logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
ادلة فلسفي و عقلي بر طول عمر امام زمان(عج)

 

مقدمه:

شك و ترديدي نيست كه تمامي هويت آدمي به اعتقادات اوست و نشانة وجودي يك انسان را معتقدات او تعيين مي‌كند و اصلاً وجه تمايز آدمي با ديگر مخلوقات رب العالمين به همين است و آدمي چون از مبدأ توحيد و فطرت و وحي سرچشمه گرفته است لذا بايد معتقدات خويش را بر همان مبنا قرار بدهد و هرچه آدمي در تطبيق اعتقادات خويش بر اساس آن مبادي و مباني كوشاتر و محكم‌تر باشد به يقين در هويت بخشي به اعتقادات خويش نيز موفق‌تر جلوه خواهد كرد و هرچه آدمي از آن مبادي و مباني دورتر باشد به يقين در اعتقادات نيز سطحي‌تر و ضعيف‌تر خواهد  

شك و ترديدي نيست كه فطرت و وحي روي ديگر عقل هستند. يعني هيچگاه عقل سليم در برابر فطرت پاك قرار نخواهند گرفت و هيچ گاه هر دوي اين در برابر وحي الهي نخواهند بود. تمامي معارفي كه از اين 3 مبدأ سرچشمه بگيرند يقيناً از توحيد مبدأ و مبدأ توحيدي سرچشمه گرفته‌اند. و اين مطلب البته بديهي است و نياز به استدلال نمي‌طلبد هر چند در بدو نظر دور از ذهن جلوه بنمايد. 

شك و ترديدي نيست كه مهدويت و اعتقاد به منجي و اميد و آرزوي آن را در پهناي دل داشتن يك امر فطري است و البته توضيح آن در جاي ديگر است. امروزه، اين اعتقاد چه در عالم تشيع و چه در عالم اسلام و البته در عالم يهوديت و مسيحيت و ايضاً در تمامي اديان و مذاهب و فرق از اين بالاتر در تمامي تك تك نهاد آدمي بعينه ملموس است. هر كسي به طريقي سر بر ديوار دوست مي‌نهد و البته اين اعتقاد نه به امروز و ديروز است بلكه در فطرت آدمي است و با مدد عقل و وحي نيز قابل تأييد است 

نكته اي كه به عنوان ماية افتراق مطرح است آن است كه پيروان مذهب اهل بيت كه «شيعه» نام دارند قائل بر آن هستند كه اين موعود بشري و مهدي آخرالزمان عجل الله تعالي فرجه الشريف تولد يافته است و اكنون بيش از 1100 سال از آن مي‌گذرد (و البته اين اعتقاد شيعه آن انتظار فطري را دلرباتر مي‌كند و شب انتظار را آمدني تر) شيعه معتقد است كه زمين و زمان خالي از حجت نمي‌تواند باشد و حجت يازدهم كه در سال 260 ه ق به شهادت رسيد 5 سال قبل از آن يعني در سال 255 ه ق نيمه شعبان آن سال زمين و زمان شاهد تولد حجت دوزادهمي بودند كه همان موعود الام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف منتظر است. 

   نكته اي كه اين مقاله در پي اثبات آن است اين است كه بر اساس اعتقادات شيعه، مهدي موعود (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بيش از 1100 سال پيش تولد يافته و اكنون زنده است و البته در پردة غيبت است و جهان هستي انتظار ظهورش را مي‌كشد و اين كه يك انساني بيش از 1000 سال از عمر او بگذرد و در حالي كه نوع بشر از چنين عمري برخوردار نيستند چطور قابل توجيه است؟ 

   حقانيت و عظمت يك مذهب در آن است كه شبهات و اشكالات را چگونه پاسخ مي‌گويد. هرچه پاسخ ما متين‌تر و مبتني بر عقل و براهين فلسفي باشد به يقين حقانيت آن مدعا براحتي قابل رؤيت است. خصوصاً در دنياي پيشرفتة امروزي كه هر سخني را سعي مي‌كنند مطابقت با براهين عقلي و فلسفي بدهند اين مطلب اهميت بيشتري مي‌يابد 

   البته اين نكته را متذكر بشويم كه اثبات طول عمر از راه علوم تجربي و زيست شناسي و شناخت فيزيولوژي بدني نيز قابل بحث است كه البته دانشمندان زيادي مقالات و كتب گوناگوني در اين باب قلم زده‌اند و مسئله از لحاظ علم تجربي اثبات شده است و از نظر عقلي در آيات و روايات نيز بر اين مطلب مهم تأييد نهاده‌اند و البته در طول تاريخ در اين باره تحقيق‌ها و تأليف‌ها صورت گرفته است و از نظر عملي و وقوعي نيز چه در تورات و انجيل و چه در قرآن كريم و چه در كتب تاريخي و چه در روايات موارد عديده اي از انسان‌ها و موجودات ديگر را به مصداق معرفي كرده‌اند كه داراي عمر طولاني و خارق العاده بوده‌اند و البته بعضي از دوستان متكفل تحقيق در اين 3 منظر شده‌اند (منظر علم تجربي، منظر نقلي، منظر عملي و وقوعي) لذا اين مقاله در پي اثبات طول عمر از منظر عقلي و فلسفي است و نگارنده معتقد است كه سه منظر فوق الذكر متفرّع بر اين منظر چهارم است يعني طول عمر از منظر عقلي و فلسفي. تا مطلب از حيث عقلي و فلسفي امكان نداشته باشد يقيناً در 3 منظر ديگر امكان بر آن نيست. 

   عالمان و دانشمندان شيعه آثار و تأليفات فراواني را در طول تاريخ، خصوصاً بعد از غيبت كبري در مورد طول عمر نگاشته‌اند و البته بيشتر دانشمندان و عالمان چون مسئله طول عمر را از لحاظ عقلي و فلسفي دچار اشكال ندانسته‌اند لذا به سراغ مناظر ديگر آن رفته‌اند چون منظر نقلي و بحث روايات در طول عمر يا منظر عملي و وقوعي آن. مثلاً از اولين كتبي كه در شيعه در اين مورد مطالب ارزشمندي دارد مي‌شود به كتب «بصائر الدرجات، نوشته محمد بن حسن صفار قمي (متوفي 290 ق) يا كافي، اثر كليني رازي (وفات 329 ق) و يا كتاب الغيبه، از محمد بن ابراهيم نعماني، و يا كتاب كمال الدين، و تمام النعمه، اثر شيخ صدوق (وفات 381 ق) و يا كتاب الغيبه شيخ طوسي (متوفي460 ق) در ابتداي غيبت اشاره كرد تا به علماي بزرگوار ديگر كه صاحب تأليفات گوناگوني در اين زمينه هستند. و البته در اين نيم قرن اخير مباحث در طول عمر از نظر علم تجربي و فيزيولوژيكي نيز بيشتر مورد دقت قرار گرفته است. نكته اي را كه بايد در اينجا متذكر بشويم آن است كه بيشتر عالمان و محققان گرانقدر شيعه مباحث در طول عمر را از منظر نقلي (آيات و روايت) و يا عملي و وقوعي مطرح كرده‌اند و در اين ساليان اخير به منظر علوم تجربي نيز پرداخته اند، و كمتر مبحث طول عمر را از ديدگاه عقلي و فلسفي مد نظر قرار داده‌اند. گويا امكان آن را از حيث براهين عقلي و فلسفي مسلم گرفته‌اند. لذا به طور خلاصه و گذرا و در چند جمله برهان عقلي و فلسفي را در امكان طول عمر مطرح كرده‌اند و رد شده‌اند لذا ديده نشده است كه مستقلاً آن را مورد بحث و مداقه قرار داده باشند و زواياي آن را تحليل كرده باشند. 

   نكتة ديگر آن است كه بسياري از اين مباحث امكان طول عمر از حيث روايات و آيات و از حيث عملي و وقوعي، مورد قبول اهل سنت نيز هست. 

   و اين مطلب را نيز متعرض مي‌شويم كه براي بررسي امكان طول عمر از حيث عقلي و فلسفي به بيش از 25 كتاب مراجعه شده و جمع بندي تمامي آن اقوال در قالب تقريرات به صورت خلاصه مطرح مي‌شود تا در فرصتي فراختر و با حوصله اي بيشتر به آن به صورت تفصيلي پرداخته شود. در پايان مقاله نيز نام اين منابع فهرست مي‌شود.

(و همچنين اگر استاد محترم جناب آقاي يوسفيان «زيد عزه» صلاح ببينند، مي‌شود تقريرات فلسفي و عقلي بحث را تا 14 تقرير به تصوير كشيد. البته فرصت بيشتر و وقت بازتري مي‌طلبد. (دو كلمه در اين كليد واژه بايد مورد توجه قرارگيرد. يكي بحث «امكان» است بايد معلوم شود كه مراد از امكان در اينجا چه امكاني است. كلمة دوم «برهان» است وقتي كلمه برهان تعريف مي‌شود آن گاه برهان عقلي و فلسفي نيز قابل فهم است. 

   امكان: براي امكان چند تعريف شده است ولي قدر مشترك همة آنها اين است كه امكان نسبه الوجود والعدم الي ماهيه الشي سوايه.

يعني نسبت وجود و عدم چيزي مساوي باشد و البته شكي نيست اين تعريف امكان ذاتي است و امكان در مباحث گوناگوني مورد دقت قرار گرفته است هم در مباحث اصولي و هم در مباحث فقهي و هم فلسفي. لذا داراي اقسام گوناگوني است و ما چون در تبيين و تقرير بحث بدان نياز داريم به اقسام آن اشاره مي‌كنيم

   امكان ذاتي: همان تعريف قبلي است و آن اين كه در ماهيت چيزي نسبت وجود و عدم يكي باشد. اگر وجود اولويت داشته باشد به وجوب مي‌رسد و اگر عدم مطرح باشد مي‌شود ممتنع الوجود. و اين امكان در برابر امتناع ذاتي است. 

   امكان وقوعي: يعني چيزي كه از حيث ذات امكان دارد ولي شك در وقوع آن است اين امكان وقوعي در برابر امتناع وقوعي است.

   امكان احتمالي: «و هو عدم الجزم بامتناع الشي بمجرد سماعه» يعني تا چيزي را شنيدي در قالب امكان قرار بدهد و فوراً ردّش نكند و ممتنع نداند كه مرحوم ابن سينا در بعضي ازتعبيراتش به آن اشاره دارد.

 امكان تشريعي: اين امكان را بعضي از اصوليين و فلاسفه مثل مرحوم نائيني مطرح كردند كه اين امكان بر مي‌گردد به همان امكان وقوعي.[1]

   كلمة دوم «برهان» برهان نيز داراي تعريفات گوناگوني است ولي قدر مشترك اين تعاريف آن است كه برهان «قياس مولف من يقينيات ينتج يقيناً بالذات اضطراراً»[2] 

   كه اين تعريف بسيار مختصر و واضح مي‌باشد. برهان قياسي است كه برگرفته از مقدمات يقيني است كه نتيجة آن بالضروره معلوم مي‌شود. يعني برهان از چنان مقدمات يقيني برخوردار است كه ذاتاً آدمي به نتيجة آن مي‌رسد و نتيجة آن مقبول مي‌افتد. 

ب. نكات مورد توجه 

  1. نكته اول اين است كه در مقدار متوسط طول عمر آدمي اختلاف است. بعضي 70 سال گفته‌اند و بعضي بيشتر مطرح كرده‌اند تا حتي بعضي 100 سال نيز گفته‌اند و اجماعي در اينجا بين دانشمندان مطرح نيست. حتي بعضي از عالمان شيعه مثل شيخ صدوق كه كتاب كمال الدين و تمام النعمه را با ارزشمندي تمام آن را به نگارش درآوردند. در فصل جداگانه كه آن را تحت عنوان معمّرين مطرح كرده‌اند از سن 120 سال تا بيش از هزار سال را از منظر عملي و وقوعي و از نظر نقلي مطرح كرده‌اند. و چون بحث در اين مقاله از منظر عقلي است. لذا حد متوسط عمر آدمي چندان مورد توجه اين منظر نيست. 
  2. بعضي از علماي بزرگوار امكان طول عمر را امكان ذاتي گرفته‌اند و بعضي ديگر امكان وقوعي كه هردوي اين مطلب در فصل بعدي به آن توجه داده مي‌شود. 
  3. نكتة ديگر آن است كه فرقي بين برهان فلسفي و برهان عقلي نيست. هرچند بعضي از بزرگان برهان عقلي را بي حجاب دانسته اند و قائل شده‌اند برهان عقلي آن است كه براي هر عاقل منصف و آگاهي مقبول افتد و گفته‌اند برهان فلسفي در حجاب استدلالات فلسفي است ولي در اين مقاله فرقي بين برهان عقلي و برهان فلسفي نمي‌بيند و براهين فلسفي كه بر امكان طول عمر مطرح شده است را برگرفته و روي ديگر برهان عقلي مي‌داند لذا اين نكته اينجا مورد تذكر واقع شد تا بعداً دچار شبهه نشويم كه چرا برهان عقلي با برهان فلسفي متمايز نشده‌اند. 
  4. البته ممكن است بعضي از تقريرات و بيان‌هاي فلسفي و عقلي كه در فصل بعد به آن اشاره مي‌شود با هم تداخل داشته باشند يعني يك مطلب در دو بيان آمده باشد و لكن ما به خاطر آن كه بزرگان در بيان‌هاي مختلف آن را مطرح كرده‌اند در تقريرات متعدد مطرح كرده ايم تا هم آشنايي با بيان بزرگان شده باشد و هم قواعد و براهين ديگر مد نظر قرار گيرد. 

بيان‌ها و براهين فلسفي 

   عالمان و بزرگان گرانقدري كه در امكان طول عمر حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف مطالب ارزشمندي ارائه فرمودند ما آن مطالب را در تقريرات و بيان‌هاي متعدد مطرح مي‌كنيم 

تقرير اول 

   مرحوم شهيد صدر يكي از عالمان بزرگوار و محققي است كه در اين باب زحمت كشيده است و مطالب را از منظر امكان طول عمر مورد مداقه قرار داده است. 

   ايشان در كتاب «بحث حول المهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف» مي‌فرمايد: «امور در عالم بر 3 قسم است. يك سري امور طبيعي است كه اين امور طبيعي فراوان هستند و كل عالم را پر كرده‌اند و يك سري امور محال هستند و امتناع ذاتي دارند كه اين امور سلب وجود دارند. مثل وجود شريك الباري يا . . . ولي در اين عالم ما يك سري امور داريم كه فراطبيعي هستند و به تعبير ديگر خارق العاده هستند. و البته اين خارق العاده گاهي اوقات در قالب معجزه انجام مي‌گيرد مثل اينكه آتش بر ابراهيم(علیه السلام) سرد مي‌شود و امور خارق العاده در عالم فراوان است و البته بسيار از آنها نام معجزه به خود نگرفته است و امكان طول عمر حضرت مهدي(علیه السلام) از امور فراطبيعي است كه امكان آن را عقل و علم ثابت كرده است لذا چون دانش تجربي امروز اين مسئله را قبول دارد در پي آن است كه كشف كند راز طول عمر را و در پي آن كه بكوشد به دنبال اين كه چطور پيري را عقب بياندازد.   شهيد صدر مي‌فرمايد: « هرگاه پاسداري از حيات و زندگي يكي از حجت‌هاي الهي ضروري باشد. الطاف خداوند دخالت مي‌كند و براي نگهداري اش يكي از قوانين طبيعي را به حالت تعطيل درمي آورد.[3] 

تقرير دوم 

   تقرير دوم در بيان چند تن از عالمان و بزرگان شيعه آمده است، كه اين تقرير در بيان بزرگاني چون ملاصدراي شيرازي و نيز در بيان فخر رازي از عالمان اهل سنت نيز آمده است. 

   تقرير دوم به اين صورت است كه: مؤثر در وجود آدمي و تمامي مخلوقات واجب الوجود است. و واجب الوجود دائمي است و دوام دارد و اين تأثير واجب الوجود دائمي است تا وقتي كه خود مؤثر اراده كند. لذا هرگاه اراده رب العالمين دخالت كند وجودي دوامش بيشتر خواهد بود و يا كمتر و حتي مي‌شود دائمي هم باشد. پس امكان طول عمر آدمي به ارادة الهي بستگي دارد كه مؤثر وجود آدمي است و اين مطلب استبعادي ندارد كه كسي عمري داشته باشد بيشتر از ديگران.[4] 

تقرير سوم 

   تقرير سوم نيز در بيان بعضي از بزرگان معاصر آمده است. 

   استاد جوادي آملي و بعضي از بزرگان بياني ديگر دارند. انسان داراي جسم و نفس است و جسم آدمي در تدبير و سلطة نفس او هست. اگر نفس آدمي جسم او را تدبير كند و تسلط بر جسم او دارد. اگر شخص به حدي قوي باشد كه نه تنها تسلط كامل بر جسم داشته باشد بلكه حتي ولايت و تدبير امور و نفوس و اجسام ديگر را داشته باشد اين نفس نمي‌تواند در جسم خودش تدبير كند و با اذن الهي تا آنجا كه مي‌شود اين جسم را همراه خودش حركت بدهد و ببرد تا زمان طولاني‌تر ادامه و بقاء حيات خود را با آن هماهنگ كند.[5] 

تقرير چهارم 

   تقرير ديگري كه مطرح است، از بيان بعضي از بزرگان استفاده مي‌شود اين است كه باز از جملات مرحوم ملاصدرا نيز قابل استفاده است 

   اين است كه بقاء در وجود آدمي ذاتاً امكان دارد و عدم بقاء به جهت امر عارضي است عارضي هم ممكن العدم است. يعني اگر عارض نيايد اين آدمي عمرش دوام دارد. و به عبارت ساده‌تر اين كه قريب به اتفاق مرگ آدميان اخترامي است يعني به واسطة بليات و آفات و امراض است تا آدمي دچار اين بليات و آفات نگردد عمر آدمي به درازاست و چون وجود مبارك آن امام معصوم كه مصون به حفظ الهي و پرده نشين غيبت محفوظ از بليات و آفات است پس عمر آن حضرت به طولاني بودن استبعادي ندارد. و براي تبرك در بحث عبارت ملاصدرا نيز آورده مي‌شود:«فالنفس الانسانيه اذا اخرجت من القوه الي الفعل اما في السعاده العقليه الملكيه او في الشقاوه الشيطانيه او السبعيه او البهيميه إنتقلت عن هذه النشأه الي نشأه اخري بالطبع و اذا ارتحلت عن البدن عرض الموت و هذا هوالاجل الطبيعي المشار اليه في الكتاب الالهي (كل نفس ذائقه الموت) و هو غير الاجال الاختراميه التي تحصل بعروض الاسباب الاتفاقيه. »[6] 

تقرير پنجم 

   تقرير پنجم را از مرحوم شيخ مجتبي قزويني كه از صاحبنظران مكتب تفكيك بود مطرح مي‌كنيم. 

   ايشان مي‌فرمايد: «طبق قواعد فلسفي و حكمي و عقلي، هر طبيعتي كه قابل زياده و نقصان در عالم وجود باشد بايد فرد اكمل و همچنين فرد كامل آن طبيعت در خارج موجود گردد. زيرا هر طبيعتي طالب كمال نهايي خود است. و اين قاعده اي است كه بسياري از قواعد فلسفي روي آن بنا شده است كه از جمله آنها وجود فرد كامل در بين بشر به نام نبي يا حكيم با امام است. و مطابق اين قانون كه با برهان به اثبات رسيده قابليت زندگي و عمر بيشتر داراي مراتب متعددي در خارج است. لذا عمر هزار سال يا 2000 سال را نمي‌توان نهايت مرتبة زندگي به يقين مطرح كرد.[7] 

تقرير ششم 

   برخي از عالمان به نوعي از برهان اولويت استدلال كرده‌اند. اين بزرگان بعضاً از آيه 259 سوره بقره در جريان عزير(علیه السلام) كه خداوند مي‌فرمايد: «فانظر الي طعامك و شرابك لم يتسنّه و انظر الي حمارك و لنجعلك آيه للناس وانظر الي العظام كيف ننشزها ثم نكسوها لحماً . . . » حضرت عزير( به اراده و امر الهي 100 سال خواب رفت و 100 سال از خواب بيدار شد. ابتدا گمان كرد كه يك روز يا نصف روز خوابيده است لكن خداوند متعال به او فرمود: «100 سال در خواب بودي و نشانه ي آن اين است كه نگاه كن به چهارپايي كه همراه تو بود و به طعام و شرابت. طبق نص اين آية الهي طعام و شراب بعد از 100 سال باقي مانده بود (البته براي توضيح بيشتر بايد به كتب تفسيري مراجعه كرد كه در بيان مفسرين آمده است، طعام عزير عبارت بود از طين تازج يعني انجير و يا انگور و شراب عبارت بود از آب انگور يا شير) 

   به اين آيه استدلال كردند چطور مي‌شود طعام و شراب بعد از 100 سال باقي بمانند در حالي كه روح در آن نيست پس به يقين و با قياس اولويت، انسان كه داراي روح است عمر بيش از مدت طبيعي و عادي را مي‌تواند دارا باشد.[8] 

   البته آيت الله حسن زاده آملي نيز يك مثال جالبي در همين راستا مطرح مي‌كند و مي‌فرمايد: «وقتي مقبرة فرعون را شكافتند و خاك برداري كردند در آنجا دانه‌هاي گندم پيدا كردند و شك كردند كه آيا قدرت نمو در آن هست يا نه؟ وقتي آنها را كاشتند ديدند سبز شد و شكفت و بارور شد.[0] 

   پس يك انسان نيز مي‌تواند عمر فراطبيعي به خود بگيرد.

تقرير هفتم 

   بسياري از علماي بزرگوار شيعه كه امكان طول عمر را يك امر مسلّم گرفته‌اند از اين قاعده فلسفي بهره برده‌اند كه «اولّ دليل علي امكان شي وقوعه