مقدمه:
در مبحث قبل در حد امكان به بحثهاي كلي پرداخته شد و اینک ادامه مطلب، آنچه امروزه با عنوان نشانه هاي ظهور در نوشتهها و گفتهها به چشم و گوش ميخورد، انبوهي است از حوادث و رخدادهايي كه به انواع فراواني قابل تقسيم است.
بر خلاف تلقي عمومي، در هيچ روايتي به تقسيم نشانهها به اقسام مختلف سخن روشني از امامان معصومان(علیهم السلام) در دست نيست و آنچه در آثار با اين عنوان وجود دارد به طور عموم پرورده ذهن نويسندگان است. كه البته برخي قابل قبول و برخي از اساس داراي اشكال است.
به نظر ميرسد يگانه تقسيم قابل قبول تقسيم نشانهها به حتمي و غير حتمي است.
در اين مبحث كوشش شده تا حد ممكن به بررسي اين نشانهها پرداخته شود. اگر چه هم نويسنده و هم خواننده بر اين باورند كه بحث و بررسي نشانهها بسيار فراتر از اين حجم نوشتار است.
انواع نشانه هاي ظهور
همانگونه كه اشاره شد يگانه تقسيمبندي كه به برخي روايات ميتوان آنرا مستند كرد، تقسيم نشانهها به حتمي و غير حتمي است.
- نشانههاي حتمي
پيش از آنكه به بحث در باره نشانههاي حتمي بپردازيم شايسته است در باره واژه « حتم» به طور كوتاه اشاره كنيم.
اين كلمه فقط يك بار با تعبير « حتما» در قرآن استفاده شده است. آنجا كه خداوند متعال ميفرمايد:{وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاَّ وارِدُها كانَ عَلي رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا}؛[1] و هيچ كس از شما نيست مگر [اينكه] در آن وارد ميگردد. اين [امر] همواره بر پروردگارت حكمي قطعي است.
طريحي حتم را واجبي دانسته كه اراده بر آن تعلق گرفته، اسقاط آن امكانپذير نيست.[2] راغب اصفهاني آن را به قضاي مقدر معنا كرده است.[3] ابن منظور نيز آن را به معناي قضا و جوب قضا دانسته كه گريزي از انجام آن نيست.[4] خليل بن احمد نيز آن را با تعبير ايجاب القضاء تعريف كرده است.[5]
يكي از پژوهشگران معاصر پس از نقل برخي سخنان بزرگان لغت، ديدگاه خود را اينچنين مينگارد:( أنّ المعني الحقيقيّ لهذا اللفظ هو الجزم و البتّ في حكم أو عمل)؛[6] معناي حقيقي براي اين لفظ عبارت از جزم و قطع در حكم و عمل است.
اما در بحث نشانهها طبق نگاه مشهور، منظور از « نشانه هاي حتمي» ـ مقابل نشانههاي غير حتمي ـ آن دسته از پديدههايي است كه پديد آمدن آنها ـ بدون هيچ قيد و شرطي ـ قطعي و الزامي خواهد بود؛ به گونهاي كه تا آنها واقع نشود، قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تحقق نخواهد يافت.[7]
از روايات فراواني حتمي بودن نشانههاي پنجگانه زير استفاده ميشود: 1ـ خروج سفياني؛ 2ـ قيام يماني؛ 3ـ صيحه آسماني؛ 4ـ قتل نفس زكيّه؛ 5ـ خسف در بيداء.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:« خَمْسُ عَلَامَاتٍ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ الصَّيْحَةُ وَ السُّفْيَانِيُّ وَ الْخَسْفُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ وَ الْيَمَانِي»؛[8] پيش از قيام قائم پنج نشانه است: صيحه و سفياني و خسف و قتل نفس زكيه و يماني.
اما نشانههاي پنجگانه مشهور
يک( نداي آسماني
اين نشانه از جمله نشانههايي است كه در منابع شيعه و اهل سنت با واژههايي چند، به آن اشاره شده است. برخي از اين واژهها عبارتند از:
ـ نداء؛
در لغت به معناي بلند كردن و آشكار ساختن صدا و گاهي فقط به صدا اطلاق ميشود.[9] اين واژه در قرآن در موارد مختلفي به كار رفته است.[10] عموم روايات مربوط به نداي آسماني، از اين واژه بهره بردهاند.
ـ صيحه؛
در لغت به معناي فرياد و صداي بلند است. و در قرآن نيز به كار رفته است.[11] اگر چه در روايات فراواني صيحه در معناي ندا به كار رفته است اما در برخي روايات صيحه و ندا دو پديده دانسته شده است.[12]
ـ صوت؛
در لغت به معناي صداي سخن است.[13] اين واژه نيز در آياتي از قرآن به كار رفته است.[14] و اينجا منظور از نداي آسماني، صدايي است كه در آستانه ظهور حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه مردم، آن را از آسمان ميشنوند.
- حتمي بودن نداي آسماني
شيخ كليني با ذكر سند از عمر بن حنظله نقل كرده كه گويد: از امام صادق(علیه السلام) شنيدم كه فرمود:
« خَمْسُ عَلَامَاتٍ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ الصَّيْحَةُ وَ...»؛[15] پنج نشانه پيش از قيام قائم است؛ صيحه و....
ابو بصير ميگويد به امام صادق(علیه السلام) عرض كردم فدايت گردم! كي خروج قائم است؟ آن حضرت فرمود: اي ابا محمد! « إِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ لَا نُوَقِّتُ وَ قَدْ قَالَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله و سلم) كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ يَا بَا مُحَمَّدٍ إِنَّ قُدَّامَ هَذَا الْأَمْرِ خَمْسَ عَلَامَاتٍ أَوَّلُهُنَّ النِّدَاءُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ وَ ...»؛[16] ما خاندان هرگز وقتي را معيّن نميكنيم، زيرا پيامبر اسلام حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: وقت گذاران دروغ ميگويند. اي ابا محمّد همانا پيشاپيشِ اين امر پنج نشانه است: نخستين آنها آوازي است در ماه رمضان،....
شيخ صدوق با ذكر سند از عمر بن حنظله نقل كرده كه گويد از امام صادق(علیه السلام) شنيدم كه فرمود:
« قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خَمْسُ عَلَامَاتٍ مَحْتُومَاتٍ الْيَمَانِيُّ وَ السُّفْيَانِيُّ وَ الصَّيْحَةُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ وَ الْخَسْفُ بِالْبَيْدَاءِ»؛[17] پيش از قيام قائم پنج نشانه حتمي خواهد بود: يماني و سفياني و صيحه و قتل نفس زكيه و خسف به بيداء.
همان گونه كه ملاحظه شد در اين روايات به روشني به نشانه بودن نداي آسماني تصريح شده است.
- چگونگي و گستره نداي آسماني
در باره چگونگي پديد آمدن نداي آسماني آنچه ميتوان گفت اين است كه اين ندا توسط جبرئيل بلند خواهد شد و همه انسانها با گويشهاي مختلف آن را ميفهمند و همه به صورت يكنواخت آن را ميشنوند.
اما در باره گستره آن در روايتي ابو بصير از امام باقر(علیه السلام) چنين نقل كره كه فرمود:«... يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِ الْقَائِمِ( فَيَسْمَعُ مَنْ بِالْمَشْرِقِ وَ مَنْ بِالْمَغْرِبِ ...»؛[18] ندا دهندهاي از آسمان به نام قائم ندا ميدهد كه هر كس در شرق و غرب است آن را ميشنوند.
با توجه به اين روايت و روايات ديگر و نيز رسالت فراگير حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) براي همه مردم كره زمين به راحتي ميتوان مخاطبان اين نداي آسماني را همه مردم دانست و اگر چنانچه به ديگر جانداران نيز اشاره شده به آن جهت است كه آنها نيز از اين ظهور به طور تكويني آگاه شده و از ظهور حجت الهي و رفع ستم بر انسانها، شادمان ميشوند.
- زبان نداي آسماني
افزون بر عمومي بودن نداي آسماني كه به روشني ميتوان از آن فهميد كه هر كس به زبان خود آن را شنيده و ميفهمد، در برخي از روايات تصريح شده كه هر كس به زبان خود آن را ميشنود.در اين باره زراره از امام صادق(علیه السلام) روايت كند كه فرمود:« يُنَادِي مُنَادٍ بِاسْمِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قُلْتُ خَاصٌّ أَوْ عَامٌّ قَالَ عَامٌّ يَسْمَعُ كُلُّ قَوْمٍ بِلِسَانِهِمْ قُلْتُ فَمَنْ يُخَالِفُ الْقَائِمَ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ قَدْ نُودِيَ بِاسْمِهِ قَالَ لَا يَدَعُهُمْ إِبْلِيسُ حَتَّي يُنَادِيَ فِي آخِرِ اللَّيْلِ فَيُشَكِّكُ النَّاسَ يدعهم إبليس حتي ينادي في آخر الليل و يشكك الناس»؛[19] نداكنندهاي قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به نام ميخواند. گفتم: نداي خاصّ است يا نداي عامّ؟ فرمود: نداي عامّ است و هر ملّتي به زبان خود آن را ميشنود. گفتم: پس چه كسي با او مخالفت ميكند در حالي كه او را به نام ميخوانند؟ فرمود: ابليس آنان را رها نميكند و در آخر شب ندا ميكند و مردم را به شكّ واميدارد.
- مكان نداي آسماني
بيشتر روايات، آسمان را به عنوان محل نداي آسماني معرفي كردهاند.در اين باره محمد بن علي حلبي گويد از امام صادق(علیه السلام) شنيدم كه فرمود:«... وَ النِّدَاءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُ الْقَائِمِ مِنَ الْمَحْتُومِ قُلْتُ وَ كَيْفَ النِّدَاءُ قَالَ يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ ...»؛[20] ... و نداي آسماني نيز از علامات حتمي است، و خروج حضرت قائم نيز حتمي است، عرض كردم: نداي آسماني چگونه است؟ فرمود: يك منادي در اول روز از آسمان ندا كند ....
- زمان نداي آسماني
يكي از بحثهايي كه در باره نداي آسماني مطرح ميشود، زمان آن است و از آنجا كه روايات در باره زمان نداي آسماني به صورت گوناگون ذكر شده، بنابراين ديدگاههاي متفاوتي پديد آمده است. اين ديدگاهها عبارتند از:
الف ـ پيش ازظهور؛
آنچه مشهور است اينكه صيحه آسماني در ماه مبارك رمضان اتفاق خواهد افتاد.
مرحوم نعماني با ذكر سند از ابو بصير و او از امام باقر(علیه السلام) نقل كرده كه فرمود:
« الصَّيْحَةُ لَا تَكُونُ إِلَّا فِي شَهْرِ رَمَضَانَ شَهْرِ اللَّهِ وَ هِيَ صَيْحَةُ جَبْرَئِيلَ إِلَي هَذَا الْخَلْقِ ثُمَّ قَالَ يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَيَسْمَعُ مَنْ بِالْمَشْرِقِ وَ مَنْ بِالْمَغْرِبِ...»؛ آن صيحه جز در ماه رمضان ماه خدا بر نخواهد خاست، همان آواي بس بلند جبرئيل(علیه السلام) بدين مردمان است، بعد فرمود: نداكنندهاي از آسمان به نام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ندا سر ميدهد و هر كه در مشرق و مغرب است مي شنود.همه كساني كه اين روايت و مانند آن را نقل كردهاند زمان آن را پيش از ظهور ذكر كردهاند.
ب ـ هنگام ظهور
از برخي روايات استفاده ميشود نداي آسماني همزمان با ظهور حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رخ خواهد داد.
ابو بصير در اين باره از امام باقر(علیه السلام) نقل كرده كه فرمود:«... فَلَا يَزَالُونَ بِتِلْكَ الْحَالِ حَتَّي يُنَادِيَ مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ فَإِذَا نَادَي فَالنَّفيرَ النَّفيرَ فَوَ اللَّهِ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ يُبَايِعُ النَّاسَ بِأَمْرٍ جَدِيدٍ وَ كِتَابٍ جَدِيدٍ وَ سُلْطَانٍ جَدِيدٍ مِنَ السَّمَاءِ ... »؛[21] ... پس پيوسته بدان حال خواهند بود تا اينكه نداكنندهاي از آسمان آواز برآورد و چون ندا برآمد پس كوچ كنيد! كوچ كنيد، به خدا سوگند گوئي به او مينگرم كه در ميان ركن و مقام از مردم به امري نوين و فرماني جديد و نظامي تازه از آسمان [نظامي الهي] بيعت گيرد.
مرحوم شيخ صدوق از محمد بن مسلم نقل كرده كه گفت شنيدم امام باقر(علیه السلام) ميفرمود:«... وَ جَاءَتْ صَيْحَةٌ مِنَ السَّمَاءِ بِأَنَّ الْحَقَّ فِيهِ وَ فِي شِيعَتِهِ فَعِنْدَ ذَلِكَ خُرُوجُ قَائِمِنَا...»؛[22] و صيحهاي از آسمان بيايد و بگويد حقّ با او و شيعيان اوست، در اين هنگام است كه قائم ما خروج كند.
نوعي همزماني بين نداي آسماني و خروج حضرت در اين روايات به چشم ميآيد.مرحوم شيخ مفيد نيز در روايتي اين همزماني را در روايتي از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) اينگونه نقل كرده است كه ميفرمود:« إِذَا كَانَ عِنْدَ خُرُوجِ الْقَائِمِ يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ أَيُّهَا النَّاسُ قُطِعَ عَنْكُمْ مُدَّةُ الْجَبَّارِينَ وَ وَلِيَ الْأَمْرَ خَيْرُ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ فَالْحَقُوا بِمَكَّةَ...»؛[23] هنگامي كه نزديك خروج قائم شد ندا دهندهاي از آسمان ندا ميدهد اي مردم! زمان ستمگران به سر رسيد و ولي امر بهترينِ امت محمد است پس به مكه برسيد ....
ج. پس از ظهور
يكي از نويسندگان با متفاوت دانستن ظهور با قيام، زمان نداهاي آسماني را پس از ظهور و پيش از قيام دانسته و مينويسد: « نداهاي آسماني از بدو ظهور تا هنگام قيام بسيار است. از جمله سه ندا است در ماه رجب و از بعضي روايات استفاده ميشود كه رجب پيش از قيام است.»[24]
برخي از مضمونهاي روايات نيز به نوعي مؤيد اين احتمال است؛ مثلاً در آنجا كه روايات ندا را پس از ظهور حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) براي هلاك ستمگران دانسته است.
مرحوم نعماني در روايتي به نقل از حسن بن محبوب نقل كرده كه گويد: امام رضا(علیه السلام) به من فرمود:«... يُنَادِي أَلَا إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ فُلَاناً علي هلاك الظالمين فعند ذلك يأتي المؤمنين الفرج ...»؛[25] آواز ميدهد: كه خداوند به منظور برانداختن ستمگران، فلاني را برانگيخت. اين هنگام است كه گشايشي براي مؤمنان دست دهد و خداوند سينههاي آنان را شفا بخشد و عقدههاي دلشان بر طرف ميگردد.
همچنين مرحوم شيخ صدوق روايتي را از امام رضا(علیه السلام) نقل كرده كه در بخشي از آن چنين آمده است:« الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِي ابْنُ سَيِّدَةِ الْإِمَاءِ ... وَ هُوَ الَّذِي يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِهِ يَسْمَعُهُ جَمِيعُ أَهْلِ الْأَرْضِ بِالدُّعَاءِ إِلَيْهِ يَقُولُ أَلَا إِنَّ حُجَّةَ اللَّهِ قَدْ ظَهَرَ عِنْدَ بَيْتِ اللَّهِ فَاتَّبِعُوهُ...»؛[26] چهارمين از فرزندان من، فرزند سرور كنيزان، ... و او كسي است كه از آسمان نداكنندهاي او را به نام ندا كند و به وي دعوت نمايد به گونهاي كه همه اهل زمين آن ندا را بشنوند، ميگويد: آگاه باشيد همانا حجت خداوند در خانه خداوند آشكار شده است پس از آن پيروي كنيد.
به نظر ميرسد از آنجا كه مضمون نداي آسماني نوعي بيان ظهور و حقانيت حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نيز بيان تقابل بين جبهه كفر و ايمان است بي ترديد اين رخداد پس از ظهور خواهد بود چرا كه هرآنچه گفته شده به پس از ظهور تناسب بيشتري دارد تا پيش از ظهور.
- محتواي نداي آسماني
به نظر ميرسد در روايات نداي آسماني بيشترين شمار روايات، مربوط به رواياتي است كه در آن محتواي نداي آسماني معرفي حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.شيخ صدوق در روايتي از امام رضا(علیه السلام) چنين نقل كرده است كه فرمود:«... وَ هُوَ الَّذِي يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِهِ ... »؛[27] و او كسي است كه ندا دهنده به نام او ندا ميدهد.البته در برخي روايات نيز گفته شده محتواي نداي آسماني حقانيت علي(علیه السلام) و رستگاري شيعيان او است.محمد بن علي حلبي ميگويد: شنيدم از امام صادق(علیه السلام) كه فرمود:« يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ أَوَّلَ النَّهَارِ أَلَا إِنَّ عَلِيّاً وَ شِيعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُونَ»؛[28] منادي در اول روز از آسمان ندا كند كه: بدانيد علي و شيعيانش رستگارانند.
- نداي شيطاني(زميني)[29]
در كنار رواياتي كه سخن از نداي آسماني به عنوان نشانهاي حتمي براي ظهور ياد كردهاند برخي سخنان از نداي زميني كه شيطان سر ميدهد حكايت دارد. با توجه به شمار روشن نشانههاي حتمي، ميتوان فقط به همزماني اين پديده با نداي آسماني اشاره كرد.زراره بن أعين ميگويد: به امام صادق(علیه السلام) عرض كردم: « در شگفتم، خداوند حال شما را به سلامت دارد و من در عجبم از قائم كه چگونه با او جنگ ميكنند با وجود آنچه از شگفتيها كه ميبينند از فرو بردن زمين صحرا سپاهيان را، و آن صدا كه از آسمان است؟» پس امام فرمود:
« إِنَّ الشَّيْطَانَ لَا يَدَعُهُمْ حَتَّي يُنَادِيَ كَمَا نَادَي بِرَسُولِ اللَّهِ( يَوْمَ الْعَقَبَةِ»؛[30] همانا شيطان آنان را رها نميكند تا جايي كه ندا كند همچنان كه براي رسول خدا( در روز عقبه ندا كرد.مهمترين هدف شيطان از برپايي اين صدا ايجاد شك و ترديد در انسانها در پيروي از حجت خداوند خواهد بود.
نكته پاياني
جاي بسي شگفتي است كه برخي از نويسندگان معاصر با وجود انبوه روايات ياد شده، تلاش كردهاند اين نشانه را متناسب فنآوريهاي نوين و پيشرفت دانشهاي روز تفسير كنند.[31]
فراموش نكنيم ممكن است بشر در آينده به فنآوريهايي دست يابد كه با پيشرفتهاي موجود با آن قابل مقايسه هم نباشد.
دو) خروج سفياني
در ميان نشانههاي ظهور، « سفياني و خروج وي»، مشهورترين و در عين حال مشكلترين نشانههاي ظهور حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شمار ميآيد. روايات اين نشانه به گونهاي گسترده در منابع قديم و جديد بيان شده است كه در مجموع روايات ميتوان موضوعات زير را در مورد آن بررسي كرد:[32]
- نام سفياني
اگر چه در روايات گفته شده دانستن و ندانستن نامهاي وي چندان اهميتي ندارد و آنچه مهم است نقش و جايگاه او در حوادث عصر ظهور است.[33] اما در رواياتي از نامهاي سفياني سخن گفته شده است، در اين روايات بيشتر از واژگاني چون سفياني، « ابن آكلة الاكباد» [34]، عتبه[35] و عثمان بن عنبسه[36] و عبد الله[37] استفاده شده است.
- نسب سفياني
همانگونه كه پيش از اين گفته شد از عنوان رايج سفياني نخستين چيزي كه به ذهن ميرسد آنكه وي با ابوسفيان نسبتي دارد كه اين انتساب به گونههايي چند در روايات منعكس شده است.شيخ صدوق با نقل روايتي از علي(علیه السلام) او را از نسل ابو سفيان « وَ هُوَ مِنْ وُلْدِ أَبِي سُفْيَانَ» دانسته است.[38]
- ويژگيهاي جسماني سفياني
از روايات استفاده ميشود خداوند بهره چنداني از زيبايي در سفياني قرار نداده است. و در مقابل هرآنچه ميتواند نماد زشتي و پليدي باشد در او جمع شده است.شيخ صدوق با ذكر سند از امام علي(علیه السلام) نقل كرده كه فرمود:« يَخْرُجُ ابْنُ آكِلَةِ الْأَكْبَادِ مِنَ الْوَادِي الْيَابِسِ وَ هُوَ رَجُلٌ رَبْعَةٌ وَحْشُ الْوَجْهِ ضَخْمُ الْهَامَةِ بِوَجْهِهِ أَثَرُ الْجُدَرِيِّ إِذَا رَأَيْتَهُ حَسِبْتَهُ أَعْوَرَ اسْمُهُ عُثْمَانُ وَ أَبُوهُ عَنْبَسَةُ وَ هُوَ مِنْ وُلْدِ أَبِي سُفْيَانَ...» ؛[39] پسر هند جگرخوار از بياباني خشك خروج ميكند و او مردي است چهار شانه و زشت رو و كلّه گنده و آبله رو و چون او را ببيني ميپنداري كه يك چشم است نامش عثمان و نام پدرش عنبسه و از فرزندان ابو سفيان است ....
- دين سفياني،
از برخي روايات ديگر استفاده ميشود وي مسلماني منحرف است كه در دل با امام علي(علیه السلام) دشمني دارد.[40]
امام باقر(علیه السلام) ميفرمايد:« السُّفْيَانِيُّ أَحْمَرُ أَشْقَرُ أَزْرَقُ لَمْ يَعْبُدِ اللَّهَ قَطُّ وَ لَمْ يَرَ مَكَّةَ وَ لَا الْمَدِينَةَ قَطُّ يَقُولُ يَا رَبِّ ثَارِي وَ النَّارَ يَا رَبِّ ثَارِي وَ النَّارَ»؛[41] سفياني سرخرويي سفيد پوست و زاغچشم است، هرگز خدا را پرستش ننموده و هرگز نه مكه را ديده و نه مدينه را، ميگويد: خدايا خون خويش را از مردم ميطلبم هر چند با رفتن در آتش باشد، خدايا خون خويش را از مردم ميطلبم هر چند با رفتن در آتش باشد.
بنابراين به نظر ميرسد وي مسلماني منحرف است.
- اثبات نشانه حتمي بودن سفياني؛
پيش از اين گفته شد شيخ صدوق با ذكر سند از عمر بن حنظله نقل كرده كه ميگويد از امام صادق(علیه السلام) شنيدم فرمود:پيش از قيام قائم پنج نشانه حتمي خواهد بود: يماني و سفياني و صيحه و قتل نفس زكيه و خسف به بيداء.[42]
- زمان خروج سفياني؛
اما درباره زمان خروج به سه دسته روايت بر ميخوريم:
الف- خروج سفياني پيش از ظهور
حَذْلَم بن بشير روايت كرده كه گفت به امام زين العابدين(علیه السلام) عرض كردم: آمدن مهدي و نشانهها و علائم آن را براي من بيان فرمائيد تا بدانم چه زماني ظهور ميكند، فرمود:
«... إذَا ظَهَرَ السُّفْيَانِيُّ اخْتَفَي الْمَهْدِيُّ ثُمَّ يَخْرُجُ بَعْدَ ذَلِكَ»؛[43] ...وقتي او خروج ميكند مهدي پنهان است و بعد از آن قيام ميكند.
ب- خروج سفياني در سال قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
نعماني در روايتي با ذكر سند از محمد بن مسلم نقل كرده كه امام باقر(علیه السلام) فرمود:« السُّفْيَانِيُّ وَ الْقَائِمُ فِي سَنَةٍ وَاحِدَةٍ»؛[44] سفياني و قائم در يك سال است.
البته در اين روايتي از اين كه كداميك پيشتر است سخني به ميان نيامده است.افزون بر روايت بالا در يك سخن ديگر نيز به اين همزماني اشاره شده است. جابر جعفي گويد: « از امام باقر(علیه السلام) در مورد سفياني سؤال كردم: فرمود:« وَ أَنَّي لَكُمْ بِالسُّفْيَانِيِّ حَتَّي يَخْرُجَ قَبْلَهُ الشَّيْصَبَانِيُّ يَخْرُجُ مِنْ أَرْضِ كُوفَانَ يَنْبُعُ كَمَا يَنْبُعُ الْمَاءُ فَيَقْتُلُ وَفْدَكُمْ فَتَوَقَّعُوا بَعْدَ ذَلِكَ السُّفْيَانِيَّ وَ خُرُوجَ الْقَائِمِ»؛[45] چگونه ممكن است شما به سفياني برسيد تا آنگاه كه پيش از او شيصباني خروج كند او از سرزمين كوفان خروج ميكند و همانند چشمه آب از زمين ميجوشد، و كاروان شما را ميكشد، پس از آن منتظر سفياني و خروج قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشيد.
ج- خروج سفياني پس از ظهور
اگر چه برخي روايات خروج سفياني را از نشانههاي پيش از ظهور دانسته است، اما عموم روايات از خروج وي به عنوان نشانه پس از ظهور ياد كرده است.پيشتر در مباحث كلي مربوط به ظهور اين گمانه را مطرح كرديم كه نشانهها حتمي پس از ظهور اتفاق ميافتد. حال اين ادعا را درباره خروج سفياني بررسي ميكنيم.
محمّد بن مسلم گويد: شنيدم امام باقر(علیه السلام) مي فرمود:«... وَ كَفَي بِالسُّفْيَانِيِّ نَقِمَةً لَكُمْ مِنْ عَدُوِّكُمْ وَ هُوَ مِنَ الْعَلَامَاتِ لَكُمْ ... وَ لَكِنْ عَلَيْكُمْ بِمَكَّةَ فَإِنَّهَا مَجْمَعُكُمْ»؛[46] ... و سفياني براي شكنجه كردن دشمنتان براي شما كافي است، و او از نشانههائي است كه به سوي شما است، ... شما را به مكّه توصيه ميكنم كه محلّ گرد آمدن شما همان جاست.
يونس بن أبي يعفور گويد: شنيدم امام صادق(علیه السلام) ميفرمود: « إِذَا خَرَجَ السُّفْيَانِيُّ يَبْعَثُ جَيْشاً إِلَيْنَا وَ جَيْشاً إِلَيْكُمْ فَإِذَا كَانَ كَذَلِكَ فَأْتُونَا عَلَي كُلِّ صَعْبٍ وَ ذَلُول»؛[47] هنگامي كه سفياني خروج كند سپاهي به طرف ما و سپاهي به طرف شما گسيل ميدارد، چون چنان شد شما نزد ما بيائيد با [هر] وسيله و مركب ناهموار و سخت يا هموار و آرام.
ـ نكتهاي كه آن را تأييد ميكند خسف به بيدا است كه بدون شك پس از ظهور است و اين نشانه در راستاي خروج سفياني بر عليح حضرت به شمار ميآيد.
ـ رواياتي نيز بر درگيري سفياني با حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و يا كشته شدن وي به دست آن حضرت دلالت دارد.
- مكان خروج سفياني
رواياتي كه به محل خروج سفياني پرداخته داراي اضطراب و گاهي تناقضهاي روشني است. برخي از آنها بدون اشاره به منطقه خاص از آن به سرزمين خشك[48] يا مغرب زمين[49] ياد كرده و برخي ديگر شام[50] را محل خروج وي دانسته است. كه جمع بين همه روايات آن است كه وي از سرزمين شام خروج خواهد كرد.
- اقدامات سفياني
در باره كارهاي سفياني و مدت حكومت وي سخنان فراوان و داستانهايي چند در روايات ـ نه چندان معتبر، ـ به چشم ميآيد اما از آنجا كه تنها بررسي خروج وي به عنوان نشانه در اين بحث اهميت دارد از ذكر آنها صرفنظر ميكنيم.[51]
- پايان كار سفياني
در روايات شيعه اگرچه پايان لشكريان سفياني فرو رفتن در زمين و مبتلا شدن به خشم خداوند دانسته شده اما سخن روشني درباره فرجام خود سفياني در دست نيست. البته در ميان برخي منابع روايي اهل سنت بهويژه كتاب الفتن نعيم بن حماد در اين باره سخناني به ميان آمده است كه در آنها گفته شده سفياني و سپاهيان او در نهايت با حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به كارزار ميپردازند و به دست آن امام نابود خواهند شد. اما از آنجا كه اين كتاب چندان اعتباري ندارد از نقل آنها چشم پوشي ميكنيم.
سه) خروج يماني
طبق برخي روايات، از نشانههاي حتمي ظهور حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، خروج سرداري از اهل يمن است كه مردم را به حق و عدل دعوت ميكند.[52] در مصادر شيعه، روايات فراواني در اين باره وجود دارد؛ به گونهاي كه برخي آنها را مستفيض دانستهاند.[53]
شيخ صدوق با ذكر سند از عمر بن حنظله نقل كرده كه گويد از امام صادق(علیه السلام) شنيدم فرمود:
« قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خَمْسُ عَلَامَاتٍ مَحْتُومَاتٍ الْيَمَانِيُّ وَ ...»؛[54] پيش از قيام قائم پنج نشانه حتمي خواهد بود: يماني و ....
- زمان خروج يماني
اگر چه به طور خاص به زمان خروج يماني اشاره نشده است اما رواياتي اين رخداد را همزمان با برخي اتفاقهاي ديگر دانسته است.[55]
- مكان خروج يماني
در روايات از يمن به عنوان محل خروج يماني نام برده شده است.
محمّد بن مسلم گويد: بر امام باقر(علیه السلام) وارد شدم و ميخواستم از قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پرسش كنم، امام باقر(علیه السلام) پيش از آنكه من سؤال كنم فرمود: اي محمّد بن مسلم! «... وَ إِنَّ مِنْ عَلَامَاتِ خُرُوجِهِ خُرُوجَ السُّفْيَانِيِّ مِنَ الشَّامِ وَ خُرُوجَ الْيَمَانِيِّ مِنَ الْيَمَنِ وَ...»؛[56] و از علامات قيام او: خروج سفياني از شام و خروج يماني از يمن و...
- فرجام حركت يماني
به دليل نبود روايات معتبر در اين باره که آيا قيام يماني چگونه پايان مييابد و آيا يماني امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را درک ميکند يا خير؟ نميتوان به طور قطع در باره پايان كار وي قضاوت کرد.
چهار) خسف به بيداء
واژه « خَسْف» به معناي فرو رفتن و پنهان شدن است.[57] و در قرآن كريم نيز به اين دو معنا در آياتي به كار رفته است.[58] و « بَيداء» در لغت به معناي دشت هموار، پهناور، خالي از سكنه و آب و علف ميباشد.[59] نام سرزميني بين مكه و مدينه است.[60]
بنابراين منظور از « خسف به بيداء» آن است كه سفياني با لشكري عظيم به قصد جنگ با حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عازم مكه ميشود؛ اما بين مكه و مدينه ـ در محلي كه به سرزمين « بيداء» معروفاست ـ بهگونهاي معجزهآسا، به امر خداوند، در زمين فرو ميروند.
اين حادثه در روايات اهل سنت[61] و شيعه، يكي از نشانههاي ظهور و قيام معرفي شده و در شماري از آنها بر حتمي بودن آن تأكيد شده است.[62]
- چگونگي خسف به بيداء
در باره چگونگي خسف به بيداء سخن روشني در روايات نيامده است. صرف نظر از اعتبار برخي روايات در آنها فقط به فرو رفتن سپاهيان سفياني در زمين اشاره شده است.
امام باقر(علیه السلام) در اين باره ميفرمايد: ... سفياني گروهي را به مدينه روانه ميكند و مهدي از آنجا به مكه رخت برميبندد. خبر به فرمانده سپاه سفياني ميرسد كه مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سوي مكه بيرون رفته است. او لشكري از پي آن حضرت روانه كند، ولي او را نيابد، تا اينكه مهدي با حالت ترس و نگراني بدان سنّت كه موسي بن عمران داشت داخل مكه شود. فرمانده سپاه سفياني در صحرا فرود ميآيد. آواز دهندهاي از آسمان ندا ميكند: «اي دشت! آن قوم را نابود ساز»؛ پس آن نيز ايشان را به درون خود ميبرد و هيچيك از آنان نجات نمييابد، مگر سه نفر....[63]
- زمان خسف به بيداء
همانگونه كه در بحث سفياني اشاره شد رواياتي از تأخر اين اتفاق بر ظهور سخن گفتهاند. و در برخي روايات اهل سنت بويژه اين اتفاق پس از بيعت ياران خاص حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ذكر شده است. مصنف عبد الرزاق،[64] مصنف ابن ابي شيبه،[65] مسند احمد[66] و بسياري از منابع ديگر به طور روشن به اين رخداد اشاره كرده است.
با نگاه به آنچه در باره تفاوت بين ظهور و قيام گفته شد و اين كه قيام آن حضرت با فاصلهاي نامعين پس از ظهور خواهد بود اين روايت نيز به روشني حكايت از آن دارد كه پديده خسف پس از ظهور خواهد بود.
پنج) قتل نفس زکيه
در ميان روايات نشانههاي پنجگانه حتمي، « كشته شدن انساني بيگناه» به عنوان آخرين نشانه ياد شده است. « نفس زكيّه» يعني فرد بيگناه، پاك و كسي كه قتلي انجام نداده است[67] و جرمي ندارد. اين مضمون در آيات قرآن در داستان حضرت موسي(علیه السلام) نيز به كار رفته است.[68]
محمد بن مسلم نقل كرده كه گفت: از امام باقر(علیه السلام) پرسيدم:« يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَتَي يَخْرُجُ قَائِمُكُمْ»؛ اي فرزند رسول خدا! چه زماني قائم شما قيام ميكند؟
امام در پاسخ فرمود: «... وَ قُتِلَ غُلَامٌ مِنَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله و سلم) بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ النَّفْسُ الزَّكِيَّة»[69]؛ و كشته ميشود جواني از آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بين ركن و مقام نام او محمد بن حسن نفس زكيه است.
در روايتي جابر جعفي از امام باقر(علیه السلام) نقل كرده كه فرمود:
«... وَ النَّفْسُ الزَّكِيَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ»؛[70] و نفس زكيه از فرزندان حسين است.
- حتمي بودن قتل نفس زكيه
از ويژگيهايي كه در روايات براي « كشته شدن نفس زكيه» بيان شده و اهميت اين رخداد را مينمايد، حتمي بودن اين واقعه است. روايات متعددي با تعابير گوناگوني چون « محتوم»، « لابدّ ان يكون»، « لايخرج حتي» اين مطلب را بيان ميکنند.
اين حتمي بودن، در حديث حمران بن اعين از امام صادق(علیه السلام) با تأكيد بيشتري تبيين شده كه فرمود:
« مِنَ الْمَحْتُومِ الَّذِي لَا بُدَّ أَنْ يَكُونَ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ خُرُوجُ السُّفْيَانِيِّ وَ خَسْفٌ بِالْبَيْدَاءِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ وَ الْمُنَادِي مِنَ السَّمَاءِ»؛[71] از نشانههاي حتمي كه ناگزير پيش از قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود، خروج سفياني و فرو رفتن در سرزمين بيداء و كشته شدن نفس زكيه و منادي از آسمان است.
آنچه از روايات به دست ميآيد كلياتي است درباره قتل نفس زكيه و در كمتر سخني به چگونگي و اهداف او اشاره شده است.
- زمان قتل نفس زكيه
رواياتي كه زمان اين حادثه را ذكر كردهاند به اتفاق گفتهاند در مدت كمتر از پانزده شبانه روز پس از اين حادثه قيام جهاني حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغاز ميشود.
شيخ صدوق با ذكر سند از امام صادق(علیه السلام) نقل كرده كه فرمود:« لَيْسَ بَيْنَ قِيَامِ قَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَيْنَ قَتْلِ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ إِلَّا خَمْسَ عَشْرَةَ لَيْلَةً»؛[72] بين قيام قائم آل محمّد و كشتن نفس زكيّه پانزده شب فاصله خواهد بود.
- مكان قتل نفس زكيه
در باره محل شهادت وي امام علي(علیه السلام) فرمود: « قَتْلُ نَفْسٍ حَرَامٍ فِي يَوْمٍ حَرَامٍ فِي بَلَدٍ حَرَامٍ...»؛[73] كشته شدن انسان بيگناه در روز حرام در شهر حرام....
شيخ صدوق از امام باقر(علیه السلام) نقل كرده است كه فرمود:
«... وَ قُتِلَ غُلَامٌ مِنَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله و سلم) بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ النَّفْسُ الزَّكِيَّةُ...»؛[74] و جواني از آل محمّد كه نامش محمّد بن حسن ـ يا نفس زكيّه ـ است بين ركن و مقام كشته شود.
2) نشانههاي غير حتمي
طبق نگاه معمول به نشانهها، در برابر نشانههاي حتمي، نشانههاي غيرحتمي[75] قرار دارد؛ يعني مقيد و مشروط به اموري است كه در صورت تحقق آنها، پديد ميآيد. به عبارت ديگر، نشانههاي غيرحتمي، شايد پديد آيد و شايد بدون پيدايش آنها امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند. پارهاي از نشانههاي غير حتمي از اين قرار است:
- مرگ و ميرها، زلزلهها و جنگها و آشوبهاي فراگير؛
- خسوف و كسوف نابههنگام؛
- بارش بارانهاي فراوان و...
البته برخي از نويسندگان نشانهها را به انواع ديگري نيز تقسيم كردهاند كه به نظر ميرسد اثبات اين انواع با توجه به روايات موجود، كار آساني نخواهد بود.
نتیجه:
بنابرآنچه بیان شد، يگانه تقسيم قابل قبول تقسيم نشانهها به حتمي و غير حتمي است. طبق نگاه مشهور، منظور از نشانههاي حتمي آن دسته از پديدههايي است كه پديد آمدن آنها بدون هيچ قيد و شرطي قطعي و الزامي خواهد بود؛ به گونهاي كه تا آنها واقع نشود، قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تحقق نخواهد يافت. در مقابل نشانههاي غيرحتمي، شايد پديد آيد و شايد بدون پيدايش آنها امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند. از بررسی روايات فراوان حتمي بودن نشانه هاي پنجگانه زير به دست میآید:
ـ صيحه آسماني؛ ـ خروج سفياني؛ ـ قيام يماني؛ـ خسف در بيداء؛ـ قتل نفس زكيّه.
پینوشتها:
[1]. مريم (19) آيه 71.
[2]. الحتم: الواجب المعزوم عليه ... و تحتم وجب وجوبا لا يمكن إسقاطه. و منه الأمر المحتوم؛ فخر الدين طريحي، مجمع البحرين، ج6، ص،32.
[3]. الحَتْم: القضاء المقدّر؛ حسين بن محمد راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، ص، 218.
[4]. الحَتْمُ: اللازم الواجب الذي لا بد من فعله؛ ابن منظور، لسان العرب، ج12، ص،113.
[5]. الحتم: إيجاب القضاء؛ خليل بن احمد فراهيدي، كتاب العين، ج3، ص،195.
[6]. حسن مصطفوي، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص163.
[7]. بر خلاف كساني كه با استناد به برخي روايات غير معتبر به بداء در نشانههاي حتمي اشاره كردهاند.
[8]. محمد بن يعقوب كليني، الكافي، ج8، ص310، ح483؛ شيخ صدوق، كمالالدين و تمام النعمة، ج2، ص 650، ح 7.
[9]. راغب، المفردات، ماده ندا.
[10]. مائده (5) آيه 58.
[11]. هود(11) آيه 67.
[12]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص327، ح7.
[13]. نك: فخرالدين طريحي، مجمع البحرين، ج2، ص209؛ خليل بن احمد فراهيدي، كتاب العين، ج2، ص146؛ ابن منظور، لسان العرب، ج2، ص57.
[14]. حجرات (49) آيه 2.
[15]. محمد بن يعقوب كليني، الكافى، ج8،ص310، ح 483.
[16]. محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص 289، ح6.
[17]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص650، ح7.
[18]. محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص 254.
[19]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 651.
[20]. محمد بن يعقوب كليني، الكافي، ج 8، ص 311.
[21]. محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص263، ح22.
[22]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص330، ح 16.
[23]. شيخ مفيد، الاختصاص، ص208.
[24]. محمد جواد خراساني، مهدي منتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ص297.
[25]. محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص 180، ح28.
[26]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 371، ح 5.
[27]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص371، ح5.
[28]. محمد بن يعقوب كليني، الكافي، ج 8، ص310.
[29]. « بحث نداي شيطاني فقط به خاطر ارتباط تنگاتنگش با نداي آسماني بررسي ميشود وگرنه نقش چنداني در قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ندارد».
[30]. محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص 265، ح 29.
[31]. اسماعيل اسماعيلي، «بررسي نشانههاي ظهور»، چشم به راه مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ص287.
[32]. « يادآور ميشوم شمار روايات در بحثهاي مورد نظر بسيار بيشتر از آن است كه در اينجا آورده شده كه به جهت رعايت اختصار فقط به برخي از آنها اشاره شد».
[33]. شيخ صدوق، كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 651.
[34]. حمد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص305؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص651؛ شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص461.
[35]. شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص443.
[36]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص651، ح9.
[37]. نعيم بن حماد، الفتن، ص224، شماره 826.
[38]. شيخ صدوق، كمالالدين و تمام النعمة، ج2، ص 651.
[39]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص651، ح 9.
[40]. شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص450.
[41]. محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص306، ح18.
[42]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص650، ح7.
[43]. شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص443، ح437.
[44]. محمد بن ابراهيم نعمانى، الغيبة، ص267، ح36.
[45]. همان، ص302، ح8.
[46]. همان، ص300.
[47]. همان، ص306.
[48]. نك: محمد بن ابراهيم نعمانى، الغيبة، ص305، ح16؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص651، ح9؛ شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص443.
[49]. «... يَخْرُجَ عَلَيْهِمُ الْخُرَاسَانِيُّ وَ السُّفْيَانِيُّ هَذَا مِنَ الْمَشْرِقِ وَ هَذَا مِنَ الْمَغْرِبِ ...»؛ محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص253، ح13، ص259، ح18.
[50]. «... خُرُوجَ السُّفْيَانِيِّ مِنَ الشَّام ...»؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص327، ح7، ص330، ح16.
[51]. نعيم بن حماد، الفتن، ص253، شماره 931.
[52]. پيش از اين گفته شد برخي روايات كه نشانههاي حتمي را مطرح كردهاند هيچ اشارهاي به خروج يماني نكردهاند.
[53]. ر.ک: سيد محمد صدر، تاريخ غيبت كبرا، ص654.
[54]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص650، ح7.
[55]. محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص369، باب13، ح13.
[56]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص327، ح7.
[57]. نك: ابن منظور، لسان العرب، ج2، ص254.
[58]. نك: قصص (28) آيه 81؛ عنكبوت (29) آيه 40؛ نحل (16) آيه 45؛ ملك (67) آيه 16.
[59]. ياقوت حموي، معجم البلدان، ج1، ص 523.
[60]. ابن منظور، لسان العرب، ج1، ص277.
[61]. عبد الرزاق صنعاني، المصنف، ج11، ح20769؛ ابنابي شيبه، الكتاب المصنف، ح19066.
[62]. محمد بن يعقوب كليني، الكافي، ج8، ص310، ح483؛ شيخ صدوق، الخصال، ج1، ص303، ح82؛ نعماني، الغيبة، ص257، ح15.
[63]. نعماني، الغيبة، ص279، باب14، ح67.
[64]. فيبايعونه بين الركن و المقام فيبعث اليه جيش من الشام حتي اذا كانوا بالبيداء خسف بهم ... ؛ عبد الرزاق، المصنف، ج11، ص371، ح20769.
[65]. يبايع لرجل بين الركن و المقام ... فيغزوهم جيش من اهل الشام حتي اذا كانوا بالبيداء يخسف بهم ... ؛ ابن ابي شيبه، المصنف، ج 15، ص45، ح9070.
[66]. فيبايعونه بين الركن و المقام فيبعث اليهم جيش من الشام فيخسف بهم البيداء ... ؛ احمد بن حنبل، مسند، ج6، ص316.
[67]. نك: طريحي، مجمع البحرين، ج1، ص203 (زكا).
[68]. (أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْس)؛ كهف (18) آيه 74.
[69]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، ج1، ص330، ح16.
[70]. محمد بن مسعود عياشي، تفسير العياشي، ج1، ص64.
[71]. محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص264، ح26.
[72]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص649، ح2.
[73]. نعماني، الغيبه، ص 259، ح 17.
[74]. شيخ صدوق، كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص331، ح 16.
[75]. در درس نخست به صورت پراكنده به برخي از اين نشانهها اشاره شد.
- بر گرفته از کتاب درسنامه مهدویت(3)