logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
 دلایل نقلی اثبات ولایت فقه در عصر غیبت


مقدمه:

از آنجایی که رکن اصلی حکومت اسلامی اصل « ولایت فقیه» است، نقد و بررسی دلایلی که به ضرورت این امر مهم می‌پردازد، می‌تواند نقش مهمی در استحکام این نظریه مترقی و پاسخ‌گویی آن به نیازهای روز جامعه داشته باشد. در این نوشتار برای اثبات ولایت فقیه در عصر غیبت به توقیع شریف امام زمان (علیه السلام)، و مقبولۀ عمر بن حنظله پرداخته شده است.

يكم: توقيع شريف

شيخ صدوق از امام زمان(علیه السلام) روايتي را نقل مي‌كند كه ميان فقهاء به « توقيع شريف»[1] معروف است اين توقيع پاسخ حضرت مهدي(علیه السلام) به نامه اسحاق بن يعقوب است كه پرسش‌هايي را مطرح كرده است از جمله اين كه « در حوادث واقعه» كه درزمان غيبت پيش مي‌آيد وظيفه چيست؟ حضرت مي‌فرمايد: « و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الي رواة حديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجة الله عليهم».[2]

اگر منظور از « حوادث واقعه» و «رواة حديث» در اين توقيع معلوم گردد آنگاه دلالت آن بر مدعاي (اثبات ولايت فقيه) روشن مي‌شود. مراد از « حوادث واقعه» بسيار بعيد است كه احكام شرعي و همين مسائلي كه امروزه معمولا در رساله‌هاي عمليه نوشته مي‌شود بوده باشد زيرا:

اولاً: براي شيعيان معلوم بوده كه در اين گونه مسائل بايد به علماي دين و كساني كه با اخبار و روايات ائمه (علیهم السلام) و پيامبر( صلی الله علیه و علی اله وسلم) آشنايي دارند مراجعه كنند و نيازي به سوال نداشته است. همان گونه كه در زمان حضور خود ائمه به علت مشكلاتي نظير دوري مسافت و امثال آن‌ها كه وجود داشته امامان شيعه مردم را در مورد مسائل شرعي به افرادي نظير يونس بن عبدالرحمن، زكريا بن آدم و امثال آنان ارجاع مي‌دادند. همچنين نواب اربعه در زمان غيبت صغراي امام زمان(علیه السلام) (كه هر چهار نفر آنان از فقها و علماي دين بوده اند) گواه روشني بر اين مطلب است؛ و اين مسأله براي شيعه چيز تازه‌اي نبوده است.

و ثانياً: اگر منظور از حوادث واقعه، احكام شرعي بود قاعدتاً بايد تعبيراتي نظير اين كه « وظيفه ما در مورد حلال و حرام چيست؟» و يا « در مورد احكام الله چه تكليفي داريم؟» و مانند آن‌ها را به كار مي‌برد كه تعبير شايع و رايجي بوده و در ساير روايات هم بسيار بكار رفته است و به هر حال تعبير    « حوادث واقعه» در مورد احكام شرعي به هيچ وجه معمول و متداول نبوده است. [3]

و ثالثاً: اصولاً دلالت الفاظ، تابع وضع آن‌ها است و كلمه « حوادث واقعه» به هيچ وجه از نظر لغت و دلالت وضعي به معناي احكام شرعي نيست بلكه معناي بسيار وسيع تري دارد كه حتماً شامل مسائل و مشكلات و رخدادهاي اجتماعي نيز مي‌شود. بنابراين، سوال اسحاق بن يعقوب از محضر حضرت ولي عصر(علیه السلام) در واقع اين است كه در مورد مسائل و مشكلات اجتماعي جامعه اسلامي كه در زمان غيبت شما پيش مي‌آيد وظيفه ما چيست و به چه مرجعي بايد مراجعه كنيم؟ و آن حضرت در جواب مرقوم فرموده‌اند كه در اين مورد به « راويان حديث ما» مراجعه كنيد. [4] اكنون بايد ديد كه مراد از  « راويان حديث» چه كساني هستند.

ممكن است كسي بگويد منظور از « راويان حديث» هر كسي است كه مثلاً كتاب اصول كافي يا وسائل الشيعه يا هر كتاب روايي ديگر را بردارد و احاديث و روايات آن را براي مردم بخواند و نقل كند. اما با اندكي دقت و توجه معلوم مي‌گردد كه اين تصور درست نيست. زيرا كسي كه در زمان ما مي‌خواهد از قول پيامبر(صلی الله علیه و علی آله و سلم ) يا امام صادق(علیه السلام) و ساير ائمه (علیهم السلام) حديث و روايتي را نقل كند بايد به طريقي احراز كرده باشد كه اين حديث واقعاً‌ از پيامبر(صلی الله علیه و علی آله و سلم) يا امام صادق(علیه السلام) يا امام ديگر است، و در غير اين صورت حق ندارد و نمي‌تواند بگويد امام صادق(علیه السلام) چنين فرموده و اگر در حالي كه آن حديث و روايت به هيچ طريق معتبري برايش ثابت نشده معهذا آن را به امام صادق(علیه السلام) و با ساير ائمه (علیهم السلام) و معصومين (علیهم السلام) نسبت دهد از مصاديق كذب و افتراي بر پيامبر(صلی الله علیه و علی آله و سلم) و امامان (علیهم السلام) خواهد بود كه گناهي بزرگ است. به عبارت دقيق تر، اگر كسي بخواهد حديثي را از پيامبر(صلی الله علیه و علی آله و سلم) يا امامي نقل كند، حتماً بايد بتواند بر اساس يك حجت و دليل شرعي معتبر آن را به امام معصوم نسبت دهد. و واضح است كه اين گونه نقل حديث كردن نياز به تخصص دارد و تخصص آن هم مربوط به علم پزشكي يا مهندسي يا كامپيوتر و ساير علوم نيست، بلكه مربوط به علم فقه است و « فقيه» كسي است كه از چنين تخصصي برخوردار است. بنابراين، مقصود از « راويان حديث» در واقع همان فقها و علماي دين هستند.

بنابراين معناي توقيع شريف اين مي‌شود كه امام زمان (علیه السلام) فرموده‌اند « درباره مسائل و مشكلات و رخدادهاي اجتماعي كه در زمان غيبت من در جامعه اسلامي پيش مي‌آيد به فقها و علماي دين مراجعه كنيد زيرا آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنان هستم» و دلالت چنين جمله‌اي بر ولايت فقيه در زمان غيبت بسيار روشن و واضح است. [5]

امام خميني تصريح مي‌كند كه « رواة حديث» يعني همان فقها.[6]

بازخواني معناي « حجت» كه در اين توقيع شريف آمده است بر غناي استدلال مي‌افزايد؛ معناي «حجت الله» صرفاً مسأله گويي و بيان احكام شرعي نيست، اگر پيامبر(صلی الله علیه و علی اله و سلم) و امامان (علیهم السلام) حجت‌هاي خدا بر بندگان بودند يعني مرجع تمام مردم بودند، مردم در همه كارها به آن‌ها مراجعه مي‌كردند حجت الله كس كه تمام كارها، گفتار و انديشه هايش بر مسلمانان حجت است، اگر كسي تخلف كرد خدا بر او اقامه احتجاج مي‌كند.

پيامبر(صلی الله علیه و علی اله و سلم) و امامان (علیهم السلام) كه حجت خدا بودند، در تمام امور ديني و حكومتي و اداره جامعه حجت بودند. امروزه فقهاي اسلام « حجت» بر مردم هستند؛ همان طوري كه حضرت رسول(صلی الله علیه و علی آله و سلم) حجت خدا بود و همه امور به او سپرده شده بود و هر كس تخلف مي‌كرد بر او احتجاج مي‌شد، فقهاء از طرف امام (علیه السلام) حجت بر مردم هستند، همه كارهاي مسلمين به آنان واگذار شده است، در امر حكومت، تمشيت امور مسلمين، اخذ و مصرف عوايد عمومي، هر كس تخلف كند، خداوند بر او احتجاج خواهد كرد. [7]

دوم: مقبوله عمر بن حنظله

مقبوله يا مقبول در اصطلاح دانشمندان علم حديث و دراية الحديث به حديث يا روايتي مي‌گويند كه فقها و دانشمندان ديني آن روايت را تلقي به قبول (پذيرفته باشند) و به مضمون و مفاد آن عمل كرده باشند بدون اينكه به صحت يا عدم صحت آن توجه و التفاتي كرده باشند.

شهيد ثاني مي‌گويد: « المقبول ما تلقوه بالقبول و العمل بالمضمون من غير التفات الي صحته و عدمها كحديث عمر بن حنظله....»[8]

ميرداماد (وفات1041ق) مي‌گويد: « المقبول و هو الذي تلقّوه بالقبول و ساروا علي العمل بمضمونه من غير التفات الي صحة الطريق و عدمها صحيحاً كان او حسناً او مؤثّقاً او قوياً او ضيعفاً و مقبولات الاصحاب كثيرة منها مقبولة عمر بن حنظله التي هي الاصل عند اصحابنا في استنباط الاحكام الاجتهاد و كون المجتهد العارف بالاحكام منصوباً من قبلهم(علیه السلام).[9]

عاملي كاظمي (وفات 1354ق) مي‌گويد: المقبول هو ما يجب العمل به عند الجمهور كالخبر المتحفّ بالقراين و الصحيح عندالاكثر و الحسن علي قول».[10]

نتیجه :

از مطالعه سخن دانشمندان فن به خوبي استفاده مي‌شود كه مقبوله عمر بن حنظله از نگاه قوانين پذيرش حديث و نيز از نگاه خصوص اين حديث مشكلي ندارد.

پی‌نوشت‌ها:

[1]. توقيع در لغت يعني نشان يا علامت گذاشتن و نيز قسمتي از نوشته كه به نامه اصلي ملحق شود و نيز پاسخنامه كه ضميمه سوال مي‌شود در اصطلاح مهدويت بيشتر در مورد مكاتبات و نوشته‌هاي امام زمان (علیه السلام) در عصر غيبت اطلاق مي‌شود هرچند به نامه‌ها و پاسخ‌هاي نامه‌هاي آنان به ويژه امام عسكري (علیه السلام) نيز توقيع اطلاق مي‌شود. ر.ك: ابن فارس، مقاييسس اللغه، ج6، ص134؛ ازهري، تهذيب اللغه، ج4، ص3935؛ طريحي، مجمع البحرين، ج4، ص535؛ صدر، تاريخ الغيبة الصغري، ص434؛ طوسي، الرجال، ص844، ح1088.

[2]. شيخ صدوق، كمال الدين، 1/483: و اما رخدادهايي كه پيش مي‌آيد پس به راويان حديث ما مراجعه كنيد زيرا آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنان هستم.

[3]. ر.ك: امام خميني، ولايت فقيه، 68.

[4]. امام خميني، ولايت فقيه، 69.

[5]. مصباح يزدي، نگاهي گذرا به نظريه ولايت فقيه، 100.

[6]. امام خميني، ولايت فقيه، ص69.

[7]. امام خميني، ولايت فقيه، 71: امام خميني اين حديث را مويد دلايل اثبات ولايت فقيه مي‌دانند چون سند اين حديث را قابل تأمل مي‌دانند و وجه تأمل بخاطر وجود اسحق بن يعقوب در سند است كه درباره اش توثيق خاصي نرسيده است.

[8]. شهيد ثاني، الدراية، ص44.

[9]. ميرداماد، الرواشح، ص164 ( الراشحة السابعة و الثلاثون) ؛ ‌وي در ادامه به وثاقت افراد موجود در سلسله سند مقبوله عمر بن حنظله تصريح مي‌كند.

[10]. عاملي كاظمي، نهاية الدراية، ص165.