logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
نقش گناه در تاخير ظهور موعود در اديان ابراهيمي

مقدمه: 

 هرچند براي غيبت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عللي ذكر شده اما يكي از مهمترين علل محروم ماندن جامعه و مردم از فيض حضور آن امام همان گناه و معصيت مردم بوده است چون گناه موجبات خشم خداوند را فراهم مي كند و خشم خداوند موجب مي گردد كه خداوند به مجازات گناه مردم آنها را از حضور امام محروم كند

یهودیت

به اعتقاد يهود ، گناه، باعث هلاكت و مرگ انسان مي شود ؛ زيرا نشانه مخالفت و عصيان در مقابل آنچه خواسته خداوند است در تورات است [1] يهوديان معتقدند هر بار كه خداوند را اطاعت نمي كنند و از مسير حق خارج مي شوند ، خداوند نيز آنان را دچار بدبختي و آوارگي مي كند و بايد توبه كنند تا مورد بخشش قرار گيرند و رفتار خدا با بندگان نيز عادلانه است و بر اساس عدالت ، پاداش و جزا تحقق مي يابددر تورات غالبا سعادتمندي ، مربوط به اين جهان است و نجات و سعادتمندي بني اسرائيل ، حضور در ارض مقدس است كه با اطاعت خدا به دست مي آيد اما در تلمود به صراحت بيان شده است كه انسان پاك است و گناه سرنوشت انسان را تغيير مي دهد[2] و از آنها خواسته كه مطابق خواست او عمل كنند و به فقر و بي عدالتي خاتمه دهند[3].
اعتقاد مسلّط بر رَبّانيون اين بود كه اگر بنى اسرائيل حتى براى يك روز از گناهان خود توبه كنند، آمدن او جلو خواهد افتاد. علّت آزمون بنى اسرائيل اين است كه آن امتحان يا به دليل گناه قوم و يا براى آزمايش استحكام ايمان ايشان است[4].
در برابر ديدگاهي كه بر اساس آن خداوند زمان مشخصي را براي آغاز دوران ماشيح در نظر گرفته است، ديدگاه ديگري نيز وجود دارد؛ بر اساس اين ديدگاه زمان ظهور ماشيح از قبل معين نشده است؛ بلكه بنا بر رفتار و كردار مردم تغيير خواهد كرد. از اين كلام كه من خداوند در وقت خودش آن را تسريع خواهم كرد[5] اين گونه استنباط شده است كه اگر (ملت اسرائيل) استحقاق آن را داشته باشد، نجات ايشان را تسريع خواهم كرد و اگر استحقاق نداشته باشد، در وقت خودش (آنان را نجات خواهم داد)
در تلمود مي خوانيم: توبه كاري عظيم است؛ زيرا كه نجات را نزديك مي كند و ظهور او تنها به توبه مردم و كارهاي نيكي كه انجام مي دهند،بستگي دارد و اگر ملت اسرائيل فقط يك روز توبه كند، بلافاصله (ماشيح) فرزند داوود خواهد آمد . اگر ملت اسرائيل فقط يك (شبانه روز) شنبه را به طور صحيح و كامل نگه دارد، بي درنگ فرزند داوود خواهد آمد[6] 
مسيحيت
دين مسيحيت به عنوان يكي از اديان ابراهيمي دو نوع نگرش به موعود خود دارد در يك نگاه موعودشان يهودي- مسيحي است كه نقش ميانجي دارد كه كاركرد آخرت شناسانه ندارد و براي كفاره گناه آدم و نسل او قرباني شد تا همه بشر به نجات برسد كه گناه در اين نگرش نقشي ندارد و چون اصلا موعود و انتظاري نيست تا گناه بشر نقشي داشته باشد.
در نگاهي ديگر موعود مسيحي است و كاركرد آخرتي دارد و منتظر ظهورش هستند تا ملكوت آسمان را اجرا كند ، اين نوع نگرش به دو مبناي عقايد پولسي و عقايد پطرسي تقسيم مي شود .
عقايد پولسي و پروتستان ها
پولس حواري را غالبا دومين موسس مسيحيت لقب داده اند[7] ، يكي از مهمترين تعاليم پولس اين است كه انسان تنها با ايمان به مسيح رستگار مي شود ، نه با عمل به شريعت اين گفته ها در رساله هاي پولس ، به ويژه غلاطيان و روميان ، بارها تكرار شده است[8]امروزه پروتستانها به پيروي از پولس رسول و نامه هاي او براي به دست آوردن نجات نيازي به عمل نمي بينند و معتقدند همين كه شخص ايمان آورد اهل نجات مي گردد [9] " گفتند، به خداوند عيسي مسيح ايمان آور كه تو و اهل خانه ات نجات خواهيد يافت[10]"
بر مبناي عقايد پولسي صرف ايمان به مسيح ( مسيحي شدن ) موجب نجات است ، وعدم ايمان به مسيح به نحوي گناه شمرده مي شود ، در اين نگرش موعود نقش اجتماعي ندارد و بيشتر فردي است ؛ با اين بيان آيا عدم ايمان به مسيح موجب تاخير در ظهور او مي گردد ؟و آيا بين ايمان آورندگان به مسيح و تعجيل ظهور مسيح ارتباطي است ؟ اين سوالي است كه قابل اثبات نيست چون عدم ايمان به مسيح موجب مي گردد كه آن فرد به نجات نرسد و فقط مانع نجات خود گشته و ديگر در تاخير موعود و ايمانش به مسيح در تقدم ظهور ، از متون مسيحي قابل اثبات نيست ، هرچند اين ادعا كه ايمان همه مردم دنيا به مسيح در تسريع ظهور مسيح اثر خواهد داشت ؛ قابل بررسي و مورد اثبات است.
عقايد پطرسي و كاتوليك ها و ارتدوكس ها
در مقابل ديدگاه پولس ، ديدگاه ديگري وجود دارد كه به يعقوب و پطرس حواري منسوب است . آنها ، براي ايمان تنها ارزشي قائل نبوده و براي اينكه يك فرد مسيحي به نجات نائل آيد ، عمل صالح و دوري از گناهان را در كنار ايمان به مسيح لازم و شرط مي دانند. شايد بتوان گفت : تنها نوشته اي از عهد جديد كه به صراحت تعاليم پولس را رد مي كند ، رساله يعقوب است
كاتوليك ها و ارتدوكس ها (بر خلاف عقايد پولس و پروتستانها ) معتقدند ايمان بدون عمل هيچ نقشي در نجات ندارد و معتقدند كه سعادت ابدي به دو شرط تحقق مي يابد : يكي فيض خدا كه در ايمان متبلور است و ديگري اعمال نيك .
موعود در اين ديدگاه موعودي اجتماعي است تا فردي و يك مسيحي وظيفه دارد در كنار رشد و شناخت بيش از پيش خود نسبت به موعود[11] ، زمينه هاي ظهور موعود را فراهم كند[12] . او در مقابل مردم اجتماع مسئول است و بايد به آنها محبت كند[13] و حتي به تعليم اعمال صالحه به آنان بپردازد[14].
پس همه بايد با ترك معاصي ، خود را آماده و منتظر مسيح قرار دهند بي شك ارتكاب گناه در اين نوع نگرش منجر به غافلگيري و در نتيجه جاماندن از نجات و عدم شركت در ملكوت آسمان خواهد گرديد.
مبناي عقايد پطرسي بر اين اصل استوار است كه همواره بايد منتظر و آماده بود و به صرف ايمان نمي شود در صنف نجات يافتگان قرار گرفت بلكه در كنار ايمان به مسيح به انجام اعمال صالحه ، خود و جامعه را آماده برپايي ملكوت آسمان نمود. در اين نگرش براي مسيحيان در برپايي حكومت و ملكوت آسمان نقش محوري قائل بوده و سستي و گناه آنان را موجب تاخير در ظهور دانسته و آنان را به نحوي مسئول تاخير امروز منجي مي داند. 
اسلام
از منظر اسلام آنچه باعث هلاكت انسان مي شود ، اسباب و عللي دارد كه مهمترين آن ، گناه است و به قولي تمام آنچه مانع نجات است ، در قالب گناه مي باشد.معناي گناه ، مخالفت و نافرماني و هتك حرمت پروردگار است[15]. نجات در اسلام، برخلاف مسيحيت كه رهايي از گناه است، خلاصي از آتش دوزخ است از واسطه هدايت الهي(هدي)[16] مي باشد
هرچند براي غيبت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عللي ذكر شده اما يكي از مهمترين علل محروم ماندن جامعه و مردم از فيض حضور آن امام همان گناه و معصيت مردم بوده است چون گناه موجبات خشم خداوند را فراهم مي كند و خشم خداوند موجب مي گردد كه خداوند به مجازات گناه مردم آنها را از حضور امام محروم كند
امير مؤمنان، علي(عليه السلام) در اين باره فرمود:
...وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ وَ لَكِنَّ اللَّهَ سَيُعْمِي خَلْقَهُ مِنْهَا بِظُلْمِهِمْ وَ جَوْرِهِمْ وَ إِسْرَافِهِمْ عَلَي أَنْفُسِهِم...[17] ؛
آگاه باشيد زمين از حجّت الهي خالي نمي ماند؛ ولي خداوند به دليل ستم پيشگي و زياده روي انسان ها، آنان را از وجود حجّت خود محروم مي كند.
امام جواد (عليه السلام) : إِذَا غَضِبَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ نَحَّانَا عَنْ جِوَارِهِمْ[18]هنگامي كه خداي تبارك و تعالي بر آفريد هايش خشم كند ما را از ميانشان دور مي سازد 
خشم خدا به جهت هشدار و آگاه ساختن مردم است تا قدر شناس باشند علامه مجلسي مي فرمايد :غائب شدن امام نتيجه خشم خدا بر اكثر بندگانش مي باشد[19]
امام باقر(عليه السلام) نيز در اين باره مي فرمايد:...وَ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُحِبُّونَّا بِقُلُوبِكُمْ وَ يُخَالِفُ ذَلِكَ فِعْلُكُمْ وَ اللَّهِ مَا يَسْتَوِي اخْتِلَافُ أَصْحَابِكَ وَ لِهَذَا أُسِرَّ عَلَي صَاحِبِكُم ...؛[20]
شما مردمي هستيد كه با دل، ما را دوست مي داريد؛ ولي عمل شما با اين محبت، ناسازگار است. به خدا سوگند! اختلاف اصحاب پديد نمي آيد و به همين دليل صاحب شما از دست شما گرفته مي شود....

نتیجه:

بدين سان غيبت آخرين حجّت خداوند نماد خشم خداوند بر زمينيان است و بي شك اگر در ترك گناه و معصيت همت كنيم برخي از موانع  برطرف خواهد شد و اميد است كه خداوند تفضل نموده و علل ديگر را برطرف كرده و جامعه از اين موعود مستفيض گردد.

پی نوشت ها:

[1] . محمدي ، محمد حسين ، آخرالزمان در اديان ابراهيمي ، ص 218
[2] .طاهري ، محمد حسين ، يهوديت ، قم ، مركز بين المللي المصطفي ، چ اول ، 1390 ه ش ، 1ج ، ص 174
[3] . فريامنش، مسعود گناه و نجات در اديان جهان ، مجله كتاب ماه دين ، تير 1388 ، شماره 141 ، صفحه 44
[4] . گرينستون ، جوليوس ، انتظار مسيحا در آيين يهود ، حسين توفيقي ، قم ، دانشگاه اديان ،1ج ، چ دوم ، 1387 ه ش
[5] .اشعيا 6:22
[6] . رسول زاده، عباس ، آخرالزمان و حيات اخروي در يهوديت و مسيحيت ، مجله معرفت اديان ، شماره 2 ، صفحه 67 
[7] . سليماني اردستاني ، عبد الرحيم ، كتاب مقدس ، ص 273
[8] . همان ، ص 229
[9] . آزاديان ، مصطفي ، آموزه نجات ، ص88
[10] . اعمال 16: 31
[11]. رساله دوم پطرس 3: 18( در قدرت روحاني رشد كنيد و در شناخت خداوند و نجات دهنده مان عيسي مسيح ترقي نماييد، كه هر چه جلال و شكوه و عزت هست ، تا ابد برازنده اوست .)
[12] . اعمال رسولان 31:5 ( و با قدرت خود، او را سرافراز فرمود تا پادشاه و نجات دهنده باشد)
[13] . رساله اول پطرس 1: 22 ( چون نَفْسهاي خود را به اطاعت راستي طاهر ساخته ايد تا محبّت برادرانة بي ريا داشته باشيد، پس يكديگر را از دل به شدّت محبّت بنماييد)
[14] . متي 5: 19 ( پس هر كه يكي از اين احكام كوچكترين را بشكند و به مردم چنين تعليم دهد، در ملكوت آسمان كمترين شمرده شود. امّا هر كه به عمل آورد و تعليم نمايد، او در ملكوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد.)
[15] . محمدي ، محمد حسين ، آخرالزمان در اديان ابراهيمي ، ص 249
[16] . فريامنش، مسعود ، گناه و نجات در اديان جهان ، مجله كتاب ماه دين ، تير 1388، شماره 141 ، صفحه 44
[17] . نعماني ، الغيبة ، ص141
[18] . كليني ، الكافي ج 1 ص 343
[19] . طبسي ، نجم الدين ، تا ظهور ، ص 15
[20] .حميرى، عبد الله بن جعفر ، قرب الإسناد، ص381

نگارنده : محسن شريعتي