مقدمه:
در اديان ابراهيمي، درباره وقايع طبيعي قبل از متن آخرالزمان و نيز درباره خود آخرالزمان، مطالب نسبتاً زيادي آمده است مبني بر اينكه اوضاع و احوال آسمان، متحول ميشود. متن حاضر به این موضوع پرداخته است.
وقايع كيهاني قبل از متن آخرالزمان
در منابع سه دين مورد بحث، وارد شده است كه اتفاقات ناگواري رخ خواهد داد و عده زيادي از مردم از بين خواهند رفت؛ حوادثي از قبيل سيل، زلزله، فرو رفتن در زمين، قحطي، كمبود مواد غذايي، شيوع بيماريهاي مهلك و بيدرمان، طلوع ستارههاي دنباله دار، تاريك شدن آسمان و طلوع خورشيد و خسوف و كسوف برخلاف قواعد نجومي و اينكه طبق بعضي از روايات، يك سوم مردم هلاك ميشوند.
وقايع مربوط به متن آخرالزمان
هر سه دين، اعتقاد دارند كه اوضاع جوي و كيهاني عالم در آخرالزمان و بعد از آمدن منجي، بهبود مييابد و همه مردم و نيكوكاران، از مواهب آن دوره بهرهمند ميشوند.
ميتوان موارد اشتراك را چنين برشمرد: آبادي و عمران شهرها، فراواني نعمت، بارش باران به اندازهاي كه عالم سراسر سبز شود، از بين رفتن و ريشه كن شدن بيماريهاي مهلك، روشن شدن جهان و بينيازي از نور خورشيد و ستارگان، به وجود آمدن آسمان و زميني نو كه در دو مورد اخير، تنها دين يهود و مسيح با هم اشتراك دارند و اسلام اين مورد را مختص به آخرت ميداند. درباره اتفاقات طبيعي قبل از واقعه آخرالزمان، اديان ابراهيمي تشابه زيادي با يكديگر دارند كه تقريباً همه اين موارد، جنبه منفي دارند. از اين رو شايد بتوان با دقت و تأمل مواردي براي اختلاف آنها ذكر كرد:
- تنوعي كه در اسلام براي حوادث طبيعي ذكر شده، بيشتر از دو دين ديگر است. براي مثال در اسلام، طلوع ستاره دنباله دار از علايم شمرده شده است كه در دين يهود و مسيح وجود ندارد. نيز طلوع خورشيد از مغرب، البته اگر معناي ظاهري آن را اراده كنيم و نه معناي كنايي.
- در اسلام، حوادث از جهت ذكر مكان و زمان، دقيقتر است؛ يعني شايد تشخيص مصداق، راحتتر باشد؛ در حالي كه در دو دين ديگر معمولاً كلي گويي شده است. از جهت زمان يا مكان؛ براي مثال در اسلام آمده در آخرالزمان خَسف در جزيرة العرب پيش ميآيد آن هم در منطقه بيداء كه بين مكه و مدينه است. يا وقوع زلزله در شام كه علاوه بر مكان زمان آن را نيز معين معرفي كرده و پس از آمدن سفياني دانسته است. در دين يهود و مسيح معمولاً مركز اتفاقات، اورشليم دانسته شده است؛ اما زمان وقوع معلوم نيست.
نتیجه:
بر اساس مباحثی که در درباره وقايع متن آخرالزمان آمده است، تفاوت بين اسلام و دين يهود و مسيح، اين است كه اسلام، وقايع آخرالزمان را مربوط به همين عالم و قبل از قيامت و مسأله رجعت مردگان و حسابرسي ميداند و براي قيامت كه « اَشراط الساعة» گفته ميشود، علايم خاص آن زمان را نيز ذكر ميكند؛ يعني تعدادي از علايم، درباره آخرالزمان و زندگي بشر در اين دوره و در همين عالم است و تعدادي نيز مربوط به برپايي قيامت و اتمام عمر اين عالم است. گرچه پيش از اين هم متذكر شديم كه علايم آخرالزمان، مقدمهاي براي پايان عالم محسوب ميشوند و به عبارتي بين آن دو رابطه عام و خاص است؛ در حالي كه در دين يهود و مسيح، منظور از وقايع آخرالزمان، وقايعي است كه در زندگي ابدي و آخرتي انسانها صورت ميگيرد. با تحولي كه در همين دنيا در آسمان و زمين رخ ميدهد،حداقل در سه مورد تفاوت دارند: يكي پديد آمدن آسمان و زمين جديد كه در يهود و مسيح آمده، در حالي كه در اسلام، ويژه عالم ديگر است. دوم از بين رفتن مرگ و مير و زندگي جاويد و عدم نياز به روشنايي ماه و خورشيد؛ اما اسلام ميگويد: اين عالم تمام شده و عالم ديگري آغاز ميشود. سوم اينكه با زنده شدن مردگان و حسابرسي انسانها، زندگي جديدي در همين دنيا آغاز ميشود كه با زندگي كنوني متفاوت است، ولي اسلام قايل به زندگي در دنياي ديگري است.
پینوشت:
- برگرفته از کتاب آخر الزمان در ادیان ابراهیمی، چاپ اول 1389، ص266-268.