مقدمه:
حكومت عدل جهاني و خلافت مؤمنان شايسته، بشارتي است كه در همه آموزههاي آسماني به چشم ميخورد و آن تحقق نخواهد يافت مگر پس از نابودي همه ستمها، ستمگريها و ستمگران، و آن نيز قيام بزرگ آخرين حجت الهي را ناگزير ميسازد. قيام جهاني مهدي موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شورشيست مقدس، بزرگ و حتمي، بر همه ستمگران و ستمپيشهگان، كه آخرين راه نفس را بر زندگي مادي و معنوي انسانها گرفتهاند.
اگر چه تحقق اين وعده بر خداوند متعال لازم و حتميست و نيازي به دليل نيست، اما در، سخنان فراواني از پيامبر بزرگ اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) و پيشوايان معصوم(علیهم السلام) و دانشمندان بزرگ مسلمان با نگاههاي گوناگون تأكيد بر حتمي بودن آن شده است.
در متن حاضر با مجال محدود، به برخي بحثهاي مربوط به اين حادثه بزرگ اشاره ميشود و البته مطالعه منابع گسترده و عميق را براي درك آن قيام جهاني امري بايسته است.
- مفهوم شناسي قيام
از مشهورترين تعبيرها براي انقلاب جهاني حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ـ در منابع شيعه ـ قيام است.[1]اين واژه که به معناي ايستادن و نقيض و خلاف معناي نشستن است.[2] و در اصطلاح عبارت است از نهضت جهاني حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برابر ستمگران، براي برپايي قسط و عدل در سراسر کره زمين.بيگمان چنين حادثهاي بس بزرگ و با اهميت خواهد بود، از اين رو در برخي روايات از روز قيام آن حضرت به عنوان يكي از «ايام الله» ياد شده است.
امام باقر(علیه السلام) در اين باره ميفرمايد:« اَيَّامُ اللّهِ ثَلاثَةٌ يَوْمُ يَقُومُ القائِمُ وَيَوْمُ الکَرَّةِ وَيَوْمُ الْقِيامَةِ»؛ روزهاي خداوند سه [روز] است؛ روزي که حضرت قائم( عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام خواهد کرد و روز بازگشت برخي از مردگان و روز رستاخيز.[3]
و نيز اين اهميت سبب شده تا در روايات شيعه لقب « قائم» در ميان القاب آن حضرت، از جايگاه ويژهاي برخوردار شود.با مراجعه به روايات مربوط به حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به روشني مي توان گفت: هيچ لقبي به اندازه « قائم»، براي آن حضرت مورد استفاده قرار نگرفته است؛ گويا از آنجا كه قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، درخشانترين فصل زندگي آن حضرت است؛ اتصاف به اين صفت و لقب، همواره در كلام معصومان(علیهم السلام) مورد تصريح و تأكيد قرار گرفته است؛ بنابراين مهمترين سبب اتصاف به اين لقب، آن است كه آن بزرگوار، در برابر اوضاع سياسي و انحرافات ديني و اجتماعي، بزرگترين قيام تاريخ را رهبري خواهد كرد.
البته همه امامان(علیهم السلام) قائم به حق هستند؛ اما ويژگي هاي قيام امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، آن حضرت را از ديگر امامان متفاوت ساخته است.ابو خديجه از امام صادق(علیه السلام) راجع به امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پرسيد، حضرت فرمود:« كُلُّنَا قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ حَتَّي يَجِيءَ صَاحِبُ السَّيْفِ فَإِذَا جَاءَ صَاحِبُ السَّيْفِ جَاءَ بِأَمْرٍ غَيْرِ الَّذِي كَانَ»؛[4] همه ما قائم به امر خدائيم: يكي پس از ديگري تا زماني كه صاحب شمشير بيايد، چون صاحب شمشير آمد، امر و دستوري غير از آنچه بوده ميآورد. به اين معنا كه پدرانش مأمور به تقيه و صبر بوده و او مأمور به جهاد و برانداختن ظلم است.
از امام جواد(علیه السلام) پرسيدند: « چرا او را قائم مينامند؟» فرمود:« لاَنَّهُ يقُومُ بَعْدَ مَوْتِ ذِكْرِهِ وَاِرْتِدادِ اَكْثَرِ القائِلينَ بِاِمامَتِهِ»؛[5] زيرا او پس از آنكه يادش از بين برود و اكثر معتقدين به امامتش مرتدّ شوند قيام ميكند.
- قيام مرحله پس از ظهور
اگر چه در برخي روايات ظهور و قيام در يک معنا به کار رفته است، و اين خود سبب شده تا در تاريخ اين بحث، افرادي هر دو را در يك معنا به كار برند. اما از رواياتي نيز به دست ميآيد ظهور با قيام متفاوت است؛ به اين معنا که قيام را مرحلهاي متأخر بر ظهور دانستهاند.يكي از رواياتي كه از آن ميتوان به روشني ترتب قيام بر ظهور را استفاده كرد، فرمايشي است كه مرحوم كليني از امام صادق(علیه السلام) در باره قول خداوند عز و جل{فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ]؛[6] « زماني كه در صور دميده شود» نقل كرده است كه فرمود:« إِنَّ مِنَّا إِمَاماً مُظَفَّراً مُسْتَتِراً فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ إِظْهَارَ أَمْرِهِ نَكَتَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةً فَظَهَرَ فَقَامَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي»؛[7] همانا امام پيروز و پنهان از ما خاندانست و چون خداي ـ عزّ ذكره ـ اراده كند كه امر او را ظاهر سازد، در دلش نكتهاي گذارد، سپس ظاهر شود و سپس به امر خداي تبارك و تعالي قيام كند.
علاوه بر كليني اين روايت را كشي در كتاب رجال خود،[8] نعماني در كتاب الغيبه[9]، و شيخ طوسي در كتاب الغيبه[10] با اندك تفاوتي نقل كردهاند. كه استفاده از حرف «فاء» در « فقام» ميتوان چنين استفاده كرد.و در روايت ديگري نيز به اين نكته اشاره شده است.
امام جواد(علیه السلام) فرمود:هيچ يك از ما نيست جز آنكه قائم به امر خداي تعالي و هادي به دين الهي است، امّا قائمي كه خداي تعالي به توسّط او زمين را از اهل كفر و انكار پاك سازد و آن را پر از عدل و داد نمايد كسي است كه ولادتش بر مردم پوشيده و شخصش از ايشان نهان و بردن نامش حرام است، و او همنام و همكنيه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) است و او كسي است كه زمين برايش در هم پيچيده شود و هر دشواري برايش هموار گردد و از اصحابش سيصد و سيزده تن به تعداد اصحاب بدر از دورترين نقاط زمين به گرد او فراهم آيند....
در ادامه فرمود: « فَإِذَا اجْتَمَعَتْ لَهُ هَذِهِ الْعِدَّةُ مِنْ أَهْلِ الْإِخْلَاصِ أَظْهَرَ اللَّهُ أَمْرَهُ فَإِذَا كَمَلَ لَهُ الْعَقْدُ وَ هُوَ عَشَرَةُ آلَافِ رَجُلٍ خَرَجَ بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛[11] و چون اين تعداد از اهل اخلاص به گرد او فراهم آيند خداي تعالي امرش را ظاهر سازد (ظهور كند) و چون عقد كه عبارت از ده هزار مرد باشد كامل شد به اذن خداي تعالي قيام كند و دشمنان خدا را بكشد تا خداي تعالي خشنود گردد.
و روشن است در اين روايت اظهار امر و خروج متفاوت است. بخش نخست مقصود ظهور و بخش دوم قيام و خروج است.شايد بتوان اختلاف برخي روايات از جمله روايات زمان ظهور و قيام را با اين تقسمبندي رفع نمود؛ به اين بيان كه برخي روايات ناظر به زمان ظهور و برخي ديگر ناظر به زمان قيام باشد.
- حتمي بودن قيام امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
افزون بر برخي آيات قرآن كه به فرودستان و مؤمنان شايسته بشارت پيشوايي[12] و خلافت بر زمين[13] داده شده، رواياتي به قطعي بودن ظهور و قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تصريح كرده است.
رسول گرامي اسلام( فرمود:« لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّي يَقُومَ قَائِمُ الْحَقِّ مِنَّا...»؛[14] هرگز رستاخيز به پا نگردد، مگر اينكه پيش از آن قائم براي حق، از خاندان ما قيام كند.
همچنين پيش از اين نقل شد امام علي(علیه السلام) در اين باره فرمود:پيامبر گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: به ناگزير ده چيز پيش از برپايي قيامت خواهد بود: سفياني، دجّال، دود، دابه، خروج قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، طلوع خورشيد از مغرب خود، فرود آمدن حضرت عيسي(علیه السلام)، فرو رفتن در مشرق و فرو رفتن در جزيره العرب و آتشي كه از قعر عدن بيرون خواهد آمد، تا مردم را به سوي محشر سوق دهد.[15]
محمد بن علي حلبي گويد: شنيدم از امام صادق(علیه السلام) كه فرمود:« اخْتِلَافُ بَنِي الْعَبَّاسِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ النِّدَاءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُ الْقَائِمِ مِنَ الْمَحْتُومِ»؛[16] اختلاف بني عباس حتمي است، و نداي آسماني نيز حتمي است، و خروج حضرت قائم نيز حتمي است.
از اين روايات و مانند آن[17] استفاده ميشود كه قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از امور حتمي و قطعي است كه هرگز در آن تخلف پديد نخواهد آمد.
- مهمترين عناصر قيام امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
همانگونه كه در بحث شرايط ظهور حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ياد شده اموري به عنوان شرط براي ظهور و قيام ضروري است.
افزون بر مواردي كه در آن بحث اشاره شد برخي امور ديگر نيز به عنوان عناصر قيام، ايفاي نقش ميكند. كه در مجموع ميتوان آنها را به دو دسته تقسيم كرد:[18]
يك. عناصر انساني
و آن عبارت است از انسانهايي كه در شكلگيري و پيروزي نقشي مهم دارند. حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان رهبر قيام و پس از وي، ياران و سرانجام ياوران انسانهايي هستند كه وظايف مهمي را بر دوش دارند.[19]
دو. عناصر غير از انسانها
عبارتند از عواملي غير از انسانها كه وجود آنها در قيام، قابل توجه است. از امدادهاي الهي گرفته تا ميراث پيامبران، بخشي از اين عناصر به شمار ميآيند.[20]
- زمان قيام
در برخي روايات درباره زمان قيام و ظهور يك تعبير شده است؛ به نظر ميرسد آنچه درباره تكذيب وقتگذاران در روايات ذكر شده مربوط به زمان ظهور است.بنابراين زمان قيام اگر چه به روشني در روايات بيان نشده، اما برخي رخدادها چون اتمام حجت بر جهانيان و گردآمدن ياوران براي آغاز قيام، ضروري دانسته شده است.
البته ناگفته نماند در برخي روايات از روز عاشورا به عنوان روز قيام آن حضرت ياد شده است.امامان شيعه، ياد اين روز را زنده ميداشتند و در آن، مجلس عزا بر پا ميكردند و بــر حسين بن علي(علیه السلام) ميگريستند؛ آن حضرت را زيارت ميكردند و به زيارت او تشويق و امر مينمودند و اين روز، روز اندوهشان بود.
شايد عظمت بزرگداشت آن، به اين حدّ است كه خداوند سرآغاز بزرگترين قيام ـ كه بخشي از اهداف آن انتقام از خونهاي بهنا حق ريخته در اين روز است ـ را در اين روز قرار داده است.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:« يَقُومُ القائِمُ يَوْمَ عاشُورا»؛[21] قائم در روز عاشورا قيام مي كند.
- مكان قيام
اگرچه در برخي روايات مكان قيام و ظهور يكي دانسته شده است؛ اما در رواياتي نيز به طور روشن به مكان قيام اشاره شده است.
امام صادق(علیه السلام) در روايتي به نقل از پدر خود امام باقر(علیه السلام) ميفرمايد:« إِنَّ الْقَائِمَ إِذَا قَامَ بِمَكَّةَ وَ أَرَادَ أَنْ يَتَوَجَّهَ إِلَي الْكُوفَةِ...»؛[22] چون حضرت قائم در مكه قيام كند و متوجه كوفه خواهد شد ....
- ابزار قيام (سلاح حضرت و ياران)
بيترديد هنگام ظهور و قيام جهاني حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، تمام قدرتهاي باطل و ستمگر، مقهور و مغلوب قدرت بيپايان حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شده، مانند علفهاي هرز از روي زمين برداشته ميشوند، تا زمينه رشد و كمال انسانها، به صورت كامل فراهم آيد و زمين پر از عدل و داد شود.
اما پرسش اين است كه اين پيروزي به چه صورت است و به طور اساسي، حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با چه ابزاري در اين قيام بر آن قدرتها پيروز خواهد شد؟ در روايات، كمتر سخن روشني در اين باره به چشم ميخورد و يگانه ابزار و سلاح آن حضرت هنگام قيام، سيف (شمشير) ذكر شده است.[23]
در اين باره كه آيا اين شمشير بر معناي حقيقي حمل ميشود يا معناي كنايي، دو ديدگاه وجود دارد:
يك. معناي حقيقي
عدهاي بر اين باورند كه کاربرد كلمه شمشير در معناي حقيقي است و مصداق آن، همان ابزار جنگي خاص است. البته اين گروه درباره پيروز شدن حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با اين سلاح بر دشمنان، توجيهات گوناگوني دارند:
الف. برخي ميگويند: اگرچه حضرت با شمشير قيام ميكند، اما خداوند در آن شمشير قدرت و اعجازي نهفته است كه همه سلاحهاي موجود را مقهور نيروي خود ميسازد.[24]
ب . دسته ديگر ميگويند: خداوند در عصر ظهور، همه تسليحات دشمنان را از كار انداخته، يا به سبب جنگهاي خونين فراواني كه در آستانه ظهور به وقوع ميپيوندد، تمام سلاحهاي پيشرفته از بين خواهد رفت و مردم به ناگزير در جنگ، از همان سلاحهاي ابتدايي ( يعني شمشير و مانند آن) استفاده ميكنند؛ بنابراين حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با همان شمشير ميجنگد.
ج . همه اسلحهها در اختيار حضرت قرار ميگيرد؛ ولي از آنجا كه استفاده از آنها به ناگزير ستمگرانه نيز خواهد بود، حضرت فقط از سلاح شمشير بهره خواهد برد.
دليلهاي اين ديدگاه
اولاً ـ رواياتي كه حكايت ميكند آن حضرت مدتي طولاني شمشير بر دوش خواهد داشت.
امام باقر(علیه السلام) فرمود:« وَ يَضَعُ السَّيْفَ ثَمَانِيَةَ أَشْهُرٍ هَرْجاً هَرْجاً حَتَّي يَرْضَي اللَّهُ»؛[25] و مدت هشت ماه شمشير بر شانه خود دارد و دشمنان را از بين ميبرد تا آنگاه كه خداوند خشنود شود.كه اگر مقصود نماد قدرت بود، تمام دوران قيام و حكومت ذكر ميشد.
ثانياً ـ معصومين(علیهم السلام) ميتوانستند از مدلول سلاح ـ كه قدرت و قوّت است ـ ياد كنند.
ثالثاً ـ استفاده از سلاحهاي ساده همچون شمشير ـ بر خلاف بهرهگيري از سلاحهاي پيشرفته ـ عادلانه بودن مبارزه با آن است. استفاده از سلاحهاي کشتار گروهي، شايسته رهبر آسماني عدالتگستر نيست؛ چه اين که سلاحهاي کشتار جمعي، علاوه بر انسانهاي بيگناه، جانوران و طبيعت را نيز از بين خواهد برد.
دو. معناي مجازي و كنايي
دستهاي ديگر بر اين اعتقادند كه شمشير در اين روايات، كنايه از قدرت و نيروي نظامي است. اين گروه، شواهد متعددي بر اين ادعاي خود، از ادبيات محاورهاي ذكر ميكنند؛ ولي آنچه ايشان را به اين قول وادار كرده، پيشرفت روزافزون جنگافزارها و فناوري دفاعي است. از آنجا كه صاحبان اين ديدگاه نتوانستهاند بين شمشير و سلاحهاي پيشرفته، نسبتي بر قرار كنند، به چنين توجيهي دست زدهاند.
آنان شمشير را نماد قدرت دانسته، مي گويند: هر ابزاري كه قدرت حضرت را به نمايش بگذارد، ميتواند مورد استفاده قرار گيرد.به نظر ميرسد ديدگاه نخست قابل قبولتر باشد.
افزون بر آنچه ياد شد، ممكن است گفته شود: با تكامل خارقالعاده علم در آن زمان، ممكن است سلاحهايي فراهم آيد كه هرگز در تصور انسانهاي امروز قابل درك نباشد. بنابراين علم آن به اهلش واگذاشته شده است.
ناگفته نگذرم طبق هر يك از ديدگاهها كه باشد قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مبارزهاي است در برابر نيروهاي كفر جهاني و برخلاف پندار برخي، اين پيروزي با سختيها و ناملايمات فراواني آميخته خواهد شد كه بايسته است منتظران راستين و زمينهسازان آن قيام جهاني به بهترين صورت ممكن خود را آماده سازند.
موسي بن بكر واسطي از بشير نبّال روايت كرده كه گفت: به امام باقر( علیه السلام)عرض كردم: آنان ميگويند كه مهدي اگر قيام كند كارها به خودي خود براي او برقرار ميشود و به اندازه حجامتي خون نمي ريزد.
آن حضرت فرمود:« كَلَّا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوِ اسْتَقَامَتْ لِأَحَدٍ عَفْواً لَاسْتَقَامَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ ص حِينَ أُدْمِيَتْ رَبَاعِيَتُهُ وَ شُجَّ فِي وَجْهِهِ كَلَّا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ حَتَّي نَمْسَحَ نَحْنُ وَ أَنْتُمُ الْعَرَقَ وَ الْعَلَقَ ثُمَّ مَسَحَ جَبْهَتَهِ»؛[ِِِ26] هرگز چنين نيست، سوگند به آنكه جانم به دست اوست اگر كارها به خودي خود براي كسي برقرار و رو به راه ميشد به طور مسلّم براي رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) آنگاه كه دندانهاي پيشين آن حضرت شكست و صورتش را زخم رسيد درست ميشد، نه هرگز، سوگند به آنكه جان من به دست اوست (چنين نخواهد شد) تا آنكه ما و شما عرق و خون بسته شده را پاك كنيم، سپس آن حضرت پيشاني خود را ـ به عنوان نمودار آن حالت ـ پاك كرد.
شكي نيست كه دشمنان آنگاه كه نابودي خود را در قيام آن حضرت ديدند همه تلاش خود را براي بقاي خود به كار خواهند گرفت و اين گونه نخواهد بود كه به راحتي تسليم شوند كه اگر چنين باشد اين همه انتظار و فراهم شدن ابزار و امدادهاي الهي براي چيست؟
- جغرافياي قيام و فتوحات
در باره چگونگي و جزئيات جغرافياي قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سخن روشني در فرمايشات معصومان(علیهم السلام) به چشم نميآيد و اگر چنانچه برخي با تمسك به پارهاي از روايات كه در ميان آنها روايات غير معتبر نيز هست به تصوير نقشه قيام ميپردازند، لازم است اسناد روايات، مورد بررسي قرار گيرد. ازاينرو در اينجا به نقل برخي روايات اشاره ميكنيم و بحث مفصل را به زماني ديگر وا مينهيم.
آنچه كه در آن هيچ شك و ترديدي نيست اينكه در پس قيام جهاني حضرت همه سرزمينهاي اين كره خاكي زير ولايت و رهبري او قرار ميگيرد. و در اين باره سخنان فراوني از پيشوايان معصوم(علیهم السلام) در دست است.
ابو بصير گويد: از امام صادق(علیه السلام) شنيدم كه مي فرمود:سنّتهاي انبياء با غيبتهايي كه بر آنان واقع شده است همه در قائم ما اهل البيت مو به مو و طابق النّعل بالنّعل پديدار مي گردد.
ابو بصير گويد: گفتم: يا ابن رسول اللَّه! قائم شما اهل البيت كيست؟ فرمود:« هُوَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ ابْنِي مُوسَي ذَلِكَ ابْنُ سَيِّدَةِ الْإِمَاءِ يَغِيبُ غَيْبَةً يَرْتَابُ فِيهَا الْمُبْطِلُونَ ثُمَّ يُظْهِرُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَيَفْتَحُ اللَّهُ عَلَي يَدِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا وَ يَنْزِلُ رُوحُ اللَّهِ عِيسَي ابْنُ مَرْيَمَ فَيُصَلِّي خَلْفَهُ وَ تُشْرِقُ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَ لَا تَبْقَي فِي الْأَرْضِ بُقْعَةٌ عُبِدَ فِيهَا غَيْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا عُبِدَ اللَّهُ فِيهَا وَ يَكُونُ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون»؛[27] اي ابو بصير! او پنجمين از فرزندان پسر موسي است او فرزند سيّده كنيزان است و غيبتي كند كه باطلجويان در آن شكّ كنند، سپس خداي تعالي او را آشكار كند و بر دست او شرق و غرب عالم را بگشايد و روح اللَّه عيسي بن مريم(علیه السلام) فرود آيد و پشت سر او نماز گزارد و زمين به نور پروردگارش روشن گردد و در زمين بقعه اي نباشد كه غير خداي تعالي در آن پرستش شود و همه دين از آن خداي تعالي گردد، گرچه مشركان را ناخوش آيد.
در برخي روايات نام مناطقي از زمين برده شده است مانند سرزمين مكه كه گفته شده آغاز ظهور و قيام از آنجاست و سرزمين كوفه كه گفته شده پايان قيام و محل استقرار حكومت حضرت در آنجاست. نيز از بيت المقدس به عنوان سرزميني كه حضرت عيسي(علیه السلام) در آنجا به حضرت ملحق ميشود ياد شده است.
نكته مهم اينكه فرود آمدن پيامبر بزرگ خدا عيسي بن مريم(علیه السلام)، به هنگام قيام امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، از ديدگاه همه مسلمانان يك واقعيت ثابت و از اموري است كه ترديد در آن راه ندارد. شايد حكمت فرود آمدن حضرت عيسي(علیه السلام) در عصر ظهور، تقويت حركت جهاني آن حضرت و اعتراف و تصديق به حقانيت آن وجود گرانمايه است. بهويژه آنكه حضرت عيسي، به امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، اقتدا ميكند و به امامت او نماز ميگزارد و امامت جهاني و آسماني او را تصديق و تأييد مي كند.
رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:« مِنْ ذُرِّيَّتِي الْمَهْدِيُّ إِذَا خَرَجَ نَزَلَ عِيسَي ابْنُ مَرْيَمَ لِنُصْرَتِهِ فَقَدَّمَهُ وَ صَلَّي خَلْفَهُ»؛[28] و از ذريه من، مهدي است. آن هنگام كه ظهور كند، عيسي بن مريم براي ياري او نازل خواهد شد؛ پس مهدي را مقدم داشته، پشت سر او نماز مي گزارد.
- برخي آثار و بركات قيام امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف).[29]
الف ـ نابودي باطل
قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر اساس حق و حقگرايي برپا خواهد شد و مهمترين اهداف آن، برپاداشتن حق، غلبه دادن نور بر تاريكي، برداشتن شرارت و شيطنت و نابودي باطل است.
از رواياتي كه ذيل برخي آيات نقل شده استفاده ميشود در آياتي از قرآن به حادثه برانگيخته شدن حجت الهي در پايان دوران اشاره شده، نابودي باطل را بزرگترين اثر و بركت آن دانسته است.
امام باقر(علیه السلام) درباره آيه: {جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً}؛[30] و بگو: « حق آمد و باطل نابود شد. آري، باطل همواره نابودشدني است.» فرمود:
« إِذَا قَامَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ذَهَبَتْ دَوْلَةُ الْبَاطِلِ»؛[31] هنگامي كه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند دولت باطل از ميان برود.
همچنين در تفسير قمي از امام باقر(علیه السلام) ذيل آيه {وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّي}؛[32] سوگند به روز چون جلوهگري آغازد. نقل شده كه فرمود:
« النَّهَارُ هُوَ الْقَائِمُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) إِذَا قَامَ غَلَبَ دَوْلَةَ الْبَاطِلِ»؛[33] روز، قائم از ما اهل بيت است كه چون قيام كند بر دولت باطل پيروز گردد.
ب ـ نابودي مشركان و كافران
زراره ميگويد: از امام باقر(علیه السلام) از تأويل آيه {وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِكِينَ كَآفَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَآفَّةً}؛ و همگي با مشركان بجنگيد، چنان كه آنان همگي با شما ميجنگند. پرسيدند.
آن حضرت در پاسخ فرمود:« إِنَّهُ لَمْ يَجِئْ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ وَ لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا سَيَرَي مَنْ يُدْرِكُهُ مَا يَكُونُ مِنْ تَأْوِيلِ هَذِهِ الْآيَةِ وَ لَيَبْلُغَنَّ دَيْنُ مُحَمَّدٍ( مَا بَلَغَ اللَّيْلُ حَتَّي لَا يَكُونَ شِرْكٌ عَلَي ظَهْرِ الْأَرْضِ»؛ موقع تأويل اين آيه نرسيده است. هر كس قيام قائم ما را درك كند و او را ببيند، تأويل آن را ميبيند. دين محمد تا جايي كه شب و روز است، گسترش مييابد؛ به گونهاي كه در روي زمين مشركي نباشد.
امام صادق(علیه السلام) در تفسير آيه{هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَي وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون}؛[34] اوست كسي كه فرستاده خود را با هدايت و آيين درست روانه كرد، تا آن را بر هر چه دين است فائق گرداند، هر چند مشركان را ناخوش آيد.
ميفرمايد:« وَ اللَّهِ مَا نَزَلَ تَأْوِيلُهَا بَعْدُ وَ لَا يَنْزِلُ تَأْوِيلُهَا حَتَّي يَخْرُجَ الْقَائِمُ ع فَإِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ لَمْ يَبْقَ كَافِرٌ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ وَ لَا مُشْرِكٌ بِالْإِمَامِ إِلَّا كَرِهَ خُرُوجَهُ حَتَّي لَوْ كَانَ كَافِرٌ أَوْ مُشْرِكٌ فِي بَطْنِ صَخْرَةٍ لَقَالَتْ يَا مُؤْمِنُ فِي بَطْنِي كَافِرٌ فَاكْسِرْنِي وَ اقْتُلْهُ»؛[35]
به خدا سوگند! تأويل اين آيه به مرحله اجرا نميآيد؛ مگر آنكه قائم ما مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور كند. تمام مشركان در روي زمين محو ميشوند؛ تا جايي كه سنگ به سخن آيد و به مؤمن گويد: اي مؤمن! درون من كافري است، مرا بشكن و او را به قتل برسان.
اينها شمار اندكي از روايات است كه به روشني سخن از نابودي مشركان و كفار به ميان آورده است.
ج ـ رشد خردورزي بندگان خداوند
در پس شناخت و معرفت است كه خداوند بهتر بندگي ميشود و نتيجه بهترين بندگيهاست كه انسان به رشد و كمال و لقاي الهي دست مييابد.
امام باقر(علیه السلام) در باره يكي از آثار قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمود:« إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ يَدَهُ عَلَي رُءُوسِ الْعِبَاد فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ»؛[36] هنگامي كه قائم ما قيام كند، خداوند دستش را بر سر بندگان گذاشته، انديشههاي ايشان جمع و اخلاق آنها كامل مي گردد.و همه اين اهداف در راستاي رسيدن انسان به كمال مطلوب آفرينش اوست.
د ـ برپايي عدل و قسط
بيتريدي در بين رواياتي كه به اهداف متعالي قيام جهاني حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره كرده در هيچ روايتي به اندازهاي كه از برپاداشت عدل و قسط سخن به ميان آمده از چيز ديگري سخن گفته نشده است.
روايات فراواني با تعبير « يمْلا الارْضَ عَدْلا وَ قِسْطاً» به اين حقيقت اشاره كرده است.
عبدالعظيم حسني گويد: امام هادي(علیه السلام) فرمود:«... وَ مِنْ بَعْدِي ابْنِي الْحَسَنُ فَكَيفَ لِلنَّاسِ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ قُلْتُ وَ كَيفَ ذَلِكَ قَالَ لانَّهُ لايرَي شَخْصُهُ وَ لا يحِلُّ ذِكْرُهُ بِاسْمِهِ حَتَّي يخْرُجَ فَيمْلا الارْضَ قِسْطاً وَ عَدْلا...» ؛[37] ... و پس از من، پسرم حسن است و مردم، با جانشين او چگونه باشند؟ گفتم: فداي شما شوم براي چه؟ فرمود: زيرا شخص او را نميبينند و بردن نام او روا نباشد، تا آنكه قيام كند و زمين را پر از عدل و داد نمايد....
بنابراين آن حضرت حركت خويش را براي اقامه عدل و قسط بنيان خواهد نهاد. و مهمترين اثر قيام او پر شدن زمين از عدل و داد خواهد بود.
هـ ـ غلبه اسلام بر ديگر اديان
محمد بن فضيل گويد: از حضرت ابو الحسن(علیه السلام) درباره آيه شريفه {يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ}؛[38] ميخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند و حال آنكه خدا ـ گر چه كافران را ناخوش افتد ـ نور خود را كامل خواهد گردانيد. پرسيدم.
امام(علیه السلام) فرمود: « يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا وَلَايَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) بِأَفْوَاهِهِمْ»؛ ميخواهند ولايت امير المؤمنين(علیه السلام) را با پف دهانشان خاموش كنند.
گفتم: {وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ}؛ خدا تمام كننده نور خود است.[به چه معناست]
آن حضرت در پاسخ فرمود: « وَ اللَّهُ مُتِمُّ الْإِمَامَةِ لِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِينَ {فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذي أَنْزَلْنا}39 فَالنُّورُ هُوَ الْإِمَامُ»؛ خدا تمامكننده امامت است، به دليل قول خداي عز و جل « كساني كه به خدا و رسولش و نوري كه فرو فرستادهايم ايمان آورند» پس نور همان امامست.
گفتم:{هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدي وَ دِينِ الْحَقِّ}؛[40] اوست خدائي كه رسول خود را به هدايت و دين حق فرستاده است.
امام(علیه السلام) فرمود:« هُوَ الَّذِي أَمَرَ رَسُولَهُ بِالْوَلَايَةِ لِوَصِيِّهِ وَ الْوَلَايَةُ هِيَ دِينُ الْحَقِّ»؛ يعني اوست كه رسولش را به ولايت وصياش امر كرد و ولايت همان دين حق است.
گفتم: {لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ}؛ تا آن را بر هر ديني پيروز كند.
امام(علیه السلام) فرمود:« يُظْهِرُهُ عَلَي جَمِيعِ الْأَدْيَانِ عِنْدَ قِيَامِ الْقَائِمِ يَقُولُ اللَّهُ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَايَةِ الْقَائِمِ {وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ}؛ آن را در زمان قيام قائم بر همه دينها غلبه دهد، خدا ميفرمايد: « و خدا تمامكننده نور خود است« يعني ولايت قائم »اگر چه كافران نخواهند».
عرض كردم: اين تنزيل است؟امام(علیه السلام)فرمود: آري اين حرف تنزيل است و اما غير آن تأويل است.[41]
البته افزون بر آنچه ياد شد در برخي روايات به مواردي اشاره شده است كه در محل خود بدان ميپردازيم.
نتیجه:
بر اساس مباحث مطرح شده در روایات مربوط به حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به روشني ميتوان گفت: هيچ لقبي به اندازه « قائم»، براي آن حضرت مورد استفاده قرار نگرفته است، گويا از آنجا كه قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، درخشانترين فصل زندگي آن حضرت است؛ اتصاف به اين صفت و لقب، همواره در كلام معصومان(علیهم السلام) مورد تصريح و تأكيد قرار گرفته است؛ بنابراين مهمترين سبب اتصاف به اين لقب، آن است كه آن بزرگوار، در برابر اوضاع سياسي و انحرافات ديني و اجتماعي، بزرگترين قيام تاريخ را رهبري خواهد كرد؛ قيامی که دارای آثار و برکات فراوان برای جامعه الهی بوده، و از امور حتمي و قطعي است و هرگز در آن تخلف پديد نخواهد آمد.
پینوشتها:
[1]. « اين واژه و مشتقات آن بجز در كتاب الفتن نعيم بن حماد يا كساني كه از وي نقل كردهاند در منابع اهل سنت يافت نشد». نك: نعيم بن حماد، الفتن، ص260، شماره 962، شماره 974؛ ونيز نك: متقي هندي، كنز العمال، ج11، ص247، شماره 31400.
[2]. ابن منظور، لسان العرب، ج5، ص345؛ فخرالدين طريحي، مجمع البحرين، ج3، ص 1531.
[3]. شيخ صدوق، الخصال، ص108، ح75؛ و نيز نك: علي بن ابراهيم قمي، تفسير قمي، ج1، ص367.
[4]. محمد بن يعقوب كليني، الكافي، ج1، ص536، ح2.
[5]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص378، ح3.
[6]. مدثر(74) آيه8.
[7]. محمد بن يعقوب كليني، الكافي، ج1، ص 343، ح30.
[8]. كشي، رجال الكشي، ص192، ش338.
[9]. نعماني، الغيبة، ص187، ح40.
[10]. شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص164.
[11]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص377، ح2.
[12]. {وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثين}؛ قصص (24) آيه 5.
[13]. {وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ}؛ نور(24) آيه 55.
[14]. شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا(علیه السلام)، ج2، ص59، ح230.
[15]. شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص436، ح426.
[16]. محمد بن يعقوب كليني، الكافي، ج8، ص310، ح484.
[17]. نك: شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص377، ح1.
[18]. « به جهت اهميت اين دو مجموعه در دو درس به صورت مستقل بررسي خواهد شد».
[19]. « از برخي روايات استفاده ميشود بخشي از ياوران حضرت مؤمنان خالصي هستند كه پس از ظهور آن حضرت به دنيا رجعت ميكنند».
[20]. « در درسهاي آينده به اين موارد ميپردازيم».
[21]. نعماني، الغيبة، ص282، ح68.
[22]. محمد بن يعقوب كليني، الكافي، ج1، ص231، ح3.
[23]. محمد بن يعقوب كليني، الكافي، ج1، ص407، ح1؛ ج8، ص50، ح13؛ شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا(علیه السلام)، ج1، ص59، ح29؛ همو، عللالشرايع، ج1، ص245، ح6؛ همو، كمالالدين و تمام النعمة، ج1، ص321، ح3؛ الاستبصار، ج3، ص108، ح5383؛ التهذيب، ج6، ص154، ح2؛ نعماني، الغيبة، ص164، ح5. و ده ها كتاب ديگر.
[24]. ر.ك: شيخ صدوق، الخصال، ج2، ص649، ح43.
[25]. نعماني، الغيبة، ص164، ح5.
[26]. محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص284، ح3.
[27]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص345، ح31.
[28]. شيخ صدوق، الامالي، ص218، ح4.
[29]. البته ممكن است برخي اين آثار، با آثار برپايي حكومت جهاني حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يكسان باشند كه در جلد پاياني از اين مجموعه به طور مفصل بدان ميپردازيم.
[30]. اسراء (17) آيه 81.
[31]. محمد بن يعقوب كليني، الكافي، ج8، ص287، ح432.
[32]. ليل (92) آيه 2.
[33]. علي بن ابراهيم قمي، تفسير قمي، ج2، ص425.
[34]. صف (61) آيه 9.
[35]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص670، ح16.
[36]. محمد بن يعقوب كليني، الكافى، ج1، ص25، ح21.
[37]. شيخ صدوق، كمالالدين و تمام النعمة، ج2، ص379، ح1.
[38]. صف (61) آيه 8.
[39]. تغابن (64) آيه8.
[40]. توبه (9) آيه33.
[41]. محمد بن يعقوب كليني، الكافى، ج1، ص432، ح91.
- برگرفته از کتاب درسنامه مهدویت(3)