مقدمه:
ادعای مدعیان دروغین مهدویت، به مانند هر ادعای دیگری، در چارچوب زمانه طرح ادعا و شرایط فرهنگی و اجتماعی مدعی معنا پیدا میکند، به همین سبب است که ادعای مدعیان دروغین درهرکجا، ویژگیهای خاصی را به خود میگیرد. گذشته از این ادعای هر یک ازمدعیان، میتواند از خاستگاه متفاوتی نشأت گرفته باشد، یا سر انجامی خاص ازطرح ادعا پدید آمده باشد، یا مهدیای با ویژگیهای ماهوی متمایز نوید داده شده باشد. در نظر نیاوردن این زمینههای تمایز و روی آوردن به شباهتهای ظاهری، میتواند موجب دور شدن مطالعات ما از واقعیتهای مهم موجود در این موضوع گردد. در متن حاضر از مهمترین یافتههای تحقیق در گونه شناسی مدعیان دروغین مهدویت، به تنوعات مدعیان دروغین به لحاظ دامنه جغرافیایی و جمعیتی ادعای آنان پرداخته شدهاست.
الف) تنوعات مدعیان دروغین به لحاظ دامنه جغرافیایی و جمعیتی ادعای آنان
اگر مدعیان دروغین مهدویت را، به لحاظ نقشی که ایفا کردند، یا هدفی که بر عهده داشتند، مطالعه کنیم به تنوع در این زمینه نیز دست خواهیم یافت. در نخستین نگاه، مدعیان را در این زمینه سه گونه مییابیم:
- محدود (بدون هیچ تحول و تحرک جمعی)
مدعیانی که ادعای آنان به صورت فردی بوده و ایجاد هیچ تحول یا تحرک جمعی و یا دامنه جغرافیایی خاصی به آنان نسبت داده نشده، از جمله تنوعات مدعیان دروغین است. در کتاب موسوعه علامه مرعشی به تعدادی از کسانی اشاره شده که ادعای بابیت یا مهدویت کردهاند و به صورت اجمال نام آنان آمده است که ادعای غالب آنان هیچ تحول یا تحرک جمعی را به دنبال نداشته است. برای نمونه در این کتاب اشاره شده است که در بلخ و بخارا میرزا ملاجان بلخی از علمای این منطقه، در سال(890ق) ادعای مهدویت داشته است. از او دیوان شعر و نیز تفسیر و کتابی در فضیلت اهلبیت(علیه السلام) نیز باقی مانده است.[1] و یا شیخ عبدالقدیر بخارایی در سال(900 ق) در همین منطقه ادعای مهدویت داشته که توسط امیر بخارا به قتل رسید.[2] در این کتاب به ادعای مهدویت ملا عرشی کاشانی که در اصفهان ساکن بوده و ادعای مهدویت داشته و در نهایت ادعای نبوت نیز از سوی وی مطرح شده اشاره شده است. او در سال(880ق )کشته شد. از وی کتابی به نام بیان الحق نیز به زبان فارسی منتشر شده است.[3]
- منطقهای و قومی
در میان مدعیان دروغین، دستهای هستند که طرح ادعای آنان در محدوده یک منطقه جغرافیایی یا جمعیتی خاص با ملیت خاص بوده است. برای نمونه در یمن در سال(1159ق) فردی به نام محمد که ادعای مهدویت داشت ظهور کرد و به مهدی تِهامَه[4] شهرت یافت. او اعراب منطقه را به گرد خود جمع کرد و چند سالی نیز حکومت کرد.[5] محدوده جمعیتی پیروان او محدود به یمن می شود.
ادعای مهدویت سیدمحمد جونپوری[6] از جمله مدعیانی است که محدوده جمعیتی پیروان وی مختص به هندوستان بوده است. سید محمد جونپوری[7] که در نسبت سیادت به وی نیز اختلاف است[8] در سال (901ق) و در سفر حج ادعای دروغین مهدوت را آشکار کرد. وی سپس نام پدرش را به عبدالله و نام مادرش را به آمنه تغییر داد.[9] ادعای دروغین وی مبتنی بر الگوی سنی بود. عزیز احمد در این زمینه مینویسد: وی میکوشید که اختلاف نظرهای موجود میان مکاتب فقهی تسنن را از بین ببرد و با این عمل خویش، توانست احترام نخبگان سنی را که از او پیروی نکرده و به عنوان مهدی به او اعتقاد نداشتند اما به دید احترام مینگریستند، برانگیزد.[10] پیروان وی مقام وی را بالاتر از خلفای راشدین میدانستند.[11] برخی از وی با عنوان شیّاد نام بردهاند.[12] از بزرگترین مخالفان وی میتوان به عالم سنی مذهب علاءالدین علی متقی (888- 975ق) مؤلف کتاب کنزالعمال اشاره کرد؛ وی دو رساله در رد وی نگاشت.[13]
سيد محمد جونپوري (1910 ميلادي) اهل رياضت و زهدفروشی[14] و سفر به كوهها بود. وي در اثناء سفر خود به شهرهاي گوناگون ادعا كرد مهدي است و مردم را به خود و زهدگرايي دعوت كرد.[15] بیشک فضای صوفیگری و خانقاهها بیشترین تأثیر را در ادعای مهدویت وی داشته؛ چرا که بیشتر عقاید و تعالیم وی رنگ و بوی تصوف به خود گرفته بود. البته جایگاه عرفا و صوفیه در روزگار وی در هند در گرایشات صوفیانه سیدمحمد جونپوری بیتأثیر نبوده است.[16]
سید محمد جونپوری سرانجام پس از سرگردانیهای فراوان[17] در سال (910ق) در منطقه فرح واقع در افغانستان امروزی درگذشت.[18] پیروان وی بیشتر در مناطق سند و گجرات هندوستان بودند و به مهدویت وی اعتقاد داشتند.[19] البته باور به ظهور قریب الوقوع وی بعد از سپری شدن هزاره اوّل اسلام سست گشت.[20]
- فرامنطقهای و فراقومی
دسته سوّم مدعیانی هستند که ادعای آنان در سطحی گسترده و عمومی، با حرکتی جمعی صورت گرفته است. به عبارتی میتوان این گونه ادعا کرد که دامنه جغرافیایی و جمعیتی مدعیان دروغین، در همه مدعیان به یک اندازه گسترده نیست. به عنوان نمونه ادعای مهدویت میرزا غلام احمد قادیانی منجر به تشکیل فرقه انحرافی قادیانی شد و این فرقه، هماکنون در آفریقا بیشترین فعالیت را داشته و در سراسر جهان، حدود ده میلیون نفر پیرو دارد. نام دیگر این فرقه احمدیه است که در غرب به این نام شناخته میشود.[21] ميرزا غلام احمد قادياني مؤسس فرقه قاديانيه نيز از حمايت سرشار دولت انگليس بهره ميبرد.[22] وي فرزند ميرزا غلام مرتضي از اهالي روستاي قاديان از توابع شهر « گوداس پور» ايالت پنجاب است. وي در سال(1835 ميلادي) متولد شد و در سال (1908 ميلادی) از دنيا رفت. پدر غلام احمد و برادرش، خدمات زيادي به استعمار انگليس كردهاند. وقتي بريتانيا در قرن نوزدهم هندوستان را تصرف كرد مردم در سال( 1857 ميلادي) عليه استعمار به پاخاستند. با وجود اين، پدر قادياني (غلام مرتضي) در كنار استعمار قرار ميگيرد و از كمكهاي جاني و مالي به آنان دريغ نميكند. غلام احمد قادياني بعد از مرگ پدر و برادرش به مدت هفده سال به خدمت دولت درآمد و در اين مدت، در همه نوشتههايش مردم را به اطاعت از دولت انگليس و همدردي با آنان ترغيب نمود.[23] وی ادعاهای واهی فراوانی را طرح کرد.[24] در سال (1308ق )جامعه احمدیه، به منظور تبلیغ عقاید قادیانی تشکیل شد و مؤسسان این جامعه مدعی بودند، مقصود از تشکیل این جامعه سه چیز است:
- اتحاد مسلمانان با یکدیگر؛
- از بین بردن تعلیمات نصرانیت؛
- از بین بردن مجوسیت.
ولی آنان برخلاف آنچه در ظاهر میگفتند سه نکته را مورد ترویج و تبلیغ قرار داده بودند. نخست آنکه مسیح بن مریم مرده است و غلام احمد، همان مسیح موعود است و چون در اخبار آمده که جز مسیح، مهدی دیگری در کار نیست، در نتیجه غلام احمد همان مهدی است و دوّم آنکه جهاد با شمشیر از زمره احکام دینی نیست و جهاد باید با برهان و استدلال باشد و سوّم آنکه به غلام احمد وحی میشود و او نبی و رسول است.[25] افزودنی است که به سبب اختلافات فراوان بین رهبران قادیانیه بعد از درگذشت غلام احمد، گروهی به نام انجمن اشاعه احمدیه یا لاهوریه از این فرقه منشعب شد که مراکز تبلیغی در لندن، برلین و اندونزی دارند. این عده ادعای پیامبری برای غلاماحمد را نمیپذیرند و او را صرفاً « مجدد» میدانند. این عده اختلاف چندانی با مسلمانان ندارند و مردم را به دین اسلام تبلیغ می کنند و مرکز آنان نیز در لاهور است.[26]
میتوان ادعای غلام احمد قادیانی[27] و میرزا حسینعلی نوری[28] در بهائیت را به لحاظ دامنه جغرافیایی و یا جمعیتی فراقومی و فرامنطقهای دانست. البته نباید نقش استعمار را در پیدایش این دوفرقه نادیده گرفت. در مورد پيوند بهائيت با دولت استعمار در سده اخير ميتوان گفت از مسائلي است كه بين مورخان و آگاهان رشته تاريخ و سياست، بر روي آن نوعي « اجماع»[29] وجود دارد.
نتیجه:
اگر مدعیان دروغین مهدویت را، به لحاظ نقشی که ایفا کردند، یا هدفی که بر عهده داشتند، مطالعه کنیم؛ میتوان این گونه ادعا کرد که دامنه جغرافیایی و جمعیتی مدعیان دروغین، در همه مدعیان به یک اندازه گسترده نیست. دستهای از مدعیان هستند که ادعای آنان به صورت فردی بوده و ایجاد هیچ تحول یا تحرک جمعی و یا دامنه جغرافیایی خاصی به آنان نسبت داده نشده، دستهای دیگر هستند که طرح ادعای آنان در محدوده یک منطقه جغرافیایی یا جمعیتی خاص با ملیت خاص بوده است. دسته سوّم مدعیانی هستند که ادعای آنان در سطحی گسترده و عمومی، با حرکتی جمعی صورت گرفته است.
پینوشتها:
[1]. موسوعه العلامه المرعشی، ج2، 356.
[2]. همان.
[3]. همان.
[4]. ر.ک: لسان العرب، ذیل «تهم».
[5]. باقر شریف القرشی، حیاه الامام محمد المهدی، ص143.
[6]. ر.ک: بهشتی، ادیان و مهدویت، ص76.
[7]. ر.ک: حکمت، سرزمین هند، ص71.
[8]. ر.ک: لاپیدوس، تاریخ جوامع اسلامی، ج1، ص584.
[9]. ر.ک: بستوی، المهدی المنتظر، ص97.
[10]. عزیز احمد، تاریخ تفکر اسلامی در هند، ترجمه نقی لطفی و محمدجعفر یاحقی، ص28.
[11]. بستوی، همان، ص99.
[12]. ر.ک: بهشتی، ادیان و مهدویت، ص76.
[13]. « دو كتاب وی در ردّ جونپوري به نامهاي الردّ علي من حكم و قضي أنَّ المهدي الموعود جاء و البرهان في علامات مهدي آخر الزمان میباشد».
[14]. « زهدفروشي عاملی بسیار مهم در گرايش مردم به مدعيان مهدويت است. مدعیان دروغین مهدویت در ميان توده مسلمانان كه در مقابل تنزل اخلاق و روح دنياپرستي، روحيهای منفي به خود گرفته بودند مورد تعظيم و احترام قرار ميگرفتند. با اين حیله موجبات تشويق و دلگرمي و در نتيجه نفوذ معنوي این افراد فراهم میشد و مردماني كه اوضاع اخلاقي محيط تأثيرات نامطلوبي در روحيه و طرز فكر آنان به جا گذاشته و تحت تأثيرشان قرار داده بود، به اين گونه افراد تارك دنيا و رياضتپيشه سخت ارادت ميورزيدند و از آنان پيروي مینمودند».
[15]. ر.ک: لاپیدوس، تاریخ جوامع اسلامی، ج1، ص586.
[16]. ر.ک: ارشاد، مهاجرت تاریخی ایرانیان به هند، ص212.
[17]. وی پیوسته به دلیل تعقیب علمای دینی از جایی به جای دیگر میرفت بدین جهت بود که وی اصل هجرت را عبادت خواند.
[18]. عزیز احمد، تاریخ تفکر اسلامی در هند، ص42.
[19]. بهشتی، همان، ص76.
[20]. لاپیدوس، همان، ص585.
[21]. « قادیانیه خود را با عنوان « احمدیه» در جهان معرفی میکنند و نام قادیانیه را بر خود نمیپسندند. آنان مجلهای با عنوان reviw of religions (مروری بر ادیان) به زبان انگلیسی و برای تبلیغ قادیانیه منتشر ساختند که هماکنون نیز در اروپا و آمریکا منتشر میشود».
[22]. فصلنامه مشرق موعود، ش اول، بهار1386.
[23]. ر.ك: شیخ سلیمان الظاهر العاملی، القادیانیه، تقدیم و تحقیق السید محمدحسن الطالقانی،ص22.
[24]. « غلام احمد مدعي بود كه مأموریتش از جانب خدای متعال است. او ميگفت مخالفانش به طور غير طبيعي كشته خواهند شد. او معتقد بود شفاي به اصطلاح معجزهآساي بيماران طاعونزده از نشانههاي حقانيت او است. وي از سويي خود را از قوم مغول ميشمرد و از سويي ديگر خود را اصالتاً فارس ميدانست و از سویی نسب خود را به بني فاطمه ميرساند. از عوامفريبيهاي ملا احمد قادياني اين بود كه وي به مخاطبين خود القاء ميكرد كه عدم تبعيت از سخنان او عواقب جبرانناپذيري را براي آنان در پي خواهد داشت. ملا احمد قادياني ميگفت: اگر كسي به او ايمان نياورد به خدا و رسولش ايمان نياورده است. او ادعا ميكرد مراد خداي متعال از آيه « و مبشراً برسول يأتي من بعده اسمه احمد» خود او ميباشد».
[25]. در این زمینه ر.ک: سیدمهدی روحانی، فرهنگ جامع فرق اسلامی، تحقیق سیدحسن خمینی، ج2، ص1121.
[26]. ندوی، القادیانی و القادیانیه، ص428.
[27]. « پیرامون زیست نامه، ادعاها، کتابها و نیز انشعابات فرقهای پس از وی به این کتابها مراجعه کنید: مودودی، ما هی القادیانیه؛ الهی ظهیر، القادیانیه، دراسات و تحلیل؛ ندوی، القادیانی و القادیانیه؛ طالقانی، القادیانیه و سلوم سامرایی، القادیانیه و الاستعمار الانجلیزی».
[28]. ر.ك: دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج13، ص117.
[29]. ر.ك: « جستارهايي از تاريخ بهائيگري در ايران»، فصلنامه تاريخ معاصر ايران، سال 7، ش27، ص14؛ بهرام افراسيابي، تاريخ جامع بهائيت، ص406 به بعد.
- برگرفته از کتاب مواجهه ائمه با مدعیان مهدویت، چاپ اول 1394، ص100-107.