مقدمه:
در اينبخش، جنبههاي معنوي آخرالزمان در سه دين ابراهيمي با استفاده از متون مقدس و تفاسير آنها بيان ميشود. در دوره آخرالزمان، دين حقيقي براي مردم بيان ميشود. بشر با آگاهي و معرفتي كه به خالق هستي و حقيقت انسان پيدا ميكند، از گناه و شرك دوري ميكند و جامعهاي سرشار از معنويت تشكيل ميشود. در اين بخش، به دليل اينكه در بعضي اديان، بين اين دوره و جهان آخرت تفكيك و تفصيل قايل نشدهاند، مباحثي مثل معاد، جهنم و بهشت و مانند آن نيز مطرح ميشود. در این نوشتار بعد معنوی آخرالزمان در دین اسلام مورد بحث قرار گرفته است.
نوسازي و اصلاح دين
در آخرالزمان و قبل از تحقق حكومت الهي و ظهور منجي، دين توحيدي اسلام به سبب وجود افراد جاهل، يا مغرض كه برداشتها و تفاسير غلط از دين ميكنند، دچار دگرگوني فراوان ميشود. البته اصل قرآن و دين محفوظ است؛ اما در تفسير آن، دچار انحراف ميشوند. اين تحريف و واژگوني دين به چند صورت انجام ميگيرد؛ گاهي افراد جاهل و بياطلاع، از مفاهيم اصيل اسلام، تفسير نادرست به جامعه تحويل ميدهند و گاهي حاكمان جور براي منافع خود، احكام اسلام را طبق آنچه ميخواهند، تفسير ميكنند و زماني افراد مغرض به منظور انحراف افكار و مبارزه منفي با آن، بر خلاف واقع و با اهداف شيطاني تفسير به رأي ميكنند. بعضي از مفاهيم و تعاليم اسلام نيز ممكن است اصلاً به فراموشي سپرده شوند؛ مانند هجرت، جهاد و شهادت و اين، زماني است كه جامعه در ماديات و دنياطلبي فرو رود و همت افراد، در آن خلاصه شود.
با آمدن منجي و مصلح دين، تمام اين پيرايهها از اسلام ناب زدوده ميشود و او دين را مطابق آنچه خدا و رسولش بيان كردند، پياده ميكند. قرآن و سنّت، بهطور صحيح تفسير ميشود. شرك و هر گونه آلودگي از دين زدوده و سره از ناسره، جدا ميشود و جامعه را به تعالي اخلاقي و معنوي سوق ميدهد. اين دگرگوني و تحول، به گونهاي است كه طبق روايت وارد شده، مردم تصور ميكنند دين و آيين جديدي آورده است:
« اذا خرج القائم يقوم بأمر جديد، و كتاب جديد، و سنة جديدة و قضاء جديد».[1]
احياي اسلام ناب و حقيقي
محورهاي اساسي اصلاح و احياي اسلام حقيقي و مطابق تعاليم پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به قرار زير است:
- تبيين و بسط معارف ديني: با توجه به فاصله مردم با صدر اسلام و دوري آنها از معارف حقيقي و ناب و تحريفاتي كه بر اثر گذشت زمان حاصل شده، يكي از كارهاي مهم و اساسي منجي، تبيين و بسط معارف ديني است؛ زيرا طبق عقيده شيعيان، مفسران حقيقي احكام و قرآن، امامان و جانشينان پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ميباشند؛ به گونهاي كه عِدل قرآن معرفي شدهاند يا به آنان قرآن ناطق اطلاق شده است.
- بدعت ستيزي و تحريف زدايي از پيكر دين: هر ديني با گذشت زمان و فاصله گرفتن از بنيان گذار آن، دستخوش تحولات زمانه و حاكماني ميشود كه دين را طبق منافع خود تفسير و تبيين ميكنند. بديهي است در اين رهگذر، بدعتهايي پديد ميآيد كه توسط منجي از بين ميرود.
- احياي كتاب و سنت: چارچوب و اساس دين اسلام، كتاب و سنت است و همانطور كه گفته شد، امامان(علیهم السلام) بهترين مفسر كتاب و سنت هستند كه آنها را تفسير و تبيين كرده و سپس به اجرا ميگذارند.[2]
وحدت در دين
علاوه بر اصلاح و احياي دين، يكي از كاركردهاي مهم ديني مصلح در آخرالزمان، وحدت در دين است؛ زيرا حكومت واحد و مقتدر همراه صلح و آرامش، تنها با وحدت در دين قابل تحقق است. در سايه اين وحدت، تمام اختلافهاي مليتي، زباني، مكاني و غيره از بين ميرود و اختلافها به دوستي و برادري تبديل ميشود.
اين وحدت بر اساس زور و اجبار نيست؛ زيرا اولا اعتقاد، يك امر دروني و قلبي است و اجبار در آن راه ندارد و در ثاني، دين اسلام از همان آغاز بر عدم اكراه و آزادي رأي استوار شد و تا نهايت هم، چنين خواهد بود. خدا فرموده است:
{لا إكراه في الدين}.
جامعه آن زمان به گونهاي است كه آمادگي پذيرش حق را دارد و با جان و دل پيرو مصلح ميشود. علاوه بر اينكه عقول و فهم جامعه و نيز سطح امكانات و وسايل ارتباطي، در حد بالايي پيشرفت ميكند و ارتباط جامعه با رهبر خود بسيار نزديك خواهد شد؛ امام صادق(علیه السلام) در روايتي ميفرمايد:
به خدا سوگند،اي مفضل! اختلاف از ميان اديان برداشته ميشود و همه به صورت يك آيين در ميآيد؛ همانگونه كه خداوند عزوجل ميگويد:
« دين در نزد خدا، تنها اسلام است».[3]
روز خداوند
در اسلام نيز مانند يهود و مسيح، روزهاي مهم و سرنوشتساز كه اصطلاحاً نقطه عطف در جامعه محسوب ميشوند، روز خداوند يا ايام الله ناميده ميشوند. خدا به پيامبر خود امر كرده است روزهاي خداوند را به ياد مردم آورد، تا براي آنان موجب پند و اندرز شود و معرفت آنان به قدرت الهي، بيشتر شود.[4] در اسلام، مصداقهايي براي ايام الله ذكر شده است كه چند مورد آن فهرست وار ذكر ميشود:
- نابودي بتها توسط حضرت ابراهيم(علیه السلام).
- پيروزي حضرت موسي(علیه السلام) بر ساحران و دشمنان.
- پيروزي مسلمانان در جنگ بدر كه باعث تقويت روحيه مسلمانان و تضعيف دشمنان شد.
- روز مباهله پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به همراه اهل بيت در مقابل دشمنان و اثبات حقانيت پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم).
- فتح مكه و بالا رفتن حضرت علي(علیه السلام) بر دوش پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) و نابودي تمام بتها.
شايد بتوان چنين نتيجه گرفت كه هر روز مهم كه در آن، حق بر باطل پيروز شده يا خواهد شد و قدرت و لطف خداوند بر مؤمنان آشكار ميشود، به معناي اخص روز خداوند است؛ گرچه به معناي اعم، همه روزها، روز خداوند و مخلوق او است.
- در اسلام، روزهايي كه در آنها، براي مسلمانان پيروزي ظاهري بر دشمنان يا پيروزيهاي معنوي و غلبه بر شيطان و هواي نفس (جهاد اكبر) حاصل شده است، عيد و « يوم اللّه» محسوب ميشود كه اهم آنها عيد فطر در پايان يك ماه روزه داري، عيد قربان در انتهاي انجام اعمال حج و عيد غدير كه روز تعيين جانشين پيامبر و آغاز جريان امامت و رهبري جامعه است. در روايتي از امام محمد باقر(علیه السلام) ذيل آيه مورد بحث، نقل شده است كه فرمود:
« سه روز از روزهاي خدا است: روز ظهور مهدي موعود، روز رجعت و روز برپايي قيامت».[5]
صاحب تفسير مجمع البيان براي ايام الله سه قول نقل ميكند:
الف. وقايعي كه در امتهاي گذشته رخ داده و موجب هلاك كساني شده است كه نافرماني كردهاند. يادآوري اين روزها، به سبب عبرتگيري از آنان است.
ب. از امام ششم(علیه السلام) و ابن عباس روايت شده كه مراد، يادآوري روزهايي است كه نعمتهاي خداوند به مردم تفضّل شده است.
ج. معناي سوم، جامع دو قول قبل ميباشد كه مراد از ايام الله، روزهايي است كه افعال خداوند (نعمت يا انتقام) درباره بندگانش به وقوع پيوسته است.[6]
دين آينده جهان از نظر اسلام
از نظر اديان الهي و با استفاده از تعاليم وحي، برداشت ميشود كه در آينده، زماني فرا خواهد رسيد كه دين همه ملتها در سراسر عالم، واحد و توحيدي خواهد بود، و همه انسانها زير يك پرچم و آيين بر اساس عدالت و آزادي همراه صلح و آرامش زندگي خواهند كرد. يك قانون و يك رهبر بر جهان حاكم خواهد بود و حدّ و مرزي كه اكنون براي كشورها وجود دارد، آن زمان وجود نخواهد داشت.
بايد دانست اين دين و آيين واحد، كدام يك از اديان آسماني خواهد بود؟ ما اسلام را دين نهايي جهان ميدانيم و با توجه به منابع اين دين (آيات و روايات) اين مسأله را بررسي ميكنيم:
الف. قرآن (آيات)
در آيات متعددي آمده است كه دين آينده جهان، اسلام خواهد بود و اديان ديگر نيز به دين اسلام ميگروند. اكنون به دو آيه اشاره ميكنيم:
« او خدايي است كه پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاد، تا بر همه اديان غالب گرداند؛ هرچند مشركان كراهت داشته باشند».[7]
در اين آيه شريف، اولا ميفرمايد: دين اسلام كه آخرين دين است، جهاني خواهد شد و ثانيا بر همه اديان غلبه ميكند. و ملل ديگر تسليم آن ميشوند؛ گرچه ممكن است براي عده كمي از مخالفان خوشايند نباشد؛ ولي قادر به مخالفت صريح نيستند.
با توجه به اينكه اين وعده الهي درباره دين اسلام تاكنون به طور كامل محقق نشده و از سويي تخلف وعده الهي، محال است، قطعا در آينده اين وعده به طور كامل محقق خواهد شد.
آيه ديگري ميفرمايد:
خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند، وعده داده است خلافت روي زمين را به آنها خواهد بخشيد؛ همانگونه كه به پيشينيان آنها خلافت را بخشيد و ديني را كه براي آنها پسنديده، پا برجا ميكند.[8]
ب. روايات
روايات بسياري درباره جهاني شدن دين اسلام و غلبه آن بر ساير اديان، وارد شده است كه تنها به ذكر چند روايت از باب نمونه اكتفا ميكنيم:
- پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) ميفرمايد:
« آن زمان، دين اسلام، زمين را فرا ميگيرد و حكومت از كفار گرفته ميشود. حكومتي جز اسلام نخواهد بود و سراسر زمين، از تيرگي رهايي مييابد».[9]
در حديث ديگري ميفرمايد:
« هر جا كه شب وارد شود، دين اسلام نيز وارد خواهد شد».[10]
- روايتي از امام حسين(علیه السلام) نقل شده است كه ميفرمايد:
« نهمين فرزند من، امام قائم به حق است كه خداوند به وسيله او زمين مرده را زنده ميكنند و دين حق، به وسيله او بر تمام اديان پيروز ميشود؛ گرچه براي مشركان ناخوش بيايد».[11]
- امام سجاد(علیه السلام) ميفرمايد:
« زماني كه قائم قيام ميكند، خداوند، اسلام را بر تمامي اديان پيروز ميكند».[12]
- در روايتي از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است:
« هنگام قيام مهدي(علیه السلام) در تمام زمين نداي توحيد و رسالت پيامبر اسلام، بلند ميشود».[13]
نيز از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است:
« هنگام ظهور حضرت، هيچ پيروي ديني روي زمين نميماند، مگر اينكه اسلام را بپذيرد و ايمان آورد».[14]
رجعت
يكي از مباحث مهم كلامي در اسلام، « رجعت» است كه در آخرالزمان رخ ميدهد. البته بعضي از فرق، منكر آن شدهاند؛ اما با تأمل در آيات و احاديث، به روشني ميتوان اين مطلب را دريافت.
رجعت در آيات
الف. آياتي كه رجعت امتهاي گذشته را بيان ميكند:« به ياد آوريد آن زماني را كه گفتيد:اي موسي! ما به تو ايمان نخواهيم آورد تا آن كه خداوند را آشكارا ببينيم؛ پس صاعقه شما را در برگرفت؛ در حالي كه مينگريستيد. سپس شما را بعد از مرگتان برانگيختيم، شايد سپاسگزاري كنيد».[15]
آيات فوق، داستان گروهي از بني اسرائيل را بيان ميكند كه به سبب لجاجت يا جهالت، ايمان به كليم الله را به ديدن خداوند مشروط كردند. خداوند، براي اينكه به ايشان بفهماند چشمان مادي آنها حتي قادر به رؤيت بسياري از مخلوقات نيستند، چه رسد به مشاهده پروردگار، صاعقهاي توأم با زلزله و صداي رعب انگيز فرو فرستاد كه تمام آنها را هلاك كرد و حضرت موسي(علیه السلام) هم از عظمت پروردگار مدهوش افتاد. هنگامي كه به هوش آمد عرضه داشت:« پروردگارا! اگر تو ميخواستي، ميتوانستي آنها و مرا پيش از اين هلاك كني».[16]
از خداوند بازگشت آنها به زندگي را تقاضا كرد كه تقاضاي او پذيرفته شد. البته بيشتر اهل تسنن رجعت را انكار ميكنند و آيات مربوط را به گونهاي ديگر تفسير ميكنند؛ مثلا موت در آيه مورد بحث را به بيهوش شدن يا به جهل تفسير كردهاند.
آيه ديگر درباره رجعت پيشينيان اين است:« آيا از حال كساني كه از بيم مرگ، از خانههاي خود خارج شدند و هزاران تن بودند، خبر نيافتي؟ سپس خداوند به آنان گفت: « بميريد» آنگاه آنان را زنده كرد. خداوند، درباره مردم صاحب بخشش است؛ اما بيشتر مردم شكرگزار نيستند».[17]
در آيه فوق، خداوند به سرنوشت بعضي از اقوام پيشين اشاره ميكند كه به سبب مخالفت با فرمان رهبر خويش در امر جهاد، بيماري مهلك طاعون، بر آنان نازل شد. عدهاي به خيال اينكه از عذاب الهي نجات پيدا كنند، از محل سكونت خود خارج شدند؛ اما نتوانستند از مشيت و اراده خداوند فرار كنند و در همان بيابان هلاك شدند. خداوند بعد از مدتي دوباره آنها را زنده كرد.
ب. آياتي كه رجعت آخرالزمان از آنها استفاده ميشود:
در آيهاي اشاره ميكند كه خداوند، از پيامبران چنين پيمان گرفت:
« تا به پيامبر بعد از خود، ايمان آوريد و او را تصديق نمائيد و حتماً ياريش كنيد».[18]
روشن است كه تحقق نصرت و ياري، منوط به وجود ناصر و منصور در يك زمان است؛ در حالي كه در زمان پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، ساير انبيا وجود نداشتند؛ بنابراين بايد زماني محقق شود كه انبيا در اين دنيا رجعت كنند، تا به پيمان خود عمل نمايند و اين، همان رجعت است.
باز خداوند ميفرمايد:« شهري را كه هلاك نموديم، حرام است به دنيا برگردد».[19]
با توجه به اينكه روز قيامت، همه انسانها محشور ميشوند؛ مراد، رجعت و برگشت به دنيا است؛ چنان كه بعضي روايات مؤيد اين تفسير هستند.[20] و آيات ديگري هم هست كه از آنها رجعت و برگشت مجدد به اين دنيا فهميده ميشود؛ اما براي رعايت اختصار، از ذكر آنها خودداري ميكنيم.
رجعت در روايات
درباره رجعت، رواياتي از بزرگان دين به ما رسيده كه جهت الفاظ مختلفاند؛ ولي در مجموع، يك معنا و مطلب را بيان ميكنند و تواتر معنوي دارند:
- امام صادق(علیه السلام) فرمودند:« به خداوند سوگند! روزها و شبها به پايان نميرسند، مگر آن كه خداوند مردگان را زنده كند و زندگان را بميراند و حق را به اهل خود باز گردانده و ديني را كه پسنديده است بر پا كند».[21]
شايد از اين عبارت، حداقل دو مطلب استفاده شود: يكي برگرداندن حق به صاحبان خود و ديگري برپايي و تحقق حكومت الهي است كه در همه اديان وعده داده شده است. به تعبيري هر دو مطلب به يك چيز برگشت ميكند؛ زيرا مراد از برگرداندن حق به صاحبان آن و اهلش، معصومان و اوليا هستند كه در طول تاريخ، حق آنها گرفته شد و نتوانستند برنامه الهي خود را در جامعه پياده كنند.
- در روايتي كه از امام رضا(علیه السلام) درباره رجعت سؤال ميشود. حضرت ميفرمايد:« اين مسأله [= رجعت] حق است و طبق فرمايش پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هر اتفاقي در امتهاي گذشته، رخ داده است، در اين امت هم به وقوع ميپيوندد».[22]
نجات در اسلام
دين مبين اسلام مانند ساير اديان بزرگ آسماني، نجات بشر را سرلوحه كار خود قرار داده است؛ در آيات و احاديث فراواني بر فلاح و رستگاري با تزكيه نفس از رذايل و گناهان تأكيد كرده است.
اين نكته قابل ذكر است كه در اسلام، علاوه بر نجات معنوي، درباره امور زندگي دنيايي و نيز حكومتها و جوامع انساني نيز نجات مطرح است؛ نجاتي كه به وسيله اوليا و فرستادگان خداوند براي رهايي امت از ظلم و جور است و آخرين نجات كه نجات نهايي انسان است در آخرالزمان به وسيله موعود و مصلح كل و با اراده خداوند انجام خواهد گرفت. آيات و روايات زيادي در اين خصوص وارد شده كه در جاي خود بيان شده است.
عوامل نجات
- ايمان و عمل صالح:[23] آنچه اينجا مورد بحث واقع ميشود، نجات آخرتي است و نجات دنيايي كه توسط منجي در اين عالم محقق ميشود، در مباحث اجتماعي مطرح شد. شايد مهمترين عامل نجات در اسلام، ايمان به خداوند و مبدأ هستي و بالطبع به معاد و عالم غيب و سپس عمل صالح ميباشد (مطابق آنچه در شرع اسلام آمده است). در دين اسلام، عمل صالح و آنچه موجب نجات انسان ميشود، تنها عبادات صرف نيست؛ بلكه هر عملي كه باعث خشنودي پروردگار و نزديك شدن بيشتر به خالق باشد، عمل صالح محسوب ميشود ولو به ظاهر كوچك شمرده شود.
- تمسك به پيامبر و جانشينان او(صلی الله علیه و آله و سلم): در احاديث متواتر از پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شده است كه مَثَل اهل بيت من در بين امّت، مَثَل كشتي نوح است. هر كس وارد اين كشتي شود، نجات پيدا ميكند وگرنه، هلاك ميشود.[24] مراد پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از اين حديث شريف، علاوه بر اظهار محبت قلبي، قبول ولايت و رهبري آن بزرگواران است.
« در حديث ديگر كه معروف به حديث ثقلين است، پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نجات را در تمسك و چنگ زدن به قرآن و اهل بيت خود ميداند و به امت خود سفارش هر دو را ميكند».[25]
- توبه: كساني كه دچار لغزش و گناه ميشوند، ميتوانند از درياي بيانتهاي رحمت الهي به واسطه توبه و ندامت قلبي، برخوردار شوند و از هلاكت ابدي نجات يابند. حتي فقها و متكلمان اسلامي، بر وجوب توبه اجماع دارند.
آيات و روايات زيادي نيز در اين باب وارد شده است و براي آن اقسامي ذكر كردهاند.
- شفاعت: عامل ديگر نجات در اسلام، شفاعت است كه در آخرت توسط انبيا و اوليا درباره گناهكاران امت انجام ميشود. بنابه نظر بيشتر متكلمان، شفاعت در خصوص گناهان كبيره است؛ زيرا گناهان صغيره را خداوند بدون شفاعت ميبخشد. در بعضي آيات تصريح شده است اگر از گناهان بزرگ اجتناب كنيد، خدا گناهان ديگر شما را ميآمرزد.[26]
اما اينكه چه كساني مشمول شفاعت ميشوند، اسلام از تعيين دقيق آن پرهيز كرده است تا باعث جري شدن انسان نشود. تنها به طور كلي فرموده است: شفاعت تنها شامل كساني ميشود كه خداوند از آنها راضي باشد؛ يعني از دين و اعتقاد آنها راضي باشد؛ گرچه دچار گناه و لغزش شدهاند.[27]
موانع نجات
- گناه: نجات، موانعي دارد. به عبارت ديگر، آنچه باعث هلاكت انسان ميشود، اسباب و عللي است كه مهمترين آن، گناه است و به قولي تمام آنچه مانع نجات است، در قالب گناه ميباشد. معناي گناه، مخالفت و نافرماني و هتك حرمت پروردگار است.
در تعاليم اسلامي براي گناه اقسامي شمرده شده است؛ مثل گناه كبيره و صغيره. گناهي كه در قرآن و احاديث براي آن عقوبت و عذاب جهنم قرار داده شده يا داراي حد شرعي است، گناه كبيره است.
به نظر بعضي، همه گناهان كبيرهاند؛ زيرا مخالفت با پروردگار است؛ گرچه در مقايسه يكديگر، كبيره يا صغيرهاند و اين وصف، نسبي است. بزرگترين گناهان كبيره در اسلام از اين قرار هستند: شرك، كفر، نا اميدي از رحمت خدا، قتل نفس، خوردن مال يتيم، ربا خواري، ترك واجبات، عقوق والدين و موارد ديگر.
- شرك: يكي از موانع مهم در راه نجات انسان، شرك به خدا است كه از مهمترين مصاديق گناه است. شرك يعني قرار دادن شريك براي پروردگار عالم. براي شرك دو قسم ذكر كردهاند: شرك آشكار (جلي) كه بت پرستي و خورشيد پرستي و امثال آن است. شركي كه گناه كبيره است، فقط همين نوع از شرك است. و شرك نهان (خفي) كه در ظاهر معلوم نيست؛ بلكه در باطن و واقع امر، است؛ مثل اينكه كنار حبّ خدا، چيز ديگري را دوست دارد يا كنار فاعليت خداوند، به علل و اسباب ديگري نيز اعتقاد دارد. البته اگر حب به غير، براي رضاي خدا و در همان راستا باشد و علل و اسباب ديگر را مخلوق خدا و منتهي به او بداند و به اصطلاح در طول او باشد، اشكالي مترتب نخواهد شد.
- كفر و نفاق: يكي از مصاديق مهم موانع نجات، كفر و نفاق است. موارد ديگري نيز وجود دارد؛ مانند خوردن مال يتيم، قتل نفس، ارتداد و عقوق والدين كه براي اختصار به همين اندازه اكتفا ميشود.
اشراط الساعة
همان طور كه قبلا بيان شد، اشراط الساعة به معناي علايم برپايي قيامت است و با اصطلاح آخرالزمان در اسلام متفاوت است؛ گرچه تشابه زيادي بين علايم آن دو وجود دارد و در بعضي موارد، يكي محسوب ميشوند. در حقيقت، آخرالزمان مقدمه اشراط الساعة است؛ لذا اكنون به تناسب، برخي نشانههاي قيامت را فهرستوار و خلاصه بيان ميكنيم.
در حديثي معروف از پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نشانههاي قبل از قيامت در ابعاد مختلف كيهاني، اجتماعي و معنوي بيان شده است كه دو قسم اول در فصول مربوط به آن بيان شد و اكنون قسمت سوم، يعني جنبههاي معنوي آن ذكر ميشود. پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ميفرمايد:
« از نشانههاي قيامت، ضايع سازي نماز، پيروي از خواستههاي نفساني، ميل به هوا پرستي، گرامي داشتن ثروتمندان و فروختن دين به دنيا است. در اين هنگام است كه قلب مؤمن در درونش مانند نمك در آب، حل ميشود، از اين همه زشتي كه ميبيند و بر تغيير آن توانايي ندارد. آن هنگام زشتيها زيبا و زيباييها زشت ميشوند؛ امانت، به خيانتكار سپرده ميشود و امانتدار، خيانت ميكند. دروغگو را تصديق و راستگو را تكذيب ميكنند.سلمان پرسيد: « آيا چنين خواهد شد؟» رسول گرامي اسلام فرمود: آري؛ سوگند به آن كس كه جانم در دست او است؛اي سلمان! در آن زمان، مردان به مردان،و زنان به زنان قناعت ميكنند و زنان بر سر پسران به رقابت بر ميخيزند؛ آن سان كه براي دختران در خانواده هايشان. مردان خود را شبيه زنان و زنان خود را شبيه مردان ميكنند. زنان بر زين اسب سوار ميشوند. لعنت خدا بر آنان باد!آن زمان، به تزيين مساجد ميپردازند؛ چنانكه يهود و نصارا معابد را تزيين ميكنند. قرآنها را ميآرايند. منارههاي مساجد طولاني و صفوف نمازگزاران فراوان؛ اما دلها دشمن يكديگر و زبانها مختلف است. آن هنگام، پسران امت و مردان آنان با طلا زينت ميكنند و لباسهاي ابريشم و ديبا ميپوشند و از پوستهاي حيوانات براي خود لباس تهيه ميكنند. از نشانههاي قيامت، كثرت زنا به صورت آشكار است؛ معاملات با غيبت و رشوه انجام ميگيرد و دين را فرو مينهند و دنيا را بالا ميبرند. زنان خواننده و آلات لهو نوازندگي آشكار ميشود و اشرار امتم به دنبال آن ميروند. آن هنگام، ثروتمندان براي تفريح و طبقه متوسط براي تجارت و فقرا براي ريا و تظاهر، به حج ميروند. گروهي پيدا ميشوند كه قرآن را براي غير خدا فرا ميگيرند و با آن، چون آلات لهو رفتار ميكنند».[28]
پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در حديث ديگري ميفرمايد:« از نشانههاي قيامت برچيده شدن علم، آشكار شدن جهل، شرابخوار و زناكاري فراوان است».[29]از احاديث شريفي كه نقل شد و موارد ديگري كه براي اختصار ذكر نكرديم، به خوبي معلوم ميشود بسياري از علايم آخرالزمان و اشراط الساعة، مشتركند يا دستكم تشابه زيادي به يكديگر دارند.
معاد
يكي از اتفاقات پايان عالم در اسلام، معاد است. در دين اسلام، معاد به روشني و به تفصيل بيان شده است. معاد به معناي برخاستن مردگان از قبرها و جان گرفتن مجدد آنها با بازگشت ارواح به اجساد است كه همراه داوري خداوند و دادن پاداش و جزاي اعمال ميباشد. اسلام، بر اين عقيده است كه زندگي انسان با مرگ پايان نميپذيرد؛ گرچه جسم از بين ميرود و پوسيده ميشود؛ اما روح، تا ابد باقي ميماند و متأثر از اعمال دنيايي خويش است. اسلام معتقد است پس از مرگ، ابتدا روح به عالم برزخ ميرود و آنجا به طور موقت، متنعم يا عذاب ميشود و با تمام شدن عمر عالم، ارواح براي هميشه به عالم آخرت منتقل ميشوند. اين امر، به پرهيزكاران و مؤمنان اختصاص ندارد؛ بلكه شامل همه انسانها ميشود. حتي در بعضي از روايات آمده است در عالم آخرت جزاي همه داده ميشود و حقوق، همه به صاحبان حق برگردانده ميشود. در روز جزا، به همه امور رسيدگي ميشود و اگر افرادي با گذراندن عالم برزخ، هنوز پاك و آماده رفتن به بهشت نشدهاند، به طور موقت به جهنم فرستاده ميشوند و پس از پاك شدن، به بهشت ميروند. در غير اين صورت، از همان ابتدا به بهشت فرستاده ميشوند و برخلاف جهنم، هر كس وارد آن شد، تا ابد آنجا خواهد ماند. بهشت و جهنم، هر دو داراي طبقات و درجات هستند كه هر كس طبق عمل و جايگاهي كه دارد، در آن قسمت و طبقه قرار ميگيرد.
قيامت
يكي از وقايعي كه بعد از اتمام دوره آخرالزمان واقع ميشود، واقعه قيامت است. قرآن مجيد، هفتاد بار از اين روز ياد كرده است.[30]
علت نامگذاري اين روز به قيامت، اولا مشهورتر بودن اين نام در مقايسه با نامهاي ديگر است. دوم آنكه سورهاي به اين نام اختصاص يافته و سوم آنكه همه مردم، اين روز دفعتاً و با هم قيام خواهند كرد. گاهي واژه « ابلاس» در وصف قيامت، به معناي نااميدي به كار ميرود؛ زيرا مجرمان در آن روز با سرگرداني و اندوه جانكاه، نا اميد ميشوند. در توصيف اين روز، قرآن مجيد چند بيان دارد:
« روزي كه همه مردم نزد پروردگار ميايستند».[31]
« روزي كه ساعت رستاخيز برپا ميشود».[32]
« روزي كه روح و فرشتگان برپا ميايستند».[33]
« در آن روز كه گواهان قيام ميكنند».[34]
بسياري از مفسران، اعتقاد دارند نه تنها قيامت نزديك است؛ بلكه هم اكنون نيز وجود دارد؛ اما چون پردههاي غفلت، انسان را احاطه كرده است، آن را مشاهده نميكند و در آخرت چون اين موانع و حجابها برطرف ميشود، متوجه آن ميشود. دلايلي هم از آيات و احاديث بر اين مطلب وجود دارد؛ مانند:« هر انساني كه وارد محشر ميشود به او گفته ميشود: تو از اين صحنه غافل بودي؛ پس ما پرده از چشم تو برداشتيم و امروز چشمت كاملاً تيز بين است».[35]در آيه ديگر ميفرمايد:« اگر داراي علم يقين شوي، آتش جهنم را ميبيني، آن هم به طور يقين آور».[36]شاهد ديگر، حديث معراج پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است كه گناهكاران و بهشتيان را هر كدام در جايگاه خود مشاهده كرد. همچنين حديث حارثة بن مالك كه اصل بهشت و دوزخ را ميبيند و پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هم او را تصديق ميفرمايد. اميرمؤمنان(علیه السلام) در خطبهاي ميفرمايد:« روزي كه حق تعالي پيشينيان و پسينيان را براي رسيدگي به حساب كار و پرداخت پاداش كردار گرد ميآورد، آنان فروتنانه بر پا ميايستند، عرق تا گوشه دهانشان روان و زمين زير پايشان لرزان است. و نيكوحالترين آنان كسي است كه جاي نهادن دو پاي خود را بيابد و براي جان خود فراخ جايي را تهيه كند».[37]
زندگي و حيات اخروي
در آخرت انسان از هر گونه محدوديت جسماني دنيايي به دور است و هر جا كه بخواهد ـ البته با اجازه پروردگار و در محدودهاي كه ميتواند وارد آن شود ـ حضور پيدا ميكند؛ لذا بعضي چنين تصور كردهاند كه بنابراين انسان نبايد داراي جسم باشد، تا داراي چنين قدرتي باشد؛ اما اولا طبق آيات شريف و روايات، معاد جسماني است و دوم آنكه منافاتي ندارد انسان جسماني با قدرت الهي داراي خصوصيات فوق العاده باشد؛ چنانكه در همين دنيا انسانهاي والا ميتوانند هر جا بخواهند، با اذن الهي حاضر شوند، بدون اينكه مجرد شوند يا محدوديتي داشته باشند.از تشبيهات و بيانات قرآن و احاديث درباره نعمتهاي بهشتي استفاده ميشود كه انسان داراي جسم است؛ گرچه شايد جسمي متناسب آن جهان كه استعداد بقا دارد.
بهشت
به تناسب بحث بهشت و جهنم در دو دين يهود و مسيحيت كه آن را از وقايع آخرالزمان ميدانند و پيش از اين در جاي خود بيان شد؛ بهشت و جهنم در دين اسلام نيز بررسي ميشود.
بهشت در لغت ريشه اوستايي دارد و به معناي خوش تر، نيكوتر، جهان بهتر (فردوس، خلد و جنّت) جاي خوش آب و هوا، نعمت فراوان و آراسته است كه نيكوكاران پس از مرگ در آن جاويدان هستند. با توجه به اينكه معاد، جنبه روحاني و جسماني دارد؛ خصوصيات و نعمتهاي بهشتي نيز داراي اين دو بعد است. نعمتهاي بهشتي كه در آيات و روايات به آن تصريح شده، فراوان است كه براي اختصار، به تعدادي از آنها اشاره ميشود:
- باغهاي بهشتي: بهشت مجموعاً به صورت باغهايي بسيار طرب انگيز و بينظير است كه درك حقيقي آن، خارج از فهم بشر است و فقط تمثيلاتي براي آن ذكر شده است. در بيش از صد آيه قرآن، تعبير به جنات شده است. جنات از ماده « جنّ» به معناي پوشاندن است.[38]
باغهاي بهشتي، به گونهاي است كه زير درختهاي فراوان، نهرهايي جاري است[39] كه اين، باعث طراوت و شادابي هميشگي درختان و باغهاي بهشتي ميشود.
- قصرهاي بهشتي: در آيات قرآني، تعبيرات و اوصاف مختلفي براي قصرهاي بهشتي ذكر شده است؛ مانند « مساكن طيبه» به معناي مسكنهايي كه مورد پسند و دلخواه باشد و براي انسان پاك نهاد حاصل شود.[40] در جاي ديگر تعبير به « غرفه» به معناي طبقات بالاي عمارت و ساختمان شده است[41] كه شايد منظور، درجات عالي بهشت باشد. در موردي ديگر « مقام امين» ذكر شده است.[42]
- غذاهاي بهشتي: در قرآن درباره غذاهاي بهشتي نيز تعابير مختلفي آمده از جمله: «لبن، عسل مصفّي، فاكهة، ثمره» كه بيشتر به معناي ميوه است. فواكه، در اصل از ماده « فَكَهَ» گرفته شده كه به معناي خشنودي خاطر است.[43] ويژگي غذاي بهشتي مانند ساير اوصاف بهشت راضي بودن از آن است.[44]
وسعت بهشت: با توجه به اينكه نعمتهاي بهشتي، قابل شمارش نيست و تمام افراد صالح از ابتداي خلقت تا انتها در آن قرار ميگيرند و با توجه به اينكه قصرهاي بهشتي بسيار وسيع و گسترده است، وسعت بهشت بسيار بيشتر از آن است كه ما درك ميكنيم. آيات قرآني نيز شاهد بر اين مدعا است. در بعضي آيات ميفرمايد:« وسعت بهشت به وسعت و پهناي آسمان و زمين است».[45]و در جاي ديگر تعبير به « ملك عظيم» شده است.[46]
اسباب ورود به بهشت
در آيات و روايات اسلامي، اسباب و علل زيادي براي ورود به بهشت بيان شده است كه براي پرهيز از طول كلام برخي از آنها فهرست وار بيان ميشود:
- ايمان و عمل صالح: اين عامل، سرمايه اصلي فرد مؤمن و در رأس همه اوصاف است.[47]
- تقوا: تقوا، درجه بالاي ايمان است كه با ترك شبهات و ايجاد ملكه پرهيز از گناه حاصل ميشود. آيات متعددي نيز درباره اين صفت آمده است.[48]
- پيروي از خدا و رسول(صلی الله علیه و آله و سلم): در قرآن كريم آمده است: هر كس فرمان بردار خدا و رسولش باشد، وارد بهشت ميشود و در غير اين صورت، از آن محروم ميگردد.[49]
- اخلاص: به واسطه اين صفت، اعمال مورد قبول پروردگار قرار ميگيرد و از دسترس شيطان دور ميماند؛ زيرا اخلاص به معناي انجام عمل تنها براي خالق و دوري از هرگونه شرك و ريا است. اخلاص در زمينههاي عقيده، نيّت و عمل است. شيطان اعتراف كرده است كه همه را گمراه ميكنم، جز كساني كه داراي صفت اخلاص هستند.[50]
- خودسازي و تزكيه نفس: كساني ميتوانند وارد بهشت شوند كه خود را از آلودگي گناه و خطا پاك كنند. تزكيه هم شامل پاكي عمل، عقيده و گفتار ميشود.[51]
جهنم
در آيات زيادي از قرآن، جايگاه عذاب در آخرت « جهنم» ناميده شده است. بعضي از مفسران، جهنم را به معناي آتش و برخي به معناي عميق و ژرف دانستهاند. در زبان عربي « جهنام» به معناي عمق زياد است و اصل آن، واژه عبراني « كهنام» بوده است؛ البته برخي اصل آن را فارسي و « گهنام» ميدانند، به معناي چاه بسيار عميق.به عقيده همه اديان، جهنم جايي است در جهان ديگر كه بزهكاران و ستمگران را در آن به انواع عقوبتها كيفر ميدهند. طبق گفته قرآن مجيد، جهنم داراي هفت در است كه شايد منظور دركات و اقسام كيفر باشد.
اوصاف جهنم
از مجموع آيات، چنين برداشت ميشود كه جهنم، داراي عذاب دردناك و آتشي سوزان است كه انتها ندارد و با آتش دنيايي قابل قياس نيست. اكنون به بعضي از اوصاف آن ميپردازيم:
- عذاب جهنم، ماندگار و دايمي است و مجرمان از آن، خلاصي نمييابند.[52] به استثناي مؤمنان گنهكار كه از روي جهل و ناداني احياناً دچار گناه و معصيت شدهاند.
- هنگامي كه آتش جهنم، مستحقان خود را از دور ميبيند، صداي وحشتناك و خشم آلودي كه با نفس زدنهاي شديد همراه است، از آن شنيده ميشود.[53]
اميرمؤمنان(علیه السلام) در روايتي هنگام توصيف جهنم ميفرمايد:« بترسيد از آتشي كه گوي و گرمي آن بياندازه، و عذاب و گرفتاري آن تازه است. سرايي است كه در آن، رحمت و مهرباني نيست و درخواستي پذيرفته نميشود و غم و اندوه برطرف نميگردد».[54]
طبقات جهنم
همانطور كه قبلا اشاره شد، براي جهنم درهايي گفته شده كه طبق نظر بعضي، كنايه از طبقات مختلف است و هر گروه و قومي در طبقه خاصي قرار ميگيرد. براي طبقات هفتگانه جهنم، نامهايي گفته شده است كه از همه پايينتر « جهنم» و بالاي آن، « لظي»، بالاي آن « حطمه»، و فوق آن « سقر»، بالاي آن « جحيم»، فوق آن « سعير» و برتر از آن « هاويه» است.[55]
وارد شوندگان به جهنم
آياتي كه درباره دوزخيان و گروههاي مختلف وارد شده، متعدد و فراوان است كه تنها به گوشهاي از آنها اشاره ميشود:
- كافران و منافقان: نخستين گروه كه وارد جهنم ميشوند، اين گروه هستند. قرآن ميفرمايد:
« خداوند، منافقان و كافران را همگي در دوزخ جمع ميكند».[56]
- مانعان از راه حق: آنان، گروهي هستند كه نه تنها خود گمراه شده و با خدا و رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) مخالفت كردهاند؛ بلكه مانع از رسيدن ديگران به حقيقت و هدايت شدهاند و چه بسا جامعهاي را گمراه كردهاند:« جمعي ايجاد مانع در راه او نمودند كه شعله فروزان آتش دوزخ براي آنها كافي است».[57]
- قتل عمدي مؤمن: در قرآن آمده است هر كس به عمد، مؤمني را به قتل برساند، كيفرش دوزخ است و در آن جاويدان خواهد بود.[58] نفس مؤمن، در اسلام تا اندازهاي حرمت دارد كه اگر كسي جاني را بدون دليل از بين ببرد، مثل اين است كه همه انسانها را كشته است.[59]
در آيه ديگر بزرگي گناه قتل انسان بيگناه به حدي است كه خداوند قاتل را مورد لعنت قرار داده است؛ در حالي كه معمولاً لعن تنها شامل كافران و ستمگران بزرگ ميشود.[60]
- شرك و بت پرستي: كساني كه قايل به شريك براي خداوند هستند يا به جاي عبادت و پرستش خداوند، به خدايان مادي و محدود ايمان آوردهاند و از خداي واحد قادر و قهّار غافل شدهاند؛ خالقي كه تمام نعمتها از جانب او است.[61]
نتیجه:
بنابر مباحث مطرح شده، اصلاح و احياي دين همچنین وحدت در دين و حکومت و الهی، از كاركردهاي مهم ديني مصلح در آخرالزمان است، و همه انسانها زير يك پرچم و آيين و يك قانون بر اساس عدالت و آزادي همراه صلح و آرامش زندگي خواهند كرد. يكي از مباحث مهم كلامي در اسلام، رجعت است كه در آخرالزمان رخ ميدهد. البته بعضي از فرق، منكر آن شدهاند؛ اما با تأمل در آيات و احاديث، به روشني ميتوان اين مطلب را دريافت. و آخرين نجات كه نجات نهايي انسان است، در آخرالزمان به وسيله موعود و مصلح كل و با اراده خداوند انجام خواهد گرفت. مسأله بهشت و جهنم نیز مورد بحث قرار گرفته و بیان شد که در آخرت انسان بهشتی از هر گونه محدوديت جسماني دنيايي به دور است و به اذن الهی هر جا كه بخواهد حضور پيدا ميكند.
پینوشتها:
------------------