (بحارالأنوار، ج3، ص187).
[29]. همان، ص188.
[30]. اصول كافي، ج1، ص336.
[31]. « عافانا الله و ايّاكم مِنَ الفِتنِ و وَهَبَ لنا و لكم روحَ اليقين و اجارنا و ايّاكم مِن سوء المنقَلب»، (معادن الحكمه، ج2، ص279).
[32]. ملك الشعراى بهار.
[33]. بحارالأنوار، ج52، ص366.
[34]. مفاتيح الجنان، دعا پس از زيارت سرداب مطهّر.
[35]. خورشيد مغرب، ص265.
[36]. بحارالأنوار، ج51، ص87.
[37]. غيبت طوسى، ص273.
[38]. شورى، آيه23.
[39]. احقاق الحق، ج18، ص498.
[40]. دراين زمينه به كتاب « عشق برتر»، از نويسنده مراجعه شود.
[41]. منتخب الأثر، ص251.
[42]. كمال الدين وتمام النعمه، ج2، ص516.
[43]. به بحث « بصيرت دينى» در بخش اوّل رجوع شود.
- برگرفته از کتاب زندگی مهدوی