مقدمه:
بيگمان در برپايي حق و حقيقت همه كساني كه در طرف باطل هستند به مخالفت و دشمني با اهل حق برميخيزند و قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان آخرين و بزرگترين قيام در برابر اهل باطل براي برپايي حاكميت عدل و قسط با تمام اهل باطل به مبارزه خواهد پرداخت. از ابليس گرفته تا همه كساني كه به پيروي از او تلاش كردهاند تا فروغ حق را خاموش كنند.
حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان آخرين ذخيره الهي براي برپايي حكومت عدل جهاني و پايان بخشيدن به همه باطلها در آن قيام الهي پايان داده و طومار زندگي آنان را در هم خواهد پيچيد تا همه انسانها در پايان دوران، بر اساس آموزههاي ديني در همه كره زمين زندگي كنند. البته اين وعده خداوند است و وعده الهي تخلف ناپذير است.
- نبرد پاياني حق و باطل؛
انسان در زندگي اجتماعيِ خود، همواره شاهد صحنه نزاع بين دو نيروي حقّ و باطل است. صفبنديهاي حقّپرستان و باطلگرايان در برابر يكديگر، براي رسيدن به آرمانها و اهداف خود. برخي به طرفداري و اطاعت از حقّ و گروهي به دنبالهروي از باطل ميپردازند و اين راهيست كه همچنان ادامه خواهد داشت تا آنگاه كه از باطل اثري نماند.
زماني كه جهان و انسانها به صورت يك جامعه ايدهآل درآيد و پايان اين مبارزه اعلام گردد. لشگر حقّ پيروز و بساط باطل برچيده شود و بشريت وارد مرحله تازهاي از تاريخ خود گردد.
بر اين اساس، همانگونه كه پيش از اين نيز گفته شد، در بعضي از روايات، عبارت {جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ} به قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تفسير شده است. اين بشارتي است در زمينه پيروزي حقّ بر باطل و ايمان بر كفر كه نمونه گسترده آن ظهور حكومت حقّ و عدالت در تمام كره زمين است.
از ديدگاه اسلام حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رهبري گروه حقّ و حزب خدا را در دست ميگيرد و با تمام توان به جنگ نهايي با جبهه كفر و باطل و جنود شيطان ميپردازد و در تحقق وعدههاي حتمي الهي، پيروز ميشود و تاريخ به شكوهمندترين فرجام خود ميرسد.
- گونهشناسي دشمنان حضرت هنگام قيام؛
بيگمان در اين مصاف بزرگ همه شيطنتها، شيطانها و پيروان شيطان، گرد هم ميآيند تا آخرين تلاشهاي خود را در رودرويي با حق به كار گيرند.
بررسي روايات به روشني برخي از گونههاي دشمنان حضرت را در هنگام قيام معرفي ميكند؛ البته در پارهاي موارد ممكن است اين گروهها شامل بخشي از گروه ديگر نيز بشوند، اما از آنجا كه در روايات مورد اشاره قرار گرفتهاند اينگونه عنوانبندي شدند.
در يك تقسمبندي كلي دشمنان به دو گروه تقسيم ميشوند:
يك ـ غير مسلمانان؛
دو ـ مسلمانان.
اما دسته نخست: غير مسلمانان:
اينها به طور عمده عبارتند از كافران، مشركان، يهود و نصاري.
الف) كافران و مشركان؛
نخستين گروهي كه در برابر حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفآرايي ميكنند مشركان و كفارند؛ آنان كه ادعا ميكنند سركرده مردم جهانند و نهضت آزاديبخش امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مانع منافع نارواي خود ميبينند. براي جلوگيري از پيروي مستضعفان از ايشان و حاكميت محرومان، نيرو تهيه كرده و با سپاهيان امام درگير ميشوند.
امام صادق(علیه السلام) در باره آيه شريفه {هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدي وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}؛[1] او كسي است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند، هر چند مشركان خوش نداشته باشند. ميفرمايد:
« إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ لَمْ يَبْقَ مُشْرِكٌ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ وَ لَا كَافِرٌ إِلَّا كَرِهَ خُرُوجَه»؛[2] آنگاه كه قائم قيام كند هيچ مشرك به خداوند بلند مرتبه و هيچ كافري نخواهدبود از قيام او ناخشنود خواهد شد.
و به دنبال اين ناخرسندي، به دشمني و جنگ با آن حضرت خواهد پرداخت.
بيترديد شيوه برخورد حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با آنان ـ با توجه به روايات فراواني كه شيوه او را همان شيوه پيامبر دانسته ـ به شديدترين صورت ممكن خواهد بود. كه خداوند فرمود:
{مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ}؛[3] محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) پيامبر خداست و كساني كه با اويند، بر كافران، سختگير [و] با همديگر مهربانند.
و بلكه به جهت شرايطي كه خداوند فراهم ميكنند بسيار سختتر و دردناكتر خواهد بود.
ب) يهود سرسختترين دشمن؛
پيش از اين گفته شد خداوند متعال در برخي آيات قرآن، از يهود به عنوان دشمنترين گروه براي مؤمنان ياد كرده است.[4] از اين رو به راحتي ميتوان گفت در آن انقلاب جهاني اين گروه از هيچ تلاشي براي سركوب ياران حق فروگذار نيستند.
در برخي روايات، بيشترين پيروان دجال از يهود دانسته شده است و دشمني دجال نيز با حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بسيار روشن است.
ابن عمر گويد: ... پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«... أَكْثَرُ أَتْبَاعِهِ الْيَهُودُ وَ النِّسَاءُ وَ الْأَعْرَابُ...»؛[5] و بيشتر پيروان او يهود و زنان و اعرابند.
ج) نصارا .
از آنجايي كه امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در قيام جهاني خود، جز به برپايي دستورات الهي اقدام نميكند از اين رو همه دشمنان خداوند از جمله نصاري، در برابر او به دشمني ميايستند.
اما دسته دوم: مسلمانان
در اين بخش، كساني به دشمني با حضرت بر ميخيزند كه به آموزههاي اسلامي اعتقاد دارند اما به خاطر برخي امور هنگام ظهور از پيروي آن حضرت سر باز ميزنند و در صف دشمنان قرار ميگيرند. چرا كه با آشكار شدن حقانيت حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) گروه سومي فرض نميشود. به برخي از اين افراد و يا گروهها اشاره ميكنيم:
الف) منافق؛ خطرناكترين دشمن؛
بررسيها، نشان ميدهد بجز كفار، مشركان، يهود و نصارا گروههاي ديگري نيز به مقابله با حضرت بر ميخيزند كه در ميان آنان كساني كه پيشتر ادعاي موافقت با امام را داشتند در صف دشمنان قرار ميگيرند. آنان منافقاني هستند كه به پندار خود منافع خود را در ظهور او ميجستند و اينك بر خلاف پندار خود، قيام آن حضرت را بر مبناي عدل و قسط ميبينند. گويي به طور دقيق تاريخ تكرار ميشود و كساني كه حكومت امام علي(علیه السلام) را براي رسيدن به دنيا ميخواستند از مدار ولايت او خارج و در صف دشمنان آن حضرت وارد شدند.
در طول تاريخ اسلام، افرادي از منافقان، با سوء استفاده از آزاديهاي اسلامي، وارد مسلمانان شده و با تظاهر به شعائر اسلامي، از امكانات جامعه مسلمانان، استفاده كردهاند لكن مصالح اسلام، ايجاب ميكرد پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم(علیه السلام)، با آنان مدارا كنند و از درونشان پيجويي نكنند در حكومت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيز، اينگونه افراد در صدد نفوذ در حكومت و جامعه اسلامي بر ميآيند. حضرت، پس از درهم شكستن مقاومت مخالفان، پيروزمندانه وارد كوفه ميشود و منافقان را در رديف ساير فرقههاي منحرف نافرمان، از ميان بر ميدارد.
ب) راحت طلبان؛
راحت طلبي ريشه در خودپرستي دارد و خودخواهي، منشاء همه مفاسد است. لذتطلبي حالتي را در انسان ايجاد ميكند كه همه معيارهاي اعتقادي و اخلاقي او را دگرگون ميسازد. لذت طلب، دين را به گونهاي توجيه ميكند كه با رفاه او در تزاحم نباشد؛ او بيشتر به دنبال آن دسته از احكام ساده و بدون دردسر است كه دنياي او در خطر نيفتد.
انقلاب جهاني امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بدون گذشتن از آتش و خون به پيروزي نميرسد؛ در نبرد محرومان با مستكبران، برق تيغ بلا، ايمانها را به آزمايش در ميآورد.
مؤمنان راستين پيشاپيش به استقبال رفته و خود را براي بلاها آماده ميكنند، ولي راحت طلبان با دستاويز قرار دادن مذهب، در پس توجيه وضع و پايگاه خويش هستند. در دوران انتظار، بيش از همه چيز، در فكر زندگي خودند و انتظار را بيشتر در دعا و.... ميجويند.
ج) جمود انديشان؛
از آغاز تاريخ اسلام، ظاهرگرايان از مهمترين كساني بودند كه مانع گسترش دين ميشدند؛ كسانيكه به باطن و روح و هدف دين توجه نكرده و افق دركشان فراتر از پوست و قالب را نمينگرد. دور بودن از واقعيتهاي عيني، آنان را كوتهبين و به خود محوري دچار كرده، محدود بودن دركشان نسبت به دين، موجب ميشود كه در بحرانها و زمانهاي حساس، تكليف خود را نشاسند و آنگونه كه شايسته است از پيامبر و امامان(علیهم السلام) پيروي نكنند. و گاهي نيز به رويارويي با آنان بپردازند.
از برخي روايات استفاده ميشود هنگام ظهور حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، نه فقط تحجر در انديشهها و رفتار اجتماعي، از ميان نرفته كه به گونههايي نو، جلوه ميكند.
محمّد بن أبي حمزه به واسطه يكي از اصحاب خود از امام صادق(علیه السلام) روايت كرده گفت: شنيدم آن حضرت فرمود:
« الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يَلْقَي فِي حَرْبِهِ مَا لَمْ يَلْقَ رَسُولُ اللَّهِ( إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَتَاهُمْ وَ هُمْ يَعْبُدُونَ حِجَارَةً مَنْقُورَةً وَ خُشُباً مَنْحُوتَةً وَ إِنَّ الْقَائِمَ يَخْرُجُونَ عَلَيْهِ فَيَتَأَوَّلُونَ عَلَيْهِ كِتَابَ اللَّهِ وَ يُقَاتِلُونَهُ عَلَيْهِ»؛[6] قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در پيكار خود با چنان چيزي مواجه خواهد شد كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) با آن مواجه نگرديد، همانا رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در حالي به سوي مردم ميآمد كه آنان بتهاي سنگي و چوبهاي تراشيده را پرستش ميكردند، ولي قائم چنان است كه عليه او خروج ميكنند و كتاب خدا را عليه او تأويل ميكنند و به استناد همان تأويل با او به جنگ بر ميخيزند.
فضيل بن يسار گويد: شنيدم امام صادق(علیه السلام) مي فرمود:
« إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ اسْتَقْبَلَ مِنْ جَهْلِ النَّاسِ أَشَدَّ مِمَّا اسْتَقْبَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ مِنْ جُهَّالِ الْجَاهِلِيَّةِ»؛ قائم ما چون قيام كند از جهل مردم شديدتر از آنچه رسول خدا با آن از سوي نادانان جاهليّت روبرو شد، برخورد ميكنند.
گفتم: اين چگونه ممكن است؟
فرمود: « إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله و سلم) أَتَي النَّاسَ وَ هُمْ يَعْبُدُونَ الْحِجَارَةَ وَ الصُّخُورَ وَ الْعِيدَانَ وَ الْخُشُبَ الْمَنْحُوتَةَ وَ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَتَي النَّاسَ وَ كُلُّهُمْ يَتَأَوَّلُ عَلَيْهِ كِتَابَ اللَّهِ يَحْتَجُّ عَلَيْهِ بِهِ ثُمَّ قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لَيَدْخُلَنَّ عَلَيْهِمْ عَدْلُهُ جَوْفَ بُيُوتِهِمْ كَمَا يَدْخُلُ الْحَرُّ وَ الْقُرُّ»؛[7] همانا رسول خدا درحالي به سوي مردم آمد كه آنان سنگ و كلوخ و چوبهاي تراشيده و مجسّمههاي چوبين را ميپرستيدند، و قائم ما چون قيام كند در حالي به سوي مردم ميآيد كه جملگي كتاب خدا را عليه او تأويل ميكنند و بر او بدان احتجاج مينمايند، سپس فرمود: بدانيد به خدا سوگند كه موج دادگستري او بدان گونه كه گرما و سرما نفوذ ميكند تا درون خانههاي آنان راه خواهد يافت».
ناگفته نماند امام، در مرحله دعوت، به تبيين اهداف و علل اقدامات خود ميپردازند و ابهامي براي مردم باقي نميگذارد. تا تمام حق آشكار گردد. و آنگاه كه حق آشكار شد اگر دشمنان از آن سر باز زدند حضرت به اقدام خشونتبار دست ميزند.
رسول گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) همه سركشان كه از دستورات قائم آل محمد سرپيچي كنند را به هلاكت و نابودي بشارت داده است. كه فرمود:
« مَنْ تَبِعَهُ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ هَلَك»؛[8]هر كس از او پيروي كرد نجات يابد و هر كس از سرپيچي كرد نابود خواهد شد.
در برخي روايات نيز از شدّت برخورد آن حضرت با برخي عربها سخن به ميان آمده است.شايد به دليل آن باشد كه بيشتر شمار مسلمانان از ميان عربها هستند و بيشترين ستم به اهل بيت پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از طرف آنان صورت گرفته در روايات فراوني به برخورد مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با آنان اشاره شده است.
امروزه نيز اين دشمني آنان با پيروان اهل بيت(علیهم السلام) و همسويي با استكبار در بخش قابل توجهي از آنان به چشم ميخورد.
ابو بصير از امام صادق(علیه السلام) روايت كرده كه آن حضرت فرمود:
« إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ لَمْ يَكُنْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْعَرَبِ وَ قُرَيْشٍ إِلَّا السَّيْفُ مَا يَأْخُذُ مِنْهَا إِلَّا السَّيْفَ»؛[9] هنگامي كه قائم قيام كند ميان او و عرب و قريش جز شمشير چيزي نخواهد بود، از آنان چيزي دريافت نخواهد كرد جز شمشير.
و نيز ابو بصير گويد: امام باقر(علیه السلام) فرمود: « يقُومُ الْقَائِمُ بِأَمْرٍ جَدِيدٍ وَ كِتَابٍ جَدِيدٍ وَ قَضَاءٍ جَدِيدٍ عَلَي الْعَرَبِ شَدِيدٌ لَيْسَ شَأْنُهُ إِلَّا السَّيْفَ لَا يَسْتَتِيبُ أَحَداً وَ لَا يَأْخُذُهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ»؛[10] آن قائم، به امري نوين و دستورات تازه و قضايي جديد قيام خواهد نمود، بر عرب سخت گران است (يا سخت خواهد گرفت) او را كاري جز با شمشير نيست، توبه هيچ كس را نميپذيرد، و در كار خدا از ملامت هيچ شخص خردهگيري باك ندارد.
- انتقام؛
يكي از ابعاد قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)ـ افزون بر جنبههاي اصلاحگري، انسانسازي، عدالت گستري، كمال بخشي و احياگري دين خداوند ـ خونخواهي از دشمنان خداوند، پيامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)، اهل بيت(علیهم السلام) و همه ستمديدگان تاريخ است. در اين ميان خونخواهي از سيد الشهدا(علیه السلام) به عنوان مظلومترين انسان تاريخ از ويژگي خاصي برخوردار است.
بنابراين با استفاده از روايات گروههايي كه از آنان انتقام گرفته ميشود عبارتند از:
الف) دشمنان خداوند؛
رسول گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) در حديث معراج، پس از بيان ديدن نور پيشوايان معصوم(علیهم السلام) و آخرين جانشين خود ميان آنها، فرمود: … عرض کردم: « پروردگارا! اينان چه کساني هستند؟» خداوند فرمود:
« هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةُ وَ هَذَا الْقَائِمُ الَّذِي يُحِلُّ حَلَالِي وَ يُحَرِّمُ حَرَامِي وَ بِهِ أَنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِي…»؛[11] ايشان پيشوايانند و اين قائم است؛ همو که حلال مرا حلال ميکند و حرام مرا را حرام ميسازد و از دشمنان من انتقام ميگيرد….
احمد بن اسحاق گويد: بر امام عسكري(علیه السلام) وارد شدم و ميخواستم از جانشين پس از وي پرسش كنم او آغاز سخن كرد و فرمود:
اي احمد بن اسحاق خداي تعالي از زمان آدم(علیه السلام) زمين را خالي از حجّت نگذاشته است و تا روز قيامت نيز خالي از حجّت نخواهد گذاشت، به واسطه اوست كه بلا را از اهل زمين دفع ميكند و به خاطر اوست كه باران ميفرستد و بركات زمين را بيرون ميآورد.
گويد: گفتم: اي فرزند رسول خدا امام و جانشين پس از شما كيست؟
حضرت شتابان برخاست و داخل خانه شد و سپس برگشت در حالي كه بر شانهاش كودكي سه ساله بود كه صورتش مانند ماه شب چهارده ميدرخشيد، فرمود: اي احمد بن اسحاق اگر نزد خداي تعالي و حجّتهاي او گرامي نبودي اين فرزندم را به تو نمينمودم، او همنام و همكنيه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) است، كسي است كه زمين را پر از عدل و داد ميكند همچنان كه پر از ظلم و جور شده باشد....
احمد بن اسحاق گويد: گفتم: اي مولاي من آيا نشانهاي هست كه قلبم بدان مطمئن شود؟
آن كودك به زبان عربي فصيح به سخن درآمد و فرمود: « اَنَا بَقِيَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ الْمُنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِهِ فَلَا تَطْلُبْ أَثَراً بَعْدَ عَيْنٍ يَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ»؛[12] اي احمد بن اسحاق! منم بقية الله در زمين خداوند و منتقم از دشمنان او، پس از مشاهده جستجوي نشانه مكن!
ب) قاتلان امام حسين(علیه السلام)؛
امام صادق( در باره انتقام از قاتلان امام حسين( ميفرمايد:
« لما كَانَ مِنْ أَمْرِ الْحُسَيْنِ( مَا كَانَ ضَجَّتِ الْمَلَائِكَةُ إِلَي اللَّهِ بِالْبُكَاءِ وَ قَالَتْ يُفْعَلُ هَذَا بِالْحُسَيْنِ صَفِيِّكَ وَ ابْنِ نَبِيِّكَ قَالَ فَأَقَامَ اللَّهُ لَهُمْ ظِلَّ الْقَائِمِ وَ قَالَ بِهَذَا أَنْتَقِمُ لِهَذَا»؛[13] چون كار حسين چنان شد كه شد (اصحاب و جوانهايش كشته شدند و خودش تنها ماند) فرشتگان به سوي خدا شيون و گريه كردند و گفتند: با حسين برگزيده و پسر پيغمبرت چنين رفتار كنند؟ پس خدا سايه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به آنها نمود و فرمود: با اين انتقام او را ميگيرم.
ج) ستمگران تاريخ؛
البته در پارهاي از روايات نيز گفته شده است: آن حضرت انتقام گيرنده خون تمامي امامان(علیهم السلام) و مظلومان تاريخ است.
فرات بن أحنف از امام صادق(علیه السلام) روايت كرده كه آن حضرت به نقل از پدران خود(علیهم السلام) فرمود:
در زمان خلافت امير المؤمنين(علیه السلام) آب فرات بالا آمد، پس آن حضرت و دو فرزندش حسن و حسين(علیهما السلام) سوار شدند، چون گذارشان بر طايفه ثقيف افتاد آنان گفتند علي آمده است آب را به جاي خود بازگرداند (فرو نشاند).
پس علي(علیه السلام) فرمود:
« أَمَا وَ اللَّهِ لَأُقْتَلَنَّ أَنَا وَ ابْنَايَ هَذَانِ وَ لَيَبْعَثَنَّ اللَّهُ رَجُلًا مِنْ وُلْدِي فِي آخِرِ الزَّمَانِ يُطَالِبُ بِدِمَائِنَا»؛[14] بدانيد به خدا قسم من و اين دو فرزندم يقيناً كشته خواهيم شد و بدون ترديد خداوند مردي را كه از فرزندان من است در آخر الزّمان بر ميانگيزد كه خونخواهي ما خواهد كرد.
علاوه بر منتقم، يكي از القاب آن حضرت "مَوْتور" است. مَوْتور از نظر لغت به كسي گويند كه يكي از خويشاوندانش كشته شده؛ ولي خونبهاي او گرفته نشده است.[15] در بـــرخي روايــــات، از حضــرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با عنوان « موتور بوالده»[16] يا « موتور بابيه»[17] ياد شده است؛ يعني كسي كه پدرش كشته شده و از خون او مطالبه و خونخواهي نشده است. مراد از پدر در اين روايت، ممكن است امام حسن عسكري(علیه السلام) باشد و ممكن است مقصود امام حسين(علیه السلام) باشد يا اينكه جنس پدر است كــــه شـــامل همه امـامــان معصوم(علیهم السلام) باشد.
البته در برخي روايات اين انتقام به اراده خداوند و به دست آن حضرت و در برخي استناد به آن حضرت داده شده است كه تفاوتي نميكند خداوند به دست او از دشمنانش انتقام بگيرد يا اين كه خود حضرت از دشمنان خود و خاندانش انتقام بگيرد.
و البته اين وعدهاي است كه خداوند در قرآن فرموده است.
در كامل الزيارات از امام صادق(علیه السلام) نقل كرده كه در باره آيه {وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْل}؛[18] و هر كس مظلوم كشته شود، به سرپرست وي قدرتي دادهايم، پس [او] نبايد در قتل زيادهروي كند.
فرمود:
« ذَلِكَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ يَخْرُجُ فَيَقْتُلُ بِدَمِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ...»؛[19] او قائم آل محمد است قيام ميكند به انتقام از خون حسين بن علي دست به كشتار ميزند....
البته اين انتقام به دو صورت تصور ميشود:
نخست اينكه: ستمگران ياد شده به دنيا بر ميگردند آنگاه حضرت از آنان انتقام ميگيرد.
ديگر اينكه: فرزندان آنان كه به كارهاي پدران و گذشتگان خود خشنودند مورد انتقام قرار خواهند گرفت.
عبد السّلام بن صالح هروي گويد: به حضرت رضا(علیه السلام) عرض كردم: نظرتان در باره اين حديث كه از امام صادق(علیه السلام) روايت شده است، چيست، كه حضرت فرمودهاند:
« إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ قَتَلَ ذَرَارِيَّ قَتَلَةِ الْحُسَيْنِ ع بِفِعَالِ آبَائِهَا»؛ زماني كه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند فرزندان قاتلان حسين(علیه السلام) را به خاطر كردار پدرانشان خواهد كشت؟
حضرت فرمودند: همين طور است.
گفتم: پس معني اين آيه چيست:
{وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْري}؛[20] و هيچ باربرداري بار [گناه] ديگري را برنميدارد.
امام در پاسخ فرمود:
« صَدَقَ اللَّهُ فِي جَمِيعِ أَقْوَالِهِ وَ لَكِنْ ذَرَارِيُّ قَتَلَةِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) يَرْضَوْنَ بِفِعَالِ آبَائِهِمْ وَ يَفْتَخِرُونَ بِهَا وَ مَنْ رَضِيَ شَيْئاً كَانَ كَمَنْ أَتَاهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ فَرَضِيَ بِقَتْلِهِ رَجُلٌ بِالْمَغْرِبِ لَكَانَ الرَّاضِي عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَرِيكَ الْقَاتِلِ وَ إِنَّمَا يَقْتُلُهُمُ الْقَائِمُ ع إِذَا خَرَجَ لِرِضَاهُمْ بِفِعْلِ آبَائِهِمْ»؛[21] خداوند در تمام گفتارهايش درست گفته است، لكن فرزندان قاتلان حسين(علیه السلام) از كردار پدرانشان راضي هستند و به آن افتخار ميكنند و هر كس از كاري راضي باشد مثل كسي است كه آن را انجام داده، و اگر كسي در مشرق كشته شود و ديگري در مغرب از اين قتل راضي باشد، نزد خدا با قاتل شريك خواهد بود.
در اينجا مناسب است به جهت اهميت بحث انتقام به مفهوم و انواع آن اشارهاي كنيم.
انتقام،[22] گاه به انسان نسبت داده ميشود و گاه به خداوند. تفاوت اين دو در اين است كه انتقامهاي بشري بيشتر در پي زياني است كه فرد بر اثر ناتواني از ناحيه دشمن ديده و بدين وسيله ميخواهد ناكامي و شكست خود را جبران كند؛ ازاينرو گاه ضمن گرفتن انتقام، از حدّ ميانهروي بيرون رفته، مرتكب كار ناروا و خلاف حق ميشود؛ اما انتقام الهي بر اثر آسيب ديدن خداوند يا بــراي تشفي خــاطر نيست، زيــرا خداوند آسيبپذير نيست و تشفي خاطر در او راه ندارد، بلكه انتقام او به معناي كيفر دادن گناهكاران براساس حق و عدالت است.
انتقام بشري نيز به فردي و اجتماعي تقسيم ميشود. انتقام فردي، بيشتر برخاسته از احساس و غايت آن تشفي خاطر است؛ اما انتقام اجتماعي كه در قالب قصاص و مجازات صورت ميگيرد، و بيشتر مبتني بر عقل است و هدف آن، حفظ نظامِ اصلاح و تربيت افراد جامعه و بستن راههاي ناامني در اجتماع است؛ اين نوع انتقام، بيشتر در قلمرو وظايف حكومت است.
اقسام انتقام:
حس انتقامجويي يك اصل حياتي است كه خداوند آن را در وجود همه انسانها و حتي برخي حيوانات به وديعه نهاده است؛ ليكن بهرهوري از اين حس خدادادي به تناسب مورد و كيفيت و مقدار استفاده از آن داراي احكام و وجوه گوناگوني است كه ميتوان آن را به انتقام پسنديده، مباح و ناپسند تقسيم كرد.
الف) انتقام پسنديده و لازم؛
اسلام، با هرگونه ظلم و تعدي، به فرد يا جامعه مخالف است؛ ازاينرو مقابله با ستمگران و گرفتن حق مظلومان را امري ممدوح و گاه واجب ميشمارد.
قرآن كريم در آيات 14و 15 سوره توبه، به مسلمانان فرمان ميدهد با كافران و مشركان نبرد كنند، تا ضمن رفع شرك و كفر از روي زميــن، خشــم مــؤمــنان ستمديده فرو نشسته و دلهاي آنان تشفي يابد.
شايد پسنديده بودن و وجوب انتقام در اين موارد، بدان سبب باشد كه اگر از ستمگران انتقام گرفته نشود. موجب گستاخي آنان و پايمالي حقوق ديگران شده و فساد و ناامني در جامعه گسترش مييابد.
ب) انتقام مُجاز؛
اگر ستم و تجاوز متوجه شخص انسان شده باشد و انتقام گرفتن او پيامدي براي ديگران نداشته باشد، اين كار، جايز و روا خواهد بود؛ بدين معنا كه انسان در اينگونه موارد، بين گرفتن انتقام از ظالم يا عفو او مخيّر است. البته گرفتن انتقام به طور مطلق و در همه موارد، روا نيست؛ بلكه در مواردي جايز است كه اسلام آن را روا دانسته باشد.
ج) انتقام مذموم و ناروا
انتقام، اگر برخاسته از تعصبهاي جاهلانه، دشمنيهاي نابجا و همراه با تجاوز و تعدي باشد، ناروا و ناپسند است؛ زيرا در اين انتقامها نه فقط حقي بــه دست نيــامده و ظلمي برطرف نميگردد، بلكه خود موجب پايمالي حقوق ديگران و منشأ ظلم و فساد خواهد گشت. انتقامي كه در روايات و كتب اخلاقي از رذايل اخلاقي شمرده شده و مؤمنان از آن نهي شدهاند، چنين انتقامي است.
بنابراين شكي نيست كه انتقامي كه در قيام جهاني حضرت از آن ياد ميشود انتقام پسنديده و لازم است.
- فرجام شيطان
از آنجايي كه نقش شيطان در دشمنيهايي كه با حضرت شكل ميگيرد بسيار مهم است و ميتوان او را دشمنترين فرد با حضرت و قيام او دانست در اينجا به دشمني او و سرنوشتش اشاره ميشود.
روايات در باره سرانجام شيطان، متفاوت است؛ اما در برخي گفته شده است نابودي وي به دست حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رخ خواهد داد.[ 23]
از وهب بن جميع نقل شده كه گفت: از حضرت صادق(علیه السلام) درباره اين گفته ابليس پرسيدم كه:
{قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْني إِلي يَوْمِ يُبْعَثُونَ* قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ* إِلي يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ}؛24 گفت: « پروردگارا، پس مرا تا روزي كه برانگيخته خواهند شد مهلت ده.» فرمود: « تو از مهلتيافتگاني، تا روز [و] وقت معلوم».
آن، چه روزي خواهد بود؟
امام فرمود: « يا وَهْبُ أَ تَحْسَبُ أَنَّهُ يوْمُ يبْعَثُ اللَّهُ النَّاسَ لا وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْظَرَهُ إِلَي يوْمِ يبْعَثُ اللَّهُ قَائِمَنَا فَيأْخُذُ بِنَاصِيتِهِ فَيضْرِبُ عُنُقَهُ فَذَلِكَ الْيوْمُ هُوَ الْوَقْتُ الْمَعْلُومُ»؛[25] « آيا گمان ميكني آن روز رستاخيز بزرگ است؟ هرگز! بلكه خداوند(عزّ و جلّ) او را تا روزي كه قائم ما قيام كند، فرصت داده است. آنگاه [ قائم ما] از پيشانياش او را گرفته، گردنش را خواهد زد. آن هنگام روز وقت معلوم است».
ممكن است مقصود از روايت، اين باشد كه با روشن شدن حقايق در عصر ظهور و رشد بسيار بالاي عقلاني در آن عصر، ديگر مجالي براي اغواي شيطان باقي نخواهد ماند و عملاً خلع سلاح و نابود ميشود و اين، پايان مهلت او است.[26]
البته در برخي روايات، هلاكت شيطان به دست پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) دانسته شده است.[27]
نتیجه:
بررسي روايات به روشني برخي از گونههاي دشمنان حضرت را در هنگام قيام معرفي ميكند؛ در يك تقسمبندي كلي دشمنان به دو گروه غير مسلمانان شامل؛ كافران، مشركان، يهود و نصاري، وگروه مسلمانان شامل؛ منافقان، راحت طلبان، متحجران تقسیمبندی میشوند. که حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان آخرين ذخيره الهي براي برپايي حكومت عدل جهاني و پايان بخشيدن به همه باطلها در آن قيام الهي طومار زندگي آنان را در هم خواهد پيچيد تا همه انسانهای روی کره زمین در پايان دوران، بر اساس آموزههاي ديني زندگي سعادتمندانهای داشته باشند.
پینوشتها:
[1]. توبه (9) آيه 33.
[2]. عياشي، تفسير عياشي، ج2، ص87.
[3]. فتح (48) آيه 29.
[4]. مائده (5) آيه 82.
[5]. ر.ک: شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص528، ح2؛ ابن ابي شيبه، المصنف، ج8، ص661.
[6]. محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص297، ح3.
[7]. پيشين، ص296، ح1.
[8]. شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج2، ص59، ح 230.
[9]. محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص234، ح 21.
[10]. پيشين، ص233، ح 19.
[11]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص252، ح2؛ نعماني، الغيبة؛ ص93.
[12]. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص384، ح1.
[13]. محمد بن يعقوب كليني، الكافي، ج1، ص465، ح6؛ شيخ طوسي، الامالي، ج2، ص33.
[14]. نعماني، الغيبة، ص140، ح1؛ نك: محمد بن يعقوب كليني، الكافي، ج2، ص8، ح1.
[15]. طريحي، مجمعالبحرين، ج3، ص509.
[17]. نعماني، الغيبة، ص178، ح22.
[17]. نعماني، الغيبة، ص179؛ محمد بن يعقوب كليني، الكافي، ج1، ص322.
[18]. اسراء (17) آيه 33.
[19]. ابن قولويه قمي، كامل الزيارات، ص63.
[20]. انعام (6) آيه164.
[21]. شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا(علیه الساغم)، ج1، ص273، ح5.
[22]. برگرفته از: دايرة المعارف قرآن كريم، مدخل انتقام، محمدابوطالبي.
[23]. در جلد پاياني اين مجموعه به برخي پرسشها در اين باره اشاره خواهد شد.
[24]. حجر (15) آيات 36ـ 38.
[25]. عياشي، تفسير عياشي، ج2، ص242؛ طبري، دلائل الامامة، ص240.
[26]. نك: شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص42، ح5؛ طبري، دلائل الامامة، ص246؛ مسعودي، اثبات الوصية، ص15.
[27]. محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج60، ص244، ح96.
- برگرفته از کتاب درسنامه مهدویت(3)