logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
منجي گرائي از ديدگاه قرآن (آيات وراثت صالحان)

مقدمه :
منجي گرائي از خصوصيات انديشه انسان هاست به همين خاطر هيچ گروه يا قومي را نمي بينيد مگر اينكه به شخصيتي به عنوان منجي اعتقاد دارند. مسئله ايمان به ظهور منجي بزرگ اعتقادي عمومي و قديمي در ميان همه اقوام و مذاهب است و اين به فطري بودن اين موضوع گواهي مي دهد. اين عقيده فقط مختص اديان الهي وآسماني نيست بلكه اين اعتقاد درباوركساني كه كتاب آسماني ندارند هم وجود دارد .
درمورد منجي گرائي مقالات متعددي به چاپ رسيده ودربعضي كتب نيز به همراه مطالب ديگر سخني از آن به ميان آمده است كه همگي آنها از مطالب مفيد وگرانسنگي برخوردارندومن درمطالعاتم از آنها استفاده هاي شاياني بردم.اما آنچه مورد نظر نگارنده است نگرشي به منجي گرائي ازديدگاه قرآن مي باشد وبه لحاظ اينكه پرداختن به موضوعي بدين وسعت از حوصله اين مختصر خارج است وبايد آن را تحت عنوان يك كتاب در چند جلد قطور مورد بررسي قرار داد،لذا بر آن شدم كه به بررسي يك دسته از آيات در موضوع مذكور بپردازم 

الف. منجي گرائي در اديان

منجي در آيين يهود

يهوديان پس از نخستين ويراني شهر قدس، همواره در انتظار رهبر الهي فاتحي بودند كه اقتدار و شكوه قوم خدا را به عصر درخشان داوود و سليمان برگرداند. شخصيت مورد انتظار، ماشيح (مسح شده) خوانده مي شد. دل هاي بني اسرائيل از عشق مسيحاي موعود لب ريز بود و در مقابل حاكمان ستم گر، همواره منتظر رهبر رهايي بخش بوده اند.
به اعتقاد يهود، رهبر موعود الهي از ذريه اسحاق فرزند يعقوب و از نوادگان داوود به شمار مي آيد و هنوز زاده نشده است.
در امريكا، كنيسه اي به نام Indespensationalism تأسيس شد كه تعداد اعضايش شش ميليون نفر هستند. اعضاي آن به بازگشت مسيح اعتقاد دارند كه از جمله شرايطش، برپايي دولت صهيونيستي و تجمع يهوديان جهان در فلسطين است. از جمله اعضاي اين كنيسه مي توان به جورج بوش اول و ريگان، رئيس جمهوران اسبق امريكا اشاره كرد.[1]

ب. منجي گرايي در آيين مسيحيت

در كتاب مقدس به آمدن دوباره مسيح براي سلطنت، در قسمت هاي زيادي از عهد عتيق و عهد جديد اشاره شده است و ويژگي هاي روز هاي پيش از آمدن مسيح را توضيح مي دهد. به اعتقاد آنها مسيح پس از ظهور، تخت پادشاهي خود را برپا مي كند و امت ها را داوري مي نمايد. در دايرة المعارف كتاب مقدس، حضرت مسيح در حالي تصوير گرديده كه سوار بر اسب سفيد و هم راه لشكريان آسمان مي آيد تا با عنوان شاه شاهان، در زميني كه مملو از شرارت است، داوري كند و سلطنت هزارساله خود را به هم راه افراد مقدس آغاز نمايد. در اين مدت، شيطان را هزار سال مي بندند و به چاه هاويه مي افكنند تا در سرتاسر اين مدت از فعاليت او جلوگيري شود. به اعتقاد مسيحيان، اين رهبر موعود الهي، مسيح بن مريم از ذريه اسحاق از فرزندان يعقوب و از نوادگان داوود است كه به دست يهود كشته شد و خداي متعال وي را زنده كرد و به آسمان برد و در آخر دنيا، وي را مي فرستد تا وعده اش را توسط وي محقق سازد.[2]

ج.منجي گرايي در آيين زرتشت

زرتشتيان منتظر سه موعودند كه هر يك از آنها به فاصله هزار سال از يك ديگر ظهور خواهند كرد. بر اساس روايات زرتشتي و بر اساس يشت نوزدهم، در آخرالزمان از زرتشت سه پسر متولد مي شود كه به نام عمومي سوشيانس خوانده مي شوند. او آخرين مخلوق اهورامزدا خواهد بود. در فروردين يشت، بند 129، در معناي سوشيانت آمده كه او را از اين جهت سوشيانت خوانند، زيرا به تمام جهان مادي سود خواهد بخشيد. از سوشيانس ها با عنوان نوكنندگان جهان و مرداني كه هنوز متولد نشده اند ياد مي شود.[3]

د. منجي گرايي در آيين بودايي

در آيين بودا، منجي موعود با مفهوم ميتريه (مهربان) تبيين شده است. در الهيات بودايي او را بوداي پنجم و آخرين بودا از بوداييان زميني مي دانند كه خواهد آمد تا همه انسان ها را نجات دهد. در نمادنگاري بودايي، او را به هيئت مردي نشسته كه آماده برخاستن است، نمايش مي دهند تا نمادي باشد از آمادگي وي براي قيام. در روايات مهايانه اي، شاكيه موني كه همان گتمه بوداي مشهور است، چهارمين بودا، و ميتريه كه پس از او خواهد آمد، بوداي پنجم معرفي شده و در بعضي روايات بودايي، گتمه بوداي هفتم است و بوداسف در آينده، آخرين بودا به شمار مي آيد كه ظهور خواهد كرد.[4]

و. منجي گرايي در آيين هندو

در آيين هندو، منجي موعود به نام كالكي در پايان آخرين دوره زماني از ادوار چهارگانه، يعني كالي يوگه ظهور خواهد كرد. در اين آيين، جهان از چهار دوره رو به انحطاط تشكيل شده است. در چهارمين دوره، يعني عصر كالي ، فساد و تباهي سراسر جهان را فرا مي گيرد؛ زندگي اجتماعي و معنوي به نازل ترين حد خود مي رسد و زوال نهايي را فراهم مي آورد.

ی. منجي گرايي در دين اسلام

در اسلام دو ديدگاه در مورد منجي وجود دارد:

1. منجي گرايي در ميان اهل سنت

مذاهب مختلف اهل سنت مهدي موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را باور دارند ولي معتقدند كه مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنوز متولد نشده است و در آخرالزمان به دنيا مي آيد. دانش مندان اهل سنت در اين زمينه اختلاف دارند. بسياري از آنان مهدويت را نوعي دانسته و گفته اند كه در آخرالزمان، در زماني نامشخص، فردي نامعين، از پدر و مادري ناشناخته، با اين نام و اوصاف متولد خواهد شد و انجام وظيفه خواهد كرد. شماري از آنان نيز همانند شيعه اماميه، مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را شخصي معين مي دانند و معتقدند او پيش از اين متولد شده و هم اكنون به زندگي خود ادامه مي دهد. آن دسته از اهل سنت كه ولادت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را پذيرفته اند اختلاف هايي در سال ولادت حضرت دارند. برخي سال ولادت را 255 و برخي سال 258 قمري دانسته اند، برخي نهم ربيع الاول و شماري ديگر 23 رمضان را ذكر كرده اند.[5]

2. منجي گرايي در ميان شيعه

شيعه اعتقاد دارد وعده خدا در قرآن به مسلمانان تحقق خواهد يافت و جامعه اي بر اساس قسط و عدل و حقيقت ايجاد خواهد شد. بنابراين، علي رغم قدرت سياسي، اقتصادي و نظامي جبهه كفر و استكبار و استبداد، مستضعفانِ بيدار شده و آنگاه، امام و رهبر مردم و وارثان قدرت مي شوند. شيعه اعتقاد دارد، اسلام دين زندگي است و هرگز كهنه نمي شود. به مفهوم ديگر، قرآن به هر قصه اي كه اشاره مي كند و هر عقيده اي كه در اسلام و در تشيع مطرح مي شود بايد در زندگي امروز و سرنوشت فردي و اجتماعي و استقلالمان نقش داشته باشد تا آنهايي كه به آن اعتقادي ندارند از اثرش محروم باشند.

منجي گرايي از ديدگاه قرآن

در قرآن كريم آيات زيادي بر ظهور منجي در آخر الزمان دلالت دارند
بيش از يكصد آيه از قرآن كريم به مصلح كل حضرت بقيه الله ارواحنا فداه تفسير و تاويل شده است، كه علامه بزرگوار، ملا محمد باقر مجلسي رحمه الله در دائره المعارف بزرگ شيعه بحارالانوار ۷۰ آيه را به استناد احاديث وارده از اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در پيرامون ظهور يكتا بازمانده از حجت هاي حضرت احديت نقل كرده است.
واينك ما به بررسي يك دسته از اين آيات خوا هيم پرداخت.

آيات وراثت صالحان

آيه اي را كه ما در اين تحقيق مورد توجه وپژوهش قرار مي دهيم آيه 105 از سوره مباركه انبياءمي باشد.
"ولقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادي الصالحون"
درتفاسير آمده است كه هر جا خدا درقرآن از واژه كتب استفاده كرده منظورش بيان يك سنت يا يك امرواجب است .به طور مثال دراين آيه شريفه:
"ولو انا كتبنا عليهم ان اقتلوا انفسكم"[6]
واگر ما بر ايشان مي نوشتيم كه خودتان را بكشيد...
منظور خداي متعال اين است:
"ولو انا الزمناهم واوجبنا عليهم"[7]واگر ما ايشان را ملزم وبر آنها واجب مي كرديم.يا در اين آيه شريفه :"...كتبنا علي بني اسرائيل..."[8]معنا اين است اي حكمنا الي بني اسرائيل [9]يعني ما حكم كرديم به بني اسرائيل.
ابن كثير گويد: اين آيه اخبار خداوند متعال است از آن چيزي كه حتمي كرده براي بندگان صالحش در دنيا وآخرت كه وراثت زمين باشد در دنيا وآخرت. مثل سخن خداي كه فرمود:"ان الارض يورثها من يشاء من عباده والعاقبة للمتقين"[10]
واخبار خداست كه :اين وعده در كتابهاي آسماني (قبل)هم داده شده است .(مثل تورات وزبور)[11]
بنابراين ،اينكه صالحان وارثان زمين باشند حكم حتمي خداي متعال است وانجام خواهد گرفت وهيچ كس قادر به تغيير اين حكم نخواهد بود.

منظور از زبوروذكر چيست؟

زبور كتابي اسماني است كه خداي عزوجل بر حضرت داوود پيغمبر عليه السلام نازل فرمود كه درآن به وارث زمين شدن صالحان بشارت داده شده است.
شايد بيشترين اشارات به ظهور و آخر الزمان را بايد در زبور حضرت داوود (علیه السلام) جستجو نمود تاجايي كه از 150 بخش آن 35 و برخي 55 بخش را مربوط به آخر الزمان مي دانند.ما مي توانيم مضمون آيه شريفه 105سوره مباركه انبياء را در زبور داوود عليه السلام مشاهده كنيم.
" شروران منقطع خواهند شد اما منتظران خدا وارث زمين خواهند گشت ، بعد از اندك زماني شروري نخواهد بود و حليمان وارث زمين خواهند گشت و ميراث آنها خواهد بود تا ابد الاباد. خداوند صالحان را تاييد مي كند ، خدا روزي صالحان را مي داند و روزي ايشان خواهد بود ، تا ابد نسل شروران منقطع شده صالحان وارث زمين خواهند شد و در آن تا ابد سكونت خواهند نمود ، جان او در نيكويي شب را به سر خواهد برد و ذريه او وارث خواهند شد."[12]
"و او قوم تو را به عدالت داوري خواهد نمود و مساكين تو را انصاف و فرزندان فقير را نجات خواهد داد و ظالمان را زبون خواهد ساخت. در زمان او صالحان خواهند شكفت و وفور سلامتي خواهد بود و حكمراني خواهد كرد از دريا تا در يا و از نهر تا اقصاي جهان."[13]
اقوال در معناي زبور وذكر مختلف است برخي چون ابن جرير طبري گفته اند: مراد از زبور تمام كتب انبياست ومراد از ذكر ام الكتاب است كه نزد خدا در آسمان است و در آن همه چيز نوشته شده است[14].وبعضي هم گفته اند مراد از ذكر تورات است.[15]
در بررسي شكلي و محتوايي برخي آيات عهد عتيق به مواردي بر مي خوريم كه به طرز عجيب و باور نكردني با مسائل مربوط به منجي شيعيان حضرت بقيه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همخواني كامل دارد. به گونه اي كه جاي هيچ ترديدي را براي هر انسان منصفي باقي نمي گذارد.
از اسفار پنجگانه تورات در سفر(sefr) پيدايش آمده است:
1. " خدا وند بر ابراهيم ظاهر گشته گفت: به ذريه تو اين زمين را مي بخشم ،تمام اين زمين را كه مي بيني به تو و ذريه تو تا به ابد خواهم بخشيد "[16]
آياتي از اين دست سبب شده است تا برخي يهوديان ، تمامي زمين را ارث پدري خود دانسته و انديشه هاي صهيونيستي مستخرج از اين آيات تجاوز به ديگر سرزمين ها را جايز بشمارد.
و در جايي ديگر خطاب به ابراهيم (علیه السلام) داريم:

2." تورا بسيار بارور گردانم و امتهاي بسيار از تو پديدار كنم ،پادشاهان از تو بوجود آيند.عهد خود را در ميان خويش و تو و ذريه بعد تو استوار گردانم كه نسل بعد از نسل جاوداني باشد "
ودر فرازي ديگر خداوند خطاب به حضرت ابراهيم اورا پدر امتها مي نامد:

3. " نام تو بعد از اين آبرام خوانده نشود بلكه نامت آبراهيم خواهد بود زيرا تو را پدر امتهاي فراوان گردانيدم. [17]

در آيه اي ديگر خداوند علاوه بر اشاره به وراثت زمين به صالحان در آخر الزمان سخن از ذريه كثير ابراهيم (علیه السلام) مي كند:
4. به سوي آسمان بنگر- ستارگان را بشمار اگر خواهي ذريه تو نيز چنين خواهد بود ، تورا از كلدانيان(بين النهرين) بيرون آوردم تا زمين را به ارث تو بخشم.[18]

بعضي گفته اند كه منظور از ذكر درآيه مورد بحث، قرآن است وزبور تمام كتب انبياي پيشين وكلمه من بعد تقريبا معادل كلمه علاوه بر درفارسي خواهد بود وبه اين ترتيب معناي آيه چنين مي شود:
" ما علاوه بر قرآن در تمام كتب انبياي پيشين نوشتيم كه سرانجام سراسر روي زمين در اختيار بندگان صالح ما قرار خواهد گرفت."[19]
مويد اين مطلب كه منظور از ذكر،قرآن است آيات ذيل مي باشد.
"وانزلنا اليك الذكر لتبين للناس مانزل اليهم..."
وهمچنين آيه شريفه ي"انا نحن نزلنا الذكر وانا له لحافظون "

اقوال در مراد از ارض

بيشتر مفسرين اهل سنت مثل ابن جرير طبري ،ثعلبي ،فخررازي سيوطي و... كلمه ارض درآيه شريفه را به زمين بهشت تفسيركرده ودليل آن را اين آيه شريفه ذكر كرده اند.[20]
"وقالوا الحمدلله الذي صدقنا وعده واورثنا الارض نتبوء من الجنة حيث نشاء..."[21]
برخي ديگر گفته اند مراد از ارض، زمين امت هاي كافر است كه امت محمد صلي الله عليه وآله آنها را به ارث بردند.[22]
كلمه ارض اطلاق مي شود بر مجموع كره زمين هرچند بعضي احتمال داده اندكه ممكن است مراد ،وراثت همه ي زمين در قيامت باشد ولكن ظاهر كلمه ي ارض وقتي به طور مطلق گفته مي شود به معناي زمين اين جهان است.[23]
همچنين از اطلاق كلمه ارض استفاده مي شود كه اين وراثت مختص يك ياچند قسمت از زمين نيست بلكه سراسر كره ي زمين را شامل مي شود وصالحان بر تمامي نقاط زمين مسلط خواهند شد.

معناي وراثت در آيه

راغب گويد:وراثت و ارث به معناي انتقال مالي است به تو بدون اينكه معامله كرده باشي.ومراد از وراثت زمين اين است كه سلطنت بر منافع، از ديگران به صالحان منتقل شود وبركات زندگي در زمين مختص ايشان گردد واين بركات يا دنيايي است كه بر مي گردد به تمتع صالحان از متاع وزينت هاي دنيا پس در اين صورت آيه اشاره دارد به اينكه زمين به زودي از لوث شرك و معصيت پاك مي شود وانسان هاي صالح در آن سكني گزيده وخدا را عبادت مي كنند وهيچ شركي به خدا نمي ورزند.كما اينكه اين مطلب را قرآن تأييد مي كند.
"وعد الله الذين امنوا منكم وعملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض ...... يعبدونني لا يشركون بي شيئا"[24]
ويا آن بركات اخروي است كه مقامات قرب حقتعالي باشد وصالحان آن را در همين حيات دنيوي كسب مي كنند پس آن مقامات از بركات حيات زميني است وآن مقامات نعمت هاي آخرت است كه خدا از زبان اهل بهشت به آنها اشاره مي كند.
"وقالوا الحمد لله الذي صدقنا وعده واورثنا الارض نتبوء من الجنة حيث نشاء..."[25]
و همچنين اين آيه شريفه"اولئك هم الوارثون الذين يرثون الفردوس ..."[26]
بنابراين آيه مورد بحث خاص به يكي از دو وراثت دنيوي واخروي نيست بلكه هر دو را شامل مي شود ومفسريني كه( براساس روايات وارده ) آيه را اختصاص به وراثت دنيايي داده وحمل بر دوران ظهور اسلام يا دوران حضرت مهدي عليه السلام كرده اند هم راه درستي را نرفته اند زيرا روايات ، هر چند متواتر ومسلم هستند اما آيه را تخصيص نمي زنند.[27]

عبادي الصالحون چه كساني هستند؟

اقوال درميان علماي شيعه وسني مختلف است كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم.
فخر رازي آورده است :
"عبادي الصالحون وهم محمد( صلي الله عليه وآله ) وامته"[28]
بيضاوي در تفسيرش مي نويسد:"عبادي الصالحون يعني عامة المؤمنين اوالذين كانوا يستضعفون مشارق الارض ومغاربها او امة محمد( صلي الله عليه وآله )"[29]
ابن جرير طبري گويد:بعضي گفته اند مراد، بني اسرائيل هستند كه خداوند در اين آيه، وراثت زمين را به آنان وعده داده وبه آن وفا كرده است واستشهاد آورده به قول خداي متعال :"واورثنا القوم الذين كانوا يستضعفون مشارق الارض ومغاربها التي باركنا فيها..[30]."[31]
دربين علماي اهل سنت كه متعصب نباشند هستند كساني كه گفته باشند حد اقل يكي از مصاديق عبادي الصالحون امام مهدي عليه السلام واصحابش است.مانند الحويزي درتفسير نور الثقلين در ذيل اين آيه شريفه كه به نقل از تفسير قمي رحمه الله آورده است:ان الارض يرثها عبادي الصالحون،قال القائم واصحابه [32]
اما علماي شيعه با استفاده از روايات معصومين (عليهم السلام) مصداق اتم عبادي الصالحون را امام مهدي عليه السلام واصحابش ميدانند.
مرحوم فيض كاشاني رحمه الله به نقل از مجمع البيان مي نويسد:ان الارض يرثها عبادي الصالحون،قال : هم اصحاب المهدي في آخر الزمان.[33]
فخرالدين طريحي مي نويسد :عبادي الصالحون اي عبادي المؤمنون.[34]
ودر ذيل آن حديث فوق را از امام باقر عليه السلام مي آورد.
دراين مورد روايات فراواني آمده تا حد تواتر از رسول خدا وائمه (صلوات الله عليهم)  اجمعين از طريق شيعه وسني در شان حضرت مهدي عليه السلام وهمه آنها دلالت دارند بر اينكه حكومت روي زمين در دست صالحان قرار خواهد گرفت واينكه مردي از اهل بيت نبي ( صلي الله عليه وآله)قيام كرده وزمين را پر از عدل وداد مي كند همچنان كه از ظلم وجور پر شده است. ازجمله آن روايات حديث معروفي است از حضرت پيامبر( صلي الله عليه وآله) كه در اكثر مصادر اسلامي به اين صورت آمده است:"لو لم يبق من الدنيا الا يوم لطول الله ذالك اليوم حتي يبعث رجلا (صالحا )من اهل بيتي يملأ الأرض قسطا وعدلا كما ملئت ظلما وجورا"
اين حديث با اختلاف كمي در بيشتر مصادر شيعه وسني آمده است.[35]
مخفي نماند كه معني اين روايات انحصار را نمي رساند بلكه بيان مصداق عالي آن است.وتفسير اين آيه محدود نمي شود به يك قوم ويك ملت بلكه در هر كجا وهر زمان بندگان صالح خدا بر عليه ظلم قيام كنند عاقبة الامر پيروز شده و وارثان وحاكمان زمين خواهند شد.

نتيجه:

از مجموع مباحث فوق روشن شد كه اعتقاد به منجي(منجي گرايي)يك باور صحيح است وقبل از اينكه يك وعده الهي باشد يك قانون تكويني معتبر است به لحاظ اينكه وقتي ما نظم در خلقت را مشاهده مي كنيم بايد قبول كنيم كه اين نظم به يك نظام صحيح اجتماعي درآينده درعالم انساني منجر خواهد شد وسنت الهي تحقق يافته و وعده الهي براي صالحان محقق خواهد شد وآنان وارثان زمين خواهند گرديد وبدون هيچ خوفي و شركي خداي را عبادت خواهند كرد.
وچون هيچ قوم وگروهي بدون امام نمي توانند باشند لذا اصلح صالحان حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه كه مصداق اتم عبادي الصالحون است بر جهان حكومت كرده وزمين را پر از عدل وداد خواهد كرد.

پی نوشت ها :

1.اينترنت ،سايت آينده روشن
2.نرم افزار كتابخانه اهل بيت عليهم السلام.
3.تفسير التبيان (شيخ طوسي رحمه الله)
4.تفسير القرآن العظيم (اسماعيل بن كثير )
5.جامع البيان (محمد بن جرير طبري)
6.تفسير نمونه (آيت الله مكارم)
7.تفسير مقاتل بن سليمان
8.تفسير الميزان (علامه طباطبايي رحمه الله)
9.ترجمه تفسير الميزان (علامه طباطبايي رحمه الله)
10.تفسير الكبير(فخر رازي)
11.التفسير البيضاوي (عبدالله بن عمر البيضاوي)
12.تفسير نورالثقلين (عبد علي الحويزي)
13.تفسير الاصفي (فيض كاشاني رحمه الله)
14.تفسير غريب القرآن (فخرالدين طريحي)
15.الامثل في تفسير كتاب الله المنزل (آيت الله مكارم)

مآخذ:

 

[1] سايت آينده روشن
[2] همان
[3] . همان
[4] .همان
[5] .همان
[6] . نساء66
[7] .طوسي،محمد بن حسن،التبيان،ج2،ص247
[8] .مائده 32
[9] . طوسي،محمد بن حسن،التبيان،ج3،ص502
[10] .اعراف128
[11] .ابن كثير ،اسماعيل،تفسير القرآن العظيم،ج3،ص210
[12].مزمور37پندهاي 29،27،18،17،12،11،9
[13] .مزمور72،پندهاي،8،7،4،2
[14]. طبري ،ابن جرير،جامع البيان،ج17،ص136
[15] .همان
[16] .سفر پيدايش،باب12،فراز7
[17] .همان ،باب 17فراز 20 وباب18 فراز 18
[18] .همان ،باب13 فراز 15 وباب 15 فراز 5 تا 8
[19] .مكارم شيرازي،ناصر،تفسير نمونه ،ج13،ص517
[20] .ابن سليمان ،مقاتل ،تفسير مقاتل ابن سليمان ،ج3،ص141
[21] . زمر74
[22] . طبري،ابن جرير،جامع البيان،ج17،ص136
[23] . مكارم شيرازي،ناصر،الامثل في تفسير كتاب الله المنزل،ج10،ص255
[24] .نور 55
[25] .زمر 74
[26] .مؤمنون 11
[27] .طباطبايي،سيد محمد حسين،ترجمه تفسير الميزان،ج14،ص 466
[28] .رازي ، فخرالين،التفسيرالكبير،ج20،ص23
[29] .بيضاوي ،عبدالله بن عمر،التفسير البيضاوي،ج4،ص111
[30] .اعراف 136
[31] .طبري ،محمد بن جرير،جامع البيان،ج17،ص136
[32] .الحويزي ،عبد علي،نور الثقلين،ج3 ،ص464
[33] .فيض كاشاني ،ملا محسن ،الاصفي،ج2،ص793
[34] .طريحي ،فخرالدين،تفسير غريب القرآن ،ص149
[35] . مكارم شيرازي،ناصر،الامثل في تفسير كتاب الله المنزل،ج10 ،ص258

نگارنده: محمد رحماني