مقدمه:
در اينبخش، حوادث اجتماعي پيش از پايان عالم در سه دين ابراهيمي بررسي ميشود. حوادثي كه ناشي از ظلم، بيعدالتي، فساد و فزون طلبي بشر در اين دوره انجام ميگيرد و طبقه مظلوم و محروم جامعه از آن به ستوه آمده و منتظر نجاتبخشي حقيقي هستند. نگرش اديان توحيدي به اين مقطع نيز منفي است. در این نوشتار بعد اجتماعی پیش از پایان عالم در دین مسیحیت مورد بررسی قرار گرفته است.
هزاره گرايي
هزاره گرايي،[1] به معناي ظهور منجي در آغاز هزاره، در بسياري از فرهنگها و اديان وجود دارد. هزاره گرايي، ميراث قديم اديان است كه با آغاز هزاره جديد در جوامع مسيحي رواج يافت. اين آرمان در سال( 1000م) به نهايت اوج خود رسيد. در سال( 1999) با نزديك شدن پايان هزاره دوم ميلادي و آغاز هزاره سوم، هزاره گرايي در جهان مسيحيت رونقي مجدد يافت و اين شور و التهاب به حدي رسيد كه دانشمندان علوم اجتماعي از آن به عنوان «جنون هزاره اي» ياد كردند.
واژه لاتيني «Millenniulism» و معادل يوناني آن «Chilius» در لغت به معناي يك دوره هزار ساله است. سنت هزاره بر ادبيات مكاشفهاي يهود و كتاب مكاشفه يوحنّا استوار است. بر اساس آن سنت، مسيح پس از اينكه بار ديگر به شكل يك جنگاور آشكار شود، بر ابليس پيروز شده، او را در بند خواهد كرد. آنگاه ملكوت خدا را پديد خواهد آورد و شخصاً هزار حكم خواهد راند. قديساني كه در ايمان ثابت مانده و جان بر سر آن نهادهاند، از خاك بر ميخيزند و در پادشاهي او به كهانت ميپردازند. در پايان اين دوره، شيطان، تا چندي آزاد خواهد ماند و سرانجام كشته خواهد شد. آنگاه رستاخيز همه مردگان، واپسين داوري و آخرين رستگاري فرا خواهد رسيد.[2]
طبق مكاشفه يوحنا، حضرت عيسي شيطان را در بند ميكند و هزار سال با قديسان خود و شهيدان مسيحيت كه تعدادشان زياد است، سلطنت ميكند. سپس تعدادي از شيطانها آزاد ميشوند و براي جنگ با نيكان و تسخير شهر قدس، لشكر كشي ميكنند؛ ولي به اراده و امداد خداوند، نابود ميشوند. البته بعضي قائلند، سلطنت هزار ساله حضرت عيسي(علیه السلام) به بهشت مربوط ميشود؛ زيرا شيطان به آنجا راهي ندارد. شايد دليل عمده اين تفسير، اعتقاد مسيحيت درباره آخرالزمان و ملكوت خدا باشد؛ زيرا ايشان اعتقاد دارند ملكوت خدا و حكومت عدل و داوري مسيح در آخرالزمان، همراه رجعت و رستاخيز مردگان صورت ميگيرد و نيكوكاران، زندگي و حيات ابدي مييابند.
انديشه موعود
اين انديشه در مسيحيت سه گونه است:
- همان موعود يهودي است كه در آن، عيساي ناصري، نقش نجاتبخش را دارد و انتظار ديرينه يهود را محقق ميكند.
- كسي كه در آخرالزمان با عنوان « داور جهاني» رجعت ميكند.
- شخصي غير از مسيح است كه وعده آمدن او را ميدهد و با نامهاي « تسلي دهنده و روح راستي» ميآيد و عيسي بر جلالت و حقانيت او شهادت ميدهد. مسيحيان اعتقاد دارند اين شخص، همان روح القدس است كه پس از مسيح، ظهور كرد و همواره بر كليسا حكم رانده است.
اما درباره نوع اول موعود، يهوديان كه مدتها قبل وعده آن را داده بودند، در پذيرش مسيح، مقاومت از خود نشان دادند و به راحتي نپذيرفتند؛ زيرا ميگفتند: « مسيح موعود» بايد از نسل داوود باشد به دليل وعدههايي كه در عهد عتيق آمده است. نيز تاكيد داشتند كه مسيح بايد پادشاه باشد و حال آنكه عيساي ناصري، فاقد اين خصوصيات است.
يهود،قايل به پسر خدا بودن مسيح نبود؛ در صورتي كه مسيحيت، او را پسر خدا معرفي كرد:
« عيسي ميدانست پدر، همه چيز را به دست او داده است و از نزد خدا آمده و به جانب خدا ميرود».[3]
اما چند جا خودش را پسر انسان معرفي ميكند:
عيسي بديشان گفت: « وقتي پسر انسان را بلند كرديد، آن وقت خواهيد دانست كه من هستم».[4] و جاي ديگر آمده است:
« كسي به آسمان بالا نرفت، مگر آن كس كه از آسمان پايين آمد؛ يعني پسرانسان كه در آسمان است».[5]
نجات بخشي عيسي در عهد جديد، با قيام اجتماعي يا برپايي حكومت و حتي با تربيت معنوي جامعه، صورت نگرفت؛ بلكه با رنجي محقق شد كه در مقام « بنده رنجكش»[6] به جان خريده بود. اين نوع انديشه نجات، از نوع نجاتبخش فردي است. هر كس به او ايمان آورد، نجات مييابد. او مردم را از گناه نجات داد؛ گناهي كه انسان اوليه مرتكب شده بود.[7]
اما نوع دوم موعود، بشارت دهنده رجعت عيسي به عنوان داور آخرالزمان است. گرچه مسيح به عنوان كفاره گناه اوليه انسان، رنج ديد و مصلوب شد، اما در انجيل وعده آمدن دوباره او داده شده است:[8] اما از آن روز هيچ كس اطلاع ندارد، حتي ملائكه آسمان؛ جز پدر من و بس. و لكن چنان كه ايام نوح بود، ظهور پسر انسان نيز چنان خواهد بود.[9]
اين نوع كه در آينده خواهد آمد و باعث نجات انسان ميشود، نجاتبخش جمعي است.
نوع سوم موعود، با دو نوع گذشته كاملا متفاوت است؛ نه مسيحي كه يهود منتظر آمدن او هستند، نه مسيحي كه بين مسيحيان به عنوان پيامبر آخرالزمان و منجي پذيرفته شده است؛ بلكه در جايگاه « تسلي دهنده» كه براي هدايتگري امت در خواست ميشود:
« لكن تسلي دهنده؛ يعني روح القدس كه پدر، او را به اسم من ميفرستد، او همه چيز را به شما تعليم خواهد داد».[10]
از ظاهر آيات متعدد، برداشت ميشود كه منجي آخرالزمان شخص ديگر است كه شايد از بعضي عبارات، آمدن پيامبر اسلام استنباط شود؛ مثل:
« وليكن چون او ـ يعني روح راستي ـ آيد شما را به جميع راستي هدايت خواهد كرد؛ زيرا از خود تكلم نميكند؛ بلكه به آنچه شنيده است، سخن خواهد گفت و از امور آينده، به شما خبر خواهد داد».[11]
اين تعبير، بسيار شبيه به عبارتي است كه در كتاب مقدس مسلمانان آمده است:{وَمَا يَنْطِقُ عَنْ الْهَوَي إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَي}.[12]
البته به عقيده مسيحيان، منظور از روح راستي، « تسلي دهنده» و پيامبر يا وصي پيامبر نيست؛ بلكه روح القدس است كه طبق ظاهر آيات، خلاء مسيح را جبران ميكند. اين نوع، بيشتر با نجات بخش صرفاً معنوي ميسازد.
انديشه موعود در مسيحيت، با پايان جهان و داوري نهايي پيوند ميخورد؛ اما « هزاره گرا»[13] نيز هست. بعضي از مسيحيان، آمدن مسيح را در رأس هزاره انتظار ميكشند. موعود مسيحي، شخصي است؛ اما جنبه الوهي دارد.
وقايع اجتماعي پيش از ظهور منجي در دين مسيحيت
1. اختلافات اقوام، جنگ و درگيريها
در بعضي موارد در كتب آسماني آمده است كه كشورها و اقوام مختلف در آخرالزمان با هم جنگ و اختلاف دارند و از اين بابت، فساد و اضطراب بين مردم زياد ميشود؛ اما مؤمنان را به صبر توصيه ميكند و ميگويد: وجود اين امور در آخرالزمان، ضروري است:
و چون اخبار جنگها و فسادها را بشنويد، مضطرب مشويد؛ زيرا كه وقوع اين امور اول ضروري است؛ لكن انتهاي عالم نيست. سپس به ايشان گفت: قومي با قومي و مملكتي با مملكتي مقاومت خواهند كرد.[14]
در جاي ديگر آمده است: از جنگها خواهيد شنيد و شايعات جنگها؛ زيرا ملتي برضد ملتي برخواهد خاست، و مملكتي برضد مملكت ديگر.[15]
دنيا در آخرالزمان، به دوران نوح(علیه السلام) تشبيه شده است؛ يعني همانطور كه در زمان نوح، فساد و خشونت بر روي زمين زياد شده بود، در آخرالزمان هم چنين خواهد شد.[16]
2. وجود ظلم و بيعدالتي حكام
قبل از اين، همه بر شما دست اندازي خواهند كرد و جفا نموده شما را به كنائس و زندانها خواهند سپرد. و در حضور سلاطين و حكام به سبب نام من، خواهند برد و اين براي شما به شهادت خواهد انجاميد….[17]
3. ظهور ضد مسيح
چند فصل از انجيل، به آمدن شخصي مستبد و اهريمني در آخرالزمان اختصاص داده شده كه به ضد مسيح يا « جانور» موسوم است و با تشكيل حكومت واحد جهاني، تمام دنيا را مطيع خود ميكند.[18]
طبق گفته انجيل، پيمان يا موافقت نامه صلح به مدت هفت سال، نقش مهم و محوري در رهبري ضد مسيح دارد كه به سبب آن، صلح موقت بين اسرائيل و كشورهاي عرب ايجاد خواهد شد. چند سالي بعد از امضاي پيمان، ضد مسيح آن را لغو ميكند و بيت المقدس را پايتخت خود قرار داده، تمام اديان را ممنوع خواهد كرد. مسيح، اين زمان را مصيبت بزرگ اعلام ميكند:
« اين هنگام، زمان مصيبت بزرگ است؛ آنچنان كه از زمان پيدايش جهان وجود نداشته است».[19]
در برخي آيات، ضد مسيح كه همان دجال است، كسي معرفي شده كه مسيح را انكار ميكند:
« و هر روحي كه عيسي مسيح مجسم شده را انكار كند، از خدا نيست و اين است روح دجال كه شنيده ايد او ميآيد و الآن هم در جهان است».[20]
از برخي آيات ديگر برداشت ميشود آمدن دجال در اعتقادات مسيح ضروري و حتمي است و تا او نيايد و مردم آزمايش نشوند، منجي نخواهد آمد و آخر الزمان محقق نخواهد شد:
« زنهار كسي به هيچ وجه شما را نفريبد؛ زيرا كه تا آن ارتداد اول واقع نشود و آن مرد شرير ـ يعني فرزند هلاكت ـ ظاهر نگردد، آن روز نخواهد آمد».[21]
4. آمدن الياس قبل از ظهور مسيح
در عهد جديد به آمدن الياس قبل از ظهور منجي اشاره شده است. ابتدا بايد الياس ظهور كند و با اصلاح جامعه زمينه را براي آمدن مسيح، آماده سازد و اين اتفاق حتمي است. عيسي(علیه السلام) در جواب شاگردان كه پرسيدند: « آيا الياس ميآيد؟» جواب ميدهد:
« الياس البته اول ميآيد و تمام چيزها را اصلاح خواهد كرد».[22]
در جاي ديگر، همين مطلب آمده با اين اضافه كه گويا مراد از الياس، همان يحياي تعميد دهنده است. البته اين، برداشت شاگردان حضرت عيسي(علیه السلام) است: او در جواب گفت: « البته الياس ميآيد و تمام چيزها را اصلاح خواهد كرد؛ لكن به شما ميگويم كه الحال الياس آمده است و او را نشناختند؛ بلكه آنچه خواستند با او كردند؛ همان گونه كه پسر انسان نيز از ايشان زحمت خواهد ديد». آنگاه شاگردان دريافتند كه درباره يحياي تعميد دهنده با ايشان سخن ميگفت.[23]
5. ويراني و سقوط اورشليم
در كتاب مقدس، خرابي و محاصره اورشليم و سقوط آن در دوره قبل از متن آخرالزمان و آمدن منجي پيشبيني شده و به پيروان خود توصيه كرده است كه به بيرون و بيابانها بگريزند:
« آنگاه هر كه در يهوديه باشد، به كوهستان بگريزد».[24]
در جاي ديگر، به تمام مواردي كه ذكر شد، تصريح ميكند:
« و چون ببينيد كه اورشليم با لشكرها محاصره شده است، آنگاه بدانيد خرابي آن رسيده است. آنگاه هر كه در يهوديه باشد، به كوهستان فرار ميكند و هر كه در شهر باشد، بيرون ميرود و هر كه در صحرا بوَد، داخل شهر نشود».[25]
6. خرابي هيكل
در موارد بسيار در كتاب عهد جديد، عيسي تصريح ميكند هيكل در دوره قبل از آمدن منجي، ويران ميشود:
پس از هيكل بيرون شده، گفت: « آيا همه اين چيزها را ميبينيد؟ هر آينه به شما ميگويم در اينجا سنگي بر سنگي گذارده نخواهد شد كه به زير افكنده نشود».[26]
در جاي ديگر علاوه بر مطلب بالا، چنين فهميده ميشود كه حواريون از جلال و عظمت و زيبايي هيكل متعجب ميشوند؛ اما عيسي در جواب ميگويد: آن روز، همه اين عمارتها ويران ميشوند:
و چون او از هيكل بيرون ميرفت، يكي از شاگردانش به او گفت: « اي استاد! ملاحظه فرما چه نوع سنگها و چه عمارتهايي است! »عيسي در جواب وي گفت: « آيا اين عمارتهاي عظيم را مينگري؟ بدان كه سنگي بر سنگي گذارده نخواهد شد، مگر آن كه به زير افكنده شود».[27]
با استفاده از آيات بعدي انجيلهاي ذكر شده، خرابي هيكل، مانند ويراني و سقوط اورشليم بر اثر حوادث و اتفاقات ناگوار جنگ و اختلاف و حمله اقوام ديگر است.
علاوه بر خرابي و سقوط اورشليم و خرابي هيكل، آزار و اذيت، اسارت و شهادت حواريون و پيروان مسيح نيز پيشبيني شده است:
آنگاه شما به مصيبت سپرده خواهيد شد و همه امتها به سبب اسم من، از شما نفرت ميگيرند.[28]
اما در انتها به صبر و استقامت سفارش ميكند:
« لكن هر كس تا به انتها صبر كند، نجات مييابد».[29]
7. ظهور پيامبران دروغين
عيسي به حواريون و پيروان خود مكرر توصيه نموده كه قبل از آمدن پسر انسان، افرادي به دروغ ادعا ميكنند منجي و پسر انسان هستند و شما را به قصد فريب، به جانب خود دعوت ميكنند؛ اما هوشيار و آگاه باشيد و شما منتظر منجي واقعي باشيد:
« زنهار كسي شما را گمراه نكند؛ از آن رو كه بسا به نام من آمده و خواهند گفت: من مسيح هستم و بسياري را گمراه خواهند كرد».[30]
از اين عبارت فهميده ميشود كه عدهاي به دنبال مدعيان دروغين مسيح خواهند رفت و در جامعه گروههاي منحرف تشكيل ميگردد. در چند بند بعدي ميگويد:
« و بسا انبياي دروغين ظاهر شده، بسياري را گمراه ميكنند».[31]
در بياني ديگر، مدعيان دروغين مسيح را داراي معجزات خارق العاده معرفي ميكند كه باعث گمراهي عدهاي ميشود:
« پس هر گاه كسي به شما بگويد: « اينك مسيح در اينجا است يا اينك در آنجا». باور نكنيد؛ از آن رو كه مسيحيان و انبياي دروغين ظاهر شده، از ايشان آيات و معجزات صادر خواهد شد، به قسمي كه اگر ممكن بود، برگزيدگان را هم گمراه ميكردند».[32]
آنچه تاريخ مؤيّد آن است، ظهور پيامبران و مسيحاي دروغين است كه ذكر دو نمونه خالي از لطف نيست: چند قرن پس از ميلاد، شخص دلباخته و پرشوري به نام موسي در جزيره «كرت» برخاسته و خود را مسيحا خواند و تمام جوامع يهودي جزيره را كه آن زمان از مراكز يهود بود، مجذوب خود ساخت.
او ادعا كرد يك روز مردم را از درياي مديترانه عبور داده، به فلسطين ميبرد و آنجا دولت موعود را تشكيل ميدهد. يهوديان كه اعتقاد محكمي به او پيدا كرده بودند، امور عادي زندگي خود را رها كرده و با اين اميد تمام اموال خود را به او بخشيده و همراهش به سوي دريا رفتند. خود او بر صخرهاي كه مشرف به دريا بود، ايستاد و به مريدان خود دستور داد وارد دريا شوند. دريا مانند جريان موسي، شكافته ميشود؛ اما چنين اتفاقي نيفتاد و عده زيادي غرق شدند.
مورد ديگر « شبتاي صبي» نامدارترين مسيحاي دروغين است كه در سال( 1676م )درگذشت و فرقهاي به نام دونمه در تركيه به وجود آورد.
امر به آمادگي جامعه و زمينه سازي ظهور
در عهد جديد آمده است كه جامعه بايد خود را براي ظهور آماده كند؛ زيرا آمدن پسر انسان و منجي در روز و ساعتي نامعلوم خواهد بود و هيچ كس از آن اطلاع ندارد؛ لذا نبايد در غفلت و بيخبري به سر برند، تا عاقبتي شبيه قوم نوح پيدا كنند و غافلگير شوند:
« در آن زمان، مردم دنيا سرگرم عيش و نوش، مهماني و عروسي خواهند بود؛ درست همان طور كه در زمان نوح و قبل از آمدن طوفان بودند. در آن وقت كسي باور نميكرد كه واقعاً طوفاني در كار باشد، تا آنكه طوفان آمد و همه آنان را برد. آمدن پسر انسان نيز چنين خواهد بود».[33]
وعدههاي پيامبران پيشين
الف. درانجيل متي گفته شده است:
« هر آينه به شما ميگويم، تا اين همه واقع نشود اين طايفه نخواهد گذشت. ٭ آسمان و زمين زايل خواهد شد؛ ليكن سخن من هرگز زايل نخواهد شد. ٭ اما از آن روز و ساعت، هيچ كس اطلاع ندارد، حتي ملائكه آسمان جز پدر من و بس… ٭ ليكن اين را بدانيد كه اگر صاحب خانه ميدانست در چه پاس از شب دزد ميآيد، بيدار ميماند و نميگذاشت كه به خانهاش نقب بزند. ٭ لذا شما نيز حاضر باشيد؛ زيرا در ساعتي كه گمان نميبريد، پسر انسان ميآيد. ٭ پس آن غلام امين و دانا كيست كه آقايش او را بر اهل خانه خود بگمارد، تا ايشان را در وقت معين خوراك دهد. ٭ خوشا به حال آن غلامي كه چون آقايش آيد، او را در چنين كار مشغول يابد. ٭ هر آينه به شما ميگويم كه او را بر تمام مايملك خود خواهم گماشت. ٭ لكن هرگاه آن غلام شرير با خود گويد كه آقاي من در آمدن تأخير مينمايد. ٭ و شروع كند به زدن هم قطاران خود و خوردن و نوشيدن با ميگساران. ٭ هر آينه آقاي آن غلام آيد در روزي كه منتظر نباشد و در ساعتي كه نداند. ٭ و او را دو پاره كرده نصيبش را با رياكاران قرار دهد در مكاني كه گريه و فشار دندان خواهد بود».
ب. در انجيل مرقس[34] آمده است:
« اولاً دعا براي آمدن صاحب ملك و فرج خوانده شود و دوم آنكه هيچ كس جز خدا زمان ظهور را نميداند و امر ظهور در يك شب اصلاح ميشود. سوم آنكه منتظر او باشيد و غفلت نكنيد».
ج. در انجيل لوقا[35] آمده است:
در هنگام ظهور، كارگزاران دو گونه هستند؛ بعضي مخالف حضرت بوده و گروهي خود را براي ظهور و پاسداري مهيا ميكنند.
د. در جاي ديگر انجيل لوقا[36] آمده است:
« بعد از آن كه بلاهاي متعدد مثل خرابي اورشليم و اسيري قوم و اتفاقات آسماني رخ ميدهد، منجي با قدرت و جلال ظهور ميكند و اين، آغاز خلاصي و نجات است؛ اما حتماً اين وقايع بايد رخ دهد. بايد در اين امتحانات خود را حفظ كنيد و از آن غفلت نكنيد؛ بلكه هميشه بيدار و آماده باشيد».
منجي در دين مسيحيت
در منابع مقدس دين مسيح، مسأله منجي آخرالزمان روشنتر و بيشتر مطرح شده كه ممكن است علت آن، تحريف كمتر و متأخر بودن زمان موعود باشد.
انجيل متي[37]
در اين كتاب، آمده است:
« در آيندهاي كه جز خدا از آن آگاه نيست، فرزند انسان ميآيد؛ آن هم با جلال و عظمت كه ملائكه آن را همراهي ميكنند و به كمك آنها تمام يارانش در اقصي نقاط زمين جمع ميشوند؛ اما قبل از آن، گرفتاريها و بلاها بر مردم وارد ميشود. افراد كذاب كه به دروغ خود را منجي و پيغمبر ميخوانند، ميآيند. گفتههاي آنان را باور نكنيد؛ بنابراين آماده و منتظر باشيد؛ زيرا در زماني كه فكر نميكنيد، ظاهر ميشود. خوشا به حال كساني كه منتظر و آماده چنين روزي باشند».
همچنين ميگويد:
« با جلال و عظمت، همراه جميع ملائكه ميآيد و تمام امتها در نزدش حاضر ميشوند و او افراد را جدا و انتخاب مينمايد. از نشانههاي ظهورش، خسوف و كسوف و طلوع ستارههاي دنباله دار است كه مردم را به وحشت مياندازد. نيز جنگها و اختلافهاي زيادي قبل از ظهور، رخ ميدهد».[38]
انجيل لوقا
« براي آمدن پسر انسان، آماده و مهيا باشيد، همان طور كه شخص، منتظر آمدن آقاي خود از عروسي است؛ زيرا در ساعتي كه گمان نميكنيد، ميآيد. قبل از ظهور، علاماتي مثل خسوف و كسوف، اتفاقات آسماني و زميني و تنگي و فقر، پديد ميآيد؛ اما پسر انسان با جلال و عظمت ظهور ميكند كه آن، زمان خلاصي و راحتي شما است؛ بنابراين، هميشه بيدار باشيد و دعا كنيد، تا در آن هنگام، از نجات يافتگان و ياران پسر انسان باشيد».[39]
انجيل مرقس[40]
« پيش از آمدن پسر انسان، مصيبتهاي بزرگي رخ ميدهد كه تاكنون سابقه نداشته است كه اگر به سبب دوستان و برگزيدگان خدا نبود، همه هلاك ميشدند؛ اما اگر كسي گفت: « مسيح اينجا يا آنجا است» باور نكنيد (به سبب مصيبتهاي وارده) در آن ايام اتفاقات آسماني و زميني رخ ميدهد كه بعد از آن، پسر انسان با جلال و قوت همراه فرشتگان بر روي ابرها ميآيد؛ ولي از آن روز غير از پدر، هيچ كس حتي فرشتگان و خود پسر هم خبر ندارد. بنابراين بيدار و آماده باشيد؛ زيرا ناگهاني ميرسد. مبادا خفته باشيد».
طبق گفته بعضي از صاحب نظران (مترهاكس آمريكائي) بيش از هشتاد بار در انجيل، تعبير « پسر انسان» آمده كه فقط سي مورد آن، با حضرت مسيح تطبيق ميكند و پنجاه مورد ديگر، از نجات دهندهاي خبر ميدهد كه در آخرالزمان ظهور خواهد كرد و خود حضرت عيسي هم همراه او خواهد آمد.
رساله اول به تسالونيكيان
در ملحقات انجيل آمده است:« زيرا صداي فرمان الهي و آواي تكان دهنده رئيس فرشتگان و نواي شيپور خدا، شنيده خواهد شد».[41]
انجيل يوحنا
در اين انجيل آمده است:« مطمئن باشيد زماني فرا خواهد رسيد، در واقع الآن فرا رسيده است كه صداي من به گوش مردهها خواهد رسيد و هر كه به آن گوش دهد، زنده خواهد شد؛ چون همان طور كه پدرم خدا، سرچشمه زندگي است، به من نيز كه فرزند او هستم، همين مقام را داده است… تا كساني كه خوبي كردهاند، به زندگي جاويد برسند و كساني كه بدي كردهاند، محكوم شوند».[42]
مكاشفات يوحنا
در مكاشفات بيان ميشود كه فرزندي به دنيا آمده و مدتها پنهان ميشود. او در زماني نامعين ظهور ميكند و با عصاي آهنين بر عالم حكومت ميكند. شيطان ميخواهد او را از بين ببرد؛ ولي طبق اراده و مشيت الهي، در امان ميماند. نيز ميگويد:
فرشته ديگر را ديدم كه در وسط آسمان پرواز ميكند و انجيل نويد جاوداني را دارد، تا ساكنان زمين را از هر امت و قبيله و قوم بشارت دهد، و به آواز بلند بگويد: « از خدا بترسيد و او را تمجيد كنيد؛ زيرا كه زمان داوري او رسيده است؛ پس او را كه آسمان و زمين و دريا و چشمههاي آب را آفريد، پرستش كنيد».[43]
نتیجه:
بنابر مباحثی که مطرح شد انديشه موعود در مسيحيت، با پايان جهان و داوري نهايي پيوند ميخورد؛ اما « هزاره گرا» نيز هست. بعضي از مسيحيان، آمدن مسيح را در رأس هزاره انتظار ميكشند. موعود مسيحي، شخصي است؛ اما جنبه الوهي دارد. در منابع مسیحیت به وجود اختلافات فراوان، ظلم و بی عدالتی حاکمان، ظهور ضد مسیح و آمدن الیاس قبل از ظهور مسیح، ویرانی و سقوط اورشلیم و خرابی هیکل؛ و نیز ظهور پیامبران دروغین در آخرالزمان اشاره شده و آمادگی جامعه و زمینه سازی برای ظهور نیز در این متون مورد تاکید قرار گرفته است.
پینوشتها:
[1]. .Millennialism
[2]. پيش گوييها و آخرالزمان، ص 27ـ28
[3]. انجيل يوحنا، 13: 3.
[4]. همان، 8: 28.
[5]. همان، 3: 13.
[6].. Suferinyseruan.
[7]. عهد جديد، اعمال رسولان، 8: 32.
[8]. انجيل متي، 24: 27 و 36ـ37؛ انجيل لوقا، 18: 17.
[9]. انجيل متي، 24: 36ـ37.
[10]. انجيل يوحنا، 14: 26 و 17؛ 16: 8 و 27.
[11]. انجيل يوحنا، 16: 13.
[12]. نجم (53): 3.
[13]. Millwnarian.
[14]. انجيل لوقا، 21: 9ـ10؛ انجيل مرقس، 13: 7ـ9.
[15]. انجيل متي، 24: 7ـ9.
[16]. پيشين، 24: 37ـ38.
[17]. انجيل مرقس، 13: 9؛ لوقا، 21: 12ـ13.
[18]. عهد جديد، اول يوحنا، 2: 18.
[19]. انجيل متي، 24: 15، 21؛ مكاشفات، 13: 14 ـ 15؛ نشانههايي از پايان، ص 59.
[20]. عهد جديد، رساله اول يوحنا، 4: 3.
[21]. همان، رساله دوم پولس به تسالونيكيان، 2: 3.
[22]. انجيل مرقس، 9: 12.
[23]. انجيل متي، 17: 11ـ13.
[24]. همان، 24:16.
[25]. انجيل لوقا، 21: 20ـ21.
[26]. انجيل متي، 24: 1ـ2.
[27]. انجيل مرقس، 13: 1ـ2.؛ انجيل لوقا، 21: 5.
[28]. انجيل لوقا، 21: 12ـ13.
[29]. انجيل متي، 24: 14؛ انجيل مرقس، 13: 13
[30]. انجيل متي، 24:4ـ5.
[31]. همان، 13.
[32]. انجيل مرقس، 13: 21ـ22؛ انجيل لوقا، 21: 8؛ انجيل متي، 24:24.
[33]. انجيل متي، 24: 37ـ39.
[34]. ب 13: 30ـ 37.
[35]. ب 13: 25ـ35.
[36]. 21: 22 ـ 36.
[37]. عهد جديد، فصل 24: 23 ـ 42.
[38]. فصل 25: 31 ـ 34.
[39]. فصل 12: 35 ـ 40 و فصل 21: 5 ـ 36.
[40]. فصل 13: 19 ـ 37.
[41]. باب 4: 15 ـ 17؛ روزگار رهايي، ج 1، ص 412.
[42]. فصل 5: 52ـ92.
[43]. فصل 12: 1ـ17 و 2: 26ـ29 و 14: 6ـ7.
- بر گرفته از کتاب آخر الزمان در ادیان ابراهیمی، چاپ اول 1389، ص120-131.