مقدمه:
هرسه دین بر این باورند که مراد از آخر الزمان دورهای از زندگی بشر است که ظلم و ستم از بین ميرود و ظالمان و ستمگران، به جزاي عمل خود ميرسند و صالحان و مؤمنان وارث زمين ميشوند، و با تحقق حكومت الهي، همه مردم نيز موحد و يكتا پرست خواهند شد. هر سه دين، اعتقاد دارند كه در آخرالزمان، اتفاقات غير طبيعي و بيسابقه رخ خواهد داد. و نيز معتقدند آغاز اين دوره با آمدن منجي موعود آغاز ميشود؛ اما درباره انتها و مدت آن مطالب مختلف است. در این نوشتار مفهوم آخر الزمان در دین یهود مورد بحث قرار گرفته است.
مفهوم آخر الزمان در دین یهود
از بعضي عبارات متون مقدس، آخرالزمان به معناي روز خداوند، روز انتقام از گنهكاران و پاداش افراد نيكوكار استنباط ميشود. اينجا دو برداشت وجود دارد؛ يكي به معناي پايان دوران جهان و پيوستن آن به قيامت است. اين برداشت، بين يهود از سدههاي دو و سه پيش از ميلاد پيدا شده است؛ برداشت ديگر، پيروزي قوم برگزيده خداوند، حكومت آنان بر سرتاسر عالم، اجراي عدل و داد و شكست اهريمن و ظالمان است. بني اسرائيل كه خود را قوم برگزيده خداوند ميدانستند، در انتظار دوراني بودند كه وعده الهي تحقق يابد و خداوند، قوم برگزيده خود را در سرزمين موعود مستقر و دشمنان را نابود كند. در دورههاي پس از حكومت داوود و سليمان(علیه السلام)، قوم بني اسرائيل از لحاظ اجتماعي و اخلاقي و ديني دچار انحطاط شده، به شرك و الحاد گرايش يافتند؛ بنابراين، انتظار زماني ميرفت كه خداوند بار ديگر پيشواياني هم چون موسي، يوشع، سليمان و داوود را ميان آنان ظاهر كند، تا بدكاران و ظالمان را به جزاي عملشان برسانند و قوم را از بدبختي و هلاكت نجات دهند. در عاموس (آموس) نبي سده هشت پيش از ميلاد، از اين روز ياد شده است؛ روزي كه بدكاران كيفر ميشوند و نتيجه عمل زشت خود را ميبينند و خداوند، از آنان انتقام ميگيرد. عاموس، آن ايام را به ظلمت و تاريكي توصيف ميكند:
« واي بر شما كه مشتاق روز خداوند هستيد! روز خداوند براي شما چه خواهد بود؟ تاريكي، و نه روشنايي…. ظلمت غليظي كه در آن، هيچ درخشندگي نباشد».[1]
شايد مراد از تاريكي و ظلمت، وضع ظاهري عالم و آمدن عذاب باشد و شايد منظور، رسيدن افراد ظالم و تبهكار به جزاي عملشان باشد و اين تعبيرات كنايه از آن باشد؛ چنان كه موافق همين مطلب و برداشت، در كتب ديگر، مانند هوشع و اشعياي نبي وجود دارد[2] و آخرالزمان، روز خداوند و روز جزاي دادن ظالمان و ستمكاران و مبتلا ساختن آنان به عذابهاي الهي، مانند زلزله و توفان و در مقابل، نجات يافتن و مورد رأفت الهي قرار گرفتن مؤمنان و افراد صالح، بيان شده است؛ روزي كه پادشاهي از نسل يسّي (پسر داوود) كه شخص حكيم و خداترسي است، ظهور كرده و جهان را از عدل و داد پر خواهد نمود.
به بيان ديگر به كلي، در كتبي كه مربوط به دوران قبل از اسارت است، مانند كتب مقدس ذكر شده و كتب ديگر از قبيل ميكاه، ناحوم، ارميا، صفنياء و امثال آنها از روز خداوند كه روز نزول آتش و عذاب الهي بر جهان سرشار از ظلم و جور و نجات مؤمنان، سخن به ميان آمده و آن را نزديك معرفي ميكنند. اين روز، به معناي پايان جهان و بر پا شدن رستاخيز و پاداش و كيفر آخرتي نيست؛ بلكه غضب و عذاب الهي در همين جهان است و دشمنان و مخالفان قوم بني اسرائيل به جزاي عمل خود ميرسند و پادشاهي ظهور ميكند كه عدل و اراده خداوند را طبق مصالح و منافع قوم يهود برپا ميكند و عهدي كه در طور سينا بسته شده بود، دوباره تجديد خواهد كرد؛ اما در كتب مربوط به دوران پس از اسارت، مانند حزقيال نبي، اشعياي دوم و اشعياي سوم،[3] زكريا، دانيال و كتب ديگر، مصيبتها و بلاهايي كه از بابليان بر قوم بني اسرائيل رسيد و خواري و ذلّتي كه در دوران اسارت تحمل كردند، همگي كيفر الهي و جزاي گناهان آنان به شمار آمده و آنچه غايت آرزو و انتظار آنان است، بازگشت به اورشليم، تجديد بناي معبد، ظهور فرمانروايي از نسل داوود و تحقق وعده خداوند در سرزمين موعود است. تا اينجا چنين برداشت ميشود كه آخرالزمان و روز خداوند، به دو معنا آمده است:
- به كيفر رسيدن دشمنان قوم يهود و پيروزي بني اسرائيل و تشكيل حكومت بر سرتاسر زمين و فرمانروايي مطلق كه در همين دنيا تحقق مييابد.
- آغاز دورهاي جديد از زندگي كه ويژه قوم يهود است و آنها در اين زندگي، به سعادت ابدي نايل ميشوند. همچنان كه دشمنان يهود، دچار عذاب الهي و ابدي ميگردند.
در كتاب اشعياي دوم، روز خداوند، هنگامي است كه سير تاريخ جهان، به نقطه غايت و كمال خود ميرسد و خلقي جديد آغاز ميشود كه همگاني است و ويژه بني اسرائيل نيست:
« من كه يهوه هستم، ايشان را اجابت خواهم كرد؛ خداي اسرائيل هستم؛ اينان را ترك نخواهم كرد. بر تلهاي خشك، نهرها و ميان واديها، چشمهها جاري خواهم نمود. و بيابان را به بركه آب، و زمين خشك را به چشمههاي آب، مبدّل خواهم ساخت».[4]
از عبارات بالا به ويژه صدر آن، اختصاص داشتن به بني اسرائيل فهميده ميشود. حركت و جريان تاريخ، طبق طرحي پيش ميرود كه خداوند از آغاز آفرينش آن را معين و مقرر كرده و تا پايان زمان، سير و حركت آن ادامه دارد. كسي كه مأمور اتمام اين طرح و رساندن آن به نقطه پايان است، « عبد يهوه» نام دارد. او است كه بايد با تحمل رنجها و بلاهاي مداوم و گوناگون، گناهان بني آدم را بر جان خود بخرد و عالم را از ظلم و فساد پاك كند و دوران جديد را آغاز نمايد.
« خدمتگذار عادل من، بار گناهان بسياري از مردم را به دوش خواهد گرفت و من، به خاطر او آنها را خواهم بخشيد. به او مقامي بزرگ و قدرتي عظيم خواهم داد؛ زيرا او خود را فدا كرد؛ از خطاكاران محسوب شد، بار گناهان بسياري را بر دوش گرفت و براي خطاكاران شفاعت كرد».[5]
در كتاب اشعياي سوم از داوري نهايي خداوند و آتش خاموشي ناپذيري كه همه گنهكاران را خواهد سوزاند و از آفرينش آسمانهاي جديد و زمين جديد و شكوه و جلال اورشليم جديد و سرور و شادي همه مردم جهان، سخن به ميان آمده است:« زيرا اينك من آسماني جديد و زميني جديد خواهم آفريد و چيزهاي پيشين به ياد نخواهد آمد و به خاطر نخواهد گذشت».[6]
در بخش مياني كتاب اشعيا كه به مكاشفات اشعيا معروف است و به دورههاي سده دوم يا سوم پيش از ميلاد تعلق دارد، از انهدام جهان در آخرالزمان، رستاخيز مردگان و پاداش اعمال خبر داده شده است:
« پس چون اين را ببينيد، دل شما شاد خواهد شد و استخوانهاي شما مثل گياه سبز و خرّم خواهد گرديد و دست خداوند، بر بندگانش معروف خواهد شد؛ اما بر دشمنان خود غضب خواهد كرد».[7]
بنابراين « روز يهوه» كه روز انتقام از گنهكاران و كافران و زمان استقرار حكومت يهوه بر قوم برگزيده در اين جهان است، در دورههاي پس از زمان اسارت، معناي وسيعتري به خود ميگيرد و به يك تحول بزرگ آخرالزماني به معناي فرجامشناسي مبدل ميشود. پاداش و كيفر، ديگر خاص زندگان نيست؛ بلكه عام و شامل همه انسانها از گذشته و حال ميشود و مردگان، دوباره زنده ميشوند و با داوري نهايي كه پس از آن، ديگر داوري نيست، به سعادت يا شقاوت ابدي خود ميرسند. كسي كه پرچمدار اين تحول بزرگ است، پادشاهي نيست كه بر بني اسرائيل حكومت ميكند؛ بلكه كسي است كه دروازههاي ملكوت الهي و عالم باقي را ميگشايد.
در مكاشفات، زمان و جهان هستي به دوبخش تقسيم ميشود: جهان و زمان جاري كه پر از شر و فساد و ظلم و گناه است و شيطان و عوامل او در آن، هميشه در كار و فعاليتند و بخش دوم: جهان و زمان آتي كه سراسر، نور و سرور جاويدان و ابدي است و عقل و رحمت الهي بر آن، حكومت دارد:
« ليكن خطاهاي شما، ميان شما و خداي شما حائل شده است و گناهان شما، روي او را از شما پوشانده است، تا نشنود؛ زيرا دستهاي شما به خون، و انگشتهاي شما به شرارت آلوده شده است. لبهاي شما به دروغ تكلم مينمايد و زبانهاي شما به شرارت نطق ميكند».[8]
نيز در جاي ديگر آمده است:
« آنگاه در خداوند متلذّذ خواهي شد و تو را بر مكانهاي بلند زمين سوار خواهم كرد».[9]
نتيجه:
براساس مباحثی که بیان شد، از بعضي عبارات عهد عتيق چنين برداشت ميشود كه مراد از آخرالزمان، آغاز دوره خوشبختي و كامروايي قوم يهود و پيروزي آنان بر دشمنان، در همين دنيا و پيش از پايان عالم است. اما از عبارات و كتب ديگر چنين استنباط ميشود كه آخرالزمان كه به روز خداوند يا روز يهوه تعبير شده است، عبارت از عالمي جديد با زندگي نو خواهد بود كه با داوري يهوه و سپس به پاداش و كيفر رسيدن افراد است كه گاهي ويژه قوم يهود و زماني عمومي و غير مختص به بني اسرائيل شمرده شده است.
در بيشتر عبارات كتاب مقدس يهود، آخرالزمان به معناي روز خداوند و روز انتقام از گنهكاران و پاداش افراد نيكوكار است كه هم به معناي پايان جهان و شروع قيامت و عالم جديد و هم به معناي پيروزي قوم برگزيده خداوند و حكومت آن بر سرتاسر جهان و شكست اهريمن است؛ دوراني كه انتظار قوم يهود به سر ميآيد و وعده الهي تحقق مييابد. بعيد نيست مراد از حكومت بر سرتاسر عالم، همان حكومت « يهوه» و داوري او و منظور از شكست دشمنان يهود، به كيفر رساندن آنان باشد.
پینوشتها:
[1]. عهد عتيق، عاموس نبي، 5: 18 ـ 20.
[2]. همان، اشعياي نبي، 2: 12 ـ 17، 12: 1 ـ 6، 28: 5 ـ 6، 29: 6 ـ 7؛ هوشع، ب 8ـ10.
[3]. همان، اشعياي نبي، 40: 1 و 55: 13ـ12 و 56: 1 و 66: 24.
[4]. همان، اشعياي نبي، 41: 17 ـ 20، 42: 5 ـ 7، 43: 1، 45: 8.
[5]. همان، 41: 22 ـ 23، 42: 8 ـ 9، 46: 8 ـ 13، 52: 12، 53: 11.
[6]. همان، 12: 60، 62:12، 65: 17ـ25.
[7]. همان، ابواب 56 ـ 66.
[8]. همان، 59.
[9]. همان، 58:14.
- برگرفته از کتاب آخر الزمان در ادیان ابراهیمی، چاپ اول 1389، ص56-60.