مقدمه:
به ايام نيمة مبارك شعبان رسيديم. اين روز ها شايد براي برخي، فقط يك مناسبت باشد و بهانه اي براي جشن گرفتن و تبريك گفتن؛ البته جشني بزرگ تر از جشن هاي ديگر و تبريكي جدي تر و عميق تر از نمونه هاي نظير. اما آيا واقعا چنين است؟ و مهم تر اين كه آيا نيمة شعبان و اصولا بحث ظهور و مفهوم انتظار فقط براي شيعيان اثني عشري و پيروان فقه جعفري عليه السلام مطرح و مد نظر است؟ نه؛ اين گونه نيست. مدت ها است كه اين گونه نيست. اينك و در عصر معاصر، به اندازة ميزان حساسيت و توجه شيعيان (و حتي شايد بيشتر)، اين دشمنان جدي و قسم خوردة ما هستند كه به اين موضوع توجه نشان مي دهند.
بگذاريد از زاويه اي ديگر به اين موضوع بنگريم و به محور بحث نزديك تر شويم.
اگر شماره هاي گذشتة امان را ملاحظه كرده باشيد، بحث پر سر و صدا و دامنه دارِ فيلم سيصد و حواشي آن را ديده ايد. حال از منظر و ديده بحث انتظار ، و در پارادايم و حوزة تعهد اجتماعي هنرمند ، تفسير ديگري بر اين موضوع ارائه مي دهيم.
صرف نظر از ارزش گذاري و موضع گيري اعتقادي و گرايش هاي ايدئولوژيك، آيا سينماي هاليوود مصداق روشن يك سينماي متعهد نيست؟. يادآوري مي كنم فعلا قصد ارزش گذاري اعتقادي نداشته و فقط كاركردها و بازخوردها و نتايج اعمال ـ بدون توجه به جهت مثبت يا منفي آن عمل ـ بررسي مي شود.
اصولا منظور از تعهد هنري چيست؟ تعهد هنري ،يعني پافشاري بر اصول و اركان با استفاده از ابزار هنر؛ يعني تلاش وافر براي زمينه سازي و بسترسازي اهداف كلان يك نظام و سيستم؛ يعني آن كه هنرمند در جايگاه پيش قراول و همواركنندة حركت آتيِ سياستگزاران و مديران و راهبرانِ نظامِ مورد علاقة خود، فضاي رواني و اجتماعي و فرهنگي لازم را فراهم كند.
با اين تعاريف، با كمال تعجب (و البته تأسف)، بايد اذعان داشت سينماي هاليوود با تمام نشانه ها و مظاهر و عناصر امپرياليستي و استكباري، سينمايي متعهد است. قطعا بسيار متعهدتر از سينماي خودمان.
سينماي غرب، با مديريت و برنامه ريزي متخصص و هدفمند، بر سوژه ها و موضوعاتي دست مي گذارد و فضاسازي هايي مي كند كه حتي هنوز به صورت علني و آشكار بر زبان و گفتار سياستمداران و سياست بازان غربي نيامده است. سينماگران غرب و مديران سينمايي آن، با درك مشخصي از اهداف درازمدت نظام استكباري و جهانخوار، بسيار زودتر از آن كه سياست ها و اهداف غربي بر زبان سران قدرت بيايد، سرشكني مي كنند و بذر برنامه ها و سياست ها را در مزرعة ذهن مخاطبان داخل و خارج مي كارند. يعني بسيار زودتر از آن كه مثلا رييس جمهور آمريكا لازم باشد زبان به جنگ و اعلام نبرد بگشايد، در ميدان هنر و فرهنگ، هنرمندانِ مزدبگير آن نظام، جسورانه و پيشتازانه بر طبل جنگ مي كوبند و ذهنيت ها را براي پذيرش ناخودآگاهِ آنچه بعدها سياستمداران خواهند گفت، آماده مي سازند.
آيا جز اين است؟ و ده ها و صدها اثر سينماي هاليوود در طول ساليان و دهه هاي گذشته جز اين بوده است؟.
در اين دوران حساس و در اين مقطع زمانيِ تعيين كننده كه تاريخ و جهان، در مسير خود به پيچ بسيار مهم و حياتي رسيده است، در اين عصر پرالتهاب و پر تب و تابِ انتظار ، بي شك يكي از اصلي ترين و كليدي ترين وظايف و مسؤوليت هاي شيعه، تعيين استراتژي انتظار و تعريف تمام زيرشاخه هاي آن، و تبيين همة آن چيزي است كه بايد عمل كرد و به انجام رساند جز اين است؟
در اين بين، نقش سربازان هنري و فرهنگي، شايد از تمام نيروهاي ديگر مهم تر و تأثيرگذارتر باشد. اگر نگوييم همة تعريف هنر متعهد و هنرمند متعهد و سينماي متعهد، اما دست كم، يكي از نشانه ها و تعاريف آن، بايد چگونگي و نحوة حضور هنرمند و سينماگر در اين ميدان باشد. جز اين است؟ جايگاه سينماي فعلي ايران در اين تعريف كجا است؟ كدام اثر سينمايي با محوريت اين موضوع خلق و توليد شده است؟ چه حركت استراتژيك و دامنه داري براي بسترسازي در اين مسير طراحي شده؟ چه ميزان شناخت از اهداف كلان نظام جمهوري اسلامي در اين ارتباط توسط سينماي فعلي ايران درك و هضم شده است؟ در كدام برنامه ريزي، چگونگي حركتِ گام به گام و زمينه سازي و خصوصا نيازسازي براي اقشار مختلف مخاطبين در دسته بندي هاي متنوع آثار بلند و كوتاه، كودك و بزرگسال، داخلي و خارجي، سينمايي و تلويزيوني، و ... پيش بيني شده است؟
پاسخ به اين سؤال ها ـ اگر مطلقا هيچ نباشد ـ نزديك به هيچ است.
عجيب تر اين كه اتفاقا دربارة اين مباحث، يعني بحث انتظار، عصر ظهور، استراتژي شيعه و نظام اسلامي در اين عصر، و ... مديران ارشد اجرايي كشور و سياستمداران و اقشار مختلف مردم و صاحب نظران، بسيار بيشتر و جلوتر از دنياي هنر و سينما، توجه و حساسيت نشان مي دهند و به فراخور حال و با توجه به محدوديت ها و موانع، كارهايي به انجام مي رسانند.
نتیجه:
اما مگر قرار نبود هنر پيش قراول آن چيزي باشد كه بعدها سياستمداران و مديران ارشد نظام به زبان خواهند آورد؟ مگر قرار نبود دنياي هنر و مشخصاً سينما و تلويزيون، بايد زمينه ساز مفاهيم و اهداف اصلي نظام اقتصادي و سياسي در اذهان مخاطبان باشد؟
البته ارادة قدرتمند الهي در مسير تاريخ ساز و تحول آفرين خود در حال پيش رفتن است و اتفاق بزرگ، آن گونه كه مقدر شده است، رخ خواهد داد؛ اما اين، از مسؤوليت آنان كه وظيفه اي به گردن دارند، نخواهد كاست.
باز مي گردم به سؤالِ صدرِ مقال ، سينماي متعهد ما كجاست؟
پی نوشت:
1. انتشاریافته در سایت حوزه نت
پدید آورنده: سيد عليرضا سجادپور