logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
امامت و شرايط آن از ديدگاه قرآن (شماره 1)

مقدمه: 

موضوع امامت و امام شناسي، از جايگاه بسيار والايي در معارف ديني و اعتقادات اسلامي بر خور دار است.اصل امامت و رهبري، به طور اجمال، مورد قبول تمام فرق اسلامي بوده و اين بيان حضرت أمير المومنين ( علیه السلام) كه فرمود: مردم به ناچار بايد فرماندهي داشته باشند.براي دست يابي به معنا و مفهوم واژه امام ، ابتدا به مفهوم لغوي اين كلمه مي پردازيم و پس از آن، آيات شريف قرآن كه حاوي اين لفظ هستند را ، بررسي مي كنيم، تا بتوانيم با مفهوم امام از نظر قرآن آشنا شويم.سپس، شرايط امام را با توجّه به خصوصيات و صفاتي كه قرآن كريم براي اين جايگاه عالي برشمرده است، به دست آورده و تبيين مي كنيم.

كليد واژه ها: امامت، امام، ولايت، اولوالأمر، هدايت، عصمت. 

مفهوم لغوي واژه امام

امام كسي است كه به او اقتدا كنند و در كار ها او را مقدم بدارند و پيامبر(صلی الله علیه و آله )، امام همه ائمه است وخليفه، امام مردم و قرآن ،امام مسلمانان است (ابن فارس، 1362: ج1، ماده اُمّ؛ فراهيدي، 1414: ج1، ماده الايتمام). در لسان العرب آمده است: امام كسي است كه از او پيروي كنند، رئيس باشد يا غير او (ابن منظور، 1363: ج12، ماده امم).
در كتاب التحقيق في كلمات القرآن مي نويسد: امام بر وزن كتاب، در اصل مصدر است، سپس برهر چيزي كه مورد توجه و مقصود قرار گرفته اطلاق شده است و هرچيزي كه مصداق و مظهر كاملي براي اين معنا باشد امام ناميده مي شود، و امام با اختلاف موارد و قصد كنند گان و متوجهين و اعتبارات مختلف، تفاوت پيدا مي كند، مثلا امام جماعت، امام جمعه، امام هدايت، امام گمراهي و هر كدام با ديگري تفاوت دارد (مصطفوي، 1368: ج1، ماده امام).
راغب گويد:امام آن است كه از وي پيروي و به او اقتدا شود؛خواه انسان باشد يا كتاب يا غير آن، حق باشد يا باطل (راغب، 1362: ص 34، ماده اُم).
مي توان گفت معناي جامع، همان مقتدا بودن است.
در قاموس گفته شده است: امام، آن است كه از وي پيروي شود؛ رئيس باشد يا غير آن؛ ريسماني كه بنّا به ديوار مي كشد، تا راست بنا كند؛ راه؛ متولي أمر، قرآن، پيغمبر، خليفه، فرمانده لشكر، آنچه هر روز بچّه ياد مي گيرد، نمونه اي كه از روي آن، نظير آن را مي سازند و همه پيشوا و مقتدايند (قرشي، 1352: ج1، ص 121).
در كتاب الافصاح مي نويسد:امام كسي است كه مردم از او پيروي مي كنند رئيس باشد يا غير او، جمع آن ائمه است، فلان كس برقومي امامت كرد يعني پيشواي آنان شد ( يوسف موسي و الصعيدي 1410: ج1، ص 132).

كاربردهاي امام در آيات قرآن كريم

1. افرادي كه از سوي خداوند به امامت برگزيده شده اند
"و به ياد آور هنگامي كه خداوند، ابراهيم را به اموري چند امتحان فرمود و او همه را به جاي آورد، خدا بدو گفت: يقيناَ من تو را به پيشوايي خلق برگزينم ابراهيم عرض كرد: اين پيشوايي را به فرزندان من نيز عطا خواهي كرد؟ فرمود: عهد من هرگز به مردم ستمكار نخواهد رسيد "(بقره، 124) .
2.كتاب آسماني، (مانند قرآن و تورات)
"آيا پيغمبري كه از جانب خدا دليلي روشن مانند قرآن دارد با گواهي صادق و به علاوه كتاب تورات موسي كه پيش از آن، پيشوا و رحمت حق بر خلق بود، آن ها به آن ايمان آورند، و آنان كه به آن كفر ورزند ـ از هر حزبي كه باشند ـ آتش، وعده گاه او خواهد بود؛ پس شكي در آن نداشته باش به درستي كه آن حقّ است از جانب پروردگار تو؛ ولي بيشتر مردم، ايمان نمي آورند" (هود، 17).
"و پيش از قرآن، كتاب موسي كه امام و پيشواي خلق، و رحمت خداوند براي مردم بود، نازل شد. و اين كتاب قرآن، مصدّق كتاب آسماني پيشين به زبان فصيح عربي نازل شده است، تا ستمكاران عالم را از عذاب خدا بترساند و نيكوكاران را ]به رحمت ايزد[ بشارت دهد." (احقاف، 12).
3. لوح محفوظ
ما مرد گان را باز زنده مي گردانيم و كردار گذشته و آثار وجودي آينده شان همه را در نامه عمل آن ها ثبت خواهيم كرد. و هر چيز را در لوح محفوظ امام مبين به شماره آورده ايم (يس، 12).
در تفسير الميزان آمده است:از آنجا كه وقايع و حوادث از پيش، در لوح محفوظ، ثبت و ضبط گرديده و از آن جا سر چشمه مي گيرند و با آن مطابقت دارند، از لوح محفوظ در اين آيه به امام مبين تعبير آورده است. (علامه طباطبائي، بي تا: ج 17، ص 67).
در تفسير نمونه نيز چنين آمده :غالب مفسران امام مبين را در اين آيه به عنوان لوح محفوظ و همان كتابي كه همه اعمال و همه موجودات و حوادث اين جهان در آن، ثبت و محفوظ است، تفسير كرده اند. و تعبير به امام ممكن است از اين نظر باشد كه اين كتاب در قيامت، رهبر و پيشوا براي همه مأموران ثواب و عقاب است و معياري براي سنجش اعمال انسان ها و كيفر آن هاست.
رواياتي از طريق اهل بيت: رسيده كه امام مبين در آن، به اميرالمومنين علي(علیه السلام) تفسير شده است؛ از جمله در حديثي از امام باقر(علیه السلام) از جدش(علیه السلام)نقل شده است كه فرمود: هنگامي كه آيه و كل شيءٍ أحصيناه في إمام مبين نازل شد، ابوبكر و عمر بر خاستند و عرض كردند: اي پيامبر! آيا منظور از آن تورات است؟ فرمود: نه . عرض كردند: آيا انجيل است؟ فرمود: نه . عرض كردند: منظور ، قرآن است؟ فرمود: نه . در اين حال، اميرمؤمنان علي(علیه السلام) به سوي پيامبر آمد. هنگامي كه چشم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر او افتاد، فرمود: امام مبين، اين مرد است. او است امامي كه خداوند متعال، علم همه چيز را در او احصا فرموده است (صدوق، 1361: ص 95).

در تفسير علي بن ابراهيم، از ابن عباس، از خود اميرالمومنين (علیه السلام)نقل شده است كه فرمود: به خدا سوگند! من امام مبين هستم كه حق را از باطل آشكار مي سازم. اين علم را از رسول خدا به ارث برده ام (عروسي حويزي، بي تا: ج 4، ص 379).بعضي از مفسران همچون آلوسي از نقل اين گونه روايات از طريق شيعه وحشت كرده و آن را به ناداني و بي خبري از تفسير آيه نسبت داده اند، ولي با كمي دقت روشن مي شود كه اين گونه روايات، منافاتي با تفسير امام مبين به لوح محفوظ ندارد؛ زيرا قلب پاك پيامبر6 در درجه اول و قلب وسيع جانشين او در درجه بعد، آيينه اي است كه لوح محفوظ را منعكس مي كند و قسمت عظيمي از آنچه در لوح محفوظ است، از سوي خدا به آن الهام مي شود (مكارم ، 1361: ج 18، ص332 و 335 تا 337).

مرحوم علامه طباطبايي، در پايان تفسير اين آيه شريف و نقل اين دو حديث، مي فرمايد:اين دو حديث، اگر صحيح باشند، تفسير به حساب نمي آيند؛ بلكه مضمون آن ها جزء بطن قرآن و اشارات و رموز آن هستند (تأويل هستند) و مانعي ندارد كه خداوند به كسي كه موحّد راستين است و بندگي خالصانه براي خدا دارد، علم به (لوح محفوظ) و كتاب مبين خودش را روزي فرمايد، و آن شخص موحّد و مخلص، پس از پيامبر6 سيد الموحدين علي7 است (علامه طباطبائي، بي تا: ج 17، ص 70).
4. دو شهر به نام هاي سدوم
در قرآن، شهر سدوم (مربوط به قوم لوط) و أيكه (مربوط به قوم شعيب) إمام مبين ناميده شده اند؛ چون دليلي روشن براي انتقام الهي از فاسدان و نابكاران شدند: مردم شهر أيكه ظالم و ستمكار بودند، از آنان (أهل سدوم و أيكه) انتقام گرفتيم، و همانا آن دو شهر راهي روشن و دليلي واضح (براي انتقام خدايي از مردم زمان هاي بعد) است (حجر: 78-79).
5. پيشوايان روز رستاخيز
روزي كه هر گروه از مردم را با امام و پيشواي آن ها در پيشگاه خودمان بخوانيم ]و از آن ها درباره اعمال و كردارشان، حسابرسي كنيم[؛ پس هر كسي كه نامه اعمالش را به دست راست او بدهند، آن ها نامه خود را قرائت كنند و كمترين ستمي به آن ها نخواهد شد (اسراء، 71).
منظور از امام در آيه، پيشوايان حق و باطل ،هر دو خواهد بود، تا امام و پيروان حق به پاداش و امام و پيروان كفر به كيفر برسند . برخي امام در اين آيه را همان كتاب و نامه عمل گفته اند (محقق، 1364: ج 2، ماده امام).
بنابر اين هر انساني بايد امام ومقتداي شايسته و معصوم خود را بشناسد؛ زيرا هركسي را با امامش مي خوانند و هر انساني، با كسي محشور و همنشين خواهد بود كه از او پيروي كرده و به سيره و روش او زندگي كرده ا ست، يا او را دوست مي داشته و به او علاقه مند بوده است.
6. تقاضاي امامت
وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَب لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَاماً (فرقان، 74).
در يازده آيه پيش از اين، قرآن كريم، صفات بندگان خاص و صالح خود را بيان فرموده است، سپس در اين آيه مي فرمايد: از زمره تقاضاي آنها اين است كه گويند: اي پروردگار ما از همسران وفرزندان ما خلف صالح و مايه چشم روشني به ما عنايت فرما و نيز ما را پيشواي پرهيزكاران قرار بده .

واژه أئمّة در قرآن

در آيات كريم قرآن، در چند مورد، لفظ ائمه به كار رفته است:
1. ابراهيم و لوط و اسحق و يعقوب كه از پيامبران بودند، به عنوان ائمه و پيشوايان حق قلمداد شدند:
و وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلّاً جَعَلْنَا صَالِحِينَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ (انبياء، 72-73)؛ در آيات پيش از اين آيه، پيامبراني مانند ابراهيم و لوط و نيز اسحاق و يعقوب كه به ابراهيم از سوي خداوند بخشيده شدند نام برده شده، سپس در اين آيه مي فرمايد: ما آنان را پيشواياني قرار داديم كه مردم را به دستور و فرمان ما هدايت و راهنمايي كنند .
2. نيز قوم بني اسرائيل كه زير شكنجه و آزار فرعون قرار گرفته بودند، خداوند به آن ها وعده پيشوايي داد:
وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ(قصص، 5)؛ما اراده كرديم بر كساني كه روي زمين مستضعف و بيچاره قرار گرفتند، منت گذارده و آن ها را پيشوايان زمين قرار دهيم و آنان را وارث گردانيم.
اماميه،بر اساس روايات، اين آيه شريف را به كساني كه در آخرالزمان به دست ستمكاران، دچار زجر و شكنجه مي شوند و به فرج امام عصر و قائم آل محمد4اميد دارند، تأويل كرده و مربوط به آن امام مي داند(طبق سنت الهي).
3. خداوند به برخي از بني اسرئيل كه به دستور خداوند، راهنماي خلق شدند، عنوان پيشوايي داد:
وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ (سجده: 24)؛
و بعضي از آنها (بني اسرائيل) را پيشواياني قرار داديم كه به امر و دستور ما، هدايت و راهنمايي كنند به سبب شكيبايي و صبري كه در راه حق كرد ند و به آيات ما نيز يقين يافته بودند.
4. كافران عهد شكن زمان رسول خدا6 پيشوايان كفر قلمداد شدند. خداوند، در سوره توبه مي فرمايد:
و اگر پيمانشان را شكستند پس از قرار دادي كه بسته بودند، و در دين شما طعن و ضرري وارد نمودند، با پيشوايان كفر نبرد كنيد؛ زيرا آن ها از كساني اند كه داراي عهد و پيمان و سوگند درست نمي باشند؛ بلكه عهد شكن هستند، شايد كه آن ها از آسيب زدن به دين شما دست بردارند (توبه: 12).
5. فرعون وفرعونيان، پيشوايان گمراهي قلمداد مي شوند. خداوند، در سوره مبارك قصص مي فرمايد: ما فرعون و لشكر و اطرافيان او را پيشوايان گمراهي قرار داديم كه مردم را به آتش دوزخ مي خوانند و در قيامت ياري نمي شوند. و آن ها را در اين دنيا (در نتيجه اعمالشان) لعنت ابدي فرستاديم و هم در آخرت و روز قيامت آنان را از زشت كاران و ]مردودان در گاه خود[ قرار داديم (قصص: 41-42).
در مجموع، با دقت و توجه به كاربردهاي واژه امام در آيات قرآن، به همان معنايي مي رسيم كه از مرحوم علامه مصطفوي بيان كرديم.

ارزش و اهميت امامت

الف. امامت تمام دين و كمال آن است.
"اي پيامبر! آنچه از خدا بر تو نازل شد، به مردم برسان كه اگر نرساني، رسالت خدا راتبليغ نكرده اي، و خداوند، تو را از شرّ و آزار مردم محفوظ خواهد داشت. خداوند، كافران را راهنمايي نخواهد كرد." (مائده، 67) .
عياشي از ابن عباس و جابربن عبدالله نقل مي كند كه گفتند:خداوند تعالي به پيامبرش محمد6 امر كرد علي را به رهبري مردم نصب فرمايد و ولايت او را اعلام كند. پيامبر خدا6 ترسيد كه مردم بگويند: او از پسرعمويش طرفداري كرده و او را برمردم حاكم نموده است؛ لذا خداوند اين آيه را بر پيامبراكرم6 وحي كرد: اي پيامبر! آنچه از سوي پروردگارت به تو نازل شده است، ابلاغ كن و اگر انجام ندهي، رسالت خداوند را به مردم ابلاغ نكرده اي و خداوند، تو را از شرّ مردم حفظ خواهد نمود پس از آن پيامبر6 در روز غدير خم، ولايت علي7 را ابلاغ فرمود (بحراني، بي تا: ج1، ص489، ح4).
سپس اين آيه نازل شد: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و دين اسلام را براي شما پسنديدم (مائده، 3).

ب. مقام امامت، بالاتر از مقام رسالت

از حضرت امام باقر(علیه السلام) نقل شده است كه فرمود:خداوند، ابراهيم(علیه السلام) را بنده خاص خود قرار داد، پيش از آن كه او را پيامبرش قرار دهد، و خداوند، ا و را نبي انتخاب كرد، پيش از آن كه او را رسول خود سازد، و او را رسول خود انتخاب كرد، قبل از آن كه او را خليل خود قرار دهد. و او را خليل خود قرار داد، پيش از آن كه او را امام قرار دهد. هنگامي كه همه اين مقامات را جمع كرد فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم اين مقام، به قدري براي ابراهيم7 جلوه كرد كه عرض كرد: خداوندا! از دودمان من نيز اماماني انتخاب كن فرمود: پيمان من، به ستمكاران آن ها نمي رسد (كليني، 1388: ج1، ص175).

اين حديث، علاوه بر آن كه مقام امامت را از مقام رسالت بالاتر مي داند، بر اين عقيده شيعيان نيز تصريح دارد كه امامت يك مقام انتصابي است و از جانب خداوند براي افرادي خاصّ تعيين و مقرّر شده است.

ج. اهميت شناخت امام(علیه السلام)

امام صادق(علیه السلام) در تفسير يريدون ليطفئوا نور الله بأفواههم  (نور، 61) فرمود:زمين از همان وقت كه پديد آمده، از حجتي دانا تهي نبوده است كه هر حقي را مردم به دست فراموشي بسپارند زنده مي كند، آن گاه اين آيه را تلاوت فرمود: مي خواهند با دهان هاي خود نور خدا را خاموش كنند (كليني، همان: ج1، ص 175). در نتيجه براي پيمودن راه راست،ب و نجات از ظلمات جهل و انحراف، بايد به نور هدايت امامان معصوم7 تمسك جست كه بدون آن دستيابي به سعادت و هدايت راستين ممكن نيست.

صدوق (رحمه الله)، با سند خودش از سلمة بن عطا نقل مي كند كه حسين بن علي(علیه السلام) به اصحاب خود فرمود: اي مردم، همانا خدا كه ياد او بزرگ است ، بندگان خود را نيافريد، مگر براي اين كه به او معرفت پيدا كنند؛ پس هر گاه او را شناختند، او را بپرستند، و هر گاه او را بپرستند، با عبوديت او از بندگي هر چه جز خدا است، بي نياز شوند. مردي سؤال كرد : اي فرزند رسول خدا! پدر و مادرم فدايت! معرفت خدا چيست؟ حضرت فرمود: اين است كه اهل هر زمان، امامي را كه بايد از او فرمان برند، بشناسند (حر عاملي، 1364: ج1، ص 275ح294؛ مجلسي، 1398: ج5، ص 312، ح1).

د. شرايط امام از ديدگاه قرآن

1. هدايت گري
و ما آن ها را اماماني قرار داديم كه به امر ما هدايت مي كنند، زيرا كه صبر نمودند و به آيات ما يقين دارند. (سجده: 24)
از اين آيه شريف، چنين استفاده مي شود كه امامان دين، هدايتگر امت اسلامي هستند و اين مقام و رتبه را به دليل داشتن صبر و تحمل و داشتن يقين و اعتماد كامل به آيات الهي به دست آورده اند.
در آيه ديگر چنين آمده است:و ما آن ها را اماماني قرار داديم كه به امر ما هدايت مي كنند و كارهاي نيكو و اقامه نماز و پرداخت زكات را به آن ها وحي نموديم و آن ها عبادت ما را به جا مي آورند. (انبياء: 73)
مرحوم علامه طباطبائي; ذيل اين آيه فرموده است:ظاهر آيه، به طوري كه آيات مربوط به امامت ذريه ابراهيم هم دلالت دارد، اين است كه ضمير در جعلناهم به ابراهيم و اسحاق و يعقوب برگردد. ظاهر جمله يهدون بأمرنا نيز اين است كه هدايت به امر، درجايگاه مفسر معناي امامت است و ما ذيل آيه انّي جاعلك للناس اماما (بقره، 124) بحثي در معناي هدايت به امر خدا گذرانديم.
اما آنچه در خصوص اين مقام، خاطر نشان مي كنيم، اين است كه اين هدايت كه خدا آن را از شئون امامت قرار داد ه است، هدايت به معناي راهنمايي نيست؛ چون مي دانيم خداي تعالي ابراهيم را وقتي امام قرار داد كه سال ها داراي منصب نبوت بود؛ همچنان كه توضيحش در ذيل آيه إني جاعلك للناس اماماً گذشت. معلوم است كه نبوت، جداي از هدايت به معناي راهنمايي نيست؛ پس هدايتي كه منصب امام است، نمي تواند معنايي غير از رساندن به مقصد داشته باشد. و اين معنا، يك نوع تصرف تكويني در نفوس است كه با آن تصرف، راه را براي بردن دل ها به سوي كمال، و انتقال آن ها از موقفي به موقفي بالاتر، هموار مي سازد. و چون تصرفي است تكويني و عملي است باطني، ناچار، مراد از امري كه به آن هدايت صورت مي گيرد نيز امري تكويني خواهد بود، نه تشريعي كه صرف اعتبار است
آيه سوم در اين باره نيز چنين است:
" بگو آيا از شركاي شما كسي كه به حق هدايت كند وجود دارد؟ بگو خداست كه به حق هدايت مي فرمايد، آيا كسي كه به حق هدايت مي كند شايسته پيروي شدن است يا كسي كه نمي تواند راهنمايي كند و محتاج هدايت شدن است؟ پس شما را چه شده است؟ چگونه حكم مي كنيد؟" ( يونس : 35)
ذيل اين آيه در الميزان چنين آمده است:خداوند سبحان، اين حجت و دليل را بر پيامبر6 تلقين فرمود و اين، حجتي عقلي است كه خواص از مؤمنان به آن اعتماد مي كنند.
توضيح اين كه، از امور فطري انسان كه عقل به وجوب آن، حكم مي كند، اين است كه انسان بايد از حق پيروي كند، و اگر كاري از روي غلط و اشتباه يا هوا و هوس انجام بدهد، به دليل آن است كه آن را حق مي پندارد و كار بر او مشتبه مي شود ؛ پس حق، به طور مطلق واجب الاتباع است و آيه شريفه در مقدمه به همين دليل تكيه كرده است و چون مشركان كسي را ندارند كه به حق راهنمايي كند، خداوند به پيامبر6 امر فرمود كه خودش به جاي آن ها جواب بدهد: قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى (طه، 50) وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى (اعلي، 3) و خداوند است كه انسان را به سعادت در دنيا راهنمايي فرموده و او را به بهشت و آمرزش الهي دعوت كند؛ به واسطه فرستادن پيامبران و نازل كردن كتاب ها و تشريع شريعت ها و آن ها را به انگيزش در دعوت ديني حق، بين مردم بر مي انگيزد حق در اعتقاد و گفتار و كردار، آن است كه مطابق با سنت جاري در عالم هستي كه فعل خدا است باشد؛ پس حق در حقيقت، آن است كه ثابت و مطابق اراده و مشيت الهي است .
(علامه طباطبائي، ترجمه موسوي همداني، 1363: ج14، ص457).
2 و 3. پارسايي و دانايي
بر اساس آيات كريمه قرآن دو شرط اساسي ديگر براي امام وجود دارد: پارسايي و دانايي.
قرآن كريم، درباره انتخاب طالوت براي رهبري، چنين مي فرمايد: پيغمبر آن ها گفت: همانا خداوند، طالوت را به پادشاهي شما برانگيخت . گفتند از كجا براي او بر ما پادشاهي و بزرگي است؟ در صورتي كه ما به پادشاهي از او شايسته تريم. او را مال فراوان نيست . رسول در جواب آن ها گفت: او از اين رو بر شما شايسته خواهد بود كه خدايش بر شما برگزيده و او را در بسط دانش و توانايي بدن، افزوني بخشيده است. و خدا ملك خود را به هر كه خواهد بخشد كه او به حقيقت توانگر و دانا است  (بقره: 247)
از اين آيه چند نكته استفاده مي شود:
1. كسي كه در مقام امامت و فرماندهي قرار مي گيرد، بايد از آگاهي لازم به آنچه مقام و منصب او اقتضا مي كند، بر خوردار باشد.
2. از نظر جسمي، بايد از سلامتي و توان لازم براي ايفاي مسؤليت خويش بهره مند باشد.
3. فرمانروايي اوّلاً و بالذات به خداوند اختصاص دارد، و ديگران در صورتي از چنين مقامي بهره مند خواهند بود كه به اذن و مشيت الهي باشد.
4. فضل و جود الهي، گسترده است و مقتضاي آن، اين است كه مقام فرمانروايي را به همگان اعطا كند؛ ولي جود و فضل او، عالمانه و حكيمانه است؛ بدين سبب، منصب امامت، تنها به كساني اعطا مي شود كه شايستگي آن را دارند ؛ چنان كه در آيه ديگر فرموده است: وَإِذَا جَاءتْهُمْ آيَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ صَغَارٌ عِندَ اللّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُواْ يَمْكُرُونَ (انعام، 124) (رباني گلپايگاني، بي تا: ص19).
در اين آيه هم جمله الله اعلم حيث يجعل رسالته مي فرمايد منصب امامت و رسالت به هركسي داده نمي شود، بلكه به كساني كه لياقت دارند اعطا مي گردد.

چند حديث در توضيح شرايط امام

امام حسين(علیه السلام) در جواب نامه مردم كوفه، چنين فرموده است:

"به جان خودم سوگند! امام و پيشوا، كسي نيست، مگر آن كه بر اساس كتاب خدا حكومت عدل و داد را بر پا دارد، پايبند دين حق باشد ودر برابر خداوند، نفس خود را مهار كند . " (مفيد، 1313: ج 2، ص 309).
امير المؤمنين علي(علیه السلام) نيز مي فرمايد:مرزهاي بزرگ ولايتِ امامي كه اطاعتش واجب است، اين است كه معلوم شود از خطا و لغزش و گناه عمدي و از همه گناهان ـ كوچك و بزرگ ـ مصون ]معصوم[ است. نه مي لغزد و نه اشتباه مي كند. به چيزي كه دين را از بين مي برد، علاقه مند نمي شود وهيچ گاه عياشي و خوش گذراني نمي كند. دانا ترين مردم به حلال و حرام خدا و واجبات و مستحبات و احكام او است. از همه جهانيان بي نياز است وديگران به او نياز مندند، و بخشنده ترين و دلير ترين افراد است. (مجلسي: 1398: ج 68، ص 389، ح39)

در حديث ديگري از آن حضرت است كه فرمود:و دانستيد كه نبايد كار نواميس، جان ها و غنائم، احكام و پيشوايي مسلمانان را به دست بخيل سپرد كه بر اموال آنان آزمند و حريص مي شود، ونه به دست نادان كه با ناداني خود، ايشان را گمراه مي كند، و نه به دست بي رحم و ستمگر كه با بي رحمي خود، آنان را از نيازهايشان محروم مي سازد، و نه به دست بي عدالت در تقسيم مال ها كه به مردمي ببخشد و مردمي را محروم سازد و نه به دست كسي كه در داوري رشوه ستاند كه حقوق مردم را پايمال مي كند و در رساندن حق به صاحبانش كوتاهي مي ورزد، و نه به دست كسي كه فروگذار سنت است كه امت را به نابودي مي كشاند. (نهج البلاغه 1384؛ خطبه 131)
آيه شريف ولايت؛ تعيين مصداق امام
فقط خدا و رسولش ولي و سرپرست شما هستند و كساني كه ايمان آورده اند همانان كه نماز را به پا داشته و در حال ركوع زكات مي دهند. (مائده: 55)
در تفسير البرهان و كنزالدقائق، احاديث فراواني ذيل اين آيه شريف آمده است كه عموماً شأن نزول و مصداق آيه شريف را، خاتم بخشي حضرت علي(علیه السلام) مي دانند. ما از ميان 23 حديث در تفسير البرهان كه ذيل آيه مباركه ذكر شده است، دو حديث را مي آوريم:حديث نخست: جعفر بن محمد(علیه السلام) عن ابيه عن جده، عن علي(علیه السلام) في قوله عزوجل: يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللّهِ ثُمَّ يُنكِرُونَهَا (نحل، 83)؛ امام جعفر صادق (علیه السلام)از پدرش از جدش از علي(علیه السلام) روايت كرد: در باره قول خداوند عزو جل: يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللّهِ ثُمَّ يُنكِرُونَهَا

گفت: وقتي آيه إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ  نازل شد، تعداي از اصحاب رسول خدا در مسجد مدينه جمع شدند و بعضي از آن ها به بقيه گفتند: اگر به آيۀ ولايت كافر شويم، به آن معنا است كه به ديگر آيات قرآن هم كافر شده ايم، و اگر ايمان بياوريم، براي ما موجب ذلت است؛ چون علي بن ابي طالب (علیه السلام) را بر ما مسلّط مي سازد . سپس چنين گفتند: ما دانستيم كه محمد6 در آنچه مي گويد، صادق و راستگو است. ما او را سرپرست خود مي گيريم؛ اما از علي و دستوراتي كه به ما بدهد، اطاعت نمي كنيم . حضرت فرمود: در اين رابطه آيه يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللّهِ ثُمَّ يُنكِرُونَهَا (نحل، 83) نازل شده يعني نعمت خدا را كه ولايت علي بن ابي طالب است، مي شناسند، ولي آن را انكار مي كنند و اكثر آن ها به ولايتش كافر هستند.

حديث دوم:
حسين بن ابي العلاء گفت: به امام صادق(علیه السلام) عرض كردم: در باره اوصياي پيغمبر6 كه اطاعت از آن ها واجب است، چه مي فرماييد؟ حضرت فرمودند: آن هايي هستند كه خداوند فرمود: " أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ " (نساء، 59) وآن ها كساني هستند كه خداوند فرمود "إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ ".(مائده: 55)

ادامه مطلب در شماره بعد مي آيد.

پی نوشت ها : 

قرآن كريم.
1.آلوسي بغدادي، سيد محمود، روح المعاني، بيروت، دارالفكر بي تا.
2.ابن فارس، احمد، معجم مقاييس اللغة، قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 1362 ش.
3.ابن منظور، محمدبن مكرم، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزه ‍، 1363 ش.
4.بحراني، سيد هاشم، البرهان في تفسير القرآن، قم، اسماعيليان، بي تا.
5.حر عاملي، محمدبن الحسن، اثبات الهداة، طهران، دارالكتب الاسلاميه، 1364 ش.
6.دشتي، محمد، مترجم، نهج البلاغه، قم، موسسه امير المومنين، 1384 ق.
7.راغب اصفهاني، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، قم، المكتبه المرتضويه، 1362 ش.
8.رباني گلپايگاني، علي، بحث هاي كلّي امامت، جزوه، بي تا، بي جا.
9.رشيد رضا، محمد، و عبده شيخ محمد، تفسير المنار، بيروت، دارالفكر، 1393ق.
10.زمخشري، محمود بن عمر، الكشاف، قم، نشر ادب الحوزه، افست، بي تا.
11.صدوق، محمدبن بابويه، كمال الدين و تمام النعمه، قم، موسسه النشر 12.الاسلامي، جماعة المدرسين، بي تا.
13.....معاني الاخبار، قم، انتشارات اسلامي، 1361 ش.
14.صعيدي، عبدالفتاح و يوسف موسي، حسين، الافصاح في فقه اللغة، قم، مكتب الاعلام اسلامي، 1410ق.
15.طباطبائي، محمد حسين، الميزان، قم، منشورات جماعة المدرسين، بي تا.
16.طبرسي، فضل بن الحسن، مجمع البيان، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1339 ش.
17.طريحي، فخرالدين، مجمع البحرين، مركز نشر الثقافه الاسلامية، 1367ش.
18.عروسي حويزي، عبد علي بن جمعه، تفسير نور الثقلين، قم، افست، انتشارات علميه، بي تا.
19.فخر رازي، التفسير الكبير، مصر، مكتب الاعلام الاسلامي، افست، 1413ق.
20.فراهيدي، خليل بن احمد، ترتيب كتاب العين، قم، انشارات اسوه، 1414ق.
21.قرشي، سيد علي اكبر، قاموس قرآن، طهران، دارالكتب الاسلاميه، 1352 ش.
22.قرطبي، محمدبن احمد، الجامع لاحكام القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق.
23.قمي مشهدي، محمد بن محمد رضا، تفسير كنزالدّقائق، بي جا، وزارة الثقافه و الارشاد الاسلامي، 1410ق.
24.كليني، محمدبن يعقوب، الكافي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1388ش.
25.مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، طهران، مكتبه الاسلاميه، 1398ق.
16.محقق، محمد باقر، دائرة الفرائد در فرهنگ قرآن، تهران، انتشارات بعثت، چاپ دوم، 1364 ش.
27.مصطفوي، حسن، التحقيق في كلمات القرآن، بي جا، وزارة الثقافه و الارشاد الاسلامي 1368 ش.
28.مفيد، محمدبن محمدبن نعمان، الارشاد في معرفة حجج الله قم، آل البيت:، 1413ق.
29.ـــــــــــــــــــــــــــ، الامالي، قم، دفتر انتشارات اسلامي و المطبعه الاسلاميه، 1403ق.
30.ـــــــــــــــــــــــــــ، الاختصاص، قم، جماعة المدرسين في الحوزه العلميه، بي تا.
مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، طهران، دار الكتب الاسلاميه، 1361ش.
31.ـــــــــــــــــــــــــــــــ، آيات ولايت در قرآن، قم، نسل جوان، 1381 ش.

نگارنده : صفدر تشكيني