وقتي جشن تولدي بر پا ميشود هر كسي كه وارد خانه شود اول سراغ كسي را ميگيرد كه تولد اوست صاحب تولد به همه خوش آمد ميگويد. راستي ما 1170 سال و اندي چطور عادت كردهايم فقط يك تولد، بدون ديدن صاحب تولد برگزار كنيم و بدون اينكه بفهميم دغدغه و رضايت او چيست.
اين همه سال نه خواستيم و نه همت كرديم سراغي از صاحب تولد بگيريم شايد براي ما اهميت نداشت يا شايد نبودنش براي ما عادت شده بوده است راستش خوب كه نگاه ميكنيم گويا اصلا نيازي در وجودمان به وجود نيامده كه پاسخي وجود داشته باشد.
حالا بگو نيازي ديده نازي در گرفته .... نه اين خبرها هم نيست نه نيازي است و نه نازي!
اصلاً تا حالا فكر كردهاي چرا جمعيت ميليوني روز نيمه شعبان در جمكران جمع ميشوند و باز هم صاحب تولد حجاب از رخ برنميگيرد ... كه مرحوم آغاسي ميگويد:
شايد اين جمعه بيايد شايد پرده از چهره گشايد شايد
يعني اين جمعه ميليوني تشنه نيستند تا آبي نازل شود...
يا نكند صاحب تولد روز تولدش گوشهاي در بياباني، جنگلي، دريايي يا صحرايي و … جايي يافته و آرام آرام گريه ميكند
آخر شمعهاي زياد كيك تولدش را طوفان هم نميتواند خاموش كند كه هر شمع يك داغ است و يك درد
قصه غفلت ما و قهر ما با آقا قصه غصههاست ...
قصه نيمه شعبانهاي مكرر و نبود آقا درد از دردهاي عاشقي است اين حرفها را تا عاشق نباشي نميفهمي.
عاشق وقتي بيتاب معشوق ميشود وقتي از هر فرصتي براي ديدار استفاده ميكند وقتي هر بهانهاي، هر بويي، هر صدايي، هر نفسي او را به سمت معشوق ميكشد.
وقتي دنبال يك آشناست تا احوال معشوق را از او جويا شود.
خيلي بي قرار است.
بايد جاي يك عاشق باشي تا بفهمي نيمه شعبان بي مولا تولد نيست
قصه غربت و غمي است كه اشكهاي بي پايان آقا را تفسير ميكند
گواه غربتي است كه نبود امام را فرياد ميكنند ... .
اول و آخر اين قصه درد است و غم و تا نيايد اين غم عاشقان را ميسوزاند.
اينها را گفتم كه روز نيمه شعبان اگر باز هم جشن ميلادي بدون ظهور آقا گرفتي؛ اگر كامت را با شيريني و شربت شيرين كردي به چشمهايت بگويي بر اين شيريني خون ببارند ...
بياييد ما ديگر جشن تولد را براي صاحب تولد غمگينتر نكنيم ... . كمي به دغدغهها و غصههاي او فكر كنيم.
فاطمه حیدری