logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
نقش فرهنگ جاهلیت در شهادت امام حسین علیه السلام

تغیییرات در زمینه فرهنگ و ارزشها می تواند سبب تحولات بنیادین گردد ولی به راستى چه تحولى در جامعه اسلامى روى داد، كه آمادگى پذيرش چنين فاجعه اى را يافته بود؟مردم آن زمان كه هنوز ياد و خاطره گذشته نه چندان دور در اذهانشان بود و ديده يا شنيده بودند كه پيامبر (ص) را دیده بودند چگونه در مقابل آنچه پيش روى بود دست بر دست نهادند و شريك جرمى بزرگ در تاريخ بشريت شدند؟ چرا عليه آنان كه چنين ظلمى عظيم به پاداشتند به اعتراض بر نخاستند، چه تغييرات و دگرگونيهايى در دنياى آن زمان پيش آمد كه خليفه مسلمين! براى تحكيم موقعيت خويش دست به كشتار خاندانى زد كه در تفكر دينى مردم مى بايستى جايگاه والايى داشته باشند؟
چرا آنان كه به چشم خويش ديده بودند كه پيامبر6 حسين7 را بر زانوان خويش مى نشاند و بر لبانش بوسه مى زد، (اب‍ن ح‍ی‍ون ص112، ) و هم اكنون بر آن لبان تازيانه زده مى شود، جز انگشت شمارى، (م‍س‍ع‍ودی ، ج 2، ص 66.) دهان نگشوده و اعتراض نكردند و چرا آنها كه به گوش خويش شنيده بودند كه پيامبر حسنین را سرور جوانان اهل بهشت معرفی کرده بود (طب‍ران‍ی ، ج 3، ص 38،) قتل امام حسين و يارانش را ديدند و شنيدند اما سكوت كرده و لب فرو بستند؟
و هزاران پرسش ديگر.
در اين زمينه، آنچه بايسته پژوهش است، بررسى ساز وكارهاى اين تغيير بعد از رحلت نبی مکرم اسلام است تا معلوم شود كه چگونه و چه عاملى در اين تغييرات نقش اساسى داشته اند.
به نظر ما عامل اصلي در وقوع اين واقعه جانگداز روند تدريجي جايگزيني فرهنگ جاهليت به جاي فرهنگ غدير(امامت و ولايت) و تهي كردن جامعه از فرهنگ ناب غدير بود دراين نوشتار بر آنيم كه تحولات پيش آمده در جامعه اسلامى را كه زمينه ساز فاجعه عاشورا شد، به صورت اجمال و اختصار بيان داريم

بررسی نقش امام حسین در اضمحلال فرهنگ جاهليت
دیدیم جامعه اسلامی که با بعثت پيامبر مکرم اسلام و تلاش های پى گير او و اصحابش از بدترين روش زندگى به متعالى ترين آن فراخوانده شد و در اندك زمانى دگرگونى فاحشى يافت و قوانين و احكام اسلامى بر آن حاكم شد و غلط گرديد، دين اسلام به عنوان عنصرى نجات دهنده آدمى كه نگرش جامع به هستى داشت و دنيا و آخرت را هم چون پديده اى واحد و جدا ناپذير مى ديد، تا آنجا پیش رفت که باورهاى پاك و آسمانى جاى گزين عقايد خرافى در آن. پس از پيامبر (ص) چيزى نگذشت كه در ميان صحابه براى رسيدن به قدرت دنيايى اختلاف افتاد و دين به عنوان عاملى توجيه كننده خواسته هاى آنان درآمد. که مصداق روشن آن جريان سقيفه بنى ساعده بود كه هر يك از مهاجرين و انصار، بى توجه به دستورات نبى اكرم (ص)، اما با تمسك به برخى عناصر دينى، در پى كسب قدرت بر آمدند( ج‍ع‍ف‍ری ، ص 41 )
اين كجروى و دنيا خواهى در تمامى زواياى زندگى مسلمانان سايه افكند. جهاد، مبارزه ايثار و از خودگذشتگى و تحمل سختيهاى طاقت فرسا كه در گذشته براى تقرب به خدا و كمال يابى بود، در خدمت رسيدن به غنيمت و بيرون كردن حريف از ميدان رقابت به كار گرفته شد.
دين در ميان بيشترين مردم به تبع ا ز سردمداران وكارگزاران، وسيله و ابزارى براى آسوده زيستن و بى دغدغه بودن تلقى شد و اين به علت روند تدريجي جايگزيني فرهنگ جاهليت به جاي فرهنگ غدير(امامت و ولايت) و تهي كردن جامعه از فرهنگ ناب غديربود. اين امر تا آنجا پيش رفت كه امام حسین پیرامون آن فرمود ((الناس عبيد الدنيا، و الدين لعق على السنتهم، يحوطونه ما درت معايشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الديانون ; (اب‍ن ش‍ع‍ب‍ه ، ص 174): مردم برده هاى دنيا هستند و دين لقلقه زبانشان است، تا آنجا از دين حمايت و پشتيبانى مى كنند كه زندگيشان در رفاه باشد. و آنگاه كه به آزمون در آيند دين داران اندك اند.)) جامعه عصر امام حسين )ع) از چنين ويژگيهايى برخوردار بود و به تبع آنچه كه بيان شد اخلاق و فرهنگ و ارزشها دگرگونى يافته و جاى خود را به ضد آنها داده بود.
در چنين جامعه اى حق پايمال مى شود و ظالم جان مى گيرد، خونها ريخته مى شود و خاندان عترت و طهارت به اسارت برده مى شود، احكام الهى زير پا نهاده شده و فساد رواج مى يابد ولى كسى فرياد نمى زند يا از آن رو كه نمى داند چه مى گذرد و يا مى داند و نمى تواند و يا مى داند و مى تواند ولى مى ترسد. اما هيچ يك توجيه كننده كوتاهى آنان كه در اين جامعه زندگى مى كنند نيست.
امام حسين )ع) بيش از هر كس ديگر در تصوير زمانه خويش كوشيده است. وى تحول در ارزشهای اسلامی و جایگزینی ارزشهای جاهلی را در خطبه اى چنین بيان مى دارد)) اما بعد، بر ما همان فرود آمد كه مى بينيد; به راستى اوضاع زمان دگرگون شده، زشتيها آشكار و نيكي ها و فضيلتها از محيط ما رخت بسته، از ارزشهاى انسانى چيزى جز اندكى به مانند قطره هاى مانده در ته ظرف آب، چيزى نمانده است، مردم در زندگى ننگين و ذلت بارى به سر مى برند كه نه به حق عمل مى شود و نه از باطل روگردانى مى شود. شايسته است در چنين محيط پليدى، انسان مؤمن فداكارى كند و به ديدار حق بشتابد. من در چنين فضايى مرگ را جز سعادت و زندگى با ستمگران را چيزى جز نكبت نمى دانم)) (ابن طاووس ص69.) امام حتی در وصيت نامه معروف خويش به محمد حنفيه، كه در آن به انگيزه قيام خود اشاره دارد به اصلاح ارزشهای جامعه و تحقق سنت پیامبر مکرم اسلام (ص) تصریح می دارند ((انى لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فى امه جدى، اريد ان آمر بالمعروف و انهى عن المنكر و بسيره سيره جدى و ابى على بن ابى طالب (ص‍ادق‍ی ، 188)
با اينكه امام7 مى داند كه در اين حركتى كه آغاز كرده است كشته شدن و اسارت خاندان وجود دارد (ق‍طب راون‍دی ص 26 ) اما انگيزه دين خواهى و ضرورت اصلاح جامعه انسانى وى را به پيش مى برد و اعلام مى كند كه نه از روى خودخواهى و يا خوشگذرانى و نه براى فساد و ستمگرى، بلكه به منظور امر به معروف و نهى از منكر قيام كرده است و مى خواهد در امت جدش اصلاح را جستجو كند و به سيره رسول خدا و على7 عمل نمايد. این چنین است که امام حسین7 به جنگ و مبارزه با ضدارزشهای رایج در جامعه می رود تا بار دیگر نسیم حیات بخش نبوی را در جامعه ساری و جاری کند.

تبلور فرهنگ جاهليت اين بار در قالب انتظار ویرانگر
مقوله انتظار ويرانگر همان برداشت نادرست از مفهوم انتظار است كه آن را مي توان نوع ديگري از فرهنگ جاهليت دانست. فرهنگ جاهليت اگر در سده هاي اوليه سبب ريخته شدن خون امام حسين(ع) شد اين بار در قامتي جديد سبب تحريف در مقوله انتظار گرديده است. و موجب رواج نوع نادرستي از مفهوم انتظار در جامعه گرديده است كه ما از ان به عنوان انتظار ويرانگر نام مي بريم که فلج کننده و باز دارنده است در واقع نوعی اباحی گری است که همواره مورد مذمت و سرزنش قرار گرفته است که همراه با جمود و خمود است. لذا لازم است براي تبيين هرچه بيشتر اين موضوع قدري بيشتر آن را مورد واكاوي قرار دهيم.
در مقوله انتظار ويرانگر عمدتا در حد اصلاح فردی با ابزار دعا برای تعجیل در فرج منجی و صدقه دادن برای سلامتی صاحب الزمان و گریه شوق در فراق مهدی(عج) خلاصه می شود و گاهی انحراف در این بینش به حدی است که با تفسیر بعضی روایات، ترویج فساد و ظلم در دستور کار قرار می گیرد. اینان معتقدند که جامعه بایستی به حال خود رها شود و کاری به فساد نباید داشت تا زمینه ی ظهور برای دنیایی که پر از ظلم و فساد است، فراهم آید.
اگر چه در این دیدگاه برخی انتظار فرج را در دعا برای فرج و امر به معروف و نهی از منکرهای جزیی، منحصر و خلاصه دانسته اند و بیشتر از آن وظیفه ای برای خویش قایل نیستند؛ ولی گروهی دیگر، پا را از این فراتر نهاده اند و حتّی امر به معروف و نهی از منکرهای جزیی را نیز برنمی تابند چرا که معتقدند، از آن جا که در دوران غیبت، کاری از آنها برنمی آید، تکلیفی برعهده ندارند. امام زمان (عج) خود، هنگام ظهور، کارها را حل می کند!!؟ اینان هر حکومتی را به هر شکل، تا قبل از ظهور باطل و بر خلاف اسلام می دانند.
در یک قالب کلی می توان مختصات این نوع انتظار را در فراگیر شدن ظلم و ستم، غرقه شدن در تباهی ها و نظاره گر بودن نسبت به آن ها، نا امیدی و یأس و پذیرش شکست در حوزه ی فرد و اجتماع، قبول ذلّت و تن دادن به هر بدبختی در حوزه ی فردی و اجتماعی، ذلت در مقابل بیگانگان و تن دادن به هر زبونی و یوغ بیگانه و عدم استقلال و آزادی، قانع بودن به وضع موجود وعدم کوشش برای تحقق وضعی بهتر،دانست
در این نوع بینش تعطیلی بسیاری از آیات و روایات، اگر نگوییم همه، مانند:امر به معروف و نهی از منکر، سیاست داخلی و خارجی، چگونگی برخورد با کفّار و مشرکان، دیه، حدود، دفاع از محرومان در اقصای عالم و.. را داریم چون اکثریت قاطع روایات در جهت اصلاح امور فرد و جامعه است.
در انتظار ویرانگر، نوع برداشت از انتظار این است که، ظهور و قیام حضرت صرفاً ماهیت انفجاری و برق اسا دارد، و از اشاعه ظلم ها، تبعیض ها، اختناق ها و حق کشی ها ناشی می شود، و این انفجار وقتی رخ می دهد که اصلاح به نقطه صفر برسد و حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد.، پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است. این نوع تفکر، حاصل برداشتِ قشریِ از مهدویت و قیام و انقلاب مهدی موعود علیه السلام است که صرفا ماهیت آن را انفجار می دانند و معتقدند که این انقلاب فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلم، تبعیض، اختناق، حق کشی و تباهی ناشی می شود. به نظر آنان، این انقلاب نوعی سامان یافتن است که معلول پریشان شدن است. بنابراین هر اصلاحی محکوم است؛ زیرا هر اصلاح به مثابه یک نقطه روشن است و تا در صحنه اجتماع، نقطه روشنی هست، منجی بزرگ ظهور نمی کند.
اینان بر خلاف روح شریعت هر گناه، فساد، ظلم، تبعیض، حق کشی و هر پلیدی به حکم اینکه مقدمه صلاح کلی است و ظهور منجی را قریب الوقوع می کند، روامی دانند ؛ زیرا هدف،وسیله های نامشروع را مشروع می کند. پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است. پاره ای دیگر از این افراد به طور طبیعى، در برخورد با موانع و مشکلات جامعه راه اعراض و کناره گیرى را در پیش گرفته و نسبت به حوادث و وقایع- به هر نحوى باشند- بى تفاوت مى مانند. انان در این حالت، میدان را به حریف واگذارده و فقط تماشاگر بازى است و نهایت نقشى که دارد ابراز انزجار است از آنچه هست و امیدوارى بى حاصل و موهوم به آنچه باید باشد. اینان با در پیش گرفتن چنین راهى، به چنین پندارى گرفتارمی آیند که هرچه وضع بدتر شود، بهتر است و به گمان و باور انان، زمان ظهور نزدیک تر خواهد شد.!!؟
اینچنین نگرشی به مقوله انتظار – که متاسفانه در جامعه ما نیز رگه های از ان دیده می شود - در یک کلام سبب مشکل تر ساختن حرکت و قیام امام زمان می گردد،چرا که حرکت امام زمان علیه السلام روال طبیعی دارد و قرار نیست همه ی امور،به صورت معجزه آسا توسط او و یارانش انجام پذیرد. بالطبع قیام امام زمان علیه السلام زمینه سازی و آمادگی می طلبد لذا هر چه فساد و تباهی بیش تر باشد، نه تنها به ظهور امام کمک نمی کند بلکه کار امام علیه السلام و مبارزه او سخت تر و طولانی تر میکند.
منشا سوء نگرش به مقوله انتظار – که ما از ان به عنوان انتظار ویرانگر یاد می کنیم – در کوته فکری وعدم بصیرت کافی به دین است مهم ترین عامل چنین نگرشی در عدم فهم صحیح از روایاتی است که که ظلم و جور آخر الزمان را مطرح می کنند اینان بر اثر فهم ناقص از روایات اینگونه استنباط می کنندد که، یا کاری به فساد و تباهی نباید داشت و در مقابل آن موضع بی طرفی اتخاذ کرد و یا حتّی دیگران را به گناه فرا خوانده تا جهان را هر چه سریع تر گناه فراگیرد و مصلح کل بیاید غافل از این که،اولا به طور بدیهی، همیشه عالم پر از ظلم بوده است و ثانیا از روایات برنمی آید، همه بایستی ظالم یا فاسد گردند.تا ظهور اتفاق افتد
نگاهی کوتاه و گذرا به جهان نشان می دهد که ظلم عالم را فرا گرفته است، عدّه ای ظالمند و بسیاری مظلوم؛لذا هیچ منافاتی وجود ندارد که در کنار این ظلم و جور، دوستان و منتظران آن حضرت، با زمینه سازی مثبت و آینده ساز، در اندیشه ی مقدمه چینی برای انقلاب جهانی ایشان باشند.به عنوان مثال شیخ صدوق روایتی از امام صادق علیه السلام نقل می کند مبنی بر این که این امر تحقق نمی پذیرد مگر این که هر یک از شقی و سعید به نهایت کار خود برسند(صدوق، ج2، باب 33،)
پس سخن در این است که گروه نیک بختان و گروه بدبختان هر کدام به نهایت کار خود برسند. نه اینکه نیک بختی در کار نباشد و فقط اشقیاء به منتها درجه ی شقاوت برسند. تا امام ظهور کند. این افراد غافل از این هستند که، این روایات را می بایست از طریق صحیح مورد تفحص قرار داد و چنانچه روایتی از لحاظه مستندات رجالی و درایه ای دارای اشکال بود می بایست کنار نهاده شود.
آفتِ دیگری که از خلال انتظار ویرانگر دامان جامعه را می گیرد، توهّم اسقاط کلّ تکلیف از فرد به دلیل عدم استطاعت به کل است ؛ یعنی چون قادر به اصلاح کل نیست،لذا تکلیف هم ساقط است؛ این همان نظریه صفر و صدی است که رایج است در اینجا، چون اصلاح کل، تنها به وسیله ی امام زمان(عج) مقدور است و از دیگر افراد بر نمی آید، پس هیچ تکلیفی وجود ندارد؛ غافل از این که اگر اصلاح کلّ مقدور نیست، آن مقداری که مقدور باشد، ساقط نشده است. معروف است: ما لا یدرک کلّه، لا یترک کلّه؛ آنچه که همه ی آن دست یافتنی نیست، به تمام هم رها نمی گردد.
در مقوله انتظار ویرانگر شاهد رشد توهّم بادکنکی هستیم به این مفهوم که امام زمان علیه السلام کارهای خود را به وسیله ی اکراه و اجبار یا صرفاً معجزه آسا انجام می دهد. پس نیاز به مقدمات و زمینه سازی نیست لذا در این صورت فرد هیچ تکلیفی ندارد فقط باید بنشیند تا مصلح بیاید و تمام کارها را به سامان برساند.
در فرایند انتظار ویرانگر هدف، وسیله را توجیه می کند: مصادق بارز همان اصل الغایات تبرّر المبادی :هدف ها وسیله های نامشروع را مشروع می کند، پس در اینجا بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه ی فحشا و فساد است. اینجاست که گناه هم لذّت و کامجویی است و هم کمک به انقلاب مقدس یعنی مصداق بارز همین شعر معروف 
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد (صالح مدرسه ای، ص 126)
آرنولد توین بى (Arnold Toyn bee)، مورّخ معاصر انگلیسى، معتقد است: در برابر هر تهاجمى، که جامعه با آن مواجه مى شود، پاسخى هست و این پاسخ است که حیات و ممات جامعه در گرو آن است. تولّد جامعه با پاسخ تهاجم آغاز مى شود؛ با پاگرفتن جامعه، اندک اندک تهاجم ها نیز نوعشان تفاوت مى کند و بنابراین، پاسخ هاى نوین به تهاجم هاى نوین ضرورت مى یابد. تا زمانى که جامعه در برابر هر تهاجم پاسخى بدهد که در خور آن تهاجم باشد، همچنان رو به رشد و نمو خواهد بود. رکود و وقفه از زمانى شروع مى شود که سلسله جنبانان و متولّیان و مدیران جامعه در مقابل تهاجم هاى نوین، همان پاسخ هاى کهنه را تکرار کنند. پاسخ هاى قدیم نمى توانند تهاجم هاى نوین را دفع کنند و از این رو، به تدریج، موجبات افول و زوال جامعه فراهم مى آید. ( مصباح یزدی، ص 144)
بنابراین، اگر جامعه على رغم اعتراض به وضع موجود، ساکت و ساکن باشد، به یقین جامعه اى مرده و بى حرکت است که هیچ گونه نقشى نمى تواند در جهت تغییر آن ایفا نماید.
بدیهی است چنین دیدگاهی از نظر دین مبین اسلام و مکتب رهایی بخش شیعه، کاملاً اشتباه است چرا که همان طور که حکومت حضرت مهدی علیه السلام ریشه کن کننده ی ظلم و جور و برپا کننده ی عدل مجسّم است تهی از قلدری و قساوت می باشد؛ پیدایش ان نیز می بایست مبتنی بر چنین امری باشد ودر یک قالب کلی از ظلم و جور دور و از قساوت و قلدری برکنار و از دروغگویی و ریاکاری خالی باشد. چون قداست هدف، مبرّر وسیله ی گناه نمی شود، گناه جز گناه نمی زاید. با ظلم نمی شود عدل را به پا کرد. با عقده ی انتقام نمی توان دادگری کرد.( صدر،صص 87 - 88،)
اهمیّت مسأله انتظار سازنده و ویرانگر در این است که هرگونه تحلیلی در این رابطه، بستر دیدگاه ها و عملکردهای متفاوتی، برای فرد و اجتماع خواهد بود و وظایف منتظِر را در دوران غیبت تا ظهور دولت کریمه، رقم می زند. لذا، جنبش های متفاوت و پویایی سیاسی و اجتماعی و یا رکود و عدم تحرک جوامع و افراد بسته به تبیین این معناست.

نتیجه گیری پایانی
تحولات پيش آمده پس از رحلت رسول اكرم (ص) به ويژه درعصر فتوحات، زندگى كردن بى دغدغه و همراه با آسايش و آرامش را براى عربهاي مسلمان به ارمغان آورد و تن پرورى حاصل از اين وضع مجال هرگونه قيام و اعتراض را از آنان گرفته بود. همچنین تفسيرهاى ناصواب وغير صحيح از دين و سنت، از آغازين روزهاى رحلت رسول خدا (ص) فهم درست دين را براى افراد جامعه مشكل ساخت، از اين رو هر نوع رفتار و قانونى در جامعه گاه در نظرشان دينى و ارزشى جلوه مى كرد.
اصلى ترين انحراف سياسى امت اسلامى در این دوران و در طول تاريخ، از ماجراى سقيفه آغاز مى شود كه در خلال آن پس از تمرد از دستور و نص صريح نبوى مبنى بر اولويت امام على7 جهت جانشينى، امامت و ولايت در عرصه ظاهرى و دنيوى از امام7 گرفته شد و پس ازآن با احياء ريشه هاى ارتجاعى زندگى سياسى - اجتماعى جاهلى و قبيله اى، روند برگشت به اين دوران تيره آغاز و به شدت دنبال گرديد.
فضاى مسموم و تبليغاتى پيش آمده در جامعه اسلامى به ويژه پس از قتل عثمان و تقابل مسلمانان با يكديگر، بسيارى را به كنج خلوت و عبادت كشانده و از صحنه هاى سياسى بيرون برده بود. تبديل خلافت به ملوكيت و تبعات منفى بعدى آن انحراف برخاسته از قضيه سقيفه را كامل ساخت و با افزايش گمراهى مردم و هواپرستى و هوس زدگى آنها توسط سياستهاى وقت بويژه به وسيله معاويه -، امام على7 و امام حسن7، به تدريج مساعدت مردمى را از دست دادند و با تحميل جنگهاى عديده به آنها و توقف عمليات اصلاحى شان، سرانجام در نهايت مظلوميت به شهادت رسيدند. آنچه مسلم است تحقق انحراف مزبور از اسلام اصيل و راستين، به صورت تدريجى و سلسله مراتبى بود و مى توان شدت اين انحراف را از عصر حكومت خلفاى اول، دوم و سوم و دوران حكومت معاويه، از كم به زياد و بسيار زياد، مرتبه بندى كرد.
آنچه متقن است در اين سه دوره، حتى در دوره معاويه، هنوز به صراحت از هدم و نابودى اسلام سخن رانده نمى شد و هنوز تظاهر به اسلام و اسلام خواهى رواج داشت. اما با مرگ معاويه در سال شصت هجرى و روى كار آمدن يزيد، شرايط به گونه اى گرديد كه اين خليفه شرابخوار و متظاهر به فسق، علنا از محو اسلام و نابودى آن و ضرورت برگشت به عصر جاهليت سخن راند و همين امر بود كه باعث شد امام حسين7 اين وضعيت غير قابل تحمل را بر نتابد و در جهت اصلاح و انجام امر به معروف و نهى از منكر، جان خويش را در راه احياء سنت نبوى و علوى فدا نمايد و بدين وسيله حيات مجدد اسلام راستين را با خون خويش تضمين كند.اگرچه خون امام حسين(ع) تا حدود زيادي سبب تبيين قضايا گرديد ولي فرهنگ جاهليت پس از ان نيز دوا م داشت و در عرصه هاي مختلف و به شيوه هاي گوناگون در قالب اسلاميت دوام يافت كه يكي از مظاهر ويرانگر ان در دوران ما ايجاد اسيب و افت در مقوله حياتي و مهم انتظار است كه ما از ان به عنوان انتظار ويرانگر ياد كرديم. در واقع همان فرهنگ جاهلي كه سبب ريخته شدن خون امام حسين(ع) گرديد اينك در هيبت انتظاري ويرانگر مانع از تحقق شرايط و ايجاد امادگي فردي و اجتماعي براي ظهور امام زمان (عج) گرديده است.

 

 

پدیدآونده :محمد اسماعيل زاده