logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
براهین نقلی و عقلی برای اثبات رجعت


مقدمه:

عقل وقوع رجعت را غیر ممکن نمی داند؛ چرا که نمونه های فراوانی به اذن خداوند توسط انبیاء الهی انجام یافته است. در بسیاری از آیات قرآن کریم از مسئله رجعت سخن به میان آمده، اخبار و روایات رسیده از معصومین(علیهم السلام) در این موضوع بقدری است که برخی از علمای شیعه  در باره آن ادعای تواتر نموده است. این مسئله در ادعیه و زیارات نیز مورد توجه واقع گشته. از  این رو، با توجه به اهمیت موضوع و شبهات وارده پیرامون مسئله رجعت از سوی منکران ومنتقدان، سعی بر آن است تا در نوشتار حاضر این مسئله از نگاه عقلی و نقلی مورد بحث و  بررسی قرار گیرد.

  1. برهان عقلي

عقل هيچ مانعي براي زنده شدن مردگان تصور نمي كند و آن را كاملاً ممكن مي داند. روشن و واضح است كه زنده كردن و حيات دادن خداوند به اشياء بر دو قسم است گاه خداوند از هيچ و عدم موجود زنده اي خلق مي كند؛ يعني بدون داشتن هيچ سابقه اي، مثل خلقت اوليه انسان و هر موجود ديگري و گاهي اجزاء و عناصر پراكنده يك موجود را جمع مي كند و حياتي دوباره مي دهد (يعني گاه خلقت جعل بسيط است و بدون سبق ماده سابقي و گاه بنحو جعل مركب) وقتي خلقت به صورت اول براي عقل ممكن شد خلقت و حيات دادن دوم به مراتب آسان تر و قابل قبول تر خواهد بود.

عدم امكان اين مطلب يا به دليل نقص در فاعليت فاعل است يا در قابليت قابل؛ يعني اين كه خداوند قدرت زنده كردن مردگان را ندارد يا بدن و روح، قابليت زنده شدن را ندارد؛ در حالي كه ما در طول شبانه روز، هم فاعليت فاعل را و هم قابليت قابل را در جهان مشاهده مي كنيم. پس هيچ عاقلي ـ چه رسد به مسلمان ـ در امكان رجعت شك و نزاعي ندارد؛ چون با اين كار، هم قدرت خداوند را منكر مي شود و هم سر از شرك و انكار قبر، عالم برزخ و معاد جسماني در مي آورد.

مرحوم سيد مرتضي در اين باره مي فرمايد:" در آن چه شيعه از رجعت معتقد است، هيچ اختلافي بين مسلمانان، بلكه موحّدان نيست" [1].

رجعت در اين دنيا با حيات مجدد در روز رستاخيز مشابهت دارد. رجعت و معاد، دو پديده همگون هستند؛ با اين تفاوت كه رجعت، با افق محدود و با قلمرو دنيايي، قبل از قيامت به وقوع مي پيوندد؛ ولي در رستاخيز، همه انسان ها، از ابتدا تا انتهاي خلقت، برانگيخته خواهند شد. بنابراين كساني كه امكان حيات مجدد را در روز رستاخيز پذيرفته اند، بايد رجعت را كه زندگي دوباره در اين جهان است، ممكن بدانند.

رجعت عالمي است با ويژگي هاي خاص خود كه نه دقيقاً هم چون عالم دنيا است و نه همانند عالم آخرت، و در عين حال برزخ هم نيست.

علامه طباطبايي در اين باره مي فرمايد:

" رجعت از مراتب روز قيامت مي باشد؛ اگر چه در كشف و ظهور، پايين تر از روز قيامت است. دليل پايين تر بودن از قيامت امكان في الجملة راه يافتن فساد و شر در آن است، بر خلاف قيامت [كه هيچ فساد و شري در آن راه نخواهد يافت]؛ به همين دليل، روز ظهور مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) گاه به قيامت ملحق شده است، به دليل ظهور و غلبه كامل حق." [2]

معاد، يعني برگشت روح انسان به بدن. حال اگر چنين بازگشتي در آن مقطع زماني (قيامت) ممكن باشد، طبعاً بازگشت آن به اين جهان، قبل از قيامت ممكن خواهد بود؛ چرا كه امر محال در هيچ زماني امكان وقوع ندارد.فيلسوف بزرگ اسلامي، صدر المتألهين رحمه الله عليه مي فرمايد:

" در باب اعتقادات، آن چه قابل پيروي است يا دليل و برهان است يا نقل صحيح و قطعي كه از اهل بيت (عليهم السلام) رسيده باشد. روايات صحيح فراواني از امامان و سرورانمان درباره درستي عقيده به رجعت و وقوع آن هنگام ظهور قائم آل محمد (صلی الله عليه و آله و سلم) به ما رسيده است. عقل نيز اين موضوع را غيرممكن نمي داند؛ چرا كه نمونه هاي فراواني به اذن خداوند به دست پيامبراني چون عيسي (عليه السلام) و شمعون (عليه السلام) و ديگر پيامبران انجام يافته است."[3] .

  1. براهين نقلي

الف) قرآن:

 در قرآن كريم، آيات بسياري از رجعت سخن مي گويند كه به برخي از آن‌ها اشاره مي كنيم:

آیه اول:

{ و هنگامي كه فرمان [عذاب] بر آن‌ها واقع شود، جنبنده اي از زمين براي آن‌ها خارج مي كنيم كه با آنان سخن مي گويد «مردم، به آيات ما يقين ندارند». و روزي كه ما از هر امتي گروهي را از كساني كه آيات ما را تكذيب مي كنند محشور مي كنيم و آن‌ها نگه داشته مي شوند [تا به يك ديگر ملحق شوند]}.[4]

با بيان چند نكته، دلالت آيه بر رجعت روشن مي شود:

1( حشر گروهي از هر امتي، غير از حشر در روز قيامت است. حشر در آيه فوق، همگاني نيست؛ در حالي كه حشر در روز قيامت شامل همه انسان ها مي گردد؛ چنان كه در آيه ديگري در وصف حشر و روز قيامت چنين آمده است:

{ و همه را محشور كرده و احدي از آنان را فرو نخواهيم گذاشت.} [5]

2( در صدر آيه اول، خداوند مي فرمايد: { اِذَا وَقَعَ الْقَوْلَ عَلَيْهِمْ }. مورد اتفاق همه مفسران است كه وقوع قول (فرمان)، از علائم قيامت است و روشن است كه علامت يك چيز غير از خود آن چيز است[6] .

3( آيات قبل از اين آيه، از نشانه هاي قبل از رستاخيز در پايان جهان سخن گفته اند و در آيات پس از آن نيز به همين موضوع اشاره مي شود.

بنابراين، بعيد به نظر مي رسد آيات قبل و بعد، از حوادث پيش از رستاخيز سخن گويند؛ امّا آيه وسط، درباره رستاخيز باشد. هم آهنگي آيات، ايجاب مي كند كه همه درباره حوادث قبل از قيامت باشند[7] .

4) شاهد ديگر براي دلالت آيه بر رجعت، خروج { دابة الارض}[8] است كه يكي از نشانه هاي رستاخيز به شمار مي رود[9]؛ يعني از نشانه هايي است كه قبل از رستاخيز رخ مي دهد.

پيامبر اكرم (صلی الله عليه و آله و سلم) درباره دابة الارض فرمود:

(هيچ كس به او دست نمي يابد و كسي نمي تواند از دست او فرار كند. بين دو چشم مؤمن علامت مي گذارد و مي نويسد: « مؤمن» بين دو چشم كافر علامت مي گذارد و مي نويسد: «كافر»، عصاي موسي و انگشتر سليمان با او است.) [10]

آيه دوم:

{ بي گمان ما رسولان خود و كساني كه ايمان آورده اند را در زندگي دنيا و روزي كه گواهان به پامي خيزند، ياري مي دهيم.} [11]

با بيان چند نكته روشن خواهد شد كه اين آيه، به رجعت اشاره دارد و رجعت هم مخصوص تمام انسان هاي مؤمن خاص و كفار خاص است.

1) سياق آيه، بر فعلي دلالت دارد كه در آينده به طور حتم به وقوع خواهد پيوست.

2) نصرت و پيروزي كه در اين آيه وعده داده شده، تاكنون تحقق نيافته است و خداوند، هرگز خلف وعده نمي كند؛ پس ناگزير بايد در آينده تحقق يابد.

3) همه پيامبران (به جز حضرت عيسي (عليه السلام) و حضرت خضر (عليه السلام) ) و مؤمنان، هنگام نزول قرآن در قيد حيات نبوده و در اين دنيا ياري نشده اند؛ پس به مقتضاي اين آيه، بايد زنده شوند، تا در همين دنيا ياري شوند.

4) لفظ نصرت، در مواردي به كار مي رود كه دو گروه، مشغول مخاصمه و جنگ باشند و شخصي يا گروهي، به يكي از طرف هاي درگير كمك كند، تا برطرف مقابل، چيره شود. طبيعي است چنين معنايي با ياري كردن انبيا و مؤمنان در آخرت سازگاري ندارد؛ بلكه مصداق آيه با رجعت، و نصرت انبيا و اوليا تحقق مي يابد.

شيخ مفيد در تفسير اين آيه مي فرمايد:

" شيعيان عقيده دارند خداي تبارك و تعالي وعده نصرت خود را درباره دوستانش، پيش از آخرت تحقق خواهد بخشيد و آن، هنگامي است كه قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قيام كند. در پايان دنيا، مؤمنان رجعت مي كنند و وعده الهي تحقق مي يابد" [12] .

اين رجعت مؤمنان و اين وعده الهي براي زن و مرد است؛ چون در غالب از آيات و روايات، به گروه خاصي با علامت خاصي اشاره نشده است؛ بلكه بيشتر به مؤمنان و منافقان اشاره شده و اين دو كلمه، هم شامل زن مي شود و هم شامل مرد.

ب) روايات

در اين فراز مي توانيم رجعت را از سه منظر احاديث، زيارات و ادعيه پي گيري كنيم.

  1. احاديث

اخبار و رواياتي كه درباره رجعت از معصومان (عليهم السلام) نقل شده، به قدري زياد است كه    در طول تاريخ، بسياري از بزرگان و علماي شيعه درباره آن، ادعاي تواتر كرده اند (معنوي و   اجمالي) [13] از جمله شيخ طوسي در مورد برخي از احاديث رجعت ادعاي تواتر لفظي هم نموده است. [14] علامه مجلسي در اين رابطه مي فرمايد:" اگر روايت رجعت متواتر نباشد پس در دنيا روايت متواتر وجود ندارد." [15]. علامه طباطبايي مي فرمايد:" روايات ائمه اهل بيت (عليهم السلام) نسبت به اصل رجعت متواتر است و تواتر با مناقشه در تك تك حديث باطل نمي شود."   [16] به همين دليل، اكنون فقط به ذكر برخي از اين احاديث مي پردازيم:

از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است:

هر كس به هفت چيز اعتقاد داشته باشد، مؤمن (شيعه) است و در ميان آن هفت چيز، ايمان به رجعت را ذكر فرمود. [17]

مأمون به حضرت امام رضا (عليه السلام) عرض كرد: «اي ابا الحسن نظرت درباره رجعت چيست؟» آن حضرت فرمود:

(آن، حق است و در امت هاي گذشته نيز بوده و قرآن آن را بيان كرده است. رسول خدا (صلی الله عليه و آله و سلم) فرمود: آن چه در امت هاي گذشته واقع شده در اين امت نيز بدون كم و كاست واقع خواهد شد).[18]

(حَذْوَ النََعّل بالنَّعّل وَ الْقَذَّةِ بِالْقَذَّةِ) يعني برابري و يكساني كه گام به گام و مو به مو، تحقق پيدا مي كند.

طبق آن چه امام رضا (عليه السلام) فرمود، به دست مي آيد كه در امت هاي گذشته رجعت بوده است و در اين رخداد مهم هم زن و هم مرد حضور داشته اند[19] و در زمان ظهور نيز با رجعت زنان و مردان، اين واقعه ادامه پيدا مي كند و اين، امري است كه درباره همه انسان هاي مؤمن خاص و كفار خاص اجرا مي شود.

  1. زيارات

در زيارتي كه خطاب به حضرت امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) خوانده مي شود آمده است:

(اگر دوران درخشان و پرچم هاي برافراشته و حكومت قدرت مند تو را درك كردم، بنده اي از بندگان تو خواهم بود ... و اگر پيش از ظهورت مرگ فرا رسيد، با توسل به تو از خداي سبحان مي خواهم كه بر محمد و آل محمد (صلی الله عليه و آله و سلم) درود فرستد و براي من، بازگشتي در دوران ظهورت و رجعتي در زمان [حكومت] تو قرار دهد، تا با فرمان برداري تو، مراد خويش را دريابم و دلم را [با انتقام] از دشمنانت شفا بخشم.) [20]

هم چنين در زيارت امام حسين (عليه السلام) در روز عرفه مي خوانيم: ( اي سرورم! اي اباعبدالله! خدا و فرشتگان و پيغمبرانش را شاهد مي‌گيرم كه من، به شما ايمان، و به بازگشت تان يقين دارم….) [21]

پس همه ما (اعم از زن و مرد) با تأسي از امامان و اولياي خدا، مي توانيم دعا كنيم كه تا زمان ظهورش زنده باشيم، تا از ياران خاص او باشيم و اگر هم زنده نمانديم، از خدا بخواهيم با رجعت در زمان دولت يار، او را يار و ياور باشيم و از دشمنانش انتقام بگيريم .

  1. ادعيه

الف) در دعاي عهد آمده است: ( پروردگارا ! اگر مرگي كه بر تمام بندگانت، قضاي حتمي قرار دادي ميان من و او (حضرت امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) جدايي انداخت، مرا [هنگام ظهور مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از قبر برانگيز؛ در حالي كه كفنم را ازار خود كرده و شمشيرم را از نيام بركشيده و نيزه ام را برهنه ساخته ام و دعوت دعوت كننده را لبيك مي گويم.) [22]

از امام صادق (عليه السلام) روايت شده : (هر كس چهل صبح اين دعا را بخواند، از ياوران قائم ما باشد و اگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد، خداوند او را از قبر بيرون آورد…).[23]

ب) در دعايي كه بعد از زيارت حضرت حجت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در سرداب نقل شده اين گونه آمده است: (خدايا! اگرقبل ازظهور حضرتش مرا از دنيا بردي، مرا از كساني قرار ده كه در رجعت بر مي گردند.) [24]

نتیجه:

از بررسی براهین عقلی و نقلی و متون دینی پیرامون مسئله رجعت این مطلب به دست آمد، که خداوند قادر متعال است. همانگونه که برای اولین بار و از عدم دست به خلقت زد و حیات بخشید بار دیگر نیز قادر خواهد بود تا این امر را تحقق بخشد. وجود آیات بسیاری در قرآن کریم، و روایات فراوان و متواتر در این مورد، مسئله رجعت را جزء اعتقادات مسلم شیعه برای تحقق وعده‌های الهی گردانده است.  

پی‌نوشت‌ها:

[1]. سید مرتضی، رسائل، ج3، ص135.

[2]. «اِنّ الرَّجعةَ منْ مراتبِ یَومِ القیامة وَ اِنْ کانَ دُونِهِ فِی الظهور، لِاِمکانِ الشّر و الفِساد فیهِ فِی الجملةِ دُونَ یَومِ القیامة، و لِذالِکَ ربما اُلحقِ بِه یومُ ظُهورِ المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایضاً، لِظُهور الحقِّ فیهِ تَمام الظُهورَ ...»؛ محمدحسین علامه طباطبایی، تفسیرالمیزان، ج2، ص109.

[3]. محمدرضا طبسی نجفی، شیعه و رجعت، مترجم محمد میرشاه ولد، ص145.

[4]. { وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ * وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِّمَّن یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ }؛ نمل: 82و83 .

5]. {وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا }؛ کهف: 47.

[6]. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج15، ص547؛ محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج15، ص397.

[7]. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج15، ص548.

[8]. «دابة» به معنای «جنبنده» و «ارض» به معنای زمین است. قرآن کریم، از این کلمه به طور سربسته گذشته است. تنها وصفی که قرآن برای آن ذکر کرده، این است که با مردم سخن می گوید. این تشخیص افراد بی ایمان و نشانه گذاری بر آنها، شامل مرد و زن می شود. در بیان شخصیت و وصف «دابة الارض» دو قول مطرح است:

الف) گروهی آن را یک موجود جاندار و جنبنده غیرعادی از غیرجنس انسان با شکلی عجیب دانسته و برای آن عجایبی نقل کرده اند که شبیه خارق عادات و معجزات انبیاء (علیهم السلام) است. این جنبنده، در آخرالزمان ظاهر می شود و از کفر و ایمان سخن می گوید و منافقان را رسوا می سازد و بر آن‌ها علامت می نهد.

ب) گروهی دیگر، به پیروی از روایات متعددی که در این زمینه وارد شده است، او را یک انسان می دانند، یک انسان فوق العاده و جنبنده ای فعال که یکی از کارهای اصلی اش جدا ساختن صفوف مسلم از منافق و علامت گذاری آن هاست (حتی از برخی روایات استفاده می شود که عصای موسی (علیه السلام) و خاتم سلیمان (علیه السلام) با او است) (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج5، ص552).

[9]. محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج15، ص537.

[10]. «لا یُدْرِکُهَا طالِبٌ وَ لا یَفُوتُهَا هارِبٌ فَتَسِمُ المُؤْمِنَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ و یَکْتُبُ بَیْنَ عَیْنَیهِ مُؤْمِنٌ وَ تَسِمُ الْکافِرَ بَیْنَ عَیْنَیِهِ وَ تَکْتُبُ بَیْنَ عَیْنَیهِ کافِرٌ وَ مَعَها عَصَا مُوسی (علیه السلام) وَ خَا تَمُ سُلَیْمانَ (علیه السلام)» ؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج6، ص300؛ الایقاظ، ص335، محمد بن الحسن حرّ عاملی، نورالثقلین، ج4، ص98.

[11]. (اِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنیَا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْاَشْهَادُ )، مومن: 51.

[12]. نقل از محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج53، ص130؛ محمدبن حسن حر عاملی، الایقاظ من الهجعة، باب ثانی، ص46 .

[13]. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج7، ص234.

[14]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج53، ص127.

[15]. همان، ص123.

[16]. سیدمحمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج3، ص205.

[17]. «مَنْ اَقَرَّ بِسَبْعَةِ اَشْیَاءَ فَهُوَ مُؤْمِنُ وَ ذَکَرَ مِنْهَا الْایمانَ بِالرَّجْعَةِ»؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج53، ص21.