logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
تنوعات مدعیان دروغین مهدویت بر اساس نوع ادعای دروغین

مقدمه:

ادعای مدعیان دروغین مهدویت، به مانند هر ادعای دیگری، در چارچوب زمانه طرح ادعا و شرایط فرهنگی و اجتماعی مدعی معنا پیدا می‌کند، به همین سبب است که ادعای مدعیان دروغین درهرکجا، ویژگی‌های خاصی را به خود می‌گیرد. گذشته از این ادعای هر یک ازمدعیان، می‌تواند از خاستگاه متفاوتی نشأت گرفته باشد، یا سر انجامی خاص ازطرح ادعا پدید آمده باشد، یا مهدی‌ای با ویژگی‌های ماهوی متمایز نوید داده شده باشد. در نظر نیاوردن این زمینه‌های تمایز و روی آوردن به شباهت‌های ظاهری، می‌تواند موجب دور شدن مطالعات ما از واقعیت‌های مهم موجود در این موضوع گردد. در متن حاضر از مهم‌ترین یافته‌های تحقیق در گونه شناسی مدعیان دروغین مهدویت، به تنوعات مدعیان دروغین مهدویت بر اساس نوع ادعای دروغین پرداخته شده‌است.

یک) تنوعات مدعیان دروغین مهدویت بر اساس نوع ادعای دروغین

ادعای مهدویت، وکالت و سفارت، مدل‌سازی براساس نشانه‌های ظهور و نیز ادعای تطبیق یکی از نشانه‌های ظهور بر خود، همچنین ادعای ارتباط، ملاقات و مشاهده آن حضرت، وادعای همسری امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از جمله مواردی است که بدان پرداخته شده‌است.

1. ادعای مهدویت و وکالت

  تاریخ مدعیان دروغین مهدویت را که می‌نگریم در برخی، مدعی به صراحت ادعای مهدی بودن دارد. از حیث نوع ادعا، عده‌ای خود را «مهدی» نامیدند. اما حوزه ادعاهای دروغین در اندیشه مهدویت فراتر از کسانی است که به دروغ ادعای مهدویت کرده‌اند. ادعای وکالت،[1] سفارت،[2] بابیت[3] و نیابت[4] از سوی آن حضرت نیز جزء ادعاهای دروغین بر شمرده می‌شود. در کتب فقهی، « وکالت» به تولیت غیر در امضاء و نیابت در تصرف و تفویض امر به غیر معنا شده است.[5] این واژه در حقوق به معنای عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین، طرف دیگر را برای انجام امری نائب خود می‌داند.[6] با دقت در معنای لغوی و اصطلاحی واژه وکالت، چنین استنباط می‌شود که در معنای آن نوعی عجز از انجام مستقیم کار یا عدم تمایل برای انجام آن نهفته است و موکل، زمانی به تعیین وکیل اقدام می‌نماید که به دلایلی به انجام مستقیم کار، قادر یا مایل نباشد. امامان شیعه(علیهم السلام) نیز برای انجام کارهایی وکیل تعیین می‌کردند که به صورت مستقیم قادر به انجام آن نبودند.[7] اقداماتی نظیر ارتباط با شیعیان مناطق دوردست و جمع‌آوری وجوه شرعیه، از جمله اموری بوده‌اند که امامان(علیهم السلام) برای انجام آن‌ها از وکیل استفاده می‌کردند. امام حسن عسکری(علیه السلام) به عثمان بن سعید فرمود: « امض یا عثمان فانک الوکیل و الثقه المأمون علی مال الله».[8]

 در متون شیعی سفیر به معنای وکیل است با این تفاوت که سفیر، امام را ملاقات و از امام( علیه السلام) مستقیماً توقیع دریافت می‌کند؛ اما وکیل، ارتباط حضوری با امام ندارد و از طریق سفیر با او در ارتباط است. و از سویی دیگر مسئولیت سفیر، حفظ دین در همه سرحدات دینی است؛ ولی مسئولیت وکیل، به منطقه خاصی محدود می‌شود.[9]

 در متون تاریخی و روایی، این واژه‌ها معمولاً در مورد سفرای اربعه و برخی وکلای سرشناس عصر غیبت صغری استعمال شده است، شیخ طوسی در کتاب الغیبه فصل مربوط به وکلا را این گونه آغاز می‌کند: « فصل فی ذکر طرف من أخبار السفراء الذین کانوا فی حال الغیبه»[10]، یا در جایی دیگر طوسی فصلی تحت عنوان « ذکر المذمومین الذین ادعوا البابیه و السفاره کذبا و افتراء لعنهم الله»[11] آورده است. به هر روی در روزگار غیبت صغری افرادی همچون ابومحمد حسن شریعی،[12] احمد بن هلال کرخی[13] و محمد بن نصیر نُمیری[14] به دروغ ادعای وکالت داشتند. در این نوشتار به مناسبت‌های گوناگون از این مدعیان دروغین وکالت و نیابت سخن به میان می‌آید. در این جا می‌سزد اشاره‌ای نیز به ابویعقوب اسحاق بن محمد بن ابان نخعی کوفی (م 286ق)[15] نیز داشته باشیم که از وی کمتر سخن به میان می‌آید. او مدعی نیابت بود و حاضر به پذیرش وکالت سفیران اربعه نشد.[16] به پیروان او « اسحاقیه» می‌گویند که نیابت را در او و جانشینانش قبول داشتند. جالب این‌که میان اسحاقیه و نصیریه درگیری بوده و این دو نحله با جعل روایاتی در ذم یکدیگر و انتساب این روایات به ائمه(علیهم السلام) درصدد مواجهه با یکدیگر برآمدند. ابن غضائری کهن‌ترین منبع رجالی امامی درباره این فرقه است.[17] نجاشی نیز پیرامون وی اطلاعات خوبی ارائه می‌دهد.[18] در میان اهل سنت خطیب بغدادی از اولین کسانی است که اطلاعاتی پیرامون وی ارائه می‌دهد.[19] اطلاعات دیگر رجال‌شناسان اهل‌سنت درباره این فرد بر گفته‌های خطیب بغدادی مبتنی است.[20] بسیار دور می‌نماید که نصیریه و اسحاقیه را یک فرقه بدانیم. فخر رازی بر این مهم اشاره دارد و اگرچه اعتقادات این دو فرقه را یکی می‌داند، در عین حال ایشان را غیر از نصیریه برمی‌شمارد و می‌گوید این فرقه در حلب و نواحی آن موجودند.[21] به نظر می‌رسد این فرقه تا قرن ششم نیز امتداد داشته است.[22]

2. مدل‌سازی براساس نشانه‌های ظهور

 مدل‌سازی براساس نشانه‌های ظهور و نیز ادعای تطبیق یکی از نشانه‌های ظهور بر خود نیز از جمله انواع ادعای دروغین در این زمینه است.[23] عباسیان از روایات بشارت دهنده قیام امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سوءاستفاده کردند.[24] در برخی از این احادیث، پدیدار شدن پرچم‌های سیاه را از علامت‌های ظهور و خراسان را سرآغاز حرکت سپاهیانی با این پرچم‌ها معرفی کرده‌اند.[25] هواداران بنی‌عباس در خراسان، زیر بیرق سیاه‌رنگ ابومسلم گرد آمدند و به سیاه‌جامگان مشهور شدند و با توجه به خویشاوندی سردمداران قیام با پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به راحتی زمینه تطبیق آن احادیث فراهم آمد. جالب آن‌که در روایات ملاحم می‌خوانیم که رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در آخرالزمان و هنگام آشکار شدن فتنه‌ها، مردی از اهل‌بیت من خروج می‌کند که به او سفّاح گفته می‌شود.[26]

  عباسیان، همچنین لقب محمد، ولیعهد منصور دوانیقی، را مهدی نهادند. مسلم قتیبه نقل می‌کند که منصور دوانیقی به وی گفته است: « محمد بن عبدالله بن حسن خروج کرده و خود را مهدی می‌خواند. به خدا قسم! او مهدی نیست و مهدی فرزند من است».[27] مروان بن ابی‌فحصه در مدح سومین خلیفه عباسی او را مهدی می‌نامد.[28] ابن‌کثیر می‌نویسد منصور فرزندش محمد را مهدی لقب داد، شاید که همان مهدی موعود باشد. اما آن نبود؛ چرا که در اسم مشترکند و در عمل متفرق.[29] البته پیش از فرزند منصور نیز بنابر گفته مسعودی، سفاح خود را مهدی بنی‌هاشم می‌پنداشته است.[30] و یعقوبی شعری را آورده که در آن سفاح، مهدی بنی‌هاشم خطاب شده است.[31] سدیف بن میمون نیز در شعری که در مدح سفاح سروده وی را مهدی خطاب می‌کند.[32] ابن‌عماد نیز در شذرات الذهب به مهدی خوانده شدن سفاح اشاره می‌کند.[33] به نظر می‌رسد که عباسیان چنان اهتمامی به این امر داشتند که ابودلامه شاعر در شعری خطاب به ابومسلم گفته است: « آیا قصد خیانت در دولت مهدی را

داشتی؟!»[34] نوشته‌ای در مأذنه مسجد جامع صنعا موجود است که متعلق به سال)136ق    ( می‌باشد و در آن از سفاح با عنوان مهدی یاد شده است.[35] درباره پنجمین خلیفه عباسی هم

تعبیر مهدی آمده و ابوالعتاهیه خطاب به هارون الرشید گفته است: « برای تو دو اسم وجود دارد که از رشد و هدایت گرفته شده‌اند: یکی رشید و دیگری مهدی».[36]

 هنگامی که مردم با سفاح بیعت می‌کردند عموی او داوود بن علی بر منبر گفت: خلافت در دست ماست تا آن را به عیسی بن مریم تسلیم کنیم.[37] و آن‌گاه که سفاح آخرین روزهای زندگی را سپری می‌کرد و از فتح سند و آفریقا خبردار شد گفت: شنیده‌ام وقتی سند و آفریقا گشوده شود قائم آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) خواهد مرد.[38]

 آنان با ساختن احادیثی، جبرئیل(علیه السلام) را دارای عمامه و قبایی سیاه‌رنگ معرفی کردند تا سیاه‌جامگان و حاکمان عباسی را مشابه فرشتگان بنمایند.[39] جالب آن که در دوره‌های بعد، این فضیلت‌سازی ادامه یافت و با ساختن حدیثی از زبان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) سندش را به امام رضا(علیه السلام) از پدرانش رساندند.[40]

 گفتنی است، این احادیث در روزگار جعل خود، نقطه قوتی برای دعوت‌گران عباسی بود، البته جعل حدیث از سوی عباسیان محدود به روایات مهدوی نیز نمی‌باشد. آنان در ابتدای شورش خویش بر ضد امویان، روایاتی را نشر دادند که به صراحت یا با ارائه علامت، آنان را پیروز میدان معرفی می‌نمود یا بر شأن و منزلت عباس، عموی پیامبر و نیای عباسیان، فراتر از واقعیت می‌افزود و پیروان خراسانی آن‌ها را می‌ستود. برخی از این احادیث را محمد ابوزهو در الحدیث و المحدثون گردآوری کرده است.[41] ابن‌جوزی این روایات را جعلی دانسته و به اسناد آن‌ها خدشه وارد کرده است.[42] ابن‌قیم نیز طرح ادعای مهدویت مهدی عباسی[43] را نقد می‌کند[44] و ابن‌کثیر نیز روایاتی که مهدی را از نسل عباس می‌داند در تعارض با روایاتی می‌داند که مهدی را از اولاد فاطمه برمی‌شمرند.[45] البانی نیز در کتاب سلسله الاحادیث الضعیفه و الموضوعه به جعلی بودن چنین روایاتی تصریح دارد.[46]

 البته عباسیان گاه برای تطبیق خود بر مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) واژگان حدیث را تغییر می‌دادند یا واژه‌هایی را بر آن می‌افزودند.[47] کارشناسان علم رجال و درایه، این‌گونه احادیث را محرّف[48] و مزیدٌ فیه[49] نامیده‌اند و راویان و جاعلان این احادیث را گاه با صفت « یزید فی الحدیث» تضعیف کرده‌اند. راه‌حل شناخت تحریف، سنجش احادیث در کنار احادیث هم‌مضمون و جای گرفته در یک خانوادة حدیثی و سپس مراجعه به شروح حدیثی است.

 یک نمونه آشکار در این زمینه متن تغییر یافته در حدیث مربوط به امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. واضعان عبارتی را بر حدیث مربوط به نام حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) افزودند تا هماهنگی بیشتری برای تطبیق حدیث یاد شده بر مهدی عباسی سومین خلیفه عباسیان بیابند. متن اصلی حدیث طبق نقل طبرانی چنین است: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) : « لا تَقُوم السّاعَه حتّی يملِکَ رَجُلٌ مِن أهلِ بَيتِي يواطِيء إسمُهُ إسمي، يملَأ الأرضَ عَدلاً و قِسطاً کَما مُلِئَت جَوراً و ظُلماَ».[50]

 چند نقل دیگر طبرانی در همین باب با این حدیث مشابه است، اما یک نقل پس از « اسمه اسمی» این افزوده را دارد: « و اسم أبیه إسم أبی»[51] که نه با احادیث شیعه سازگار است و نه با بسیاری از نقل‌های اهل‌سنت هماهنگی دارد. شایان ذکر است برخی برای حل این عبارت به تکلّف‌هایی‌ دست یازیده‌اند، اما هیچ یک اقناع کننده نیست.[52]

 جعل حدیث از سوی عباسیان در حقیقت برای مشروعیت‌بخشی به خود در برابر رقبای علوی و به خصوص امامان شیعه بودند. بی جهت نیست که خود را همواره « خلیفه الله»

مطرح می‌کردند.[53] و برای کسی که آنان را با لقب اهل بیت خطاب می‌کرد، صله‌های فراوان می‌بخشیدند.[54] عباسیان نه تنها به زعامت سیاسی خویش معتقد بودند که حتی داعیه رهبری دینی را نیز در سر می‌پروراندند. آنان بر احقیت بیت عباسی به خلافت اسلامی و میراث پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) تأکید داشتند.[55]

 ظهور سید حسنی از جمله علائم ظهور در برخی از روایات برشمرده شده است که فروان مورد سوء‌استفاده مدعیان قرار گرفته است؛ اگرچه این روایات از حیث سندی و دلالی اعتبار چندانی ندارد. برای نمونه یکی از معروف‌ترین روایات حسنی، روایت طولانی[56] است که حسین بن حمدان خصیبی در الهدایه الکبری[57] از امام صادق(علیه السلام) نقل می‌کند. این کتاب غیرمعتبر و مشتمل بر مطالبی نادرست و جعلی است و خود مؤلف هم جایگاهی میان رجال‌نویسان شیعه ندارد.[58] نجاشی وی را فاسدالمذهب خوانده است.[59] ارتباط جدی میان او و فرقه نصیریه برقرار بوده است.[60]

 با این حال سعی شده بسیاری از قیام‌های زیدی در نسل امام حسن مجتبی(علیه السلام) مورد تطبیقی برای ظهور حسنی باشد.[61] برخی از مهم‌ترین این قیام‌ها عبارتند از: قیام حسن بن زید بن محمد بن اسماعیل بن حسن بن زید بن حسن المجتبی(علیه السلام) سال (250ق) در طبرستان[62] و قیام اسماعیل بن یوسف بن ابراهیم عبدالله بن الحسن المثنی (سال 251ق) در مکه[63] و قیام محمد بن جعفر بن حسن بن جعفر بن الحسن المجتبی (سال 252 ) در ری.[64]       

 از مواردي كه مدل‌سازي بر اساس نشانه‌هاي مهدي موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بستري مناسب براي پيشبرد قيام خود قرار دادند، مي‌توان به « حارث بن سريج» اشاره کرد كه در(سال 116 هـ. ق) به همراه جهم بن صفوان بر ضد بني‌اميه قيام كرد. او سياه مي‌پوشيد و پرچم‌هايش را سياه مي‌كرد. حارث در ميان پيروان خود كه از جبريه بودند اين گونه ادعا کرد كه او همان صاحب « رايات سود» است كه زمينه را براي روي كار آمدن آل محمد فراهم مي‌كند.[65] مکاتبه نصر بن سیّار لیثی حاکم خراسان با وی نمایانگر پیوند‌های دوسویه صاحبان پرچم‌های سیاه و ظهور مهدی در دیدگاه مردمان آن روزگار است.[66]

 «ابن تومرت»[67] نیز از جمله مدعیانی است که براساس نشانه‌های ظهور مدل‌سازی می‌کرد. وی به مردم يادآور مي‌شد كه ظهور مهدي فرا رسيده؛ زيرا نشانه‌هايي كه شيعه درباره مهدي منتظر نقل كرده موجود است. ابن تومرت مي‌گفت كه آن نشانه‌ها به علت نام، لقب، و انتساب به پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بر وي صدق مي‌كند. از اين رو ادعاي مهدويت كرد و گفت من محمد بن عبدالله هستم و نسب خود را به پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) رساند. او در اين باره روايت‌هاي فراوان نقل كرد تا آنكه مردم باور كردند كه ابن تومرت همان مهدي است.[68] او براي خود نسب‌نامه‌اي علوي ساخت تا « مهدي» بودن وي با روايتي كه فرموده «مهدي از عترت من است يا از اولاد من است»[69] هماهنگ باشد.[70]

 از اين رو ادعاي مهدويت كرد و گفت من محمد بن عبدالله هستم و نسب خود را به پيامبر اكرم ( رساند.[71] ابن خلدون معتقد است زهدفروشي و رياكاري‌هاي عرفاني « محمد بن تومرت» تأثير ‌بسزايي در گرايش مردم به وي داشت. ابن خلدون مي‌نويسد وي هيچ‌گاه زن

نگرفت و جامه وي عبايي خشن بود.[72] به نظر می‌رسد وی به درستی از ترفند عوام‌فریبی استفاده می‌کرده است.[73]

3. ادعای ارتباط و ملاقات

 از حیث نوع ادعا، ادعای ارتباط،[74] ملاقات[75] و مشاهده[76] نیز از ادعاهای دروغین در این حوزه است. در روزگار کنونی بیشتر ادعای ارتباط، ملاقات و مشاهده آن حضرت بازار داغی دارد. به نظر می‌رسد فراتر از انکار و تردیدهایی که در رؤیت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در روزگار غیبت وجود دارد[77] و لو قائل به امکان رؤیت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در روزگار غیبت کبری شویم، ولی بازهم باید ملاقات‌گرایی افراطی را از عوامل پیدایش ادعاهای دروغین در حوزه تشرفات بدانیم. ملاقات‌گرایی افراطی به معنای نقل هر گزارشی در زمینه تشرفات بدون توجه به درستی و نادرستی آن و قراین موجود و محتوای نقل شده در تشرف است. به هر روی نقل تشرفات اولویت درجه اوّل در مباحث مهدویت نمی‌باشد و زیاده‌روی در نقل چنین اموری یقیناً آسیب‌زا می‌باشد.[78] همین امر سبب گردیده تا برخی از شیادان دنیاپرست و گم‌راه کنندگان مریدباز در پی جلب جاهلان ادعاهای دروغین در این زمینه را مطرح سازند.

 ادعای ارتباط با حضرت در خواب نیز از جمله ادعاهای دروغین در این زمینه است. جذابیت و عدم اطلاع مردم از معیارهای راستی‌آزمایی آن و نیز عدم پژوهشی جامع و کلان در جایگاه‌شناسی خواب و رؤیا سبب شده است مدعیان از این ترفند فراوان استفاده کنند.[79]

4. ادعای همسری

 ادعای همسری امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از جمله ادعاهایی است که از سوی زنان در جامعه مطرح می‌شود. فزون‌طلبی و زیاده‌خواهی و کسب شهرت از جمله عوامل طرح چنین ادعایی از سوی برخی می‌باشد.[80]

نتیجه:

بنابر مباحث مطرح شده، علاوه بر افراد زیادی که ادعای مهدویت کرده‌اند. عده‌ای نیز   مدعی وکالت، سفارت، بابیت و نیابت شده‌اند. و برخی هم برای رسیدن به مقاصد خود به مدل‌سازی براساس نشانه‌های ظهور پرداخته اند. عده‌ای هم با ادعای ارتباط، ملاقات و مشاهده آن حضرت به بازار گرمی پرداخته است. در این میان زنانی نیز برای کسب شهرت

و فزون‌طلبی ادعای همسری امام زمان را مطرح کرده اند که مورد اشاره قرار گرفت.

پی‌نوشت‌ها:

[1]. طریحی، مجمع البحرین، ج5، ص‌494.

[2]. « سفارت، به معنای اصلاح بین دو گروه آمده است؛ و سفیر، یعنی شخص اصلاح‌گر؛ چرا که سفیر موجب زدودن کدورت‌ها از قلب طرفین می‌شود». الزبیدی، تاج العروس، ج3،

ص‌270.

[3]. باب در لغت به معنای « مدخل البیت» و محل عبور به داخل خانه یا یک مکان است.

ر.ک: معجم‌الوسیط، ج1، ص‌75.

[4].« نیابت به معنای جانشین و قرار گرفتن در مقام کسی را می‌گویند». ر.ک: ابن منظور،

لسان‌العرب، ج1، ص‌774.

[5]. نجفی، جواهر الکلام، ج27، ص‌347.

[6]. ماده 656 قانون مدنی.

[7]. جباری، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه(علیهم السلام)، ص‌35.

[8]. طوسی، الغیبه، ص‌356.

[9]. صدر، تاریخ الغیبه الکبری، ص‌609.

[10]. طوسی، الغیبه، ص32.

[11]. همان،ص397.

[12]. ر.ک: طوسی، الغیبه، 258.

[13]. او از نخستین کسانی بود که نیابت محمد. ر.ک: صدوق، کمال‌الدین، ص‌489.

[14]. ر.ک: خصیبی، الهدایه الکبری، صص 323، 338 و 367.

[15]. ر.ک: اردبیلی، جامع الرواه، ج1، ص‌517 و ابطحی، تهذیب المقال، ج3، 195.

[16]. طبری، دلایل الأمامه، ص‌282.

[17]. ر.ک: ابن‌غضائری، الرجال، ص‌41.

[18]. ر.ک: نجاشی، رجال، ص‌73، رقم 177.

[19]. بغدادی، تاریخ مدینه السلام، ج7، ص‌140.

[20]. ر.ک: ذهبی، میزان الاعتدال، ج1، ص‌196 و عسقلانی، لسان المیزان، ج1، ص‌370.

[21]. ر.ک: فخر رازی، اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین، ص‌76.

[22]. ر.ک: هاجسن، فرقه اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره‌ای، ص‌348.

[23]. « کهن‌ترین و مفصل‌ترین کتاب برجای مانده درباره ملاحم و فتن کتاب الفتن حافظ

ابی‌عبدالله نعیم بن حماد مروزی (م228ق) است».


[24]. « البته اگر نگوئیم خود آنان این روایات را جعل کرده‌اند».

[25]. ر.ک:. تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور، ص‌97- 123.

[26]. ابن‌حماد، الفتن، ص‌255، ح999؛ ابن طاووس، التشریف بالمنن، ص‌325.

[27]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص‌218.

[28]. سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص‌315.

[29]. ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ج10، ص‌162.

[30]. مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص‌292.

[31]. « انت مهدی هاشمٍ و هداها...». ر.ک: تاریخ یعقوبی، ج2، ص‌294.

[22]. ظهر الحقّ فاستبان مضیّاً إذ رأینا الخلیفه المهدیّا.ر.ک: ابن‌اعثم، الفتوح، ج7، ص‌342.

[33]. ر.ک: ابن‌عمادحنبلی، شذرات الذهب، ج1، ص‌179.

[34]. « افی دوله المهدی حاولت غدره». ر.ک: اخبار الدوله العباسیه، ص‌256.

[35]. ر.ک: الدوری، فکره بین الدعوه العباسیه و العصر العباسی الاول، ص‌124.

[36]. ر.ک: مسعودی، مروج الذهب، ج1، ص‌330.

[37]. تاریخ طبری، ج7، ص‌428.

[38]. بلاذری، انساب الاشراف، ص‌237.

[39]. ر.ک: ابن‌جوزی، الموضوعات، ج2، ص‌35.

[40]. بغدادی، تاریخ بغداد، ج10، ص‌28، ح 5145.

[41]. محمد أبوزهو، الحدیث و المحدثون، ص‌262.

[42]. ر.ک: ابن‌جوزی، الموضوعات، ص‌37.

[43]. ر.ک: ابودلف خزرجی، سفرنامه، ص‌60؛ حموی، معجم البلدان، ج2، ص‌491.

[44]. ابن‌قیم، المنار المنیف، ص‌150.

[45]. ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ج10، ص‌162.

[46]. البانی، سلسله الاحادیث الضعیفه و الموضوعه، ذیل احادیث شماره 80 – 85.

[47]. ر.ک: مسعودی، وضع و نقد حدیث، ص‌157.

[48]. ر.ک: حسینی مرعشی، الرواشح السماویه، ص‌205.

[49]. ر.ک: حسینی مرعشی، همان، ص‌239.

[50]. طبرانی، معجم کبیر، ج10، ص‌134، ح 10214.

[51]. همان، ح 10213.

[52]. ر.ک: معجم احادیث امام مهدی عج، ج1، ص‌178.

[53]. قادری، تحول مبانی مشروعیت خلافت از آغاز تا فروپاشی عباسیان، ص‌72.

[54]. سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص‌257.

[55]. ر.ک: تاریخ طبری، ج7، ص‌195.

[56]. « این روایت بیش از 40 صفحه است که در آن، مطالب گوناگون از امام ششم سؤال شده و آن حضرت به تفصیل پاسخ داده‌اند و از آن جمله قضیه ظهور حسنی است».

[57]. « متن این کتاب براساس نسخه‌ای در کتابخانة آیت الله مرعشی نجفی در سال( 1406 ق )و از سوی مؤسسه البلاغ چاپ و منتشر شده است. این چاپ با حذف بخشی از اصل کتاب و بدون اشاره به نسخه می‌باشد».

[58]. در این زمینه ر.ک: نعمت‌الله صفری فروشانی، «حسین بن حمدان خصیبی و کتاب

الهدایه‌الکبری»، فصلنامه طلوع، شماره 16، زمستان 1384.

[59]. نجاشی، رجال، ص‌67، رقم 159.

[60]. فصلنامه هفت آسمان، شماره 30، تابستان 1385، ص‌174.

[61]. « گفتنی است کتاب جنبش حسنیان نوشته محمدحسن الهی‌زاده از جمله پژوهش‌های جدید در این زمینه است».

[62]. تاریخ طبری، ج9، ص‌271، مسعودی نسب او را به حسن مثنی می‌رساند. ر.ک:

مسعودی، مروج الذهب، ج4، ص‌153.

[63]. تاریخ طبری، ج9، ص‌346.

[64]. مسعودی، مروج الذهب، ج4، ص‌153و تاریخ طبری، ج9، ص‌369.

[65]. ر.ک: حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج2، ص5.

[66]. ر.ک: عطوان، مرجئه و جهمیه در خراسان عصر اموی، ص‌41.

[67]. توضیحات تفصیلی پیرامون این مدعی را در صفحات آتی پی‌گیر باشید.

[68]. حسن ابراهيم حسن، تاريخ سياسي اسلام، ترجمه عبدالحسين بينش، ص315.

[69]. ر.ك: عقد الدرر، ص40، باب 1؛ القول المختصر، ص30، باب 1، ح7.

[70]. ر.ک: سعد محمد حسن، المهديه في الاسلام، ص187.

[71]. ابن خلدون، تاریخ ، ترجمه عبدالمحمدآیتی، ج5، ص240.

[72].همان.

[73]. ر.ک: علي اصغر خندان، مغالطات، ص75.

[74]. الزبیدی، تاج‌العروس، ج10، ص259.

[75]. ر.ک: دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژة ملاقات.

[76]. ر.ک: الزبیدی، تاج‌العروس، ج5، ص‌45.

[77]. طبرسی، إعلام الوری، ص‌445.

[78]. ر.ک: محمدی ری‌شهری، دانشنامه امام مهدی عج، ج5، صص 257- 301.

[79]. « در صفحات پیش‌رو در همین جستار مواردی از این دست که حاکی از استفاده مدعیان از این ترفند است بیان می‌شود. البته گفتنی است که موضوع ترفندشناسی مدعیان دروغین در استناد به خواب و رؤیا خود نیازمند یک کتاب مستقل است تا به این موضوع بپردازد».

[80]. ر.ک: قبیله حیله، ص‌142.

- برگرفته از کتاب مواجهه ائمه با مدعیان مهدویت، چاپ اول 1394، ص49-66.