logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
بعد کیهانی آخر الزمان در ادیان ابراهیمی

مقدمه:

این مقاله درباره وقايع و حوادث آسماني و به اصطلاح كيهاني دوره آخرالزمان است كه در آن دوره، منجي ظهور مي‌كند و مقدمه‌اي براي جهان آخرت است. آن‌گاه اتفاقات غير منتظره‌اي در عالم طبيعت رخ مي‌دهد كه همه به نفع زندگي بشر، و موجب آسايش و خشنودي او مي‌شود و خداوند، نعمت‌ها و بركات خود را براي بشر به حد كمال مي‌رساند.

دين يهود

  1. جهان با نور خداوند روشن مي‌شود:طبق آموزه‌هاي اين آيين، نور خورشيد چند برابر شده و روشنايي ماه، مثل روشنايي آفتاب مي‌شود. حتي اگر كسي مريض شود، خداوند به خورشيد فرمان مي‌دهد كه او را شفا دهد: « ولي براي شما كه از اسم من مي‌ترسيد، آفتاب عدالت خواهد تابيد، و بر بال‌هاي وي شفا و درمان خواهد بود».[2]

يك معناي ظاهري آفتاب عدالت، خورشيد ظاهري است كه بيان شد؛ اما معناي ديگر آن، حكومت عدلي است كه با ظهور منجي محقق خواهد شد. به واسطه آن، تاريكي و ظلمت ناشي از گناه و ظلم از جهان رخت برمي بندد و همه از نور عدالت بهره‌مند مي‌شوند و بيماري و ناهنجاري‌هاي اجتماعي از جامعه برچيده مي‌شود. هر كس هم كه بيمار مي‌شود ـ چه معنوي يا جسمي ـ با عدالتي كه در جامعه وجود دارد، شفا مي‌يابد و هر گرفتاري، از رفع مشكل و ناراحتي خود، نااميد نمي‌شود.

  1. آب در آخرالزمان از أورشليم روان و جاري مي‌شود و به گونه‌اي است كه شخص بيمار با نوشيدن آن، شفا مي‌يابد:

« و واقع خواهد شد كه هر ذي حيات جنبنده‌اي در هر جايي كه آن نهر داخل شود، زنده خواهد گشت».[3]« گياهان و درختان ميوه، پر ثمر خواهند شد و هميشه ميوه دارند. از برگ آن‌ها هم براي شفاي بيماري استفاده مي‌شود؛ چون با آب مقدس آبياري مي‌شوند».[4]

3.« جهان، آباد شده و سامان پيدا مي‌كند و حتي شهرهايي هم كه قبلا ويران شده‌اند، ساخته مي‌شوند».[5]

در كتاب مقدس آمده است كه جهان از نور اورشليم استفاده مي‌كند.[6] ممكن است مراد اين باشد كه همه ملت‌ها، تحت حكومت و اداره اورشليم در مي‌آيند يا اورشليم مركز علم و پيشرفت مي‌شود و ملت‌هاي ديگر از علم و دانش آن بهره‌مند مي‌شوند، يا چون مركز حكومت منجي و ماشيح خواهد بود، حكومت‌ها و ساير ملل از بُعد معنوي آن بهره‌مند مي‌شوند و شايد منظور، همه موارد ذكر شده باشد.

  1. طبق آموزه‌هاي كتاب مقدس، در آخرالزمان مرگ وجود نخواهد داشت[7] كه در اين مطلب چند احتمال وجود دارد:

الف. مرگ طبيعي وجود ندارد. طبق اين معنا بايد گفت كه در آخرالزمان بعد از ظهور منجي، زندگي جاودانه مي‌شود و بهشت هم همين جا خواهد بود؛ چنان كه بيشتر يهوديان به اين مطلب قايل هستند.

ب. بيماري و مرگ ناگهاني، به سب پيشرفت علم از بين مي‌رود و همه عمر طولاني خواهند داشت.

ج. شايد از بين رفتن مرگ معنوي باشد؛ زيرا كتاب مقدس در بعضي عبارات، گناه را باعث مرگ، و عمل صالح را مايه حيات و نجات، شمرده است و چون آن زمان، جامعه از گناه پاك مي‌شود، مرگ وجود نخواهد داشت.

  1. در آخرالزمان، به علت از بين رفتن گناه و شرك و موحد شدن امت‌ها، خداوند نعمت را بر قوم نازل مي‌كند و قحطي را از بين مي‌برد؛ به گونه‌اي كه بعد از آن، ديگر جامعه دچار قحطي نمي‌گردد، و محصولات نيز فراوان مي‌شود و باران به اندازه كافي و در فصل خود خواهد باريد.

 «...و غله را خوانده آن را فراوان خواهم ساخت و ديگر قحط بر شما نخواهم فرستاد. و ميوه درختان و حاصل زمين را فراوان خواهم ساخت،تا ديگر ميان امت‌ها متحمل رسوايي قحط نشود».[8]

در جاي ديگر مي‌گويد:

« ايشان و اطراف كوه خود را بركت خواهم داد.باران را در موسمش خواهم بارانيد و بارش‌هاي بركت خواهد بود. و درختان صحرا، ميوه خود را خواهند آورد و زمين، حاصل خويش را خواهد داد».

دين مسيح

در دين مسيح، درباره اتفاقات كيهاني و طبيعي، از كتاب مقدس آيات چنداني نمي‌توان يافت. تنها در برخي از قسمت‌ها و آيات، اشاره‌اي به آن‌ها مي‌شود؛ از جمله:

  1. در آخرالزمان، آسمان و زمين جديد، پديد مي‌آيد. معلوم نيست مراد از آسمان و زمين جديد، بعد از معدوم شدن آن‌ها است يا اين‌كه اوضاع و احوال آسمان و زمين به كلي تغيير مي‌كند و داراي خير و بركات زياد و اثرات جديد مي‌شود:

« و ديدم آسماني جديد و زميني جديد چون كه آسمان اول و زمين اول درگذشت».[9]

شايد از عبارت بعدي بتوان فهميد كه همه چيز ـ از جمله آسمان و زمين ـ از نو به وجود مي‌آيند:

« گفت: الحال همه چيز را نو مي‌سازم».[10]

  1. مرگ از بين خواهد رفت و چنين برداشت مي‌شود كه انسان‌ها داراي حيات ابدي مي‌شوند:

« و خدا هر اشكي را از چشمان ايشان پاك خواهد كرد و بعد از آن، مرگ نخواهد بود. و ماتم و ناله و درد ديگر رو نخواهد نمود».[11]

ممكن است منظور از نبود درد و ناله، نبود مرگ باشد كه به طور معمول بستگان متوفي به آن مبتلا مي‌شوند. شايد هم به سبب از بين رفتن بيماري و گرفتاري‌هاي طبيعي باشد. احتمال ديگري نيز وجود دارد كه عبارت است از نبود ظلم و تعدي به حقوق ديگران و استقرار عدالت در جامعه. در فقرات بعد آمده است:

« من به هر كه تشنه باشد، از چشمه حيات مفت خواهم داد».[12]

  1. زمين به ويژه شهر اورشليم، بعد از خرابي و محاصره و عذاب، دوباره آباد و خرم مي‌شود:

« و شهر مقدس اورشليم جديد را ديدم كه از جانب خدا از آسمان نازل مي‌شود، حاضر شده چون عروسي كه براي شوهر خود آراسته است».

و در جايي ديگر مي‌گويد:

« و شهر مقدس اورشليم را به من نمود كه از آسمان از جانب خدا نازل مي‌شود و جلال خدا را دارد و نورش مانند جواهر گرانبها است؛ چون يشم بلورين».[13]

دين اسلام

الف. آيات

در قرآن كريم، آيه‌اي نيست كه به صراحت اوضاع طبيعي دوران آخرالزمان و پس از آمدن منجي را بيان كند؛ ولي آيات متعددي وجود دارد كه مي‌فرمايد: اگر تقوا و عمل صالح داشته باشيد و شكرگزار نعمت‌هاي الهي باشيد، خداوند، نعمت‌هايش را بر شما فرو مي‌فرستد؛ مانند آيات زير:

  1. « اگر مردم آبادي‌ها ايمان آورده و تقوا پيشه ساخته بودند، بركات آسمان و زمين را به رويشان مي‌گشوديم».[14]
  2. « پس گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او آمرزنده است، تا از آسمان، برايتان پي در پي باران فرستد و شما را به اموال و فرزندان مدد كند و برايتان بستان‌ها و نهرها بيافريند».[15]

ب. روايات

طبق آنچه در اين باب، از روايات فهميده مي‌شود، زمان ظهور و حكومت منجي، نعمت در جامعه زياد مي‌شود و حتي حيوانات نيز از نعمت‌ها برخوردارند. باران‌هاي فراوان در فصل خود مي‌بارد و زمين آنچه كه استعداد دارد مي‌روياند، و بيماري‌هاي مهلك نيز از بين مي‌روند.[16]

  1. ابو سعيد خدري از پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل كرده است كه فرمود:

« عمر حكومت مهدي هفت، هشت يا نُه سال است. امت من، در زمانش به اندازه‌اي از نعمت برخوردار مي‌شوند كه به طور قطع هيچ امتي چنان از نعمت‌ها برخوردار نشدند و حتي اختصاص به انسان‌هاي درستكار ندارد؛ بلكه شخص فاجر هم از آن برخوردار مي‌شود. از سويي آسمان، مرتب بر انسان‌ها باران مي‌بارد. از طرفي زمين هم از روياندن گياه خودداري نمي‌كند».[17]

  1. در حديثي از امام حسن عسكري(علیه السلام) آمده است كه فرموده:

« خداوند، هر زمان و دوره‌اي، از زمان آدم(علیه السلام) تا قيامت، به سبب وجود حجت خود بر روي زمين، بلا را از اهل زمين دور مي‌كند. به بركت او باران مي‌بارد و نيز به واسطه او است كه زمين، بركات و ميوه‌هاي خود را آشكار مي‌سازد. يكي از آن حجت‌ها، مهدي موعود است كه در زمان او به سبب وجودش، چنين آثاري مترتب مي‌شود».[18]

سيد بن طاووس در الفتن و الملاحم از پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) حديثي را نقل مي‌كند كه چنين است:

« يخرج في آخر امتي، المهدي، يسعيه الله الغيث و تخرج الارض نباتها».

  1. روايتي اين چنين نيز از اميرمؤمنان(علیه السلام) وارد شده است:

« در آخرالزمان، آن‌قدر باران بر زمين مي‌بارد و روي زمين سبز و خرم مي‌شود كه اگر كسي از عراق تا شام مسافرت كند، پاي خود را بر زمين نمي‌گذارد، مگر اين‌كه آن نقطه سبز و خرّم است. حتي به سبب كثرت نعمت، حيوانات درنده و چهارپايان نيز با يك‌ديگر در آشتي به سر مي‌برند».[19]

  1. در آخر الزمان، معادن زمين زير سايه حكومت عدل، قابل استخراج و دسترسي است و همه از اين نعمت به طور مساوي برخوردار مي‌شوند. بر اين اساس، فقر و تنگدستي از جامعه دور مي‌شود. رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

« انّه يستخرج الكنوز، و تقسِّمُ المال».

آن حضرت، حديثي ديگر، مي‌فرمايد:

« در زمان مصلح، اهل زمين و آسمان، پرندگان، حيوانات درنده، ماهيان دريا، از فراواني نعمت بهره‌مند مي‌شوند. آب نهرها فراوان، ميوه‌هاي درختان چند برابر و معادن استخراج مي‌شود».[20]

اَشراط الساعة

چنان كه پيش‌تر گفته شد، اصطلاحي در اسلام مطرح است كه جايگاه مهمي در مبحث كلامي دارد و مسائل زيادي حول آن مطرح شده است كه « اشراط الساعة» ناميده مي‌شود.

در قرآن مجيد، آيات فراواني مربوط به اصطلاح مذكور آمده كه از نزديكي قيامت و علايم آن سخن مي‌گويد.

« أشراط» جمع « شَرَط» و بر وزن « هَدَف» به معناي علامت است و منظور از كلمه « ساعة»، قيامت مي‌باشد. حوادث مربوط « اشراط الساعة»، چند دسته هستند: حوادث قبل از واقعه پايان عالم، حوادث در آستانه تحقق واقعه و حوادث بعد از آن كه همزمان با رستاخيز صورت مي‌گيرد؛ همان‌گونه كه فصول نوشتار حاضر نيز بر اين سبك و سياق تدوين شده است.

قرآن كريم مي‌فرمايد:

« آيا آن‌ها جز اين انتظار دارند كه قيامت ناگهان برپا شود [آن‌گاه ايمان آورند]؛ در حالي كه هم اكنون نشانه‌هاي آن آمده است؟».[21]

بسياري از مفسران اعتقاد دارند منظور از « اشراط» در آيه فوق بعثت پيامبر اسلام و نزول قرآن است. دليل بر اين مدعا، اين حديث معروف نبوي است:

« بعثت من و قيامت، مانند فاصله دو انگشت سبابه و وسطي است».

و در حديث ديگر فرموده است:

« از نشانه‌هاي قيامت، برچيده شدن علم، آشكار شدن جهل، شرب خمر و كثرت زنا است».[22]

شايد از مشروح‌ترين توضيحات « اشراط الساعة»، حديثي است كه در آن، سؤال و جواب‌هايي بين پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) و جناب سلمان ردّ و بدل مي‌شود. در اين حديث شريف، پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خصوصيات و ويژگي‌هاي متعدد كيهاني، اجتماعي و معنوي را ذكر مي‌فرمايند كه در فصول آينده به تناسب مقام، اين موارد را ذكر مي‌كنيم.

خلاصه سخن آن كه، اصطلاح « اشراط الساعة» با اصطلاح « آخرالزمان» در اسلام متفاوت است؛ گرچه در علايم و نشانه‌ها شباهت‌هاي زيادي با يك‌ديگر دارند و همين امر باعث تحير و اشتباه برخي شده است. به بيان ديگر اصطلاح « اشراط الساعه» در اسلام، معادل آخرالزمان در دو دين يهود و مسيحيت است؛ زيرا مراد آن‌ها از آخرالزمان، آغاز دوره‌اي جديد از زندگي بشر است كه با دوره قبل از خود تفاوت اساسي دارد.

به بيان ديگر، شايد بتوان گفت رابطه « اشراط الساعة» با « آخرالزمان» رابطه اخص و اعم است؛ زيرا در منابع اسلامي يكي از علايم قيامت، ظهور منجي است كه آغاز دوره آخرالزمان است و علايم ديگر آخرالزمان نيز، جزئي از علايم قيامت و مقدمه آن به حساب مي‌آيد.

به تعبير ديگر، رابطه آخرالزمان با اشراط الساعه رابطه مقدمه و ذي المقدمه است؛ زيرا از آيات و روايات چنين برداشت مي‌شود كه، آخرالزمان مقدمه‌اي براي ورود به آخرت و آماده شدن بشر براي حضور در دادگاه عدل الهي است، تا حجت را بر همه اقوام عالم تمام گرداند.

بنابراين با توجه به اهميت موضوع از علايم « اشراط الساعة» به تناسب، بعد از علايم آخرالزمان نام برده و توضيحات لازم آورده مي‌شود.

علايم كيهاني اشراط الساعة

1. ظاهر شدن دود در آسمان

يكي از نشانه‌هاي اشراط الساعة و برپايي قيامت، پديدار شدن دود غليظ در آسمان است. خداوند در قرآن كريم مي‌فرمايد:

« منتظر روزي باش كه آسمان، دود آشكاري پديد آورده، همه مردم را فرا مي‌گيرد، اين عذاب دردناكي است».[23]

در تفسير آيه فوق چند نظريه وجود دارد:

الف. آيه فوق، درباره عذاب روز قيامت است كه دود بر سر مجرمان و گناهكاران سايه مي‌افكند؛ اما اين تفسير آيه با توجه به قرائن و شواهد، بعيد به نظر مي‌رسد. يكي از آن قرائن، تقاضاي كافران در برطرف شدن اين عذاب است كه خداوند مي‌فرمايد:

« ما اين عذاب را برطرف مي‌سازيم؛ ولي مجددا به كار خود برمي گرديد».[24]

ب. تفسير ديگر، ارتباط آيه با كفار زمان پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است كه دچار قحطي و خشكسالي شدند و از آن حضرت برطرف شدن عذاب را درخواست كردند. با دعاي حضرت، اين عذاب برطرف شد؛ ولي آن‌ها همچنان بر كفر خود باقي ماندند.

اين تفسير صحيح است؛ اما با توجه به اين‌كه دخان اين‌جا به معناي عذاب به كار برده شده كه يك معناي مجازي است و معناي ظاهر و حقيقي اراده نشده، تفسير برتر نمي‌باشد.

ج. طبق تفسير ديگر، آشكار شدن دود، يكي از علامات نزديك شدن قيامت شمرده شده است و مردم از خداوند خلاصي از آن را درخواست مي‌كنند. دعاي آن‌ها پذيرفته مي‌شود؛ ولي عده‌اي از منكران ايمان نمي‌آورند.

مويد اين تفسير، احاديثي است كه از پيامبر راجع به اين علامت از منابع فِرَق مختلف مسلمانان نقل شده است. از جمله در اين حديث كه پيامبر مي‌فرمايند:

« چهار چيز از نشانه‌هاي نزديك شدن قيامت است: اول ظهور دجال، دوم نزول عيسي، سوم آتشي است كه از قعر زمين عدن بر مي‌خيزد و چهارم دود (دخان) است».

حذيفه كه راوي حديث است از محضر مبارك پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال مي‌كند: منظور از دود چيست؟ حضرت مي‌فرمايند:

« دودي كه بين مشرق و مغرب را پر مي‌كند، و چهل شبانه روز باقي مي‌ماند، در اين حال به مومن حالتي شبيه زكام دست مي‌دهد، و كافر هم چون مستان خواهد بود، و دود از‌بيني و گوش‌ها و پشت او بيرون مي‌آيد».[25]

2. متلاشي شدن كوهها

آيات متعددي متلاشي شدن كوهها را بيان مي‌فرمايند كه مراحل مختلفي هم دارد: كوهها به لرزه در مي‌آيند،[26] و از جا كنده مي‌شوند[27] و سپس به حركت در مي‌آيند.[28] در مرحله بعد كوه‌ها درهم كوبيده مي‌شوند،[29] سپس به صورت توده‌اي از شنهاي متراكم در مي‌آيند،[30]  آن‌گاه به صورت پشم زده شده خواهند شد،[31]  سپس به صورت گرد و غبار درآمده در فضا پراكنده مي‌شوند[32] و در نهايت به صورت سراب در مي‌آيند.[33]

3. انفجار درياها

يكي از علايم قيامت، انفجار و برافروخته شدن درياها است.[34] شايد انفجار، معناي ظاهري آن باشد؛ زيرا آب از دو عنصر اكسيژن و هيدروژن تشكيل شده كه هر دو قابل اشتعال هستند و شايد به سبب متلاشي شدن كوه‌ها و بالا آمدن سطح درياها باشد كه به فراگير شدن آب، در تمام نقاط زمين منجر مي‌شود.

4. زلزله‌هاي عظيم و ويرانگر

در آستانه قيامت، زلزله‌هاي بزرگ و بي‌سابقه‌اي رخ مي‌دهد كه تمام كره زمين را به لرزه در مي‌آورد و عده زيادي از انسان‌ها را در يك لحظه در درون زمين مدفون مي‌كند. اين واقعه آن‌قدر مهم و مهيب است كه مادر، فرزند شيرخوار خود را فراموش و زن باردار، جنين خود را سقط مي‌كند. مردم از تحير، حالت مستي پيدا مي‌كنند.[35] البته احتمال ديگر وجود دارد كه اين آيات، مربوط به قيامت باشند.

  1. ايجاد آسمان و زمين جديد

پيش از قيامت، آسمان و زمين، مانند غباري مي‌شوند و بساط آن‌ها برچيده شده و همچون طوماري درهم پيچيده مي‌شوند.[36] آسمان و زمين جديدي متناسب با آن عالم خلق مي‌شود.[37] آيات ديگري كه درباره خاموش شدن خورشيد و ماه است نيز ناظر به اين مطلب مي‌باشد.[38] علم جديد نيز اين مطلب را تأييد مي‌كند كه عمر خورشيد بر اثر فعل و انفعالات و انفجارهاي عظيم، روزي تمام مي‌شود و اين ستاره عظيم، خاموش و بي‌نور مي‌شود. از ظاهر آيات برمي‌آيد اين حوادث به سرعت و ناگهاني روي مي‌دهد و پس از آن، عمر جهان پايان مي‌پذيرد. در حديثي آمده است كه پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) بعضي از علايم قيامت را براي اصحاب بيان مي‌فرمايد؛ از جمله: پيدا شدن ستاره دنباله دار، باران كم و بي‌موقع.[39]

همچنين اميرمؤمنان(علیه السلام) در بيان نشانه‌هاي قيامت مي‌فرمايد:« كوه‌هاي سر به فلك كشيده، درهم و با زمين هموار مي‌شد و درهم مي‌شكند. سنگ‌هاي سخت و استوار، مانند سرابي لرزان مي‌شود. جاهاي بلند و سنگي، هموار و صاف مي‌شود؛ به گونه‌اي كه بلندي و پستي وجود نخواهد داشت».[40]

نتیجه:

چند برابر شدن نور خورشيد و روشنايي ماه، و شفادهندگی نور خورشید، و جاری شدن آبی روان و شفا دهنده از اورشلیم در آخرالزمان، پديد آمدن آسمان و زمين جديد، و از بین رفتن مرگ در زمان ظهور و حكومت منجي، فراوانی نعمت در جامعه که حتي حيوانات نيز از آن نعمت‌ها برخوردارند، بارش باران‌هاي فراوان در فصل خود و مستعد شدن زمين برای روییدن، و از بین رفتن بيماري‌هاي مهلك از جمله مواردی است که در باره آخر الزمان در سه دین یهودیت و مسیحیت و اسلام  مطالبی راجع به آن ذکرشد. و رابطه آخرالزمان با اشراط الساعه نیز مانند رابطه ای بین مقدمه با ذي المقدمه بیان گردیده است.

پی‌نوشت‌ها:

[1]. عهد عتيق، اشعياء، 60: 19، 30: 26.

[2]. همان، ملاكي، 4: 2.

[3]. عهد عتيق، حزقيال، 47: 9.

[4]. همان، 47: 12.

[5]. همان، 16: 55.

[6]. عهد عتيق، اشعياء، 54: 11 ـ 12، 60: 3.

[7]. همان، اشعياء، 25 : 8.

[8]. عهد عتيق، حزقيال، 36:29ـ30.

[9]. عهد جديد، مكاشفه يوحنا، 21: 1.

[10]. همان.

[11]. همان، 21: 4.

[12]. همان، 6.

[13]. همان، 2 و 10.

[14]. اعراف (7): 96.

[15]. نوح (71): 10ـ12.

[16]. الزام الناصب، ص 163؛ البرهان، ب اول؛ بحارالانوار، ج 10 و ج 52، ص 327.

[17]. فرائدالسمطين، ج 2، ص 315.

[18]. كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 384.

[19]. منتخب الاثر، ج 3، فصل 4، ب 8، ص 144ـ146.

[20]. همان، 133ـ146.

[21]. محمد (47): 18.

[22]. نورالثقلين، ج 5، ص 37 و 41.

[23]. دخان (44): 10.

[24]. همان، 15.

[25]. درالمنثور، ج 7، ص 408.

[26]. مزمّل (73): 14.

[27]. حاقه (69): 14.

[28]. طور (52): 10.

[29]. حاقه (69): 14.

[30]. مزمّل (73): 14.

[31]. قارعه (101): 5.

[32]. واقعه (56): 5ـ6.

[33]. نبأ (78): 20.

[34]. انفطار (82): 3؛ تكوير (81): 6.

[35]. حج (22): 1ـ2.

[36]. انبياء (21): 104.

[37]. ابراهيم (14): 41.

[38]. انفطار (82): 2؛ مرسلات (77): 8؛ قيامت (75): 8ـ11.

[39]. بحارالانوار، ج 6، ص 305.

[40]. نهج البلاغه، خطبه 195.

- برگرفته از کتاب آخر الزمان در ادیان ابراهیمی، چاپ اول 1389، ص160-170.