مقدمه:
در اينبخش، حوادث اجتماعي پيش از پايان عالم در سه دين ابراهيمي بررسي ميشود. حوادثي كه ناشي از ظلم، بيعدالتي، فساد و فزون طلبي بشر در اين دوره انجام ميگيرد و طبقه مظلوم و محروم جامعه از آن به ستوه آمده و منتظر نجاتبخشي حقيقي هستند. نگرش اديان توحيدي به اين مقطع نيز منفي است. در این نوشتار بعد اجتماعی پیش از پایان عالم در دین اسلام مورد بررسی قرار گرفته است.
1. جدايي و تفرقه در اجتماع
پيش از آمدن مصلح و در آخرالزمان، جوامع بشري از جدايي و تفرقه رنج ميبرند. و انسانها آرزوي يك دل و يكسو بودن را دارند و اكثر جامعه با يكديگر در تضاد و اختلاف به سر ميبرند. هر كسي و گروهي، از آموزههاي ديني، برداشت و تفسير متفاوتي دارد كه باعث اختلاف در مسايل و رفتارهاي اجتماعي ميشود. شايد جوامع، به ظاهر آراسته و منسجم باشند؛ اما در حقيقت متشتت و گسستهاند؛ زيرا در مباني با يكديگر اختلاف و فاصله فاحشي دارند. از اين رو هر جامعه يا گروهي براي تثبيت خود، ديگري را زير سؤال ميبرد و در خوار و زبون كردن ديگري ميكوشد.
اميرمؤمنان(علیه السلام) در روايتي ميفرمايد:
« افسوس از رفتار شيعيان ما! پس از امروز كه اين گونه با هم دوست و نزديكند، چگونه پس از من بعضي از آنها، برخي ديگر را خوار ميكنند و برخي ديگري را ميكشند…. هر دسته و گروه از ايشان به شاخهاي در ميآويزد، و به هر سو كه آن شاخه خم شد، آنها نيز خم ميشوند».[1]
2. رواج فساد و ظلم در جامعه
آن زمان، گناه، ظلم و كفر در جامعه رواج پيدا ميكند و ظلم بر عدل غلبه مييابد. آن هنگام، مسلمانان براي هويت خود ارزشي قايل نيستند. اكثر مردم هم به حالات كافران و مشركان گرايش مييابند و سعي ميكنند در زندگي و حركات خود شبيه آنان شوند. حتي در تربيت فرزندان خود نيز از الگوي آنها پيروي ميكنند. ارزشهاي اخلاقي و ادب اجتماعي بين افراد از بين ميرود و ديگر نه كوچكتر به بزرگتر احترام ميگذارد و نه بزرگتر به كوچكتر رحم ميكند.[2]
3. خروج آتش از شرق
در ارشاد مفيد آمده است:
« آتش زيادي در آسمان ظاهر ميشود و مدت سه يا هفت روز در آسمان باقي ميماند».[3]
در روايت ديگر از امام ششم(علیه السلام) آمده است:
« در آخرالزمان، مردم به سبب گناهاني كه مرتكب ميشوند، به وسيله آتشي كه در آسمان است، عذاب ميشوند و اين آتش، به گونهاي است كه آسمان را روشن ميكند».[4]
از امام سوم(علیه السلام) نقل شده است:
« هرگاه سه يا هفت روز در مشرق آتشي ديديد، در انتظار فرج آل محمد باشيد».[5]
4. آمدن فتنههاي پي درپي
فتنهها يكي پس از ديگري ظاهر ميشود و هر فتنه، از فتنه قبل بزرگتر و مخربتر است. طبق نقلي از پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، در فتنه اول، ريختن خون، در فتنه دوم، علاوه بر خون، مال مردم و در فتنه سوم، خون، مال، جان و نيز ناموس، مباح شمرده ميشود و فتنه چهارم هم فتنه دجال است[6].
در روايتي از حضرت امير مؤمنان(علیه السلام) آمده است:
« چند حادثه مهم، پيش از ظهور منجي و در آخرالزمان رخ ميدهد؛ از جمله خونهايي كه در بصره ريخته ميشود، تخريب خانههاي بصره و هلاكت اهل آن، ترس و وحشت عمومي كه در همه عراق پديد آمده و موجب سلب آسايش و آرامش مردم ميشود». [7]
5. شورش و قيامها
1. خروج سفياني
طبق روايات، سفياني، شخصي است كه در آخرالزمان و پيش از ظهور، در منطقه شام قيام كرده و باعث انحراف عده زيادي از مسلمانان ميشود و مناطق مهم شام، فلسطين، عراق و اردن و چند منطقه ديگر را به تصرف خود در ميآورد؛ اما در نهايت، در منطقه « بيداء» با سپاه امام(علیه السلام) درگير ميشود و با امدادهاي الهي، شكست خورده و در زمين فرو ميرود.
بسياري از علما اين اتفاق را حتمي دانستهاند؛ اما به نظر بعضي، سفياني شخص خاصي نيست؛ بلكه مراد، جريان الحادي است كه مقابل حركت امام ميايستد و چون مانند ابوسفيان راه باطل را ترويج ميكند، منسوب به او است، نه اينكه از نسل سفيان باشد؛ چنان كه گروه مقابل گفتهاند: نام او عثمان بن عنبسه و از نسل ابوسفيان است.
البته اين احتمال هم وجود دارد كه هم از نسل ابوسفيان باشد و هم راه و روش آنها را داشته باشد. در برابر هر مصلحي، يك سفياني با ويژگيهاي سرمايه دار غارتگر، قدرتمند و ظالم، ارتجاعي و مروج خرافات، وجود داشته و دارد كه ميكوشيده است تلاشهاي مصلح و منجي را خنثا كند و روند كار او را به تأخير بيندازد. برابر قيام مصلح بزرگ جهاني و آخرالزمان نيز سفياني وجود دارد و به تناسب بزرگي و عظمت قيام مصلح، او نيز حيله و تزوير دارد.[8]
2. خروج يماني
از علايم قبل از ظهور منجي و نزديك به آن، خروج يماني بيان شده است. يماني شخصي است كه از منطقه يمن خروج نموده و مردم را به حق و عدل دعوت ميكند. همزمان با آن، در نقاط ديگر، قيامهايي رخ ميدهد؛ ولي مسلم و مشهور، قيام يماني است؛ گرچه تفصيل كيفيت آن بيان نشده است.[9]
3. قتل نفس زكيه
منظور از نفس زكيه، شخصي با ايمان و از اولياي خدا است كه نزديك آمدن منجي، كنار ركن و مقام، به ناحق كشته ميشود. نام ديگري كه براي او ذكر شده است، سيد حسني يعني از نسل امام حسن(علیه السلام) است.
در منابع اسلامي، اين واقعه نيز از وقايع حتمي شمرده شده است؛ اما در مصداق اينكه نفس زكيه چه كسي است و آيا اتفاق افتاده و يا نه اختلاف است. گرچه نظر حق اين است كه هنوز اين واقعه پيش نيامده است. با اين وجود ممكن است شخصي با همان نام و مشخصات نيز قبلا در تاريخ وجود داشته و كشته شده باشد.[10]
4. خروج دجال
اين اتفاق نيز از وقايع مهم و غير قابل انكار است؛ اگر چه در تفسير دجال و اينكه آيا از پيشامدهاي قبل از قيامت يا ظهور منجي است، اختلاف نظر وجود دارد. به عبارت ديگر در خصوص اين واقعه دو بحث وجود دارد:
- با توجه به اختلاف مذهب در اسلام، بعضي آن را از نشانههاي آخرالزمان و برخي از نشانههاي ظهور منجي ميدانند؛ اما اين اختلاف، قابل جمع است؛ زيرا مسأله قيامت و پايان عالم، در مقايسه با ظهور منجي، اعم است و در اين دوره، يكي از اتفاقات مهم؛ بلكه مهمترين آنها ظهور منجي و مصلح موعود است.
- درباره تفسير دجال، سؤال است كه آيا مراد شخص است يا اشخاص يا جرياني است؟ در اينباره، چند قول است:
الف. مراد شخص معيني است كه با ويژگيهاي خاص خروج ميكند و باعث فساد اجتماعي و عقيدتي ميگردد؛ ولي در نهايت، به وسيله عيسي(علیه السلام) و اصحابش به هلاكت ميرسد.
ب. شخص خاصي منظور نيست؛ بلكه هر كس دروغگو و حيله گر باشد، دجال است. در روايات اسلامي نيز تعداد دجالها در طول تاريخ را تا هفتاد عدد گفتهاند.[11]
اما شايد بتوان گفت دجالي كه مكر و فريب او بيش از همه است، در آخرالزمان و اندكي قبل از ظهور منجي ميآيد. علاوه بر آن، مقابل هر پيامبر و هدايتگر و منجياي در طول تاريخ، دجالي قرار داشته كه مانع حركت جامعه به سوي فلاح و رستگاري ميشده است.
ج. معناي ديگر دجال، معناي كنايي جريان كفر و سيطره آن بر جهان، پيش از آمدن مصلح است؛ يعني در مقطعي از آخرالزمان، قدرت كفر با پيشرفتهاي علمي و تكنولوژي خود، بر جهان مسلط ميشود و در ابعاد مختلف اقتصادي، فرهنگي و نظامي ملتها را مرعوب خود ميسازد؛ به گونهاي كه عدهاي فريب ظاهر آن را خورده و عدهاي مرعوب او ميشوند. اوصاف و ويژگيهايي را براي دجال ذكر كردهاند؛ مثل تسلط بر جهان و توانايي سفر به هرجا ميخواهد كه اين را به امكانات و تكنولوژي روز تفسير كردهاند. در روايتي از اميرمؤمنان(علیه السلام) براي دجال چند صفت آمده است؛ از جمله:
- داراي يك چشم است كه ميان پيشانياش چون ستاره صبح ميدرخشد؛ اين چشم، خون آلود است و گويي با خون تركيب شده است.
- مَركب سفيد و تندروي دارد كه هر گام او، يك ميل است. و به سرعت، زمين را ميپيمايد. شايد وسايلي مانند وسايل امروزي كه سرعت بسياري دارند، منظور باشد.
- ادعاي خدايي ميكند. هنگامي كه دوستان خود را به گرد خويش ميخواند، همه جهانيان صداي او را ميشنوند.
- در درياها فرو ميرود و خورشيد با او حركت ميكند. پيش روي او، كوهي از دود و پشت سرش، كوه سفيدي قرار دارد كه مردم آن را مواد غذايي ميپندارند.
- هنگام ظهور او، مردم گرفتار قحطي و كمبود مواد غذايي هستند.[12]
طبق نظر بسياري از صاحبنظران، تمام اين نشانهها كنايه از قدرت و تزوير او، مادي و بيمعنويت بودن او، داشتن وسايل پيشرفته و سريع السير و احاطه بر جهان است؛ لذا معناي ظاهري آنها اراده نشده است.
5. ظهور قيامهاي بسيار در نقاط مختلف
از جمله اين قيامها قيام در يمن، به رهبري سيد يماني كه گذشت. نيز بيرون آمدن پرچمهاي سياه از خراسان و قيام سيد خراساني و امثال آن.
درباره لشكر خراسان، بعضي احتمال دادهاند شايد مراد از « رايات السود» قيام ابومسلم خراساني باشد كه در سال (140 ق) برضد حكومت بني اميه بود و منجر به نابودي آنها و روي كار آمدن سلسله حكومت عباسيان شد؛ ولي اگر اين واقعه را از علايم آخرالزمان و در شرف ظهور منجي بدانيم، چنين تفسيري باطل است. به قول بعضي، شايد اين تفسير در آن زمان، جنبه سياسي داشته و براي تحقق اغراض و اهداف طرفداران بني عباس بوده است.
مطلب ديگر اينكه معلوم نيست مراد از خراسان، خراسان كنوني است يا خراسان آن زمان كه شامل افغانستان و تاجيكستان و كشورهاي همسايه شرقي باشد يا منظور، فقط كشور ايران است.[13]
علامات اجتماعي آخرالزمان در حديث پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
خوردن ربا در جامعه، گسترده و عادي ميشود؛ در حالي كه از گناهان كبيره و از اعظم كبائر است.
مردم در آخرالزمان براي انجام كار از يكديگر رشوه ميگيرند. سفها و نادانان را به كار ميگمارند كه شايد به سبب نبود افراد صالح و كاردان يا به دليل كنارهگيري آنان از اجتماع است.
ارتباط با خويشاوندان و رفت و آمد با آنان، در آخرالزمان قطع ميشود. ريختن خون و از بين بردن نفوس، بياهميت ميشود. ظلم در جامعه، فخر و ارزش ميشود و حاكمان فاجر و مشاوران ظالم بر سر كار ميآيند.
در جامعه، به ناحق، شهادت داده ميشود و بدون اينكه شاهد مطلبي باشند، بر آن شهادت ميدهند. قلوب مردم، از هم فاصله ميگيرد و الفت و مهرباني از بين ميرود. مردم، به عهد و پيمان خود عمل نميكنند؛ لذا به يكديگر اطمينان ندارند. بزرگ و سردمدار قوم، پستترين و بيارزشترين آنها ميشود و شايسته سالاري وجود ندارد.[14]
ويژگيهاي حكومتها پيش از واقعه آخرالزمان
حاكمان اين دوره، جائر و ستمكارند. بيشتر حكومتها در دست زنان، نا آگاهان و افراد بيمايه و بيتجربه است كه برابر جامعه، آسايش و رفاه مردم، كم توجه و سهل انگارند و افراد صالح و مؤمن، از خوف آزار آنها در امان نيستند.[15]
1. استبداد حكومت ها
در اين دوره، بيداد و ستم حكومت بر مردم گسترده ميشود و ملتها در امان نيستند. از رسول اكرم|(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است:
« زمين از ستم و بيداد پر ميشود، تا جايي كه در هر خانهاي ترس و جنگ وارد ميشود».[16]
شبيه اين فرمايش، از اميرمؤمنان(علیه السلام) نيز نقل شده است؛ بنابراين عمدتاً زمام حكومت در دست ستمگران خواهد بود.
در حديثي نيز از پيامبر آمده كه آن قدر ظلم و ستم حكام زياد ميشود كه مؤمن، پناهگاهي براي رهايي از آن نمييابد.[17] علت اين امر، روي كار آمدن افراد نالايق و فاسق است كه براي ارضاي شهوات نفساني خود، به هر جنايتي دست ميزنند.
2. نفوذ زنان و كودكان
در روايات، آمده است:
زماني كه زنان و كودكان به قدرت وارد شده و به فرمانروايي ميرسند، افراد فاسد، به ناز و نعمت رسيده و مقام پيدا ميكنند؛ ولي انسانهاي با انصاف، ضعيف و خوار ميشوند. در اين حكومت است كه فتنهها رخ مينمايد؛ زيرا درايت كافي براي حل مشكلات جامعه، وجود ندارد.[18]
3. تزلزل و ناتواني حكومتها
حكومتها در دوره پيش از آمدن منجي، متزلزل و بيثباتند و عمر آنها كوتاه ميشود. حتي گاهي در آغاز روز، حكومتي تشكيل شده و تا آخر آن روز دوام نمييابد. روشن است كه در چنين حكومتهايي مشكلات جامعه حل نميشود؛ بلكه زمينه براي اغتشاش و جنگ و درگيري ايجاد ميشود و امنيت نيز وجود نخواهد داشت.[19]
در قرآن، آيهاي آمده است كه طبق تفسير امام سجاد[20] (علیه السلام) ناظر به همين مطلب است:
« تا آنچه به آنها وعده داده شده است، ببينند؛ آنگاه ميدانند چه كسي ياورش ضعيفتر و جمعيتش كمتر است».[21]
4. نبود امنيت و هرج و مرج
نتيجه حكومت حاكمان ستمگر و بيلياقت، ايجاد هرج و مرج و نا امني در جامعه است. اين وضعيت، گاهي بر اثر حمله يك دولت قدرتمند به كشور ضعيفتر است ـ همانگونه در زمان فعلي ميبينيم ـ و گاهي بر اثر بيلياقتي و عدم مديريت نظام حاكم بر كشور است.
پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) در توصيف اين دوره ميفرمايد:
« هرج و مرج، در آخرالزمان زياد ميشود و گروهي به گروه ديگر يورش ميبرند. نه بزرگ به كوچك رحم و نه نيرومند به ضعيف ترحم ميكند».[22]
از روايات فهميده ميشود كه عدم امنيت، فراگير ميشود؛ به گونهاي كه نه در شهر امنيتي وجود دارد و نه در جادهها.
5. بروز جنگها و اختلافات
به دليل زياده خواهي و قدرت طلبي، دولتهاي ظالم و ستمگر پيوسته در فكر حمله به كشورهاي ضعيفتر هستند، تا از منافع آنها بهره جويند. دنيا پيوسته در التهاب و نگراني به سر ميبرد. در اين دوران، دو گونه جنگ و درگيري است: يكي برخاسته از متن جامعه و در دفاع از دين و ديگري براي رسيدن به اميال فردي و حزبي است. چه بسا، حتي در ظاهر به اسم دين و ارزشها قيام كنند؛ ولي در واقع براي به دست آوردن منافع شخصي باشد.[23]
منجي و زمينههاي اعتقاد به آن
هزاره گرايي در اسلام
هزاره گرايي،[24] در بسياري از اديان و مذاهب وارد شده و اكثر معتقدان به اديان، در بحث منجي، اين عنوان را مطرح كردند. مسلمانان نيز از قاعده مستثنا نيستند و بعضاً به طرح آن پرداخته، يا آن را ترويج كردهاند؛ از اين رو مواردي را كه در قرآن مجيد عدد هزار آمده است، به مطلب فوق تفسير نمودهاند؛ مانند:
{يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنْ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ }؛[25]
برخي، از آيه فوق اينگونه استنباط كردهاند كه مقدار روزهاي قيامت، هزار سال است. قول مذكور به ظاهر صحيح نيست؛ زيرا روزهاي قيامت مطابق با پنجاه هزار سال است.
مسلمانان در صدر اسلام، عمر عالم را رو به انتها و فرا رسيدن روز داوري را نزديك ميدانستند. بعضي از علما معتقد بودند عمر جهان، شش هزار سال است و حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) در ميانه هزاره ششم به رسالت مبعوث شد؛ بنابراين عمر اسلام، پانصد سال خواهد بود و جهان به پايان ميرسد؛ اما با گذشت آن زمان و بطلان اين نظريه، عدهاي قايل شدند كه عمر جهان، هفت هزار سال است و ظهور اسلام در آغاز هزاره هفتم بوده است؛ بنابراين عمر اسلام، هزار سال خواهد بود و سپس عمر عالم به انتها ميرسد. اقوال ديگري درباره اين مطلب نيز بيان شده است (سوره سجده).[26]
عرفاً نيز فاصله ميان رحلت پيامبر مكرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) تا هزار سال بعد از آن را « روز محمدي» ناميدهاند.[27]
اميد در اسلام
در اسلام بر اميد تأكيد فراوان شده است. قرآن مجيد، مسلمانان را از نا اميدي نهي كرده، حتي نااميد شدن را عمل كافران و غير معتقدان شمرده است.[28] از اين آيه استنباط ميشود، ايمان با نااميدي قابل جمع نيست، لذا مسلمان و مؤمن واقعي نااميد نميشود؛ زيرا طبق تعاليم اسلامي، نااميدي از گناهان كبيره است. گاهي ممكن است انسان اثر كار خود را در اين دنيا و فوراً مشاهده كند؛ اما چه بسا گاهي مصلحت اين است كه خداوند أجر و پاداش و نتيجه آن را در آخرت بدهد. بنابراين وظيفه هر مؤمن، اين است كه همواره به وظيفه خود عمل نمايد، هرچند نتيجه آن را فوراً مشاهده نكند.
شايد يكي از حكمتهاي نقل داستان انبيا(علیهم السلام) هم درس گرفتن انسانها از صبر، شكيبايي و اميد آنها به آينده و توكل ايشان به پروردگار باشد. پيامبري مانند حضرت نوح، با وجود( 950 سال) تبليغ تنها عده معدودي به او ايمان آوردند؛ ولي نااميد نشد. در روايات اسلامي نيز تأكيد بر اميد و نهي از نااميدي شده است. در صدر اسلام و زمان حيات پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مسلمانان در جنگها، بارها دلسرد و نااميد ميشدند، ولي تعليمات رسول و آيات شريف دوباره به آنها روحيه و اميد ميبخشيد. يكي از مصاديق مهم اميد، اميد به آمدن منجي و هدايت گري است كه جامعه را از تمام پليديها و زشتيها برهاند و جامعه را به سوي كمال مطلوب رهنمون سازد. اين اميد در دل همه انسانهاي حقجو وجود دارد و چون اين خواسته، فطري همه انسانهاست؛ پس خالق هستي هم روزي به اين خواسته جامه عمل ميپوشاند. اين آرزو در اديان مختلف مخصوصاً در اسلام تأييد شده كه روزي مصلح و منجي خواهد آمد و جهان را به سعادت و كمال ميرساند و در اين مطلب جاي كوچكترين ترديدي نيست.
منجي اسلام از ديدگاه اديان
طبق نظر برخي محققان، در كتب مقدس اديان گذشته، با عبارات و اسامي مختلف، بشارت و نويد آمدن « مهدي موعود» داده شده است و شواهدي نيز براي آن ذكر كردهاند؛ از جمله:
« اي ابراهيم! دعاي تو را در حق اسماعيل شنيدم. اينك او را بركت داده و بارور گردانيده، به مقام ارجمند خواهم رسانيد، و به وسيله دوازده امير از نسل وي، او را امتي بزرگ خواهم كرد».[29]
شايد دليل اين گروه بر مدعاي خود، ذكر دوازده امير باشد كه منظور دوازده امام است. قرينه و شاهد بر اين مطلب را از نسل اسماعيل بودن، ذكر ميكنند. مؤيد ديگر اينكه تشكيل امتي بزرگ در آينده به وسيله او را نويد ميدهد و اين، مطابق بشارتهاي مهدي موعود است:
« به منظور گرد آوردن تمام طوايف بشر بر يك دين حق، سلاطين و دول مختلف را نابود كنم و تمام روي زمين به گرمي غضب من بسوزد. آنگاه برگردانم به قوم لب پاكيزه براي خواندن همه به نام خدا و عبادت كردن آنها به يك روش».[30]
سلطنت و دولت دنيا به فرزند سيد خلايق دو جهان، پيامبر بزرگوار اسلام تمام شود. او كسي است كه بر كوههاي مشرق و مغرب دنيا حكم ميراند و بر ابرها سوار شده، فرشتگان، كاركنانش خواهند بود. جن و انس در خدمت او باشند و دين خدا زنده و يك دين شود و نام او ايستاده [= قائم] باشد.[31]
قرائن و شواهد مطلب اخير ـ بر فرض صحت ـ چند چيز ميتواند باشد: فرزند سيد خلايق دو جهان، كه از آن، پيامبر مكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را اراده كردهاند، جهاني شدن حكومت او، ويژگيهاي ظهور او، وحدت در دين جهاني و خصوصيت منحصر به فرد او، يعني ايستاده.
تمام موارد، با منجي موعود اسلام، تطابق دارند.« چون مدت روز تمام شود، دنياي كهنه نو و زنده گردد و صاحب ملك تازه پيدا شود. از فرزند دو پيشواي بزرگ جهان كه يكي ناموس آخرالزمان[= پيامبر] و ديگري صديق اكبر، يعني وصي بزرگتر وي كه يشن [= نام اميرالمؤمنين(علیه السلام) به هندي]نام دارد و نام آن حضرت، ملك تازه راهنما [= هادي و مهدي] است، به حق پادشاه شود و خليفه رام [= خدا] باشد و حكم براند و او را معجزه بسيار باشد. هر كه پناه به او برد و دين پدران او [= اسلام] را اختيار كند، در نزد رام [= خدا] سرخ رو باشد».
از اين عبارت هم مانند مطلب پيشين شواهدي آوردهاند كه آنها را بر پيشواي دوازدهم شيعيان حمل كردهاند.[32]
« پس از خرابي دنيا، پادشاهي در آخرالزمان پيدا شود كه پيشواي خلايق و نام او منصور باشد و تمام عالم را گرفته و به دين خود درآورد و همه را از مؤمن و كافر بشناسد و هرچه از خدا خواهد، برآيد».[33] دور دنيا تمام شود به پادشاه عادلي در آخرالزمان كه پيشواي ملائكه، پريان و آدميان است و حق و راستي با او باشد ودر دريا و زمينها و كوهها پنهان است، همه را به دست آورد و از آنچه در آسمانها و زمين است، خبر ميدهد و از او بزرگتر، كسي به دنيا نيايد.[34]اما حق مطلب اين است كه هيچ كدام نميتواند شاهد و دليل محكم بر مدعاي ايشان باشد؛ زيرا بعضي عبارات كه ذكر شد، يا اصلاً شاهدي بر اين مطلب ندارند (مانند مطلب دوم و دو مطلب اخير نقل شده)، يا اينكه مواردي هم كه در آنها شاهد يا قرينهاي مطابق با موعود مذهب شيعه وجود دارد، تنها در حد ظن و احتمال است؛ زيرا اديان ديگر نيز، آنها را بر موعود خود منطبق ميكنند.
منجي در اسلام
تمام فرق اسلامي، به ظهور منجي در آخرالزمان اميد و اعتقاد دارند؛ گرچه در معرفي شخص و بيان ويژگيهاي فردي او ـ با توجه به اختلاف در عقايد فرقهها ـ نظرات مختلفي دارند. اهل تسنن، به دليل روايات فراوان از پيامبر مكرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به ظهور منجياي اعتقاد دارند كه نام او مهدي و از نسل دختر پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) است.در مكتب شيعه، امام محور اساسي نظام جامعه اسلامي است و امت بدون حجت، دچار ضلالت و گمراهي ميشود؛ چرا كه به اعتقاد ايشان تفسير و تبين واقعي شريعت اسلام به عهده امامان معصوم|(علیهم السلام) است كه با نص صريح از جانب پيامبر آخرالزمان(صلی الله علیه و آله و سلم) تعيين شدهاند. تمام افراد جامعه نيازمند و زمين، حتي يك لحظه از حجت الهي خالي نخواهد بود. آنان مصداق كامل {اطيعو الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم} ميباشند. بنابراين قدم اول، شناخت امامان و جانشينان پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است و سپس عمل كردن به دستورات آنها.
طبق نص صريح پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) كه از طريق شيعه و سني به نحو تواتر رسيده است، خلفاي حضرت، دوازده نفر و به عدد جانشينان حضرت موسي(علیه السلام) در قوم بني اسرائيل است كه اولين آن، علي بن ابي طالب(علیه السلام) و آخرين آن مهدي موعود، فرزند يازدهم علي و فاطمه(سلام الله علیها) و فرزند بلافصل امام يازدهم(علیه السلام) ميباشد. طبق فرمايش حضرت رسول، او ظاهر و باطن امامان(علیهم السلام) است.
اسامي و القاب منجي
لقبها: دو لقب « قائم» و « مهدي» براي حضرت، به حد تواتر از پيامبر و ديگر جانشينان او (علیهم السلام) بيان شده است. پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
مهدي، از اهل بيت است كه خداي متعال، شبي [يك شبه] موانع قيام او را برطرف خواهد ساخت.[35]
نيز از حضرت امير(علیه السلام) نقل شده است:ظهور مهدي رخ نميدهد، تا آن كه ثلث مردمان كشته شوند (با مرگ سرخ) و ثلث ديگر بميرند (با مرگ عادي) و تنها يك ثلث از آنان بر جاي ميماند.[36]
نامها: در روايات، نام مبارك حضرت، يكنواخت و به يك بيان نيامده است؛ بلكه چه بسا از روي مصالح و زمان خاص و افراد مختلف كه مخاطب روايات بودهاند، مختلف بيان شده است؛ يك جا، گويا به كلي مصلحت در افشاي نام نبوده؛ لذا از بردن نامش پرهيز شده[37] است. در موارد ديگر، يك اسم براي ايشان گفته شده كه همنام پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) « محمد» است.در بعضي موارد دو نام ذكر شده، كه يك نام پوشيده و پنهان ميماند و آن نام « احمد» است و نام ديگر، اعلان و آشكار ميشود و آن نام « محمد» است.[38]
بشارت منجي در دين اسلام
تفكيك علايم ظهور از نشانه پايان عالم و قيامت، لازم و ضروري است؛ زيرا به نشانههاي پايان عالم، اصطلاحاً « اشراط الساعة» گفته ميشود؛ مانند خروج دابه، يأجوج و مأجوج. قبل از آن زمان، دورهاي از تاريخ زندگي بشر است كه به عصر طلايي معروف است؛ چون در آن دوره، حكومت عدل بر قرار است و همه ملل تحت فرمانروايي يك حاكم عادل، در آرامش و صلح همراه دانش و فرهنگ بالا و متعالي زندگي ميكنند. پس از اتمام آن دوره، عمر عالم به پايان و مقدمات قيامت فرا ميرسد.
آيات
آيات گوناگوني، بشارت منجي را مطرح كردهاند كه به برخي از آنها ميپردازيم:
آيه نخست:« در زبور بعد از ذكر [تورات] نوشتيم كه بندگان شايستهام وارث زمين خواهند شد».[39]
بعد از آنكه در آيات قبل، به قسمتي از پاداشهاي اخروي مؤمنان اشاره شد، در اين آيه و آيه بعد، به يكي از روشنترين و بهترين پاداشهاي دنيوي آنها اشاره ميشود كه « حكومت روي زمين» است.
در زبور بعد از ذكر چنين نوشتيم كه سرانجام، بندگان صالح من وارث زمين خواهند شد.
كلمه ارث، در لغت به معناي چيزي است كه بدون معامله به دست كسي افتد؛ اما در بعضي موارد در قرآن كريم، به معناي تسلط و پيروزي قوم صالح بر قوم ستمگر و ظالم، و در اختيار گرفتن مواهب و نعمتها به كار رفته است.
طبق روايت امام پنجم(علیه السلام) هم مراد از عباد صالح، اصحاب مهدي(علیه السلام) در آخرالزمان است. مؤيد همين مطلب، حديث معروف پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) است كه ميفرمايد:
اگر تنها از عمر دنيا يك روز باقي مانده باشد، خداوند آن روز را آن قدر طولاني ميكند، تا مرد صالحي از اهل بيت من را مبعوث نمايد كه زمين را از عدل و داد پر ميكند، بعد از اينكه از ظلم و جور پر شود.اما اينكه كتاب زبور را فرمود، شايد به اين دليل باشد كه هم داوود و هم سليمان(علیه السلام) حكومت و امكانات وسيعي داشتند. علاوه بر آن به داوود(علیه السلام) وعده و بشارت داده شد كه حكومت جهاني بر اساس عدالت و امنيت در آينده برپا خواهد شد.[40]نظام آفرينش، دليل روشني بر پذيرش يك نظام صحيح اجتماعي در آينده، در جهان بشريت خواهد بود. اين مطلب از آيه مورد بحث و احاديث مربوط به آخرالزمان، برداشت ميشود.
در آيه بعد، خداوند تأكيد ميكند كه اين خبر و بشارت، ويژه موحدان است.
آيه دوم:« خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام دادند، وعده ميدهد قطعاً آنان را حكمران روي زمين خواهد كرد؛ همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روي زمين را بخشيد؛ و دين و آييني را كه براي آنان پسنديده، پابرجا و ريشه دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنيت و آرامش مبدّل خواهد كرد».[41]
شأن نزول آيه مورد بحث، درباره مسلمانان هنگام هجرت به مدينه و ترس از مشركان است. بعضي از آنان گفتند: « آيا زماني فرا خواهد رسيد كه اطمينان و آرامش بر ما حكمفرما شود؟» آيه نازل شد و تحقق آن را به مسلمانان بشارت داد.
آيات گذشته، سخن از اطاعت و تسليم برابر فرامين خداوند و رسولش بود و اين آيه، نتيجه اطاعت را تحقق حكومت جهاني بيان ميكند.در اين آيه، بشارت به حكومت توحيدي و برقراري صلح و آرامش به مسلماناني داده شده است كه داراي ايمان به خدا و رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) و عمل صالح باشند. اين وعده سه بعد دارد: بعد اول، جانشيني و حكومت بر روي زمين، دوم، برقراري دين و آيين حق، آن هم به گونهاي كه فراگير و استوار باشد؛ در حدي كه شرك از بين ميرود و جاي آن را توحيد ميگيرد و سوم، از بين رفتن ترس و ناامني است كه جاي خود را به صلح و آرامش ميدهد.
مراد از تمكين دين، اين است كه تعليمات دين و احكام و دستورات الهي به طور ريشه دار و استوار، در تمام شؤون زندگي نفوذ خواهد داشت و صرف الفاظ و اصطلاحات خشك و بيروح نخواهد بود؛ چنان كه حاكمان امروزي و مدعيان صلح، آرامش و آزادي ميگويند.ويژگي ديگر كه همان امنيت و آرامش است نيز مانند امروز بياعتبار نبوده و نتيجه برقراري حكومت عدل و دين الهي و تربيت انسانها است.بعضي از مفسران اعتقاد دارند اين آيه در شأن مسلمانان صدر اسلام نازل شده و مصداق ديگري ندارد؛ زيرا در آن زمان، تعداد مسلمانان كم بود و امنيتي وجود نداشت؛ بنابراين از خداوند ميخواستند از اين وضعيت نجات يابند و روزي فرا رسد كه با كمال آرامش زندگي كنند كه براي دلداري و بشارت ايشان، آيه مورد بحث نازل شد.
در جواب اين نظر ميگوييم: گرچه داستان فوق يكي از مصاديق قرآن است؛ ولي منحصر به اين مورد نيست و هر مورد مشابهي كه بعد از آن نيز به وجود آيد، مصداق آيه ميباشد. دوم اينكه هنوز معناي كامل آيه (استخلاف و امنيت در تمام زمين) تحقق نيافته و اين واقعه، تنها در آخرالزمان محقق خواهد شد.
آيه سوم:« او كسي است كه پيامبرش را براي هدايت و دين حق فرستاد، تا بر تمام اديان پيروز گرداند؛ اگر چه مشركان اكراه داشته باشند».[42]
در آيه قبل ميفرمايد:دشمنان ميخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند؛ ولي خداوند، اراده كرده است نور خود را تكميل كند؛ گرچه دشمنان نخواهند.معلوم ميشود كه تكامل دين اسلام در سراسر جهان و غلبه آن بر اديان ديگر، مورد اراده خداوند و تخلف ناپذير است.كلمه ظهور كه در اين آيه و چند آيه ديگر آمده، به معناي غلبه است، نه بروز و آشكار شدن؛ زيرا يكي از معاني ظهور در كتب لغت، غلبه و ظهور آمده است. علاوه بر آن، اين معنا با لحن و معناي آيه نيز بيشتر سازگاري دارد. جمله « علي الدين كلّه» نيز اين تفسير را تأييد ميكند و اين تفسير، با توجه به معناي آيه قبل، تقويت ميشود.
روايات
- ابو سعيد خدري از پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل ميكند:
« مهدي از عترت و اهل بيت من است. او در آخرالزمان ظهور ميكند. آن زمان، آسمان بارانش را فرو ميفرستد و زمين، گياهان خود را ميروياند و زمين را از عدل و داد پر ميكند؛ آنچنان كه از ظلم و جور پر شده باشد».[43]
در حديث شريف نبوي، به چند چيز بشارت داده شده است:
الف. بشارت به ظهور منجي و مصلح كه دنيا را پر از عدل و داد ميكند.
ب. بشارت به برپايي عدل و قسط و از بين رفتن ظلم و جور.
ج. بشارت به بهبود وضع اقتصادي و رفاه و فراواني نعمت در جامعه.
- اميرمؤمنان(علیه السلام) ميفرمايد: « صاحب پرچم محمدي(صلی الله علیه و آله و سلم) و بنيانگذار دولت احمدي، ظهور ميكند؛ در حالي كه شمشير به دست دارد و جز راستي بر زبان نميآورد، زمين را مهد زندگي ميكند و احكام اسلام را زنده ميسازد».[44]
- در حديث شريفي از پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است:آخرالزمان، مهدي بعد از اختلاف بين مردم و زلزلههاي فراوان، خروج ميكند. نعمت، فراوان ميشود، قسط و عدل را در روي زمين جاري ميكند و ثروت را به طور مساوي بين مردم تقسيم مينمايد.
« ابشركم بالمهدي يبعث في امتي علي اختلاف من الناس و زلازل فيملاء الارض قسطاً و عدلا كما ملئت ظلماً و جوراً، يرضي عنه ساكن السماء و ساكن الارض يقسم المال صحاحاً. فقال رجل: و ما صحاحاً؟ قال [با] السويّه بين الناس».[45]
- امام هشتم(علیه السلام) در روايتي به ظهور مصلح اينگونه بشارت ميدهد:بعد از مدتي كه غيبت شود و مردم در ولادت او شك مينمايند. با ظهورش، زمين روشن ميشود و بين مردم با ترازوي عدل رفتار ميكنند. آن موقع، هيچ كس به غير از خود ظلمي روا نميدارد.[46]
- در روايتي آمده است كه از امام هفتم(علیه السلام) سؤال شد: « آيا شما امام قائم هستيد؟» حضرت پاسخ داد:من امام قائم هستم؛ اما قائمي كه زمين را از دشمنان خدا پاك ميكند و پر از عدل و داد مينمايد، فرزند پنجم من است كه غيبتي طولاني دارد.[47]در روايت فوق امام، برپايي عدالت و نابودي دشمنان خدا را به حكومت و ظهور منجي منحصر دانست؛ گرچه ساير امامان نيز قائم به حق هستند؛ ولي تنها او است كه به اذن خداوند، عدالت را در تمام زمين به اجرا در ميآورد و دين واحدي بر تمام عالم حكفرما ميشود.
از روايات وارد شده به دست ميآيد كه تمام آنها به روزي بشارت دادهاند كه مصلح و موعود اسلام خواهد آمد. زندگي بشر در تمام ابعاد، دچار تحوّل عظيم ميشود؛ چه از نظر طبيعي و نعمتهاي آسماني و زميني و چه در بعد زندگي اجتماعي و نيز در زمينه معنويات.
حكومت جهاني در اسلام
حكومتي كه مطلوب بشر باشد و خواستههاي او را برآورده سازد، يا شدني و دست يافتني نيست، يا اگر باشد سه شرط خواهد داشت: 1. مشترك و واحد جهاني باشد. 2. عدالت و برابري كامل در آن، حكم فرما بوده و هيچ اختلاف و اجحافي وجود نداشته باشد. 3. مبتني بر اتحاد مسلك و عقيده و هدف و ملازم آن باشد و اين هدف جز معنويات و زندگي اخروي نميباشد.اين شرايط، همان عقيده انتظار و اميد شيعه به ظهور را تشكيل ميدهد؛ زيرا حكومت واحد جهاني و تسخير عالم به دست موعود آخرالزمان و تشكيل دولت اسلامي، زماني مطرح شده است كه نه حكومتهاي متحد و ابر قدرت وجود داشت و نه سازمان بين الملل و نه حتي تحقق و امكان آن به ذهن كسي خطور ميكرد. همچنين اين حكومت، يك حكومت عقيدتي است كه با تعاليم بلند آن، تسليم برابر دستورات الهي و رفع هرگونه اختلاف و نفاق و دودستگي، تحقق مييابد. درباره عدالت هم، آنچه در اكثر قريب به اتفاق روايات وجود دارد، برقراري قسط و عدل است.[48] اين مطلب بسيار جاي تأمل و دقت دارد كه چرا از بين تمام تعاليم و دستورات و برنامه اسلام، مسأله عدل و برقراري قسط مورد توجه قرار گرفته است. شايد بتوان براي آن، چند دليل ذكر كرد؛ از جمله اينكه حكومت موعود، زماني تشكيل ميشود كه قرنها حكومتهاي ظلم و جور وجود داشته و مردم جهان از ظلم و ستم به ستوه آمده، تشنه عدالت و برابري هستند. ديگر اينكه شايد تنها در سايه عدالت است كه احكام و دستورات الاهي به نحو احسن در جامعه پياده ميشود و مردم نيز از بعد فرهنگي و اقتصادي رشد و تعالي مييابند».
نتیجه:
بنابر مباحث مطرح شده، جهان در آخرالزمان بستر حوادثی ناشی از ظلم و بی عدالتی، فساد و فزون طلبی بشر، همچنین شورشها و قیامهای بسیاری خواهد بود. و طبق آیات و روایات فراوانی که در این زمینه وارد شده است منجی آخرالزمان با ظهور خود و تشکیل حکومت الهی و برقراري قسط و عدل موجب متحوّل شدن زندگی بشر را در تمام ابعاد میگردد.
پینوشتها:
[1]. بحارالانوار، ج 51، ص 122.
[2]. همان، ج 52، ص 191ـ266؛ عقدالدرر، ب 9، ف 3، ص 217 و فصل اول از ب 4، ص 43 حقيقةالاعتقاد بالامام المهدي، ص 222.
[3]. ارشاد مفيد، باب ذكر علامات.
[4]. بحارالانوار، ج 52، ص 221 ـ 226؛ البرهان في علامات آخرالزمان، ص 109.
[5]. المحجة البيضاء، ج 4، ص 343.
[6]. حقيقة الاعتقاد بالامام المهدي، ص 223؛ البرهان في علامات آخرالزمان، ص 103.
[7]. ارشاد شيخ مفيد، ص 340.
[8]. مهدي انقلابي بزرگ، ص 202ـ207.
[9]. تاريخ غيبت كبرا، ص 525؛ غيبت طوسي، ص 267.
[10]. منتخب الاثر، ج 3، فصل 6، ص 86ـ102؛ تاريخ الغيبة الكبري، ص 511؛ بحارالانوار، ج47، ص 13