logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
زنان و مردان رجعت کننده

 

مقدمه:

براي جامعه زنان كه نيمي از جمعيت انساني را تشكيل مي دهند پرسش هايي مطرح است از جمله اين كه آيا زنان در رجعت، هنگام قيام امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)و تشكيل حكومت جهاني مهدوي، مشاركت دارند؟ اين نوشتار درصدد پاسخ گويي به سؤالهاي فوق، با تمركز بر نقش زنان مي باشد.

روایاتی که رجعت کنندگان را معرفی می‌کند

رواياتي كه رجعت كنندگان را معرفي مي‌كند به دو دسته تقسيم شده اند:

1) بعضي روايات به طور عموم دلالت مي كند كه تمام مؤمنان خالص (زن و مرد) و كفار معاند (زن و مرد) كه در طول تاريخ در روي زمين زندگي كرده اند، برمي گردند. امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: «همانا رجعت، عمومي نيست؛ بلكه خصوصي است، برنمي گردند مگر مؤمنان محض و كفار محض.»[1]

2) بعضي از روايات، رجعت كنندگان را با اسم و مشخصات معرفي مي‌كند:

الف) مردان

مي‌توان مردان مورد اشاره در روايات را به سه دسته كلي تقسيم كرد:

1- پيامبران گذشته:

امام صادق (عليه السلام) در تفسير آيه 81 آل عمران مي‌فرمايد: «خداوند هيچ پيامبري را از آدم تا ساير انبيا مبعوث نكرد، جز آن كه به دنيا بازگشته و رسول خدا (صلی الله عليه و آله و سلم) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) را ياري خواهند كرد.»[2]

2- پيامبر اكرم (صلی الله عليه و آله و سلم) و امامان (عليهم السلام)

ابو خالد كابلي از امام سجاد (عليه السلام) نقل مي كند كه آن حضرت در تفسير آيه 85 سوره قصص[3] چنين فرمود: «پيامبر (صلی الله عليه و آله و سلم) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) و امامان (عليهم السلام) به سوي شما باز مي‌گردند. »[4]

3- مؤمنان

از امام صادق (عليه السلام) روايتي نقل شده است كه به شيعيان راستين خود چنين فرمود:

... تا اين كه قائم ما اهل بيت قيام مي‌كند. در آن هنگام، خداوند، آنان را مبعوث خواهد كرد و آن‌ها، گروه گروه لبيك گويان به حضرتش ملحق مي‌شوند…[5]

ب) زنان

گروهي از ياوران حضرت بقية الله (عجل الله تعالي فرجه الشريف) زناني هستند كه خدا به بركت ظهور امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) آن‌ها را زنده خواهد كرد و بار ديگر به دنيا رجعت خواهند نمود. در روايات، به دو گونه به اين افراد اشاره شده است:

1)عام

در روايات، رجعت ويژه زن يا مرد نيست و فقط به مؤمن محض و كافر محض اشاره شده است؛ يعني هم زن مؤمن و هم زن كافر در زمان ظهور مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) رجعت مي كنند، تا زنان مؤمن، طعم شيرين و لذّت انجام وعده الهي را بچشند و در ركاب حضرت امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و امامان معصوم (عليهم السلام) به خدمت بپردازند و زنان كافر هم كيفر دنيايي گناه و عملكرد خود را ببينند و به عذاب الهي برسند.

2) خاص

گروهي از زنان هستند كه علاوه بر اخبار عمومي، در برخي اخبار، به نام آنان هم اشاره شده است. اين روايات معتبر درباره زنان، بسيار اندك است.

الف) زنان مؤمن

در منابع معتبر اسلام، نام سيزده زن ياد مي شود كه به هنگام ظهور قائم آل محمد (صلی الله عليه و آله و سلم) زنده خواهند شد و در لشكر امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به مداواي مجروحان جنگي و پرستاري بيماران خواهند پرداخت.

مفضل بن عمر از امام صادق (عليه السلام) نقل مي‌كند كه فرمود:

(«همراه قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) سيزده زن خواهند بود». گفتم: «آن‌ها را براي چه كاري مي خواهد؟» فرمود: «براي مداواي مجروحان و رسيدگي به مريض ها؛ همان گونه كه وقتي همراه پيامبر (صلی الله عليه و آله و سلم) بودند چنين مي كردند». عرض كردم: «نام آن‌ها را بفرماييد» فرمود: «قنواء دختر رشيد هجري، ام ايمن، حبابه والبيّه، سميه مادر عمار بن ياسر، زبيده، ام خالد احمسيه، ام سعيد حنفيّه، صبانه ماشطه و ام خالد جهنيّه). [6]

در اين روايات، امام صادق (عليه السلام) از آن سيزده زن فقط نام نه نفر را ياد مي كند. در كتاب خصايص فاطمي به نسيبه دختر كعب مازنيه نيز اشاره شده است[7].

در كتاب منتخب البصائر از دو زن به نام «تيره» و «أحبشيه» نام مي برد[8] . اين افراد، هر كدام در بُعدي و بيشتر در بُعدِ جهاد با دشمنان خدا، از خود شايستگي هايي نشان داده اند. برخي از آنان ـ هم چون «صيانه» ـ مادر چند شهيد بوده و خود نيز با وضعي جانسوز به شهادت رسيد. برخي ديگر چون سميّه، در راه دفاع از عقيده اسلامي خود، سخت ترين شكنجه‌ها را تحمل نموده و تا پاي جان از عقيده خود دفاع كرده اند.

ام خالد نيز نعمت تندرستي پيكر را براي حفظ اسلام استفاده كرد و جانباز شد. برخي ديگر، همانند زبيده كساني بودند كه زرق و برق دنيا، هرگز آنان را از اسلام باز نداشت و از آن امكانات در راه عقيده خود استفاده كرده و در مراسم حج كه يكي از اركان دين است به كار بردند. بعضي، افتخار دايگي رهبر امت را داشتند و خود نيز از معنويات زيادي برخوردار بودند و بعضي ديگر، از خانواده شهيداني بودند كه خود، پيكر نيمه جان فرزندان شان را حمل كردند. آنان، كساني هستند كه با انجام رشادت ها ثابت كردند كه مي توانند گوشه اي از بار سنگين حكومت جهاني اسلام را بردوش گيرند.

همه اين دلايل، ما را به راز تصريح امام صادق (عليه السلام) به نام اين نه نفر آگاه مي‌كند. حال، براي درك بهتر شرح حال مختصري از زندگي چند تن را بررسي كنيم.

1- صيانه

در كتاب خصائص فاطميه آمده است:

در دولت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) سيزده تن، براي معالجه زخميان زنده گشته و به دنيا بازمي گردند. يكي از آنان «صيانه» است كه همسر «حزقيل» و آرايشگر دختر فرعون بوده است. شوهرش «حزقيل» پسرعموي فرعون و گنجينه دار او بوده و به گفته او، حزقيل، مؤمن خاندان فرعون است كه به پيامبر زمانش، موسي (عليه السلام) ايمان آورد[9].

پيامبر (صلی الله عليه و آله و سلم) فرمود:

شب معراج، در مسير بين مكه معظمه و مسجد الاقصي، ناگهان بوي خوشي به مشامم رسيد كه هرگز مانند آن را نبوييده بودم. از جبرئيل پرسيدم: «اين بوي خوش چيست؟» گفت: «اي رسول خدا (صلی الله عليه و آله و سلم)! همسر حزقيل به حضرت موسي بن عمران (عليه السلام) ايمان آورده بود و ايمان خود را پنهان مي كرد.[10]

2- سميه، مادر عمار ياسر

او هفتمين نفر بود كه به اسلام گرويد و بدترين شكنجه‌ها را تحمل كرد[11] . او و شوهرش، ياسر در دام ابوجهل گرفتار شده بودند و او، به آن‌ها دستور داد كه به پيامبر خدا دشنام دهند؛ اما آن‌ها چنين كاري نكردند. ابوجهل زره آهني به سميه و ياسر پوشاند و آن‌ها را مقابل آفتاب سوزان نگه داشت. پيامبر (صلی الله عليه و آله و سلم) كه گاهي از كنارشان عبور مي كرد، آن‌ها را به صبر و مقاومت سفارش مي كرد و مي فرمود: «اي خاندان ياسر صبر پيشه كنيد كه وعده گاه شما بهشت است». سرانجام ابوجهل با ضربتي آن‌ها را به شهادت رساند.[12]

خداوند، اين زن را به سبب صبر و مجاهدتي كه در راه اسلام متحمل شد، در زمان ظهور مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) زنده خواهد كرد، تا پاداش وعده الهي را ببيند و در لشكر ولي خدا، به ياوران آن حضرت خدمت كند.

3- ام ايمن

نام او «بركه» است. وي كنيز پيامبر (صلی الله عليه و آله و سلم) بود. آن حضرت، به او مادر خطاب مي كرد و مي فرمود: «او باقي مانده خاندان من است»[13]. او از شيفتگان امامت بود كه در ماجراي فدك، حضرت زهرا (عليها السلام) او را به عنوان شاهد معرفي كرد و پنج يا شش ماه پس از پيامبر (صلی الله عليه و آله و سلم) در زمان خلافت ابوبكر از دنيا رفت[14] .

ام ايمن، دختر «ثعلبه بن عمرو بن حصن بن مالك» مي‌باشد. او خدمت گزار «آمنه»، مادر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بود كه به ارث، به پيامبر (صلی الله عليه و آله و سلم) منتقل شد. آن گاه كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مادر خود را از دست داده بود، ام ايمن، پرستاري وي را برعهده گرفت و به اصطلاح، خدمت گزار رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) محسوب مي‌شد. رسول خدا (صلی الله عليه و آله و سلم) بارها مي‌گفت: «ام ايمن، پس از مادرم «آمنه»، مادر من است» و او را عضو خانواده و يادگار اهل بيت خويش مي‌خواند . ام ايمن را بايد يكي از بانوان نمونه و ممتاز تاريخ اسلام دانست؛ چون كوشش‌هاي او در طول زندگي پر بركتش در راستاي وابستگي به پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و خاندان او، افتخارآميز و سراسر پر عظمت بود[15] كه اين جا مجال شرح آن نمي باشد.

4- زبيده

وي، همسر هارون الرشيد و از شيعيان بود. هنگامي كه هارون از عقيده او آگاه شد، سوگند ياد كرد او را طلاق دهد. او به انجام كارهاي نيك معروف بود. زماني كه يك مشك آب در شهر، يك دينار طلا ارزش داشت، او همه حُجاج و شايد مردم مكه را سيراب كرد. او دستور داد با كندن كوه ها و احداث تونل ها، آب را از فاصله ده ميلي خارج حرم مكه، به حرم آوردند. زبيده، صد كنيز داشت كه همگي حافظ قرآن بودند و هر كدام موظف بود كه يك دهم قرآن را بخواند؛ به گونه اي كه از منزل او، صداي قرائت قرآن همانند زمزمه زنبورهاي عسل، بلند بود[16].

5- ام خالد عبدي

ام خالد عبدي را دانشمندان و رجال نويساني چون كشّي و مامقاني، بانويي معرفي كرده‌اند كه استاندار عراق، يوسف بن عمرو به سبب عقيده شيعي و پيروي از زيد بن علي بن الحسين (عليه السلام) در كوفه دست او را قطع كرد. وي، بانويي عارف و مجاهد بود كه در راه عقيده و عبادت خويش، استواري و پاي بندي قاطعي داشت و در بيان معارف دين و ابراز عشق و ارادت به خاندان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) برابر مخالفان، هيچ كوتاهي و مسامحه‌اي روا نمي داشت. [17]

6- حبابه والبيه

شيخ طوسي، شيخ كليني، فيض كاشاني، محدث بحراني، طبرسي، راوندي و علامه مجلسي، او را محدث و راوي حديث از امام علي (عليه السلام) و ساير امامان تا امام رضا (عليه السلام) و خلاصه راوي حديث از هشت تن از امامان معصوم دانسته‌اند.[18] نكته اي كه درباره اين بانوي محدث قابل توجه است و او را در رديف يكي از زنان فوق العاده و استثنايي قرار داده، اين است كه حبابه، راوي حديث از امام علي (عليه السلام) بوده و در روزگار امام زين العابدين (عليه السلام)، 113سال از عمر او مي‌گذشت. در سال 183ق كه امام موسي بن جعفر (عليه السلام) شهيد شده و امام رضا (عليه السلام) عهده دار امامت گرديد،[19] وي به حضور امام هشتم رسيد؛ در حالي كه عمر او در اين روزگار، حداقل 235 بود. وقتي از دنيا رفت، امام رضا (عليه السلام) او را با پيراهن خود كفن كرده و به خاك سپرد. سن او هنگام مرگ، بيش از 240 سال بود. او، دوبار به جواني بازگشت كه يك بار به معجزه امام سجاد (عليه السلام) و بار دوم به معجزه امام هشتم (عليه السلام) بود. او است كه هشت امام معصوم با خاتم خود بر سنگي كه او همراه داشت، نقش بستند. [20]

7- قنواء، دختر رشيد هجري

قنواء دختر رشيد هجري را دانشمندان رجالي و اهل فقه و حديث، مانند شيخ طوسي، برقي و مامقاني از بانوان ياور امام صادق (عليه السلام) و راوي حديث از آن بزرگوار معرفي كرده‌اند. [21]

ميزان صلابت و پايداري در عقيده و پاي بندي او به اسلام و تشيع و علاقه به اميرالمومنين (عليه السلام) از جرياني كه درباره شيوه اسارت و شهادت پدر بزرگوارش، توسط ابن زياد نقل مي‌كند، آشكار مي‌شود. [22]

به هر حال، قنواء ـ راوي حديث از امام صادق (عليه السلام) و امام علي (عليه السلام) ـ دختر مردي است كه در دين، صادق و در ولايت، راستين است. چنين زني، توسط چنين پدري پرورش يافته و شيفته و رهرو امام زمان است و با چنين اعتقادي مي‌تواند در هنگام ظهور امام زمان (عليه السلام) از سيزده زني باشد كه براي معالجه مجروحان و ياري امام (عليه السلام) به دنيا بازگشت مي‌كند. [23]

8- نسيبه، دختر كعب

نسيبه، دختر كعب كه همسر او «زيد بن عاصم» بود و پسرهاي او «حبيب» و «عبدالله» بودند، از بانوان مجاهد و صحابي فداكار رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و راوي حديث از آن بزرگوار بوده است.[24] ابن اثير جزري، ابن عبدالبر اندلسي و ابن حجر عسقلاني درباره سابقه درخشان او نوشته‌اند:

در بيعت عقبه كه 62 مرد از قبيله خزرج شركت داشتند و با رسول خدا بيعت كردند، دو زن يعني نسيبه و خواهر وي هم حضور داشتند و بدون اين كه به هنگام بيعت، دست رسول خدا به دست آن‌ها بخورد، با آن حضرت بيعت كردند و به اطاعت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) اقرار و تعهد نمودند. [25]

نسيبه كه با كنيه «ام عماره» هم معروف شده، در بيعت رضوان، در جنگ احد و در جنگ يمامه كه بعد از وفات رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) با مسيلمه كذاب واقع شد، حضور يافته است.[26] در جنگ «يمامه» نيز بدن او دوازده زخم برداشت و حتي يك دست وي هم قطع شد.[27] خلاصه كلام اين كه ايمان و اخلاص و فداكاري نسيبه در جنگ احد، به جايي رسيد كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: «وفاداري و مقاومت نسيبه، بهتر و بالاتر از بسياري از مردها مي‌باشد».[28]

بر چنين زني شايسته و گوارا است كه در زمان دولت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به دنيا برگردد و هم چون مؤمنان خاص، طعم شيرين حكومت ولايتي آن حضرت را بچشد. اين، اجر كساني است كه خداوند به آن‌ها وعده داده است. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هم درباره او فرموده است: « نسيبه از بانواني است كه در روزگار ظهور امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) حضور مي‌يابد و به مداواي مجروحان جنگي در ركاب آن حضرت مي‌پردازد...».[29]

ب) زنان غيرمؤمن

در حديثي، از زني خبر داده شده است كه حضرت زهرا (عليها السلام) را خيلي رنج مي‌داد.[30] از عبدالرحيم قصير روايت شده است كه امام باقر(عليه السلام) فرمود:

آگاه باشيد اگر قائم ما قيام كند، حميراء زنده مي شود، تا اين كه آن حضرت به او تازيانه بزند و تا اين كه از وي براي فاطمه (عليها السلام) دختر رسول خدا (صلی الله عليه و آله و سلم) انتقام بگيرد. گفتم: «فدايت شوم! چرا بر او تازيانه مي زند؟» فرمود: «به سبب افترا و تهمتي كه به أم ابراهيم زد». گفتم: «چرا خداوند، تا زمان قائم آن را به تأخير انداخت؟» امام باقر (عليه السلام) فرمود: «به سبب اين كه خداوند، پيامبر (صلی الله عليه و آله و سلم) را براي رحمتِ خلق مبعوث كرد؛ ولي قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را براي انتقام دشمنان».

پس زنان غيرمؤمن نيز هم چون مردان غيرمؤمن رجعت مي كنند، تا به دست مبارك مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به مجازات خود برسند.

نتيجه کلی:

براساس آن چه درباره اعتقاد به رجعت و بازگشت به دنيا قبل از شروع قيامت گفته شد و هم چنين طبق معناي رجعت در لغت و اصطلاح، خداوند، هم زمان با ظهور مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) عده اي از بندگان صالح خود را كه در ايمان و عمل و تقوا، اسوه مؤمنان بوده اند و هم چنين عده اي از كفار كه در كفر و نفاق، سرسلسله كفار و منافقان بوده‌اند را با همان ويژگي روحي و جسمي خود به دنيا برمي گرداند، تا هر دو گروه نتيجه دنيايي اعمال شان را دريافت كنند. طبق آن چه گفته شد، برداشت مي شود كه در اخبار اين بازگشت، به عنوان مؤمنان و كفار اشاره شده است؛ يعني مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان غيرمؤمن رجعت مي كنند.

امر رجعت در پيشينيان هم صورت گرفته و امري است كه به زمان و گروه خاصي اختصاص ندارد؛ بلكه به همه زمان ها و همه مردم مربوط است (مؤمنان خاص و كفار خاص) . هم چنين عقل، هيچ مانعي براي زنده شدن مردگان پس از مرگ تصور نمي كند؛ بلكه وقوع آن را درك مي كند. پس بايد رجعت را كه درباره اين جهان است، بپذيرد؛ چون امكان حيات مجدّد را در روز رستاخيز پذيرفته است. زن، از آغاز آفرينش تا كنون، دوران هاي تلخ و شيريني را سپري كرده است؛ گاه همراه با حركت انبياي الهي، گام به گام همراه آنان بوده و دوشادوش مردان صالح، از پيامبر زمان خود حمايت كرده است؛ همانند ماشطه كه حاضر مي شود خود و فرزندانش در آتش بسوزند؛ امّا لحظه اي از ايمان به خدا دست بر ندارد.

زنان، اولين كساني هستند كه افتخار آموزگاري بشر را به عهده گرفته اند و دامان شان كانون شكل گيري تمام فضيلت ها است؛ پس حق است كه در روايات و احاديث، بر رجعت به نام زنان مؤمن خاص اشاره شود و او هم در اين امر بزرگ آخرالزمان حضور داشته باشد.

يكي از مواردي كه از اين بحث نتيجه مي شود، اين است كه كساني كه براي انتقام و تنبيه به دنيا برمي گردند، هرگز به ميل و اراده خود برنمي گردند؛ بلكه ناگزير تن به رجعت مي دهند كه رجعت براي آن‌ها بسيار ذلّت بار و سخت است؛ ولي درباره مؤمن به نظر مي رسد رجعت اختياري خواهد بود. امام صادق (عليه السلام) فرمود:

هنگامي كه حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قيام كند، مأموران الهي، در قبر با اشخاص مؤمن تماس مي گيرند و به آن‌ها مي گويند: «اي بنده خدا! مولايت ظهور كرده است. اگر مي خواهي به او بپيوندي، آزاد هستي، و اگر بخواهي در نعمت هاي الهي متنعم بماني، باز هم آزاد هستي».[31]

پس اگر مي خواهيم در زمره ياران امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) باشيم، اگر مي خواهيم به اراده و لطف پرورگار، گل روي مهدي فاطمه (عليها السلام) را در دنيا ببينيم و بتوانيم فرد مفيدي در حكومت او باشيم، از همين لحظه با مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) پيمان ببنديم و خود را با برنامه ها و خواسته هايش كه جز راه جدّش پيامبر (صلی الله عليه و آله و سلم) و اميرمؤمنان (عليه السلام) نيست، تطبيق دهيم.

پس براساس براهين عقلي و نقلي، رجعت، باوري است قابل دفاع؛ يعني مي توان هم از منظر عقل به اثبات و توجيه آن همت گماشت و هم از منظر عقل به معقول بودن رجعت پي برد.

طبق اعتقادات شيعه، رجعت يعني بازگشت افراد به دنيا؛ البته افراد خاصي كه يا از لحاظ ايمان در مرتبه عالي قرار دارند و يا از لحاظ كفر و نفاق در مرتبه انحطاط قرار دارند (به تعبير ديگر، مؤمنان و كافران محض) تا در همين دنيا به پاداش و عذاب دنيايي نائل آيند. در اين ميان، زنان نيز از رجعت كنندگان هستند، يعني زنان مؤمن به سبب ايمان شان و زنان كافر و منافق به دليل كفر و نفاق شان به دنيا باز مي‌گردند.

اثبات اصل رجعت در جايگاه يك باور اسلامي، و فلسفه و اهداف آن، و نيز كيفيت رجعت و افراد رجعت كننده و مواردي از اين قبيل را، آيات و روايات فراواني بيان كرده اند كه در اين مقاله، به آن‌ها اشاره شده است.

پی‌نوشت‌ها:

 [1]. «... اِنَّ الرَّجْعَةُ لَیْسَتْ بعامَّة و هی خاصَّة، لا یَرجِع الاّ مَنْ مَحَض الایمانِ مَحْضاً اَوْ مَحَضَ الشِرکِ مَحْضاً» ؛ همان، ص39 و 85؛ محمد بن حسن حر عاملی، الایقاظ من الهجعة، باب 10، ص360.

[2] . «مَا بَعَثَ الله نَبِیّاً مِنْ لَدُنْ آدَمَ وَ هَلُمَّ جَرّاً وَ یَرْجِعُ اِلَی الدُّنْیَا فَیَنْصُرُ رَسُولَ اللهِ وَ اَمیرَالمُؤمنِینَ»؛ بحارالانوار، ج53، ص62.

[3] . {إِنَّ الَّذی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ اِلی مَعَادٍ }؛ آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به بازگشت گاهی برمی گرداند. قصص: 85.

[4] . «یَرْجَعُ اِلَیْکُمْ نَبیُّکُمْ وَ اَمِیرُالْمُؤْمنینَ وَ الَْاَئِمَّةُ»؛ بحارالانوار، ج53، ص56.

[5] . «... حَتّی یقومَ قائمُنَا اَهْلَ البیتِ، فَاِذا قام قائمُنَا بَعَثَهُمُ الله فَاقبَلوا مَعَهُ یَلبّونَ زمراً زمرا ...» ؛ کافی، ج3، ص131.

[6] . «یَکُنّ مَعَ القائم ثلاث عشرةٍ امرأةٍ قلت: و ما یصنع بهنَّ؟ قال: یُداوینَ الجرحی، وَ یقمنَ عَلی المرضی، کما کانَ مع رسول اللهِ قلت: فسمّهنَّ لی. قال: القنوا بنت رشید، و أمّ أیمُن، و حبابة الوالبیّة، و سمّیةُ أمُ عمار بن یاسر، و زبیدة، و أمّ خالد الأحمسیّه، و أمّ سعید الحنفیّة، و صبانة الماشطة، و أمّ خالد الجهنیّة»؛ طبری، دلائل الامة، ص260.

[7] . ریاحین الشریعة، ج5، ص41، نقل از خصایص فاطمی.

[8] . بیان الائمة، ج3، ص338.

[9] . ریاحین الشریعة، ج5، ص153؛ نجم الدین طبسی، چشم اندازی از حکومت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ص76.

[10] . «روزی مشغول آرایش دختر فرعون بود که شانه از دست او افتاد و بی اختیار گفت: «بسم الله». دختر فرعون گفت: «آیا پدر مرا می ستایی؟» گفت: «نه؛ بلکه آن کسی را ستایش می کنم که پدر تو را آفریده است و او را از بین خواهد برد». دختر فرعون، خبر را به پدرش رساند. فرعون او را احضار کرد و به او گفت: «مگر به خدایی من اعتراف نداری؟» صیانه گفت: «هرگز؛ من از خدای حقیقی دست نمی کشم». فرعون دستور داد تنور مسی را برافروختند و دستور داد همه بچه های او را در حضورش در آتش انداختند. زمانی که خواستند بچه شیرخوار او را از بغلش بگیرند، صیانه منقلب شده و خواست با زبان، از دین اظهار بیزاری کند. کودک، به امر خدا، به سخن آمد و گفت: صبر کن ای مادر! که تو بر حقی». فرعونیان آن زن و بچه شیرخوارش را نیز در آتش افکندند و خاکسترشان را در این زمین ریختند که تا روز قیامت این بوی خوش از این زمین استشمام می شود...». منهاج الدموع، ص93.

[11] . نجم الدین طبسی، چشم اندازی از حکومت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ص78.

[12]. ریاحین الشریعة، ج4، ص335.

[13] . محمدجواد طبسی، زنان در حکومت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ص28؛ نجم الدین طبسی، چشم اندازی از حکومت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ص76؛ تاریخ طبری، ج2، ص7.

[14] . قاموس الرجال، ج10، ص378.

[15]. واقدی، مغازی، ج1، ص268.

[16] . نجم الدین طبسی، چشم اندازی به حکومت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ص77.

[17]. آیت الله خویی، معجم رجال الحدیث، ج14، ص 23، 108، 176.

[18]. مرحوم مامقامی، تنقیح المقال، ج23، ص 75؛ کافی، ج2، ص 152.

[19]. همان، ص 402.

[20]. مامقامی، تنقیح المقال، ج23، ص 75.

[21]. شیخ طوسی، رجال، ص 361.

[22]. شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج1، ص 522.

[23]. معجم رجال الحدیث، ج7، ریاحین الشریعة، ج5.

[24]. ابن اثیر، اسدالغابة، ج5، ص 555.

[25]. همان .

[26]. الاصابة، ج4، ص 418.

[27]. بحارالانوار، ج20، ص 133.

[28]. همان.

[29]. ریاحین الشریعة، ج5، ص 82.

[30] . «عن عبدالرحیم القصیر قال: قال لی ابوجعفر (علیه السلام): «أما لو قام قائمنا لقدرت الیه الحمیراء حتی یجلّدها الحد و حتی ینتقم لأبنة محمد، فاطمة(علیها السلام) منها»، قلت: «جعلت فداک و لم یجلدها؟» قال: «لفریتها علی أم ابراهیم». قلت: «فکیف أخره الله لقائم؟» فقال: «لأن الله تبارک و تعالی بعث محمداً (صلی الله علیه و آله و سلم) رحمة و بعث القائم (علیه السلام) نقمة» (مهدی موعود، ج2، ص461؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، جلد 1و2، باب نوادر العلل، شمارة 10، ص304).

[31] . طوسی، غیبت، ص459؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج53، ص91.