logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
عزّت در آینه عاشورا و انتظار

مقدمه:

عزت، یکی از عناصر مهم زندگی انسانی است و در دین مبین اسلام، جایگاه ویژه‌ای دارد. این مسئله نزد پیشوایان این مکتب نیز همواره مورد توجه بوده است؛ به گونه‌ای که حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) برای تحصیل آن و تحذیر از ذلت، حاضر به فداکردن جان خود و اهل بیت و اصحاب خویش شدند. این موضوع، هم‌چنین در انقلاب حضرت ولیّ عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تبلور خاصی دارد و یکی از پایه‌های اساسی این انقلاب، محسوب می‌شود.

در اين نوشتار، تلاش بر آن است كه جایگاه این مسئله، در اين دو قيام الهي، بررسی و مقايسه گردد تا توشه‌ای باشد براي انسان عصر غیبت که به كربلاي ديگري در پايان تاريخ، وعده داده شده است؛ به این امید که همگی ما مهدي‌ياور باشيم.

مفهوم عزت

عزت، در لغت، به معناي عظمت، بزرگواري، و ارجمندي است.[1]

شيخ بهائي در اين زمينه مي فرمايد:

عزت اندر عزت آمد اي فلان

                   توچه جويي ز اختلاط اين و آن

گر تو خواهي عزت دنيا و دين

                   عزلتي از مردم دنيا گزين

راغب اصفهاني در مفردات، عزت را از ريشه « ارض عزار»، به معناي زمين سخت و نفوذناپذير مي‌داند؛ لذا عزت را به حالتي معنا می‌کند كه نمي‌گذارد انسان شكست بخورد و مغلوب واقع شود.[2]

علامه طباطبائي نیز در تفسیر آیه 10 سوره فاطر، فرموده‌اند: « اصل در معناى عزت، « صلابت» است. اما از باب توسعه در استعمال، به كسى كه قاهر است و مقهور نمى‌شود هم عزيز گفته‌اند؛ مانند:  « يا أَيُّهَا الْعَزِيز».[3] همچنين در معناى غلبه: « وَ عَزَّنِي فِي الْخِطاب»‏[4] و قلّت و صعوبت منال‏: { وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيز}[5] و مطلق صعوبت و سختى: {عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّم‏}[6] و به معنای غيرت و حميّت: {بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَ شِقاق‏}[7] نیز آمده است».[8]

حال كه معناى لغوى كلمه « عزت» معلوم شد، مى‌گوييم: عزّت به معناى اول، يعنى چيزى قاهر يا غالب شد. شكست ناپذير، مختص به خداى عزوجلّ است؛ چون غير از خداى عزوجل، تمام موجودات، در ذات، فقير و در نفس، ذليل هستند و مالك چيزى كه نفعشان در آن باشد، نيستند؛ مگر آن‌كه خدا به آن‌ها ترحّم كند و سهمى از عزت به ايشان بدهد؛ هم‌چنان كه این نعمت را به مؤمنان ارزانی داشته است: { وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِين‏}؛[9] « عزت،خاص خدا و رسول او و مؤمنين است».

با اين بيان روشن شد كه آيه {مَنْ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعا}، بدين معناست كه هر كس طالب عزّت است، بايد آن را از خداى تعالى بخواهد؛ زيرا عزت، تماماً ملك خداست و هيچ موجودى غیر از او، بالذّات عزّت ندارد. در نتيجه به كار رفتن جمله {فلِلّهِ العزّةُ جميعاً} در جزاى شرط، از قبيل به كار بستن سبب به جاى مسبّب است؛ چون علم به اين‌كه تمام عزّت ملك خدا است، « سبب» است و درخواست عزت از خدا « مسبّب». اما در آيه به جاى آن‌كه بفرمايد: « هر كس عزّت می‌خواهد، از خدا بخواهد»، جمله « از خدا بخواهد» را برداشته، و سبب آن را به جايش گذاشته است: « هر كس عزّت بخواهد، عزّت همه‌اش از خداست»؛ يعنى، به وسيله عبوديت -كه آن هم حاصل نمى‌شود، مگر با داشتن ايمان و عمل صالح - عزّت را از خدا بخواهید.[10]

عزت در نگاه قرآن و روايات

قرآن كريم، عزت را از خدا مي‌داند يعني غير از ذات اقدس الهي، کسی به صفت عزت، توصيف نمي‌شود؛ مگر آن‌كه به جريان ولايت الهي وصل شود و در پرتو عزت خداوند، به عزت دست يابد:{ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ}؛[11] چراکه: {مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً}[12]

از اين رو مى‌توان گفت، حقيقت عزّت در درجه نخست، قدرتى است كه در دل و جان انسان، ظاهر مى‌شود و او را از خاكسارى، تسليم و سازش در برابر طاغيان و ياغيان باز مى‌دارد. اساساً در فرهنگ قرآن، هر نوع ذلّت‌پذيري و خواري مردود شمرده شده و انسان را از پذيرفتن ظلم و ستم نهي كرده است. عزت، قدرتى است كه با داشتن آن، انسان هرگز اسير شهوات نمى‌شود،‌ در برابر هوا و هوس سر فرود نمى‌آورد و به مرحله نفوذ ناپذيرى در برابر « زر» و « زور» ارتقا می‌یابد. اين قدرت، جز از « ايمان به خدا» و ارتباط با منبع اصلى قدرت و عزّت، نمی‌تواند سر چشمه بگيرد.

این، در مرحله فكر، عقيده‌، روح و جان بود؛ امّا در مرحله عمل، عزّت از اعمالى سرچشمه مى‌گيرد كه داراى ريشه صحيح و برنامه روشن و حساب‌شده باشد که آن را می‌توان،«عمل صالح» خواند.

پس ایمان و عمل صالح، به انسان، سربلندى و عظمت مى‌دهد و به او، عزّت و شكست‌ناپذيرى مى‌بخشد.

ساحران دنياپرست معاصر فرعون، نيرنگ‌هاى خود را به نام و عزّت او آغاز كردند: {قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُون‏}؛[13] اما خیلی زود، از عصاى چوپانى موسى(علیه السلام) شكست خوردند؛ ولى همان‌ها هنگامى كه از زير پرچم مذلّت‌بار فرعون بيرون آمدند و در سايه توحيد قرار گرفتند و ايمان آوردند، چنان نيرومند و شكست‌ناپذير شدند كه سخت‌ترين تهديدهاى فرعون نیز در آن‌ها مؤثر نيفتاد. دست و پا و حتى جان خويش را عاشقانه در راه خدا دادند و شربت شهادت نوشيدند و با اين عمل، نشان دادند كه در برابر زر و زور، تسليم نمى‌شوند و شكست‌ناپذيرند. تاريخ پرافتخار آنان، امروز براى ما يك درس آموزنده است.[14]

در روايات ما بر عزت و عزت‌مندي انسان، بسيار تأكيد شده است. برخي از روايات، عوامل عزت‌مندي و يا موجبات عزت را اين‌گونه شمرده‌اند: انصاف داشتن، در دايره حق قرار گرفتن، عفو كردن، تواضع داشتن‌، نفس را ذليل كردن، تعفف و پاكدامني، توكل‌‌، شجاعت، حفاظت از زبان‌، فرو بردن خشم، بردباري نمودن‌، قناعت و....[15] در این میان، دو مورد است كه كه انسان در پرتو آن‌ها مي‌تواند به عزت واقعي دست يابد و در لسان روايات، بیشترین تأكيد را به خود اختصاص داده‌اند:

الف) اطاعت از خداوند

انس از پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل مي‌كند كه حضرت فرمود: «إِنَّ رَبَّكُمْ يَقُولُ كُلَّ يَوْمٍ أَنَا الْعَزِيزُ فَمَنْ أَرَادَ عِزَّ الدَّارَيْنِ فَلْيُطِعِ الْعَزِيزَ»؛[16] « پروردگار شما، همه روزه مي‌فرمايد: " من عزيز هستم و هر كس عزت دو جهان را می‌خواهد بايد از عزيز اطاعت كند"».

رواياتي دیگر نیز بر این مسئله دلالت دارند؛ هم‌چون: « مَنْ أَرَادَ عِزّاً بِلَا عَشِيرَةٍ وَ غِنًى بِلَا مَالٍ وَ هَيْبَةً بِلَا سُلْطَانٍ فَلْيَنْتَقِلْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِيَةِ اللَّهِ إِلَى عِزِّ طَاعَتِهِ»[17] و يا « إذا طَلَبتَ العِزَّ فَاُطْلُبُهُ بِالطّاعَة»[18]  و...

ب) قطع اميد از مردم

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: « از سفارشات لقمان به پسرش، اين بود كه اگر خواستي در دنيا به قله عزت، دست یابی، بايد نسبت به آن‌چه در اختيار مردم است، چشم‌داشتي نداشته باشی و از آنان قطع اميد كني. اگر پيامبران و صديقان به اين مقامات رسيدند، به خاطر قطع طمع از مال مردم بود».[19]

روشن شد كه عزت به داشتن مال و ثروت، يا حسب و نسب، يا پست و مقام دنيائي، يا داشتن فرزندان و عمر طولاني و… نيست؛ بلكه عزت به طاعت خداوند و سر سپردن به ذات احديت و قطع اميد کردن از مردم و توكل به خداست؛ زيرا { مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه‏}.[20]

نهضت عزّت‌آفرين حسينى

در روايات، از امام حسين(علیه السلام) به عنوان چراغ هدايت و كشتى نجات بشريت، نام برده شده است؛ زيرا او زير بار ولايت و حاكميت طاغوت نرفت و حاكميت يزيد را مصداق روشن ولايت شيطان دانست. آن حضرت، دست بيعت به يزيد نداد؛ زيرا هيچ‌گاه اسوه فضيلت و تقوا، نمى‌تواند در كنار جرثومه فسق و فجور قرار گيرد. امام(علیه السلام) لحظه‌اى آرام ننشست؛ زيرا وظيفه خود را در خروشيدن و فرياد بر آوردن عليه ظالم می‌دانست و می‌فرمود: « إنّى أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَر...».[21]

او فرزند اميرالمؤمنين(علیه السلام) بود كه عزت خود را در بندگي خدا مي‌دانست و بس: « كَفَى بِي عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رَبّا»؛[22] « ‌الهي در عزت من همين بس كه بنده تو هستم و بر افتخارم همين بس كه تو پروردگار مني».

لذا در برابر ستم و ستمكاران آرام نگرفت و بعد از شهادت امام مجتبي (علیه السلام) لحظه‌اي در برابر معاويه كوتاه نيامد.

اگرچه گاهي اوقات، حاكم دمشق، با لطايف الحيل به عوام‌فريبي دست مي‌زد و به امام تقاضای همكاري مي‌داد، ولي امام با جواب قاطع خود، توطئه را در نطفه خفه کرد. سيدالشهداء خطاب به معاويه‌بن ‌ابي سفيان اين‌گونه مرقوم فرمود: « إِنِّي لَا أَعْلَمُ فِتْنَةً أَعْظَمَ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ مِنْ وَلَايَتِكَ عَلَيْهَا وَ لَا أَعْلَمُ نَظَراً لِنَفْسِي وَ لِدِينِي وَ لِأُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص عَلَيْنَا أَفْضَلَ مِنْ أَنْ أُجَاهِدَكَ فَإِنْ فَعَلْتُ فَإِنَّهُ قُرْبَةٌ إِلَى اللَّهِ وَ إِنْ تَرَكْتُهُ فَإِنِّي أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِذَنْبِي وَ أَسْأَلُهُ تَوْفِيقَهُ لِإِرْشَادِ أَمْرِي...»؛[23] « همانا من فتنه‌اي بزرگتر از حكومت تو بر اين امت نمي‌شناسم و ديدگاهي روشن‌تر از مبارزه با تو براي خودم، دينم و امت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)، نمي‌دانم. پس اگر با تو به مبارزه برخيزم، كاري است كه موجب قرب به خداي سبحان مي‌گردد و اگر مبارزه با تو را كنار گذاشته و تن به سازش دهم، بايد براي گناهم از حضرت احديت، طلب آمرزش كنم. از خداوند بزرگ مسئلت دارم كه توفيقش را رفيق راهم قرار دهد».

ایشان، به همراه برادر، دوران تلخ معاویه را به دلیل شرایط نامساعد برای قیام، تحمل نمود؛ اما در زمان یزید، اساس دين را در خطر ديد و سكوت را در برابر فساد آشكار، جايز ندانست. لذا براي اصلاح به پا خواست و فرمود: « من بيم آن را دارم كه حق به كلي فراموش شود و از بين برود» .[24]

لحظه‌لحظه حركت امام حسين(علیه السلام)، درس بلند عزت و آزادگى و نهى از ذلت‌پذيرى است و ما در صدد هستيم بخش‌هايى از جلوه‌هاى عزّت و آزادگى این نهضت را يادآور شويم.

يك. عزت در ادعيه امام حسين(علیه السلام):

امام حسین(علیه السلام ) در دعای عرفه می‌فرمایند:

« يَا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَ الرِّفْعَةِ وَ أَوْلِيَاؤُهُ بِعِزِّهِ يَعْتَزُّون»؛[25] « اى كسى كه خود را به بلندى و والايى مخصوص مى‌كند و دوستانش به عزّت او عزيز مى‌شوند».

« يَا مَنْ دَعَوْتُهُ...ذَلِيلًا فَأَعَزَّنِي»؛[26] « اى كسى كه در حال ذلت و خوارى، او را خواندم و او عزتم بخشيد».

« يَا مَوْلَاي... أَنْتَ الَّذِي أَعْزَزْت»[27]؛ « اى مولاى من... تويى كه عزيز نمودى».

دو. عزت در گفتار و رفتار امام حسين(علیه السلام)

  1. بعد از مرگ معاويه، يزيد به استاندار مدينه، وليد بن عتبه، دستور داد از حسين بن على(علیه السلام) بيعت بگيرد. وقتى وليد، امام(علیه السلام) را احضار و مسأله بيعت با يزيد را مطرح كرد، حضرت فرمود: « مِثْلِي لَا يُبَايِعُ مِثْلَه» [28]؛ « شخصيتى هم‌چون من، با مرد فاسدى چون يزيد، بيعت نمى‌كند».
  2. وقتى مروان با مكر و حيله، بیعت با یزید را خیر دنیا و آخرت خواند، امام حسین(علیه السلام) در جواب فرمود: {إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّي رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ الْخِلَافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى آلِ أَبِي سُفْيَانَ»؛[29] « هنگامى كه يزيد [فاسد و شارب الخمر] بر مردم مسلمان، حكومت نمايد بايد فاتحه اسلام را خواند! من از جدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) شنيدم كه فرمود: "حكومت بر آل ابى سفيان حرام است"».
  3. در مدينه، برخی افراد، زمانی که فهميدند حضرت زير بار بيعت نمى‌رود، از روى خيرخواهى به ايشان پيشنهاد سازش با يزيد را دادند. يكى از اين افراد « عُمر اَطرف» بود که علاقه فراوانی به امام حسین(علیه السلام) داشت و براى ایشان، احساس خطر می‌نمود.

حضرت در پاسخ او فرمود: « پدرم از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) خبر كشته ‌شدن خويش و هم‌چنين خبر كشته‌شدن مرا براى من نقل نمود و به من خبر داد که قبر من در نزديكى قبر او قرار خواهد گرفت. آيا گمان می‌كنى من از چيزى كه تو مى‌دانى، بى‌اطلاع هستم؟ ولى به خدا قسم كه من هيچ‌گاه به زير بار ذلّت نخواهم رفت».[30]

  1. از جمله افرادى كه در مورد تصميم امام(علیه السلام)، اظهار ترس و وحشت کرد، محمد حنفيّه بود. وى قصد داشت با سخنانى از روى محبت و دلسوزى، حضرت را از تصميمى كه گرفته بود، منصرف سازد. بر اين اساس، به ایشان عرض كرد: « اگر تو هدف تير بلا گردى، خون بهترين افراد امت بر زمين خواهد ريخت» و به حضرت سفارش كرد وارد شهرها نشود و راه دشت و بيابان را در پيش گيرد؛ اما حضرت اباعبدالله(علیه السلام) در جواب فرمود: « يَا أَخِي وَ اللَّهِ لَوْ لَمْ يَكُنْ مَلْجَأٌ وَ لَا مَأْوًى لَمَا بَايَعْتُ يَزِيدَ بْنَ مُعَاوِيَة»؛[31] « برادرم! به خدا قسم؛ اگر در تمام دنيا هيچ پناهگاهى براى من نباشد، باز هم با يزيد بيعت نخواهم كرد».
  2. امام حسین(علیه السلام) هنگام ورود به كربلا (روز دوم محرم سال 61ه‍‌) براى اصحاب و اهل‌‌بيت خویش، خطبه‌اى ايراد نمود و در ضمن آن فرمود: « إِنِّي لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَما»؛[32] « در نظر من، مرگ چيزی جز سعادت نیست و زندگى با ستمكاران، براى من خسته‌‌كننده و ملال آور است».
  3. شهادت و مرگ سرخ، عزت مى‌آفریند؛ لذا در روز عاشورا امام حسين(علیه السلام) از كشته‌ شدن و تكه‌‌تكه گشتن نمی‌هراسید و حتى از این‌که بدنش زير سمّ اسبان، پاره‌پاره شود و بدون غسل و كفن، بر زمين گرم كربلا بماند، ابائى نداشت؛ چرا كه در مكتب حسينى: « مَوْتٌ فِي عِزٍّ خَيْرٌ مِنْ حَيَاةٍ فِي ذُل»؛ « مرگ با عزت، بهتر است از زندگى همراه با ذلت و خوارى».
  4. امام حسين(علیه السلام) در روز عاشورا به صراحت فرمود: « لَا وَ اللَّهِ لَا أُعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطَاءَ الذَّلِيلِ وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِيد»؛ « من هرگز دست ذلت به شما نمى‌دهم و مانند بردگان فرار نمى‌كنم».
  5. در روز عاشورا، آن هنگام كه ابن‌زياد پيشنهاد تسليم شدن حضرت را مطرح كرد، امام(علیه السلام)، خطاب به كوفيان فرمود:

« أَلَا إِنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيَّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ القلة [السَّلَّةِ ] وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ مِنّا الذّلّة یَأَبى اللَّهُ ذَلِكَ وَ رَسُولُهُ وَ جُدُودٌ طَابَتْ وَ حُجُورٌ طَهُرَت»؛ « آن زنا زاده پسر زنا زاده، مرا بین دو امر مخیر کرده است که يا جنگ را بپذیرم و یا ذلت را. ذلت از ما دور باد. كسى كه در دامان پيامبر و على و فاطمه (علیه السلام) پرورش يافته است، هرگز تن به ذلت و خوارى نمى‌دهد».

اگر پيكرم از تيغ دو صد پاره كنيد

                     از شهر و ديار خويش آواره كنيد

اين دشت اگر زخون ما موج زند

                    هيهات كه روي عجز نظاره كنيد

  1. آن‌گاه كه گرگ ‌صفتان و كركس‌هاى جبهه باطل به خيام آل الله هجوم آوردند، در آن لحظات پايانى و نفس‌گير جدال بين حق و باطل، در آن هنگامه عصر كه نامردى و ‌بی‌عدالتى بيداد مى‌كرد، ناگاه امام جبهه حق، به خروش آمد و چنان فريادى بر آورد كه براى هميشه تاريخ، وجدان‌هاى بشرى را بيدار كرد: « يَا شِيعَةَ آلِ أَبِي سُفْيَانَ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ كُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنْيَاكُمْ»؛ « اى پيروان آل‌ابى‌سفيان! اگر دين نداريد و از قيامت نمى‌هراسيد، لااقل در دنيايتان آزادمرد باشيد».

اين جمله بسيار زيباى سيد الشهدا(علیه السلام)، منشوری است براى همه جهانيان، در همه عصرها و نسل‌هاى آتى بشرى.

سه. عزّت در شعارهاى امام حسين(علیه السلام)

  1. امام(علیه السلام) هنگام نبرد، شعار آزادگى خود را اين‌گونه مى‌سرود:

« الْمَوْتُ خَيْرٌ مِنْ رُكُوبِ الْعَارِ***وَ الْعَارُ أَوْلَى مِنْ دُخُولِ النَّار »؛

« مرگ، نزد من از ننگ و ذلّت و پستى، بهتر، عزيزتر و محبوب‌تر است...».

به قول استاد شهيد مطهرى(رحمه الله)، اين شعار را بايد « شعار آزادى، شعار عزّت و شعار شرافت» ناميد.

  1. اسوه آزادگان عالم، در هنگامه جنگ،چنین رجز می‌خواند:

« أَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِي

                   آلَيْتُ أَنْ لَا أَنْثَنِي

أَحْمِي عِيَالَاتِ أَبِي

                   أَمْضِي عَلَى دِينِ النَّبِي»

« من حسین بن علی‌ هستم و سوگند ياد كرده‌ام كه در مقابل دشمن، سر فرود نياورم. من از اهل و عيال پدرم حمايت مى‌كنم و در راه آيين پيامبر كشته خواهم شد».

  1. اين عزّت‌خواهى، اختصاص به روز عاشورا ندارد؛ بلكه از ابتدا تا انتهاى اين نهضت، مى‌توان آن را مشاهده كرد. به عنوان مثال، امام حسين(علیه السلام) در بين راه در مکانی به نام « شقوق»، با گروهى از مردم -كه از سوى كوفه مى‌آمدند- مواجه شد و از آنان چگونگى اوضاع كوفه و افكار مردم آن‌جا را پرسيد. آنان عرض كردند: « يابن رسول الله! مردم عراق در مخالفت شما متحد و هماهنگ گرديده و بر جنگ با شما، هم‌پيمان شده‌اند». امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: « إِن الأمرُ لِلّهِ يَفْعَلُ ما يَشَاء...».

سپس اشعار زير را خواند:

« فَإِنْ تَكُنِ الدُّنْيَا تُعَدُّ نَفِيسَةً *** فَدَارُ ثَوَابِ اللَّهِ أَعْلَى وَ أَنْبَلُ»

« زندگى اين جهان، گرچه از نظر عده‌اى نفيس و پر بهاست، ولى خانه پاداش و جزا بالاتر و پر بهاتر است».

 « وَ إِنْ تَكُنِ الْأَبْدَانُ لِلْمَوْتِ أُنْشِئَتْ ***فَقَتْلُ امْرِئٍ بِالسَّيْفِ فِي اللَّهِ أَفْضَل»

« اگر اين بدن‌ها براى مرگ آفريده شده است، پس چه بهتر که انسان، در راه خدا كشته شود».

چهار. پيامدهاي عزت‌خواهي

  1. احياء ارزش‌هاي دين

در زیارت امام حسین(علیه السلام) می‌‌خوانیم: « أشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَر...».

  1. احياي سنت رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم)

حضرت ابا عبد الله الحسین(علیه السلام)، خطاب به مردم زمان خود می‌فرمودند: « فَإِنَّ السُّنَّةَ قَدْ أُمِيتَتْ فَإِنْ تُجِيبُوا دَعْوَتِي وَ تُطِيعُوا أَمْرِي أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشادِ »؛ « به تحقيق، سنت پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مرده است پس اگر از من اطاعت كنيد و گفته مرا بشنويد، شما را به صراط مستقيم و رشد انساني رهنمون می‌سازم».

  1. افشاء شدن چهره نفاق

در جريان كربلا، كساني كه در نامه‌هاي متعدد، اعلام آمادگي كرده بودند، در معرض امتحان سخت الهي قرار گرفتند و جريان نفاق كه لاف دين‌داري و محبت به آل پيامبر(علیهم السلام) را داشت، افشاء شد. افرادي نظير شبت بن ربعي، عمرو بن حماح، عروه بن قيس، يزيد بن حرث، جمار بن ابجر و… که ابتدا مدّعي دين‌داري و عشق به حسين(علیه السلام) بودند، ولي سرانجام، نفاق خود را آشکار کردند و با كشتن فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) به دره كفر و ارتداد از دين خدا غلطيدند؛ مصداق روشن اين آيه شريفه هستند: « مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذَلِكَ لاَ إِلَى هَـؤُلاء وَلاَ إِلَى هَـؤُلاء».

  1. الگو شدن نهضت عاشورا

با فاصله اندكي از شهادت امام حسين(علیه السلام)، قيام توابين به فرماندهي « سليمان‌ بن صرد» و با شعار « يالثارات الحسين» اتفاق افتاد. علاوه بر آن، قيام مختار، قيام مدينه و... نشان از تأثير پذيري اعتراضات و انقلاب‌هاي بعدي از نهضت عاشورا دارد. در حقیقت، آتشي كه در كربلا برافروخته شد، دستگاه جباران و فاسقان را تا پايان تاریخ، تهديد خواهد كرد.

  1. محبوبيت و عزت اهل بيت(علیهم السلام)

خداوند در سوره مریم می‌فرماید: {إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدّاً} ؛ « همانا آنان که ايمان آوردند و كارهاى شايسته كردند، خداي رحمان آن‌ها را (در نظر خلق) محبوب مي‌گرداند».

  1. ايثار و شهادت طلبي

روحیه شهادت‌طلبی در یاران امام حسین(علیه السلام) به حدي بالا بود كه ایشان در وصف آنان فرمود: « فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي وَ لَا أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَ أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَجَزَاكُمُ اللَّهُ عَنِّي خَيْرا»؛ « من ياراني بهتر و وفادارتر از اصحابم نمي‌شناسم و اهل‌بيتي مهربان‌تر از خاندان خويش نمي‌شناسم، خدا تعالي شما را جزاي خير دهد».

دوم. قيام عزت‌آفرين مهدوى

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، خاتم‌الاوصياء، يگانه منجى و رهايي‌بخش بشريت از ظلمت و تاريكى، آرزوى همه ستمديدگان و كعبه آمال همه مظلومان عالم است. عزّت و عزّت‌خواهى واقعى در دولت ایشان، مصداق پیدا خواهد کرد و به دست او، وعده‌های الهی تحقق خواهد یافت: « بِهِ يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْما».

او مى‌آيد تا به همراه خود، قسط و عدل آورد و لازمه قسط و عدل او، عزّت او و عزت دولت و ياران او است.در اين بخش، نگاهى گذرا به عزّت مهدوى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مجموعه ادعيه و توقيعات امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهیم داشت و سپس به بيان پيام قرآن و سخنان ائمه معصومين(علیهم السلام) در مورد عزّت‌آفرينى قيام آن امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى‌پردازيم.

1. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مناجات خود با خدا

يكي از دعاهايي كه در شب‌هاي ماه مبارك رمضان سفارش شده است، « دعاي افتتاح» می‌باشد. اين دعا را حضرت ولي عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به محمد بن عثمان بن سعيد عمري، نائب دوم از نواب اربعه، تعليم داده و او منتشر نموده است. در بخش‌هایی از این دعا می‌خوانیم:

الف. « اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَه»؛ « خدايا! به تو اميد داريم كه دولت با كرامت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)را به ظهور آورى و اسلام و اهلش را با آن عزت بخشى و نفاق و اهل نفاق را ذليل و خوار گردانى».

ب. « اللَّهُمَّ أَعِزَّهُ وَ أَعْزِزْ بِهِ وَ انْصُرْهُ وَ انْتَصِرْ بِهِ وَ انْصُرْهُ نَصْراً عَزِيزا»؛ « خدايا او (حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را عزّت ده و ما را به ظهورش عزيز گردان. او را يارى كن و از يارى او ما را نيز بهره‌مند فرما و او را نصرتى با عزّت و كامل، عنايت كن».

ج. « وَ أَعِزَّ بِهِ ذِلَّتَنَا »؛ « ذلّت ما را در سايه قيام حضرتش، به عزّت تبديل نما».

د. « وَ أَعِنَّا عَلَى ذَلِكَ بِفَتْحٍ مِنْكَ تُعَجِّلُهُ وَ بِضُرٍّ تَكْشِفُهُ وَ نَصْرٍ تُعِزُّهُ »؛ « خدايا! ما را در اين پيكار، يارى فرما تا از سوى تو زودتر به پيروزى رسيم و رنج و دشوارى بر طرف گردد و از اين پيروزى ما را عزّت دهى».

2. عزت در سایه دولت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

در دولت امام زمان(علیه السلام) اولياى خدا عزيز، و دشمنان او ذليل هستند:

الف. « أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِيَاءِ وَ مُذِلُّ الْأَعْدَاء»؛  «كجاست عزت‌دهنده به دوستان خدا و ذليل كننده دشمنان او؟».

ب. « وَ بِكُمْ أَخْرَجَنَا اللَّهُ مِنَ الذُّل »؛  « به واسطه شما خدا ما را از ذلت، رهايى داد».

  1. قرآن و عزت دولت مهدوى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

الف.در تفسیر آیه « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ يُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم...»‏ از معصومین روایت شده است: « اين آيه درباره قائم و اصحاب اوست؛ همان کسانی که در راه خدا جهاد می‌كنند و از هيچ چيز پروا ندارند».

ب. امام على(علیه السلام) در ذيل آيه { وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِين} مى‌فرمايد: « هم آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) يبعث اللّه مهديهم بعد جهدهم، فيعزّهم و يذلُّ عَدوَّهم»؛ « ايشان، خاندان پيامبرند كه خداوند پس از سختى‌ها، مهدى ايشان را ظاهر می‌سازد و به آنان عزّت مي‌بخشد و دشمنانشان را خوار مي‌سازد».

ج. خداوند در سوره نور می‌فرماید: « وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً»؛ « خداوند به كساني كه از شما ايمان آورده‌اند و كارهاي شايسته كردند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين زمين، جانشين خود قرار دهد، همان‌گونه كه كساني را كه پيش از آنان بودند، جانشين خود قرار داد. و آن ديني كه برايشان پسنديده، به سودشان مستقر مي‌كند و ترسشان را به ايمني مبدل گرداند. مرا عبادت مي‌كنند و چيزي را با من شريك نمي‌گردانند».به راستی چه عزتي بالاتر از اين كه انسان مؤمن در دولت مهدوي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در روي زمين، خليفه خدا شود؛ دين خداوند بر همه زمين، چيره گردد؛ هيچ ترس و ناامني وجود نداشته باشد؛ انسان، فقط عبد خدا و مشغول به عبادت او باشد و غيري را در خدا شريك قرار ندهد؟!.

4. روایات و عزت مهدوی

الف. در روایات وارده، تصریح شده است که امام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با طاغيان، دست بيعت نمى‌دهد و با حاكمان زر و زور و تزوير، سازش نخواهد كرد:

  1. امام كاظم(علیه السلام) در مورد قاطعيت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى‌فرمايد:

«... الثَّانِي عَشَرَ مِنَّا يُسَهِّلُ اللَّهُ تَعَالَى لَهُ كُلَّ عُسْرٍ وَ يُبِيرُ بِهِ كُلَّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ وَ يُهْلِكُ عَلَى يَدِهِ كُلَّ شَيْطَانٍ مَرِيد »؛ «...خداوند براى دوازدهمين [امام] از خاندان ما، هر دشوارى را آسان مى‌‌‌گرداند و به دست او هر جبّار سرسختى نابود مى‌شود و هر شيطان سركشى، هلاك مى‌گردد».

  1. امام صادق (علیه السلام) مي‌فرمايد: « إِنَّ فِي الْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص شَبَهاً مِنْ خَمْسَةٍ مِنَ الرُّسُل... وَ أَمَّا شَبَهُهُ مِنْ جَدِّهِ الْمُصْطَفَى ص فَخُرُوجُهُ بِالسَّيْفِ وَ قَتْلُهُ أَعْدَاءَ اللَّهِ وَ أَعْدَاءَ رَسُولِهِ ص وَ الْجَبَّارِينَ وَ الطَّوَاغِيتَ وَ أَنَّهُ يُنْصَرُ بِالسَّيْفِ وَ الرُّعْبِ...»؛ « قائم ‌آل ‌محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) شباهت‌هايي با پنج تن از پيامبران دارد... اما شباهت او به جدّ خود، قيام با شمشير و كشتن دشمنان خدا و جباران و سركشان است؛ او با [نيروي] شمشير و [نيروي] ترساندن [جباران] مدد مي‌گيرد».
  2. پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مي‌فرمايند: «...بِهِ يُخْرِجُ ذُلَّ الرِّقِّ مِنْ أَعْنَاقِكُم» ؛ « به دست مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) … بندهاي بردگي از گردن شما گشوده مي‌گردد».

5. تجلی عزت در روز ظهور

 اولين روز ظهور همراه با عزت‌خواهى است؛ چنان‌چه اميرالمؤمنين، على(علیه السلام) مى‌فرمايد:      « گويا مى‌بينم فرزندم مهدى در ساعات اوّل ظهورش، سوار بر مركب از ناحيه وادى‌السلام به طرف مسجد سهله ـ در حالى كه نور از پيشانى مركبِ سوارى‌اش مى‌درخشد ـ در حركت است و اين دعا را مى‌خواند:« اللَّهُمَّ مُعِزَّ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَحِيدٍ وَ مُذِلَّ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيد»؛ « خداوندا تو عزت‌دهنده تمام مؤمنان بى‌ياور و خواركننده تمام ستمگران سركش هستى».« فَأَولياؤُهُ بِعِزِّه يَتَعَزَّونَ»؛ « بنابراين، عزت اولياى الهى از عزت او سرچشمه مى‌گيرد».

6. پيامدهاى عزت دولت مهدوى:

الف. از بين رفتن باطل

  1. امام باقر(علیه السلام) مى‌فرمايد: « إذا قامَ القَائِمُ ذَهَبَ دَولَةُ البَاطلِ»؛ « هنگامى كه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند، هر دولت باطلى از بين مى‌رود».
  2. در توقيع شريف آمده است: « إِذَا أَذِنَ اللَّهُ لَنَا فِي الْقَوْلِ ظَهَرَ الْحَقُّ وَ اضْمَحَلَّ الْبَاطِل‏...»؛ « هرگاه خداوند، اجازه سخن گفتن به ما بدهد، حق، آشكار شده و باطل، نابود مى‌گردد».

ب. فراگير شدن دولت مهدوى

در عصر ضهور، دولت اسلامى، جهان‌گير مى‌شود و عزت دروغين سلاطین، به دست امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرو خواهد ريخت. امام باقر(علیه السلام) در این‌باره مى‌فرمايد: « يَبْلُغَ سُلْطَانُهُ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبَ»؛ « دولت حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شرق و غرب جهان را فرا خواهد گرفت».پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «... يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا...»؛ « همه شرق و غرب عالم‌‌‌‌، تحت حاكميت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار خواهد گرفت».

پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در رواياتی ديگر نیز به اين حاكميت اشاره کرده‌اند:

  1. «والذي بعثني بالحق نبياً لو لم يبق من الدنيا الاّ يوم واحد، لطول الله ذلك اليوم حتي يخرج فيه ولدي تشرق الارض بنوره و يبلغ سلطانه المشرق و المغرب»؛ « قسم به آن‌كه مرا از روی حق، به پيامبري برانگيخت؛ اگر از دنيا جز يك روز نمانَد، خداوند آن روز را آن‌قدر مي‌گستراند تا فرزندم مهدي قيام كند. پهنه زمين، به نور او روشن گردد و حكومت او شرق و غرب گيتي را فراگيرد».
  2. « الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ أَنْتَ يَا عَلِيُّ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا»؛ « اي علي! امامان پس از من، دوازده تن مي‌باشند. نخستين آن‌ها تو هستي و آخر ايشان قائم است كه به دست او خاور و باختر (شرق و غرب) زمين گشوده مي‌گردد».

لذا در گستره حاكميت امام، ديگر جايي براي جباران و ظالمان نيست و همة آنان به دست امام، از صحنه گيتي محو خواهند شد.

امام كاظم(علیه السلام) در اين زمينه مي‌فرمايد: «... يُبِيرُ بِهِ كُلَّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ وَ يُهْلِكُ عَلَى يَدِهِ كُلَّ شَيْطَانٍ مَرِيد»، «به دست او [حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)] هر جبار سرسختي نابود مي‌شود و هر شيطان سركشي به هلاکت می‌رسد».

در دعاى ندبه نیز مى‌خوانيم:

« اين قاصم شوكة المعتدين، اين هادم ابنية الشرك والنفاق، اين مبيد اهل الفسوق و العصيان والطغيان، اين...؟»؛ « كجاست در هم شكننده شوكت متجاوزان؟ كجاست ويران‌كننده بناهاى شرك و نفاق؟ كجاست نابود كننده اهل نادرستى و عصيان و طغيان، كجاست...؟».

ج. اصلاح امت

  1. «...لِيصلحَ الأمَّةَ بَعدَ فِسادِها»؛ «...خداوند به وسيله حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، اين امت را پس از آن‌كه تباه شده‌ است، اصلاح مى‌كند».
  2. «...لَيُطَهِّرَنَّ الْأَرْضَ مِنْ كُلِّ غَاش»؛ « زمين را از هر انسان نيرنگ‌باز [و فريبكار] پاك مي‌سازد...»
  3. «... ويُؤَلِّفَ بَيْنَ قُلُوبٍ مُخْتَلِفَة...»؛ « و دل‌ها و افكار ناسازگار را نزديك مي‌سازد».

د. احياى حق

  1. امام صادق(علیه السلام) مي‌فرمايد: «... وَ يَرُدَّ اللَّهُ الْحَقَّ إِلَى أَهْلِهِ فَيَظْهَرَ حَتَّى لَا يُسْتَخْفَى بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْحَقِّ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنَ الْخَلْق...»؛ « و خداوند حق را به اهلش باز مي‌گرداند و ايشان آن را آشكار مي‌كنند، تا اين‌كه هيچ‌چيز از حق، به جهت بيم از هيچ‌يك از مردمان، پنهان نگه داشته نشود».
  2. در توقيعى كه حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) براى احمد بن اسحاق، مرقوم فرمود، آمده است: « أَبَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْحَقِّ إِلَّا إِتْمَاما»؛ « خداوند از اين‌كه حق را ناتمام گذارد، ابا دارد».
  3. در توقيع ديگری نیز آمده است: « إِذَا أَذِنَ اللَّهُ لَنَا فِي الْقَوْلِ ظَهَرَ الْحَق»؛ « هر گاه خداوند اجازه سخن‌گفتن به ما بدهد، حق آشكار شود» و « وَلْيَعْلَموُا اَنَّ الحقَّ مَعَنا و فِينا...»؛ « تا بدانید حق با ما و در ميان ماست».

نتيجه:

در اين مقاله به ابعاد عزت در نهضت حسيني و نهضت مهدوي پرداخته شد تا بدانيم:

  1. بدون درك پيام نهضت امام حسين(علیه السلام)، نهضت فرزندش مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخرالزمان نیز مفهوم نخواهد شد؛
  2. عاشورا پايان نيافته و يك‌بار ديگر، با همان آرمان و اهداف، توسط فرزندش در تمام وسعت زمين، تكرار خواهد شد؛
  3. انسان‌هاي آزاده، از به خون نشستن سفينه حسيني مأيوس نمی‌شوند چراكه مكتب حسيني در نهضت مهدوي تبلور خواهد یافت؛
  4. هركس كه مشمول ولايت حسين(علیه السلام) است، مشمول ولايت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز خواهد بود؛
  5. عزت حسيني، عزت مهدوي است و عزت مهدوی، عزت حسینی.

پی‌نوشت‌ها:

[1]. لغت‌نامه دهخدا، علي اكبر دهخدا، 10/13989.

[2]. راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، ص344.

[3]. سوره يوسف، آيه 88.

[4]. « در سخنوري، بر من غالب آمده است»؛ سوره ص، آيه 23،.

[5]. « بى‏ترديد قرآن كتابى شكست‏ناپذير است»؛ سوره فصلت، آيه 41.

[6]. « به رنج و مشقت افتادنتان بر او دشوار است‏»؛ سوره توبه، آيه 128،.

[7]. « كافران در مقام غرور و سركشى و عداوت حق هستند»؛ سوره ص، آيه 2.

[8]. ترجمه الميزان، ج‏17، ص: 28.

[9]. سوره منافقون، آية 8.

[10]. تفسیر الميزان، علامه محمد حسين طباطبايي، ج 17، صص 28 و 27.

[11]. سوره منافقون، آية 8.

[12]. سوره فاطر، آية 10.

[13]. «گفتند: به عزت فرعون، سوگند؛ ما پيروز خواهيم شد»؛ سورة شعراء، آية 44.

[14]. تفسير نمونه، آیت‌الله مكارم شيرازي، ج 18، صص 198 و 197 (با كمي تصرف).

[15]. ميزان الحكمة، محمدي ري شهري، ج6، صص294و293.

[16]. همان، ص290.

[17]. همان، ص290.

[18]. همان، ص291.

[19]. همان، ص292.

[20]. «هر كه بر خدا توكل كند، خدا او را كفايت خواهد كرد»؛ سورة طلاق، آيه 3.

[21]. ابن شهر آشوب، مناقب، ج 3، ص‌241.

[22]. همان، ج3، ص2382.

[23]. بحارالأنوار، ج 44، ص‌212.

[24]. طبرسي، الاحتجاج، ج2، ص296.

[25]. طبرسي، الاحتجاج، ج2، ص296.

[26]. مفاتيح الجنان، دعاي عرفه.

[27]. همان.

[28]. مفایتح الجنان، دعای عرفه.

[29]. سيدبن طاووس، لهوف، ص‌19.

[30]. همان، ص‌20.

[31]. لهوف، سید بن طاووس، ص‌19.

- برگرفته از کتاب از فرات تا فرات، مرکز تخصصی مهدویت، ج1، ص139.

- پدید آورنده: حجت الاسلام و المسلمین روح الله شاكرى زواردهى