مقدمه:
در اينبخش، جنبههاي معنوي آخرالزمان در سه دين ابراهيمي با استفاده از متون مقدس و تفاسير آنها بيان ميشود. در دوره آخرالزمان، دين حقيقي براي مردم بيان ميشود. بشر با آگاهي و معرفتي كه به خالق هستي و حقيقت انسان پيدا ميكند، از گناه و شرك دوري ميكند و جامعهاي سرشار از معنويت تشكيل ميشود. در اين بخش، به دليل اينكه در بعضي اديان، بين اين دوره و جهان آخرت تفكيك و تفصيل قايل نشدهاند، مباحثي مثل معاد، جهنم و بهشت و مانند آن نيز مطرح ميشود. در این نوشتار بعد معنوی آخرالزمان در دین یهود مورد بحث قرار گرفته است.
بُعد معنوي آخرالزمان در دين يهود
وحدت در دين
تمام مردم در دين و اعتقاد متحد ميشوند؛ بر خلاف زمان كنوني كه ملتها بر بيش از هفتاد فرقه و گروهند. آن زمان، همه زير پرچم حكومت ماشيح متحد گشته و داراي دين توحيدي ميشوند.
« زيرا در آن زمان، به ملتها زبان پاك و روشني خواهم داد، تا جميع ايشان اسم (يهوه) را بخوانند، و يك دل (و يك دوش) او را عبادت نمايند».[1]
مهمترين تلاش انبيا در هدايت قوم بني اسرائيل ـ به ويژه زماني كه در محاصره اقوام بت پرست در سرزمين كنعان بوده و از آنان متأثر شدند ـ بازگرداندن قوم به يكتاپرستي و توحيد و بيان صفات او مثل حاكم، توانا و عالم است.
قدرت او عالم را فرا ميگيرد و قدرت او همچنان ادامه دارد؛ لذا حكومت فراگير الهي در دين يهود نيز پيشبيني شده است.
قدوس ميگويد:« چشمان خود را به عليين برافراشته ببينيد. كيست كه اينها را آفريد و كيست كه لشكر اينها را به شماره بيرون آورده، جميع آنها را به نام ميخواند. از كثرت قوت و عظمت توانايي وي، يكي از آنها گم نخواهد شد».[2]
رجعت
يكي از اتفاقات دوران آخرالزمان و بعد از آمدن منجي رجعت است كه در سه دين ابراهيمي با اختلاف در بيان، مطرح شده است. ما ابتدا معناي لغوي؛ پس از آن معناي اصطلاحي و سپس رجعت در هر دين را بررسي ميكنيم.
رجعت در لغت: « رجعت» بين اهل لغت، معناي مشتركي دارد كه عبارت است از « بازگشت» به معناي برگشتن به جايي كه سابقه وجود در آنجا باشد. در كتاب لغوي المنجد چنين آمده است:« رجع ـ رجوعاً، مرجعاً و مرجعة و رجعي و رجعاناً: انصرف و عاد… و الرجعة: العودة».[3]
رجعت در اصطلاح: به معناي برگشتن عدهاي از مردگان به زندگي دنيوي قبل از برپايي قيامت است. دستهاي از نيكان و صالحان براي برپايي و شركت در حكومت عدل كه وعده آن داده شده و دستهاي از اشقيا و ظالمان تاريخ باز ميگردند، تا علاوه بر آخرت به جزاي عمل خود در همين دنيا برسند.
ماهيت رجعت: رجعت عالمي است مركب از خصوصيات و ظهورات دنيوي و اخروي. عالمي است لطيفتر از جهان مادي، و ماديتر از عالم آخرت و به تعبيري، برزخي است بين عالم مادي و اخروي. در بيان سير صعودي كشف و ظهور چنين گفته شده است: پايينترين درجه آن، هنگام ظهور منجي و سپس زمان رجعت مردگان و بالاتر از آن، هنگام قيامت كبرا است؛ بنابراين با توجه به اينكه جهان هستي هنگام « رجعت» در مقايسه با قبل از آن، ماهيتي متفاوت و متعاليتر خواهد داشت، براي بررسي وقايع آن، بايد مقياس و ميزاني متفاوت با مقياس عالم مادي قبل از آن به كار برد.[4]
رجعت در دين يهود
علماي يهود قائلند كه اسباط دهگانه، در دوران ماشيح جمع ميشوند. آنان به اسرائيل مراجعه ميكنند و قوانين طبيعت به طور معجزه آسا تغيير مييابد.[5] در تعليمات ديني دانشمندان يهود، هيچ يك از موضوعات مربوط به جهان آينده، مانند اعتقاد به رستاخيز مردگان داراي اهميت نيست. اعتقاد به رستاخيز، يكي از اصول دين و ايمان يهود است، و انكار آن، گناه بزرگ محسوب ميشود.[6]
با توجه به اينكه دوران ماشيح دوران راحتي و سعادت است، عدالت اقتضا ميكند كه همه نيكوكاران از آن بهرهمند و شريران از آن محروم شوند؛ بنابراين، اعتقاد به ظهور ماشيح با اعتقاد به رستاخيز مردگان و رجعت همراه است.
بعضي از علماي يهود بر اين اعتقاد دارند كه دوران ماشيح مرحله انتقال از دنياي كنوني به جهان آينده است؛ بنابراين زمان آن، محدود است؛ از اين رو در بيان مدت آن اختلاف نظر وجود دارد و با دلايل و توضيحات مختلف، از چهل تا هفت هزار سال گفته شده است.[7]
يكي از مسائل اختلافي بين دو گروه صدوقيان و فريسيان، همين مسأله رجعت و رستاخيز مردگان است؛ زيرا صدوقيان اعتقاد داشتند انسان با مرگ، معدوم ميشود؛ يعني علاوه بر جسم، روح او نيز از بين ميرود و منكر جهان آينده و رستاخيز و پاداش و كيفر بودند؛ در حالي كه فريسيان، به اين مسائل اعتقاد داشتند و با صدوقيان به شدت مبارزه ميكردند.
اعتقاد به رستاخيز، موضوع يكي از دعاهاي « بركات هجدهگانه» است كه بخش مهمي از نمازهاي روزانه، ميباشد:« تو تا ابد جبار هستي،اي خدا، تو زنده كننده مردگان هستي».[8]
بعث و قيامت
تمام اديان آسماني، در صورتي كه تحريف نشده باشند، قايل به قيامت و روز جزا هستند؛ زيرا اين دنيا، جاي جزا و پاداش نيست و ظرفيت آنرا هم ندارد؛ لذا مقتضاي عدل خداوند، وجود قيامت است؛ متأسفانه به علت تحريف تورات ـ مانند بسياري از كتب آسماني ـ اين كتاب مقدس، تقريباً خالي از تذكر به اين مطلب اساسي و مهم است، به جز سفر دانيال، آن هم به طور گذرا و پراكنده؛ لذا اكنون تقريباً اجماع يهود بر اين است كه بعد از مرگ، ديگر عالمي نيست و حساب و عقاب هم تنها در همين دنيا است. افراد نيكوكار در همين دنيا به مقام و منزلت ميرسند و متنعم به نعمتهاي دنيا ميشوند و افراد گناهكار در همين جا، با مرض و كوتاهي عمر و امثال آن عذاب ميشوند.
تا اينجا چنين برداشت ميشود كه دين يهود حتي از دين مسيح هم در اينباره عقبتر است؛ زيرا مسيح، عالم بعد از مرگ و قيامت و روز حساب را ـ گرچه با كيفيت مخصوص به خود ـ قبول دارد و قايل است كه همه بعد از مردن، دوباره زنده ميشوند و نيكان حيات ابدي مييابند؛ اما دين يهود ميگويد: هرچه هست، در همين دنيا است.
با اين وجود، بعضي از فرقههاي يهود؛ يعني فرقه فريسي، قايل به حيات بعد از مرگ شده است؛ به اين بيان كه صالحان از بين اموات بر خواهند خواست و در همين زمين با خدا در ملك مسيح شريك خواهند شد؛ حكومتي كه در آخرالزمان براي نجات مردم از گناه و ضلالت خواهد آمد. يهود قايل است در آينده، مسيح موعود ظهور خواهد كرد و ضمن نجات قوم بني اسرائيل از بدبختي و اسارت و برپايي حكومتي از نسل داوود، بناي هيكل را تجديد خواهد نمود. بنابراين حيات اخروي در نظر اين فرقه، همان حيات دنيوي است، منتهي همراه كاميابي و پيروزي كه بعد از ظهور مسيح محقق ميشود. اين نظريه چند خصوصيت دارد: 1. عالم آخرت، غير از اين عالم مادي نيست. 2. زنده شدن تنها در خصوص افراد صالح است و گناهكاران ديگر زنده نميشوند، تا به جزاي عمل خود برسند؛ بلكه جزاي آنان همان گرفتاريهاي دنيايي بوده است. 3. درباره صالحان هم اشاره به اين مطلب ندارد كه آيا ابدي است يا پايان پذير؟[9]
در بعضي عبارات سفر دانيال و ارميا، اشارات واضح و روشني درباره زنده شدن مردگان و قيامت و حيات ابدي دارد. حتي درباره افراد گناهكار هم آمده است كه زنده وارد جهنم ميشوند، آن هم تا ابد.« كثيرون من الراقدين في تراب الأرض يستيقظون هؤلاء إلي الحياة الابدية و هؤلاء إلي النار و إلي الازدراء الأبدي»؛[10]
همچنين در اشعيا به روز قيامت و بعضي از علامات آن مثل غايب شدن خورشيد و ماه اشاره ميشود:« اينك خداوند زمين را خالي و ويران ميكند. و آن را واژگون ساخته، ساكنانش را پراكنده ميسازد…. و زمين به كلي خالي و غارت خواهد شد؛ زيرا خداوند اين سخن را گفته است. زمين، ماتم ميگيرد و پژمرده ميشود. ربع مسكون كاهيده و پژمرده ميشود».[11]
ويل دورانت معتقد است عقيده به بعث و قيامت، بين يهود وجود نداشت، تا زماني كه از حكومت و سلطه در اين عالم نااميد شدند.[12]
بنابراين مسأله معاد در دين يهود، به طور روشن بيان نشده است و ميتوان گفت بعد از دوران كتاب مقدس و در سدههاي متأخر، نظريه رستاخيز و كيفيت آن، بين يهوديان مطرح بوده است و حتي معتقدان به رستاخيز ميگويند: زندگي پس از مرگ، تنها نصيب پرهيزكاران ميشود و افراد گناهكار با مرگ، براي هميشه نابود ميشوند؛ همان طور كه حيوان هلاك ميشود و ديگر به زندگي خود برنمي گردد.
به گفته هرتزبرگ در كتاب مقدس، محدوده زندگي انسان به همين دنيا ختم ميشود. آنجا اصل بهشت و دوزخ وجود ندارد و فقط مفهوم رو به گسترش رستاخيز نهايي مردم در قيامت به چشم ميخورد. اصل رستاخيز در دورانهاي پس از انجيل، مورد بحث و مباحثه قرار ميگيرد و عقيده فريسيان مبني بر اينكه رستاخيز مردگان بايد وجود داشته باشد، اصل قرار ميگيرد. در نتيجه، مفهوم داوري اعمال انسانها در زندگي اخروي و رفتن آنان به بهشت يا جهنم، رشد مييابد.
اما از طرفي عقيدهاي بين يهوديان وجود دارد مبني بر اينكه مدت جهنم دوازده ماه است. البته معلوم نيست منظور از ماه، همين مقدار دنيايي است يا محدودهاي متعلق به همان عالم.[13]
روز خداوند
از مفاهيمي كه توسط انبيا در دين يهوديت وارد شده، مفهوم « يوم الرب» يا « روز خداوند» است.
پس نشانههاي عجيب از خون، آتش و دود در آسمان ظاهر خواهم ساخت. پيش از فرا رسيدن روز بزرگ و هولناك خداوند، آفتاب تاريك و ماه سرخ خواهد شد؛ اما هر كه نام خداوند را بخواند، نجات خواهد يافت؛ همان طور كه خداوند وعده داده است.[14]
اين اصطلاح، اولين بار در كلمات عاموس نبي از پيامبران قرن هشتم (ق.م) به چشم ميخورد و از اصطلاحات انديشه آخرالزمان ميباشد.[15] روز خداوند، از زمان عاموس نبي نبوده؛ بلكه قبل از آن هم بين يهود مطرح بوده است؛ اما عاموس تفسير صحيح آن، برداشت غلط قوم بني اسرائيل را اصلاح كرده است. طبق آيات ذيل، يهوديان روز خداوند را روز نجات، پيروزي و تمام شدن گرفتاريها ميشمردند؛ ولي عاموس نبي ميگويد: روز به علت گناه و خطاهاي بني اسرائيل، روز تاريكي و ظلمت است:« واي بر شما كه مشتاق روز خداوند ميباشيد! روز خداوند، براي شما چه خواهد بود؟ تاريكي نه روشنايي… . آيا روز خداوند، تاريكي نخواهد بود و نه روشنايي و ظلمت غليظي كه در آن، هيچ درخشندگي نيست».[16]
« يوم الرب» در كلمات انبياي بعد از عاموس با تعابير و تفاسير مختلفي آمده است؛ برخي آن را نزديك شمرده[17] و برخي آن را به دليل گناهان و خطاهاي مردم، دوران سختي و تاريكي بيان كردهاند كه در آن، گناهكاران هلاك ميشوند. گاهي اتفاقات طبيعي و نجومي نيز بيان شده است.[18]
همچنين واقعه « يوم الرب» گاهي به قوم بني اسرائيل، اختصاص داده شده و زماني شامل همه قومها و اقوام بت پرست ميشود و غضب خداوند براي هر كسي كه گناهكار و ظالم باشد، وجود دارد. در عين حال، پيروزي و كاميابي را نويد ميدهد.[19] مي توان نتيجه گرفت كه در منابع ديني يهود « يوم الرب» هم روز غضب گناهكاران و هم دشمنان بني اسرائيل و هم بشارت و پيروزي براي كساني است كه به دستورات پيامبران عمل كردند و تنها « يهوه» را پرستيدند.به عبارت ديگر، روز خداوند از يك جهت، روز تاريكي و عذاب براي ستمكاران ـ چه از قوم يهود و چه دشمنان ـ و از جهت ديگر، روز كاميابي و پيروزي موحدان بيان شده است. البته اين وعده، بعد از جنگ و نابودي دشمنان و گناهكاران محقق ميشود و مقارن يا قبل از آن، وقايع طبيعي نيز رخ ميدهد.[20]
داوري در دين يهود
« اگر از تو بپرسند كه چرا آه ميكشي؟ بگو كه آه و ناله ات، به خاطر خبر هولناكي است كه خداوند داده است. با شنيدن اين خبر، بند دلها پاره خواهد شد و هول و هراس بر همه مستولي خواهد گشت، دستها سست و زانوها لرزان خواهد شد. بگو كه روز هلاكت و سياهي ايشان نزديك است و داوريهاي من واقع خواهد شد».[21]
پاداش و كيفر در دين يهود، بنابر قبول رستاخيز مردگان در اين دين است. شايد دليل ديگر مطرح شدن اين عقيده، تسكين رنجها و آلامي بود كه يهود متحمل آن شدند و كيفر ديدن دشمنان و مخالفان را تنها راه حل مشكل خود ميدانستند. اثر ديگر اين انديشه، استقامت قوم بني اسرائيل مقابل دشمنان و مشكلات است؛ زيرا همه آنها به چنين روزي اميد داشته و دارند كه در نهايت، قوم بني اسرائيل به پاداش، و دشمنان به كيفر عمل خود خواهند رسيد.
نكته ديگري كه اينجا حائز اهميت است، اين عالم يا آن عالم بودن محل داوري نهايي است. از بعضي عبارات و آيات متون مقدس، دنيا بودن و مقدمهاي براي زندگي ابدي آخرت فهميده ميشود و از برخي ديگر در آن دنيا بودن استنباط ميشود؛ مانند بعضي از اديان ديگر.
يهوديان معتقدند ملل ديگر قادر نيستند براي هميشه قوم بني اسرائيل را آزار و اذيت كنند؛ بلكه بالأخره روز حساب خواهد آمد و گناهكاران به جزاي عمل خويش خواهند رسيد؛ حتي از منابع و عقايد يهود چنين برداشت ميشود كه ظلم و ستم به يهود، مانند قيام و محاربه برضد خداوند، و جزاي آن، جهنم است:« و به كثرت جلال خود خصمان را منهدم ساخته، غضب خود را فرستاده، ايشان را چون خاشاك سوزانيده… ».[22]
بنابراين هر شخص، دوبار در دادگاه محاكمه ميشود؛ در دادگاه ملتها كه داوري به صورت گروهي صورت ميگيرد و در دادگاه ديگر، هر فرد بر اساس اعمال خود احضار و محاكمه ميشود:« و مردم، خم خواهند شد و مردان، ذليل خواهند گرديد و چشمان متكبران پست خواهد شد».[23]
درباره كيفيت داوري و نحوه دادگاه، گفته شده كه خداوند بر كرسي جلال و عظمت مينشيند و همراه او بزرگان قوم بني اسرائيل بر كرسي مينشينند و خداوند را در حكم دادن ياري ميكنند. گويي بزرگان بني اسرائيل در حكم دستيار عمل ميكنند و ملتهاي ستمگر و بت پرست را محاكمه ميكنند.[24] به كساني كه تورات را آموخته و به آن عمل كردهاند، پاداش داده ميشود و هر قومي با رهبر خود حاضر ميشود.
از عبارات مختلف منابع يهودي چنين برمي آيد كه داوري و محاكمه درباره همه مردم و گروهها ـ اعم از يهود و غيريهودي ـ است؛ مانند: « مردگان بار ديگر زنده خواهند شد». از طرفي در بحث رستاخيز مردگان، ادعا ميشود فقط قوم بني اسرائيل و كساني كه در سرزمين مقدس دفن شدهاند، محشور ميشوند. از سوي ديگر هم تقريباً اتفاق نظر وجود دارد كه گناهكاران و شريران محشور ميشوند، تا در دادگاه الهي محاكمه شوند.
شايد جمع بين مطالب بالا اين باشد كه نيكوكارانِ قوم يهود و شريرانِ ملتهاي ديگر، زنده ميشوند، تا نتيجه عمل خود را ببينند. به عبارت ديگر، همه يهوديان، محشور ميشوند و برابر عمل خود، پاداش داده ميشوند؛ زيرا دين يهود، معيار نجات يافتن را اعتقاد به تورات و عمل به آن ميداند. گناهكاران ملل ديگر كه در تاريخ به قوم بني اسرائيل ظلم و ستم كردهاند نيز محشور ميشوند. گفته شده است در رستاخيز، پرسشها به اين شرح است: آيا داد و ستد و كار كسب تو از روي درستي و امانت بوده است؛ يعني آيا از راه حلال امرار معاش كردي؟ آيا اوقاتي را براي آموختن تورات اختصاص دادي؟ آيا وظيفه خود را در امر تشكيل خانواده و زاد و ولد به خوبي انجام دادي؟
آيا منتظر ظهور ماشيح بودي؟ آيا براي افزودن دانش خود، مطالعه و تلاش كردي؟ آيا كوشش و جديت داشتي كه از هر مطلب حكمت آميز، مطلب تازهاي را درك و استنباط كني و از آن نتيجه بگيري؟ [25]
سؤالي كه به ذهن خطور ميكند، اين است كه آيا در جهان آينده، آنچه عذاب ميشود، جسم يا روح به تنهايي است يا هر دو؟
يك نظر اين است كه تنها روح عذاب ميشود؛ زيرا جسم، جنبه مادي و دنيايي دارد و از عالم پست و پايين است؛ ولي چون روح جنبه ملكوتي دارد و اصل هم همان است، مواخذه ميشود. طبق نظريه ديگر، جسم و روح، بعد از پيوستن مجدد روح به بدن باهم محاكمه ميشوند.[26] مسأله آخر، مدت مجازات گناهكاران است كه آيا ابدي و دائمي است يا موقت و تمام شدني؟يك نظريه كه چندان طرفداري در بين يهوديان ندارد، ابدي بودن عذاب است؛ اما نظريه متداول ميگويد: عذاب گناهكار موقتي، و مدت آن دوازده ماه است؛ به اندازه طوفان نوح، داوري ايوب و مجازات يأجوج و مأجوج در جهان آينده.[27]
اما بيان ديگري نيز از كتاب مقدس برداشت ميشود مبني بر اينكه مردم در روز رستاخيز به سه دسته تقسيم ميشوند: نيكوكاران كامل و افراد صالح و شايسته كه داراي جايگاه ابدي در بهشت هستند؛ بدكاران ظالم و ستمگر كه براي هميشه عذاب ميشوند و گروهي كه مردم عادي و متوسط الحال هستند كه ابتدا به جهنم برده ميشوند، تا از گناه پاك شده و لياقت حضور در بهشت را پيدا كنند. سپس با دعا و انابه به درگاه خداوند، از دوزخ رهايي يافته، به بهشت ميروند.[28]
به عقيده يهود، سه دسته در عذاب جهنم باقي ميمانند: كسي كه زناي محصنه كند، افرادي كه باعث ريختن آبروي ديگران ميشوند و شخصي كه نام و عنوان زشت بر ديگران ميگذارد. بعضي، مرتدان و سخنچينان و كساني كه به تورات و رستاخيز مردگان ايمان ندارند و چند گروه ديگر را نيز نام بردهاند.[29] در مقابل، بعضي اعتقاد دارند مجازات ابدي با رحمت الهي سازگاري ندارد و عذاب ـ هرچه باشد ـ بالأخره تمام ميشود و از جهنم بيرون ميآيند؛ ولي براي هميشه پشيمان و نادم هستند. عبارت « جهنم تمام خواهد شد» مؤيد اين مطلب است.
نجات در اديان
يكي از مسايل و دغدغههاي بشري كه از آغاز خلقت تا كنون فكر بشر را به خود مشغول كرده و ريشه در فطرت انساني دارد، مسأله نجات از تمام گرفتاريها و رنجها و دست يافتن به حيات ابدي و جاودانه است. اين دنياي خاكي، همراه و ملازم گرفتاريها و مشكلات عالم مادي است و انسان، همواره براي رهايي از آنها و رسيدن به مقصد هدايت و نجات، نيازمند هدايتهاي تكويني و تشريعي از جانب پروردگار است.
بنابراين، براي انسان كه به طور ذاتي دنبال كمال مطلوب و نجات ابدي است، سؤالاتي مطرح ميشود كه: حقيقت نجات چيست؟ نجات چگونه محقق ميشود؟ راه رسيدن به نجات چيست؟ موانع نجات يافتن كدام است؟ آيا نجات در زندگي دنيايي كه همراه شرّ و آلام است، ممكن است يا نه؟ و سؤالهايي از اين قبيل. شايد براي اصل مسأله نجات و اينكه آيا ممكن است يا غير ممكن، بتوان دو جواب بيان نمود:
- كساني كه به اصل مبدأ و معاد و ابعاد بينهايت و جنبه روحي انسان معتقد نيستند، نجات حقيقي را غير ممكن و اصلا امري پوچ و بيمعنا ميدانند؛ مكاتبي مانند ماركسيسم و امثال آن كه به بُعد معنوي انسان و اهداف عالي خلقت وقعي نميگذارند؛ لذا انسان در اين مكاتب، به پوچي و بيهويتي ميرسد و تفاوتي در بود و نبود خود نميبيند. اين افراد، كساني هستند كه قرآن كريم در توصيف آنها ميفرمايد:
قائلان به دهر و مادي پرستها ميگويند:« تنها همين حيات دنيايي است و در همين دنيا زنده ميشويم و سپس ميميريم و تنها روزگار (دهر) است كه ما را ميميراند».[30]
به قول فيلسوف بزرگ عالم اسلام، صدرالمتألهين:« غرض و هدف كليه شرايع، سوق دادن بندگان به جوار الهي و سعادت لقاي پروردگار و ارتقا از حضيض نقص به ذروه كمال و از ذُل و دنائت هبوط در دار دنيا به شرف فضيلت عالم آخرت است».[31]
نجات در اديان، داراي معناي گسترده و وسيعي است كه تنها شامل نجات آخرتي نيست. گاهي نجات در اين دنيا، از ظلم و ستم حاكمان ظالم است كه نويد نجات از آن، توسط ظهور يك منجي در آخرالزمان و رفع كامل ظلم و جور ارائه شده است. گاهي هم منظور، نجات آخرتي و سعادت و رستگاري ابدي و آن جهاني است.
با توجه به اهميت موضوع در اديان توحيدي و ابراهيمي، به مسأله نجات به ترتيب تاريخ اديان، ميپردازيم:
نجات در دين يهود
در دين يهود، نجات بيشتر جنبه دنيايي دارد؛ يعني نجات قوم يهود و رسيدن به ملكوت خداوند. علت گسترش اين تفكر بين يهود، اسارت و تبعيد و جنگهايي بوده كه در تاريخ به آن مبتلا و همواره منتظر روز رهايي از اين مصائب بودهاند.
راههاي نجات
- ايمان: به عقيده يهود، يكي از راههاي نجات، ايمان به خداوند است و پيامبران و صالحان، هميشه به سبب ايمان به خدا، وارث زمين گشته و ابدي شدهاند.
و به خدا ايمان آورد و او اين را براي وي عدالت محسوب كرد؛ پس وي را گفت: « من هستم يهوه، كه تو را از اور كلدانيان بيرون آوردم، تا اين زمين را به ارثيّت به تو بخشم».[32]
در جاي ديگر نيز آمده است:« اينك جان مرد متكبر در او راست نميباشد؛ اما مرد عادل به ايمان خود زيست خواهد نمود».[33]
« عظيم است توبه كه اثر آن تا اورنگ جلال الهي ميرسد. عظيم است توبه كه نجات ماشيح را نزديكتر ميسازد. عظيم است توبه كه عمر انسان را طولانيتر ميكند».[34]
« زيرا كه در آن روز، كفاره براي تطهير شما كرده خواهد شد و از جميع گناهان خود به حضور خداوند طاهر خواهيد شد. و اين براي شما فريضهاي دائمي خواهد بود، تا براي بني اسرائيل از تمامي گناهان ايشان يك مرتبه هر سال كفاره شود؛ پس چنان كه خداوند موسي را امر فرمود، همچنان به عمل آورد».[35]
در جايي ديگر، كشتن و قرباني كردن حيوان، كفاره و سبب بخشش گناه محسوب ميشود؛ زيرا بايد خون ريخته شود كه گناه بخشيده شود:
« زيرا كه جان جَسَد در خون است و من آن را بر مذبح به شما دادهام، تا براي جانهاي شما كفاره كند؛ زيرا خون است كه براي جان كفاره ميكند».[36]
گناه مانعي براي نجات
به اعتقاد يهود، گناه، باعث هلاكت و مرگ انسان ميشود؛ زيرا نشانه مخالفت و عصيان در مقابل آنچه خواسته خداوند در تورات است. همين امر، باعث شد آدم و حوا از بهشت عدن خارج گشته و باعث مرگ نوع بشر شوند. مرگ، نتيجه گناهكاري است. اگر كسي مرتكب گناه نشود، نخواهد مرد. طبق كتابهاي يهود، گناهان بزرگ كه باعث مرگ انسان ميشود، چهار نوع است كه هر كس مرتكب آنها شود، او را در اين جهان مجازات ميكنند؛ هرچند اصل گناه بر او در جهان آينده باقي ميماند. اين چهار گناه عبارتند از: بت پرستي، زنا، قتل نفس و بدگويي از ديگران.[37]
كيفر و پاداش
كيفر و پاداش نيز يكي از مباحثي است كه در آخرالزمان مطرح ميشود؛ زيرا طبق اعتقاد يهود در آخرالزمان حكومت الهي تحقق مييابد و همه به حق خود ميرسند؛ چون يكي از ويژگيهاي مهم و اساسي اين حكومت، عدل است و اين صفت اقتضا ميكند خوبان و نيكوكاران به پاداش، شريران به كيفر عمل خود برسند. در جهاني كه توسط داوري عادل اداره ميشود، عادلان و نيكوكاران به سبب پيروي از فرمانهاي الهي، پاداش خوب ميگيرند و شريران و بدكاران براي عصيان و شرارت خود مجازات ميشوند:« او همه چيز را از روي حقيقت داوري ميكند، و همه چيز موافق با عدالت محض است».[38]
اما گناهكار بعد از اينكه به كيفر عمل خود رسيد، ميتواند از نعمتهاي خداوند بهرهمند شود. پاداش نيكوكاران، در عوض سختيهاي دنيا است و كيفر شريران در مقابل آرامش و راحتي زندگي دنيايي آنها قرار دارد. درباره هر دو گروه، دقت و سختگيري ميشود و همه به حقوق خود ميرسند:
« عدالت تو مثل كوههاي خدا است و احكام تو لجه عظيم.اي خداوند! انسان و بهائم را نجات ميدهي».[39]
به عقيده يهود، جزا و پاداش، امري نيست كه انسان به علت و فلسفه آن بتواند آگاهي پيدا كند؛ زيرا چه بسا در ظاهر انسانهاي نيكوكار، در دنيا زندگي سخت و مشقت آور و در عوض، گناهكاران، زندگي راحت همراه پيشرفت ظاهري داشته باشند و اين امر، باعث تعجب و حيرت مردم شود؛ چون فراتر از فهم بشري است و قابل توجيه نيست. بايد گفت: خدا چنين خواسته و بايد تسليم رضاي او بود.[40]
با مرگ انسان، اعمالش با تمام جزئيات از جهت مكان و زمان پيش رويش مجسم ميشوند، و انسان، تمام آنها را تصديق ميكند و پايين نامه اعمال خود را با امضا تأييد كرده[41] و به آن راضي ميشود.
به طور معمول وعدههاي پاداش تبعيت از دستورات الهي در تورات، به روز رستاخيز و جهان آينده محول شده كه معمولاً وعده طول عمر و بهرهمند شدن از زندگي ابدي است:« پدر و مادر خود را حرمت دار؛ چنانكه يهوه خدايت تو را امر فرموده است، تا روزهايت دراز شود و تو را در زميني كه يهوه خدايت به تو ميبخشد، نيكويي باشد».[42]
در عقيده يهود، پاداش آخرتي، مستلزم رنج ديدن در اين دنيا است؛ يعني فرد به نعمتهاي جهان آينده نايل نميشود، مگر اينكه در اين دنيا، سختي و رنج ببيند. معمولاً كفار و شريران در زندگي فعلي و دنيايي خوشي و آسايش دارند و در عوض در آخرت دچار عذاب ميشوند. جمع بين نعمتهاي دو عالم ممكن نيست. حتي نيكوكاران در اين دنيا هر چه بيشتر گرفتار شوند، پاداش آنها بيشتر خواهد بود و در عذابهايي كه بر اثر گناه شريران نازل ميشود، نيكوكاران هم بينصيب نخواهند بود:« عادلان و شريران را از ميان تو منقطع خواهم ساخت و چون كه عادلان و شريران را از ميان تو منقطع ميسازم؛ بنابراين شمشير من بر تمامي بشر، از جنوب تا شمال از غلافش بيرون خواهد آمد».[43]
از بعضي از آيات و عبارات منابع يهودي استفاده ميشود كه عذاب و كيفر هميشه نتيجه گناه نيست و چند تفسير و علت براي كيفر الهي بيان شده است:
- گاهي بر اثر گناه و خطايي است كه مرتكب شده و بايد اعمال خود را بررسي كند تا گناهش معلوم شود:
« بياييد تا راههاي زندگي خود را بررسي كنيم و در آن تحقيق نماييم و به سوي خداوند باز گرديم… و بگوييم ما گناه كرديم و عصيان ورزيديم و تو عفو نفرمودي».[44]
« خوشا به حال مردي كه او را تأديب مينمايي، و از شريعت خود، او را تعليم ميدهي».[45]
« زيرا خداوند هركس را كه دوست دارد، تأديبش ميكند».[46]
آنچه از بررسي كيفر و پاداش فهميده ميشود، اهميت جايگاه آن در آموزههاي دين يهود است؛ گرچه نتيجه پرستش خداوند و انجام دستورات، پاداش و نعمت آخرتي است؛ اما عبادت بالاتر از آن، عبادتي است كه به شوق پروردگار و نه به طمع نعمتهاي بهشتي باشد كه اين عبادت، مخصوص اوليا است:« خوشا به حال كسي كه از خداوند ميترسد و در وصاياي او بسيار رغبت دارد».[47]
بهشت و جهنم
سعدي الفيّومي ميگويد:آنچه كه گذشتگان راجع به آخرت به ما رسيده اين است كه در بهشت و جهنم خوردن، آشاميدن، تناسل و معاملات دنيوي وجود ندارد؛ بلكه در آنجا از نور الهي ثواب داده ميشود؛ بنابراين در آنجا، درختان، كوهها و انهار وجود ندارد.[48]
بهشت در نظر يهود طبق تصريح فوق، حسي نيست؛ گرچه طبق نقل تاريخ، از سؤالاتي كه يهود از پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره بهشت و جهنم داشتند، برميآيد كه آنان به بهشت، جهنم و نعمتهاي محسوس آن اعتقاد داشتند. يك احتمال اين است كه بگوييم در قرون اخير، در عقايد يهود تحريف و تبديل رخ داده است. احتمال ديگر اينكه ممكن است بسياري از عقايد يهود با توجه به وجود فرقههاي گوناگون، مانند ساير اديان متفاوت شود.
بهشت
در قاموس كتاب مقدس، در بيان واژه فردوس آمده است:« منظور از فردوس، محلي است كه خداوند براي انسان قبل از سقوطش به زمين مهيا كرده بود كه در وسط آن درخت حيات وجود دارد».[49]
كلمه فردوس به هر باغي در قصر پادشاهان اطلاق شده است.
اما واژه جنات را چنين توصيف كردهاند:« جنات، بساتين (باغها) كه براي لذت و خوشي آماده شده كه يكي از آنها ملك سليمان است».[50]
« و به گونهاي است كه غير از اهلش نميتواند وارد آن شود».[51]
بهشت جايگاه ابدي نيكوكاران است. برخلاف جهنم كه به سبب رحمت بيپايان خداوند، ابدي نيست. نام بهشت در دين يهود « گن عدن[52] » يا باغ عدن نام دارد؛ اما بهشت آخرت با بهشتي كه آدم و حوا در آن بودند، متفاوت است.
بالاترين مقام و لذت براي اهل بهشت، در محضر خداوند بودن است. و خداوند براي آنان ضيافتي ترتيب ميدهد و ميان آنان خواهد بود.
« و در آن روز خواهند گفت: اينك اين خداي ما است كه منتظر او بوده ايم و ما را نجات خواهد داد. اين خداوند است كه منتظر او بوده ايم؛ پس از نجات او مسرور و شادمان خواهيم شد».[53]
طبق منابع يهودي، كساني كه در دنيا وقت خود را صرف آموختن تورات و عمل به آن كردند و در راه حفظ دين و ايمان خود سختي ديدند، از مقام شامخي برخوردارند.[54] ظاهراً مراد، دانشمندان و علماي يهود باشد؛ بنابراين علماي يهود از موقعيت ويژهاي برخوردارند.
خلاصه اينكه بهشت برخلاف جهنم، ابدي و داراي هفت طبقه است و علماي يهود از مقام خاصي برخوردارند و بهشت جهان آينده، غير از بهشت حضرت آدم است:« و همه كساني كه به تو توكل ميكنند، شادي خواهند كرد و تا ابد ترنم خواهند نمود».[55]
جهنم
درباره جهنم و عذاب آن چنين آمده است:« مكاني تاريك و مخوف در پايين زمين و داراي چند باب است. همه نفوس براي قصاص به آنجا ميروند».[56]
در تلمود درباره عذاب و عقاب گناهكاران آمده است:جهنم داراي سه درگاه است: يك درگاه در خشكي، يك درگاه در دريا و يك درگاه در اورشليم.
عذاب جهنم بر گناهكاران بني اسرائيل و همچنين بر شاگردان حكماي خاخام، تسلطي ندارد؛ اما به عقيده بعضي، گناهكاران قوم بني اسرائيل با غير يهود (گنهكار يا بيگناه) دوازده ماه به جهنم ميروند و سپس وارد بهشت ميشوند؛[57] بنابراين ميتوان نتيجه گرفت جهنم مخصوص غير يهود و گناهكاران يهود، آن هم به مقدار محدود است. جهنم مانند بهشت داراي هفت طبقه است. طبقه پايينتر عذابش از طبقه بالاتر بيشتر است؛ پس هركس شريرتر باشد، در طبقه پايين تري خواهد بود.
به عقيده يهود، براي گناهكاران راههايي براي نجات از جهنم بيان شده؛ مانند: ختنه كردن، دعا خواندن، آموختن و مطالعه تورات.
همچنين گناه كاران بعد از مدتي، توسط ابراهيم خليل(علیه السلام) از جهنم بيرون ميآيند بعضي از علماي يهود[58] اعتقاد دارند جهنم جاي مخصوص و معيني نيست بلكه هر كس در هر مكاني كه باشد، نتيجه عمل خود را ميبيند. عمل شخص باعث ميشود نعمت يا عذاب براي شخص باشد؛ چه بسا يك چيز، براي گناهكار عذاب، و براي نيكوكار، نعمت باشد. به عبارت ديگر، واقع اعمال نشان داده ميشود؛ اگر گناه باشد، عذاب ميشود و اگر عمل نيك باشد، نعمت داده ميشود.
نتیجه:
جنبههاي معنوي آخرالزمان در دين یهود با استفاده از متون مقدس و تفاسير آنها مطرح شد، و بیان گردید که همه زير پرچم حكومت ماشيح متحد گشته و داراي دين توحيدي ميشوند. همچنین به مسأله رجعت و معاد، پاداش و كيفر و يوم الرب نیز پرداخته شد. در اين متون، مسأله نجات و راه های آن و آنچه مانع نجات انسان است مورد اشاره قرار گرفت، و بیان شد که نجات بيشتر جنبه دنيايي دارد؛ يعني نجات قوم يهود و رسيدن به ملكوت خداوند. همچنین گفته شد که عدالت خدا اقتضا ميكند خوبان و نيكوكاران به پاداش، و شريران به كيفر عمل خود برسند و نیز آمده است که بهشت جايگاه ابدي نيكوكاران است. برخلاف جهنم كه به سبب رحمت بيپايان خداوند، ابدي نيست.
پینوشتها:
[1]. عهد عتيق، صفنيا، 3: 9، تنحومانوح: 19.
[2]. همان، اشعياء، 40: 26 ـ 28.
[3]. المنجد في اللغه، ص 250.
[4]. الميزان، ج 2، ص 111.
[5]. عهد عتيق، اشعياء، 43: 6؛ سنهدرين، ب 110؛ پساحيم، الف 88.
[6]. سنهدرين، الف 90.
[7]. گنجينهاي از تلمود، ص 361 ـ 362.
[8]. مشينا، فصل 5، بند 2.
[9]. الاسفار المقدسه، ص 34؛ مقارنة الاديان، ص 119 ـ 128.
[10]. عهد عتيق، دانيال، 12: 2.
[11. همان، اشعيا، 24.
[12]. قصه حضاره، ج 2، ص 345
[13]. به نقل از: دين شناسي تطبيقي، ص 134ـ136.
[14]. عهد عتيق، يوئيل، 2: 30ـ32.
[15]. فكر ديني يهودي، ص 96.
[16]. عهد قديم، عاموس، 5: 18 ـ 20.
[17]. همان، حزقيال، 30: 3؛ صفنياء، 1: 14.
[18]. همان، اشعياء، 13: 9 و 34: 4 و 14: 10؛ عاموس، 5: 18 ـ 20.
[19]. همان، صفنياء، 2: 4 ـ 15 و 3: 8.
[20]. معجم اللاهوت الكتابي، ص 2ـ881.
[21]. عهد عتيق، حزقيال، 21: 7.
[22]. تورات، سفر خروج، 15: 7
[23]. عهد عتيق، اشعياء، 5: 15.
[24]. همان، اشعياء، 6:1؛ دانيال، 7: 9؛ أمثال سليمان، 20: 8.
[25]. شبات، 31 الف، به نقل از: گنجينهاي از تلمود، ص 380.
[26]. ويقراربا، 4: 5؛ شبات، 152 ب ( به نقل از: گنجينهاي از تلمود، ص 380 ـ 381)
[27]. ميشنا آووت، 2: 10، به نقل از پيشين، ص 381 ـ 382.
[28]. دانيال، 12: 2 ـ 3؛ زكريا، 13: 8 ـ 9.
[29]. باوامصيعا، ب 58، (به نقل از: گنجينهاي از تلمود، ص 382).
[30]. جاثيه (45):24.
[31]. الشواهد الربوبيه، ص 504.
[32]. تورات، پيدايش، 16: 6ـ7.
[33]. عهد عتيق، حَبَقّوق، 2: 4.
[34]. يوما، 186 الف (به نقل از: گنجينهاي از تلمود، ص 123).
[35]. تورات، سفر لاويان، 16: 30 و 43.
[36]. همان، 17: 11.
[37]. گنجينهاي از تلمود، ص 114.
[38]. مخيلتا، تفسير آيه 28ـ29، ب 14، سفر خروج.