logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
گستره حکومت حضرت مهدی(عليه السلام)

مقدمه:

انديشه زندگی در يک نظام فراگير جهاني، آرمانی است که ريشه در نداي فطري و دروني انسان ها دارد و از ديرباز ذهن بشر را به خود درگير کرده است. نزديک به همه مکتب های پرآوازه اي که در درازای تاريخ پديد آمده اند ـ چه الهي و چه غير الهي به نسبت ـ به برپايي يک حکومت يگانه جهاني توجه و باور داشته اند. اسلام نيز، در پاسخ به اين نياز درونی و همگانی، در رسيدن جامعه بشري به بهترين روش سامان دهی زندگی برای رشد و تکامل، يگانه راه را در برپايي يک حکومت جهاني بر پايه آموزه های اسلام دانسته است.

بی گمان در پرتو اين حکومت واحد جهانی، انسان های کره خاکی، روزگاری را سپری خواهند کرد، با ويژگی هايی که هرگز پيش از آن مانند آن را نگذرانده اند. اين دوران ويژگی هايي دارد که پاسخی به آرزوی همه پيامبران و شايستگان طول تاريخ است. جهانی بودن حکومت شايستگان، يکی از اين ويژگي های مهم در اين دوران است؛ که در پرتو تلاش های خستگی ناپذير رهبر و انسان های شايسته اين دوران، به زندگی انسان ها، پيشکش می شود.

  اصلي ترين پديده در دگرگونی پايان تاريخ مهدوي، ‏‏تشكيل حكومت واحد جهاني در سراسر گيتی است و به ناگزير همه هدف های اين حركت الهي چونان: رفاه، ‏‏امنيت، ‏‏عدالت و يكتاپرستي، فقط زير پرچم اين حاكميت و سيطره در گستره همه زمين شدنی است.

  البته جهانی  بودن حکومت حضرت مهدی (عليه السلام) فقط به اين معنا نيست که گستره حکومت آن حضرت همه کره زمين را در بر می گيرد و از برخي روايات به دست می آيد، آن موعود نجات بخش، در دوران خود بر همه هستی پيشوايي خواهد کرد؛ به گونه ای که بر پايه برخی روايات همه اهل آسمان ها و زمين از حکومت او خشنود خواهند شد. که البته اهل آسمان ها می تواند اشاره کنايه ای به خداوند، ارواح انبيا، فرشتگان و يا انسان هايي باشد که در آن زمان در کرات ديگر زندگی می کنند.

  ابو سعيد خدري از پيغمبر اكرم (صلی الله عليه وآله) و سلم نقل كرده كه فرمود:« أُبَشِّرُكُمْ بِالْمَهْدِيِّ يُبْعَثُ فِي أُمَّتِي عَلَي اخْتِلَافٍ مِنَ النَّاسِ وَزِلْزَالٍ يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً يَرْضَي عَنْهُ سَاكِنُ السَّمَاءِ وَ سَاكِنُ الْأَرْضِ»؛[1] شما را مژده مي دهم به مهدي كه هنگام اختلاف مردم و تزلزل زمانه برانگيخته شود و زمين را از عدل و داد پر كند چونان كه از ظلم و ستم پر شده باشد و ساكنان آسمان و زمين از وي خشنود باشند.

  ولی در اينجا ناگزير سخن ما در باره قلمرو حکومت آن حضرت به کره زمين، بيشتر نخواهد بود.

ادله جهانی بودن حکومت مهدی(عليه السلام)

  مهم ترين دليل های جهانی بودن حکومت حضرت مهدی (عليه السلام) بدين قرارند:

1. در آيات قرآن

   در برخي آيات قرآن، به جهاني بودن اسلام و اختصاص نداشتن آن به قوم يا منطقه خاصّي، اشاره شده و آن از بايسته های اين دين الهي دانسته شده است و حتي كساني كه ايمان به آن ندارند، مي‏دانند كه فراخوانی اسلام، همگاني بوده و به منطقه جغرافيايي ويژه ای محدود نبوده است.

  بی ترديد هرگز نمی توان ادعا کرد تا کنون چنين پيش بينی و وعده ای تحقق يافته است و از آنجا که وعده خداوند تخلف ناپذير است در آينده و پيش از برپايي رستاخيز می بايست تحقق يابد.

  از آيه هايي که به حکومت حضرت مهدي (عليه السلام) تفسير شده، آيه ارسال است. در اين آيه مي خوانيم:

{هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدي‏ وَدينِ الْحَقّ‏ِ لِيظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْكَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}؛[2] او كسي است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست فرستاد، تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند؛ هر چند مشركان خوش نداشته باشند.

   آيه يادشده، با همين واژگان در سوره « صف»، و با تفاوت اندکی در « سوره فتح» آمده است، به سبب ارزش خبر از رويداد که می دهد، تكرار شده است و آن جهاني شدن اسلام و فراگيري اين آيين بر روي زمين است.

  اگرچه کسی ادعا نمی کند که اين نويد تحقق يافته است؛ ولی اين وعده حتمي خداوند آهسته آهسته در حال پديدآمدن است. بر پايه روايات، تكامل اين برنامه، هنگامي خواهد بود كه حضرت مهدي (عجل الله فرجه) ظهور كند و برنامه جهاني شدن اسلام را پديدآورد. شيخ صدوق، از امام صادق (عليه السلام)، در تفسير اين آيه نقل كرده است:

به خدا سوگند! هنوز تأويل اين آيه نازل نشده و نخواهد شد، تا آن که قائم (عجل الله فرجه) به پا خيزد كند. آنگاه که او به پا خاست، ديگر هيچ کافر به خدا و منکر امامي نمي ماند؛ مگر اين که از خروج آن حضرت ناراحت مي شود….[3]

  در تفسير قمي آمده است: اين آيه درباره قائم آل محمد (صلي الله عليه و آله وسلم) نازل شده و اين كه در باره آن حضرت نازل شده، بدين معنا است كه خروج او تأويل اين آيه است. از روايت صدوق هم اين برداشت استفاده مي‏شد.

  بنابراين به اتفاق همه مسلمانان، اسلام ديني است كه در واپسين حلقه از زنجيره طولاني نبوت آشکار شده و از هر سو كامل‏ترين و جامع‏ترين دين‏ها است و تا روز رستاخيز نيز بشريت را از هر سوی كفايت مي‏كند.

  از ديگر آيات در اين زمينه می توان اشاره کرد به:

{اِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الاِسْلامُ}؛[4] در حقيقت، دين نزد خداوند همان اسلام است.

{وَمَنْ يَبتَغِ غَيرَ الاِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقبَلَ مِنهُ}؛[5] و هر كه جز اسلام، ديني [ديگر] جويد، هرگز از وي پذيرفته نشود.

{وَلَقد كَتَبنا فِى الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ اَنَّ الاَرْضَ يَرِثُها عِبادِىَ الصَّالِحُونَ}؛[6] و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.

  که از همه اين آيات به دست مي‏آيد كه مسلمانان، به حقانيّت، فراگيری، جهان شمولي و سرانجام جهان گستري، پيروزي و چيرگی پايانی آن دست خواهند يافت.

  افزون بر اين آيات، گواهان تاريخی فراوانی هست كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله وسلم) به اين جهانی بودن پافشاری کرده اند چونان نامه هايي که به سران كشورهای بزرگ جهان مانند قيصر روم و پادشاه ايران و فرمانروايان مصر و حبشه و شامات و نيز به رؤسای قبايل گوناگون عرب و… فرستاد و همگان را به پذيرفتن اين دين مقدس فراخواند. و از پيامدهای وخيم كفر و روی‏گردانی از اسلام، برحذر داشتند. اگر دين اسلام، جهانی نبود چنين دعوت همگانی انجام نمی‏گرفت و ديگر اقوام و امت‏ها هم برای نپذيرفتن، عذری می‏داشتند.[7]

  البته افزون بر آيات ياد شده آيات ديگري نيز دلالت بر جهان شمولي دعوت اسلام دارد.[8]

2. در روايات معصومان(عليهم السلام)

  چيرگي اسلام بر همه اديان و مكاتب و تسلط بر ستمگران و فرمانروايان غير الهي و پديدآمدن حكومت جهاني، لازمه باور به مهدويّت و ظهور منجي دادگستر است.

   از نگاه شيعيان، تاريخ اسلام پس از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله وسلم) با کنار گذاشتن امير مؤمنان، علي‏ بن ابي طالب و فرزندان معصوم او (عليهم السلام)، در حوزه سياست و حكومت به کژی گراييد و پيامدهاي ناگوار پرشماری نيز در پي داشت كه يكي از آن ها دورشدن جامعه از رهبري معنوي و آسماني است؛ چرا كه امام علي (عليه السلام) و پس از او ديگر پيشوايان دوازده گانه، پيشوايان ديني ـ سياسي بر حق و داراي حق خلافت و امامت انحصاري‏اند. ديگران ـ هر كس باشد ـ غاصب حق معصومند و از اين رو جائر و باطلند. اين انحراف و کژی همچنان ادامه پيدا كرده است.

  از آن جا كه شيعيان دوازده امامي در عصر حضور پيشوايان معصوم، به سبب تنگناهايي که ستمگران فراهم کردند، هرگز موفق به برپايي دولت اسلامی نشدند، چشم به راهند تا واپسين بازمانده از امامان معصوم (عليهم السلام) كه از سال(329 ق) غيبت كبرا براي او آغاز شده است، آشکار شود و تاريخ اسلام و در فرجام، انسان را با برطرف کردن موانع، به راه الهي‏اش باز گرداند. در آن عصر، اسلام، سربلند، پيروز و همگاني مي‏شود و مسلمانان، توانمند و بر جهان چيره مي‏گردند. بر پايه اين تفسير، برپايي حكومت واحد جهاني ناگزير خواهد بود.

  با توجه به آنچه اشاره شد به روشنی می توان گفت حکومت حضرت مهدی (عجل الله فرجه)، در جايگاه بزرگ ترين آرمان فرودستان، دارای ويژگی های مهمي است. که از آن ها، جهانی بودن آن است. بدين گونه که پس از پيروزی حضرت مهدی (عليه السلام) و نابودی کفر و باطل، آن حضرت بر خاور و باختر گيتی سلطنت و برتری خواهد يافت؛ اين چيرگی و برتری درآمدی است برای برپايي حکومت جهانی آن حضرت. که در آن هيچ آبادی‏ای در زمين نمی‏ماند؛ مگر اينكه گلبانگ شهادت به يگانگی خداوند از آن بر می‏خيزد و سراسر گيتی از عدل و داد آكنده می‏گردد. و به دست آن حضرت، آرمان والای برپايي جامعه بزرگ بشری و خانواده انسانی پديدار می شود و اميد ديرينه همه پيامبران، امامان و شايستگان برآورده می‏شود.

   هشتمين پيشوای شيعيان امام رضا (عليه السلام) از پدرانش از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله وسلم) نقل كرده است: خداوند در شب معراج در بخشی از بيانی طولانی فرمود:

«وَلَاُطَهِّرَنَّ الاَرْضَ بِآخِرِهِم مِنْ اَعدَائِى وَلَاُمَلِّكَنَّهُ [وَلَاُمَكِّنَنَّهُ] مَشارِقَ الْاَرْضِ وَمَغارِبَها…»؛ [9]… و به درستی زمين را به دست واپسين آنان (ائمه معصومين عليهم السلام) از دشمنانم پاك خواهم ساخت، تمام گستره زمين را در فرمانروايی او قرار خواهم داد.

  در دوران رهبری امام مهدی (عجل الله فرجه)، با برقرای مديريت و حاكميت يگانه برای همه گروه ها، نژادها و سرزمين ها، يكی از عوامل اصلی رودررويي و جنگ و ستم از ميان می‏رود.[10]

   پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله وسلم) در اين باره می‏فرمايد:

« اَلاَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِى اِثْنا عَشَرَ اَوَّلُهُمْ اَنْتَ يا عَلِىُّ وَآخِرُهُم الْقائِمُ الَّذِى يَفْتَحُ اللّهُ تَعالى ذِكْرُهُ عَلی يَدَيْهِ مَشارِقَ الاَرْضِ وَمَغارِبَها»؛[11]: پيشوايان پس از من دوازده نفرند؛ نخستين آنان تو هستی ای علی و واپسين آنان قائم است؛ همو كه خداوند بر دستانش باختران و خاوران زمين را به زير خواهد آورد.

   امام صادق (عليه السلام) نيز در اين باره فرمود:

« ثمَ يُظْهِرُهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ فَيَفتَحُ اللّهُ عَلَی يَدِهِ مَشارِقَ الاَرضِ وَ مَغارِبَهَا»؛[12] سپس خدای عز و جل ‏او را آشکار سازد و خاوران و باختران زمين را به دست او بگشايد و….

   شيعه در اين ديدگاه بر اين باور است که با « برپايي حكومت جهانی»، اسلام به عنوان يگانه دين حق و كامل و دارای شريعت فراگير، پذيرفته همگان خواهد شد. در آن زمان ستم گران و زورگويان از بلندای قدرت به زير كشيده می‏شوند. پس از آن حكومت جهانی اسلام با پيشوايي و رهبری امام معصوم و دادگر برپا شده و عدالت بر پايه يکتاپرستی و اخلاق در گستره ای جهانی اجرا می‏گردد.

   افزون بر آيات و رويات، توجه به اين نکته نيز جهانی بودن حکومت حضرت مهدی (عليه السلام) را روشن می کند و آن اينکه در آموزه های اسلامي به ويژه سخنان پيشوايان معصوم (عليهم السلام)، از ويژگي‏ها، اختيارات و کارهايي ياد شده است كه آن ها جز با برپايي حكومت واحد جهاني پديد نخواهند آمد؛ مانند اينکه گفته شده است: حضرت مهدي (عليه السلام) ستم و جور را براي هميشه برمي‏اندازد و عدالت و دين حق را در گستره جهان گسترش مي دهد. امام باقر (عليه السلام) در اين باره ‏فرمود:

قائم ما، با درانداختن بيم و هراس در دل ستم گران ياري مي‏شود، با پشتيباني و حمايت از سوي خداوند تأييد مي‏شود. زمين براي او هموار و راهوار مي‏شود، گنج‏ها براي او آشكار و نمايان مي‏شود. حكومت او خاور و باختر زمين را فرا مي‏گيرد. خداوند به دست او دين خود را بر همه دين ها چيرگي مي‏بخشد؛ هر چند مشركان را ناخوشايند باشد. [در عصر ظهور] در زمين خرابي و هيچ ويراني اي نمي‏ماند، مگر آن كه آباد مي‏شود. عيسي  بن مريم (عليهما السلام) فرود آيد و پشت سر او نماز گزارد.[13]

   بر اين پايه، حكومت جهاني واحد از ديرباز به عنوان يكي از باورهاي مسلّم شيعي و يكي از نيازهاي بشر مطرح بوده است. اكنون نيز شيعيان امامي در انتظار روزي هستند كه چنين حكومتي، با ظهور منجي موعود برپا شود و تاريخ بشر در مسير حق قرار گيرد و بشريت از بركات آن بهره‏مند شوند.

نسبت جهاني شدن و حكومت جهاني حضرت مهدي(عليه السلام)

  در اسلام، به ويژه  در مكتب  پيروان مکتب اهل بيت (عليهم السلام)، توجّه  به  آينده  و برپايي  حكومت  واحد جهاني  بر پايه داد و دادگری به  رهبري  انسانی معصوم، جايگاه  ويژه اي  دارد. در اين  رابطه، سخنان  بسياري  از رسول  گرامي  اسلامي (صلّي  اللّهُ عليه  وآله) و ائمه  اطهار (عليهم السلام) بيان شده  است. تا بشر به  آرزوي  ديرينه  خود برسد و زندگي  سعادت مند و دور از هر ستم  و ستم گری را ببيند.

  امروزه، برخي  به اين  نتيجه  رسيده اند كه  خوش بختي  و زندگي  دور از هر نگرانی، فقط در صورتي  است  كه  همه  چيز جهاني  باشد و با يک  حكومت  واحد جهاني  اداره  شود؛ از اين رو همه تلاش و کوشش خود را بر اين گذاشته اند كه  همه  چيز را جهاني  سازند: اقتصاد جهاني؛ تجارت  جهاني؛ فرهنگ  جهاني؛ سياست  جهاني؛ دهكده  جهاني.

  آن ها يگانه نسخه برای درمان دردهای بشريت را تن دادن به اين جهانی شدن می دانند و بر اين پندارند اين جهاني  شدن، امري  ناگزير  و شدنی و يا در حال  شدن  است  پس  بايد همه  خود را با آن  هماهنگ کنند. اين  پديده، روندي  از دگرگوني  را به  نمايش  مي گذارد كه  از مرزهاي  سياست  و اقتصاد فراتر مي رود و دانش، فرهنگ  و شيوه  زندگي  را نيز در بر مي گيرد.

  بنابراين يگانه نسبت جهانی شدن غربی با جهانی سازی مهدوی در گستره جغرافيايي آن است که در هر دو، قلمرو اين جهانی شدن سراسر کره زمين دانسته شده است. وگرنه در مباحثي چون قانون، رهبر و مردم شباهتی به يکديگر ندارند.

حكومت  واحد جهاني  حضرت  مهدي (عليه السلام)

   حكومت  واحد جهاني  امام  مهدي (عليه السلام) به راستی، پاسخي  است  به  نياز بايسته پيش گفته بشر برای زيست در حکومتی دادگرانه. شيعيان، برپايه آيات قرآن و سخنان بزرگان دين بر اين باورند که آينده  روشني  براي  زندگي  انسان  در حال شکلگيری است. اينان پيش  بيني  مي كنند در آينده ای نه چندان دور به اين آرمان بزرگ دست خواهند يافت و اين حقيقت را در اميد به  زندگي بهتر و  در چارچوب  انتظار فرج هر روز مشق می کنند.

   با درنگ در آموزه هاي  اسلام، روشن مي شود كه  هدف  دين زير يک پرچم آوردن  ملّت ها و برداشتن  ديوار خودبزرگ بينی و تفاوت های خودساخته و برپايي  يگانگی، همكاري  و پيوندی است  كه  ريشه  و پايه  آن، كلمه  توحيد و ايمان  و عقيده  به  آن  است.

   آموزه های اسلامی در پیِ آنند تا همه اختلاف ها و جدايي ها را كه  به  نام هاي  گوناگون  پديد آمده، با باور يگانه پرستانه از ميان ببرد. اختلافات  نژادي، طبقاتي، ملّي، وطني، جغرافيايي، مسلكي، حزبي، زباني، همه  بايد از ميان  برود و سبب  امتياز و افتخار نباشد، حتّي  بايد اختلافات ديني  هم، كنار گذاشته  شود و همه  بايد تسليم  فرمان  خدا باشند که فرمود: {قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً…}؛[14] بگو: اي اهل كتاب، بياييد بر سر سخني كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه: جز خدا را نپرستيم و چيزي را شريك او نگردانيم.

  اسلام، براي  بشر، رسيدن  به  چنين  روزي  را پيش بيني  كرده  و تا اندازه ای مقدّمات  آن  را نيز فراهم  ساخته  و عملي  شدن  آن  را موكول  به  آماده  شدن  همه زمينه ها دانسته است.

  آيه يادشده يك نداي وحدت است در برابر تمام مذاهب آسماني. به مسيحيان مي‏گويد: شما مدعي" توحيد" هستيد و حتي مي‏گوييد مساله" تثليث" (اعتقاد به خدايان سه‏گانه) منافاتي با" توحيد" ندارد و لذا قايل به وحدت در تثليث مي‏باشيد. و همچنين يهود در عين سخنان شرك آميز" عزير" را فرزند خدا پنداشتند، مدعي توحيد بوده و هستند. قرآن به همه آن ها اعلام مي‏كند:

ما و شما در اصل توحيد مشتركيم؛ بياييد دست به دست هم داده اين اصل مشترك را بدون هيچ پيرايه‏اي زنده كنيم و از تفسيرهاي نابجا كه نتيجه آن شرك و دوري از توحيد خالص است خودداري نمائيم.[15]

   همانگونه که پيش تر نيز اشاره  شد، جريان  چگونگی های جهاني  و پيشرفت هاي شگرف در امور علمی و فن آوری  سبب شده تا يک نوع فشردگی در زمان و مکان پديد آيد و اين خود سبب شده تا انسان ها در کنار آن که از جهت ارتباط به يکديگر نزديک شده اند، ولی به جهت احساسات انسانی از هم ديگر دور شده اند.

  از اين رو امروز بايستگی  يگانگی حقيقی، همدلی، همفکری و همكاري  صميمانه  روحاني  و برادرانه  بيش  از هر زمان ديگر احساس می شود. و هر چه  جلوتر برويم، اين  نياز  را بيش تر احساس  مي كنيم؛ يعني، آن  دهكده  جهاني  كه  دانشمندان  غربي  در سده بيستم  احتمال  آن  را داده اند، اسلام، در هزار و چهارصد سال  پيش، با پافشاری فراوان ، خبر داده  و حتّي  چگونگی پديدآمدن  آن  و شکل گيري  حكومت  در آن  نظام يگانه جهاني  و رهبري  آن  نظام  را به گونه روشن  و آشكارا، تبيين  كرده  است .

مقايسه و تمايز

البته هرگز نمي توان  حكومت  واحد جهاني  حضرت  مهدي (عليه السلام) را  با جهاني شدن غربی مقايسه کرد؛ هر چند اگر جهاني شدن  به  صورت  طبيعي خود به پيش  برود، مي تواند زمينه ساز آن  حكومت  جهانی موعود باشد، ولی همين  كه  صاحب نظران  دنيا، در اصل  برپايي  حكومت  واحد جهاني، با اسلام و  مكتب  شيعه  همنوا شده اند، خود، امري  ارزش مند است؛ زيرا، تا ديروز، برپايي حكومت  واحد جهاني  زير نگاه امام  معصوم، براي  دنيا  پذيرفتنی  نبود و آن را چيز شگفت آور  و باورنكردني  می پنداشتند، ولی امروزه، خود، آن  را امري  گريز ناپذير مي دانند. بنابراين، جهان، رفته رفته، خود را براي   پذيرش  حكومت     واحد جهاني  آماده  مي سازد، زمينه  فكري  بشر براي  اجراي  اين  طرح  آماده مي شود. اگر تا ديروز، حكومت  واحد جهاني، فقط يك  باور  اسلامي  شيعي  بود، امروز، آنان  هستند كه  انسان ها را به  پذيرش  و اجراي  اين  طرح  كه  امري  بايسته  و حياتي است، فرامی خوانند.

به  هر حال، جهاني شدن، فقط در همين  اندازه از انطباق  كلّي  با حكومت  واحد جهانی  حضرت  مهدي (عليه السلام است  و گر نه  كسي  نمي تواند جهاني شدن  را هماهنگ  با حكومت  حضرت  مهدي (عليه السلام) بداند. حكومتي  را كه  اسلام  نويد داده است،    داراي  ويژگی هايي  است  كه به طور  اساسی در فكر محدود بشر نمي گنجد تا طرح  آن  را بدهد. بر فرض  كه  حكومت  پيشنهادي  بشر، روزي در دنيا پياده  شود، به يقين، همانند ساير سازمان هاي  بين  المللي، وسيله اي  براي  چيرگی  توانمندان بر ناتوان ها و گسترش ستم  مدرن  در زمين، و سرانجام، سبب  زحمت  و گرفتن  آزادي  و آسايش  مردم  خواهد بود؛ و بر اين پايه،  ايمان  به  خداوند و باور به  روز رستاخيز و اعتقاد راستين  افراد به  حقوق  و آزادي هاي  ديگران، پديد نمي آيد. بنابراين، چنين  حكومتي، نه پديد مي آيد و نه  بر فرض  پديدآمدن، ضمانت  اجرايي  خواهد داشت  و نه  شهوات  و غرائز آدمي  را كه  انگيزش  او در جنگ  و آشوب  است، مهار مي كند و نه  مي تواند يك  برادري  ايماني  و انساني  در عالم  پديد  آورد. ولی حكومت  واحد جهاني  كه  در اسلام نويد داده شده  است، هم  ضامن  اجرايي  دارد و هم  عقيده  و ايمان  از آن  پشتيباني  مي كند و هم  مردم  را برادر مي سازد و هم  غرائز و اميال  را راهنمايي  مي كند.[16]

امتيازات حکومت جهانی مهدوی بر جهانی شدن

  در پايان، به برخي  از ويژگی ها و برجستگي های  حكومت  مهدوی بر جهاني سازي  غربی، اشاره  مي كنيم:

1. در حكومت  جهاني حضرت  مهدي (عليه السلام) دين  اسلام، يگانه دين  حاكم  بر جهان  خواهد بود، چنان  كه  دين  و سياست  نيز از هم  تفكيك ناپذيرند و بلكه  سياست  و حكومت؛ در خدمت  دين  و اهداف  ارزشمند  آن  است، در صورتي  كه  در وضعيت  جهاني شدن غربی، دين، و به ويژه اسلام، جايگاه  روشني نخواهد داشت. و بلکه آموزه های دينی چندان نقشی نخواهند داشت. از اين رو پايه همه کارها، آموزه های قرآنی و سخنان پيشوايان معصوم (عليهم السلام) است در حالی که  در جهاني شدن  و جهاني سازي غربی، اساس قوانين و کارها به طور فراگير، قوانين دست نوشته  بشري  و به دور از آموزه های اخلاقی و الهی  است.

  حضرت  علي  (عليه السلام) در اين باره فرمود:« وَيَعَطِفُ الرايَ عَلَي  القرآنِ اذا عَطَفُوا القَرآنَ عَلَي الرايِ»؛ در آن  هنگام  كه  مردم  قرآن  را به  رأي  خود تفسير كنند، امام  زمان (عليه السلام)، آراء و نظر مردم  را پيرو  قرآن  قرار خواهد داد.

  از اين  كلام  امير المؤ منين (عليه السلام) بهره  مي بريم كه  در حكومت  مهدي (عليه السلام) محور همه  چيز و همه  آراء و باورها، آيات قرآن  خواهد بود، در حالي كه  در وضعيّت  جهاني شدن غربی، نه  فقط آموزه های الهی در جامعه  بشري  محور نيست، بلكه  كوشش  مي شود كه دين  هيچ گونه نقشی نداشته باشد.

2. حكومت  واحد جهاني  اسلامي، به  رهبري شايسته ترين  و وارسته ترين انسان آن دوران برپا می شود  و ياران او نيز در شمار بهترين انسان های زمان خود هستند در حالی که در حكومت  واحد جهاني  پيشنهادي، بيشتر رهبران از پست ترين انسان ها هستند.نيازی نيست اشاره کنيم که امروزه شعار بسياری از کانديداهای انتخاباتی در غرب حمايت از هم جنس بازان و يا حمايت از رژيم غاصب صهيونيستي است.

3. حكومت  جهاني  امام  مهدي (عليه السلام) در پي پايه گذاری يک جامعه اخلاقی، امنيت را به عنوان يک نياز اساسی برای همه جهانيان به ارمغان خواهد آورد، در حالي  كه  جهاني سازی غربی، سبب بحران های گوناگون و ناامنی های فراوان خواهد شد، البته گروه اندکی که همانا صاحبان ثروت و قدرت هستند ممکن است در يک امنيت ظاهری به سر برند.

4. گسترش فراگير و همگانی دانش، از ويژگي هاي ارزنده حكومت  جهاني  امام  مهدي (عليه  السلام) است . که اختصاص به طبقه و گروه خاصی ندارد و همگان از فرصت های برابر بهره مند می شوند در حالی که در مدل جهانی سازی غربی دانش  پيشرفته، در انحصار كشورهاي ويژه ای است و اين  كشورها  از دادن  آن  به  كشورهاي  ديگر جلوگيري  مي كنند.[17]

5. در حكومت  واحد جهاني حضرت  مهدي (عليه السلام)، رهبر به گزينش خداوند و گزارش پيامبر خاتم (صلی الله عليه وآله)، نصب شده است و مردم در مرحله پذيرش نقش دارند. در حالي  كه  در جهاني شدن، مشروعيّت  ظاهری حكومت  جهاني، از ناحيه  مردم  است، آن هم  با هزاران  فريب كاري  كه  در گرفتن  آراي  مردم  به كار مي رود.

 6. محور برنامه و قانون در حكومت  واحد جهاني حضرت  مهدي (عليه السلام) خردورزی است؛ که در آن دوران نويد داده شده، خرد همه انسان ها به کمال خواهد رسيد، در حالي كه  حكومت  بر پايه  جهاني شدن، بر مبناي  هواهاي  نفساني  و گرايش های  حيواني پديدار می شود.

7. حكومت  واحد جهاني حضرت  مهدي (عليه السلام) بر اساس  عدل  و قسط  اداره  مي شود، و جايي  از  زمين  نيست  كه  در آن  عدل  گسترده  نشود. و حال آنکه حاكمان  در حكومت هاي  عصر جهاني شدن، خود، از ستمگران اند و چنان  در زمين  رفتار  مي كنند كه  گويا دشمن  عدل اند و به طور بنيادين اين  كه پيش  از آمدن  حضرت  مهدي (عليه السلام) جهان  پر از ظلم  و ستم  مي شود، در همان  عصر جهاني شدن  است  كه  ظلم  فراگير در زمين  تحقّق  پيدا مي كند.

   امتيازات  حكومت  واحد جهاني حضرت  مهدي (عليه السلام) منحصر در موارد يادشده نيست، بلكه بررسی  و دقت نگاه بيشتر، می تواند امتيازات فراوانی را فراروی ما قرار دهد.

نتیجه:

بر اساس آنچه بیان شد، تقریبا همه مکاتب ، چه الهي و چه غير الهي به برپايي يک حکومت يگانه جهاني توجه و باور داشته اند. مکتب اسلام نيز، يگانه راه را در برپايي يک حکومت جهاني سر مشق گرفتن و پیروی از آموزه های ناب دین اسلام دانسته است.

بی گمان در پرتو اين حکومت واحد جهانی، انسان ها زندگی سعادتمندانه ای داشته و روزگاری را سپری خواهند کرد، با ويژگی هايی که هرگز پيش از آن مانند آن را نگذرانده اند؛ ویژگی های که با توحید محوری، اخلاق مداری، خرد ورزی، شایسته سالاری، علم باوری و عدالت محوری همراه است و پاسخی به آرزوی همه پيامبران و شايستگان طول تاريخ است.

  اصلي ترين پديده در دگرگونی پايان تاريخ مهدوي، ‏‏تشكيل حكومت واحد جهاني در سراسر گيتی است و به ناگزير همه هدف های اين حركت الهي چونان: رفاه، ‏‏امنيت، ‏‏عدالت و يكتاپرستي، فقط زير پرچم اين حاكميت و سيطره در گستره همه زمين شدنی است.

پی نوشت ها:

[1]. محمد بن حسن طوسي، كتاب الغيبة، ص178.

[2]. توبه (9)، آيه 33.

[3]. شيخ صدوق، كمال‏الدين و تمام النعمة، ج2‍، ص670.

[4]. آل عمران (3)، آيه 19.

[5]. آل عمران (3)، آيه 85.

[6]. انبياء (21)، آيه 105.

[7]. محمّد تقی مصباح يزدی، آموزش عقايد، ج 2، ص 116(با تصرف).

[8]. ر.ك: سوره مدثر(74)، آيه36؛ فرقان (25)، آيه1.

[9]. شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا(، ج 1، ص 262، ح 22؛ همو، علل الشرايع، ج 1، ص 5، ح 1. همچنين ر.ك: محمد بن يعقوب کلينی، الكافی، ج 1، ص 432، ح 91.

[10]. محمّد حکيمی، عصر زندگی، ص 162.

[11]. شيخ صدوق، أمالی، ص 97، ح 9؛ فتال نيشابوری، روضه الواعظين، ص 102؛ شيخ صدوق، كمال‏الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 398.

[12]. شيخ صدوق، كمال‏الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 15، ح 31.

[13]. پيشين، ج1، ص331، ح16.

[14]. آل عمران (3)، آيه64.

[15]. ناصر مکارم شيرازی، تفسير نمونه، ج2، ص 595.

[16]. « امروزه روشن شده يکی از عوامل دشمنی های استکبار با ملت بزرگ ايران نگرانی از ارائه الگوی حکومت واحد جهانی مهدوی به مردم ستم ديده زمين است».

[17]. « امروزه دشمنی های غرب با پيشرفت های ملت ايران در زمينه های گوناگون و از جمله دانش هسته ای گواه روشنی بر اين ادعا است».

 

- برگرفته ازکتاب درسنامه مهدویت(4)