مقدمه:
نخستين گام در تحقق کارآمدي و ثمر بخشي مطالعه و پژوهش در مورد پديدهها، شناخت علل و عوامل پيدايش آنها است. به عبارت ديگر، شناخت شناسيِ علل و عوامل پيدايش پديدهها، اساس آشنايي نظاممند با اين پديدهها محسوب ميشود. تصور ما از عوامل و علل پيدايش آسيب «تطبيق گرايي»، نقش مهمي در انتخاب ابزارها، شيوهها و روشهاي مبارزه با آن دارد. آسيب تطبيق گرايي، به يک باره رخ نمينمايد؛ بلکه زمينههاي فکري، سياسي، اجتماعي در پيدايش آن، اثر گذارند. ما در عرصه احياي دين، با دو تشخيص فوقالعاده مهم روبرو هستيم؛ تشخيص درد و تشخيص درمان. بنابر اين براي درمان، ابتدا بايد درد را بشناسيم. در بحث مهدويت نيز تا چرايي و چگونگي پيدايش مدعيان، به خوبي تحليل نشود، نميتوان تصويري روشن و تفسيري جامع از شيوه مبارزه با آن ارائه داد. متن حاضر به این موضوع اختصاص یافته است.
مهمترين عوامل پيدايش آسيب تطبيق گرايي
در کاوش ابتدايي، مهمترين عوامل پيدايش آسيب تطبيق گرايي را ميتوان اين گونه نام برد:
1ـ ظهور افراد غير متخصص در عرصه بيان و بلاغ آموزه مهدويت
تدريس، تأليف و پژوهش در حوزه مطالعات مهدوي از عهده هر فردي بر نميآيد. تنها کساني ميتوانند عهدهدار هدايت ديگران شوند که خود، در مسير هدايت، گام نهاده و به هدايت رسيده باشند؛ چرا که در غير اين صورت، فرجامي جز گمراهي متصور نخواهد بود. زماني انديشه مهدويت، زماني ره به مقصود ميرساند که کساني عهدهدار آن شوند؛ که هدايت الهي را درک کرده و از دين و دانش، بهره کافي داشته و در عمل به آن ملتزم باشند. از اين روست که نه عالمان بيعمل و نه جاهلان بيخبر از شيوه صحيح دعوت افراد به آموزه مهديت، نميتوانند به ترويج اين آموزه بپردازند. اگر عوام جاي عالمان بنشينند ـ از آن جا که تحريف، تدريجي است، نه دفعي ـ زيادت و نقصان از حيث کمي، و تحليل و تفسير به رأيهاي خطرناک از حيث کيفي، آرام آرام در حوزه مطالعات مهدوي پديد ميآيد.
2ـ عدم بصيرت مهدوي
عصر غيبت با چالشهاي «فترت»، «حيرت»، «فتنه» و «يأس» همراه است. از همين رو است که بلوغ اجتماعي به عنوان کانونيترين و پايهايترين مسأله عصر غيبت، بر شمرده ميشود. شيعيان در عصر غيبت وظيفه سترگي به عهده دارند. در جهت پالايش فرهنگ مهدوي بکوشند و معارف عرضه شده را باز خواني و تحليل کنند تا از يک طرف ناب بودن و خلوص و از طرف ديگر، توانمندي و حماسه سازي هرگز از سيماي فرهنگ مهدوي زدوده نشود.
بصيرت، هوشياري و بيداري بايستي مبناي کار خواص قرار گيرد تا از يک طرف، انديشه مهديت مهجور نگردد و از ديگر سو، به بهانه ترويج آموزه مهدويت، دروغ گفتن، صواب تلقّي نشود.
گرايش به مباحث غير ضروري و انحرافي، ناشي عدم درک صحيح از آموزه مهدويت است. طبعاً در اين حالت، پاي فشردن بر شاخصهاي حيات طيبّه و حقمدار ماندن و به دام بدعتها گرفتار نيامدن، امر شگرفي است که جز با برخورداري از اراده پولادين و بصيرت مهدوي امکان نخوهد يافت.
3ـ عدم تبيين نقش، جايگاه و مسئوليت علما و خواص در احياء و نشر فرهنگ مهدويت
حوزههاي علميه شيعي، جامع علم، معرفت، ايمان عالمانه و اخلاق مؤمنانه هستند. مطالعهاي تاريخي نشان ميدهد که نقش آفرينيهاي اين مؤثرترين نهاد شيعي، پس از شکلگيري عصر غيبت، فراتر از نهادي صرفاً آموزشي بوده است. از اين رو، به بيراهه نرفتهايم اگر ادعا کنيم که حوزههاي شيعي، در يک معنا، مرزهاي شيعه در عرصههاي مختلف علمي، اعتقادي، سياسي و اجتماعي هستند. و به اين ترتيب، کارکرد اصلي آنها، نمايندگي هويت شيعي و بسط و توسعه پيوسته و مداوم آن در طول تاريخ است.
دفاع از آموزه مهدويت، بزرگترين رسالت حوزههاي علميّه و خواص ديني جامعه است؛ زيرا گوهر تابناک مهدويت نيز همانند تمامي سنّتهاي الهي در معرض تهديد، آسيب، تحريف و اسطوره پردازي است. از يک سو ناآگاهان براي جبران کم اطلاعي خود از اين واقعه، بر آن پيرايههاي خرافي ميبندند و از سوي ديگر، دشمنان، مترصد تکه تکه کردن آنند. بر اين اساس، دفاع از مهدويت و تبيين درست آن، نيازمند همّت بزرگان حوزه و خواص جامعه است. طبيعي است که براي پاس داشت مهدويت، بايد به شناختي از جنس خود آن دست يافت و تبيين و تفسير کرد.
4ـ عالِم گريزي و ذوق گرايي
بيتوجهي به عالمان ديني، زمينه حضور افراد غير متخصص را در حوزه مطالعات مهدوي مهيّا ميسازد. اين امر، زمينه قوت بخشيدن به جنبههاي کشفي و ذوقي را مهيا ميسازد و به اين ترتيب، نه تنها استنباطهاي دروني و ذوقيات شخصي جاي بسياري از مسلّمات علمي مينشيند، بلکه در مرتبهاي فراتر از آن قرار ميگيرد. و بدين ترتيب، عملاً امکان باز شناسي خرافات و اباطيل، از حقايق و معارف قطعي دين، از بين ميرود و زمينه ورود بيپرواي افکار ناصحيح در حوزه مطالعات مهدوي مهيا ميشود و اين، سرآغاز بسياري از نارواييها و پرده دريهاست.
5ـ رويکرد حداقلي، سطحي و عاطفي به آموزه مهدويت
آموزه مهدويت، خود، مقولهاي علمي است که بايد به شيوهاي تحقيقي مورد مطالعه قرار گيرد و به عرصهاي براي مباحثه و انديشهورزي بدل شود. در روزگار ما، رمز گشايي صحيح و معتبر علمي در نصوص مهدوي، جاي خود را به شرح و بسط نکاتي ظاهري داده است که اگرچه گاهي به خاطر جذابيت ظاهري، توجه مخاطب را بر ميانگيزد، امّا به جاي عرضه درونمايه روايات، تنها برداشتهاي شخصي و ذوقي را به مخاطب، تحويل ميدهد.
از سويي ديگر، رويکرد عاطفي به آموزه مهدويت سبب ميشود که انگارههاي عقلاني اين آموزه در حاشيه قرار گيرد و در نتيجه، مخاطب از کانون انديشه مهدويت، کمترين بهره معرفتي و معنويتي را ببرد و اين، خود، دستمايهاي ميشود که هر کس، طبق ظرفيت و استعداد دروني خويش، از اين آموزه برداشت، و از ظرفيتهاي عاطفي مهدي باوران، سوء استفاده کند.
6ـ عوام زدگي
عوام زدگي يعني به جاهلان پيوستن و از جهلها، خرافهها و بيخرديهاي آنان، تأثير گرفتن و تعاليم هميشه زنده، تازه و جاودانه اسلام را اسير ذائقه تنگ و سليقههاي منحط آنان ساختن و در نتيجه، از دست دادن نقش الگويي و هدايتگري مردم و در پس قافله حرکت کردن و به انحطاط گراييدن. تطبيقگرایی در فهم مهدوي خود، تابع خوشايند و برآيند عناصر و جريانات مردمياند و در ذهن آنان، فهم عميق از اين آموزه، ناخود آگاه جاي خود را به رغبت مردم سپرده است!
7ـ عدم دشمن شناسي و احساس امنيت کاذب
دشمن شناسي از جمله محرکهاي تاريخ است. هر شخص يا مکتب و ملّتي، احساس خطر کند، به انگيزه دفاع از حيات و هستي خود قيام خواهد کرد. آموزه مهدويت نيز مشمول اين سنّت است؛ اما واقعيت اين است که عدهاي هنوز تهديدهاي نو ظهور عليه آموزه مهدويت را درک نکردهاند.
بحرانها و چالشهايي که آموزه مهدويت با آنها دست و پنجه نرم ميکند، چندان کم نيستند. ماهيت آموزه مهدويت به گونهاي است که حقد و کينه دشمنان را بر ميانگيزد تا از هر فرصتي براي ضربه زدن به اين آموزه، بهره برند. تاريخ مؤيد اين مطلب است؛ از سوء استفاده بني اميّه و بنيعباس گرفته تا پيدايش مدعيان دروغين، همه و همه نمونههايي است از تلاش دشمنان براي ضربه زدن به آموزه مهدويت.
بديهي است که انتظار فرج، براي دشمنان اسلام و کساني که آزادي و آزادگي بشر را نشانه گرفتهاند، مقولهاي است که بايد با آن مقابله کنند و طبيعي است که با افزودن پندارهاي نادرست به اين آموزه، فرصتي مييابند تا اين پديده متعالي را قطعه قطعه و بشريت را از چنگ زدن به حبل متين آن، محروم کنند.
به راستي آيا با تطبيق غير عالمانه علايم و نشانههاي ظهور به دشمنان مهدويت کمک نکردهايم؟!
نتیجه :
حرف ما اين است:
- بديهي است که دوري جستن از نگاه سطحي و عاطفي به آموزه مهدويت، در کاستن سوء نظرها و اختلافات کاذب، مؤثر است و از سوي ديگر، افق معرفتي و متعالي آموزه مهدويت را بيش از پيش، رو به روي حقيقتجويان قرار ميدهد.
- امروزه، اسلام و موعود بزرگش را خطرهايي جدي تهديد ميکند. آيا سرگرم شدن توانگران علمي به مسائل نازل علمي، نوعي غفلت از خطرهاي بزرگ، محسوب نميشود؟
- امروز، بيش از هر زمان ديگري، به درک و فهم آموزه مهدويت نيازمنديم و اين نياز، با گذشت روزها بيشتر هم ميشود. پرهيز از ظاهر گرايي و رفتن به سوي حقيقت، استحکام بخشيدن به تفکّري است که خودآگاهي را براي ما به ارمغان ميآورد.
- کمدقتي در پاسداشت و تکريم آموزه مهدويت، ممکن است اين گوهر تابناک را در ديده و دل جامعه اسلامي، کمرنگ و واقعيتهاي آن را وهمآلود، اساطيري و حتي غير عقلاني جلوه دهد.
- هر کس مهدي موعود (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ، ظهور او و تحقّق حکومت جهاني را دوست ميدارد، بايد بيش از اينها مراقب عملکرد خود باشد.[1]
پی نوشتها:
[1]. انتشار یافته در سایت؛http://shabestan.ir/.
[2].انتشار یافته در سایت؛http://sedgh.ir/fa/tags.