logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
جهاني شدن و تاثير آن در پر شدن جهان از ظلم

مقدمه:

يكي از نشانه هايي كه در منابع روايي شيعه و اهل سنت براي ظهور منجي اخر الزمان بيان شده است پر شدن جهان از ظلم وجور مي باشد. اين نشانه در روايات متعددي بيان شده است و جزء روايات متواتر به شمار مي ايد. در اين زمينه روايات با تعابير گوناگوني ذكر شده است. پيامبر گرامي اسلام مي فرمايند:ابشركم بالمهدي يبعث في امتي علي اختلاف من الناس و زلزال يملأ الارض عدلاً و قسطاً كما ملئت جورا وظلما[1]. بشارت مي دهم شما را به مهدي وقتي كه اوضاء جهان متزلزل مي شود و مردم با يكديگر به اختلاف مي پردازند، قيام مي كند و زمين را از عدل و داد پر مي كند همان طور كه از ظلم و ستم پر شده است. رواياتي كه در اين زمينه است به دليل كثرت نقل انها، از روايات متواترمي باشند ودرمورد انها جاي هيچ شبهه اي وجود ندارد. 

مفهوم پر شدن جهان ازظلم و ستم

به رفتارها و عملكردهايي كه متضاد با حق و عدالت هستند و جان و مال و ناموس و آبروي افراد را به چالش بكشد ظلم وستم گفته مي شود. انسان از لحاظ فطري چهرة زشت ظلم و ستم را طرد مي كند. و از زياد شدن آن در زندگاني همواره احساس نارضايتي مي كند. تعبير پر شدن جهان از ستم به اين معنا نيست كه همه مردم دنيا ظالم و ستمگر شوند تا جهان لبريز از ظلم و ستم شود و ديگر هيچ اثري از عدل و عدالت خواهي وصلح و دوستي نباشد. بلكه مراد آن است كه ظلم و ستم در عالم زياد شده است. يعني ظلم و ستم بيشتر از عدل و داد در جهان ظهور و بروز دارد و انسان هاي شايسته در جاي جاي عالم زندگي مي كنند ولي افراد ظالم و ستمگر نيز به ظلم و ستم كردن مشغول هستند و دامنه اتش ظلم و ستم انان گاهي اندك هست و گاهي انقدر زياد هست كه دامن افراد بي گناه و صالح را نيز مي سوزاند. پس مراد از پر شدن جهان از ظلم و ستم به معناي اكنده شدن و لبريز شدن جهان از ظالمان و ستمگران نيست، بلكه به معناي زياد شدن ظلم ظالمان هست. ممكن است در يك شهر كوچك 10000 نفر به صورت عادلانه در حال زندگي كردن باشند ولي ده نفر از انان به واسطه كارهاي ظالمانة خود اسايش و امنييت و رفاه را از تمامي افراد ان منطقه بگيرند و زندگي فردي و اجتماعي انان را تيره و تار كنند. هرچند اكثريت افراد ان جامعه افرادي درست كار هستند ولي زندگي آنان پر از ظلم و جور شده است. به عبارت ديگر تفاوتي كه در اينجا كاملا اشكار است اين است كه اگر بگوييم جهان پر از ظالم مي شود به اين معناست كه همة انسان ها ظالم باشند اما اگر بگوييم جهان پر از ظلم مي شود به اين معنا نيست كه همه ظالم هستند بلكه به اين معناست كه عده اي به خاطر در اختيار داشتن منابع مالي و قدرت نامشروع ، جهان را سرشار از بي عدالتي و ستم مي نمايند.

رواياتي كه در زمينة زياد شدن ظلم و ستم در اخر الزمان وجود دارد گاهي به بيان برخي گناهان و مصاديق ظلم و ستم مي پردازند. مصاديقي همچون رشوه خوارى، قماربازى، شراب خوارى، قطع صلة رحم، بي رحم و سنگ دل شدن مردم، رواج گناهان اخلاقي، نپرداختن خمس و زكات، كم فروشى، بى اعتنايى به اعمال عبادي مانند نماز، پيروى از ثروتمندان ، صرف كردن سرمايه هاى عظيم مالي در فساد و ابتذال و بى دينى و....كه در منابع روايي ، زياد به چشم مي خورند. بي شك هر كدام از اين گناهان كه در اخر الزمان رواج پيدا مي كنند، به نوبة خود ظلم و ستمهاي فردي واجتماعي بزرگي را رقم مي زنند. و به جامعة بشري رنگ و بويي غير الهي مي دهند.

جهاني شدن:

به خاطر چند وجهي بودن جهاني شدن، تعريف هاي مختلفي برايش بيان شده است . يان ارت شولت برخي از انها را اين طور بيان مي كند: جهاني شدن به مثابه بين المللي شدن ، جهاني شدن به مثابه ازاد سازي ، جهاني شدن به مثابه جهان گستري ، جهاني شدن به مثابه غربي شدن و جهاني شدن به مثابه قلمرو زدايي[2] . هرچند علاوه بر اين تعريفها براي جهاني شدن تعاريف ديگري هم بيان شده است ولي در يك تعريف مي توان اين طور بيان كرد كه فرايند فشردگي فزايندة فضا و زمان كه به واسطه ان مردم دنيا كم و بيش و به صورت نسبتا اگاهانه در جامعه واحد جهاني ادغام مي شوند. به بيان ديگر جهاني شدن معطوف به فرايندي است كه در جريان ان فرد و جامعه، در گستره اي جهاني با يكديگر پيوند مي خورند.[3] 

اصطلاح جهاني شدن يا جهاني سازي در گذشته كمتر مورد توجه مجامع علمي بود. به نظر رونالد رابرتسون جهاني شدن فرايندي است كه از عصر رنسانس و قرن پانزدهم اغاز گشته است[4]. اما زماني كه مارشال مك لوهان دراواخر دهه1960 كتاب اكتشافاتي در ارتباطات را منتشر كرد و نظرية دهكده جهاني را بر سر زبانها انداخت، بحث جهاني شدن و جهاني سازي به صورت برجسته پا به عرصه ادبيات علوم سياسي گذاشت.

تاثير جهاني شدن بر گسترش ظلم وستم:

يكي از علاييم ظهور امام عصر اين مطلب مي باشد كه زمين از ظلم و ستم پر مي شود. موضوع جهاني سازي و جهاني شدن تاثير بسزايي در پر شدن جهان از ظلم و ستم دراد. هرچند جهاني شدن داراي اثار مثبتي نيز مي باشد ولي اثار منفي ان نيز جامعه بشري را دچار چالش جدي كرده است و به طور كلي زمينه هايي فراهم كرده تا ظلم و ستم به راحتي و با سرعت بسيار زيادي در جامعه جهاني رواج پيدا كند و ظالمان و ستمگران با توان و قدرت زيادتري برنامه هاي ظالمانه خود را عملي كنند. براي روشن شدن اين موضوع به مهمترين ابعاد جهاني شدن كه عبارتند از: بعد اقتصادي، بعد سياسي و بعد فرهنگي و تاثير هر يك از انان بر پر شدن جهان از ظلم و ستم اشاره اي گذرا مي كنيم.

جهاني شدن اقتصاد و تاثيرآن بر پرشدن جهان از ظلم:

جهاني شدن اقتصاد يكي از مهمترين ابعاد جهاني شدن مي باشد به نحوي كه بسياري از نظريه پردازان، جهاني شدن را فقط در چارچوب اقتصادي مورد بررسي قرار مي دادند و از ابعاد ديگر جهاني شدن كمتر سخن مي گويند. همان طور كه جهاني شدن اقتصادي نسبت به ساير ابعاد ديگر نقش برحسته تري دارد، تاثير اين بعد نيز در زياد شدن ظلم وستم بيش از ديگر ابعاد جهاني شدن مي باشد كه به برخي از آنها اشاره مي شود

يكي از تاثيرات جهاني شدن اقتصادي در رواج ظلم، ايجاد فاصلة طبقاتي مي باشد. در ساية اين بعد، هر روزه فاصله بين فقرا و ثروتمندان بيشتر مي شود و در اين نبرد نابرابر اقتصادي ، سرمايه داران بزرگ سود هاي سرشاري را به دست مي اورند. جوزف استيگليتز كه چندين سال جزء اقتصاد دانان ارشد بانك جهاني ـ كه يكي از مهمترين نهادهاي جهاني سازي است ـ مي گويد روسا و افراد درجه اول صندوق بين المللي پول و بانك جهاني توسعه به طور طبيعي دنيا را از دريچة چشم جماعت پولي و مالي نگاه مي كنند. تصميمات هر سازماني هم به طبع بازتاب ديدگاه ها و منافع كساني است كه تصميمات را اتخاذ مي كنند لذا تعجبي نداردكه سياست هاي سازمانهاي اقتصادي و بين المللي غالبا به شدت با منافع گروه هاي با نفوز كشورهاي صنعتي پيشرفته گره خورده است.[5] وي در جاي ديگر مي گويد جهاني سازي براي بسياري از تنگدستان عالم كاري از پيش نبرده است. [6] لذا يكي از ظلم هايي كه در حق بشريت در اين راستا شده است ايجاد شكاف طبقاتي بين افراد جامعه مي باشد كه نوعي بي عدالتي اشكار مي باشد و روز به روز پر رنگ تر مي شود

جهاني شدن اقتصادي باعث شده است تا بيشتر فعاليت هاي اقتصادي تحت تاثير تكنولوِي هاي پيشرفته انجام شود و اين روند باعث تغييرات چشم گيري در نيروي كار شده است. بسياري از كارخانه ها و شركت هاي توليدي به خاطر كسب منافع مالي بيشتر و كم شدن هزينه هاي توليد و عقب نماندن در رقابت هاي اقتصادي و.... بيشتر كاركنان خود را بركنار مي كنند كه اين امر تبعات زيادي در زندگي فردي و اجتماعي افراد بي كار ايجاده است. طي دهه پر رونق 1990در هر سال شركت هاي بزرگ پر منفعت امريكايي حدود600000 تا 800000 كارگر را اخراج كرده اند. برخي از اين اخراج ها مستقيما ناشي از اثار افزايش بهره وري فن اوري هاي جديد و برخي به دليل جهاني شدن ناشي از اين فن اوري هاي جديد بود.[7] هر چند شركت هاي چند مليتي در اقتصاد بين المللي نقش عمده اي دارند ولي ورود انان در عرصه اقتصاد جهاني باعث له شدن شركت هاي توليدي و بي كار شدن نيروي انساني انها مي شود و اين روند ميليون ها نفر را در كشورهاي مختلف از داشتن شغل محروم نموده است وبه همين دليل زمينه هاي مهاجرت افراد بي شماري را فراهم كرده است. مهاجرتي كه اغازيست براي شروع گرفتاري هاي جديد. از ديگر ظلم هايي كه توسط اين شركت ها اعمال مي شود اين است كه اين شركتها بازارهاي كشورها را طعمه خود قرار داده اند به نحوي كه بيشتر بازارها محل عرضه كالاهاي انها شده است و علاوه بر ترويج فرهنگ مصرف گرايي، ميل ورغبت به توليد كم مي شود لذا بسياري از سرمايه هاي كشورها به جاي اين صرف زير ساخت هاي توليدي شود، روانه جيب شركت هاي غربي مي شود. 

چون هدف اصلي در فعاليت هاي اقتصادي بين المللي كسب ثروت مي باشد به همين دليل براي به دست اوردن ان از هر راهي استفاده مي كنند و با انجام فعاليت هاي اقتصادي سود اور حرام و حتي غير انساني، زمينه هاي گناه و بي بند و باري را فراهم مي كنند. اقدام به فعاليت هايي مانند ربا خواري هاي كلان، دزديها و كلاه برداري هاي بين المللي، قاچاق مواد مخدر و حتي قاچاق انسان و بسياري از تجارت هاي نامشروع ديگر در اين راستا هستند. همچنين بازارهاي بزرگ و كوچك دنيا پر است از اجناس وكالاهايي كه روز به روز انسانها را از معنويت و اخلاق دور مي كنند و به منجلاب ظلم و ستم مي كشانند.

يكي ديگر از ظلم هايي كه در عرصة اقتصاد جهاني رخ مي دهد اعطاي وامهايي است كه از طرف بانك جهاني توسعه به برخي كشورها مخصوصا كشورهاي در حال توسعه و جهان سوم داده مي شود كه در بسياري از اوقات در بازپرداخت ان دچار مشكلاتي مي شوند و سنگيني اين بار بر دوش مردم مي افتد. جوزف استيگليتز در اين زمينه مي گويد دهقانان كشورهاي در حال توسعه بايد با مشقت فراوان كار كنند تا بدهي هاي كشورشان به صندوق بين المللي پول باز پرداخت شود يا كسبه اي كه از وضع ماليات بر ارزش افزودة بالاتر كه تحت فشار صندوق اعمال شده، رنج مي برند عملا بايد متحمل اين بار مالي شوند[8] 

جهاني شدن فرهنگ:

از ديگر ابعاد جهاني شدن، جهاني شدن فرهنگ مي باشد. جهاني شدن فرهنگي عبارت است از شكل گيري و گسترش فرهنگي خاص در عرصه جهاني[9] به عبارتي ديگر در عرصه جهاني شدن فرهنگي تلاش مي شود تا يك فرهنگ خاصي در دنيا حاكم بشود و لازمه اين روند اين است كه فرهنگ هاي مختلف از شاخصه ها و ويژگيهاي منطقه اي و محلي كنده شوند و به صورت تدريجي در فرهنگ جهاني ادغام شوند. در اين بعد از جهاني شدن سعي مي شود هنجارها و اداب و رسوم مذهبي كم كم رنگ و بوي خود را از دست بدهند و به سمت فرهنگي خاص سوق داده شوند. ان فرهنگي كه مد نظر فعالان عرصه جهاني سازي است چيزي نيست جز گسترش و سيطره فرهنگ غربي. جهاني شدن يعني غربي كردن جهان در خدمت تحميل فرهنگ غرب بر دنياي غير غربي[10] هر چند تلاش براي تك فرهنگي كردن جهان يك روي سكه است اما روي ديگر ان اين است كه قدرت ها ي بزرگ از اين طريق در تلاش هستند تا منافع سياسي واقتصادي خود را تقويت كنند. در اين مبارزه آرام و خزنده, فرهنگهاي بومي مورد تمسخر و تحقير و بي ارزش شدن قرار مي گيرند و اداب و رسوم غربي به صورت سيل اسا به جوامع بشري روانه مي شوند. چرا كه دنياي غرب با تكيه بر توانايي هاي مادي و رسانه اي قدرتمند سينمايي و امواج ماهواره اي و..... صاحب قدرتي شده است كه فرهنگ دلخواه خود را به راحتي بين مردم جهان ترويج مي كند و ساير فرهنگ ها را متزلزل مي كند

ظلمها و گناهاني كه در اين زمينه محيط هاي اجتماعي بشري را در سرتاسر دنيا پر كرده است و باعث نوعي انفجار بي حيايي و بي هويتي و بد ديني شده است و به صورت جدي معنويت را به چالش كشيده است و سايه شوم مفاسد اخلاقي فردي و اجتماعي را بر سر مردم دنيا انداخته است. در جهاني شدن فرهنگي، بنيانهاي فرهنگي متزلزل مي شود و در اين صورت سبك زندگي معنوي از بين مي رود. ارزشها و هنجارهاي اسلامي به چالش كشيده مي شود. نظام خانواده از هم مي پاشد و در يك كلام هويت افراد زير سوال مي رود. و اگر هويت اشخاص متزلزل شود تمامي گناهان و ظلم ها و ستم هايي كه در ابتداي اين نوشتار به گوشه هايي از ان اشاره شد به راحتي انجام داده مي شود.

تهاجم و شبيخون و ناتو فرهنگي به كشورهايي كه ميلي به فرهنگ غربي ندارند از ظلم هايي است كه روز به روزبيشتر مي شود و اثار بدي بر جا مي گذارد. براي جهاني سازي فرهنگي نمونه هاي زيادي وجود داردكه ملموس ترين اين نمونه ها تهاجم فرهنگي غرب به ايران پس از پيروزي انقلاب به عنوان مروج بزرگ اسلام ناب محمدي ميباشد.[11] 

ب) بعد سياسي؛ جهاني شدن و سياست :

از ديگر ابعاد جهاني شدن جهاني شدن سياسي مي باشدكه  در اين بعد از كم رنگ شدن و يا حذف مرزهاي جغرافيايي،كم رنگ شدن حاكميت ملي دولت ها، از بين رفتن استقلال حكوكمت ها، نزديك شدن حكومت ها به همديگر صحبت مي شود.

ظلم و ستم هايي كه از اين بعد بر جامعه بشري اعمال مي شود كاملا مشهود مي باشد. در دنياي كنوني به دليل ماهيتي كه مسائل سياسي دارند و افرادي كه با ديد اومانيستي به مساله سياست نگاه مي كنند زمينه هاي ظلم و ستم بسيار زياد مي باشد چراكه برخي افراد به گمان خود باپيچاندن نسخه هاي شفابخش براي تمام جامعه بشري، در پي ترويج يك سياست مشخص براي كل دنيا مي باشند. افرادي مانند ميشل فوكوياما بامطرح كردن نظريه پايان تاريخ و اينده انسان و همچنين مارشال مك لوهان با نظريه دهكده جهاني و الوين تافلر بانظريه برترينها و سامو ئيل هانتينگتون با ارائة نظريه برخورد تمدنها در پي القاي اين امر هستند كه از نظر سياسي تنها نفكري كه مي تواند بر تمام جهان حاكم شود تفكر ليبرال دموكراسي غربي است. ستون فقرات اين نظريه ها اين است كه تنها امريكا و نظام سياسي ليبرال ان است كه شايستگي سروري بر كل دنيا را دارد و اگر كشوري بخواهد در عرصه هاي بين المللي دوام بياورد بايد همواره به اين نظام چراغ سبز نشان بدهد كه اين طرز تفكر سنگ زير بناي ظلم و ستمي است كه در حق جامعه جهاني مي شود. چرا كه اين تفكر باعث شده است. جنگهاي خونيني در دنيا اتفاق بيفتد و به واسطه اين پديده شوم ميليونها انسان مظلوم و بي گناه خونشان به ناحق ريخته شود. افراد بي شماري مجروح و اواره و بيكار.... شوند. بسياري از افراد مورد ترور شخصي و شخصيتي قرار بگيرند. اسايش و امنيت كه از گمشده هاي بشريت امروزي است از بين برود وصدها ظلم وستم ديگر كه در اين راستا دامن گير جامعه بشري شود.

سياستمداران غربي به بهانه هاي واهي به راحتي در امور كشورهاي ديگر دخالت، تفرقه افكني و فتنه گري مي كنند. حتي بر برخي از نهاد ها و سازمانهاي مطرح دنيا مانند سازمان ملل متحد كه يكي از مهمترين وظايفش حفظ صلح و امنيت بين المللي است[12] كاملا نفوز دارند و با در اختيار داشتن احرم هايي مانند حق وتو و....به راحتي يك نوع استعمار نو را در دنيا شكل داده اند و از طريق اين استعمار نوين در دنيا يكه تازي مي كنند و هر روزه ظلمي جديد براي مردم دنيا به ارمغان مي اورند.

نتیجه:
انچه مي توان به عنوان نتيجه بحث ارائه كرد اين است كه جهاني سازي و جهاني شدن همانند يك مار خوش خط و خال ولي زهر اگين، جامعه جهاني را هدف قرار داده است و روز به روز زمينه هاي ظلم وستم را بيشتر فراهم مي كند و پر شدن جهان از ظلم وجور بدون جهاني سازي كاملا بي معناست


پی نوشت ها : 

[1] . مجلسي. بحار الانوار . 51 ص74

4. يان ارت شولت. نگاهي مو شكافانه بر پديده جهاني شدن. مترجم مسعود كرباسيان. ص 21

[3] . گل محمدي ،هويت ملي وجهاني شدن ،1381ص20نشر ني

[4] . بهروزلك غلامرضا. مهدويت و سياست . ص 122

[5] . جوزف استيگليتز. جهاني سازي و مسائل ان ص 42

[6] . جوزف استيگليتز. جهاني سازي و مسائل ان ص 261

[7] .لستر تارو. برنده گان و بازنده گان جهاني شدن. مترجم مسعود كرباسيان ص 134

[8] . جوزف استيگليتز. جهاني سازي و مسائل ان . مترجم ........................ ص 42

11. احمد گل محمدي وجهاني شدن فرهنگ ،هويت. ص98

[10] . كچوئيان حسين .نظريه هاي جهاني شدن و دين ص94

[11] . رضا غلامي . اسلام و جهاني شدن .ص 54

[12] .مارتين گريفيتس. دانشنامه روابط بين الملل وسياست جهان . مترجم عليرضا طيب. ص 604