logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
بعد اجتماعي آخرالزمان در دين يهود

مقدمه:

در اين بخش، بُعد اجتماعي وقايع آخرالزمان در سه دين ابراهيمي بررسي مي‌شود. با توجه به وجود منجي و ظهور آيات الهي و تسليم اقوام مختلف و زندگي آن‌ها زير يك پرچم و به كمال رسيدن عقل‌ها و فهم بشري، ديگر از بي‌عدالتي و حاكمان جائر، خبري نيست و مردم در امنيت و آسايش، همراه صلح و دوستي زندگي مي‌كنند. در نوشتار حاضر بعد اجتماعی آخر الزمان در دین یهود مورد بحث قرار گرفته است.

حكومت مصلح موعود در كتب يهود

در عهد عتيق آمده است:

« زيرا كه جهان، از معرفت جلال خداوند مملوّ خواهد شد؛ به نحوي كه آب‌ها، دريا را مستور مي‌سازد».[1]

در مزامير سليمان، از دوران مسيحا با عنوان عصر رهايي (از گناه) و روشني و شادابي تعبير مي‌كند. اورشليم را از گناهانش پاك و بين قبايل بني اسرائيل داوري مي‌كند و سپس آن را ميان قوم تعليم مي‌كند. به غير يهود حتي اجازه نمي‌دهد بين آن‌ها ساكن شوند و ايشان يك حاكم شناخته مي‌شوند.

از عبارات مزامير سليمان چنين برداشت مي‌شود: مطلب اول اين‌كه قوم يهود، در نهايت در اورشليم حاكم مي‌شوند؛ اما بر خلاف كتب ديگر يهود، قوم بني اسرائيل تنها در آن محدوده حكومت مي‌كنند، نه در همه زمين؛ در حالي كه در جاهاي ديگر از كتب مقدس يهود، آمده است كه اين قوم، وارث زمين خواهند شد. مطلب دوم: و نيز آمده است كه همه دشمنان و مخالفان از بين خواهند رفت. مطلب سوم اين‌كه: اين‌جا داوري مسيحا را به قوم بني اسرائيل محدود دانسته است؛ در حالي كه در موارد ديگر از كتب مقدس، داوري را درباره همه انسان‌ها دانسته و روز داوري، همه افراد روي زمين، نتيجه اعمال خود را مي‌بينند. البته در جاي ديگر آمده است كه بيگانگان، تسليم قدرت جهاني بني اسرائيل خواهند شد.[2]

گفته شده است مسأله مسيحاي منجي در تلمود به طور اجمال و ابهام آمده است؛ به گونه‌اي كه حتي اعتقاد به آن را سست و نامشخص كرده و بعضي در تحقق آن شك و ترديد نمودند؛ گرچه اين اميد، در تلمود و تفاسير « ميدراشيم» از برجسته‌ترين عقيده و باور يهود شمرده شده است.[3]

ماشيح

يهوديان برخلاف ملل روزگار باستان كه دوران طلايي خود را مربوط به گذشته مي‌دانستند، آن را به آينده محول مي‌كردند. انبياي بني اسرائيل مكرر به روزهاي آخر به عنوان دوراني اشاره كرده‌اند كه در آن، عظمت ملي يهود به آخرين حد اعتلاي خود خواهد رسيد. اين اميد به آينده‌اي نوراني و مشحون از سعادت، در دل عامه مردم، سخت جايگزين شد، و با گذشت زمان نه فقط شدت يافت؛ بلكه رؤياهاي شگفت انگيزي را در برگرفت كه در جهان آينده تحقق خواهد يافت. اين آينده درخشان و با شكوه، در اطراف شخصيت « ماشيح» تمركز خواهد يافت كه از جانب خداوند مأموريت خواهد داشت تا اين دوران تازه و پر از شگفتي‌ها را آغاز كند.

عموم مردم بر اين اعتقادند كه ظهور و فعاليت‌هاي ماشيح در راه بهبود وضع جهان و تأمين سعادت بشر، قسمتي از نقشه خداوند در آغاز آفرينش جهان بوده است. در يكي از ميدارش‌هاي متأخر آمده است:

از آغاز خلقت عالم، پادشاه ماشيح به دنيا آمد؛ زيرا لزوم وجود او حتي پيش از آن كه جهان آفريده شود، به ذهن خداوند خطور كرد.[4]

درباره شخصيت « ماشيح» تحقيقات فراواني شده است. تمام بزرگان و صاحب نظران يهود بر اين مطلب اتفاق نظر دارند كه ماشيح، انساني است كه از طرف خداوند براي برنامه خطير و خاصي مأموريتي خواهد يافت؛ لذا اعتقاد ندارند كه يك موجود فوق انسان باشد.

بعضي از دانشمندان يهود، ماشيح را با داوود، پادشاه اسرائيل يكي دانسته و به بعضي آيات هم تمسك مي‌كنند:

و بعد از آن، بني اسرائيل بازگشت نموده، يهوه خداي خويش و پادشاه خود داوود را خواهند طلبيد.[5]

اما اين نظريه مورد انتقاد قرار گرفته و آيه‌اي را نيز از عهد عتيق شاهد بر اين مطلب آورده‌اند كه ماشيح از نسل داوود است، نه خود او:

نجات عظيمي به پادشاه خود مي‌دهد، و به ماشيح خويش احسان مي‌كند؛ يعني به داوود و به ذريت او، تا به ابد.[6]

لذا اعتقاد بر اين است كه ماشيح، از نسل پادشاه داوود خواهد بود كه در ادبيات دانشمندان يهود به « فرزند داوود» ملقب است.

براي ماشيح، نام‌هاي مختلفي ذكر نموده و از آيات كتاب مقدس شواهدي ذكر مي‌كنند كه براي اختصار تنها فهرست وار ذكر مي‌شود.

شيلو (Shiloh) [7]

يينون (Yinnon) [8] به معناي پادشاه

حنينا (Haninah) [9]

مناحيم بن حيزقيا (Menahem ben hizghyah)  [10]

مبروص به معناي بلا كشيده است [11]

داوود

سلطنت

از مطالب گذشته، نتيجه گرفتيم كه سلطنت و حكومت فردي، با معتقدات اوليه يهوه پرستي به هيچ وجه توافق ندارد. مهم‌ترين اصل در دين اسرائيل، ميثاق با يهوه است؛ بنابراين ميثاق، اسرائيل يا قوم برگزيده يهوه، موظف است فقط به او خدمت كند و از او اطاعت نمايد. يهوه، تنها سلطان ملت اسرائيل است و اطاعت از خداي ديگر يا قبول سلطاني جز يهوه، خلاف اين ميثاق، و مستحق كيفر شديد است. يكي از مشخصات برجسته يهوه آن است كه دائماً در سرنوشت قوم خويش اثر گذاشته و تنها تعيين كننده تاريخ، او است. اختلاف مهم اين دين و اديان هم عصر آن، رابطه خدا با تاريخ قوم خويش است. به طور مسلم بايد پذيرفت كه معتقدات بني اسرائيل، هيچ‌گونه سازشي با حكومت و سلطنت ندارد.

بوبر[12] درباره ميثاق يهوه مي‌گويد:

اين ميثاق شبيه عهد نامه‌اي است كه يك قدرت مافوق با زيردستان خود منعقد مي‌كنند. در اين ميثاق، يهوه رهبر و قانون گذار و سرنوشت ساز قوم خود است. او فقط به شكل يك خداي حافظ اين امت برداشت نشده است؛ بلكه در ضمن، تنها حاكم سياسي نيز بوده است؛ لذا اين عهد نامه را يك قرار داد شاهانه برداشت مي‌كرده‌اند كه هر ساله به افتخار آن و براي يادبود آن، جشني به نام « يساخ» برپا مي‌شده است. بني اسرائيل در رهبري موسي، يهوه را به فرمانروايي پذيرفت و بعدها توسط پيامبران ديگر نيز سلطنت عام يهوه اعلام گرديد و او شاه جهان شد. به اين قرارداد نيز ميثاق مقدس مي‌گفتند. (كلمه « قدُس» همچنين به معناي خاص در مقابل كل و عمومي است)؛ از اين رو بعدها شاهان اسرائيل مجبور بودند خود را به كاهنان، وابسته كنند، تا بتوانند به نام واسطه يهوه، اعمال سلطنت نمايند.

در كتاب مقدس بارها به سلطنت يهوه اشاره شده است. در اين مجموعه هم ملكوت معرف قلمرو الهي و هم نشان سلطنت خداوند است.

در (13/145) آمده است:

اي خداوند سلطنت تو ابدي است و حكومت تو از نسلي به نسل ديگر ادامه دارد.

اين‌جا مقصود از حكومت، تنها تسلط او بر جهان، به دليل خالق و مدبر بودن نيست؛ بلكه براي اسرائيل، يك شاه و حاكم است.

به نظر فون گال[13]، سلطنت خدا آن گونه كه بعدها در كتاب مقدس مورد نظر قرار گرفت و به حكومت نيكي و داد و دهش تعبير شد، پديده‌اي است كه يهوديان از ايرانيان اقتباس كرده‌اند؛ چون حكومت نيكي يا هوخشتره ( فرمانروايي نيك) يك اصل اوستايي است. فون گال، پس از بررسي جامع، به اين نتيجه مي‌رسد كه « يهوديان پس از برخورد با ايرانيان، اين فكر را از آنان اقتباس كرده و به مسيحيان تحويل دادند».

پايان جهان و حكومت خدا

بني اسرائيل از آغاز تاريخ يهود، « يهوه» را تنها سلطان و فرمانرواي واقعي خويش مي‌دانستند. حتي در دوران سلطنت شاهان اوليه اسرائيل، آنان را نماينده و برگزيده يهوه مي‌شناختند و به اعتبار حكومت يهوه، از آنان فرمان مي‌بردند؛ پس از تبعيد نيز در سراسر تاريخ يهود، اين اعتقاد به سلطنت يهوه خودنمايي مي‌كند، تا آن جا كه با وجود ميل شديد يهوديان به استقلال، هنگامي كه در دوران سلسله حسموني اين آرزو برآورده مي‌شود. يهوديان مؤمن و متعصب برضد دربار شورش مي‌كنند؛ زيرا آن‌ها فقط خدا را سلطان مي‌شناختند.

در ظهور مسيحيت، فدائيان متعصب يهودي كه به « زيلوت» مشهور بودند، يك شعار عمومي داشتند كه عبارت بود از « هيچ شاهي جز خدا». بين يهوديان آن دوران بزرگ‌ترين اميد و آرزو همين تحول جهان و ظهور حكومت خدا بود، تا در صهيون، حاكميت خود را برقرار ساخته و قوم برگزيده خويش را در اسرائيل گرد آورند.

در رسالات عهد عتيق كه نزديك به ظهور مسيحيت تنظيم شده‌اند، گاهي به سلطنت مسيح يهوه نيز اشاره مي‌شود كه از جانب يهوه برگزيده شده است؛ ولي در اين حالت نيز حاكم اصلي خدا است.

و من، پادشاه خود را نصب كرده ام. بر كوه مقدس خود صهيون. فرمان را اعلام مي‌كنم. خداوند به من گفته است: « تو پسر من هستي. امروز تو را توليد كرده ام. از من درخواست كن و امت‌ها را به ميراث تو خواهم داد. و اقصاي زمين را ملك تو خواهم كرد. ايشان را با عصاي آهنين، خواهي شكست. مثل كوزه كوزه گر آن‌ها را خورد خواهي نمود». والآن‌اي پادشاهان! تعقل كنيد.‌اي داوران جهان! متنبه شويد. خداوند را با ترس عبادت كنيد و با لرز شادي نماييد؛ پس پاي او را ببوسيد؛ مبادا غضبناك شود. و از اين طريق هلاك شويد؛ زيرا غضب او به اندكي افروخته مي‌شود. خوشا به حال همه آناني كه بر او توكل دارند![14]

در مزمور دوم كه سلطنت مسيح، توجيه گشته، باز هم اين يهوه است كه بايد از او اطاعت كرد و سلاطين بايستي با ترس و لرز پاي او را ببوسند و به او خدمت كنند. اين مزمور نشان دهنده آرزوي يهوديان دوران ظهور مسيحيت است كه مشتاقانه در انتظار شاهي از خانواده داوود بودند تا به نجات آنان اقدام كند. در اين مزمور هم فقط يهوه حاكم واقعي است.

به اين طريق، حكومت خدا را مي‌توان يك ايده آل ملي و قومي يهوديان دانست. در رسالات متأخر عهد عتيق، گاهي مردم جهان نيز مورد نظر قرار مي‌گيرند و آن‌ها كنار قوم يهود و به همين تقدس و برگزيدگي، از آرامش برخوردار خواهند شد؛ زيرا يهوه در آغاز به ابراهيم و جد اسرائيليان، وعده داده است به وسيله فرزندان او، ديگر اقوام جهان را نيز رستگار سازد؛ ولي در همه جا هدف اصلي حكومت خدا، تجديد قدرت قوم يهود ارائه مي‌شود.

بار ديگر فرشته خداوند به ابراهيم در آسمان ندا در داد. و گفت: « خداوند مي‌گويد: به ذات خود قسم مي‌خورم چون‌كه اين كار را كردي و پسر يگانه خود را دريغ نداشتي، هر آينه تو را بركت دهم و ذريت تو را كثير سازم؛ مانند ستارگان آسمان و مثل ريگ‌هايي كه بر كناره دريا است و ذريت تو دروازه‌هاي دشمنان خود را متصرف خواهند شد. و از ذريت تو جميع امت‌هاي زمين، بركت خواهند يافت؛ چون كه قول مرا شنيدي.[15]

صلح و آرامش

اگر تحولات و تمدن جديد بشري، توانسته است مدت كوتاهي امنيت و عدالت را در مملكت يا منطقه محدودي از عالم برقرار كند، در پي آن، جنگ‌هايي را به ارمغان آورده است كه جبران و تلافي همه خوشي‌ها و راحتي‌ها را كرده و گرفتاري‌هاي بيش‌تري را به ارمغان آورده است. در دنياي كنوني، مردم جهان، بيش از هر چيز، محتاج صلح و آرامش و بيزار از جنگ و لشكركشي هستند. آنان، به حكومتي احتياج دارند كه جهان را به سوي صلح و صفا راهنمايي كند. اين، زماني محقق مي‌شود كه توسط يك حاكم عادل و آگاه به نياز انسان‌ها، حكومت جهان اداره شود. جنگ و درگيري در حكومت ماشيح از بين مي‌رود و جاي خود را به صلح و آرامش مي‌دهد.[16]

اين امر، ممكن است دلائل متعددي داشته باشد؛ يك دليل آن، بالا رفتن عقول و درك مردم آن زمان است كه به بركت حكومت عدل به رشد كامل مي‌رسند. دليل ديگر، بُعد معنوي است؛ چون مردم جهان با تربيت و آموزشي و برقراري حكومت خداوند، به ابعاد معنوي بيشتر توجه مي‌كنند؛ لذا به حقوق يك‌ديگر تجاوز نمي‌كنند. دليل ديگر، پياده شدن عدالت واقعي و رسيدن تمام افراد به حقوق خويش است؛ لذا دليلي نمي‌بينند كه با يك‌ديگر به جنگ و نزاع بپردازند. شايد دليل ديگر، ايجاد حكومت واحد جهاني، زير نظر يك انسان الهي است؛ زيرا بعضي اعتقاد دارند علت اصلي جنگ و درگيري در جهان، بودن حكومت‌هاي متعدد و مختلف است.

صلح و آرامش نه تنها بين انسان‌ها كه بين حيوانات نيز برقرار شده و خداوند، از همه موجودات عهد و پيمان مي‌گيرد، تا امنيت در جهان برقرار شود.[17]

در دوره آخرالزمان، گرفتاري اجتماعي، ناراحتي و غصه و مشكلات خانوادگي وجود ندارد و كسي صداي آه و ناله ديگري را نمي‌شنود:

و آواز گريه و فغان، صداي ناله و فرياد، ديگر در آن شنيده نمي‌شود.[18]

ويژگي‌هاي حكومت منجي در دين يهود

دين يهود، مانند بسياري از اديان الهي قايل است در آخرالزمان منجي موعود ظهور خواهد كرد و با تشكيل حكومت الهي از جانب خداوند، وعده‌هاي الهي محقق مي‌شود و آينده بشر روشن و اميدوار كننده خواهد بود. با تتبع در عهد قديم، مي‌توان براي اين حكومت ويژگي‌هايي ذكر نمود:

1. توحيد و خدا پرستي

طبق كتب يهود، يكي از ويژگي‌هاي حكومت الهي منجي، حاكميت دين خدا و يكتا پرستي است. در عوض آن، خداوند نيز از آن‌ها محافظت مي‌كند و به عنوان قوم برگزيده خود انتخاب مي‌كند:

خداوند مي‌فرمايد:

« روزي فرا خواهد رسيد كه تمام قبيله‌هاي بني اسرائيل با تمام وجود، مرا خداي خود خواهند دانست و من نيز آن‌ها را با عنوان قوم خود خواهم پذيرفت. من از ايشان مراقبت خواهم نمود».[19]

در جايي ديگر مي‌گويد:

« بت پرستي و سازندگان آن‌ها از بين خواهند رفت و فقط خدا است كه باقي خواهد ماند».[20]

2. برقراري عدالت

از ويژگي‌هاي خداوند در آخرالزمان، اين است كه پايه‌هاي حكومت او بر عدل و انصاف استوار خواهد شد:[21]

« و جهان را به عصاي دهان خويش زده، شريران را به نفخه لب‌هاي خود خواهد كشت و كمربند كمرش عدالت خواهد بود و كمربند ميانش امانت».[22]

خداوند مي‌فرمايد:

« منجي را قدرت مي‌دهم تا بتواند انصاف واقعي را برقرار سازد».[23]

3. نابودي قدرت‌ها و تسلط بر جهان

طبق منابع يهود همه قدرت‌ها و مخالفان، برابر قدرت خدا خوار و ذليل شده و تمام نشانه قدرت و عظمت آن‌ها از بين خواهد رفت:

« روزي خواهد رسيد كه بلند پروازي و تكبر انسان‌ها نابود خواهد شد و فقط خداوند متعال خواهد بود…».[24]

دليل اين وضعيت، معرفت و شناخت خداوند ذكر شده است.

جاي ديگر مي‌گويد:

« در آن زمان، هيچ كس صدمه نخواهد ديد و نابود نخواهد گشت و حيوانات درنده به كسي آسيب نخواهند رساند».[25]

4. آرامش و امنيت

در نتيجه حكومت عدل همراه صلح و زندگي مسالمت آميز و گسترش توحيد و معرفت خداوند، قهراً آرامش و امنيت نيز در جامعه مستقر خواهد شد. اين امنيت و آرامش، مانند امروز موقتي نبوده؛ بلكه هميشگي است:

« و ما از صلح و آرامش و ا طمينان و امنيت هميشگي برخوردار خواهيم شد».[26]

آن زمان، خدا از انسان‌ها و حتي حيوانات پيمان مي‌گيرد به يك‌ديگر صدمه نزنند و با هم دشمن نباشند. تمام سلاح‌هاي جنگي از بين رفته و ديگر جنگ و درگيري وجود نخواهد داشت.[27]

5. بهبود وضع اقتصادي

با تشكيل حكومت خداوند در آخرالزمان و برقراري عدل و امنيت و آرامش اجتماعي، وضعيت اقتصادي مردم نيز بهبود مي‌يابد و خداوند بركت خود را نازل مي‌كند. بيابان‌ها به بوستان و جنگل تبديل مي‌شود، محصولات كشاورزي نيز فراوان و چراگاه سبز و خرم مي‌گردد.[28]

بنابراين مي‌توان نتيجه گرفت، كه وفور نعمت و بهبود وضع اقتصادي اجتماع دو دليل خواهد داشت: يكي لطف پروردگار و زياد شدن نعمت‌ها بر اثر موحد شدن مردم و برپايي حكومت عدل الهي و دوم، در اثر نبود جنگ و ايجاد امنيت و به كار بردن تمام امكانات در راه پيشرفت جامعه و تبديل سلاح‌هاي جنگي به وسايل كشاورزي.[29]، [30]

نتیجه:

دين يهود، مانند بسياري از اديان الهي قايل است در آخرالزمان منجي موعود ظهور خواهد كرد و با تشكيل حكومت الهي از جانب خداوند، وعده‌هاي الهي محقق مي‌شود و آينده بشر روشن و اميدوار كننده خواهد بود.

پی‌نوشت‌ها‌:

[1]. حبقوق نبي، فصل 2: 7.

[2]. همان، 17: 32.

[3]. انتظار مسيحا در آئين يهود، ص 54 ـ 55.

[4]. بسيقتار باتي، ب 152.

[5]. عهد عتيق، هوشع، 3: 5.

[6. همان، مزامير داود، 18: 51.

[7]. تورات، پيدايش، 49: 10.

[8]. عهد عتيق، مزامير داود، 72: 17.

[9]. همان، ارمياء، 16: 13.

[10]. همان، مراثي ارميا، 1: 16.

[11]. همان، اشعياء، 53: 4.

[12]. فيلسوف يهود و مترجم عهد عتيق به زبان آلماني و مفسر كتاب مقدس كه به مكتب اگزيستا 

[13]. محقق و فيلسوف آلماني.

[14]. آيه 7 ـ 12.

[15]. همان، 22: 15 و 26: 3ـ5.

[16]. عهد عتيق، ارميا، 11: 6 ـ 9.

[17]. همان، هوشع، 2: 18.

[18]. همان، اشعياء، 65: 19، 35: 10.

[19]. عهد قديم، ارميا، 31: 1ـ2.

[20]. همان، 15ـ19؛ نيز ر ك: به حزقيال، 36:24ـ28؛ هوشع نبي، 11: 10ـ11.

[21]. عهد قديم، اشعيا، 9: 7.

[22]. همان، 11: 4ـ5 و 32: 15.

[23]. همان، 42: 3ـ.

[24]. همان، 11: 6ـ9.

[25]. همان، 65: 25.

[26]. همان، 32: 16ـ18.

[27]. عهد قديم، هوشع، 2: 18.

[28]. پيشين، اشعيا، 32: 15ـ20.

[29]. همان، 2: 4.

[30]. محمدی، محمد حسین، آخر الزمان در ادیان ابراهیمی، چاپ اول 1389، ص172-181.

- برگرفته از کتاب آخر الزمان در ادیان ابراهیمی