logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
مشاهده و ملاك و معيار شناخت مدعي راستين از دروغين (1)


   از اين ميان يك سري افراد سود جو ، از اين رويكرد جامعه سوء استفاده كرده و با ادعاي ملاقات حضرت 4اقدام به اخاذي يا باز كردن دكان عرفان ، كرده اند و همچنين اين وضعيت باعث شده است تا ادعاي هاي فراوان از عده زيادي صورت پذيرد و با اعتقادهاي پاك و معصومانه مردم بازي هاي فراواني شده است .

 

    از اين رو لازم دانسته شد تحقيقي در زمينه ملاكات و معيارهائي كه بتوان با آن دروغگو را از غير آن تشخيص داد، صورت گيرد تا ان شاء الله با گستردگي اين گونه تحقيقات جلوي خيلي از اين انحرافات گرفته شود يا حد اقل با آگاهي بخشيدن به عموم از به دام افتادن خيلي از آنان در دام هاي شيطاني جلو گيري شود .

 

    در اين مقاله سعي شده است ، تا با نگاهي دوباره به روايات و كلمات بزرگاني كه در اين عرصه قلم زده اند به دنبال ملاكات و معيارهايي بگرديم كه در شناخت مدعي راستين از دروغين ما را كمك كند و در صدد پاسخ گوئي به اين سوال باشيم كه « چه ملاكاتي براي شناخت مدعي دروغين از راستين وجود دارد؟ »  اميد است كه بتوانيم با اين كار خدمتي به محضر آن وجود بي بديل و يگانه عصر داشته باشيم و تحت الطاف حضرتش قرار بگيريم .

 

    در مورد پيشينه اين بحث مناسب است گفته شود : كار مستقلي در اين زمينه ديده نشده است ، آنچه هست مطالب پراكنده در لابلاي كتب بزرگان و اهل فن است .

 

 

 

  مفهوم شناسي

 

     قبل از ورود به بحث ، مناسب است ابتدا به معنا شناسي چند كلمه به طور مختصر پرداخته شود.   

 

  1 . مشاهده

 

    مشاهده ( از شهد ) مصدر باب مفاعله شاهد يشاهد است كه معناي مشاركت در آن اشراب شده است كه طبق آن ، دو طرف در اين امر مشتركند .

 

   مشاهده : به معني ديدن همراه با حضور است .

 

   راغب اصفهاني در مفردات  اين گونه مي نويسد : « الشهود و الشهاده : الحضور مع المشاهده اما بالبصر او بالبصيره لكن الشهود ، بالحضور المجرد  اولي و الشهاده مع المشاهده اولي و يقال للمحضر مشهد . »[1]

 

  ( شهود و شهادت : حضور با ديدن است يا با ديدگان يا با شناخت ، لكن شهود به حضور تنها سزاوارتر است و شهادت با ديدن مناسب تر . . . )   

 

   و در لسان العرب اين گونه آورده است « و المُشاهَدَةُ: المعاينة » [2] ( مشاهده يعني ديدن دو طرفه )

 

    اما اين كه آيا در مشاهده شناخت هست يا خير ؟ بعضي معتقد هستند كه ديدن همراه با شناخت را مشاهده مي گويند و بر نظر خود كلام راغب در مفردات را استشهاد مي آورند[3] در حالي كه آنچه راغب بر آن تكيه مي كند ديدن با حضور است حال اين ديدن يا با حواس ظاهري فقط است يا با شناختن آنگاه كه مي نويسد « الحضور مع المشاهده اما بالبصر او بالبصيره » آنچه در لسان العرب آمده نيز دليل بر اين مدعاست زيرا در آن مشاهده را به معاينه ( ديدن دو طرفه ) معنا كرده حال اين ديدن ممكن است با شناخت باشد و يا بدون شناخت .

 

 

 

  1. ملاك و معيار

 

     ملاك  ( به كسر ميم و فتح لام ) آن چيزي است كه تكيه و قوام شئ بر آن چيز  باشد همچنان كه در مورد قلب مي گويند « القلب ملاك الجسد »                                    

 

    در مجمع البحرين اين گونه آمده :

 

   «  و ملاك الأمر: ما يتقوم به و يعتمد عليه منه. و لهذا يقال القلب ملاك الجسد. و أهل اللغة يكسرون الميم و يفتحونها. و في الحديث بكسر الميم. »

 

    ( و ملاك الامر : آن چيزي است قوام شئ به آن است و برآن اعتماد ( تكيه ) مي شود . و به خاطر اين است كه گفته مي شود فلب ملاك جسد است و . . . )[4]

 

    لسان العرب ملاك را اين گونه معرفي مي كند :

 

   « و مِلاكُ الأَمر و مَلاكُه: قِوامُه الذي يُمْلَكُ به و صَلاحُه. و في التهذيب: و مِلاكُ الأَمر الذي يُعْتَمَدُ عليه، و مَلاكُ الأَمر و مِلاكُه ما يقوم به. و في الحديث : مِلاكُ الدين الورع‏ . الملاك، بالكسر و الفتح: قِوامُ الشي‏ء و نِظامُه و ما يُعْتَمَد عليه فيه »

 

   ( و ملاك امر : آنچه قيام و صلاح شئ به آن است . و در تهذيب آمده : و ملاك امر آن چيزي است كه بر آن تكيه شده است و ملاك امر آن چيزي است كه قيام شئ بدان است . و در حديث آمده : ملاك دين ورع است . ملاك به فتح و به كسر : قوام و نظام شئ شئ است و آن چيزي است كه شئ بر آن تكيه مي كند )[5]

 

   خليل هم در العين هم قريب به آن دو مي نويسد :

 

   و ملاك الأمر: ما يعتمد عليه. و القلب ملاك الجسد[6]

 

         معيار ( به كسر ميم ) به معناي آن چيزي است كه با آن پيمانه ها مي سنجند .

 

      خليل بن احمد در العين مي نويسد :

 

      و العيار: ما عايرت به المكاييل. و العيار صحيح وافر تام. عايرته. أي: سويته عليه فهو المعيار و العيار.[7]

 

       ( عيار آن چيزي است كه با آن پيمانه ها را مي سنجند  . . . )

 

      با اين توضيح ما در اين تحقيق به دنبال آن چيزي هستيم كه جزء اركان شناخت و يا راهي براي اندازه گيري و سنجش ادعا از حيث صحت و دروغ ،  بتواند  باشد .

 

 

 

     امكان رويت

 

     از آنجا كه بحث از ملاكات صحت يا دروغ بودن ادعاي مشاهده مبتني بر امكان رويت و مشاهده حضرت 4در دوران غيبت است لذا مناسب است ابتداء بحثي مختصر در رابطه با اين موضوع داشته باشيم .

 

    در رابطه با اين مسئله دو نظريه وجود دارد

 

     بعضي بر اين باورند كه در اين دوران امكان رويت آن وجود مقدس ممكن نيست و مهم ترين دليل آنان بر اين نظريه توقيع شريفي است كه در آخرين روزهاي عمر علي بن محمد سمري ، چهارمين و آخرين نائب خاص حضرت 4وارد شده است كه امام زمان 4    فرمودند :

 

« سَيَأْتِي مِنْ شِيعَتِي مَنْ يَدَّعِي الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيَانِيِّ وَ الصَّيْحَةِ فَهُوَ كَذَّابٌ مُفْتَرٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ » [8]

 

 

 

( وبزودي ازشيعيان من مي آيند كساني كه ادعاي مشاهده مرا دارند ، بدان هر كسي قبل از خروج سفياني و قبل از صيحه  آسماني ادعاي مشاهده بكند او دروغگوي افتراء زننده است ... )

 

بعضي هم دليل ديگري اقامه نموده و مي گويند :

 

    « روايات بسياري از ائمه (ع) وارد شده كه بر اثر طولاني شدن غيبت امام عصر 4، گروهي از مردم منكر وجود مبارك حضرت مي شوند و از عقيده خود باز مي گردند . اين دسته از روايات ، چنان فراوان است كه مي توان گفت ، به حد تواتر رسيده و اينها خود دليلي است بر عدم عدم امكان ارتباط در عصر غيبت ؛ زيرا اگر چنين ارتباطي ممكن بود ، معني نداشت كه مردم در اين آزمايش نا موفق باشند و ايمان و اعتقاد خويش را از دست بدهند ؛ زيرا با داستاني كه يكي از ديدار كنندگان مطرح مي كند ، پي به وجود حضرت مي برند و چه بسا گروهي با همين عقيده ، زندگاني كنند ، اما وقتي كه خود موفق به ديدار نشوند ، ايمان قلبي خويش را از دست بدهند . اساساُ فلسفه انتظار در اين نكته نهفته است كه افراد با عدم مشاهده حضرت ، ايمان به پيروزي و موفقيت حق دارند .» [9]

 

   در ادامه به دو حديث از كمال الدين شيخ صدوق ره تمسك كرده :

 

  1.                   حدثنا محمد بن أحمد الشيباني رضي الله عنه قال : حدثنا محمد بن جعفر الكوفي قال : حدثنا سهل بن زياد الادمي قال : حدثنا عبد العظيم بن عبد الله الحسني رضي الله عنه ، عن محمد بن علي بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن علي بن أبي - طالب عليهم السلام ، عن أبيه ، عن آبائه ، عن أمير المؤمنين علهيم السلام قال : للقائم منا غيبة أمدها طويل كأني بالشيعة يجولون جولان النعم في غيبته ، يطلبون المرعى فلا يجدونه ، ألا فمن ثبت منهم على دينه ولم يقس قلبه لطول أمد غيبة إمامه فهو معي في درجتي يوم القيامة ثم قال عليه السلام : إن القائم منا إذا قام لم يكن لاحد في عنقه بيعة فلذلك تخفى ولادته و يغيب شخصه

 

« امير المومنين ( عليه السلام ) فرمود : براي قائم از ما غيبتي طولاني است  انگار مي بينم شيعه را كه در غيبتش مثل چهار پايان در تكاپو و جولان ، بدنبال چراگاه هستند ولي آن را نمي يابند ، بدانيد هركس از شيعيان بر دين خود ثابت قدم  باقي بماند و بخاطر طولاني شدن غيبت قلبش قاسي و سخت نگردد ، روز قيامت با من و در درجه من خواهد بود. سپس فرمودند : همانا قائم ما زماني كه قيام بكند براي احدي ، بر گردن او بيعتي نيست پس بدين خاطر است كه ولادتش مخفيانه بوده و شخص ايشان از نظر ها پنهان هستند . »[10]

 

 

 

  1.                   حدثنا أحمد بن زياد بن جعفر الهمداني رضي الله عنه قال : حدثنا علي ابن إبراهيم بن هاشم ، عن أبيه ، عن علي بن معبد ، عن الحسين بن خالد ، عن علي بن - موسى الرضا ، عن أبيه موسى بن جعفر ، عن أبيه جعفر بن محمد ، عن أبيه محمد بن علي ، عن أبيه علي بن الحسين ، عن أبيه الحسين بن علي ، عن أبيه أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليهم السلام : إنه قال : التاسع من ولدك يا حسين هو القائم بالحق ، المظهر للدين ، والباسط للعدل ، قال الحسين : فقلت له : يا أمير المؤمنين وإن ذلك لكائن ؟ فقال عليه السلام : إي و الذي بعث محمدا صلى الله عليه وآله بالنبوة واصطفاه على جميع البرية ولكن بعد غيبة وحيرة فلا يثبت فيها على دينه إلا المخلصون المباشرون لروح اليقين ، الذين أخذ الله عزوجل ميثاقهم بولايتنا وكتب في قلوبهم الايمان وأيدهم بروح منه

 

« امير المومنين ( عليه السلام ) ـ خطاب به امام حسين ( عليه السلام ) ـ فرمودند : اي حسين نهمين از فرزندان تو قائم بالحق است . امام حسين ( عليه السلام ) فرمود : يا امير المومنين آيا آنچه كه مي گوئي همان خواهد شد ؟ حضرت فرمودند : بله قسم به آن كسي كه محمد ( صلي الله عليه و آله ) را به نبوت مبعوث كرد و او را بر جميع بندگانش برگزيد ، لكن ـ اين قيام ـ بعد از غيبت و سرگرداني ـ مردم ـ خواهد بود ـ‌ طوري كه ـ بر دين خود ثابت قدم نخواهند ماند مگر مخلصاني كه روح اليقين را درك كرده باشند ، آن كساني كه خداوند ( عز وجل ) ـ از آنان ـ بر ولايت ما ميثاق و عهد گرفته و در قلوب آنان ايمان را جاي داده و خود آنان را تأئيد كرده است . »[11]

 

     در پاسخ به اينان بايست گفت :

 

     اولاً : نسبت به توقيع شريف اين نكته لازم است دانسته شود ،  حتي كساني كه قائل به عدم امكان مشاهده هستند در نهايت قبول دارند ،  ممكن است كسي آن حضرت را ببيند ولي براي اثبات چنين ادعائي ،  بايد دليل يقين آوري ارائه شود . آن جا كه مي گويد :

 

     « برابر آنچه ذكر شد ، مشاهده حضرت در غيبت كبري ، ممكن نيست مگر اين كه دليل معتبري ، اين ادله را مفيد و جواز آن را ثابت كند . »[12]

 

    ثانياً : بعضي از علماء همچون علامه مجلسي (ره) مراد از ادعاي مشاهده ، را آني مي دانند كه با ادعاي نيابت خاصه از جانب حضرت ، همراه باشد .[13] با اين تفسير ادعائي كه با ادعاي نيابت خاصه از طرف حضرت ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) همراه نباشد مشمول توقيع شريف نمي گردد و تمام آنچه از حكايات از كتب علماء نقل شده عاري از اين گونه ادعاها است يا رفع مشكلي چه علمي چه مالي در ان است ، يا شفاي بيماري و يا هدايت راهي براي گمگشته .   

 

   ثالثاً : اين همه ملاقات هاي نقل شده ، كه بعضي در مورد آن ها ادعاي تواتر و عدم تواطئ بر كذب كرده اند[14] ، را نمي توان ناديده انگاشت بخصوص كه هم نقل كننده بعضي از اين ملاقات ها ( مثل علامه مجلسي ره و محدث شيخ عباس قمي ره )   وهم شخص ملاقات كننده (مثل علامه حلي و مقدس اردبيلي و سيد بحر العلوم و ...   رحمهم الله )  از اجلاء بزرگان و علماء دين مي باشند . و چه خوش گفت آن كه  اين گونه قلم زده است :

 

   « چگونه ممكن است به افرادي همچون علامه حلي و سيد بحر العلوم و مقدس اردبيلي و علي بن مهزيار اهوازي و سائر اولياي خدا ، نسبت دروغ داد و گفت اينان در ادعاي ملاقاتشان قصد فريب مردم و يا رسيدن به جاه و مال دنيا را داشته و براي نيل به هواهاي نفساني و خود را در بين عوام محبوب جلوه دادن در بين مردم چنين ادعايي را كرده اند در حالي كه بسياري از اين بزرگان در حيات خود به طور عموم به مردم نگفته اند و برخي خواص هم كه به اين مطلب پي مي بردند و از آنها در خواست شرح ملاقات مي كردند ، پس از اخذ ميثاق و عهد و پيمان كه تا زنده بودن آنان براي كسي بازگو نكنند ، براي آنان اعتراف مي كردند و گرنه براي عامه مردم تا حد امكان نمي گفتند و اغلب پس از درگذشت آنان مساله فاش مي شد. »[15]

 

   رابعاً : آن چه از بين كلمات بزرگان نزديك به عصر غيبت بدست مي آيد اين است كه امكان رويت آن حضرت وجود دارد و ما نمي توانيم به طور قطع ادعا بكنيم كه در اين دوران كسي نمي تواند خدمت ايشان برسد .

 

    سيد مرتضي ره در جواب از سوال علت استتار و غائب ماندن حضرت مهدي4 از اولياي خود اين گونه پاسخ مي دهد :

 

   « والذي يجب أن يجاب به عن هذا السؤال - الذي قدمنا ذكره في علة الاستتار من أوليائه أن نقول أولا [ لا ] قاطعين على أنه لا يظهر لجميع أوليائه ، فإن هذا مغيب عنا ، ولا يعرف كل واحد منا إلا حال نفسه دون حال غيره »

 

     ( آنچه واجب است در جواب ازاين سوالي كه قبلاً ذكر كرديم ـ علت مخفي بودن حضرت براي اوليائش ـ داده شود اين است كه بگوئيم : اولا ما قطع نداريم كه آن حضرت براي تمام اوليائش ظاهر نشوند ، اين مسئله بر ما پوشيده است ، و هر كدام از ما بر حال خود آگاهي داريم نه نسبت به حال ديگران )[16]

 

     سيد مرتضي ره در رسائل شريف مرتضي :

 

   « نحن نجوز ان يصل اليه كثير من اوليائه و القائلين بامامته فينتفعون به »

 

   (  ما تجويز مي كنيم اين كه بسياري از اولياء و قائلين به امامت حضرت خدمت ايشان برسند و از ايشان نفع ببرند )[17]

 

   شيخ طوسي ره هم در جواب سوال علت عدم ظهور حضرت 4براي اوليائش همچون سيد مرتضي ره  پاسخ مي دهد :

 

    « والذي ينبغي أن يجاب عن السؤال الذي ذكرناه عن المخالف أن نقول : إنا أولا لا نقطع على استتاره عن جميع أوليائه ، بل يجوز ( أن يظهر ) لاكثرهم ولا يعلم كل إنسان إلا حال نفسه ، فإن كان ظاهرا له فعلته مزاحة ، وإن لم يكن ظاهرا له علم أنه إنما لم يظهر له لامر يرجع إليه وإن لم يعلمه مفصلا لتقصير من جهته ، وإلا لم يحسن تكليفه»[18]

 

   آنچه از عبارت سيد در رسائل شريف و از  جواب شيخ طوسي ره در الغيبه بدست مي آيد اين است كه حضرت ممكن است براي خيلي از اولياء خود ظاهر شود  آنجا كه مي فرمايند : « نحن نجوز ان يصل اليه كثير من اوليائه و القائلين بامامته فينتفعون به » يا  «بل يجوز ( أن يظهر ) لاكثرهم» و اين با عدم امكان رويت خيلي در تنافي است .

 

  شيخ طوسي ره در تلخيص الشافي: ، اصل تجويز را كافي مي داند براي رد استدلال خصم

 

  « انا لا نقطع علي انه مستتر عن جميع اولياءه و التجويز في هذا الباب كاف . »

 

   ( همانا ما قطع نداريم كه حضت از جميع اوليائش مخفي و مستتر باشند  و تجويز در اين باب كافي است )[19]

 

   ديگران و يا خود اين بزرگان در كتاب هاي ديگر اين مسئله را مطرح كرده اند و شبيه به همين عبارات آوردند[20] كه به همين اندازه بسنده مي كنيم .

 

   البته بعضي از عبارت سيد و شيخ كه فرموده بودند « كسي نمي داند مگر حال خود را  » استفاده عدم جواز اظهار  براي ديگران را كردند ، دليل خود را اين طور بيان مي دارد :

 

    « زيرا توقيع ، مدعي مشاهده را « كذاب مفتر » معرفي كرده و اگر افرادي حضرت را نبينند ، بايد علت آن را در خود ، بجويند و موانع ظهور وجود شريف حضرت را براي خويش برطرف سازند . »[21]

 

   كسي را شايد اين اشكال به ذهن برسد اين بزرگواران كه مسئله امكان ارتباط با حضرت 4 مطرح كرده اند  آن را به صورت قطع و يقين عنوان نكرده اند بلكه بر سبيل احتمال بيان فرموده اند  و با احتمال نمي توان امكان را اثبات كرد .

 

   در جواب از اشكال همان عبارت شيخ طوسي ره را مطرح مي كنيم كه « و التجويز في هذا الباب كاف.»

 

همين قدر كه اصل ارتباط جائز شد امكان ارتباط تصحيح مي شود ، آنچه نياز به يقين دارد ابطال اصل عدم امكان ارتباط است ، نه امكان آن .

 

  خامساً : بعضي براي امكان رويت اين گونه پاسخ داده اند :

 

   « [ تشرف به لقاي امام زمان 4در عصر غيبت كبري ممكن است ] زيرا مقتضي موجود و مانع در اين زمينه مفقود است : الف) اما وجود مقتضي رويت اين است كه در عصر غيبت كبري مصلحت بر آن است كه هر آن چند مدتي حضرت خودش را به  برخي از مردم و بزرگاني كه سخنشان مورد قبول است ، نشان دهد تا مردم به وجود او اطمينان پيدا كرده و طولاني شدن غيبت ، سبب انكار وجود حضرت نگردد ، زيرا تنها دليل و برهان – خصوصا براي عوام مردم – موجب اطمينان و يقين به وجود امام زمان 4نيست و لذا بزرگان دستور مي دهند كه قصۀ تشرف هاي بزرگان به خدمت امام زمان 4را براي مردم بازگو كنيد كه اين به نوبه خود مردم را دلگرم كرده و به آن ها روحيه و اميد مي دهد ، و بر اعتقادشان نسبت به وجود حضرت مي افزايد ، زيرا قوي ترين دليل بر امكان شئ وقوع آن است . »[22]

 

 حال كه بناء بر امكان رويت و مشاهده قرار داده شد، ذكر اين نكته ضروري است كه اين دليل بر امكان ارتباط براي همه نيست بدين معناكه هر كسي در هر زماني بتواند خدمت حضرت برسد ، در اين صورت فرقي بين عصر غيبت و عصر ظهور نخواهد بود ، و فائده اي بر غيبت مترتب نخواهد بود .        (ادامه مطلب در شماره بعد مي آيد.)

 

منابع :

  قرآن كريم

1 . مجلسي ، محمد باقر ، بحار الانوار ، ج 52 ،  بيروت ، موسسه الوفاء ، 1403 ه ق .

2 . صدوق ، محمد بن علي بن بابويه ، كمال الدين و تمام النعمه ، تحقيق علي اكبر غفاري ، قم ، موسسه نشراسلامي تابع جامعه مدرسين قم ، 1405 ق .

3 . طوسي ، محمد بن الحسن ، الغيبه ، تحقيق عباد الله طهراني و شيخ احمد ناصح ، چاپ اول ، قم ، موسسه معارف اسلامي ، 1411 ق .

4 . سيد شريف مرتضي ، ابو القاسم علي بن الحسين الموسوي ، تحقيق سيد محمد علي حكيم ، چاپ اول ، قم ، موسسه آل البيت لاحياء التراث ، 1416 ق .

5 . طريحي ، فخر الدين ، مجمع البحرين ، تحقيق سيد احمد حسيني ، چاپ سوم ، تهران ، كتاب فروشي مرتضوي ، 1416 ق .

  1. ابن منظور ، محمد بن مكرم ،  لسان العرب ، چاپ سوم ، بيروت ، دار صادر ، 1414 ق.
  2. فراهيدي ، خليل بن احمد ، كتاب العين ، چاپ دوم ، قم ، منشورات الهجره ، 1410 ق.

8 . راغب اصفهاني ، حسين بن محمد ، المفردات في غريب القرآن ، تحقيق صفوان عدنان داودي ، چاپ اول ، بيروت ، دار العلم الدار الشاميه ، 1412 ق .

  1. قمي ، شيخ عباس ، منتهي الآمال ، ج2 ، چاپ اول ، قم ، نشر جمال ، 1382 ش .

10 . رضواني ، علي اصغر ، موعود شناسي و پاسخ به شبهات ، چاپ اول ، قم ، انتشارات مقدس جمكران ، 1384 ش .

11 . طاهري ، حبيب الله ، سيماي آفتاب ، چاپ پنجم ، قم ،  انتشارات زائر ( آستانه مقدسه ) ، 1387 ش .

12 . نقوي ، سيد حسين ، حضرت مهدي از ظهور تا پيروزي ، چاپ اول ، قم ،‌كتابسراي اصفياء ( نور الأصفياء ) ، 1381 ش .

13 . جمعي از نويسندگان مجله حوزه ، چشم براه مهدي 4، چاپ سوم ، قم ، موسسه بوستان كتاب  قم ( انتشارات دفتر تبليغات اسلامي ) ، 1382 ش .

14 . معاونت جامعه و نظام ( مديريت سياسي ) جامعه مدرسين حوزه علميه قم ، قبيله حيله ، ويژه ماه مبارك رمضان ، 1429 ق .

 

 

 

 

[1] . مفردات راغب . ص : 465

[2] . لسان العرب .  ج 3 . ص : 239

[3] . چشم براه مهدي 4ص : 43 و 44

[4] . مجمع البحرين . ج 5 . ص : 294

[5] . لسان العرب . ج 10 . ص : 494

[6]. العين . ج5 . ص: 380

[7]. العين . ج2 . ص: 239

[8] . بحار الانوار . ج52 . ص: 151

[9] . چشم براه مهدي ، ص: 69 و 70

[10] . كمال الدين و تمام النعمه ص: 303

[11] . همان. ص: 304

[12] . چشم براه مهدي ص: 72

[13] . بحار الانوار . ج52 . ص: 151  « ...  لعله محمول على من يدعي المشاهدة مع النيابة وإيصال الاخبار من جانبه عليه السلام إلى الشيعة ، على مثال السفراء لئلا ينافي الاخبار التي مضت وستأتي فيمن رآه عليه السلام والله يعلم »

[14] . سيماي آفتاب ، ص  180 و 181

[15] . همان .

[16] . المقنع في الغيبه ص : 65

[17]. چشم براه مهدي ، ص 74 [ نقل از رسائل شريف مرتضي ص 2 297 ]

[18] .  الغيبه ص : 99

[19]. چشم براه مهدي ، ص 77   [ نقل از تلخيص الشافي شيخ طوسي ج 1 ص 32 ]

[20] . سيد مرتضي در الشافي في الامامة  « ... لسنا نقطع علي ان الامام لا يظهر لبعض أوليائه و شيعته بل يجوز ذلك و يجوز أيضاّ ان لا يكون ظاهراّ لاحد منهم و ليس يعرف كل واحد منّا الا حال نفسه فاما حال غيره فغير معلوم له و لأجل تجويزنا أن لا يظهر لبعضهم أو لجميعهم ما ذكرنا العلة المانعة من الظهور . » [نقل از چشم براه مهدي . ص: 75 ]

   كراجكي در كنز الفوائد مي نويسد : « و لسنا مع ذلك نقطع علي ان الامام (ع) لا يعرفه أحد و لا يصل إليه بل قد يجوز أن يجتمع به طائفة من أوليائه تستر إجتماعها به و تخفيه.» [ كنز الفوائد 2 418 ] ( نقل از چشم براه مهدي ، ص 75 )

[21]. چشم براه مهدي ، ص 78

[22] . موعود شناسي و پاسخ به شبهات  ص 449