مقدمه:
يكي از بحثهايي كه امروزه به گونهاي در كانون توجه علاقهمندان مباحث مهدويت و نيز دشمنان اين باور قرار گرفته، بحث « نشانههاي ظهور» است. علاقهمندان بدان توجه كردهاند، چون آنان با تطبيق رخدادههايي كه صورت ميگيرد، جايگاه خود را با عصر ظهور در مييابند و دشمنان آن را رصد ميکنند، زيرا نگران و مضطرب آن رخداد بزرگ هستند و ميپندارند كه با آگاهي از نشانهها ميتوانند در مقابله با ظهور به پيروزيهايي دست يابند.
اگرچه بررسي کامل و نتيجهبخش اين بحث، راهي دراز در پيش دارد، اما نخستين گام در اين راه ميتواند مراجعه به روايات و سخنان بزرگان دين باشد. كه در مراجعه به منابع موجود به انبوه رواياتي بر ميخوريم كه به گونهاي از رخدادههاي شگرف و شگفتآور در پايان دوران حكايت دارند.
بنابر آن است تا در اين نوشتار در حد امكان به بحثهاي كلي پرداخته شود تا زمينه براي بررسيهاي دقيق فراهم گردد
1ـ آشنايي با مفاهيم
از آنجايي که بررسيهاي ژرف در موضوع نشانههاي ظهور ـ همچون بسياري از مباحث ديگر ـ نيازمند بهرهگيري از برخي واژهها و « مفاهيم» است و از طرفي در پارهاي از اين واژهها تعريف روشني در دست نيست؛ از اين رو، گام نخست آن است که اين واژهها در حد امکان بازکاوي و تعريف شود. و چنانچه در تبيين هر يک از واژهها کامل بحث نشود زمينههاي فهم و بررسي از بين خواهد رفت.
برخي از اين واژههايي كه در بحث نشانهها به كار رفته است عبارتند از:
الف) علائم
« عَلائم» جمع « علامه» از ريشه « علم» به معناي « نشانه» است. و در عربي به معناي « آيه و دلالت» آمده است. از اين رو عَلَم به معناي پرچم است كه لشكر به نشانه آن گرد آيند.[1]
ابن فارس گويد: علم به معناي نشانهاي است كه در چيزي باشد و آن را از ديگري مشخص و متمايز نمايد.[2]به گفته ابن منظور علامت به معناي نشانه « السمة» و همريشه با عَلَم و مترادف با آن است. وي علامت و علم را به « الفصل يكون بين الارضين»؛ فاصله بين دو قطعه زمين»، « شيء ينصب في الفلوات تهتدي به الضالة»؛ چيزي كه در بيابانها برپا ميشود تا افرادي راه گمكرده، به سبب آن راه را پيدا ميكند. معنا كرده است. يادآور ميشوم: جمع علامت در عربي علامات و علام است.[3]اين واژه در فارسي به « نشانه»، برگردان شده است و آن عبارت است از آنچه که سبب شناختن کسي يا چيزي شود.[4]
اگرچه واژه « علامات» ـ به صورت جمع ـ فقط يک بار در قرآن آمده،5 اما در روايات، فراوان استفاده شده است. و گاهي در متن روايات نيز معنا شده است.
امير مؤمنان علي(علیه السلام) فرمود: « إِنَّ لِأَهْلِ الدِّينِ عَلَامَاتٍ يُعْرَفُونَ بِهَا...»؛[6] همانا براي اهل دين نشانههايي است كه بدان شناخته ميشوند.
امام صادق(علیه السلام) نيز فرمود: لقمان به فرزندش گفت: « يَا بُنَيَّ! لِكُلِّ شَيْءٍ عَلَامَةٌ يُعْرَفُ بِهَا وَ يُشْهَدُ عَلَيْهَا»؛[7] اي پسرکم! براي هر چيز نشانهاي است که به آن شناخته ميشود و بر آن گواهي ميدهد.
از اين رو ميتوان گفت نشانه يكي از ابزار شناخت است. دقّت در اين روايات و مانند آن، گوياي اين مطلب است كه ميبايست چيزي يا كسي موجود و يا در حكم موجود باشد تا علامت حاكي از آن باشد، و به آن شناخته شود.
ب) آيت؛
در ريشه لغتِ « آيه»، ميان لغتشناسان اختلاف است؛ از اين رو معاني گوناگوني براي آن ذكر شده است. يكي از معاني آن « نشانه» است. كه ريشه همه معاني ديگر است.
راغب اصفهاني « آيه» را به علامت آشكار معنا كرده و حقيقت معناي آن را براي هر چيز آشكار كه همراه چيز ديگري كه آشكار نيست بيايد، دانسته است.[8]
برخي ديگر از بزرگان لغتشناس نيز بهطور روشن « آيات» را به معناي « علامات» دانستهاند.[9]در مفهوم اين واژه نيز همچون مترادف آن (علامت)، نوعي همزماني در وجود نشانه و آنچه نشانه از آن حكايت ميكند به چشم ميآيد.[10]برخي نيز تفاوت بين «علامت» و «آيه» را در اين دانستهاند كه نشانه بودن در «آيه»، ثبوت بيشتري دارد.[11]
در قرآن مجيد ميخوانيم:{وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ}؛[12] چه بسيار نشانهها در آسمانها و زمين است كه بر آنها ميگذرند؛ در حالي كه از آنها روي مي گردانند.
و نيز ميخوانيم:{فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنا...}؛[13] در آن نشانههاي روشن است.
اين واژه در برخي از روايات[14] و نيز در سخنان برخي از بزرگان شيعه به معناي « نشانههاي مرتبط با ظهور و قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)» به كار رفته است.[15]
ج) دلالت
برخي از كارشناسان لغت « علامت و دلالت» را به يك معنا گرفتهاند، با اين تفاوت كه « علامت» تابع وضع است و « دلالت» تابع اقتضا، به گونهاي كه هر دلالتي علامت است، ولي هر علامتي دلالت نيست.[16]
و نيز برخي روايات «علامت» را به « دلالت» معنا كردهاند.[17] از اين رو بررسي اين واژه نيز ميتواند به روشن شدن معناي علامت كمك كند.
راغب اصفهاني در كتاب مفردات نوشته:« دلالت» عبارت است از آنچه به آن براي شناخت يك چيز بهره ميگيرند مانند دلالت لفظها بر معني، و دلالت اشارات و نوشتار و عقدها در حساب؛ و فرقي نميكند كه دلالت در قصد آن كس كه چيز را علامت قرار داده، لحاظ شده باشد يا لحاظ نشده باشد، مانند كسي كه حركت موجودي را ميبيند پس ميداند او زنده است.[18]
د) آخِرُ الزَّمان
اگرچه واژه « آخرالزمان» در قرآن به كار نرفته است؛ اما مطالب گوناگوني درباره آن، از آيات قرآن قابل استفاده است. اين تعبير در منابع روايي شيعه[19] و اهل سنت[20] نيز نقل شده است. اگر چه در باره چگونگي شگلگيري و انجام جهان، سخن روشني در آيات و روايات به چشم نميخورد؛ اما آنگاه که سخن از اين دوران به ميان ميآيد، همواره به دو پديده بسيار مهم و بزرگ اشاره ميشود:
- ولادت و بعثت پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) در جايگاه واپسين فرستاده الهي؛[21]
- ظهور و قيام موعود نجاتبخش، حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف).[22]
اين دوران، داراي دو ويژگي مهمّ و اساسي است:
نخست: آخرين مرحله زندگي در دنياست. با سپري شدن اين دوران، زندگي در دنيا به پايان رسيده، مرحلهاي ديگر در نظام آفرينش آغاز ميشود.
دوم: اين دوران، خود به دو بخش با ويژگيهاي خاص تقسيم ميشود.
يك. دوران فاصله گرفتن مردم از دين. دينداري و پر شدن زمين از ستم و بيداد؛
اين مرحله كه به طور ويژه در دوران غيبت آخرين حجت الهي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شكل خواهد گرفت در آستانه ظهور آن حضرت به اوج خواهد رسيد.
دو. دوران معنويت در پرتو حكومت شايستگان
اين مرحله در پس تلاشهاي بيوقفه حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ياران ايشان بر روي زمين شكل خواهد گرفت و پيش از آن خداوند در آيات فراواني اين دوران را وعده داده است.
هـ ) ملاحم و فتن
« ملاحم»، جمع ملحمه به معناي جنگ، كشتار[23] و حادثه پرکشتار[24] است.« فِتَن» جمع فتنه، از ريشه « فتن» به معناي امتحان و آزمودن[25] است، اين واژه به طور معمول درباره آن دسته از آزمايشهايي به كار برده ميشود كه با تلخي و سختي همراه است.[26]
در قرآن كريم، اين واژه علاوه بر اين معنا،[27] براي بستن راه و بازگرداندن از مسير حق،[28] شرك و كفر،[29] افتادن در معاصي و نفاق،[30] اشتباه گرفتن و تشخيص ندادن حق از باطل،[31] گمراهي،[32] كشتار و اسارت،[33] تفرقه و اختلاف ميان مردم[34] و... به كار رفته است.
اين دو واژه، ـ بهويژه در منابع اهل سنت ـ فراوان به كار رفته است. ملاحم بيانگر رخدادهاي خونيني است كه در آخرين دوره زندگي انسان بر زمين و آستانه رستاخيز بزرگ پديد ميآيد. و مقصود از فتن در اصطلاح، آزمايشهاي بزرگي است كه در دوران ياد شده، رخ مينمايد.
اين دو واژه گاهي در كنار هم و گاهي به صورت مستقل به كار رفته است.اهميت و جايگاه اين بحث به گونهاي است كه در اصليترين منابع روايي اهل سنت فراوان مورد اشاره قرار گرفته است.
در اين آثار به رواياتي از پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره شده كه آن حضرت به پديد آمدن آشوبها، فتنهها[35] و حتي جايگاه فرود آمدن فتنهها اشاره كرده است.[36]
اهل سنت به جهت اهميت اين روايات، نه فقط به صورت پراكنده و يا اينكه بخشي از كتابهاي خود را با اين عنوان به روايات پرشماري اختصاص دادهاند.[37] كه هر يك از اين دو واژه و يا تركيب آنها را عنوان آثار فراواني قرار دادهاند. اين آثار، به طور عمده رواياتي را در بر دارد كه از جنگهاي بزرگ و آزمايشهاي سخت، در دوره آخرالزمان سخن به ميان آورده است.[38]
و) ظهور
از اصطلاحات بسيار رايج در فرهنگ مهدويّت واژه « ظهور» است. اين كلمه از نظر لغت به معناي آشكار شدن چيزي که پيشتر ظاهر نبوده، است.[39] و در اصطلاح مهدويّت، مقصود، ظاهر شدن حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پس از پنهان زيستن طولاني، براي قيام و برپايي حكومت عدل جهاني است.
لازم به يادآوري است كه كلمه ظهور افزون بر آشكار شدن حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر موارد ديگري چون آشكار شدن دولت حق،[40] آشكار شدن امر امامان معصوم(علیهم السلام)[41] و پيروزي حضرت[42] نيز به كار رفته است.
ز) خروج
از اصطلاحهايي که درباره ظهور و قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به کار رفته، « خروج» است. خروج در لغت نقيض دخول به معناي بيرون شدن[43] و در اصطلاح، گاهي به معناي ظهور و گاهي به معناي قيام است.[44]
به نظر ميرسد « خروج» در روايات و سخنان دانشمندان ديني بيشتر همان قيام باشد؛ چه اينکه شيخ صدوق در دو کتاب خود براي روايات قيام اين عنوانها را قرار داده است. « باب علامات خروج القائم»؛[45] « ما روي في علامات خروج القائم».[46]
ح) قيام
از مشهورترين تعبيرها براي انقلاب جهاني حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ـ در منابع شيعه ـ « قيام» است. اين واژه به معناي ايستادن و نقيض و خلاف معناي نشستن است.[47] و در اصطلاح عبارت است از نهضت جهاني حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در برابر ستمگران، براي برپايي قسط و عدل در سراسر کره زمين.
ط) اشراط الساعه
أشراط جمع « شَرَط» به معناي نشانه[48] يا سرآغاز يك چيز است. و « الساعة» به جزئي از اجزاي شبانه روز گفته ميشود و مقصود از آن اينجا قيامت است؛ به خاطر اينكه وقوع آن ناگهاني است. يا اينكه طول آن نزد خداوند مانند ساعتي از ساعات بندگان است.[49]
بنابراين، مراد از « اشراط الساعة»، نشانههايي است كه پيش از قيامت يا در آستانه آن، واقع ميشود.[50] يكي از پژوهشگران قرآني معاصر در باره « اشراط الساعة» اينگونه نوشته است: « فأشراط الساعة: وقائع حادثة قبل الساعة يتوقّف مجيء الساعة علي حدوثها»؛[51] اشراط الساعه وقايعي است كه پيش از قيامت پديد خواهد آمد كه به وجود آمدن قيامت متوقف بر آن است.
ايشان در واقع يك نوع معناي شرطيتي براي نشانه قايل شده است.واژه اشراط در قرآن، فقط يك بار و به صورت اضافه به ضمير « هاء» كه به « الساعة» بر ميگردد، به كار رفته است.[52]
مفسران، برخي از تحولات اجتماعي و همچنين فروپاشي نظام طبيعت و درهم پيچده شدن و تبديل آسمان و زمين ـ پيش از ظهور قيامت را كه در آيات گوناگون به آنها اشاره شده است ـ، را از نشانههاي قيامت دانسته اند. در روايات[53] ـ بهويژه روايات اهل سنّت ـ نيز بر تحولات اجتماعي و دگرگونيهاي كيهاني كه پيش از قيامت واقع ميشود « اشراط الساعه» اطلاق شده است.[54]بنابريان برخي از نشانهها، به ظهور[55] و برخي به قيامت[56]، اختصاص دارند؛ و برخي نيز در هر دو مشتركند.[57]
2ـ آشنايي باكليات
حال كه تا اندازهاي مفاهيم مورد نظر روشن شد، بررسيها نشان ميدهد آنگاه که نسبت حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حکومت ايشان با نشانهها ملاحظه ميشود به تركيبهايي برخواهيم خورده كه بررسي دقيق هر يك و جداسازي روايات در هر مورد ميتواند به شفاف كردن بحثها كمك شاياني نمايد.
در يك تقسيم بندي ساده ميتوان مضمون اين سخنان را به چند گروه تقسيم كرد:
الف) نشانههاي آخِرُالزّمان؛
در آيات قرآن و سخنان معصومان(علیهم السلام) نشانههايي براي آخرالزمان گفته شده است که در اصطلاح «علايم آخِرالزمان» خوانده ميشود.
ختم نبوت و نزول واپسين شريعت كه با ظهور پيامبر اسلام(پديدار شد، از مهمترين و نخستين نشانههاي آخرالزمان به شمار ميرود؛ از اين رو مفسران، مقصود از نشانههاي قيامت را در ذيل آيه {فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها}؛[58] « آيا [كافران] جز اين انتظار ميبرند كه رستاخيز به ناگاه بر آنان فرارسد؟ و علامات آن اينك پديد آمده است.» بعثت پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دانستهاند كه در مقايسه با عمر جهان، فاصله كمي تا قيامت دارد.
در آخرالزمان، پديدههاي فراوان ديگري نيز پيشبيني شده است، كه بيشتر به دوره پاياني آن (آستانه ظهور مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مربوط ميشود كه ميتوان به بحران معنويّت، وقوع اختلافها و درگيريهاي بسيار، ظهور دجّال، وقوع مصيبتهاي بزرگ، خروج سفياني، نداي آسماني، ظهور منجي بزرگ بشر، نزول حضرت عيسي(علیه السلام)، خروج جنبندهاي از زمين، هجوم يأجوج و مأجوج، رجعت، صلح و آرامش پايدار در سرتاسر جهان، اشاره کرد.
ب) نشانههاي نزديك شدن قيامت؛
در منابع روايي بخش قابل توجهي از روايات مربوط به « نشانههاي نزديك شدن قيامت» است. و از آنجا كه در منابع ديني، قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، يكي از نشانههاي نزديك شدن قيامت شمرده شده است؛ پارهاي از نشانههاي ظهور، نشانههاي قيامت نيز شمرده ميشود.[59]
امام علي(علیه السلام) در اين باره ميفرمايد: پيامبر گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: به ناگزير ده چيز پيش از برپايي قيامت خواهد بود: سفياني، دجّال، دود، دابه، خروج قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، طلوع خورشيد از مغرب خود، فرود آمدن حضرت عيسي(علیه السلام)، فرو رفتن در مشرق و فرو رفتن در جزيرة العرب و آتشي كه از قعر عدن بيرون خواهد آمد، تا مردم را به سوي محشر سوق دهد.[60]
اين نشانهها در برخي روايات اهل سنت با اندك تفاوت به گونهاي ديگر ذكر شده است.[61]
البته افزون بر موارد ياد شده در روايت ياد شده به صورت پراكنده پديدههاي ديگري نيز به عنوان اشراط الساعه ذكر شده است.[62]
ج) نشانههاي ظهور
بررسيها نشان ميدهد اين تعبير به ندرت در روايات به كار رفته، و به طور عمده در قرنهاي اخير استفاده شده است. ولي آنچه روشن است اينكه در گذر تاريخ براي اين عنوان تعريفهاي متفاوتي ارائه شده که هر يک حکايت از آن دارد که تلقي افراد از اين حوادث متفاوت بوده است.
در نگاه مشهور گفته شده، نشانههاي ظهور، عبارت است از آن دسته از رخدادها كه بر اساس پيشبيني معصومان(علیهم السلام)، پيش از ظهور يا در آستانه آن، يا همزمان و يا پس از ظهورحضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پديد ميآيد. پديد آمدن هر يك از اين نشانهها نويدي از ظهور حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نزديكتر شدن قيام جهاني آن حضرت خواهد بود.
د) نشانههاي قيام و قائم
در برخي روايات نشانهها به طور روشن مربوط به قيام دانسته شده است.
امام صادق(علیه السلام) در اين باره با تعبيرهاي گوناگون به برخي از اين نشانهها اشاره كردهاند؛ از جمله در روايتي كه فرمود:
« ان قدام قيام القائم علامات»؛[63] همانا پيش از قيام قائم نشانههايي است.
و : « إِنَّ لِقِيَامِ الْقَائِمِ عَلَامَات»؛[64] همانا برا ي قيام قائم نشانههايي است.
و : « ان لقيام قائمنا علامات»؛[65] همانا براي قيام قائم ما نشانههايي است.
و : « قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خَمْسُ عَلَامَات»؛[66] قبل از قيام قائم پنج نشانه است.
و نيز فرمود: « خَمْسُ عَلَامَاتٍ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِم»؛[67] پنج نشانه قبل از قيام قائم است.
امام صادق(علیه السلام) در باره نشانههاي قائم نيز با تعبيرهاي گوناگوني اشاره كردهاند از جمله فرمودند:
« ان قدام القائم علامات»؛[68] همانا پيش از قائم نشانههايي است.
و : « للقائم خمس علامات»؛[69] براي قائم پنج نشانه است.
و : « قبل القائم خمس علامات»؛[70] پيش از قائم پنج نشانه است.
که به نظر ميرسد به قراين ديگر و نوع نشانههايي که مطرح شده نشانه مربوط به قيام قائم هستند.
هـ ) نشانههاي خروج
برخي تعبيرها نشانه را مربوط به خروج دانسته است.
امير مؤمنان علي(علیه السلام) فرمود:
« إ ِنَّ لِخُرُوجِهِ عَلَامَاتٍ عَشَرَة»؛[71] براي خروج او نشانههاي دهگانه است.
امام باقر(علیه السلام) نيز فرمود:« وَ أَنَّ مِنْ عَلَامَاتِ خُرُوجِه...»؛[72] و از نشانههاي خروج او عبارتند از...
افزون بر موارد يادشده تعبيرهاي ديگري نيز در دست است كه به جهت كم بودن آنها به طور جداگانه آورده ميشود، برخي از اين تعبيرها عبارتند از:
1- بدون اشاره به حادثهاي فقط از واژه علامات استفاده شده است.
امام باقر(علیه السلام) فرمود:« الْزَمِ الْأَرْضَ وَ لَا تُحَرِّكْ يَداً وَ لَا رِجْلًا حَتَّي تَرَي عَلَامَات»؛[73] به زمين بچسب و ملازم آن باش و دست و پايي نجنبان تا اين که نشانه هايي ببيني.
البته به قرينه اينکه امام فرمود: « هيچ اقدامي نکن» ميتوان آن را به قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مربوط دانست به اين معنا که چون قيام آغاز شد از هيچ اقدامي فروگذار نکن اما الآن خويشتن داري کن.
2- نشانه مربوط به امر دانسته شده و با استفاده از ديگر روايات بايد بررسي کرد امر به چه معناست.
امام صادق(علیه السلام) در اين باره ميفرمايد:
« إِنَّ قُدَّامَ هَذَا الْأَمْرِ خَمْسَ عَلَامَات»؛[74] پيشواز اين امر پنج نشانه است.
به قرينه برخي روايات که همين مضمون را يادآور شده مقصود از امر در اين روايت، امر قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
3- نشانه مربوط به فرج دانسته شده است.
امام رضا(علیه السلام) فرمود:
« أَوَّلُ عَلَامَاتِ الْفَرَج ...»؛[75] نخستين نشانه گشايش ...
مروري بر محتواي روايت حکايت از آن دارد که مقصود از اين فرج گشايش در زندگي افراد است و اين گشايش لزوماً ارتباطي با ظهور يا قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ندارد.
امام رضا(علیه السلام) فرمود:« إِنَّ مِنْ عَلَامَاتِ الْفَرَج ...»؛[76] همانا از نشانههاي فرج است ...اين روايت نيز همچون روايت پيشين ارتباط روشني با قيام حضرت ندارد.
نکته مهم اينکه در هيچيک از اين روايات اشارهاي به ظهور نشده، بنابراين استفاده از اين نوع روايات براي نشانههاي ظهور و اطلاق نشانههاي ظهور به آنها کاري بس مشکل مينمايد.[77]
و) نشانههاي ظهور توصيف يا تمثيل
آيا هريک از نشانهها به طور حتم در جهان بيرون تحقق پيدا خواهد کرد که اين روايات به توصيف آنها پرداخته يا اينکه آنچه گفته شده تمثيلي است که مصداق بيروني نخواهد داشت و رمزي است از واقعيتهايي که ميتواند از موارد مورد نظر حکايتگري کند.
از اين رو دو ديدگاه در اين زمينه قابل بررسي است.
1ـ توصيفي بودن نشانهها
2- تمثيلي بودن نشانهها
اما توصيفي بودن نشانهها
کساني که ديدگاه نخست را ترجيح دادهاند به ظاهر روايات استناد کردهاند که حمل آنها بر تمثيلي بودن امري غير قابل قبول است و افزون بر آن ديگر به هيچ يک از روايات در موضوعات ديگر نيز نميتوان حکم قطعي داد. مگر اينكه در موردي قرائن و شواهد لازم بر تمثيلي بودن وجود داشته باشد.[78]
افزون بر آن اينکه رواياتي که در نشانهها در دست است به روشني به جزئيترين امور مربوط اشاره کرده است در حالي که در تمثيل نيازي به ورود در اين امور جزيي ديده نميشود.
بنابراين تمثيلي بودن خلاف ذهنيت عرفي مخاطبان است. با اين توضيح كه مخاطبان روايات، چيزي جز ظاهر اين سخنان درك نميكردند و اگر چنانچه مقصود غير از ظاهر اين سخنان بود ميبايست به گونهاي به آن اشاره شود.
و اما تمثيلي بودن نشانهها؛در ديدگاه دوم نشانهها به تناسب چگونگي، تمثيلي از يک واقعيت متفاوت دانسته شده است. به طور مثال برخي بزرگان از سفياني به عنوان تمثيل ياد كردهاند براي يک جريان فکري انحرافي که در هنگام ظهور به دست هر کسي ممکن است شکل بگيرد و در آن اهميت آن فقط در اين است که همانگونه که در صدر اسلام ابوسفيان تمام حقيقت دشمني برابر پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بود، اين جريان نيز تمام حقيقت دشمني در برابر آخرين حجت الهي خواهد بود.[79] و يا از دجال به عنوان نمادي از فريبكاران و رهبران مادي ستمگر در دنياي ماشيني ياد شده است.[80]
آنچه در نقد اين ديدگاه در ابتدا به چشم ميخورد اين که اگر باب چنين ادعايي گشوده شود به همه مباحث سرايت کرده، ديگر در هيچ موردي قابل کنترل نخواهد بود. حتي گفته ميشود ظهور مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تمثيلي است از ظهور حقيقت و حاکميت صالحان. و البته اين خود نوعي از تفسير به رأي است كه در اسلام به شدّت از آن نهي شده است.
افزون بر آن، پيشتر نيز گفته شد اين برداشت بر خلاف ظاهر روايات و ذهنيت مخاطبان است.
ز) شمار نشانهها
با توجه به ديدگاه نگارنده در بحث نشانهها ـ بر خلاف بحثهاي رايج ما « شمار نشانهها» را فقط پنج نشانه حتمي ميدانيم بنابراين نشانههاي ديگر زير عنوانهاي غير حتمي، آخرالزمان، قيامت، ملاحم و فتن، و ... جاي ميگيرند. از اين رو برخي از ادعاها را كه شمار نشانهها را تا 250 مورد و بيش از آن دانستهاند، غير قابل توجيه است.[81]
ادامه دارد...
پینوشتها:
[1]. خليل بن احمد فراهيدي، كتاب العين، ج2، ص153.
[2]. ابن فارس، معجم مقاييس اللغة، ج4، ص109.
[3]. نك: ابن منظور، لسان العرب، ج4، ص416.
[4]. محمد معين، فرهنگ معين، ص 1115.
[5]. {وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُون}؛ و نشانههايي [ديگر نيز قرار داد]، و آنان به وسيله ستاره[قطبي] راهيابي ميكنند. نحل (16)، آيه 16.
[7]. محمد بن يعقوب كليني، الكافي، ج2، ص239.
[8]. شيخ صدوق، الخصال، ج1، ص121.
[9]. راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، ماده «اي».
[9]. فخرالدين طريحي، مجمع البحرين، ج1، ص104؛ جوهري، الصحاح، ج6، ص2275؛ و نيز نك: حسن مصطفوي، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص 186.
[10]. ر.ك: بقره(2) آيه 248؛ آل عمران(3) آيه 41؛ مريم(19) آيه10.
[11]. ابوهلال عسكري، الفروق اللغويه، ص368، ش 1476.
[12]. يوسف(12) آيه105.
[13]. آل عمران(3) آيه 97.
[14]. امام باقر(علیه السلام) فرمود: « آيَتَانِ تَكُونَانِ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ» ... ؛ محمد بن يعقوب كليني، الكافي، ج8، ص212، ح258؛ شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص444، محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص217.
[15]. « قد جاءت الأخبار بذكر علامات لزمان قيام القائم المهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حوادث تكون أمام قيامه و آيات و دلالات ... »؛ شيخ مفيد، الإرشاد، ج2، ص368.
[16]. ابوهلال عسكري، الفروق اللغويه، ص234، ش913.
[17]. نك: شيخ حر عاملي، وسايل الشيعه، ج4، ص308؛ محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج3، ص152.
[18]. راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، ماده "دلّ".
[19]. نك: محمد بن يعقوب كليني، الكافي، ج1، ص91، ح3، ج5، ص55، ح1؛ شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج3، ص390، ج4، ص365؛ شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص136، ص178؛ محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص311، شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص288، ح8، ج1، ص330، ح14 و ... .
[20]. نك: احمد بن حنبل، مسند احمد، ج1، ص81؛ بخاري، صحيح بخاري، ج4، ص179، ج6، ص115؛ مسلم، صحيح مسلم، ج1، ص9، ص114، ج8، ص185؛ ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج1، ص59، ابي اشعث سجستاني، سنن ابي داود، ج2، ص291، ص429؛ ترمذي، سنن ترمذي، ج3، ص370؛ ج4، ص30.
[21]. «...أَنَّهُ يَأْتِي فِي آخِرِ الزَّمَانِ نَبِي...»، محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج26، ص199، ح12؛ همچنين نك: محمد بن احمد قرطبي، تفسير قرطبي، ج4، ص306؛ محمد بن جرير طبري، تفسير طبري، ج1، ص557.
[22]. شيخ طوسي، کتاب الغيبة، ص 178 و 180؛ شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص653.
[23]. خليل بن احمد فراهيدي، العين، ج3، ص246.
[24]. ابن منظور، لسان العرب، ج5، ص486؛ فخرالدين طريحي، مجمع البحرين، ج3، ص1625.
[25]. ابن منظور، لسان العرب، ج5، ص89؛ فخرالدين طريحي، مجمع البحرين، ج3، ص1360.
[26]. ابن اثير، النهاية في غريب الحديث، ج3، ص410.
[27]. سوره عنكبوت (29) آيه 2.
[28]. سوره مائده (5) آيه 49.
[29]. سوره بقره(2) آيه 193.
[30]. سورة حديد (57) آيه 14.
[31]. سورة انفال (8) آية 73.
[32]. سورة مائده (5) آية 41.
[33]. سورة نسا (4) آية 101.
[34]. سورة توبه (9) آية 47.
[35]. بخاري، صحيح بخاري، ج8، ص89.
[36]. مسلم، صحيح مسلم، ج8، ص168؛ بخاري، صحيح بخاري، ج2، ص222؛ ج3، ص103؛ ج4، ص 176.
[37]. « بخاري در جلد پاياني مجموعه صحيح، كتابي را با عنوان الفتن سامان داده است كه در آن روايات مربوط را نقل كرده است؛ صحيح بخاري، ج8، ص86؛ ابن ماجه نيز در سنن خود با اين عنوان بخشي از روايات فتن را نقل كرده است؛ محمد بن يزيد قزويني، سنن ابن ماجه، ج2، ص1295، كتاب الفتن؛ ترمذي نيز با عنوان مشابه بخشي از سنن خود را به اين بحث اختصاص داده است»؛ ترمذي، سنن ترمذي، ج3، ص312، ابواب الفتن.
[38]. الملاحم، اثر حافظ احمد بن جعفر بن محمد مشهور به ابن المنادي(م336 ق)؛ الفتن اثر حافظ نعيم بن حماد مروزي (م229ق)؛ و الملاحم و الفتن، نگاشته سيد علي بن موسي بن طاووس.
[39]. خليل بن احمد فراهيدي، كتاب العين، ج4، ص37.
[40]. امير مؤمنان علي(علیه السلام) در خطبهاي ميفرمايد: «... سَيُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَ يَمْحَقُ الْبَاطِلَ هَا هَا طُوبَى لَهُمْ عَلَى صَبْرِهِمْ عَلَي دِينِهِمْ فِي حَالِ هُدْنَتِهِمْ وَ يَا شَوْقَاهْ إِلَى رُؤْيَتِهِمْ فِي حَالِ ظُهُورِ دَوْلَتِهِمْ...»؛ محمد بن يعقوب كليني، الكافي، ج1، ص335، ح3.
[41]. شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص14؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، ج2، ص483.
[42]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، ج2، ص507.
[43]. خليل بن احمد فراهيدي، كتاب العين، ج4، ص158؛ ابن منظور، لسان العرب، ج2، ص235؛ فخرالدين طريحي، مجمع البحرين، ج1، ص501.
[44]. نك: محمد بن يزيد قزويني، سنن ابن ماجه، ج2، ص1366(باب خروج المهدي)؛ متقي هندي، كنز العمال، ج14، ص261، (خروج المهدي) يادآوري ميكنم هرگاه اين واژه در روايات اهل سنت به كار ميرود بي ترديد مقصود ظهور حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) طبق ديدگاه شيعه نخواهد بود بلكه به معناي قيام نزديكتر است.
[45]. شيخ صدوق، الخصال، ج1، ص303.
[46]. شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص649.
[47]. ابن منظور، لسان العرب، ج5, ص345؛ فخرالدين طريحي، مجمع البحرين، ج3، ص 1531.
[48]. فخرالدين طريحي، مجمع البحرين، ج2، ص942.
[49]. پيشين، ص 907.
[50]. خليل بن احمد، كتاب العين، ج6، ص235.
[51]. حسن مصطفوي، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج6، ص 39.
[52]. سوره محمد (47) آيه 18.
[53]. « با توجه به جايگاه و اهميت اين بحث برخي از بزرگان بخش مستقلي از كتاب خود را با اين عنوان ياد كردهاند» نك: محمد بن حسن فتال نيشابوري، روضة الواعظين، ج2، ص484، با عنوان « مجلس في ذكر اشراط الساعة»؛ حسن بن ابي الحسن ديلمي، ارشاد القلوب، ج1، ص66، با عنوان « الباب السادس عشر في اشراط الساعة»؛ محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج6، ص295، با عنوان « باب اشراط الساعة و قصة يأجوج و مأجوج» .
[54]ر.ك: عبد الرزاق صنعاني، المصنف، ج11، ص274؛ علي بن جعد، مسند، ص248؛ ابن ابىشيبه، المصنف، ج8، ص267؛ ابن ابي عاصم، كتاب الاوائل، ص114؛ نسائي، السنن الكبري، ج1، ص255؛ طبراني، المعجمالكبير، ج9، ص296.
[55]. مانند: نداي آسماني، خروج يماني و قتل نفس زكيه.
[56]. مانند: پيدا شدن دود و خروج جنبنده از زمين.
[67]. مانند: سفياني.
[58]. محمد(47) آيه 18.
[59]. « در يك بحث به طور مستقل به اين نشانهها ميپردازيم».
[60]. شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص436، ح426.
[61]. طبراني، المعجم الكبير، ج3، ص183.
[62]. محمدبن يعقوب كليني، الكافي، ج3،ص261؛ شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، ج17، ص310.
[63]. محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص250، ح5.
[64]. شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص649، ح3.
[65]. محمد بن جرير طبري، دلايل الامامة، ص 259. اين روايت با تفاوت اندکي در كتاب «الغيبة» نعماني آمده است.
[66]. شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص650، ح7.
[67]. محمد بن يعقوب کليني، الکافي، ج8، ص 310، ح483.
[68]. شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص649، ح3.
[69]. محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص252، ح9.
[70]. محمد بن جرير طبري، دلائل الامامة، ص261.
[71]. علي بن محمد خزاز قمي، كفاية الاثر، ص 213؛ محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج36، ص355؛ ج41، ص329.
[72]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص327، ح7.
[73]. شيخ طوسي، کتاب الغيبة، ص441؛ نعماني، الغيبة، ص279، ح67؛ شيخ حر عاملي، وسايل الشيعة، ج15، ص56، شماره 19979.
[74]. محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص 289، ح6.
[75]. عبدالله بن جعفر حميري، قرب الاسناد، ص 163.
[76]. شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص275.
[77]. « مگر اين که گفته شود قيام و ظهور يکي است که البته اثبات آن کاري مشکل است».
[78]. سيد محمد تقي موسوي اصفهاني، مكيال المكارم، ج1، ص 451 .
[79]. نک: سيد محمد صدر، تاريخ مابعدالظهور، ص173 ؛ علي اصغر رضواني، موعود شناسي و پاسخ به شبهات، ص530؛ اسماعيل اسماعيلي، « بررسي نشانههاي ظهور»، چشم به راه مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ص290.
[80]. نك: ناصر مكارم شيرازي، حكومت جهاني مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ص178.
[81]. نك: مصطفي صادقي، تحليل تاريخي نشانههاي ظهور، ص83 و84.
- برگرفته از کتاب درسنامه مهدویت(3)