logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
بُعد كيهاني پيش از پايان عالم در ادیان ابراهیمی

مقدمه:

در اين نوشتار، وقایع و حوادث کیهانی پيش از پايان عالم در سه دين ابراهيمي مورد بررسي قرار گرفته است. معمولاً نشانه‌هايي كه جنبه منفي و نامطلوب دارد و بيانگر پريشاني و آشفتگي و هرج و مرج است، قبل از ظهور مي‌آيد.

بُعد كيهاني پيش از پايان عالم در دين يهود

در برخي از منابع يهود و تفاسير آن، براي هفت سال پيش از آمدن منجي و تحقق آخرالزمان، اتفاقاتي ذكر كرده‌اند كه از سال اول تا پنجم آن، به وقايع و حوادث كيهاني مربوط است.

1) خشكسالي

  1. در سال نخست، بارندگي كم و طبق اين آيه، به خشكسالي منجر خواهد شد:

« بر يك شهر بارانيدم و بر شهر ديگر نبارانيدم و بر يك قطعه باران آمد و قطعه ديگر كه باران نيافت، خشك شد».[1]

« در سال دوم و سوم، در نتيجه عدم بارندگي، قحطي شديد خواهد آمد و عده‌اي از بين خواهند رفت. در سال چهارم، دوباره نعمت نازل خواهد شد؛ اما نه به اندازه‌اي كه مردم سير شوند و گرفتاري كاملاً برطرف شود».

« در سال پنجم، فراواني نعمت خواهد بود و نعمت به حد وفور وجود خواهد داشت».[2]

2) بيماري‌هاي مهلك و بي‌درمان

وجود بيماري‌هاي مهلك و صعب العلاج مانند وبا، يرقان و امثال آن از ديگر حوادث است:

« و شما را به باد سموم و يرقان مبتلا ساختم و…. و وبا را به رسم مصر بر شما فرستادم».[3]

3. آفت و آب و هواي بد

آمدن آفت و آب و هواي بد و در نتيجه از بين رفتن كشاورزي و محصولات باغ‌ها حادثه ديگر اين سال‌هاست:

« و شما را به باد سموم و يرقان مبتلا ساختم و ملخ، بسياري از باغ‌ها و تاكستان‌ها و انجيرها و زيتون‌هاي شما را خورد».[4]

4. ويراني و خرابي شهرها

در كتاب مقدس، درباره اين حادثه نيز چنين آمده است:

« و زمين مصر را در ميان زمين‌هاي ويران، ويران خواهم ساخت و شهرهايش در ميان شهرهاي مخروب مدت چهل سال خراب خواهد ماند و مصريان را در ميان امت‌ها پراكنده و در ميان كشورها متفرق خواهم ساخت».

« در سال(4291)از آفرينش، جهان ويران خواهد شد؛ بخشي به واسطه جنگ بين نهنگ‌هاي عظيم دريايي و بخشي به واسطه جنگ‌هاي گوگ و ماگوگ و آن وقت، ايام ماشيح پيش خواهد آمد و ذات قدوس متبارك، جهان خود را از نو نخواهد ساخت، مگر بعد از گذشت هفت هزار سال».[5] 

در عبارات فوق، چند مطلب نهفته كه قابل ذكر است:

ـ آمده است كه(4291) سال پس از آفرينش، جهان ويران مي‌شود. سؤالي كه به ذهن مي‌آيد اين است كه مراد از آفرينش چيست؟ آيا منظور آفرينش جهان يا آفرينش انسان است؟ به ظاهر منظور بايد دومي باشد.

ـ منظور از ويراني جهان چيست؟ آيا نابودي كامل آن است يا خرابي بر اثر جنگ؟ آنچه به نظر مي‌آيد، منظور ويراني بر اثر جنگ و درگيري است.

ـ منظور از نهنگ‌هاي عظيم هم شايد، زيردريايي‌ها و كشتي‌هاي بزرگ جنگي باشد و گوگ و ماگوگ هم همان ياجوج و ماجوج است.

ـ اتفاقاتي كه ذكر شد، همه قبل از آمدن ماشيح كه همان منجي آخرالزمان است به وقوع مي‌پيوندد.

ـ تجديد بناي عالم و آبادي و عمراني عالم بعد از هفت هزار سال است كه به عقيده يهود، همه عمر عالم از خلقت آسمان و زمين يا خلقت بشر هفت هزار سال است و عالم ديگر هم منظور عالم آخرت و جهان ديگر است.

بُعد كيهاني پيش از پايان عالم در دين مسيحيت

قحطي و بيماري‌هاي مهلك، طبق آموزه‌هاي اين آئين، پيش از پايان عالم، و فشار و سختي و زلزله‌هاي پي در پي كه عده زيادي از مردم را هلاك مي‌كند و قحطي و وبا پديد مي‌آيد و نشانه‌هاي بزرگ و هولناك از آسمان ظاهر خواهد شد.

« و قحطي‌ها و وباها و زلزله‌ها در جاي‌ها پديد آيد».

در جاي ديگر بيان مي‌كند: « در روي زمين عسرت و تنگي در جامعه روي خواهد داد و بر زمين تنگي و حيرت براي امت‌ها روي خواهد داد».[6]

1. خسوف و كسوف متعدد و اتفاقات آسماني

در اين‌باره در كتاب مقدس چنين آمده:

« و در آفتاب و ماه و ستارگان، علامات خواهد بود و بر زمين، تنگي و حيرت از براي امت‌ها روي خواهد نمود. به سبب شوريدن دريا و امواجش و دلهاي مردم ضعف خواهد كرد و از خوف و انتظار آن وقايعي كه بر ربع مسكون ظاهر مي‌شود زيرا قوات آسمان متزلزل خواهد شد».

از دو آيه فوق چند واقعه برداشت مي‌شود:

الف. خسوف و كسوف كه آن را عبارت « و در ستارگان علامات خواهد بود» بيان مي‌كند.

ب. اتفاقات آسماني كه مربوط به ستارگان خواهد بود؛ مانند پيدا شدن ستاره‌هاي دنباله دار و مانند آن كه عبارت « و در ستارگان علامات خواهد بود» بيانگر آن است.

ج. خشكي و اتفاقات غير عادي بر روي زمين كه عبارت « و بر زمين تنگي و حيرت از براي امت‌ها روي خواهد نمود» آن را مي‌فهماند.

د. توفان و ناامني در دريا از عبارت « به سبب شوريدن دريا و امواجش» نيز اتفاقاتي كه بر ربع مسكون ظاهر مي‌شود؛ مانند سيل و زلزله. حتي جاي ديگر، تاريك شدن و خاموش شدن خورشيد و ماه و فرو ريختن ستارگان از آسمان بيان شده است:

« بعد از مصيبت آن ايام، آفتاب تاريك گردد و ماه، نور خود را بدهد و ستارگان از آسمان فرو ريزند و قوّت‌هاي افلاك متزلزل شود. آن‌گاه علامت پسر انسان در آسمان پديدار گردد».[7]

2. وقوع زلزله و حوادث طبيعي

« و زلزله‌ها حادث خواهد شد و قحطي‌ها و اغتشاش‌ها پديد مي‌آيد. اين‌ها، ابتداي دردهاي تازه مي‌باشد». [8]

آيه فوق و نظاير آن، چند مسأله را پيش از ظهور منجي و دوره آخرالزمان بيان مي‌كند:

الف. آمدن زلزله از اين‌كه « زلزله» را به صورت جمع آورده، معلوم مي‌شود كه متعدد است و از عبارت بعد از آن هم مخرّب بودن آن فهميده مي‌شود.

ب. قحطي و كم شدن نعمت نيز يكي از وقايع اين دوره است كه هم مي‌تواند بر اثر درگيري و جنگ ملت‌ها و قدرت‌ها باشد و هم به سبب نبودن باران كافي و اختلالات جوي.

ج. وجود اغتشاش و بي‌نظمي كه شايد مراد، بُعد طبيعي آن باشد؛ يعني در طبيعت و زندگي روزمره مردم، اغتشاش به وجود مي‌آيد و ممكن است منظور جنبه اجتماعي آن باشد كه بر اثر جنگ و ناامني پيش مي‌آيد.

3. بروز مرگ و بلايا

« لهذا بلاياي او از مرگ و ماتم و قحط در يك روز خواهد آمد و به آتش سوخته خواهد شد».[9] در اين آيه، به آمدن بلايا و مرگ فراوان بين مردم هشدار مي‌دهد كه يا بر اثر قحطي و بيماري است يا به سبب جنگ و اختلاف. احتمال ديگر اين‌كه هر دو باعث مرگ و مير فراوان مي‌شود.

« قومها و ممالك جهان، با يك‌ديگر به ستيز بر خواهند خاست. در جاهاي مختلف، قحطي و زمين لرزه روي خواهد داد؛ ولي اين‌ها پيش درآمد بلاهاي بعدي است».[10]

بُعد كيهاني پيش از پايان عالم در دين اسلام

اگر قايل شويم كه مراد از آخرالزمان در اسلام، دوران حكومت مصلح است، نشانه‌هايي كه در منابع اسلامي ذكر شده، علايم ظهور مصلح است؛ ولي اگر معتقد شويم كه مراد از آخرالزمان، دوراني است كه به قيامت و انتهاي عالم متصل مي‌شود، از علايم برپايي قيامت و اصطلاحاً « اشراط الساعة» مي‌باشد و ظهور منجي نيز خود يكي از آن علايم است. البته تحقق نشانه‌هايي كه در روايات آمده، تنها بيانگر نزديك‌تر شدن زمان موعود است؛ اما زمان دقيق را بيان نمي‌كند. گاهي نيز مشابه آن رخدادها تحقق مي‌يابد و بسياري را به اشتباه مي‌اندازد.

در روايات اسلامي، برخي نشانه‌ها، علايم قيامت و برچيده شدن اين نسل از بشر شمرده شده‌اند و در موارد ديگر، علايم ظهور منجي محسوب شده‌اند. اين دو مطلب با هم قابل جمع است؛ زيرا همان طور كه پيش‌تر بيان شد، منظور از آخر الزمان، دوره‌اي از زندگي بشر است كه به پايان عالم منتهي مي‌شود و در اين دوره، اتفاقات غير طبيعي و مهم واقع مي‌شود كه حتي برخي از آن‌ها از اول خلقت واقع نشده و بي‌سابقه است. يكي از آن وقايع مهم، ظهور منجي و مصلح موعود اديان است. خداوند به وسيله او، به تمام وعده‌هاي خود لباس وجود مي‌پوشاند كه برخي نشانه‌هاي آخرالزمان، قبل از آمدن منجي و برخي ديگر، بعد از آن محقق مي‌شود. اين نشانه‌ها، در ابعاد مختلف طبيعي يا كيهاني، اجتماعي، اخلاقي و معنوي است. معمولاً نشانه‌هايي كه جنبه منفي و نامطلوب دارد و بيانگر پريشاني و آشفتگي و هرج و مرج است، قبل از ظهور مي‌آيد و نشانه‌هايي كه بُعد مثبت دارند و اميدوار كننده هستند، بعد از آمدن منجي تحقق مي‌يابند.

در حديثي از پيامبر بزرگوار اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)، نشانه‌هاي آخرالزمان ده تا شمرده شده است كه يكي از آن‌ها ظهور مصلح است:

« ده چيز پيش از برپايي قيامت، ناگزير رخ خواهد داد: خروج سفياني، دجّال، پيدا شدن دود در آسمان، چهارپا، خروج قائم، طلوع خورشيد از مغرب، نزول حضرت عيسي، فرو رفتن در ناحيه مشرق و در منطقه جزيرة العرب و آتشي كه از قعر عَدَن زبانه مي‌كشد و مردم را به سوي محشر هدايت مي‌كند».[11]

بنابراين نشانه‌هاي ظهور، نشانه‌هاي آخرالزمان و قيامت هست؛ ولي تمام نشانه‌هاي برپايي قيامت، از علايم ظهور منجي نيست.

بايد توجه داشت بعضي از روايات درباره علايم و نشانه‌ها، محل نقض و ابرام است ـ چه از نظر سند و چه از نظر دلالت ـ و نيز در طول تاريخ، دست‌هاي تحريف و جعل براي رسيدن به اغراض و اهداف سياسي وجود داشته؛ اما اين دليل رد كردن همه آن‌ها يا انكار اصل موضوع نيست؛ زيرا اين اصل مسلم است كه در دوره آخرالزمان، اتفاقاتي خواهد افتاد كه پس از پايان اين دوره، قيامت برپا خواهد شد. در تمام اديان ـ به ويژه اديان توحيدي ـ بر اين مسأله تاكيد زيادي شده و قرائن فراواني بر اين مطلب وجود دارد.

نشانه‌ها نيز چند دسته هستند: گاهي قابل تغيير و دگرگوني نيست؛ زيرا در صورت عدم تحقق آن، خلف وعده لازم مي‌آيد؛ مثل ظهور منجي در آخرالزمان و قبل از قيامت. برخي ديگر نيز حتمي است؛ اما نه به اندازه دسته قبل؛ بلكه مي‌تواند محقق شود يا نشود و خلاف عدلي پيش نمي‌آيد. دسته آخر نيز نشانه‌هايي است كه به قيد و شرط منوط است كه با تحقق آن شروط محقق مي‌شود و در غير اين صورت، واقع نمي‌شود كه اصطلاحاً به آنان، اتفاقات غير‌حتمي مي‌گويند.

قبول بعضي از نشانه‌ها طبق ظاهر آن‌ها مشكلي ايجاد نمي‌كند؛ اما بعضي از نشانه‌ها به گونه‌اي است كه معناي ظاهر آن‌ها خلاف عرف و عادت است و چه بسا معناي كنايي و رمزي و بيانگر اصل يك جريان باشد؛ مانند قضيه « دجال» كه گروهي قائلند دجال، ويژه شخص خاصي نيست؛ بلكه جريان الحادي است كه در آخرالزمان رخ خواهد داد و موجب استعمار ملت‌ها مي‌شود و به نظر برخي ديگر دجال شخص است؛ اما هر زمان، يك دجال ظهور مي‌كند و دجال اصلي و مهم‌تر در آخرالزمان خواهد آمد.

1. قحطي شديد

از ديگر علايم، آمدن قحطي شديد در جامعه است؛ به گونه‌اي كه ترس تلف شدن بين مردم ايجاد مي‌شود. قيمت اجناس بالا مي‌رود، تجارت بي‌رونق مي‌شود و در روايت ديگري از اميرالمؤمنين(علیه السلام) آمده است كه سه سال قحطي و گراني پيش مي‌آيد و طبق فرمايش آن حضرت(علیه السلام) به محصولات كشاورزي هم آفت زده و باعث از بين رفتن آن‌ها مي‌شود.[12]

2. وقوع بيماري طاعون

در روايات آمده است كه بيشتر مردم، با مرگ عادي از بين مي‌روند كه علت آن‌هم بيماري طاعون است يا بر اثر جنگ و درگيري كشته مي‌شوند كه از اولي به مرگ سفيد و از دومي به مرگ قرمز تعبير شده است.[13]

پيامبر گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) مرگ ناگهاني را از علايم آخرالزمان و برپايي رستاخيز شمرده‌اند. در حديث ديگر، مرگ ناگهاني را به مرگ سفيد تعبير فرموده‌اند.[14]

در روايتي از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است كه در آخرالزمان و قبل از ظهور منجي، دو نوع مرگ در جامعه زياد مي‌شود: مرگ قرمز و مرگ سفيد كه از هر هفت نفر، پنج نفر مي‌ميرند.

3. وقوع زلزله در شام پيش از خروج سفياني

زمين لرزه‌اي در شام اتفاق مي‌افتد كه صد هزار نفر بر اثر آن هلاك مي‌شوند كه براي مؤمنان، رحمت و براي كافران عذاب است.[15] البته معلوم نيست مراد از شام، سوريه كنوني است يا اعم از آن كه شامل عراق هم شود. در نقلي ديگر، زلزله در خراسان آمده كه معلوم نيست مراد خراسان كنوني است يا اعم از آن.

در روايتي از امام پنجم(علیه السلام) آمده است:

در شام، اختلافي پيش مي‌آيد (بين رُمحان) و صدهزار نفر از بين مي‌روند. اين، رحمتي براي مؤمنان و عذابي براي كافران است.[16]

4. اتفاقات آسماني

در حديث آمده است كه ستاره‌هاي دنباله‌دار در آسمان پديدار گشته و ستاره‌ها به يك‌ديگر نزديك مي‌شوند. نيز بر خلاف قواعد و احكام نجومي، كسوف در وسط ماه رمضان و خسوف در آخر آن رخ مي‌دهد.[17]

و در جايي ديگر آمده است كه خسوف، در پنجم ماه و كسوف در پانزدهم رخ مي‌دهد كه تاكنون سابقه نداشته است.[18]

همچنين طلوع خورشيد از مغرب رخ مي‌دهد، طبق روايتي كه ابي جارود از امام پنجم(علیه السلام) نقل مي‌كند[19] و اين اتفاق در بيانات اميرالمؤمنين(علیه السلام) نيز وجود دارد.[20]

5. آمدن باران فراوان

در آخرالزمان، باران فراواني مي‌آيد؛ به گونه‌اي كه مثل آن را مردم نديده‌اند و باعث بركت و زنده شدن زمين مي‌شود.[21] نيز آمدن برف در روم و جزاير كه بي‌سابقه خواهد بود.[22]

در روايات آمده است كه نشانه‌هاي پيش از آمدن منجي در آخرالزمان با آمدن باران متصل و فراوان پايان مي‌پذيرد؛ يعني آخرين علامت آن دوره، باران‌هاي پي در پي است، به اندازه‌اي كه همه جا سرسبز و خرّم مي‌شود و اين، آغاز زندگي همراه آسايش و راحتي است:

« ثم يختم ذلك بأربع و عشرين مطرة متصل فتحيي بها الارض بعد موتها و تصرف بركاتها»؛[23]  سپس پايان مي‌پذيرد علامات آخرالزمان به اينكه مدت بيست و چهار روز متصلاً باران مي‌بارد و زمين بوسيله آن سرسبز و خرّم مي‌گردد كه مردم از آن بهره‌مند مي‌شوند.

البته در بعضي روايات، گفته شده است زماني خواهد آمد كه باران كم مي‌بارد و قحطي و كم آبي پيش مي‌آيد؛ حتي برخي رودخانه‌ها و درياچه‌ها خشك مي‌شوند و اين قحطي، سه سال طول مي‌كشد؛ يا اگر باران ببارد، در غير فصل خود مي‌بارد و باعث خرابي و از بين رفتن ميوه‌ها و محصولات كشاورزي مي‌شود؛ يعني آن مقدار كمي هم كه از كشاورزي به دست مي‌آيد، قبل از جمع آوري به وسيله باران بي‌موقع از بين مي‌رود.[24]

مي‌توان بين اين دو مطلب جمع كرد به اين‌كه ابتدا، كمي باران و بي‌نظمي در آن است؛ ولي در نهايت باران مناسب و به اندازه كافي خواهد باريد و همه زمين دوباره آباد مي‌شود.

6. طلوع ستاره‌اي از مشرق

طلوع ستاره از شرق كه مانند ماه نور دارد و شرق را روشن مي‌كند از ديگر علايم است.[25] در روايتي ديگر براي ظهور، علامات دهگانه بيان شده كه طلوع ستاره دنباله‌دار و نيز تراكم ستارگان از جمله آن علامت‌ها است.[26]

7. خسوف و كسوف بسيار

از ديدگاه علايم، خسوف و كسوف‌هاي متعدد ـ به ويژه در ماه شعبان و رمضان ـ و آشكار شدن نشانه‌هايي در خورشيد و ماه و تغييرات غير منتظره در آسمان است.

از امام پنجم(علیه السلام) روايت شده است كه در آخرالزمان، دو علامت ظهور مي‌كند: يكي گرفتن ماه در پنجم ماه و ديگري گرفتن خورشيد در نيمه ماه كه تا آن زمان بي‌سابقه است.[27]

البته در بعضي روايات ديگر آمده كه كسوف در نيمه ماه و خسوف در آخر ماه محقق مي‌شود؛ يعني بر عكس قواعد نجوم كه ماه گرفتگي در نيمه ماه و خورشيد گرفتگي در آخر ماه صورت مي‌گيرد. اين اتفاق در بيانات اميرمؤمنان (علیه السلام) نيز وجود دارد. در روايات اسلامي ـ به ويژه مذهب شيعه ـ اين نشانه از علايم ظهور و قيام منجي ذكر شده است، نه قيامت كبرا؛ چنان كه در حديث پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ذكر شد يا در روايات امامان(علیهم السلام) نيز به اين مطلب تصريح شده است:

« انّ لمهدينا آيتين لم يكونا منذ خلق اللّه السموات و الارض، ينكسف القمر الاوّل ليلة من رمضان و تنكسف الشمس في النصف منه و لم يكونا منذ خلق اللّه السموات و الارض»[28]؛  براي مهدي ما دو نشانه است كه از آغاز خلقت تا آن زمان سابقه ندارد، خسوف در اول ماه رمضان و كسوف در نيمه آن.

ممكن است پرسيده شود توجيه كسوف و خسوف با قانون علم نجوم چيست؟ پاسخ اين است كه چون نزديك آمدن منجي و مصلح عالم است، اين اتفاق به شكل معجزه و دليل بر حقانيت او است تا مردم امام راستين خود را از فريبكاران باز شناسند و ديگر اين‌كه شايد آثار مفيدي هم داشته باشد، مانند: آمدن باران‌هاي فراوان و از بين رفتن بيماري‌ها و مانند آن.

8. طلوع خورشيد از مغرب

يكي از نشانه‌هاي آخرالزمان، طلوع خورشيد از مغرب است. اين علامت هم مقارن يا نزديك ظهور منجي است؛ به اين سبب بعضي تفسير ديگري از اين علامت دارند؛ زيرا با توجه به خلاف قاعده بودن و نيز تقارن با ظهور منجي، احتمال دارد منظور، معناي كنايي و غير ظاهري آن و آمدن مصلح باشد؛ يعني همان طور كه خورشيد پس از غروب، دوباره طلوع مي‌كند و همه جا را روشن مي‌سازد، منجي هم بعد از مستور بودن، ظاهر شده و باعث هدايت و رستگاري انسان‌ها مي‌شود؛ چنان كه روايتي هم از اميرمؤمنان(علیه السلام) در تأييد اين معنا وارد شده است:

كسي كه عيسي بن مريم پشت سر او نماز مي‌گزارد، دوازدهمين نفر از خاندان عصمت و نهمين نفر از نسل حسين بن علي است. او همان خورشيدي است كه از محل غروبش طلوع مي‌كند.[29]

بعضي از بزرگان نيز به اين مطلب تصريح كرده‌اند.[30] احتمال ديگري هم وجود دارد كه بگوييم اين علامت، از علايم برپايي قيامت باشد و آن زمان كه اوضاع عالم و كيهان دگرگون مي‌شود و علامت فوق هم يكي از آن موارد است. حديثي نيز از پيامبر اكرم(صلی الله علیه وآله و سلم) نقل شده كه بيانگر همين مطلب است:

«عشر قبل الساعة لابدّ فيها، السفياني و الدجال و الدّخان و الدّابه و خروج القائم و طلوع الشمس من مغربها و نزول عيسي و خسف بالمشرق و خسف بجزيرة العرب و نار تخرج من قعر عَدَن تسوق النار الي المحشر».[31]

مؤيد اين تفسير، قرار دادن علامت فوق در كنار ظهور منجي و بعد از آن است وگرنه اگر منظور معناي اول بود، بايد به تنهايي ذكر مي‌شد و نمي‌شود گفت عطف تفسيري و بيان كننده و توصيف آن است؛ زيرا پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است كه ده علامت از علايم آخرالزمان است و در صورت عطف تفسيري و توضيح علامت قبل مي‌شود نُه علامت. مؤيد ديگر، پيدايش خسوف و كسوف برخلاف قواعد نجومي است كه به تصريح امام(علیه السلام) تا كنون چنين چيزي رخ نداده و در حالت عادي غير ممكن است. در انتهاي اين بخش، آيه‌اي از قرآن آورده مي‌شود كه طبق بعضي از روايات و تفاسير، مربوط به همين دوره يا دست كم يكي از مصاديق آيه مي‌باشد:

« ما شما را به چيزي از قبيل ترس و گرسنگي و كاهش در اموال و جانها و محصولات مي‌آزماييم، و به صابرين و شكيبايان مژده بده».[32]

امام صادق(علیه السلام) در تفسير آيه فوق فرموده است كه پيش از آمدن قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) علامت‌هايي براي امتحان مؤمنان خواهد آمد. آن حضرت، درباره علامت‌ها مي‌فرمايد:

« بيماري‌هاي گوناگون كه سبب ترس و دلهره است و بالا رفتن نرخ‌ها كه سبب گرسنگي است و كاهش در اموال و جان‌ها كه قحطي و مرگ و مير فراوان است و نقص در محصولات كه به علت نيامدن باران است؛ پس آن هنگام، به آن‌ها كه در عقيده به ما ثابت مي‌مانند مژده بده».[33]

در آيه بالا و روايت كه تفسير همان آيه است، ابتدا بيماري‌ها و قحطي و مشكلات زندگي بيان شده است؛ ولي در نهايت به كساني كه صبر مي‌كنند و با وجود مشكلات بر دين خود پايداري مي‌كنند مژده داده شده است.

نتیجه:

بنابر آنچه در منابع و متون ادیان ابراهیمی مطرح شد، در آخر الزمان حوادث و اتفاقات هولناکی مانند خشک سالی‌ها قحطی و بیماری‌های مهلک زلزله‌های پی در پی که عده زیادی از مردم را هلاک کرده و شهرها و آبادی‌ها را از بین می‌برد، همچنین رخدادها و اتفاقات غیر طبیعی و مهم که حتی برخی از آن‌ها از اول خلقت واقع نشده است بوقوع خواهد پیوست که در ا ین نوشتار مورد بررسی قرار گرفت.

پی‌نوشت‌ها:

[1]. عهد عتيق، كتاب عاموس، 4: 7.

[2]. سنهدرين، ص197 الف به نقل از: گنجينه‌اي از تلمود، ص 355.

[3]. عهد عتيق، عاموس نبي، 4: 9ـ10.

[4]. همان.

[5]. گنجينه‌اي از تلمود، ص 355ـ356؛ عهد قديم، حزقيال نبي 29: 10ـ12؛ نيز فصل 30.

[6]. انجيل مرقس، 21: 11؛ متي، 24: 7؛ انجيل لوقا، 21: 25؛ همان، 25. 26.

[7]. انجيل متي، 24: 29ـ30؛ انجيل مرقس، 13: 25.

[8]. انجيل مرقس، 8 :13.

[9]. مكاشفه يوحنا، 18:8.

[10]. انجيل متي، 24: 7.

[11]. بحارالانوار، ج 52، ص 209.

[12]. بحارالانوار، ج 52، ص 185 و 219.

[13]. همان، ج 52، ص 207 و 211؛ ارشاد مفيد، ج2، ص368 ـ 378؛ عقد الدرر، ص‌73ـ100؛منتخب‌الاثر، ج 3، ص 81ـ85.

[14]. غيبت طوسي، ج 2، ص 277؛ بحارالانوار، ج 52، ص 207.

[15]. غيبت طوسي، ص 277.

[16]. بحارالانوار، ج 52، ص 216 و 253.

[17]. عقد الدرر، باب 4، فصل اول، ص 73.

[18]. ارشاد مفيد، ص 339.

[19]. بحارالانوار، ج 52، 181.

[20]. همان، ص 194 و 195؛ الحاوي، ج 2، ص 75، 82؛ ملاحم ابن طاووس، 72، ص 46؛ البرهان في علامات آخرالزمان، ص 107.

[21]. بحارالانوار، ج 52، ص 212؛ كفاية الموحدين، ج 2، ص 636؛ أعيان الشيعه، ج 4، قسم 3،و...143.

[22]. كفاية الموحدين، ج2، ص 636.

[23]. ارشاد مفيد، ج 1، ص 370.

[24]. غيبت طوسي، ص 272؛ اعلام الوري، ص 428؛ الملاحم و الفتن، ص 125؛ بحارالانوار، ج 52،ص 214؛ الزام الناصب، ص 161؛ كنزالعمال، ج 14، ص 241.

[25]. عقدالدرر، ص 541.

[26]. الزام الناصب، ص 52.

[27]. بحارالانوار، ج 52، ص 922؛ المهدي، ص 250.

[28]. منتخب الاثر، ج 3، ص 55ـ56.

[29]. بحارالانوار، ج 52، ص 195.

[30]. وافي، ج 2، ص 446.

[31]. بحارالانوار، ج 52، ص 209.

[32]. بقره (2): 155.

[33]. ينابيع الموده، ج 3، ص 71 و 235.

- بر گرفته از کتاب آخر الزمان در ادیان ابراهیمی، چاپ اول 1389، ص81-93.