مقدمه:
ظهور و قيام جهاني حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، انقلابي فراگير، گسترده و سرنوشت ساز است كه همه بنيانهاي اعتقادي، اخلاقي، اجتماعي و سياسي بشر را دستخوش دگرگونيهاي اساسي ميسازد.بيگمان اين ظهور به عنوان سرآغاز بزرگترين تحول در جهان آفرينش ـ همچون همه حوادث بزرگ ـ از آنجايي كه مانند قيام و نهضت همه پيامبران و صالحان، به طور عمده از طريق اسباب و علل طبيعي شكل خواهد گرفت، نيازمند فراهم شدن شرايط و زمينههايي مناسب است.
اگر چه ممكن است برخي از شرايط از نگاه ما پنهان باشد و جزو رازهاي الهي باشد؛ اما بررسي روايات به برخي از شرايط به طور روشن اشاره كرده است.
در اين نوشتار ضمن اين كه اراده الهي را شرط اساسي ظهور دانستهايم به چهار شرط براي برپايي حكومت جهاني مهدوي اشاره خواهيم كرد.
ـ مفهومشناسي شرايط ظهور
شرط در لغت به معناي چيزي است كه تحقق مشروط به آن بستگي دارد و جمع آن شرائط و شروط است.[1]
مقصود از شرايط ظهور، زمينه هايي است كه تحقق ظهور امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به آنها بستگي دارد و آن را امري منطقي و لازم مينماياند؛ به گونهاي كه با فراهم شدن آنها ظهور به طور حتمي تحقق خواهد يافت.
بيگمان ظهور حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) براي برپايي حكومت عدل جهاني مانند همه پديدههاي نظام آفرينش با فراهم شدن شرايط و زمينهها، پديد خواهد آمد. با بررسي روايات متوجه ميشويم بخشي از شرايطي كه ميبايست تحقق يابد تا امر ظهور را حتمي كند براي ما بيان شده است.
پيش از بررسي شرايط ياد شده، ذكر اين نكته بايسته است همانگونه كه در درس فلسفه و علل غيبت[2] گفته شد مهمترين ويژگي و حكمت غيبت رازي از رازهاي خداوند بودن آن است. بنابراين ميتوان گفت رفع غيبت كه شرط اساسي براي ظهور است نيز خود رازي از رازهاي خداوند است.
پس آنچه در اينجا به عنوان شرايط ظهور از آن ياد ميشود شرايط ظاهري است كه در روايات بيان شده است وگرنه ممكن است شرايط ديگري نيز كه از اسرار الهي است، باشد كه از ما پوشيده باشد.
برخي ويژگيهاي شرايط ظهور
از آنجايي كه تعريف روشني براي شرايط ظهور در دست نيست ميتوان با بيان ويژگيهاي شرايط ظهور، تا اندازهاي به تعريف آن پي برد.
برخي از اين ويژگيها عبارتند از:
1- شرايط ميبايست به طور حتم پيش از ظهور فراهم شوند وگرنه تحقق مشروط پيش از شرط خواهد بود كه غير قابل قبول است.
2- وابستگي ظهور به شرايط يك نحوه وابستگي واقعي است؛ يعني، نبود بعضي از شرايط موجب تحقق نيافتن ظهور است. زيرا معناي شرط در فلسفه آن است كه رابطه آن با مشروط، رابطه علت با معلول باشد به طوري كه مشروط بدون وجود شرط، هيچگاه موجود نشود.[3]
3- از آنجايي كه رابطه شرايط با ظهور يك رابطه واقعي است و سبب پيدايش آن ميباشد به طور لزوم ميبايست همه شرايط به طور همزمان يكجا جمع باشد.
4- وابستگي ظهور به شرايط هم در حدوث و هم در بقا است به اين معنا كه شرايط ميبايست همواره در طول ظهور بقا و دوام داشته باشد.
5- در شرايط يك حالت همپوشاني و ارتباط با ديگر شرايط وجود دارد.
6ـ آگاهي از تحقق قطعي همه شرايط خارج از توان انسانهاست.[4]
حال كه تا اندازهاي مفهوم شرايط ظهور و ويژگيهاي آن روشن شد با استفاده از روايات و بيانات دانشمندان ميتوان شرايط را در موادر زير برشمرد.
در اينجا مقصود از ظهور فقط آشكار شدن حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيست بلكه قيام و برپايي حكومت جهاني عدل نيز مورد نظر است؛ از اين رو شرايط در چهار امر دانسته شده است.
شرايط ظهور
- وجود برنامه و طرحي جامع و متعالي؛
بدون ترديد براي هر تحوّلي بزرگ ميبايست پيش از هر اقدام، چارچوب آن تحول ترسيم گردد و اهداف آن به طور روشن مشخص شود.
ظهور حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان بزرگترين و گستردهترين تحول در جامعه بشري پيش از هر چيز نيازمند برنامهاي متناسب با عظمت و گستره آن است. چراكه بدون برنامه هرگز نميتوان جامعهاي كوچك را اداره كرد، چه رسد به جامعهاي به گستردگي همه انسانهاي كره زمين.
آموزههاي اسلامي به اتفاق، گوياي اين حقيقتند كه موعود منجي هيچ برنامه و طرحي نخواهد داشت مگر آنچه به دست مبارك آخرين پيامبر الهي(علیهم السلام)ـ اعم از قرآن و سنت ـ در ميان انسانها به امانت سپرده شد.
و اگر چنانچه در برخي از روايات سخن از دستورات نو در عصر ظهور به ميان آمده، در محل خود بيان شده است كه به جهت پيرايههايي است كه تا آن زمان آموزههاي ديني را در بر خواهد گرفت؛ از اين رو در آن زمان دستورات اصيل ديني براي مردمان، اموري نوين مينمايد.
اعتقاد بر اين است كه خداوند متعال در آيات قرآن همه نيازهاي اساسي انسانها را در زندگي فردي و اجتماعي تا قيامت، بيان فرموده است و پيامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم(علیهم السلام) در موارد لازم آيات الهي را در حد فهم مخاطبان روشنگري كردهاند.
در روايات فراواني نيز تأكيد شده كه حضرت پس از ظهور به طور دقيق به دستورات خداوند و سنت پيامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) عمل خواهد كرد.
محمد بن مسلم گويد: در باره قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از امام باقر(علیه السلام) پرسيدم كه وقتي قيام ميكند به كدام روش بين مردم حكومت ميكند؟ فرمود:
« بِسِيرَةِ مَا سَارَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله و سلم)حَتَّى يُظْهِرَ الْإِسْلَام»؛[5] به روش و سيرهاي كه پيامبر بدان عمل كرد. تا آنكه اسلام را پيروز كند.
از اين شرط سه مطلب به دست ميآيد:
اول: در حقيقت هدف نهايي از ظهور و حكومت جهاني حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، پياده شدن نقشه كامل اسلام و بهويژه عدل جهاني است كه در آن هيچ ظلم و ستمي وجود ندارد.
دوم: اين نقشه فقط به هنگام ظهور حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عملي ميشود. و اگر بخواهد در آن روز هم قابل پياده شدن نباشد ديگر در هيچ زماني پياده نخواهد شد و گسترش عدالت در روز موعود، محال و ممتنع ميشود.
سوم: پيش از آنكه بخواهند اين نقشه را عملي كنند، اصول و كليّات آن بايد براي مردم روشن باشد و از آن آگاهي داشته باشند.[6]
با اين بيان ميتوان گفت نخستين شرط براي برپايي حكومت صالحان به دست موعود منجي، ـ افزون بر چهارده قرن پيش از اين، با تلاشهاي آخرين پيامبر الهي، ـ فراهم شده است.
- وجود رهبر و هدايتگري بزرگ، شايسته و معصوم؛
همچنين ظهور و قيام جهاني حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همچون همه حركتهاي اجتماعي و گروهي نيازمند رهبر است. رهبري كه بتواند با بهرهمندي از تواناييهاي روحي و جسمي، سكان اين كشتي بزرگ را در دست گرفته، آن را تا ساحل نجات رهبري كند و از آنجايي كه اين انقلاب و قيام در نوع خود بيمانند است رهبر آن نيز ميبايست داراي ويژگيهاي برجسته و متناسب با آن باشد.
به بيان روشنتر اينكه:انسانها ناگزير از زندگي اجتماعياند و در اين زندگي اجتماعي براي برپايي قانون، نيازمند رهبر و حاكم هستند[7] و البته اگر در زندگي به دنبال سعادت باشند ناگزير ميبايست اين رهبر ويژگيها و شايستگيهايي داشته باشد.
بنابراين، اين شرط به هنگام تحليل به دو شرط زير تقسيم ميشود:
اول: وجود رهبر براي اين نهضت جهاني كه بدون او چنين نهضتي راه نميافتد.
دوم: اين رهبر بايد شايستگي رهبري در سطح يك حكومت جهاني را داشته باشد.
اگر چه در برخي متون پيش از اسلام، بيشتر به حاكميتِ شايستگان اشاره شده و به فرودستان نويد وراثتِ زمين داده شده، اما در آموزههاي دين اسلام، به طور روشن، رهبرِ آن جامعه آرماني معرفي شده است. روشن است كه انبوه روايات شيعه و اهل سنت گواه اهتمام بزرگان دين اسلام به معرفي رهبر براي آن حركت بزرگ جهاني بوده است.
در اين ميان بهويژه در منابع روايي پيروان مكتب اهل بيت(علیهم السلام) به روشني نَسَب و ويژگيهاي آن رهبر بزرگ بيان شده است.[8]
شيعيان با دليلهاي محكم تحقق اين شرط را با ولادت فرزندي براي امام حسن عسكري(علیه السلام) قطعي ميدانند؛ از اين رو معتقدند كه از ميان چهار شرط معروف در روايات، به طور قطع شرط دوم نيز پديد آمده است.
ويژگيهاي رهبر
حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان آخرين امام و حجت الهي داراي دو دسته ويژگي است:
نخست ويژگيهايي كه مربوط به امام بودن ايشان است؛ از اين رو با ديگر امامان معصوم(علیه السلام) در اين ويژگيها مشترك است.[9] و در اينجا ويژگي عام ميناميم.
و اما دسته دوم، خصوصياتي است كه در ارتباط با قيام جهاني آن حضرت معنا پيدا ميكند كه در اينجا از آنها به ويژگيهاي خاص ياد ميكنيم.
الف ـ ويژگيهاي عام:
درك ويژگيهاي امام كاري بس مشكل مينمايد و يكي از راههاي اين شناخت بهرهمندي از فرمايشهاي خود پيشوايان معصوم است.
هشتمين پيشواي شيعيان امام علي بن موسي الرضا(علیه السلام) در باره مقام امام اينگونه می فرمايد:
«... الاِمَامُ أَمِينُ اللَّهِ فی خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَي عِبَادِهِ وَ خَلِيفَتُهُ فِي بِلادِهِ وَ الدَّاعِي إِلَي اللَّهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حُرَمِ اللَّهِ الاِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُيُوبِ الْمَخْصُوصُ بِالْعِلْمِ الْمَوْسُومُ بِالْحِلْمِ نِظَامُ الدِّينِ وَ عِزُّ الْمُسْلِمِينَ وَ غَيْظُ الْمُنَافِقِينَ وَ بَوَارُ الْكَافِرِينَ الاِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لايُدَانِيهِ أَحَدٌ وَ لايُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لا يُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لا لَهُ مِثْلٌ وَ لا نَظِيرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَهُ وَ لا اكْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ...»؛[10]
امام امانتدار خداوند در ميان خلقش و حجّت او بر بندگانش و خليفه او در سرزمين هايش، دعوت کننده به سوي خدا و دفاع کننده از حقوق واجب او بر بندگان است. امام پاک از گناه و به دور از عيبها است. دانشها به او اختصاص دارد و او به بردباری شناخته ميشود. امام نظام دهنده به دين و باعث سربلندي مسلمانان و خشم منافقان و از بين رفتنِ کافران است. امام يگانه روزگار خويش است. هيچ کس در مقام، به منزلت او نزديک نميشود و هيچ دانشمندی با او برابري نميکند و جايگزينی براي او پيدا نميشود و شبيه و مانند ندارد. همه فضيلتها مخصوص او است، بدون آنکه آنها را طلب کرده باشد. اين امتيازي از طرفِ فضل کننده بسيار بخشنده، براي امام است... .[11]
همانگونه كه ياد شد با بهرهگيري از فرمايشات آن بزرگواران ميتوان برخي از اين خصوصيات را اينگونه اشاره كرد.
1ـ علم و آگاهي امام؛
شاخصترين و مهمترين صفت رهبر و پيشواي جامعه اسلامي، برخورداري وي از شناختي ژرف از خداوند متعال و تعاليم عالي اوست؛ چرا كه اصليترين نقش او رهبري جامعه براي رسيدن به كمال و لقاي الهي است.
بر امام كه سمت رهبري و پيشوايي مردم را بر عهده دارد، لازم است، آموزههاي ديني را در تمام زواياي خود بشناسد و به قوانين آن آگاهي داشته باشد و نيز با احاطه كامل بر آيات قرآن و سنت پيامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) به تبيين معارف دين بپردازد.
2ـ عصمت و پاكي؛
در فرهنگ شيعه، عصمت امام به عنوان اصلي پذيرفته شده، حكايت از جايگاه بلند جانشينان پيامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) دارد. در محل خود با برهانهاي عقلي و نقلي ثابت شده كه امامت جامعه اسلامي را جز كساني كه داراي مقام عصمتند نميتوانند در اختيار بگيرند، كه اگر چنين شد جز گمراهي حاصلي در پي نخواهد داشت.[12]
البته غير از دو مورد ياد شده امور ديگري نيز از ويژگيهاي عام به شمار ميآيند كه جهت اختصار از بررسي آنها صرف نظر ميشود.
ب ـ ويژگيهاي خاص:
1- قدرت و اقتدار روحي و جسمي؛
برخي روايات ويژگيهاي روحي و جسمي حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به طور مشخص توصيف كرده، يکي از مهمترين ويژگيهاي آن حضرت در هنگام ظهور و قيام، قوّت فوق العاده جسماني ايشان دانسته شده است.
امام رضا(علیه السلام) فرمود:«... وَاِنَّ القائِمَ هُوَ الَّذي اِذا خَرَجَ كانَ في سِنِّ الشُّيوخِ وَمَنْظَرِ الشُّبَّانِ قَوِياً في بَدَنِهِ حَتَّي لوْ مَدَّ يدَهُ اِلي اَعْظَمِ شَجَرَةٍ عَلي وَجْهِ الاَرْضِ لَقَلَعَها وَلَوْ صاحَ بَينَ الجِبالِ لَتَدَكْدَكَتْ صُخُورُها...». ؛[13] ... و قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كسي است كه چون ظهور كند، در سن پيران است و سيماي جوان دارد. نيرومند باشد تا جايي كه اگر دست به بزرگترين درخت زمين اندازد، آن را از جا بكند و اگر ميان كوهها نعره كشد، سنگهاي آنها را از هم بپاشد.
علىّ بن أبي حمزه از امام صادق(علیه السلام) روايت كرده كه آن حضرت فرمود:« لَوْ قَدْ قَامَ الْقَائِمُ( لَأَنْكَرَهُ النَّاسُ لِأَنَّهُ يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ شَابّاً مُوفِقاً لَا يَثْبُتُ عَلَيْهِ إِلَّا مُؤْمِنٌ قَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَهُ فِي الذَّرِّ الْأَوَّلِ»؛[14] اگر قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند، مردم او را انكار خواهند كرد، زيرا او به صورت جوانى رشيد به سوى ايشان باز خواهد گشت، هيچ كس بر اعتقاد به او پايدار نخواهد ماند مگر مؤمنى كه خداوند در عالم ذرّ نخستين از او پيمان گرفته باشد.
شكي نيست كه افزون بر قدرت روحي و معنوي آن حضرت به تناسب گستره آن قيام جهاني خداوند از نظر جسمي نيز وي را در كمال قوّت و توانايي قرار خواهد داشت.
در برخي روايات براي تبيين هرچه بهتر اين اقتدار به طور مشخص آن حضرت به پيامبران بزرگ الهي تشبيه شده است. بويژه تأكيدهاي فراواني به شباهت او هم از نظر خَلق و هم از نظر خُلق به پيامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) شده است.
در اين باره امام صادق(علیه السلام) از پدران بزرگوارشان از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) روايت كند كه فرمود:
« الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي اسْمُهُ اسْمِي وَ كُنْيَتُهُ كُنْيَتِي أَشْبَهُ النَّاسِ بِي خَلْقاً وَ خُلْقاً»؛[15] مهدي از فرزندان من است اسم او اسم من و كنيه او كنيه من است. از نظر خَلق و خُلق شبيهترين مردم به من است.
احمد بن اسحاق گويد: از امام حسن عسكري(علیه السلام) شنيدم كه ميفرمود:
« الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يُخْرِجْنِي مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى أَرَانِي الْخَلَفَ مِنْ بَعْدِي أَشْبَهَ النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ ص خَلْقاً وَ خُلْقاً»؛[16] سپاس از آنِ خدايي است كه مرا از دنيا نبرد تا آنكه جانشين مرا به من نشان داد، او از نظر آفرينش و اخلاق شبيهترين مردم به رسول خداست.
2ـ متعهد نبودن به قدرتهاي حاكم؛
از ديگر ويژگيهاي رهبر، آزاد بودن او از تعهدِ به ديگران است. مضمون برخي از روايات اين است كه آن حضرت با غيبت خود، مجبور به بيعت با طاغوتهاي زمان نميشود. اميرمؤمنان(علیه السلام) در اين باره ميفرمايد:
« اِنَّ القائِمَ مِنَّا اِذا قامَ لَمْ تَكُنْ لاَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيعَة فَلِذلكَ تُخفي وِلادَتُهُ وَيغيبُ شَخْصُهُ»؛[17] همانا قائم از ما اهل بيت، هنگامي كه قيام ميكند، بيعت احدي بر گردن او نيست و به همين علّت است كه ولادتش، مخفي نگه داشته ميشود و شخص او غايب است.
و نيز امام صادق(علیه السلام) فرمود:
« يَقُومُ الْقَائِمُ وَ لَيْسَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ عَهْدٌ وَ لَا عَقْدٌ وَ لَا بَيْعَةٌ»؛[18] قائم قيام ميكند و در گردن او براي هيچ كس پيمان و قرارداد و بيعتي نيست.
3- وجود گروهي از انسانهاي پاكدل و فداكار؛
با توجه به گستره بسيار بزرگ تحوّل ياد شده كه سراسر كره خاكي را در بر ميگيرد رهبر نيازمند انسانهايي توانمند است كه او را در رسيدن به هدف ياري كنند؛ آنان در اوج تقوا به سر ميبرند و براي دفاع همه جانبه از برنامه امام معصوم(علیه السلام) آمادگي دارند؛ چرا كه بناي خداوند بر آن است كه بجز مواردي كه خود صلاح ميداند امور بر مجراي طبيعي جريان يابد.
به عبارت روشنتر:از سنتهاي الهي است كه همواره مردم را در ياري رهبران و پيامبران خود شريك و سهيم كرده است، از اين رو پيامبران الهي(علیهم السلام) در رساندن پيام خويش به مردم از ياراني كمك گرفتهاند.
در آيات قرآن به نمونههاي فراواني از اين ياريگري اشاره شده است.[19]
بيترديد يكي از دليلهايي كه پيشوايان معصوم يازدهگانه(علیهم السلام) دست به اقدام جدّي براي برپايي حكومت نزدند، نبود ياران كافي براي همراهي ايشان در اين مسير بود. به عنوان مثال امير مؤمنان(علیه السلام) 25 سال سكوت تلخ و طاقتفرسا را تحمل نمود. امام مجتبي(علیه السلام) ناگزير تن به صلح داد. امام حسين(علیه السلام) مظلومانه در سختترين شرايط به شهادت رسيد. امام سجاد و امامان پس از وي تا امام عسكري(علیه السلام) همگي از حق حاكميت خود بر جامعه محروم ماندند و هرگز براي بازپسگيري خلافت ظاهري و به عهده گرفتن حكومت و هدايت جامعه اقدام نظامي و قيام آشكار انجام ندادند.
در دوران اين پيشوايان يازدهگانه فقط به دو مرحله ميتوان اشاره كرد كه با حضور جمعي از ياران امامان معصوم(علیه السلام) دست به اقدامي محدود زدند.
نخست دوران پنج ساله حكومت امير مؤمنان علي(علیه السلام) و ديگر قيام تاريخي امام حسين(علیه السلام) است.
در بررسي سخنان ارزشمند پيشوايان معصوم در اين باره همواره به بياناتي بر ميخوريم كه ميفرمودند اگر ياراني استوار داشتند هرگز از قيام بر عليه ستم و ستمگران باز نمينشستند.
البته منظور از ياران، همانا شيعيان راستين و ثابت قدم بود كه در حمايت از امامان معصوم(علیه السلام) و اهداف ايشان، از هيچ تلاشي فروگذار نبودند و اينگونه ياران بس كم بودند.
مأمون رقي ميگويد: خدمت امام صادق(علیه السلام) بودم، ناگهان، سهل بن حسن خراساني وارد شد و بر امام سلام كرد و گوشهاي نشست، سپس عرض كرد: « يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَكُمُ الرَّأْفَةُ وَ الرَّحْمَةُ وَ أَنْتُمْ أَهْلُ بَيْتِ الْإِمَامَةِ مَا الَّذِي يَمْنَعُكَ أَنْ يَكُونَ لَكَ حَقٌّ تَقْعُدُ عَنْهُ وَ أَنْتَ تَجِدُ مِنْ شِيعَتِكَ مِائَةَ أَلْفٍ يَضْرِبُونَ بَيْنَ يَدَيْكَ بِالسَّيْفِ؛ اي فرزند رسول خدا! رأفت و رحمت از آن شماست. و شما اهلبيت، سزاوار پيشوايي و امامت هستيد، چه چيز شما را در جهت دفاع از حق خود بازميدارد. در حالي يكصد هزار شمشيرزن داري؟
حضرت به وي فرمود: « بنشين.» سپس دستور داد تنور را روشن كردند. به او فرمان داد، تا وارد تنور شود و ميان شعلههاي آن بنشيند. خراساني، عذر آورد و عرض كرد: سرورا! مرا در آتش، معذَّب مگردان و ببخش و از آن چه گفتم، معافدار. حضرت او را معاف داشت.
در اين ميان، هارون مكّي يكي از ياران حضرت، كه كفش خود را به دست گرفته بود، وارد شد و به حضرت عرض سلام كرد.
امام به او فرمود: « أَلْقِ النَّعْلَ مِنْ يَدِكَ وَ اجْلِسْ فِي التَّنُّورِ»؛ كفش خود را رها كن و وارد تنور شو و در آن بنشين.
او نيز اطاعت كرده و بيدرنگ وارد تنور شد و در آن نشست.
حضرت، به سخن خود با مرد خراساني ادامه داد و اوضاع خطّه خراسان را چنان براي خراساني تشريح ميكرد كه گويي حضرت خود، در آنجا حضور داشته است.
سپس به آن شخص فرمود: « قُمْ يَا خُرَاسَانِيُّ وَ انْظُرْ مَا فِي التَّنُّورِ»؛ برخيز و داخل تنور را بنگر.
آن شخص ميگويد: وقتي به داخل تنور نگاه افكندم، يار امام را صحيح و سالم ديدم كه راحت در آن نشسته! و سپس از تنور خارج شد و بر ما سلام كرد.
امام، به مرد خراساني فرمود:« كَمْ تَجِدُ بِخُرَاسَانَ مِثْلَ هَذَا»؟ چند نفر همانند اين شخص (هارون مكّي) در خراسان يافت ميشود؟ عرض كرد: به خدا سوگند! حتي يك نفر نيز وجود ندارد.
حضرت فرمود: « أَمَا إِنَّا لَا نَخْرُجُ فِي زَمَانٍ لَا نَجِدُ فِيهِ خَمْسَةً مُعَاضِدِينَ لَنَا نَحْنُ أَعْلَمُ بِالْوَقْتِ»؛[20] آگاه باشيد! تا آن زمان كه حتي پنج تن ياور نداشته باشيم، هرگز دست به قيام نخواهيم زد. ما آگاهتر از شماييم چه زماني قيام كنيم.
در حكومت جهاني حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همچون همه حركتهاي اصلاحگرانه ـ بهويژه به خاطر بزرگي و گستره آن ـ ياري گرفتن از ياران امري ناگزير خواهد بود چرا كه خداوند اراده فرموده آن قيام جهاني را به طور عمده در مجراي طبيعي و اسباب و علل عادي جريان دهد.[21] اين ياران و ياوران در روايات با ويژگيهايي معرفي شدهاند.[22]
و نيز اينكه امام صادق(علیه السلام) فرمود:« لا يخرج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) في أقل من الفئة و لا يكون الفئة أقل من عشرة آلاف»؛[23] قائم با كمتر از فئه خروج نميكند و فئه كمتر از دههزار نيست.
ابو بصير گويد: امام صادق(علیه السلام) فرمود:« لَا يَخْرُجُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حَتَّى يَكُونَ تَكْمِلَةُ الْحَلْقَةِ قُلْتُ وَ كَمْ تَكْمِلَةُ الْحَلْقَةِ قَالَ عَشَرَةُ آلَافٍ»؛[24] قائم خروج نخواهد كرد مگر حلقه سپاه به كمال و تمام رسيده، عرض كردم: آنكه حلقه بدان كامل شود چقدر است؟ فرمود: ده هزار است.[25]
عبد العظيم حسني گويد: به امام جواد(علیه السلام) گفتم: اميدوارم شما قائم اهل البيت محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) باشيد. كسي كه زمين را پر از عدل و داد نمايد همچنان كه آكنده از ظلم و جور شده باشد. فرمود: اي أبو القاسم! هيچ يك از ما نيست جز آنكه قائم به امر خداي تعالي و هادي به دين الهي است، امّا قائمي كه خداي تعالي به توسّط او زمين را از اهل كفر و انكار پاك سازد و آن را پر از عدل و داد نمايد كسي است كه ولادتش بر مردم پوشيده و شخصش از ايشان نهان ...
آنگاه حضرت در باره ياران امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمود:و از اصحابش سيصد و سيزده تن به تعداد اصحاب بدر از دورترين نقاط زمين به گرد او فراهم آيند و اين همان قول خداي تعالي است كه فرمود: { أيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً إِنَّ اللَّهَ عَلي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}؛[26] و چون اين تعداد از اهل اخلاص به گرد او فراهم آيند خداي تعالي امرش را ظاهر سازد و چون عقد كه عبارت از ده هزار مرد باشد كامل شد به اذن خداي تعالي قيام كند و دشمنان خدا را بكشد تا خداي تعالي خشنود گردد.[27]
شايد بتوان از اين روايت به دست آورد تعداد 313 نفر شرط ظهور حضرت است و پس از آن كه ظهور اتفاق افتاد فراهم آمدن ياوران، سرآغازي بر قيام جهاني آن حضرت خواهد بود.
- احساس نياز در جامعه جهاني.
و سرانجام اينكه چون حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر همه مردم دنيا حكومت الهي بر پا خواهد كرد بنابراين نيازمند پذيرش آنان است پس تا آنگاه كه عموم جامعه جهاني احساس نياز نكنند، حضرت ظهور نخواهد كرد. به عبارت ديگر مردم جهان بايد به قدر کافي تلخي اين وضع نابسامان و بيعدالتيها را بچشند و نارسائي و ضعف قوانين بشري را براي اجراي عدالت اجتماعي درك کنند و اين حقيقت را بيابند که فقط در سايه اصول و پيوندهاي مادّي و ضمانت اجرايي موجود و مقرّرات خود ساخته انسانها مشکل جهان حل نميشود: بلکه نيازمند انساني الهي هستند تا همه نابسامانيها را بسامان كند.
مردم جهان بايد درک کنند که براي وصول به اين هدف بزرگ، اصول و نظاماتي تازه لازم است که متّکي به ارزشهاي انساني و ايمان و عواطف بشري و اخلاق باشد، نه فقط اصول خشک و بي روح و نارسايي مادّي.
و به تعبير ديگر، تا در مردم جهان تقاضايي نباشد، عرضه هر نوع برنامه، اصلاحي، مفيد و مؤثّر نخواهد بود: که قانون « عرضه و تقاضا» بيش از آنچه در مسائل اقتصادي مورد توجّه است در مسائل اجتماعي بايد مورد توجّه قرار گيرد.
اين حقيقت اگر چه در گستره بسيار بزرگ به جهت عظمت قيام جهاني حضرت بيشتر به چشم ميآيد اما در دوره همه حاكمان بويژه حاكمان الهي ضروري است.
امير مؤمنان علي(علیه السلام) اين حقيقت را پس از آنكه بيست و پنج سال مظلومانه از حق اساسي و مسلم خود محروم شده بود آنگاه كه برخي مردم سرافكنده و پشيمان از جهالت خود به خانه وي هجوم ميبرند و از وي ميخواهند تا زمام امور را به دست گيرد، اينگونه بيان فرمود:
« أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَي الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَي كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَي غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا و ...»؛[28] آگاه باشيد! به خدايي که دانه را شکافت، و انسان را آفريد، اگر نه اين بود که جمعيت بسياري گِرداگِردم را گرفته، و به ياريام قيام کردهاند، و از اين جهت حجت تمام شده است، و اگر نبود عهد و مسئوليتي که خداوند از علما و دانشمندان ـ هر جامعه ـ گرفته که در برابر شکم خوارگي ستمگران و گرسنگي ستمديدگان سکوت نکنند، من مهار شتر خلافت را رها ميساختم و از آن صرف نظر مينمودم و آخر آن را با جام آغازش سيراب ميکردم.
تمام اين جملات گواه آن است كه حضرت آنگاه حاضر شد به دنبال خلافت رود و آن را بپذيرد كه مردم دور او را گرفتند و حضرت را ياري رساندند.
تاريخ به روشني گواه است هرگاه شرط سوم و چهارم براي پيشوايان معصوم(علیهم السلام) فراهم ميشد از هيچگونه تلاشي براي برپايي عدالت فروگذار نبودند. و البته به ميزان شكلگيري دو شرط ياد شده به موفقيت دست مييافتند.
حال اين سؤال پيش ميآيد که اين حالت عطش و تقاضا را چه عاملي بايد ايجاد کند؟
در پاسخ ميگوييم: بخشي از آن را گذشت زمان، پديد ميآورد و بدون آن ممکن نيست، امّا بخش ديگري بستگي به پرورش و آموزش بر اساس آموزههاي ديني دارد: بايد با رستاخيز فکري که از طرف انديشمندان با ايمان و آگاهان مسئول جامعه به وجود ميآيد، ياران و ياوران آن حضرت فراهم شده و جامعه جهاني در درون خود به موعود منجي احساس نياز كند.
نتیجه:
بنابر آنچه مطرح شد، مقصود از شرايط ظهور، زمينههايي است كه تحقق ظهور امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به آنها بستگي دارد؛ به گونهاي كه با فراهم شدن آنها ظهور به طور حتمي تحقق خواهد یافت. بیتردید ظهور حضرت براي برپايي حكومت عدل جهاني مانند همه پديدههاي نظام آفرينش با فراهم شدن شرايط و زمينهها، پديد میآید. از بررسي روايات در این زمینه در مییابیم بخشي از شرايطي كه ميبايست تحقق يابد تا امر ظهور را حتمي كند براي ما بيان شده که از آن جمله میتوان به وجود برنامه و هدف مشخص و رهبری که شايستگي رهبري در سطح يك حكومت جهاني را داشته باشد، و همچنین یارانی پاکدل و جان برکف و جامعه آماده برای تحول اشاره کرد.
پینوشتها:
[1]. نك: حسن مصطفوي، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج6، ص 39.
[2]. نك: جلد دوم از همين مجموعه.
[3]. نك: سيد محمد صدر، تارخ غيبت كبرا، ص490.
[4]. « شايد حكمت اينكه علم به زمان دقيق ظهور فقط در خداوند است نيز همين نكته باشد كه آگاهي قطعي از فراهم شدن همه شرايط ظهور در علم خداوند است».
[5]. شيخ طوسي، تهذيبالأحكام، ج6، ص154.
[6]. سيد محمد صدر، تارخ غيبت كبرا، ص496.
[7]. امير مؤمنان علي(علیه السلام)، در باره اهميت وجود رهبر در هر جامعه فرمود: «...وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِر...»؛ ... و همانا مردم ناگزيرند از داشتن زمامدار؛ چه نيکوکار و چه بدکار... ؛ سيد رضي، نهج البلاغه, خطبه40.
[8]. « در جلد نخست اين اثر به برخي از اين ويژگيها اشاره شده است».
[9]. « به جهت اختصار در اين درس فقط اشارهاي اجمالي به اين دسته ويژگيها ميكنيم و علاقهمندان را به كتابهاي مفصل در اين زمينه توصيه ميكنيم».
[10]. محمدبن يعقوب کلينی، الكافي، ج 1، ص 198، ح1.
[11]. « اين روايت مفصل است که علاقهمندان ميتوانند به متن کامل آن مراجعه ميکنند».
[12]. { وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين}؛ و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتي بيازمود، و وي آن همه را به انجام رسانيد، [خدا به او] فرمود: « من تو را پيشواي مردم قرار دادم.» [ابراهيم] پرسيد: « از دودمانم [چطور]؟» فرمود: « پيمان من به بيدادگران نميرسد.»؛ بقره (2) آيه 124.
[13]. همان، ج 2، ص 376، ح 7.
[14]. محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص188، ح43؛ ص211، ح20؛ شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص420.
[15]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص287، ح4.
[16]. همان، ج2، ص408، ح7.
[17]. شيخ صدوق، كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 303، ح14.
[18]. محمد بن يعقوب كليني، الكافي، ج1، ص342، ح25.
[19]. نك: آل عمران (3) آيه 52 و 81؛ صف (61) آيه 14؛ محمد (47) آيه 7.
[20]. ابن شهرآشوب، المناقب، ج 4، ص237؛ محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج 47، ص 123.
[21]. « در بحث امدادهاي غيبي اشاره خواهد شد».
[22]. « به دليل اهميت اين بحث در آينده به طور مفصل به آن ميپردازيم».
[23]. محمد بن مسعود عياشي، تفسير عياشي، ج1، ص134، شماره 444.
[24]. محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص307، ح2.
[25]. « اين روايت نگراني كساني كه ميگويند با توجه به شمار اندك 313 بعيد مينمايد ما در شمار ياران خاص آن حضرت باشيم را بر طرف ميكند چرا كه آن حضرت پس از 313 نفر شمار فراواني ياور خواهد داشت».
[26]. بقره (2) آيه 148.
[27]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص377.
[28]. سيد رضي، نهجالبلاغة، خطبه سوم (شقشقيه)، ص49.
- برگرفته از کتاب درسنامه مهدویت(3)