logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
عصر ظهور، عصر شكوفايي و بالندگي انسان

 

مقدمه

شكوفا كردن عقل و خرد آدمي (براي باور عميق و ژرف نسبت به آموزه هاي ديني و عشق به مكارم اخلاقي) و نيز بالنده كردن فطرت و سرشت پاك آدمي و تزكيه نفس آلوده. در واقع چند مؤلّفه مهم اخلاقي ـ فكري در اين نظام قابل شناسايي است.

  1. انقلاب بزرگ فرهنگي و اخلاقي؛
  2. بالابردن سطح دانايي و خرد ورزي انسان؛
  3. ريشه كني عوامل فساد و تباهي فرد و اجتماع؛
  4. كمك گرفتن از عقل و خرد در جهت شناخت مبدأ و معاد و نيكي ها و زشتي ها؛
  5. كمك به قدرت انتخاب گري مردم در جهت دادن به آنها براي تغيير وضع نابسامان خود؛
  6. رشد توأم فكري و اخلاقي انسان (تزكيه و تعليم مردم)؛
  7. مهذب كردن اخلاق مردم و آشنا ساختن آنان با فضايل انساني و… .

روشن است براي نجات انسان ها از گرداب ضلالت و جهالت و اصلاح جوامع و كاستن از مشكلات عديده، بايد سازوكارها و شيوه هاي مختلفي به كار گرفته شود و از ابزار و امكانات مناسبي استفاده گردد. در عصر ظهور از همة امكانات و مكانيسم هاي ممكن براي بهْ سازي اخلاق و پاك زيستي انسان و ايجاد محيط سالم و متعالي بهره گرفته خواهد شد و اين در پرتو عنايات الهي و شخصيت، قدرت و درايت ويژة امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ممكن خواهد بود. در اين قسمت سازوكارها و مكانيسم هاي برگرفته از روايات و منابع ديني، ذكر مي شود:

1. شكوفاسازي عقل فردي و جمعي
مهم ترين مكانيسم رسيدن به بصيرت اخلاقي، كمال فكري است؛ يعني، توجه ويژه دين به شكوفا كردن عقل و خرد آدمي و بالا بردن سطح دانايي و روشن بيني او. پس نخستين و اساسي ترين مكانيسم، شكوفايي بعد فكري و عقلي انسان ها است.  عقل، پايه و اساس انسانيت، حجت باطني خداوند، وسيلة فهم و دريافت معارف بنيادين اعتقادي و يكي از منابع استنباط احكام فقهي اسلام است. شكوفا سازي و تربيت اين موهبت ارجمند الهي، رسالت تمامي اديان آسماني، به ويژه دين اسلام بوده است.
اسلام، به عقل و تعقل بسيار اهميت داده و تربيت اخلاقي را به نوعي تربيت عقلاني و بازپروري قوة استدلال مي داند. فلاسفه و متكلمان شيعي ـ از جمله شيخ طوسي، شيخ مفيد، فارابي، بو علي سينا و… ـ بر اين باورند كه عقل آدمي، توان شناسايي حسن و قبح افعال را داراست و عقلي دانستن حسن و قبح را نيز به اين معنا مي دانند كه عقل آدمي، مي تواند در ابتدا به حسن و قبح عملي پي ببرد.
محتواي برخي از روايات، اين است كه اساساً زيربناي اخلاق، وابسته به عقل و خرد است؛ زيرا عقل است كه آدمي را از ارتكاب اعمال زشت و رفتار ناپسند باز مي دارد و او را به پاكي گزيني و روشن بيني ايماني و اخلاقي دعوت مي كند. به عبارت ديگر عقل همانند پيامبر بيروني است كه انسان ها را از ارتكاب اعمال زشت باز مي دارد. امام علي (عليه السلام) مي فرمايد:العاقل من تورع عن الذنوب و تنزه من العيوب [1]؛ خرد مند كسي است كه خود را از گناهان بر حذر داشته، خود را از عيوب پاك سازد.
و نيز:العاقل من قمع هواه بعقله ؛ خردمند كسي است كه در پرتو عقلش، بر هواهاي نفساني پيروز گردد .
با توجه به سخنان امام علي (عليه السلام) عقل عبارت است از: نيروي تشخيص و ادراك حق و باطل در قلمرو نظر و خير و شرّ در قلمرو عمل از يك سو و بازدارنده از اعمال گناه، و هدايت كننده به اعمال صالحه از سوي ديگر.
پس براي برخورداري از روحيات متعالي و اخلاقي ، در درجة اول بايد به پرورش خرد و عقل پرداخت. طبيعي است وقتي علت، پرورده باشد، معلول نيز قوي تر و استوارتر به وجود خواهد آمد. امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:دعامة الانسان العقل و العقل منه الفطنة و الفهم الحفظ والعلم ؛ ستون وجودي انسان، عقل است و هوشمندي و فهم و حفظ و دانش از عقل سرچشمه مي گيرند .[2]
وصول به كمالات اخلاقي در پرتو نيروي خرد و عقل امكان پذير است و هر مقدار عقل دچار ركود گردد، به همان نسبت امكان رشد اخلاقي ممتنع خواهد بود. رسول خدا در روايتي مي فرمايد:انما يدرك الخير كله بالعقل ؛ همانا همه نيكي ها و كمالات در پرتو عقل عايد انسان مي گردد .
البته آنچه در امر تربيت عقلاني از اهميت برخوردار است، بذل توجه به پرورش عقل الهي است؛ چرا كه انسان سعادتمند در مكتب اسلام، كسي است كه علاوه بر تربيت يافتن در عقل معاش، عقل معاد نيز در وي رشد يابد. به نظر مرحوم نراقي، عقل برترين قوة وجود آدمي است و با پيروي از آن است كه ديگر قوا تعديل شده و به فضايل مربوط دست مي يابند.[3]
البته در عين حال كه بر عقل تأكيد فراوان شده، به تزكيه درون و تحولات دروني نيز توجه گشته است؛ يعني در امر تربيت اخلاقي، بايد به تحوّل و پاكي دروني نيز توجه داشت. قرآن هر گاه از هدايت بشر صحبت مي كند؛ اين هدايت، بيشتر هدايت دروني، قلبي و شهودي (الهامي و ايجابي) است. براي مثال در جايي مي فرمايد:و يزيد الله الذين اهتدوا هديً؛[4] خداوند هدايت آنهايي را كه هدايت يافته اند، افزون خواهد نمود .
اين شهود از منظر اسلام، به معناي تحولي دروني و باطني است كه فرد را به يك منشأ متعالي (خداوند) وصل مي كند و آدمي را واجد دريافت الهامات و مكاشفات ديني و مذهبي مي نمايد.
در روايت بسيار قابل توجهي، به اين بعد از كمال فكري و عقلي بشر ـ كه در عصر ظهور در حد بالايي خواهد بود ـ اشاره شده است. امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد:اذا قام قائمنا وضع يده علي رؤوس العباد فجمع به عقولهم و كملت به احلامهم [5]؛ وقتي قائم قيام كند، دست (عنايتش) را بر سر بندگان مي نهد و بدين وسيله عقل آنها زياد شده و فهمشان بالا مي رود (كامل مي گردد) .
علامه مجلسي در مراة العقول درباره اين روايت مي گويد:ضمير در يده يا به خداوند بر مي گردد و يا به قائم و در هر دو حال اين سخن كنايه از بخشندگي و مهرباني، يا قدرت و تسلط مي باشد و اين دومي احتمالش بيشتر است .
به نظر مي رسد اين جمله، كنايه از تربيت امت اسلامي توسط امام قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي باشد و تعبير از رؤوس (سرها)، به آن دليل است كه مردم سر را مركز خرد و انديشه مي دانند و دست بر سر نهادن كنايه از اقناع و تربيت است و فرقي نمي كند كه خداوند مربي باشد و يا مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)؛ زيرا قانون مهدوي، همان قانون الهي است و تربيت او، آيت تربيت پروردگار بلند مرتبه مي باشد. بدين ترتيب نتيجة طبيعي و مطلوب تربيت ـ كه عبارت از گرد آمدن عقل ها و تكامل انديشه ها است ـ به بار مي نشيند.[6]
منظور از گرد هم آمدن عقل ها، توافق بر عقيده اي واحد و برنامة قانون واحد مي باشد. آن طور كه به سختي مي توان، تصور كرد بين دو نفر كه در تفكر كلي دولت جهاني مهدوي ذوب شده اند، اختلافي درگيرد، به ويژه زماني كه امت و بشريت به درجه اي از كمال برسند كه افكار عمومي آنها معصوم گردد و همنوايي و اتفاق در كارها بسيار آسان شود. مراد از تكامل انديشه ها (كملت به احلامهم)، رشد يافتگي هر چه بيشتر انسان ها است. اين تعبير به جنبه خيرخواهانة انسان باز مي گردد؛ همان جنبه اي كه نخستين مرحلة آن عدالت فردي و بالاترين مرحله اش عصمت [7] است كه جامعه بشري سرانجام به آن خواهد رسيد.

نتیجه: 
اين نتيجه در هر دو جنبة علمي و رواني، موجب پديد آمدن بينش و بيداري در دولت و جامعة مهدوي مي شود؛ همان بينشي كه در ژرفاي آن، جز براي كساني كه در آن عصر زندگي مي كنند، ممكن نيست و ما نيز تنها عناوين كلي آن را مي شناسيم.
پس دست نهادن بر سر بندگان خدا، به معناي تربيت و اعتلاي انديشه ها و افكار و عواطف انسان ها است كه اگر همراه با رشد اخلاقي و تزكيه و تربيت صحيح باشد در انسان بصيرت اخلاقي ايجاد مي كند و او را به سرمنزل مقصود رهنمون مي سازد.
پرورش خرد و انديشة آدمي (تربيت عقلاني) و بالابردن سطح دانايي و بصيرت او، مكانيسمي تأثيرگذار و با ارزش در رشد و شكوفايي معنوي او است كه بر اساس روايات در عصر ظهور محقق خواهد شد.

پی نوشت ها: 
[1] . غرر الحكم.
[2]. مباني اخلاق اسلامي، ص125.
[3] . علم اخلاق اسلامي، ص96.
[4] . مريم (19)، آيه 76.
[5] . محمد بن يعقوب كليني، كافي، ج1، ص 25، ج1.
[6] . ر.ك: سيد محمد صدر، تاريخ پس از ظهور، ص 460.
[7] . همان، ص 460.

پدید آورنده : رحیم کارگر