logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
نقش خود آگاهي در شكل گيري فرهنگ مهدوي(ادامه ازشماره20)

الف: اثر مستقيم
انسان وقتي ظرفيتهاي وجودي خود را در پرتو خودآگاهي، كشف كرد، براي رسيدن به شكوفائي اين استعدادها به شدت احساس نياز به مربي در او شكل مي گيرد.
اساساً خودشناسي، لازمه راهنماشناسي و راه شناسي است، چرا كه انسان فاقد هويت و كسي كه تعريف صحيحي از خود نداشته باشد و تصورش از خود درحد يك حيوان باشد و نياز اساسي خود را خوراك و پوشاك و مسكن بداند، جهت تأمين نياز به هر ذلتي تن در مي دهد، جهان را چونان ميدان مسابقه اي مي داند كه براي لذت بيشتر از امكانات آن و پيشي گرفتن از ديگران بايد از هر وسيله اي استفاده كند، يك چنين انساني هرگز در خود احساس نياز به راهنما نمي كند و براي شناخت آن قدم از قدم برنمي دارد. اما انسان خودآگاه كه در پرتو تعاليم درست به شناخت جامع از خود دست يافته است و مي داند كه ظرفيت اراده او به اندازه اي است كه مي تواند با تربيت درست و با شاگردي در مكتب امامت به قدرتي دست يابد كه حتي كوهها را جابه جا كند، و ظرفيت بصيرت و ديد او آنچنان بالاست كه اگر موانع را كنار بزند اقتضاي ديدن عرش الهي را داراست هرگز به خود اجازه نمي دهد سرمايه وجودي خود را به راحتي از دست بدهد. بلكه با تمام وجود به دنبال انسان كاملي مي گردد تا بتواند از طريق او اين استعدادها را به شكوفائي برساند.
گمشده او در رسيدن به منافع مادي نخواهد بود بلكه لذت او در ارتباط با آن راهنمائي است كه بتواند جواب سؤالها و معماهاي او را بدهد و او را به معرفت و شناخت متعالي برساند. وجود او لبريز از احساس نياز به امام خواهد بود و اين احساس نياز اولين و بزرگترين گام در شكل گيري فرهنگ مهدوي خواهد بود.
ب: اثر غير مستقيم
خودآگاهي علاوه بر تأثير مستقيم در شناخت امام و احساس نياز به راهنما از آنجا كه مهمترين راه براي شناخت خداوند است به طور غير مستقيم نيز در اين امر دخيل است ، خود شناسي يكي از مهمترين راههاي خداشناسي است به طوري كه اميرالمؤمنين مي فرمايد: هر كه خود را شناخت، پروردگار خود را شناخت