logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
نقش و جايگاه اقليت ها و گروه هاي مخالف درحكومت امام (علیه السلام) با استناد به منابع نقلي

مقدمه:
يكي از پرسشهاي مربوط به دوران حكومت حضرت امام مهدي (عليه السلام) مسئله حضور يا عدم حضور پيروان سائر اديان يا اقليتهاي ديني در آن زمان در بين مردم است . در اينباره تا كنون دو ديدگاه مطرح شده است . ديدگاه اول عدم وجود پيروان سائر اديان در دوران حكومت آن حضرت است و ديدگاه دوم وجود پيروان سائر اديان در آن دوران است . براي اثبات هر كدام از اين دو ديدگاه به آياتي از قرآن كريم و برخي روايات استناد شده است. ما در اين نوشتار با ارائه ديدگاهي نو وجود پيروان سائر اديان در دوران حكومت امام مهدي (عليه السلام) را به شرط عدم كوچكترين تبليغات براي خود پذيرفته و ثابت نموده ايم .
اقليتهاي ديني و مذهبي در اصطلاح به پيروان اديان و مذاهبي گفته مي شود كه در يك كشور زندگي مي كنند و از نظر كمّي تعداد آنان نسبت به بيشتر افراد جامعه كمتر است. بنا بر اين تعريف ، اقليت هاي ديني و مذهبي در هر كشور نسبي است. به عنوان مثال در كشوري كه هشتاد درصد مردم آن مسيحي و ده درصد مسلمان و ده درصد ديگر يهودي هستند، اكثريت با مسيحيان است و مسلمانان و يهوديان اقليت هاي ديني آن كشور به شمار مي آيند. ولي اگر در كشور ديگري هشتاد درصد مردم مسلمان بوده و بيست درصد باقيمانده يهودي و مسيحي باشند، يهوديان و مسيحيان اقليتهاي ديني به شمار مي آيند.[1]
بطور كلي درباره جايگاه اقليت هاي مذهبي و يا گروههاي مخالف در نظام سياسي مهدوي دو ديدگاه مطرح است:
ديدگاه نخست: عدم پذيرش آنها و مسلمان شدن تمامي غير مسلمانان.
ديدگاه دوم: پذيرش- اجمالي - آنها از سوي حكومت جهاني امام عصر (عليه السلام) و زندگي مسالمت آميز آنان در آن حكومت.
ادله اي كه براي ديدگاه نخست ارائه شده است عبارتند از:

الف) آيات قرآن

1) هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه [2] ؛ او كسي است كه رسول خود را همراه هدايت و دين حق فرستاد براي اينكه آن دين را بر تمامي اديان غلبه دهد .
اين عبارت شريفه كه در سه آيه جداگانه قرآن بيان شده است، از غلبه دين حق يعني اسلام بر همه اديان سخن مي گويد و از آنجا كه اين غلبه تا كنون محقق نشده است، پس در حكومت امام عصر ارواحنا فداه قطعا محقق خواهد شد و دين ديگري باقي نخواهد ماند و همه مردم مسلمان مي شوند.
2) إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ [3] ؛ قطعا دين (كامل و حقيقي) نزد خدا اسلام است .
3) وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ [4] ؛ و هر كسي بجز اسلام دين ديگري را برگزيند، هرگز از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زيان ديدگان است .

اين دو آيه شريفه نيز با اصالت دادن به دين اسلام در برابر ساير اديان ، آن را تنها دين مورد پذيرش پروردگار مي داند؛ لذا در دوران حكومت امام عصر ارواحنا فداه كه دوران غلبه اسلام بر ساير اديان است، پيروي از دين ديگري پذيرفته نخواهد بود


ب) روايات

در اين باب ، رواياتي منسوب به ائمه معصومين عليهم السلام در منابع موجود است :
1) عن رفاعه بن موسي سمعت ابا عبد الله يقول: وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ [5] قال إذا قام القائم عليه السلام لا يبقى أرض إلّا نودي فيها بشهادة أن لا إله إلا الله و أن محمدا رسول الله [6] ؛ امام صادق (عليه السلام) در تفسير آيه شريفه و هركه در آسمانها و زمين است به دلخواه يا اكراه تسليم او مي شوند و به سوي او بر گردانده مي شوند مي فرمايند: هرگاه قائم (عليه السلام) قيام فرمايد، سرزميني باقي نمي ماند مگر اينكه در آن ندا داده شود كه هيچ خدايي نيست مگر الله و محمد (صلي الله عليه وآله) رسول خداست .
2) فلا يبقى في الأرض معبود دون الله عز و جل من صنم و وثن و غيره إلا وقعت فيه نار فاحترق [7] ؛ پس در زمين معبودي ( از قبيل بت و ...)بجز خداي عزيز و با جلالت باقي نمي ماند مگر اينكه آتشي در آن (معبود غير خدا) واقع مي شود پس مي سوزد (و از بين مي رود) .
3) لاتبقي في الارض بقعة عبد فيها غيرالله الا عبدالله فيها [8] ؛ در زمين بقعه و بارگاهي كه غير خدا در آن پرستش شود باقي نمي ماند مگر اينكه خدا در آن پرستش گردد .
4) فإن الله تبارك و تعالى لن يذهب بالدنيا حتى يقوم منا القائم يقتل مبغضينا و لا يقبل الجزية و يكسر الصليب و الأصنام [9] ؛ پس قطعا خداي متعال دنيا را از ميان نخواهد برد تا اينكه قائم از ما اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه و آله) قيام كند، كينه ورزان نسبت به ما را بكشد و جزيه قبول نكند و صليب (علامت و شعار مسيحيان) و بتها (علامت و شعار بت پرستان) را بشكند .
6) ينزل عيسي بن مريم ... و يصلّي خلفه (الامام) ... و يكسر الصليب و يخرب البيع و الكنائس و يقتل النصارى إلا من آمن به [10] ؛ عيسي بن مريم از آسمان چهارم به زمين بر مي گردد ... و در نماز به امام عصر ارواحنا فداه اقتدا مي كند ... و صليب (علامت و شعار مسيحيان) را مي شكند و كليساها و معابد (غير اسلامي) را ويران مي كند .
اين چند روايت با اشاره به مسئله توحيد، بيانگر اين مسئله اند كه در حكومت جهاني امام عصر ارواحنا فداه معبودي جز خدا پرستش نخواهد شد، الا اينكه نابود مي شود و تمام عبادتگاه ها و مكان هاي عبادت غير اسلامي از بين خواهند رفت.
7) عن ابي بصير قال أبو عبد الله عليه السلام في قول الله عز و جل هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ فقال و الله ما نزل تأويلها بعد و لا ينزل تأويلها حتى يخرج القائم عليه السلام فإذا خرج القائم عليه السلام لم يبق كافر بالله العظيم و لا مشرك بالإمام إلّا كره خروجه حتى أن لو كان كافرا أو مشركا في بطن صخرة لقالت يا مؤمن في بطني كافر فاكسرني و اقتله [11] ؛ ابو بصير از امام صادق عليه السلام در تفسير آيه شريفه او آن كسي است كه رسول خود را همراه هدايت و دين حق فرستاد تا آن را بر تمام اديان برتري بخشد هرچند مشركان را خوش نيايد نقل مي كند كه آن حضرت فرمود: بخدا قسم تأويل اين آيه نيامده و نخواهد آمد ، تا اينكه قائم عليه السلام قيام نمايد.پس آنگاه كه او قيام نمايد هيچ كافري به خداي با عظمت و هيچ مشركي نسبت به امام باقي نخواهد ماند مگر اينكه قيام آن حضرت را خوش ندارد تا اينكه (كار بجايي مي رسدكه) اگر كافر يا مشركي در دل صخره اي (پنهان) باشد، آن صخره مي گويد: اي مومن! درون من كافري (پنهان) است، پس مرا بشكن و او را بكش .
8) عن ابن بكير قال سألت ابا الحسن عليه السلام عن قوله وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ[12]: قال أنزلت في القائم عليه السلام إذا خرج باليهود و النصارى و الصابئين و الزنادقة و أهل الردة و الكفار في شرق الأرض و غربها، فعرض عليهم الإسلام فمن أسلم طوعا أمره بالصلاة و الزكاة و ما يؤمر به المسلم و يجب لله عليه، و من لم يسلم ضرب عنقه حتى لا يبقى في المشارق و المغارب [13] ؛ ابن بكير از مي گويد از امام كاظم (عليه السلام) درباره آيه شريفه : و هر كه در آسمانها و زمين باشد براي او تسليم خواهد شد خواه با رغبت خواه با كراهت و به سوي او باز گردانده مي شوند سوال نمودم آن حضرت فرمود: (اين آيه) درباره حضرت قائم عليه السلام نازل شده است ؛ آنگاه كه عليه يهود و نصاري و صابئين (ستاره پرستان) و زنادقه و مرتدان و كافران در شرق و غرب زمين اسلام را عرضه مي دارد، پس هر كه اسلام آورد او را به نماز و زكات و هر آنچه يك مسلمان بدان امر مي شود و از سوي خدا بر او واجب مي گردد دستور مي دهد و هر كه اسلام نياورد گردنش را مي زند تا در روي شرق و غرب (زمين كسي از آنها) باقي نماند .
9) عن أبي جعفر عليهما السلام في قول الله عز و جل اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قال يحييها الله عز و جل بالقائم عليه السلام بعد موتها بكفر أهلها و الكافر ميت [14] ؛ امام باقر عليه السلام پيرامون آيه شريفه بدانيد كه قطعا خدا زمين را پس از مرگش زنده خواهد نمود مي فرمايد: خداوند عزيز و جليل زمين را پس از مرگش بوسيله حضرت قائم (عليه السلام) زنده خواهد نمود و مرگ زمين بواسطه كفر اهل زمين است ؛ چرا كه كافر (از نظر روحي) مرده است .
اين دو روايت تفسيري نيز به از بين رفتن كفار و كفردر حكومت جهاني امام عصر ارواحنا فداه اشاره دارد.
قائلين به ديدگاه مذكور در توضيح استدلال خود چنين مي گويند:
تنوع و چندگانگي در مرام ها و ايدئولوژي ها، زمينه ساز اختلافات و تضادها و برخوردهاي دشوار در زيست اجتماعي است. نتيجه آن كه بايد وحدت عقيدتي و مرامي حاكم شود و زمان ظهور، ظرف تحقق چنين امري است .[15]
به عبارت ديگر اين ديدگاه وحدت عقيدتي را لازمه تشكيل جامعه جهاني واحد دانسته و قائل است: براي تشكيل جامعه واحد، و امت واحده، يك موضوع ضروري است و آن جهان بيني واحد و اعتقاد واحد است. جهان بيني هاي گوناگون و متضاد، به طور قطع تفرقه و دوگانگي و ناسازگاري اجتماعي پديد مي آورد، و از وحدت و يگانگي مردمان مانع مي گردد. چون جهان بيني (اعتقاد) زيربناي تفكر اجتماعي و روابط انساني است. اختلاف در مباني جهان بيني، موجب ناسازگاري انسان در محيط اجتماعي است. برنامه ريزي ها و معيارها در روابط اجتماعي اگر برخاسته از جهانبيني ها و مرام هاي متضاد باشد، فعاليتهاي انساني را در همه زمينه ها ناهمگون و متضاد مي سازد، و در زمينه هاي اقتصادي، سياسي، تربيتي و... روشهاي گوناگوني را بر جامعه حاكم مي كند، و از هر گونه يكسويي و يكساني مانع مي گردد. به اين جهت تنوع و چند گانگي در مرام ها و ايدئولوژي ها زمينه ساز اختلافات و تضادها و برخوردهاي دشوار در زيست اجتماعي است، و در اين شرايط انتظار وحدت و يگانگي و تشكيل امت واحد، پوچ و نامعقول است.
بنابراين بايد جهان بيني واحدي بر جامعه حاكم باشد. تا انسجامي پولادين و وحدتي خلل ناپذير در جامعه پديد گردد. و امت واحد، به معناي واقعي كلمه، تحقق يابد .[16]
در برابر اين ادله ، ادله ديدگاه پذيرش غير مسلمانان و زندگي مسالمت آميز آنان در حكومت امام عصر ارواحنا فداه عبارتند از:

الف) قرآن:

1) فأغرينا بينهم العداوة والبغضاء الي يوم القيامه [17] ؛ پس ما بين آنان (مسيحيان) تا روز قيامت دشمني و كينه انداختيم . 
2) وَ أَلْقَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى يَوْمِ الْقِيامَة [18] ؛ و ما بين آنان (يهوديان) تا روز قيامت دشمني و كينه انداختيم .
اين دو آيه شريفه، بر وجود مسيحيان و يهوديان تا روز قيامت و طبعا در دوران حكومت امام مهدي ارواحنا فداه دلالت دارند.
3) لا اكراه في الدين [19] ؛ اكراه و اجباري در دين (اسلام) نيست .
اين آيه شريفه به صراحت از عدم اكراه در دين و نفي اجبار در پذيرش دين سخن مي گويد. اطلاق و صراحت اين آيه شامل نفي هرگونه اجبار در پذيرش دين اسلام از سوي امام مهدي ارواحنا فداه در حكومت خويش مي شود.
4) وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَميعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنينَ [20] ؛ و اگر پروردگارت مي خواست تمام كساني كه در زمين هستند ايمان مي آوردند. پس آيا تو مردم را اكراه و مجبور مي كني تا ايمان بياورند ؟!
5) قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ آتاني رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَ نُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ [21] ؛ (نوح) گفت: اي قوم من! آيا اگر ببينيد كه من بر دليل روشني از طرف پروردگارم باشم و او از نزد خودش رحمت (ويژه نبوت) را به من داده باشد كه بر شما مخفي مانده است (آيا باز هم سرپيچي مي كنيد؟) آيا شما را به پذيرش آن وادار كنيم در حالي كه نسبت به آن كراهت داريد ؟

نتیجه:

از اين دو آيه نيز عدم اكراه در دين و مذمت و ناكارآمدي اجبار در دين از سوي خداي تعالي و پيامبران الهي به خوبي فهميده مي شود.

پی نوشت ها:

1- قرآن كريم
2- آناتومي جامعه يا سنة الله ؛ مقدمه اي بر جامعه شناسي كاربردي ، تهران ، كاوه،1377.
3- بحار الانوار، المجلسي، محمد باقر، موسسه الوفاء، بيروت، دوم ، 1403ق.
4- تفسير العياشي ، محمد بن مسعود العياشي،تحقيق: حاج سيد هاشم رسولي محلاتي، المكتبة العلمية الإسلامية تهران
5- چشم اندازي به حكومت جهاني امام مهدي عليه السلام ، علي محمدي خراساني ، قم، بوستان كتاب.
6- الخصال، الصدوق، محمد بن علي، علي اكبر الغفاري، جامعه مدرسين، قم.
7- عصر زندگي و چگونگي زندگي انسان و اسلام، محمد حكيمي ، قم، بوستان كتاب ، دوم ، 1374ش .
8- الغيبه، طوسي، محمد بن الحسن، موسسة فقه الشيعه، بيروت، لبنان، اول، 1411ق.
9- الغيبه، النعماني، محمد بن ابراهيم، علي اكبر الغفاري، الصدق، طهران.
10- الكافي ، كلينى، ابو جعفر، محمد بن يعقوب، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه‍ ق
11- كمال الدين وتمام النعمة، قمى، صدوق، محمّد بن على بن بابويه، تحقيق : تصحيح وتعليق : علي اكبر غفاري، مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين، قم، محرم الحرام 1405 - 1363 ش.
[1] . آناتومي جامعه يا سنة الله ، ص 105 .
[2] . توبه/33 ؛ فتح/28 ؛ صف/9.
[3] . آل عمران/19
[4] . آل عمران/85
[5] . آل عمران/83
[6] . تفسير عياشي، ج1، ص183
[7] . كمال الدين، ج1، ص330.
[8] . كمال الدين، ج2، ص345.
[9] . خصال ج : 2 ص : 579
[10] . العمده ، ص431.
[11] . كمال الدين، ج2، ص670 .
[12] . آل عمران/83
[13] . تفسير عياشي ، ج1 ، ص183.
[14] . كمال الدين ج2، ص648.
[15] . عصر زندگي و چگونگي آينده زندگي انسان و اسلام، صص99، 100، 201.
[16] . چشم اندازي به حكومت جهاني امام مهدي ارواحنا فداه، ص436.
[17] . مائده/14
[18] . مائده/64
[19] . بقره/256

[20] . يونس/99[21] . هود/28

نگارنده : محمد قديريان