مقدمه:
با بررسى و دقّت، در حديث قدسى « زيارت عاشورا» و «زيارات مربوط به امام زمان(عليه السلام)»، درمىيابيم كه « نينوا»، معبر« انتظار»؛ يعنى، براى رسيدن به ظهور مهدى موعود، بايد از گذرگاه كربلا عبور كنيم. زيارت عاشورا نيز در واقع، تحليلى براى معبر بودن « نينوا» براى « انتظار» است. درسها و پيامهاى عاشورا، چراغهاى فرا راه شيعيان است تا با ديدى روشن و بصيرتى افزون، منتظر « ظهور» باشند و آماده قيام و مبارزه شوند.
نگاهى كلّى به زيارت عاشورا
1. پرداختن به واژههاى كليدى:
سلام
ب. لعن
ج. برائت
د. موالات
هـ . معيّت با امام منصور
ى. ثبات قدم
2. پرداختن به جريان هاى تاريخى:
مؤسسين
ممهديّن
قاتلين
اشياع
اتباع
اوليا
3. پرداختن به شگردهاى دشمنى با اهل بيت(عليهم السلام) :
« لعن اللّه امّةً دفعتكم عن مقامكم وازالتكم عن مراتبكم التّى رتّبكم اللّه فيها».
4. عنصرشناسى (لعن اللّه)
آل زياد
آل مروان
بنى اميّة قاطبةً
ابن مرجانه
عمر بن سعد
شمراً
امّةً: الف) اسرجت ب) الجمت ج) تنقبّت
العصابَةَ التّى: الف) جاهدت الحسين ب) و شايعت ج) و بايعت د) و تابعت على قتله
مخصوصين به ظلم: الف) اوّلا ب) ثم الثانى پ) الثالث ت) الرابع ث) يزيد خامساً ج) عبيداللّه بن زياد چ) ابن مرجانة ح) عمر بن سعد خ) شمراً
5. نتيجه زيارت عاشورا
فرياد انتقام مصيبت بزرگ در كنار امام منصور اهل بيت(عليهم السلام)
يكم. واژه هاى كليدى
ـ « السلام عليك يا ثاراللّه وابن ثاره و الوتر الموتور...».
ـ « لعن اللّه امّةً اسست اساس الظلم والجور عليكم اهل البيت...».
ـ « و ابرء الى اللّه والى رسوله ممّن اسسّ اساس ذلك و...».
ـ « انّى اتقرّب الى اللّه والى رسوله و الى اميرالمؤمنين والى فاطمة والى الحسن واليك بموالاتك».
ـ « وثبّت لى قدم صدق عندك مع الحسين».
« السلام عليك يا ثارالله و ابن ثاره و الوتر الموتور»؛[1] « سلام بر تو اى خون خدا و فرزند خونش، واى تنهاى رها شده!».
امام حسين(عليه السلام)، خون خدا است كه در « عاشورا» به جوشش در آمد و به شريان تاريخ انسان و اسلام، حركت و حيات بخشيد. اين خون خدا از دشت گلگون « نينوا»، قلبهاى مؤمنان و عاشقان را به تپش درآورد و چنان آتش و شررى به جانها زد كه هرگز سردى و خاموشى نخواهد داشت: « انّ لقتل الحسين حرارة فى قلوب المؤمنين لاتبرَد ابداً».[2]
اين رود جارى خون خدا، از آن دشت خونبار، براى هميشه قلب تاريخ را سيراب، زنده و متحرّك خواهد ساخت و هرگز نخواهد گذاشت جهل و نادانىها ـ هر چند مدرن ـ و حيرت در ضلالت و گمراهى، بندگان خدا را نابود سازد؛ بلكه سرور شهيدان تاريخ، جان خويش را در راه خدا بذل و بخشش كرد تا بندگان او را از تمامى جهالتها و سرگردانىها رهايى بخشد:
« و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة».[3]
و اين شور آفرينىِ آن اسوه عشق و آزادگى، هيچ خاموشى ندارد و اين حرارت حسينى، سرد يا منحرف نمى شود. دشمنان او، بارگاه نورانى اش را تخريب كردند و قبر مطهرش را به آب بستند؛ زائرانش را شهيد كردند و دست و پاى آنان را بريدند ... ولى نتوانستند اين « گرمى و عشق» و «شور و شعور» را از بين ببرند.
اين شعله عشق و مشعل رهنماى تاريخ، جريان خود را در نهضتها و انقلابهاى دينى ـ به خصوص در انقلاب اسلامى ايران ـ به خوبى نشان دادهاست و مىرود تا حسينيان با فريادهاى « اين الطالب بدم المقتول بكربلاء»، نداى امام حسين(عليه السلام) را پاسخ دهند و به جهانيان بنمايانند كه ديگر سيدالشهدا(عليه السلام)تنها نيست.