logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
دليل نقلي بر امکان ملاقات

 

مقدمه:

در باره امکان ملاقات با حضرت مهدی(علیه السلام) افزون بر اقوال و حکایات فراوان از سوی بزرگان و فقها در این زمینه، روایاتی نیز بر امکان ملاقات آن حضرت وجود دارد که در نوشتار حاضر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

روایات در زمینه امکان ملاقات با حضرت مهدی(علیه السلام)

 

الف) رواياتي که بيانگر رفت و آمد حضرت (عليه السلام) در ميان مردم و ناشناس بودن امام (عليه السلام) مي‌باشد:

امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايند:

« فَما تَنکِرُ هَذِهِ الأمَّةِ أن يَفعَلَ بِحُجَّتِهِ ما فَعَلَ بِيوسُفِ وَ إن يَکونُ صاحِبُکُم المَظلومُ المَجهورُ حَقُّهُ صاحِبَ هذا الأمرِ يَتَرَدَّدُ بَينَهُم وَ يَمشي في أسواقِهِم و يَطَأُ فُروشَهُم و لايَعرِفونَهُ حَتّي بإذنِ الله أن يَعرِفَهُم نَفَرٌ»؛[1] «چه شده است که اين امت غيبت صاحب الامر را انکار مي‌کنند؟ چرا نمي‌انديشند بر اين‌که خداوند آن کاري را که با يوسف (عليه السلام) کرد در مسأله‌ي غيبت با حجتش نيز انجام مي‌دهد و صاحب امر شما در حالي‌که مورد ظلم قرار گرفته و حقش انکار شده است در ميان مردم رفت و آمد مي‌کند و در بازارشان حرکت مي‌نمايد و در خانه‌هاي آنان فرود مي‌آيد در حالي‌که مردم او را نمي‌شناسد مگر اين‌که به اذن الهي خودش خود را بـراي افراد محدودي معرفي کند.»

ب) رواياتي که به طور صحيح کلمه‌ي «يرَونَهُ» را به کار برده است و دلالتش بر ديدن حضرت از سوي مردم واضح و روشن مي‌باشد.

از جمله روايت زير که ابو بصير از امام صادق (عليه السلام) روايت مي‌کند، حضرت در مقام بيان سنت‌هاي جاري بر پيامبران و انبياي الهي در مورد حضرت مهدي (عليه السلام)، بعد از ذکر سنت موسي بن عمران (عليه السلام) فرمود:

«... وَ أمّا سُنَّتَهُ مِن يوسفَ فالسِّتر، يَجعَلُ اللهُ بَينَهُ وَ بَينَ الخَلقِ حِجاباً يَرَونَهُ وَ لايَعرِفونَهُ»؛[2] «امّا سنت يوسف (عليه السلام) در مورد حضرت مهدي (عليه السلام) پنهان بودن او از ديدگان و ناشناس بودن او است که مردم او را مي‌بينند ولي نمي‌شناسند.»

ج) رواياتي که بر عده‌ي خاصي دلالت دارد که از محل زندگي حضرت آگاه‌اند. بعضي از آن‌ها بر خواص شيعه و بعضي ديگر بر خدمتگذار و متولي امور حضرت دلالت دارند:

مفضل بن عمرو از امام صادق (عليه السلام) نقل مي‌کند که ايشان فرمودند:

«إنَّ لِصاحِبِ هَذا الأمرِ غَيبَتَين أحَدُهُما طَويلٌ حتّی يَقولُ بَعضُهُم ماتَ وَ بَعضُهُم يَقولُ قُتِلَ وَ بَعضُهُم يَقولُ ذَهَبَ فَلا يَبقِی عَلی أمرِهِ مِن أصحابِهِ إلاّ نَفَرٌ يَسيرٌ لايَطَّلِعُ عَلی مَوضِعِه أحَدٌ مِن وَليّ وَ لا غَيرَهُ إلاّ المَولی الّذي يَلی أمرَهَ»؛[3] «براي صاحب اين امر دو غيبت است که يکي از آن دو طولاني است به قدري که بعضي مي‌گويند او مرده است و بعضي ديگر مي‌پندارند که او کشته شده است و بعضي خيال مي‌کنند که او رفته است و اثري از او باقي نيست! در آن زمان در زمره‌ي ياران وي افراد با وفا بسيار اندک مي‌مانند. از دوستان و غير دوستان کسي از محل او آگاهي ندارد مگر افراد ويژه‌اي که عهده‌دار کار حضرت مي‌باشند.»

با توجّه به رواياتي که در اين چند دسته ذکر گرديد روشن است که موضوع ديدار با امام زمان (عليه السلام) در زمان غيبت مورد تأييد مي‌باشد. به روايات فوق مي‌توان اقوال بعضي از بزرگان شيعه را نيز افزود.

سيد مرتضي در جواب کسي که پرسش نمود: اگر امام غايب باشد به طوري که دست هيچ کس به او نرسد، پس فرق بين وجود و عدمش چيست؟ مي‌گويد: «ما نمي‌توانيم قاطعانه بگوييم دست هيچ کس به او نمي‌رسد و هيچ بشري او را نمي‌بيند»[4] و در پاسخ ديگري مي‌گويند: «خوف امام (عليه السلام) از دشمنان و ستمگران است که از مخالفين پرهيز مي‌کند اما نسبت به اوليا و شيعيان اين مانع وجود ندارد.»[5]

شيخ طوسي نيز در اين رابطه مي‌گويد: «ما نمي‌توانيم قاطعانه بگوييم که ايشان از همه‌ي دوستانش مخفي است.»[6]

نتیجه:

بنابر مباحثی که ذکر گردید اثبات مي‌‌شود که در زمان غيبت کبري عدّه‌اي از خواص خدمت ايشان مي‌رسند و ديگران نيز حضرت را مي‌بينند ولي نمي‌شناسند.

پی‌نوشت‌ها:

 [1] . کلينی، اصول کافی، کتاب الحجة، باب في الغيبة، ح 4 .

[2]. شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 29 .

[3] . شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة ، ج 1، ص 336 .

[4]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 319 .

[5]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 323 .

[6]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 323 .