مقدمه:
يگانه پرستي پايه باورهای همه اديان آسماني و بندگي خداوند، هدف اصلي آفرينش انسان ها و آرمان همه پيامبران الهی است. عصر ظهور حضرت مهدی(عليه السلام)، عصر فراهم آوردن همه زمينه ها براي بازگشت انسان به سرشت توحيدي او است؛ و قيام جهاني مهدوي در اين عرصه، حلقه پاياني زنجيره فراخوان مردم به پرستش خداوند يگانه است.
از اين رو دوران حکومت جهاني حضرت مهدي (عليه السلام)، بی گمان، والاترين، شکوه مندترين و شکوفاترين، فصل تاريخ انسانيت است. آن دوران، دوراني است که نويدهای خداوند درباره جانشينی مؤمنان و پيشوايي جهاني فرودستان و وراثت شايستگان، تحقق بيرونی مي پذيرد و با توان الهيِ آخرين پرچمدار دادگری و يکتاپرستي، زمين صحنه فاخرترين جلوه هاي بندگي پروردگار مي شود.
در اين نوشتار تلاش خواهد شد بر پايه احاديث معتبر، گوشه هايي از ويژگي هاي اعتقادي آن دوران به تصوير کشيده شود. و البته گستره مباحث نيازمند مطالعات ژرف تری خواهد بود.
اسلام برای همه و هميشه
قرآن، در باره گستره دين اسلام، به گونه ای گسترده و از زواياي گوناگون سخن به ميان آورده است: دسته اي از آيات، رسالت پيامبر اکرم (صلی الله عليه وآله) را جهاني دانسته؛ برخي ديگر، قرآن را هدايت گر همه بشر در سراسر گيتی مي دانند و سرانجام، بخش پرشماری از آيات چيرگي دين اسلام بر اديان ديگر را امری ناگزير پيش گويي کرده اند.
بنابراين، آيات اين بحث در چند دسته بررسي مي شود:
دسته نخست: آياتي که به روشني، رسالت پيامبر گرامي اسلام را جهاني دانسته و آن حضرت را پيامبر جهانيان نام مي برند. از جمله:
{قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَميعا}؛[1] بگو اي مردم! من پيامبر خدا به سوي همه شما هستم.
دقت در دو کلمه « الناس» و « جميعاً» اين حقيقت را به خوبي نشان مي دهد که همه مردم مخاطب هستند.
{وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ}؛[2] و تو را جز رحمتي براي جهانيان نفرستاديم.
در اين آيه رسالت پيامبر اسلام، رحمت همگاني شناخته مي شود. تعبير به « عالمين» آن چنان مفهوم گسترده ای دارد که همه نژادها، ملت ها و همه کشورها را دربر مي گيرد و به جهاني بودن رسالت الهي پيامبر اسلام (صلی الله عليه وآله) اشاره می کند.
دسته دوم: آياتي که قرآن کريم را هدايت گر و کتاب انسان ساز براي همه بشر در درازای تاريخ شناسانده است:
{وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغ}؛[3] و اين قرآن به من وحي شده تا به وسيله آن، شما و هر كس را [كه اين پيام به او] برسد، هشدار دهم.
{وَ مَا هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ}؛[4] اين [قرآن] جز پندي براي جهانيان نيست.
در اين دسته آيات، به روشني رسالت اصلي قرآن کريم که هدايت همه انسان هاي زمين است، اشاره شده است.
دسته سوم: آياتی که به چيرگی و پيروزی اسلام بر اديان ديگر نويد داده است و آن را يگانه دين پذيرفته خداوند دانسته است:
{إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ}؛[5] در حقيقت، دين نزد خدا همان اسلام است.
{وَمَن يَبْتَغِ غَيرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}؛[6] و هر كه جز اسلام، ديني [ديگر] جويد، هرگز از وي پذيرفته نشود، و وي در آخرت از زيان كاران است.
{هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَي وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ}؛[7] او كسي است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند.
درباره پيروزشدن اسلام بر اديان ديگر، از آيات يادشده به دست می آيد اسلام بر همه اديان، چه حق و چه باطل، پيروز مي شود.
بر پايه قراين و شواهد معتبر، مانند: تعبير « کلّه» در آيه يادشده و آيات بسياري ديگر که پيروان اديان آسماني پيش از اسلام را بر پذيرش اين دين به عنوان ديني همگاني فرا مي خواند، اين پيروزی تبيين شده است.
بنابراين، از دسته سوم آيات، جهان شمولي دين اسلام به خوبي به دست می آيد؛ زيرا هنگامي که اديان ديگر از اعتبار ساقط و دين اسلام به عنوان دين رسمي و صاحب تفوق معرفي شود، فقط اين دين شايستگي هدايت و راه نمايي انسان ها را دارد که يک نياز همگاني است.
دسته چهارم: آياتي که اسلام را دين فطري مي داند.[8] از آن جا که سرشت انسان همگاني و امر مشترک ميان همه افراد است، ديني مطابق با اين سرشت همگاني، همواره رسالت جهاني خواهد داشت.
افزون بر آيات قرآن، روايات معصومان (عليهم السلام) نيز بر بُعد جهاني بودن اسلام پافشاری مي کنند. مانند سخن امام صادق (عليه السلام) که فرمود:
« وَ أَرْسَلَهُ كَافَّةً إِلَى الْأَبْيَضِ وَ الْأَسْوَدِ وَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»؛[9] « پيامبر را برای همگان، اعم از سفيد و سياه و انس و جن، فرستاده است».
اين روايت، هيچ گونه محدوديتي فرا روي رسالت جهاني اسلام قائل نيست و به آن در سطحي فراتر از رنگ پوست و جنسيت توجه مي کند.
بنابراين دين حق در هر زماني يکي بيش نيست و اکنون که دين اسلام، اديان پيشين را نسخ کرده، يگانه دين رسمي در پيشگاه خداوند بوده و پيروي از آن بر همه بشر بايسته است. از اين رو، دين اسلام که فراگيرترين و کامل ترين اديان خداوند به شمار مي آيد، رسالت جهاني دارد و نياز همگاني انسان ها به هدايت را در هر نقطه از جهان پاسخ مي گويد.
دين در عصر ظهور
پيش از اين اشاره شد[10] يکي از ويژگي هاي ارزشمند جهان در آستانه ظهور حضرت مهدي (عليه السلام)، رواج نافرماني مردم از دستورات خداوند و دوري از دين و دينداري است؛ به گونه اي که مردم گروه گروه از پيروي آيين خداوند دور مي شوند و زندگي کفرآلود و مشرکانه اي خواهند داشت.
روز بهروز عوامل فراواني، گوهر تابناك دين را در هالهاي از غبار فراموشی فرو ميبرد، از ايــن رو در گروه های انساني، دين رو به كمرنگ شدن ميرود و خرافه ها و کژي های گوناگونی، گريبان گير آن مي شود.
اميرمؤمنـان علي (عليه السلام) حقيقت يادشده را اينگونه بيان فرمود:« أَيُّهَا النَّاسُ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ زَمَانٌ يُكْفَأُ فِيهِ الْإِسْلَامُ كَمَا يُكْفَأُ الْإِنَاءُ بِمَا فِيه»؛[11] اي مردم! به زودي زماني بر شما مي رسد كه اسلام چونـان ظرف واژگون شده، آنچه در آن است، ريخته ميشود.
تا آنکه حضرت مهدي (عليه السلام) به پا می خيزد و غبار شرک از چهره گوهر دين بر مي گيرد؛ آن گونه که بسياري ميپندارند اين دين نويي است كه آن حضرت آورده است!
بي گمان حضرت مهدي (عليه السلام)، مي آيد، تا با بيدارکردن سرشت هاي خفته، زمينه را براي يکتاپرستي همگان، که همانا هدف آفرينش است، فراهم کند. او نه فقط هرگز براي پذيرش باور يکتاپرستي کسي را زير فشار و ناگزيري قرار نخواهد داد، بلکه با فراهم کردن بسترهاي بايسته براي پذيرش اين امانت الهي، شهد شيرين خداپرستي را ميان همه انسان ها، آنسان که شايسته اند، قسمت خواهد کرد. وي با فراهم کردن شرايط مناسب و از بين بردن موانع، همگان را به انديشيدن در نشانه هاي پروردگار فرا مي خواند. و برآيند اين انديشيدن به آغاز و انجام، ارمغاني جز پرستش حقيقي خداوند نخواهد بود.
روشن است که با فراهم شدن همه شرايط و کناررفتن همه موانع، آن کسي که سرِ فرمان برداري برابر حقيقت فرود نياورد، کسي نيست مگر انساني گستاخ و طغيان گر که با همه هستي، برابر حق ايستاده است و بدون شک در چنان شرايطي، نه فقط آن امام همام او را برنخواهد تافت که همه مردم که زخم ستم هنوز بر پيکرشان است؛ از اين رو است که روايات فراواني يگانه دين مورد پذيرش در عصر ظهور را، همانا « دين اسلام» دانسته، مي گويد: در عصر ظهور، نداي يکتاپرستی در سراسر گيتي حكم فرما خواهد شد. امام حسين (عليه السلام) در وصف حضرت مهدي (عليه السلام) ميفرمايد:
«...وَيُظْهِرُ بِهِ دينَ الحَقِّ عَلَي الدّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ المُشْرِكُونَ»؛[12] خداوند، به دست او دين حق را بر همه اديان چيرگي ميبخشد؛ اگرچه مشركان آن را نپسندند».
امام صادق (عليه السلام) نيز فرمود:« اِذا قامَ القائِمُ (عليه السلام) لايَبْقَي اَرْضٌ اِلاَّ نُودِي فيها بِشَهادَةِ اَنْ لااِلهَ اِلاَّ اللهَ واَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ»؛[13] در آن هنگام كه قائم قيام كند، هيچ سرزميني باقي نخواهد ماند، مگر اين كه شهادت به يکتاپرستی و نبوّت در آن ندا داده خواهد شد.
و نخستين گام در اين راه آموزش همگاني آموزه هاي وحي و قرآن است. روايت هاي فراواني در دست است که نشان مي دهد يکي از کارهاي پايه اي در عصر ظهور اهتمام به آموزش قرآن به شکل درست آن است و افراد فراواني در اين راه پيش گام خواهند شد.
امير مؤمنان علي (عليه السلام) در اين باره مي فرمايد:« کَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَي شِيعَتِنَا بِمَسْجِدِ الْکُوفَةِ وَ قَدْ ضَرَبُوا الْفَسَاطِيطَ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ الْقُرْآنَ کَمَا أُنْزِلَ»؛[14] گويا مي بينم شيعيان ما در مسجد کوفه خيمه ها زده اند و قرآن را همان گونه که نازل شده به مردم مي آموزند.
و نيز فرمود:« کَأَنِّي بِالْعَجَمِ فَسَاطِيطُهُمْ فِي مَسْجِدِ الْکُوفَةِ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ الْقُرْآنَ کَمَا أُنْزِل»؛[15] گويي غيرعرب ها را مي بينم که خيمه هاي شان در مسجد کوفه است و قرآن را همان گونه که نازل شده به مردم مي آموزند.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:« کَأَنِّي بِشِيعَةِ عَلِيٍّ فِي أَيْدِيهِمُ الْمَثَانِي يُعَلِّمُونَ النَّاسَ الْمُسْتَأْنَفَ»؛[16] گويي شيعيان علي را مي بينم که مثاني (قرآن) به دست گرفته و آن را به مردم مي آموزند.
امام باقر (عليه السلام) نيز فرمود:« إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ(ص) ضَرَبَ فَسَاطِيطَ لِمَنْ يُعَلِّمُ النَّاسَ الْقُرْآنَ عَلَي مَا أَنْزَلَ اللَّهُ (جَلَّ جَلَالُهُ) فَأَصْعَبُ مَا يَکُونُ عَلَي مَنْ حَفِظَهُ الْيَوْمَ لِأَنَّهُ يُخَالِفُ فِيهِ التَّأْلِيفَ»؛[17] چون قائم قيام کند خيمه هايي نصب مي شود براي کساني که قرآن را به همان گونه که خداوند آن را نازل کرده بود به مردم بياموزند، پس دشوارترين چيزي که خواهد بود براي کساني است که قرآن را حفظ کرده، چون محفوظات آن ها با قرآن مخالف است.
با اين سخنان و چندين برابر آن، ترديدی نمی ماند که پايه دين در آن دوران بر رفتار به آموزه های قرآن استوار خواهد بود.
دستورالعمل هاي نوين در عصر ظهور
در کنار روايات يادشده از برخي روايتها نيز اين انگاره به دست مي آيد كه آن حضرت، آيين و روش جديدي خواهد آورد. و اين پرسش پيش ميآيد كه با توجه به اين كه قرآن كريم كتاب جاودان الهي و اسلام آيين ابدي است، چگونه امام مهدي (عليه السلام) آييني نو و كتابي تازه براي بشريت به ارمغان ميآورد؟
درباره « كتاب جديد» و « امر جديد» رواياتي وارد شده است، كه نمونه هايي از آن ها را مورد دقت قرار مي دهيم:
1. از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است كه درباره ظهور حضرت مهدي (عجل الله فرجه) و نشانه هاي آن فرمود:
« وَ اللَّهِ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ يُبَايِعُ النَّاسَ عَلَي كِتَابٍ جَدِيد»؛[18] به خدا سوگند! مثل اين است كه به او مي نگرم كه ميان « ركن» و « مقام» بر اساس كتاب نو، با مردم بيعت مي كند….
2. همچنين، امام صادق (عليه السلام) فرمود:« إِذَا قَامَ الْقَائِمُ جَاءَ بِأَمْرٍ جَدِيدٍ كَمَا دَعَا رَسُولُ اللَّهِ فِي بَدْوِ الْإِسْلَامِ إِلَي أَمْرٍ جَدِيدٍ»؛[19] آنگاه، كه مهدي (عجل الله فرجه) به پا خيزد، آيين جديدي مي آورد؛ همان گونه كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در آغاز اسلام، به آيين جديدي فراخواند.
3. امام صادق (عليه السلام) همچنين، درباره قيام و روش كار حضرت مهدي (عجل الله فرجه) فرمود: « يَقُومُ بِأَمْرٍ جَدِيدٍ وَ كِتَابٍ جَدِيدٍ وَ سُنَّةٍ جَدِيدَةٍ وَ قَضَاءٍ جَدِيد»؛[20] آن حضرت « امر نو» و كتاب نو و سنّت نو و داوری نويي برپا مي كند».
پاسخ
پيش از اين نيز اشاره شد که ترديدی نيست حضرت مهدی (عليه السلام) تحكيم بخش دين اسلام و گسترنده قانون قرآن در سراسر گيتي است؛ پس ناگزير بايد اسلام و آموزه هاي قرآن را به گروه هاي بشري عرضه كند و مردمان را به پذيرش و باور اصول و فروع آن فرا خواند. آيين نو و كتاب جديد (دستور العمل) و برنامه و راه و روش تازه و ديگر تعبيرهايي از اين دست كه در احاديث رسيده، براي تبيين مسائلي است:
1. در گذر زمان بنا به سبب هايي چون سطح فرهنگ و فكر انسان ها احكام و آموزه هاي فراواني از مجموعه فرهنگ اسلام، تبيين نشده يا هماهنگ با سطح فرهنگ و فكر انسان ها نبوده است يا زمينه عملي آن ها وجود نداشته است. بازگويي چنين معارف و مسائلي، بيگمان براي جامعه اسلامي ناشناخته خواهد بود. چون امام مهدي (عليه السلام) اين آموزه ها را از ظاهر و باطن قرآن كريم به دست آورده و به مردم ميآموزد، براي آنان تازگي دارد و آيين نو و كتاب نو انگاشته مي شود.
2. آموزه ها و احكامي از قرآن كريم و اسلام فراموش شده و از يادها رفته است؛ به گونهاي كه در جامعه اسلامي ناآشنا و براي مسلمانان ناشناخته است. طرح اين مسائل نيز كتاب و آيين نو پنداشته مي شود.
3. اصول و احكام فراواني دست خوش تحريف و دگرگوني شده است و امام (عليه السلام) آن ها را ـ چنان كه در اسلام راستين بوده است ـ ديگرباره مطرح ميسازد و تحريف و انحرافهاي روي داده را روشن ميكند و مفهوم حكم يا جايگاه آن را مشخص ميسازد. اين، با طرز تلقي و برداشت عمومي مردم و برخي از علما سازگاري ندارد؛ از اين رو برنامه نو و راه و روش تازه به شمار مي آيد.
بنابراين از مهم ترين مسائلي كه امام بدان توجه خواهد كرد و براي جامعه اسلامي تازه و نو جلوه ميكند و ناشناخته و ناآشنا مينمايد، مسائل مربوط به عدالت اجتماعي و امور مالي و معيشتي است؛ يعني، موضوعي كه انسان سخت به آن نيازمند بوده و بدان نرسيده است. همين امر نيز مشكل نابساماني اصلي زندگي بشر امروز را تشكيل ميدهد و اجراي آن (برقراري عدل و دادگري در سراسر گيتي) از اقدامهاي اصلي امام مهدي (عليه السلام) خواهد بود.
براي نمونه امام موعود (عليه السلام) به موضوع مساوات اسلامي شكل قانوني و الزامي ميدهد؛ چنان كه اسحاق بن عمّار ميگويد: نزد امام صادق (عليه السلام) بودم. آن حضرت از تساوي مردم با يكديگر و حقي كه هر كس بر ديگران دارد، سخن گفت. من سخت در شگفت شدم. فرمود:
« اِنَّما ذلِكَ اِذا قامَ قائِمُنا وَجَبَ عَلَيْهِمْ اَنْ يُجَهَّزُوا اِخوانَهُم وَاَنْ يُقَوُّوهُمْ»؛[21] اين، هنگام رستاخيز قائم ما است كه در آن روزگار، واجب همگاني است كه به يكديگر وسايل رسانند و نيرو بخشند.[22]
اين موضوع، در بسياري ديگر از آموزه هاي اسلامي آمده است؛ ولي به نام احاديث اخلاقي كنار گذاشته شده و در فقه مطرح نگشته و در برنامههاي الزامي حكومتها و اجتماعات اسلامي به صورت اصل و قانون تثبيت نشده است! روشن است كه چون اين آموزه ها عملي شود، به صورت احكامي نو جلوه ميكند و… .
امام مهدي (عليه السلام) از طواف مستحب با وجود كثرت طواف واجب، منع ميكند،[23] مساجد و معابد مجلل و تزيين يافته شهرها و آباديها را خراب ميكند و همه زوايد و تشريفات و كاشيكاريها و گنبدها و گلدستهها و زيورهاي آن ها را ميپيرايد و بودجه آن ها را براي رفاه حال انسانها صرف ميكند. مساجد و معابد را ساده و بيآرايش و بيآلايش ميسازد و…[24]
امام مهدي (عليه السلام) سود در مبادلات بازرگاني و داد و ستدها را برمي دارد و مردمان را مأمور ميكند كه هر كس به صورت خدمتگزاري نسبت به جامعه كار كند و در برابر كالاي عرضه شده سودي نگيرد. و خود نيازهاي خود را همين سان از ديگران تأمين مي كند.[25]
امام مهدي (عليه السلام) بر بسياري از تفسير و تأويلهايي كه توسط برخي مسلمانان در قرآن كريم و احاديث پيامبر اكرم (صلی الله عليه وآله) و امامان معصوم (عليهم السلام) صورت گرفته است، خط بطلان ميكشد و آرا و انديشهها را پيرو قرآن ميسازد و در چارچوبهاي قرآني ميآورد.[26]
و بدينسان امام، مسائل و معارف و احكام جديدي را مطرح ميكند كه براي مردم ناشناخته است و آن ها را آيين جديد و كتاب تازه ميانگارند و گهگاه با امام بر سر اين مسائل درگير نيز ميشوند، و در اين صورت جنگ با خودي و جامعه اسلامي رخ ميدهد.[27]
فرازهايي از دعاي ندبه از اين چگونگي، پرده برداشته، مي گويد:كجا است آن كسي كه براي تجديد و زنده كردن فرايض و سنن [آيين اسلام كه محو و فراموش شده] ذخيره شده است؟ كجا است آن كسي كه براي برگرداندن [حقايق] ملّت و شريعت [دين مقدّس اسلام] برگزيده شده است؟ كجا است آن كه براي زنده كردن كتاب آسماني قرآن و حدودش مورد اميد و آرزوست؟ كجا است زنده كننده نشانههاي دين و اهل آن؟…[28]
بنابراين اساس نامه و منشور حکومت جهاني مهدوي چيزي جز کتاب و سنت پيام آور وحی (صلی الله عليه وآله) در شکل اصيل و درست نخواهد بود. از آن جا که مهدي موعود (عجل الله فرجه) وارث علوم نبوي و عامل به دستورات پدران بزرگوار خود است، بدعت ها و سنت ها را به خوبي مي شناسد. پيش از هر چيز بدعت ها را از دامن فرهنگ و انديشه اسلامي مي زدايد و سنت هايي که متروک و مهجور مانده اند احيا و اجرا مي کند. امام باقر (عليه السلام) در اين باره فرموده است:
« إِذَا قَامَ الْقَائِمُ… فَلَا يَتْرُكُ بِدْعَةً إِلَّا أَزَالَهَا وَ لَا سُنَّةً إِلَّا أَقَامَهَا»؛[29] هنگامي که قائم (عجل الله فرجه) به پا خيزد بدعت ها را نابود مي سازد و سنت ها را بر پا مي دارد».
پيروان ديگر اديان در عصر ظهور
براي برپايي جامعه يگانه و فراگيري حكومت جهاني، يك موضوع بايسته است و آن جهان بيني واحد و اعتقاد يگانه است. بر اين پايه است كه در حکومت مهدوي، جهانبيني يگانه ای بر جهان چيره و راه و روش و برنامهها نيز يكي ميشود و يكپارچگي راستين در باور و مرام پديد ميآيد و مردمان همه يكدل و يك زبان به سوي سعادت و صلاح حركت ميكنند.
امام صادق (عليه السلام) به روشنی به اين نکته اشاره کرده است آنجا که فرمود:
« فَوَ اللَّهِ يَا مُفَضَّلُ لَيُرْفَعُ عَنِ الْمِلَلِ وَ الْأَدْيَانِ الِاخْتِلَافُ وَ يَكُونُ الدِّينُ كُلُّهُ وَاحِداً كَمَا قَالَ جَلَّ ذِكْرُهُ إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ قَالَ اللَّهُ وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِين»؛[30] به خدا سوگند!… ناهماهنگي و چندگانگی مذاهب و اديان از ميان ميرود و فقط يك دين در سراسر گيتي حكومت ميكند؛ چنان كه خداي تبارك و تعالي فرموده است: به راستي دين در نزد خدا، اسلام است…
با اين حال ممكن است گفته شود: براساس برخی از آيات و روايات، يهود و نصارا از ميان نميروند و تا قيامت باقي هستند؛ پس اين اسلام نميتواند فراگير شود؟!
اگرچه رسيدن به يک ديدگاه قطعی نيازمند بررسی های فراگير در اين باره است که در پژوهش های مفصل می با يست به دنبال آن بود، ولی در اندازه مختصر در اين اثر و با توجه به آنچه ياد شد در باره حضور پيروان اديان در عصر ظهور به نظر می رسد در مرحله پايانی و برپايي حکومت جهانی حضرت مهدی (عليه السلام) بر زمين، جايي برای مشرکان که همانا پيروان اديان تحريف شده آسمانی است نخواهد ماند. والبته فرض اين که آن ها پاي بند به دين تحريف نشده خواهند بود، نيز فرض غيرقابل قبولی است چراکه حقيقت همه اديان الهی نويد به دين اسلام که پايان بخش همه اديان است، می باشد. و اگر آن ها بخواهند به دستورات راستين دين خود عمل کنند بايد اسلام بياورند. ضمن اينکه فرض وجود پيروان حضرت مسيح (عليه السلام) ـ در حالی که خود آن حضرت به مهدی موعود (عليه السلام) اقتدا کرده ـ فرضی ناشدنی می نمايد. مگر آنکه آن مسيحی موجود در آن زمان، خود را پيرو مسيح ديگری بداند.
به هر حال برای بود و يا نبود آن ها سه فرض تصور می شود:
1. حضور؛
2. عدم حضور؛
3. حضور تا زمان خاص.
پيش از اين در باره دوره های عصر ظهور يادآور شديم اين دوران به سه مرحله از ظهور تا قيام، از قيام تا حکومت جهانی و مرحله حکومت تقسيم می شود.
با توجه به تقسيم يادشده در دو ديدگاه نخست، بود و نبود پيروان اديان بررسی می شود در حالی که در ديدگاه سوم حضور اين پيروان در دو مرحله نخست اثبات و برای حضور آنان در دوران حکومت عدل جهانی نيازمند دليل است.
ديدگاه نخست: حضور پيروان[31]
در اين ديدگاه به طور عمده با پافشاری بر آزادی و اختيار انسان ها و نيز آياتی که در آن از کينه توزی ميان يهود و مسيحيت سخن به ميان آورده،[32] حضور پيروان اين دو دين را ـ اگر چه اندک ـ پذيرفته اند.
روايات اسلامي در اين زمينه به سه دسته تقسيم مي شود:
1. پرداخت جزيه اهل کتاب
در برخی روايات سخن از پرداخت جزيه از طرف اهل کتاب اشاره شده است. که البته به زمان مشخص آن اشاره نشده و اين ممکن است مربوط به يک دوره زمانی خاص باشد.
به راستی زمانی که در برخی روايات نقل شده، کسی برای پرداخت زکات شهر به شهر می رود و مستمندی پيدا نمی کند و زمين گنج های خود را برای حضرت مهدی (عليه السلام) بيرون می ريزد چه نيازی به اندک جزيه اندک پيروان اديان؟!
2. داوری ميان اهل کتاب با کتاب آن ها
در برخی روايات ديگر نيز اشاره شده که آن حضرت ميان يهود و نصارا با کتاب تحريف نشده آن ها داوری خواهد کرد. و مهم ترين داوری حکم بر بطلان پيروی آن ها از کتاب تحريف شده و هدايت آن ها به پيروی از دين بشارت داده شده در کتاب مقدس آنان است.
که البته اين هم می تواند در دوره ای کوتاه صورت پذيرد تا حاکميت به تثبيت جهانی خود برسد.
3. شباهت سيره مهدي با سيره پيامبر
در روايات فراوانی اشاره شده که روش حضرت مهدی (عليه السلام) چونان روش پيامبر اکرم (صلی الله عليه وآله) است و آن حضرت از اهل کتاب جزيه دريافت می کرد.
البته گفتنی است اگرچه سنت خاتم الاوصيا همان سنت خاتم الانبيا است، اما اين هرگز بدان معنا نيست که هر آنچه بر حسب شرايط، اقتضاها و موانع در عصر نبوی شکل گرفته در عصر مهدوي نيز شکل خواهد گرفت. اگر در عصر پيامبر به دليل هايي چون اميد به هدايت با پيروان اديان تحريف شده مسالمت آميز برخورد می شد ديگر آن شرايط نخواهد بود.
افزون بر آيات و روايات در اين ديدگاه از نگاه عقل نيز گفته شده از آنجايي که انسان دارای حق گزينش است و ايمان از روی اجبار اثری ندارد پس در حکومت حضرت می تواند پيروان ديگر اديان باشند.
و البته در محل خود گفته شده همه کسانی که آن زمان ايمان می آورند از روی انتخاب و اختيار است.
ديدگاه دوم: عدم حضور پيروان اديان
در اين ديدگاه نيز به برخی آيات و روايات اشاره شده است.
1. آيات
در اين ديدگاه به آياتی اشاره شده که پيش از اين در باره جهانی شدن دين اسلام به آن ها اشاره شد. و از برخی روايات نيز استفاده می شود هرگز مجالی برای حضور پيروان اديان و بقای آن ها بر آموزه های شرک آلود اين اديان باقی نخواهد ماند.
البته کسي نگويد که آن ها ديگر بر آموزه های تحريف شده باقی نمی مانند و به کتاب اصلی خود ايمان می آورند که در اين صورت به اصلی ترين آموزه ( اعتقاد به اسلام به عنوان دين خاتم و پيامبری پيامبر خاتم) می بايست پای بند شوند که همانا در انجيل بشارت داده شده است.
امام محمد باقر (عليه السلام) در تأويل آيه « خداوند او را بر همه اديان چيره ميگرداند، هر چند مشركين نخواهند» فرمود: « يَكُونُ أَنْ لَا يَبْقَي أَحَدٌ إِلَّا أَقَرَّ بِمُحَمَّدٍ صلی الله عليه وآله»؛[33] « هيچ كسي نميماند، جز اين كه اقرار به حضرت محمد ميكند».
2. روايات
در اين قسمت برخی از روايات ارزشمند که در آن ها حضور اديان نقل شده، بررسي خواهد شد. روايات در اين زمينه به پنج دسته تقسيم مي شوند:
دسته اول: روايات برداشته شدن جزيه
اين دسته از روايات، برخلاف روايات مطرح شده در بخش دلايل وجود اديان، پذيرش جزيه را نفي مي کند و حتي در برخی از روايات برداشته شدن جزيه را از اقدامات حضرت مهدي (عليه السلام) در دوران حکومت مي داند؛ البته برخی از روايات ديگر، به ويژه در منابع اهل سنت، اين عمل را از اقدامات حضرت عيسي (عليه السلام) مي دانند.
البته آنگونه که پيش از اين اشاره شده، می تواند اين برداشتن جزيه مربوط به جزيه ای باشد که حضرت در مرحله پيش از حکومت جهانی برای تثبيت حاکميت قرار داده بود.
دسته دوم: روايات مبارزه با يهود و مسيحي
در اين نوع روايات، ائمه (عليهم السلام) بر عدم حضور يهود و نصارا در آخرالزمان را تصريح مي کنند. ابن بكير گفت: از حضرت صادق(عليه السلام) تفسير اين آيه: {وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ} را پرسيدم؟ حضرت فرمود:« قَالَ أُنْزِلَتْ فِي الْقَائِمِ عليه السلام إِذَا خَرَجَ بِالْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الصَّابِئِينَ وَ الزَّنَادِقَةِ وَ أَهْلِ الرِّدَّةِ وَ الْكُفَّارِ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا فَعَرَضَ عَلَيْهِمُ الْإِسْلَامَ فَمَنْ أَسْلَمَ طَوْعاً أَمَرَهُ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ مَا يُؤْمَرُ بِهِ الْمُسْلِمُ وَ يَجِبُ لِلَّهِ عَلَيْهِ وَ مَنْ لَمْ يُسْلِمْ ضَرَبَ عُنُقَهُ حَتَّى لَا يَبْقَى فِي الْمَشَارِقِ وَ الْمَغَارِبِ أَحَدٌ إِلَّا وَحَّدَ اللَّه»؛[34] اين آيه درباره قائم نازل شده، هنگامي كه بر يهود و نصارا و صابئين و مادي ها و برگشتگان از اسلام و كفار در شرق و غرب كره زمين، قيام مي كند و اسلام را پيشنهاد مينمايد. هر كس از روي ميل پذيرفت، دستور مي دهد كه نماز بخواند و زكات بدهد و آن چه هر مسلماني مأمور به انجام آن است بر وي نيز واجب مي كند و هركس مسلمان نشد گردنش را مي زند، تا آن كه در شرق و غرب عالم يك نفر خدا نشناس باقي نماند.
دسته سوم: روايات مبارزه با کفار و مشرکين
مسيحيان به خاطر تثليثشان و يهوديان به خاطر اينکه عزير را پسر خدا مي دانند، به نوعي مشرک شمرده مي شوند. در برخی از روايات وجود مشرکين و کفار را درآخرالزمان نفي مي کند.
ابو بصير گفت: من از حضرت صادق (عليه السلام) تفسير آيه: « خدا فرستاده خود را با هدايت و دين حق فرستاد، تا بر همه دين ها چيره شود، هر چند مشركين نخواهند» را پرسيدم؟ حضرت فرمود: « به خدا قسم تأويل اين آيه هنوز نازل نشده و تحقق نيافت.» گفتم: قربانت شوم! كدام وقت تأويل اين آيه تحقق خواهد يافت؟ حضرت فرمود:
وقتي قائم آل محمد (صلي الله عليه و آله وسلم) ظاهر شود ـ اگر خداي تعالي خواهد ـ.. پس چون قائم بيرون آيد، كافر و مشركي باقي نمي ماند، مگر آن كه خروج آن حضرت را مكروه مي دارد، تا آن كه اگر كافري يا مشركي در ميان سنگي باشد، آن سنگ [به سخن درآمده و ] به مؤمن گويد: اي مؤمن! در ميان من كافري يا مشركي جاي گرفته و خود را از نظر شما پنهان ساخته؛ پس او را ازميان ببر! آن مؤمن حرف سنگ را گوش كرده و آن كافر را از ميان آن بيرون آورده، بكشد.
محمد بن مسلم ميگويد: از امام باقر (عليه السلام) درباره تفسير آيه شريفه: {وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّي لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ…} پرسيدم؟ حضرت (عليه السلام) فرمود:« قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَقَالَ لَمْ يَجِئْ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ بَعْدُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص رَخَّصَ لَهُمْ لِحَاجَتِهِ وَ حَاجَةِ أَصْحَابِهِ فَلَوْ قَدْ جَاءَ تَأْوِيلُهَا لَمْ يَقْبَلْ مِنْهُمْ لَكِنَّهُمْ يُقْتَلُونَ حَتَّى يُوَحَّدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حَتَّى لَا يَكُونَ شِرْكٌ»؛[35] هنوز تأويل اين آيه نيامده. همانا رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) از سر نيازي كه خود و اصحابش داشتند [و ناگزير بودند با مشركان و منحرفان بسازند] به آن ها مهلت دادند و روزي كه تأويل اين آيه برسد، اين مهلت از آن ها پذيرفته نشود، بلكه كشته شوند تا خداي عزّ و جلّ به يگانگي پرستش شود و شركي به جاي نماند.
افزون بر آنچه ياد شد در برخی آيات از شرک با عنوان ظلم عظيم ياد شده است.[36] و حکومتی که زمين را پر از عدل خواهد ساخت، چگونه ظلم بزرگ که همانا شرک پيروان اهل کتاب است را برخواهد تافت؟ و نيز در برخی روايات گفته شده حضرت مهدی (عليه السلام) زمين را از دشمنان خداوند که همانا مشرکان و کفار است پاک می کند « وَ بِهِ أُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ أَعْدَائِي» و اين طهارت و پاکيزگی زمين از آلودگی شرک هرگز محقق نمی شود تا آنگاه که همه مشرکان از روی زمين برداشته شوند.
نتیجه:
از مباحث مطرح شده، نتایج ذیل حاصل است:
- دسته اي از آيات قرآن کریم، رسالت پيامبر اکرم (صلی الله عليه وآله) را جهاني دانسته؛ برخي ديگر، قرآن را هدايت گر همه بشر در سراسر گيتی مي دانند و سرانجام، بخش پرشماری از آيات چيرگي دين اسلام بر اديان ديگر را امری ناگزير پيش گويي کرده اند. افزون بر آيات قرآن، روايات معصومان (عليهم السلام) نيز بر بُعد جهاني بودن اسلام پافشاری مي کنند.
- عصر ظهور حضرت مهدی (عليه السلام)، عصر فراهم آوردن همه زمينه ها براي بازگشت انسان به سرشت توحيدي او است؛ و قيام جهاني مهدوي در اين عرصه، حلقه پاياني زنجيره فراخوان مردم به پرستش خداوند يگانه است.
- از ويژگي هاي جهان در آستانه ظهور حضرت مهدي (عليه السلام)، رواج نافرماني مردم از دستورات خداوند و دوري از دين و دينداري است؛ به گونه اي که مردم گروه گروه از پيروي آيين خداوند دور مي شوند و زندگي کفرآلود و مشرکانه اي خواهند داشت. تا آنکه حضرت مهدي (عليه السلام) به پا می خيزد و غبار شرک از چهره گوهر دين بر مي گيرد؛ آن گونه که بسياري ميپندارند اين دين نويي است كه آن حضرت آورده است.
- بنابر برخی روايات گفته شده حضرت مهدی (عليه السلام) زمين را از دشمنان خداوند که همانا مشرکان و کفار است پاک خواهد نمود.
پی نوشت ها:
[1]. اعراف (7)، آيه 158.
[2]. انبياء (21)، آيه 107.
[3]. انعام (6)، آيه 19.
[4]. ص (38)، آيه 87؛ يوسف (12)، آيه 104 و....
[5]. آل عمران (3)، آيه 19.
[6]. آل عمران (3)، آيه 85.
[7]. توبه (9)، آيه 33؛ فتح (48)، آيه 28؛ صف (61)، آيه 9.
[8]. {فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهَا لاَ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيمُ}.
[9]. محمد بن يعقوب کلينی، کافی، ج2، ص17، ح1.
[10]. نگارنده، درسنامه مهدويت، ج2، درس اول.
[11]. سيّد رضي، نهجالبلاغه، خطبه103.
[12]. محمد بن علي بن حسين بن بابويه، كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص317، ح3.
[13]. عياشی، تفسير عياشی، ج1، ص183، 81؛ شيخ صدوق، كمالالدين و تمام النعمة، ج1، ص254، ح4.
[14]. محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص317، ح3.
[15]. پيشين، ص 318، ح5.
[16]. پيشين، ص 318، ح4.
[17]. شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 386.
[18]. محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص194، ح1.
[19]. شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 384.
[20]. محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص253، ح13.
[21]. شيخ حر عاملي، وسائل الشيعة، ج120، ص26.
[22]. « نگارنده با الهام از اين روايت و برخی روايات ديگر، بر اين باور است سازوکار اقتصادی در عصر ظهور تفاوت های اساسی با زندگی امروزين ما دارد و از مراکزی که با شگردهای فراوان ثروت مردم را برای سود خود، گرد می آورند، خبری نخواهد بود. در آن روز ديگر به بانک ها، بيمه، بورس و مانند آن نيازی نيست؛ اگرچه امروزه بخش جدايي ناپذير زندگی شده اند و به ناگزير برخی نيازها را نيز رفع می کنند. بی گمان پديدآمدن اين سازوکارهای اقتصادی به سبب دورشدن انسان ها از آموزه های الهی و بی اعتمادی آن ها به يکديگر است. که اگر همگان در رفع نيازهای هم شتاب می کردند، فرض چنين مراکزی نيز دور از ذهن می نمود».
[23]. محمد بن يعقوب کليني، كافي، ج4، ص427؛ شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج2، ص525.
[24]. ر.ك: شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص206، ح175؛ فتال نيشابوري، روضة الواعظين، ص264؛ قطب راوندي، الخرائج والجرائح، ج1، ص453، ح39.
[25]. ر.ك: شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج3، ص313؛ شيخ طوسي، التهذيب، ج7، ص178(بنابراين سازوكار اقتصادي در آن زمان به طور كامل با پيش از آن متفاوت خواهد بود).
[26]. ر.ك: سيد رضي، نهجالبلاغه، خطبه138.
[27]. محمد حكيمي، عصر زندگي، ص175 ـ 179. (با تصرف)
[28]. « اَيْنَ المُدَّخَّرُ لِتَجْديدِ الفَرائِضِ وَالسُّنَنِ، اَيْنَ المُتَخَيَّرُ لِاِعادَةِ المِلَّةِ وَالشَّريعَةِ، اَيْنَالمُؤَمَّلُ لِاِحْياءِ الكِتابِ وَحُدُودِهِ، اَيْنَمُحْيي مَعالِمِ الدّينِ وَاَهْلِهِ...»؛(سيّد بن طاوس، اقبال الاعمال، ص504).
[29]. شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 385.
[30]. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 53، ص1.
[31]. البته بيشتر کسانی که حضور را پذيرفته اند اين پيروان را فقط در یهود و مسيحيت منحصر دانسته و هيچ کس، از حضور پيروان ديگر اديان سخن روشنی به ميان نياورده است.
[32]. مائده(5)،آیه 14.