مقدمه
« عاشورا» و « انتظار»، در تطوّر حیات مکتب شیعه، دو نقطه عطف، محسوب میشوند و با همین دو مفهوم، بسیاری از مبانی، اصول و عقاید مذهب تشیع، مورد مطالعه قرارگرفته و از سایر فرقهها و نحلههای اسلامی، باز شناخته میشود. البته ما معتقدیم که اساس و مبنای تشیع، به وسیله پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) گذاشته شده است و شخصیتهایی مانند حضرت علی(علیه السلام)، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و امام حسن(علیه السلام)، برای نشو و نشر آن زحمات فراوانی کشیده و مرارتهای بسیاری را تحمل کردهاند؛ اما حادثه عاشورا به عنوان انقلابی شناخته میشود که موجب شد بسیاری از زوایای تاریک و پنهان عملکرد خاندان اموی آشکار شود و اسلام حقیقی و نیز حقانیت ائمه(علیهم السلام)، عیان گردد.
پس از واقعه کربلا و امامت ائمه بعدی(علیهم السلام)، جریان غیبت آخرین امام شیعیان، برجستهترین موضوعی است که جزء اعتقادات اصلی پیروان مکتب اهلبیت(علیهم السلام)، به شمار میآید. این اعتقاد برخواسته از این اصل است که خداوند هیچگاه، زمین را بدون حجت نمیگذارد. بر این اساس و با غایب شدن ظاهری حجتبنالحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، از نظرها، مفهوم « انتظار» متولد، و مسئله انتظار ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، جزء مبانی فکری و عقیدتی واقع شد.
بر اساس این مفهوم، اگر چه حجت خدا، در پسِ پرده غیبت به سر میبرد، اما به صورت محسوس و غیر محسوس، جهانیان و خاصه، شیعیان را همواره از عنایات و توجهات خود، بهرهمند میکند و لحظهای از راهنمایی و ارشاد آنان، باز نمیایستد.
به دنبال پذیرش مسئله غیبت، این اعتقاد نیز تثبیت شد که با فراهم شدن شرایط ظهور، آن حضرت به اذن خداوند ظهور خواهد کرد و بساط ظلم و بیداد را برخواهد چید و جامعه را به سوی کمال و سعادت، هدایت خواهد کرد.
هرچند که از عاشورا، به عنوان یک واقعه و حادثه یاد میشود و از انتظار، به عنوان یک اعتقاد؛ ولی بررسی و شناخت شخصیتهای خالق این دو مفهوم و اهداف و برنامههای ایشان، این فرضیه را به دست میدهد که میان این دو عنصر اصلی اعتقادات شیعی، اتحاد و همپوشانیِ کامل برقرار است.
اما این ارتباط، چیست و چگونه این دو مفهوم، در یک قالب جای میگیرند و نهایتاً به هم میپیوندند؟
این، سوالی است که پاسخ به آن، هدف این نوشتار است.
تحلیلی بر مفاهیم
پيوند: در لغت به معنی « خویشاوندی و نزدیکی نَسَبی» و همچنین به عمل « فروبردن شاخه درختی به درخت دیگر» گفته میشود.[1] گاهی، پیوند و رابطهای که میان دو چیز و یا دو کس برقرار میشود، آن دو را تا سر حدّ « اتحاد» پیش میبرد؛ به گونهای که میان آنان، هیچ فاصله و مرزی باقی نمیماند. مراد از پیوند در عبارت « پیوند عاشورا و انتظار»، به نوعی با هردوی این معانی سازگار است.
عاشورا: در زبان عربی، به معنی دهمین روز ماه است. عاشورا از جمله روزهایی است که نزد مسلمانان و یهودیان، اهمیت داشته و دارد. به اعتقاد یهودیان، عاشورا یا «کیپور»، روزی است که خداوند در آن، فرعونیان را در رودخانه نیل غرق کرد و حضرت موسی(علیه السلام)، و بنیاسرائیل را از دست ایشان نجات داد؛ از این رو، روز دهم ماه تشرین را -که عید کیپور نامیده میشود- روزه میگیرند و آن را کفاره گوسالهپرستیِ بنیاسرائیل، میدانند.
البته بسیاری از مورخان عرب، معتقدند که عاشورای مورد نظر یهودیان، با عاشورای مسلمانان، از لحاظ زمانی تفاوت دارد. به اعتقاد آنان، عاشورای یهود (کیپور)، روز دهم ماه تشرین (اولین ماه عبری) است.
اما در نزد مسلمانان، این روز اعتبار دیگری دارد. بسیاری از اهل سنت، این روز را روزی مبارک و خجسته میدانند و بر این باورند که در این روز، خداوند، آدم و حوا را آفریده است؛ لذا روزه گرفتنِ در این روز را مستحب میدانند. ولی در نظر شیعیان، این روز، به جهت کشته شدن امام حسین(علیه السلام)، در آن، شوم است؛ لذا این روز را روز حزن و اندوه قرار میدهند و در مساجد، برای امام حسین(علیه السلام)، نوحهسرایی و مرثیهخوانی میکنند.[2]
انتظار: در لغت، به معنی « چشم به راه داشتن»[3]، و در اصطلاح « چشم انتظاری برای فرا رسیدن ظهور موعود آخرالزمان» است. هرچند که اعتقاد به « مهدویت»، در بسیاری از ادیان و مذاهب وجود دارد، اما « انتظار»، در فرهنگ شیعه، هویت یافته است. به اعتقاد مکتب شیعه، دوازدهمین وصی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، در پس پرده غیبت است و در زمانی که فقط خدا میداند، ظهور خواهد کرد؛ لذا اعمال و مناسکی را جهت تعجیل در فرج آن حضرت، انجام میدهند.
عاشورا و انتظار به مثابه دو فرهنگ
روشن است که منظور از عاشورا، صرف واقعهای که در آن، امام حسین(علیه السلام)، و یارانش به شهادت رسیدند نیست. چه آنکه، اگر با این رویکرد، سالگرد عاشورا را گرامی بداریم، آن را به سطح یک سنت، تنزل دادهایم. بنابراین عاشورا را باید به چشم حادثهای نگریست که رفتهرفته به شکل فرهنگی پایدار در آمده و بر باورهای اعتقادی، استوار گشته است؛ لذا میتوان ادعا کرد که حادثه عاشورا، از سطح فرهنگ نیز گذشته و به مثابه یک مکتب درآمده است. در این فرهنگ و مکتب، مفاهیمی همانند عزت، ایثار، شجاعت، ایمان، عمل به تکلیف و... به برکت حماسه امام حسین(علیه السلام)، و اصحابش، بسیار جلوهنمایی میکند.
انتظار نیز به باور ما، بر مدار معنای لغوی و حتی بر محور اعتقاد تعبدی به ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، نمیگردد. انتظار در فرهنگ شیعی، مفهومی با تشعشعات همهجانبه است. در این باور، انتظار، صرفاً اعتقاد به ظهور منجی نیست؛ بلکه اعتقادی عملی و همراه با مسئولیت میباشد و مهمترین مسئولیت نیز، فراهم نمودن زمینه های ظهور و دعا برای فرج حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، است. به این ترتیب، اعتقاد به ظهور، همراه با عمل به تکالیف، رنگ و بوی عبادی پیدا میکند؛ همانگونه که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، فرمودهاند: « اِنتظارُ الفَرج عِبادة».[4]
پس انتظار نیز همانند عاشورا، تبدیل به فرهنگ شده است؛ فرهنگی که در رأس آن، اعتقاد به غیبت و ظهور دوازدهمین ولیّ خداوند، قرار دارد.
شخصیتهای اصلی فرهنگ عاشورا و انتظار
چنان چه گذشت، عاشورا و انتظار از حد یک واقعه و عقیده عبور کرده و تبدیل به دو فرهنگ قوی و بالنده شدهاند که امام حسین(علیه السلام) و حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به عنوان قهرمانان و شخصیتهای اصلی، در رأس آنها قرار دارند. در واقعه کربلا، امام حسین(علیه السلام) مرکزیت جریان را بر عهده داشت. ایشان در تمام طول جریان کربلا- یعنی از زمانی که کاروان حسینی(علیه السلام)، به واسطه اجبار یزید بر اخذ بیعت، تصمیم به خروج از مدینه گرفت و در مسیر پر حادثه کربلا واقع شد، تا زمانی که حماسه خونین عاشورا به وقوع پیوست- محوریت اصلی را به دوش میکشید و تصمیمات به اراده ایشان، اتخاذ میشد. هر چند که در قیام عاشورا، خاندان آن حضرت، به ویژه حضرت زینب(سلام الله علیها) و حضرت ابوالفضل(علیه السلام) نیز هنرنمایی کردهاند، اما جملگی آنان، تحت پرچمی گرد آمده بودند که امام حسین(علیه السلام) به اهتزاز درآورده بود.
اما در فرهنگ انتظار، قهرمان و شخصیت اصلی، حضرت حجتبن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، است. در این فرهنگ، همانگونه که امام حسین(علیه السلام)، در جایگاه امامت، حماسه عاشورا را خلق کرد، حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، نیز از همان جایگاه، فرهنگ و عقیده انتظار را آفرید.
پنهان شدن آن حضرت از نظرها، باعث شد که پیوسته شعله شور و اشتیاق به ظهور و دیدار آن حضرت، در قلوب منتظران و پیروان، زبانه کشد. در فرهنگ انتظار، همه عناصر، پیرامون شخصیت آن حضرت قرار میگیرد. سخن گفتن از تاریخ و فلسفه غیبت، دوران غیبت، مدت غیبت، ارتباط با نائبان خاص، شرایط و زمان ظهور، وظایف منتظران و هر موضوعی که در فرهنگ انتظار مطرح میشود، به صورت مستقیم به شخصیت حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مرتبط است.
بدین ترتیب، هنگامی که از پیوند عاشورا و انتظار سخن میگوییم، به نوعی از پیوند امام حسین(علیه السلام) و حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، سخن گفتهایم؛ چه آنکه، عاشورا و انتظار با نام این دو شخصیت الهی، قابلیت طرح و معنا پیدا میکند و اگر برای یک لحظه نام امام حسین(علیه السلام) و حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، را از مفهوم عاشورا و انتظار جدا کنیم، برای این دو مفهوم، ماهیتی جز معنای لغوی، باقی نخواهد ماند.
مهمترین دلایل پیوند
با اندکی تأمل پیرامون حادثه عاشورا و مفهوم انتظار، همبستگی و پیوند میان آنان، روشن میگردد؛ که جملگی این روابط، در ظلّ اصلیترین دلیل، که حقانیت و حقیقت دین اسلام است، جای میگیرند. بنابراین، دلیل اصلی پیوند عاشورا و انتظار و حتی دیگر مفاهیم و عناصر اسلامی، دین مبین اسلام است که تمام موضوعات و مسایل دینی، در متن آن، تعریف میشوند.
اما آنچه که از آن، به عنوان مهمترین دلایل پیوند عاشورا و انتظار، یاد میشود، صرفاً تحلیل و تشریح موضوع، از طریق تقسیم و تفکیک آن است؛ وگرنه این روابط، کاملاً آشکار و هویدا است. هرچند، مدعی نیستیم که تمام دلایل را به صورت جامع و مانع، دستهبندی کردهایم؛ چه آنکه، بررسی و تحلیل موضوع عاشورا و انتظار، به اندازه وسعت این دو مفهوم، گسترده است. خوشبختانه برای تمامی جنبهها و حوزههایی که از مبحث عاشورا و انتظار، استخراج میشود، پشتوانه عظیمی از روایات معصومین(علیهم السلام) وجود دارد. به گونهای که بیش از ده هزار روایت، درباره تمام جوانب مفهوم مهدویت، موجود است .[5] اینک، مهمترین و کلیترین دلایل پیوند میان عاشورا و انتظار، را با استفاده از روایات تشریح میکنیم.
1. خاندان واحد
هرچند که نسبتهای خونی، تنهاترین عامل انتقال صفات و خُلقیات، از نسلی به نسل دیگر نیست، اما همین عامل، یکی از اصلیترین عوامل اتصال صفات و خصوصیات جسمانی و نفسانی از گذشتگان به آیندگان است. علم و تجربه، نشان داده است که در افراد بسیاری، صفات، نه تنها از والدین، که از اجداد بالاتر، به ارث رسیده است.
یکی از پیوند های میان عاشورا و انتظار، تعلق شخصیتهای اصلی آن دو، به یک خانواده واحد است که آن، خاندان مطهر اهل بیت(علیهم السلام) میباشد. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، فرزند با واسطه امام حسین(علیه السلام) محسوب میشود و این رابطه پدر و فرزندی، صرف نظر از صفات مشترک الهی، تا حدودی تعامل میان عاشورا و انتظار را تسهیل میکند.
در این قسمت، به برخی روایات که مؤید وجود حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، از نسل امام حسین(علیه السلام) است، اشاره میکنیم.
روایت شده است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در یکی از روزهای آخر عمر مبارکشان، در حالی که دستشان را به شانه امام حسین(علیه السلام) گذاشته بودند، خطاب به حضرت فاطمه(سلام الله علیها) فرمودند: « مِن هَذَا مَهْدِي الْأُمَّة»[6]؛ « مهدی امت، از نسل این فرزندم است».
حضرت علی(علیه السلام) نیز خطاب به امام حسین(علیه السلام) فرمودهاند: « ثُمّ یَظهَرُ اَمیرُ الاَمَرَه و قاتلُ الکَفَرَه،السُّلطان اَلمَامولُ الّذی تَحیّرَ فی غَیبتِه العُقول و هُو التاسِع مِن وُلدِکَ یا حسین»[7]؛ « امیر اُمرا و قاتل کفار، پادشاهی که عقول در غیبتش به حیرت ماندهاند، ظهور خواهد کرد و ای حسین، او نهمین فرزند تو است».
خود امام حسین(علیه السلام) نیز اینگونه به این مطلب، تصریح میکند: « قَائِمُ هَذِهِ الْأُمَّةِ هُوَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِي وَ هُوَ صَاحِبُ الْغَيْبَةِ وَ هُوَ الَّذِي يُقْسَمُ مِيرَاثُهُ وَ هُوَ حَي»[8]؛ « نهمین فرزند من، قائم به حق است و او صاحب غیبت خواهد بود که خداوند، زمین مرده را به وسیله او دوباره زنده خواهد کرد».
2. مکتب واحد
اسلام، به عنوان جامعترین و کاملترین دین، حجت را بر بشریت تمام کرده است. قرآن در این زمینه میفرماید: {وَمَن یَتّبِعَ غَیرَالاِسلامِ دیناً فَلَن یُقبَل مِنهُ وَ هُو فِی الآخِرةِ مِنَ الخاسِرین}[9]؛ « و هرکس دینی غیر از اسلام اختیار کند، هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در آخرت از زیانکاران است».
در دین مبین اسلام، در کنار کتاب خداوند، ائمه(علیهم السلام) همانند پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، مظهر هدایت، معرفی شدهاند. هر یک از ائمه(علیهم السلام)، در طول دوران امامت خود، رسالت خویش را در قبال حفاظت و پاسداری از اساس و کیان اسلام، به نیکوترین شکل، به انجام رسانیدند. لذا، سکوت حضرت علی(علیه السلام) به مدت 25 سال و سپس قبول خلافت توسط آن حضرت، جریان صلح امام حسن(علیه السلام)، قیام امام حسین(علیه السلام) و تقیه مصلحتی سایر ائمه(علیهم السلام) و بالاخره، غیبت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، راهبرد اختصاصی هر یک، برای صیانت از اساس اسلام بود که جملگی با اذن خداوند، صورت گرفت. بنابراین تمامی استراتژی معصومین را باید در فرهنگ و مکتب واحد مورد مطالعه قرار داد. مکتب اسلام، جانبازی و ایثار برای حفظ ارزشها را- در صورتی که زمینههای آن فراهم باشد- اصلی مسلم دانسته است؛ همانگونه که امام حسین(علیه السلام) با فدا نمودن جان خود و خانوادهاش و تحمل مشقات بسیار، اصل اسلام را که توسط یزیدیان به مخاطره افتاده بود، حفظ نمود.
چنانچه خود ایشان فرموده اند:
« اِنّما خَرَجتُ لِطَلبِ الاِصلاح فی اُمّةَ جَدّی(صلی الله علیه و آله و سلم) وآله، اَن اُریدُ آمِرَ بِالمعروفِ و اَنهی عَنِ المُنکَر و اَسیرُ بِسیرةِ جَدّی علی ابن اَبی طالب(علیه السلام)»[10]؛ « همانا من به منظور ایجاد اصلاح در امت جدم، رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) قیام کردهام. میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره و روش جد و پدرم عمل نمایم».
اساس فرهنگ انتظار نیز بر ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، و احیای سنتهای فراموششده اسلام و نابودی سنتهای باطل، استوار است. همانگونه که از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است: « فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُعِيدَ الْإِسْلَامَ عَزِيزاً فَصَمَ كُلَّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ وَ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى مَا يَشَاءُ أَنْ يُصْلِحَ أُمَّةً بَعْدَ فَسَادِهَا»[11]؛ « زمانی که خداوند بخواهد اسلام را عزیز کند، تمامی ستمگران را نابود مینماید و خداوند بر اینکه امت را پس از تباهشدنش اصلاح کند، تواناست».
امام علی(علیه السلام) نیز در تشریح موضوع « اصلاح بعد از افساد» میفرمایند: « لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَمْلِكَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي تَجْرِي الْمَلَاحِمُ عَلَى يَدَيْهِ وَ يُظْهِرُ الْإِسْلَامَ»[12]؛ « اگر از عمر دنیا، یک روز باقی مانده باشد، خداوند، آن روز را به قدری طول میدهد تا مردی از خاندانم تسلط پیدا کند و احکام، به وسیلة او اجرا شود و اسلام ظاهر گردد».
3. اهداف واحد
همانگونه که گذشت، فرهنگ عاشورا و انتظار در درون مکتبی بزرگتر و جامعتر، به نام مکتب اسلام، جای دارند و در این مکتب، تمام عناصر و مؤلفهها، به صورت هدفمند و در یک جهت، حرکت میکنند. مهمترین رسالت و هدف پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، ارشاد معنوی و اخلاقی مردم، تأسیس حکومت اسلامی و مبارزه با مستبدان و ستمگران بود که در این راه، رنجها و مرارتهای زیادی را نیز متحمل شدند. این وظایف، پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، به ائمه(علیهم السلام) منتقل شد و تمامی ایشان، با استفاده از شیوههای متفاوت کوشیدند تا علاوه بر اینکه رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را ادامه میدهند، از تحریفِ اصول و به خطر افتادن اساس اسلام نیز جلوگیری کنند. قیام امام حسین(علیه السلام) و مسئله غیبت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، دو شاهد بارز این مدّعاست.
از مجموع سخنان امام حسین(علیه السلام)، اهداف والای نهضت عاشورا به خوبی روشن میشود که احیای قرآن، احیای سنت نبوی و سیره علوی، از بین بردن کجرویها، حاکم ساختن حق، حاکمیت بخشیدن به حقپرستان، از بین بردن سلطه استبدادی حکومت ستمگران و تأمین قسط و عدل در تمامی عرصهها از آن جمله است. از سوی دیگر، وقتی اهداف قیام منجی عالم بشریت و ویژگیهای حکومت آن حضرت را مطالعه میکنیم، همین اهداف و انگیزهها را در آن مشاهده میکنیم.
حضرت علی(علیه السلام) در تاویل آیه شریفه {وَالنَّهارِ اِذا جَلّها}[13] فرمود: « ذالِکَ هِو القائمُ مِن آلِ مُحمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) یَملَاُ الارضَ قِسطاً وَ عَدلاً»[14]؛ «منظور از آیه، قائم آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) است که زمین را پر از قسط و عدل میکند».
پس، حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، در ادامه قیامی که امام حسین(علیه السلام) علیه باطل نمود، قیام خواهد کرد که قیام ایشان به اذن خدا، به پیروزی نهایی- یعنی از بین بردن تمامی آثار باطل و برقراری حقیقت در سراسر جهان- خواهد انجامید؛ که این، همان هدف نهایی امام حسین(علیه السلام) از برپایی قیام عاشورا است.
حضرت امام حسین(علیه السلام)، شخصاً از تحقق اهداف خود توسط فرزندش حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، اینگونه خبر میدهد: « لَو لَم یَبقِ مِن الدُنیا اِلّا یومَ واحِد، لَطوّل الله عَزّ وَ جَل ذالک الیَوم حتّی یَخرَجُ مِن وُلدِی فَیَملاها عَدلاً و قِسطاَ کَما مُلِئَت جُوراً و ظُلماً»؛[15] « اگر از عمر دنیا یک روز باقی باشد، خداوند آن روز را چنان طولانی میگرداند که مردی از فرزندان من قیام کند و دنیا را پس از آن که از ظلم و ستم پر شده بود، پر از عدل و داد نماید».
پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز اهداف قیام حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، را اینگونه بیان میکنند: « وَ جَعَلَ مِن صُلبِ الحسین(علیه السلام) ائِمّةً یَقومُونَ بِاَمری.. التاسع منهم قائِمُ اَهلِ بَیتی... فَیَملا الاَرضَ قِسطاً و عَدلاَ کما مُلِئَت جُوراً و ظُلماً»[16]؛ « خداوند از نسل حسین(علیه السلام)، امامانی قرار داده است که نهمین آنها قائم اهل بیت من است که پس از ظهور، زمین را پر از قسط و عدل میکند، در حالیکه از ظلم و جور پرشده بود».
نتیجه آنکه، علاوه بر اشتراک اهداف نهضت عاشورا و قیام امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، در زمان حکومت جهانی حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بذرها و نهالهای غرس شده در جریان قیام کربلا، به بار خواهند نشست؛ به برکت آنها، جهان پر از عدل و داد، و تمام اهداف انبیای الهی، از آدم تا خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) محقق خواهد شد و بشر، طعم واقعی صلح و امنیت و سعادت را خواهد چشید.
4. خط مشی واحد
خط و مشی و استراتژی مشترک، از قویترین دلایل پیوند عاشورا و انتظار است. ائمه(علیهم السلام) نه تنها هیچگاه حکومتهای نامشروعِ جور را تأیید نکردند، بلکه بسته به شرایط، علیه آنها نیز به پا خواستند؛ لذا عاشورا و انتظار را باید از حیث راهبرد و خطّ مشی، در این چارچوب بررسی کرد. بررسیها به سهولت ثابت میکنند که استراتژی امام حسین(علیه السلام) و حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، از این نظر نیز، منطبق هستند.
در واقع قیام اباعبدالله(علیه السلام) از آنجا کلید خورد که « ولید بن عتبه» فرماندار مدینه، از ایشان خواست که یا با یزید بیعت کند و یا تبعید را بپذیرد. این خواسته، برای امام چنان سهمگین بود که برآشفتند و فرمودند: « الا وَ اَن الدَّعی بنَ الدَّعِی قَد رَکَزَ بَینَ اِثنَین، بَینَ السّلّةَ وَالذَلّه و هَیهاتَ مِنّا الذِلّه»[17]؛ « همانا نابکار، فرزند نابکار، مرا بین مرگ و ذلت قرار داده است و ذلت از ما دور باد».
ایشان، در جایی دیگر علت عدم بیعت با یزید را اینگونه بیان میکنند: « یزید رَجُلٌ فاسِقٌ، شارِبُ الخَمر، قاتلُ النّفسِ المُحترُمَه، مُعلِنً بِالفِسق و مِثلِی لایُبایِعَ بِمِثلِه»[18]؛ « یزید، فردی فاسق، شرابخوار، قاتلِ جان بیگناهان و ظاهر الفسق است و کسی مانند من با چنین شخصی بیعت نمیکند».
از نظر امام حسین(علیه السلام)، بیعت کردن با یزید، نه تنها صحّه گذاشتن بر روی خلافت شخص او، که به معنای قبول سنت « خلافت سلطنتی» بود که معاویه، پایهگذار آن محسوب میشد.[19]
تصمیم امام حسین(علیه السلام) بر عدم بیعت با یزید، تصمیمی از روی عصبیت و اراده شخصی نبود. بلکه این تصمیم، با مشیت خداوند و در چارچوب کلی مکتب اسلام اتخاذ شد و هر امام دیگری نیز در چنین شرایطی، همین تصمیم را اتخاذ مینمود. چنانچه خود ایشان فرموده است: « اِنّی لا یُبایِعُ لَهُ (یزید) اَبَداً لِاَنّ الاَمرَ اِنّما کان لِی مِن بَعدِ اَخِی الحَسن(علیه السلام)»[20]؛ « من هرگز با یزید بیعت نمیکنم؛ چرا که پس از برادرم امام حسن(علیه السلام) تصمیمگیری با من است».
در موضوع مهدویت و انتظار نیز، مسئله عدم بیعت با حکومت نامشروع، کاملاً برجسته است. در بسیاری از روایات، تصریح شده که علت و حکمت غیبت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، این است که آن حضرت، به وسیله غیبت، از یوغ بیعت با طاغوتهای زمان، آزاد میشود تا تعهد و بیعتِ با هیچ طاغوتی را به عهده نداشته باشد.
هر چند برخی از ائمه(علیه السلام)، برای حفظ کیان اسلام و اساس مذهب شیعه، مجبور به تقیه و سکوت بودند؛ اما این مسأله، در مورد امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مطرح نخواهد بود؛ چراکه آن حضرت، پس از ظهور، بدون هیچ تقیهای، با شمشیر برهنه، به جنگ با ستمکاران و کافران خواهد رفت.
حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)،، خود، در اینباره میفرمایند: « اِنّهُ لَم یَکُن اَحدٌ مِن آبائِی اِلّا و قَد وُضِعَت فِی عُنُقِه بَیعةٌ لِطّاغِیةِ زَمانِه و اِنّی اَخرُجُ حینَ اَخرُجُ ولا بَیعةٌ لِاحدٍ مِن الطّواغِیت فِی عُنُقِی»[21]؛ « همانا هیچکدام از پدران من نبودند، مگر آنکه بیعتی از ستمکاران برگردن داشتند و من، خروج و ظهور خواهم کرد، در حالی که هیچ بیعتي با طواغیت، به گردن ندارم».
امام صادق(علیه السلام) نیز بر این موضوع، اینگونه تصریح میکنند: « یَقومُ القائِم وَ لَیسَ فِی عُنُقِه بَیعَةٌ لِاحَدٍ»[22]؛ « قائم قیام میکند، در حالیکه در قبال هیچکس، بیعتی ندارد».
هنگامی که این روایات و روایات مشابه دیگر را با کلمات امام حسین(علیه السلام) در مورد عدم بیعت، کنار هم قرار میدهیم، روشن میشود که استراتژی سازشناپذیری و عدم بیعت در برابر طاغوتیان و ستمگران، در فرهنگ عاشورا و انتظار، مشرک است.
5. مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، منتقم حادثه عاشورا
حادثه عاشورا، علیرغم صحنههای زیبایی از عشق و ایثار، صحنههای غمانگیز بسیاری را نیز در خود داشت؛ به گونهای که به واقع، آن را میتوان یک تراژدیِ بزرگ خواند.در این تراژدی، دنیاپرستان و خودکامگان، چنان صحنههای دهشتناکی را از درّندهخویی خود، به نمایش گذاشتند که پس از چهارده قرن، هنوز هم داغ فجایعی که بر امام حسین(علیه السلام) و اهل بیتش روا داشته شد، تازگی دارد؛ که البته، همین امر، مکتب تشیع را زنده و پویا نگه داشته است.
اگرچه پس از پایان پذیرفتن فاجعه عاشورا، بسیاری به خود آمدند و به فکر انتقامگیری از جنایتکاران واقعة کربلا افتادند و تا حدود زیادی نیز موفق شدند که قاتلین شهدای کربلا را به سزای اعمالشان برسانند؛ اما داغی که عاشورا بر دل ائمه(علیهم السلام) گذاشت، چیزی نبود که با قیام کسانی چون مختار و توابین، تسکین یابد؛ لذا پیوسته از روزی خبر میدادند که شخصی از نسل آنان خواهد آمد و از ظالمین و مستکبرین، انتقام خواهد گرفت.
البته هنگام ظهور حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، تمامی جنایتکاران واقعه کربلا- جز عدهای که در رجعت، بازگردنده خواهند شد- وجود ندارند، اما انتقامگیری از مستکبران، به منزله انتقامگیری از قاتلین امام حسین(علیه السلام) خواهد بود؛ چرا که انتقامگیری حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، از افراد نیست، بلکه از فرهنگ ظلم و بیداد است که علیه مظلومان، اعمال میشود. بنابراین نابودی ظالمین و جبارین عالم، به نوعی انتقام خون امام حسین(علیه السلام) و فاجعه عاشورا است.
امام حسین(علیه السلام) در باره چگونگی خونخواهی حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، میفرماید: « وَلله لا یَسکُنُ دَمِی حتّی یَبعَثُ اللهَ المَهدِی فَیَقتُلُ عَلی دَمِی مِن المُنافِقِین الکَفَرَةِ الفَسَقَه سَبعینَ اَلفاً»[23]؛ « سوگند به خدا؛ خون من از جوشش باز نمیایستد تا این که خداوند، مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را برانگیزد.او به انتقام خون من، هفتاد هزار نفر ازمنافقان را خواهد کشت».
امام صادق(علیه السلام) نیز در تفسیرآیه { وَ مَن قَتَلَ مَظلُوماً فَقَد جَعَلنا لِوَلیّه سُلطانا}[24]، فرمودند: « نَُزِلَت فی الحُسین لَو قَتَلَ وَلِیّه اَهلَ الاَرض ما کانَ مُسرِفاً وَ وَلیُّه اَلقائِم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)،»[25]؛ « مراد از مظلوم، در این آیه، حضرت امام حسین(علیه السلام) است که مظلوم کشته شد و ولیّ او، قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) میباشد که تمام تجاوزگران زمین را خواهد کشت».
درمورد همین آیه، امام باقر(علیه السلام) نیز فرمودهاند: « نَحنُ اَولیائُه وَ القائِم مِنّا اِذا قامَ طَلَب بِثارِالحُسین، فَیَقتَلُ حتّی یُقال قَد اَسرَفَ فِی القَتل.»[26]؛ « ما اولیای دم امام حسین(علیه السلام) هستیم. هنگامیکه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، به قدری ظالمان را به هلاکت خواهد رساندکه گفته خواهد شد: بسیاری را کشت».
در دعای ندبه نیز، اینگونه، به این حقیقت اشاره شده است: « أینَ طالبُ بِدَمِ المَقتُولِ بِکربَلا».
همچنین، بنابر دلالت روایات زیادی، در هنگام ظهور، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)،و یاران آن حضرت، شعار خونخواهی حسین(علیه السلام) را سر میدهند.[27]
در زیارت عاشورا نیز میخوانیم: « أن یَرزُقَنی طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمامٍ مَنصُور مِن اَهلِ بیتِ مُحمّد(صلی الله علیه و آله و سلم)»؛ « از خداوند میخواهم که خونخواهی تو را همراه با امامی که از اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است، نصیب من فرماید».
مسئله بازخواست از قاتلین امام حسین(علیه السلام)، چنان مهم است که یکی از القاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، « منتقم» میباشد. بدین ترتیب، چه دلیلی محکمتر از خونخواهی، برای پیوند عاشورا و انتظار وجود دارد؟!
6. پیوند عاطفی میان دو امام
یکی از ملاکهای ارزیابی و سنجش رابطه دو فرد، تعاملات بین الاثنینی و میزان عبارات محبتآمیزی است که میان آنان مبادله میشود. البته بعضاً تعابیر ریاکارانه نیز در روابط افراد وجود دارد، اما عبارات خالصانه و عاشقانه، هیچگاه با تملقات ساختگی، مخدوش نمیشود و طریق بازشناسی میان آنان، بسیار آسان است.
یکی از راههای برآورد میزان پیوند میان عاشورا و انتظار، رابطه عاطفی و تعابیر محبتآمیزی است که میان امام حسین(علیه السلام) و حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، وجود دارد.
البته روابط عاشقانه و خالصانه میان تمامی معصومین(علیهم السلام)، به حدی است که میتوان گفت بسیار بالاتر از حدّ روابط انسانهای عادی است؛ چرا که عشق و عطوفتی که معصومین(علیهم السلام) نسبت به یکدیگر داشتهاند، رنگ الهی داشت. برای مثال، رابطه خاصی که میان حضرت علی(علیه السلام) و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) یا حضرت زهرا(سلام الله علیها) برقرار بود را هرگز نمیتوان در محدوده روابط خویشاوندی محصور کرد.
بر همین اساس، رابطه طرفینی امام حسین(علیه السلام)- قهرمان نهضت عاشورا- و حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، - قهرمان نهضت انتظار- نیز بسیار فراتر از رابطه پدری و فرزندی است. چرا که در جملات زیبا و خالصانهای ایشان نسبت به یکدیگر، صبغه خدایی دیده میشود. چنانچه، مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف)،، تعجیل در فرج خود را با عزاداری بر امام حسین(علیه السلام) پیوند زده است: « اِنّی لَاَدعُوا المومِن یُذکِرَ مُصیبُةَ جَدّی الشَّهید ثُم یَدعُوا اِلیّ بِتعجیلِ الفَرَج وَالتّایید»[28]؛ « همانا، من برای فرد مؤمنی که مصیبت جد شهیدم را به یاد آورد و سپس تعجیل در فرج و تأیید من را از خدا بخواهد، دعا خواهم کرد».
عباراتی از حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، در رثای امام حسین(علیه السلام) نقل شده، چنان سوزناک است که درک آن، از توان انسان خارج میشود:
« السّلام علی الحسین الّذی سَمِحَت نَفسَهُ بِسَمحَةِ الاسلام، السّلام علی مَن اَطاعَ اللَه فِی سِرّه و عَلانیّتِه.. ».[29]
« سلام بر حسین؛ کسی که جانش را قربانی حفظ اسلام کرد. سلام بر کسی که خداوند را به صورت آشکار و پنهان اطاعت مینمود».
« السّلام عَلی المُغَسِّلِ بِدَمِ الجَراح، السّلام علی المَقطوعِ الوَتِین، السّلام علی الشَیّب الخَضِیب، السّلام عَلَی الخَدّ التَّریب... ».[30]
« سلام بر کسی که با خون زخمهایش غسل داده شد؛ سلام بر رگ بریده گردن؛ سلام بر محاسن خونی؛ سلام بر گونههای به خاک افتاده...»
حضرت اباعبدالله(علیه السلام) نیز همواره به یاد مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بودهاند. روایاتی که در بخشهای گذشته از امام حسین(علیه السلام) ذکر کردیم، سرشار از عشق و عطوفت آن حضرت نسبت به آخرین حجت خداوند بود. به ویژه عباراتی که امام حسین(علیه السلام) در آن، از آمدن شخصی از نسل خودشان خبر میدادند که پس از غیبت ظهور خواهد کرد و اهداف ناتمام عاشور را به بار خواهد نشاند.
همچنین، در دعای روز ولادت امام حسین(علیه السلام) از امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، یاد میشود و در روز عاشورا و زیارت این روز، نام و یاد مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، تسلیبخش قلوب سوزان شیفتگان اهل بیت(علیهم السلام) است.
از این رو، صرف نظر از دیگر پیوندها، روابطی استوار و آکنده از عشق و عطوفت، میان این دو امام وجود دارد و همین امر، میان عاشورا و انتظار، پیوندی از سلک احساسات و عواطف الهی، برقرار کرده است.
مؤیدات، قرابت ها، اشتراکات
علاوه بر دلایل گذشته، مؤیدات، قرابتها و اشتراکات فراوانی میان عناصر عاشورا و انتظار وجود دارد که نه تنها میتواند دلایل گذشته را بیش از پیش تقویت کند، که هر کدام از آنها، خود، سند آشکار پیوند عاشورا و انتظار هستند.
1. مؤیدات
الف. ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، در روز عاشورا
ائمه(علیهم السلام) در روایات بسیاری، ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، را مقارن با روز عاشورا دانستهاند. به عنوان مثال، امام صادق(علیه السلام) فرمودهاند: « اِنّ القائِمَ صَلواتُ الله علیه یُنادِی بِاِسمِه لَیلَةَ ثَلاثَ و عِشرین و یَقومُ یَومَ عاشورا یَومَ قَتلَ الحسین بن علی(علیه السلام)»[31]؛ « قائم -که درود خدا بر او باد- درشب بیست و سوم ماه رمضان به نامش ندا میشود و در روز عاشورا، روزی که حسین بن علی(علیه السلام) در آن کشته شد، قیام خواهد کرد».
امام باقر(علیه السلام) نیز در این مورد میفرمایند: « یَخرُجُ القائمُ یومَ السَّبت یومَ عاشورا اَلّذی قُتِلَ فیه الحسین(علیه السلام)»[32]؛ « قائم آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)، در روز شنبه، مصادف با روز عاشورا، یعنی همان روزی که امام حسین(علیه السلام) در آن به شهادت رسید، قیام خواهد کرد».
ب. رجعت امام حسین(علیه السلام) پس از ظهور مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)،
بر اساس روایات بسیاری، امام حسین(علیه السلام)و یارانش، پس از تشکیل دولت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به جهان، رجعت و آن حضرت را یاری خواهند کرد. امام حسین(علیه السلام)، خود، در این رابطه میفرمایند: « اَکونُ اوّلَ مَن یَنشَقُّ الارض عنهُ فَاَخرُجُ»[33]؛ « من اولین کسی خواهم بود که زمین برایش شکافته میشود و رجعت میکند».
ج. منتظران مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، عاشقان امام حسین(علیه السلام)
منتظران واقعی مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، پیروان و معتقدان به قیام و فرهنگ عاشورا هستند؛ لذا عاشقان امام حسین(علیه السلام)، لباسی از فرهنگ انتظار میپوشند؛ با هوشیاری و بیداری، در صدد شناخت عناصر ظلم و عداوت بر میآیند و خود را برای دفاع همه جانبه از اسلام آماده میکنند. بنابراین، پیروان امام حسین(علیه السلام)، با تأسی از راه و مرام ایشان و گرامیداشت حماسه عاشورا، قدوم و ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، را به انتظار مینشینند و این چنین، عاشورا و انتظار را به هم گره میزنند.
2. قرابتها
الف. یاد دو امام در مناسبتها
از روایات و ادعیه وارده در ایام منتسب به حضرت اباعبدالله(علیه السلام) و امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، این نکته به خوبی فهمیده میشود که یاد و نام هر یک از ایشان، در ایام منتسب به دیگری، ظهور و بروز خاصی دارد. برای مثال، در روز ولادت و شهادت امام حسین(علیه السلام)، زیارت و یاد امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، و در روز ولادت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، زیارت امام حسین(علیه السلام) وارد شده است.
ب. صفات و خصال
روشن است که فرزندان، صفات روحی و جسمی زیادی را از والدین خود به ارث میبرند؛ اما با بیشتر شدن فاصله نسلها، قدرت انتقال این صفات، ضعیفتر میشود. با این حال، حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، -که نسل نهم از فرزندان امام حسین(علیه السلام) است- تشابهات زیادی در خصال با جدّ خود دارد؛ به گونهای که حتی طنین صدای ایشان را شبیه صدای امام حسین(علیه السلام) دانستهاند.[34]
در زمینه اخلاق، رفتار و تواناییهای جسمانی نیز، امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، صفات بسیاری را از جدشان، امام حسین(علیه السلام) به ارث بردهاند که بارزترین این خصوصیات، « شجاعت» میباشد. در مورد نمایش شجاعت امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا، روایت شده است: « وَلَقَد کانَ یَحمَلُ فیهم و قَد تَکلَّموا اَلفاً فَینزَهَمونَ بینَ یَدیه کاَنَّهم الجَرادَ المُنتَشَر»[35]؛ « آنان (یزیدیان) که در دستههای هزار نفری بودند، همانند ملخهای پراکنده در اطراف او نابود میشدند».
امام کاظم(علیه السلام) در خصوص شجاعت مهدوی، میفرمایند: « وَ یُبیرُ کَلَّ جَبارٍ عَنید و یُهلَکُ علی یَدِه کُلَّ شَیطانٍ مَرید»[36]؛ « به دست او، هر جبار سرسختی نابود و هر شیطان سرکشی، هلاک میگردد».
3. اشتراکات
الف. مکه و کوفه، خاستگاه و پایگاه مشترک
امام حسین(علیه السلام)، نهضت خود را از مکه آغاز کردند؛ یعنی پس از خروج از مدینه، به مکه آمدند، در کنار بیتالله الحرام، از قیام خود به مردم خبر دادند و آنگاه به سمت کوفه حرکت کردند.
بر اساس روایات، امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، نیز پس از ظهور، در مکه، جهانیان را به بیعت با خود فرا میخوانند و آنگاه حرکت های اصلاحی را شروع خواهند کرد و پس از اتمام قیام و برقراری عدل در سراسر جهان، مقرّ حکومت خویش را در کوفه قرار خواهند داد. چنانچه، حضرت امام باقر(علیه السلام) فرمودهاند: « یَخرِجُ مِن مَکّه هُو و مَن مَعَه الثلاثَ مِاَه وَ بِضعَةَ عَشَر یُبایِعُونَه بَینَ الرُّکنِ وَالمَقام»[37]؛ « حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، وسیصد نفر از یارانش، از مکه برخواهند خواست و دهها نفر با او بیعت خواهند کرد».
ب. شرایط اجتماعی یکسان
از دیگر موارد مشترک میان عاشورا و انتظار، شرایط اجتماعی متشابهی است که در زمان وقوع هر دو قیام وجود دارد. قیام امام حسین(علیه السلام) در زمانی صورت گرفت که جامعه اسلامی، به شدت به سمت فساد و تباهی سوق داده میشد و حاکمان فاسد و ظالم، در رأس آن قرار گرفته بودند. شرایط به گونهاي بود که امام حسین(علیه السلام) میفرمود: « اَلا تَرونَ اَنَّ الحقَّ لا یُعمَلُ بِه وَاَنَّ الباطِلَ لایُتَناهی عَنه»[38]؛ « آیا نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل جلوگیری نمیگردد؟».
طبق روایات، همین شرایط در زمان ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، نیز پیش خواهد آمد. بر اساس بسیاری از روایات، آن حضرت، هنگامی از پشت پرده غیبت خارج خواهند شد که ظلم و تباهی، توسط حاکمان جور، جهان را فرا گرفته باشد و مردم از زندگی، ناامید شده باشند. چنانچه امام صادق(علیه السلام)، در اینباره فرمودهاند: « لا وَ اللهَ لمّا یَکونَ ما تُمَدّونَ اِلیهِ اَعیُنُکُم اِلّا بَعدَ الیَاس»[39]؛ « به خدا سوگند؛ آنچه چشم به راهش هستید، فرا نمیرسد مگر بعد از یاس و ناامیدی».
ج. حامیان و یاران
درحادثه کربلا، یاران اندکی، امام را همراهی کردند که سرانجام نیز همگی به شهادت رسیدند؛ اما همین عده قلیل، نسبت به امام حسین(علیه السلام)،، چنان پاکباخته بودند که مرگ در رکاب آن حضرت را افتخار میدانستند. ابا عبدالله(علیه السلام)، در توصیف ایشان میفرمایند: « فَاِنّی لا اَعلَمُ اَصحاباً اَولی وَ لا خَیراً مِن اَصحابی»[40]؛ « همانا من یارانی والاتر و بهتر از یاران خود، سراغ ندارم».
در نهضت حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، نیز از سیصد و سیزده نفر به عنوان یاران خاص، یاد میشود که کاملاً مطیع و شیفته امام خود هستند: « هُم اَطوَعَ لَهُ مِن الاَمَة لِسَیِّدِها»[41]؛ « آنان نسبت به مولای خود، مطیعتر از کنیز هستند».
بنابراین، همانطور که حماسه عاشورا با جانبازی عدهای اندک، رقم خورد قیام حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز با محوریت عدهای اندک، اما پاکباخته به انجام خواهد رسید.
نقشآفرینی زنان در عرصه این دو قیام نیز، از دیگر موارد اشتراک است. نقش زنان و خصوصاً حضرت زینب(سلام الله علیها) در نهضت عاشورا، به حدّی روشن است که نیازی به تشریح آن نیست. جایگاه این نقش، به اندازهای مهم است که اگر آگاهیبخشیها و افشاگریهای حضرت زینب(سلام الله علیها)، پس از حادثه عاشورا نبود، انقلاب امام حسین(سلام الله علیها)، ناتمام میماند. « طوعه» و « ماریه» و « زنان قبیله بنیاسد» از جمله زنانی هستند که در صحنه قیام کربلا، جایگاه ممتازی دارند.
زنان، در قیام حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، نیز نقشآفرینی خواهند کرد. از آنجا که در طول تاریخ، بیشترین ظلمها و اجحافها در حقّ زنان صورت گرفته است، قیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به نوعی دلجویی از ایشان و جبران ستمهای روا شده بر آنان نیز هست. بنابراین، در راستای این هدف، عدهای از زنان به آن حضرت، یاری خواهند رساند.
امام باقر(علیه السلام)، در این خصوص میفرمایند: « وَ یَجیئُ وَالله ثَلاثَ مِاَة و بِضعَةَ عَشَر رَجُلاً فیهم خَمسُونَ اِمرَاَه»[42]؛ « به خدا سوگند؛ همراه مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، سیصد و سیزده نفر به پا میخیزند که پنجاه تن از آنان زن هستند».
د. موانع و مشکلات
از دیگر وجوه مشترک عاشورا و انتظار، موانع و مشکلاتی است که بر سر راه هر دو، وجود دارد. قیام امام حسین(علیه السلام) در شرایط بسیار سختی صورت گرفت؛ به طوریکه هماکنون، پس از چهارده قرن، شیعیان به یاد مصیبتها و مظلومیتهای امام حسین(علیه السلام) و اهل بیت آن حضرت، اشک میریزند.
اصولاً انقلابهای پایدار و جهانی، همواره با ریخته شدن خون، به ثمر مینشینند. قیام حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، نیز از این ویژگی مثتثنی نیست و آن هم با ایثار و جانبازی آن حضرت و یارانشان، به پیروزی خواهد رسید.
امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه {وَلَنَبلُوَنَّکُم بِشیءٍ مِنَ الخَوف وَالجُوع...}[43] میفرمایند: « لَو قَد خَرَجَ القائِمَنا لَم یَکُن اِلا العَلَق والعَرَق وَالقَوم عَلی السُّروج»[44]؛ « هنگامی که قائم ما قیام کند، خون است و عرقریختن و سوار بر مرکبها بودن».
تحلیل و نتیجه
از مجموع آنچه گذشت، میتوان اینگونه نتیجه گرفت که مذهب و مکتب تشیع بر مبنای دو عنصر مهم عاشورا و انتظار، استوار است. پیروان این مکتب، همانگونه که از حماسه عاشورا به نیکوترین وجه، تجلیل به عمل میآورند و در رثای اباعبدالله(علیه السلام) و خاندان و اصحاب آن حضرت عزاداری میکنند، چشم به راه ظهور حجت خدا و آخرین وصی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز هستند؛ تا از پرده غیبت بیرون آید و آلام و رنجهای را تسکین بخشد.
دلایل، مؤیدات، اشتراکات و قرابتهایی که ذکر شد، بیش از پیش بر این حقیقت، صحّه گذارد که مفاهیم « عاشورا» و« انتظار»، از سطح یک حادثه و عقیده فراتر رفته و تبدیل به دو فرهنگِ بالنده شدهاند.
عاشورا به عنوان فرهنگ حماسه و ایثار، زمینه درک و فهم انتظار را برای پیروان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) فراهم کرد و اگر عاشورا و عبرتها و درسهایی که از آن حاصل شد، نبود، اسلام از مسیر خود، منحرف، و چهره مکتبِ بر حقّ تشیع، در گرد و غباری که دنیاپرستان و کجاندیشان به پا کرده بودند، مخدوش میشد. همانطور که اگر انتظار نبود، تمام زحمات و رنجهایی که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه(علیهم السلام) برای حیات اسلام کشیده بودند، کاملاً به هدر میرفت و از اسلام راستین، نام و نشانی باقی نمیماند.
عاشورا، بال سرخ و انتظار، بال سبزی است که شیعیان میتوانند با آن دو اوج بگیرند. میان این دو فرهنگ، پیوندی ناگسستنی وجود دارد؛ به طوریکه با بررسی عناصر و مؤلفههای هر کدام، در خواهیم یافت که میان آنان، انطباق و همپوشانی کامل بر قرار است.
پینوشتها:
[1]. لغتنامه دهخدا، علي اکبر دهخدا، دانشگاه تهران، [بي تا]، 1342ش، ج 12، صص 798 ـ 802.
[2]. دايره المعارف بستاني، معلم پطرس بستاني، دارالمعرفه، بيروت، [بي تا]، ج11، ص446.
[3]. لغتنامه دهخدا، ج7، ص294.
[4]. بحار الانوار، موسسه الوفا، بيروت، 1403 ق، ج 52، ص112.
[5]. استراتژي انتظار، اسماعيل شفيعي سروستاني، موعود عصر، تهران، چ پنجم، 1380ش، ص69.
[6]. بحارالانوار، ج51، ص91
[7]. منتخب الاثر في احوال الامام الثاني عشر، لطف الله صافي گلپايگاني، حضرت معصومه(سلام الله
علیها)، قم، چ11، 1377ش، ص467.
[8]. بحار الانوار، ج51، ص134.
[9]. سوره آل عمران، آيه 85.
[10]. بحارالانوار، ج44، 329.
[11]. همان، ج51، ص83.
[12]. همان.
[13]. سوره شمس، آیه 3.
[14]. تفسير فرات کوفي، فرات بن ابراهيم بن فرات کوفي، مکتبه الداوري، قم، [بي تا]، ص212.
[15]. کمالالدين وتمامالنعمه، ابوجعفرمحمد بن علي بن الحسين (شيخ صدوق)، دارالکتب الاسلاميه،
تهران، 1358ق، ج 1، ص317.
[16]. همان، ج 1، ص257.
[17]. بحارالانوار، ج 45، ص8.
[18]. همان، ج 44، ص325.
[19]. فرهنگ عاشورا، جمعي از نويسندگان، مرکز چاپ و نشر مجمع، قم، 1382ش، ص23.
[20]. مقتل الحسين للخوارزمي، ابي المويد احمد المکي، مکتبه المفيد، چ اول، [بي تا]، ج 1، ص182.
[21]. احتجاج، ابي منصور احمد بن ابي طالب طبرسي، موسسه اعلمي، بيروت، 1983م، ج 2،
ص471.
[22]. منتخب الاثر، ص357.
[23]. بحارالانوار، ج 45، ص299.
[24]. «هرکس مظلوم کشته شود، ما برای ولی او تسلطی بر ظالم قرارمی دهیم»؛ سوره اسراء،
آيهي33.
[25]. البرهان في تفسيرالقران، سيد هاشم بحراني، قم، چ سوم، [بي تا]، ج 2، ص419.
[26]. بحارالانوار، ج 10، ص150.
[27]. النجم الثاقب، حسين طبرسي نوري، مسجد جمکران، قم، 1357ش، ص469.
[28]. مکيال المکارم، محمد تقي موسوي اصفهاني، مطبعه العلميه، قم، [بي تا]، ج 2، ص46.
[29]. بحارالانوار، ج 98، ص318.
[30]. همان، ج 101، ص317- 328.
[31]. الغيبه، محمد بن الحسن طوسي، نشر بصيرتي، قم، چ دوم، 1408ق، ص274.
[32]. بحارالانوار، ج52، ص285.
[33]. همان، ج 53، ص62.
[34]. همان، ج 52، ص23.
[35]. الارشاد، شيخ مفيد، الموتمر العالمي لالفيه شيخ مفيد، قم، 1413ق، ج 2، ص116.
[36]. کمال الدين وتمام النعمه، ج 2، ص121.
[37]بحارالانوار، ج52، 225.
[38]تحف العقول، محمد حسن بحراني، نشر اسلامي، قم، چ دوم، 1363ش، ص245.
[39]. الغيبه، ص336.
[40]. بحارالانوار، ج44، ص329.
[41]. همان، ج52، ص308.
[42]. همان، ج 53، ص223.
[43]. «و البته شما را به پارهاى از سختىها چون ترس و گرسنگى و... میآزماییم»؛ سوره بقره، آيه 155.
[44]. همان، ج52، ص59.
- برگرفته از کتاب از فرات تا فرات، مرکز تخصصی مهدویت، چاپ پنجم، 1389، ج2.
- پدید آورنده: حجت الاسلام و المسلمین امانالله شفایی