logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
رجعت در روايات

 

مقدمه:

روايات در يک تقسيم‌بندي به «واحد» و «متواتر» تقسيم مي‌شوند. منظور از خبر واحد روايتي است که به سر حدّ يقين نرسيده باشد، در حالي‌که مراد از خبر متواتر روايتي است که در اثر کثرت نقل آن يقيني شده و جاي هيچ گونه ابهامي در آن وجود نداشته باشد. پس از روشن شدن اين دو اصطلاح، بايد گفت که اخبار و رواياتي که از ائمه‌ي معصومين‌(عليهم السلام) ‌در موضوع رجعت نقل شده آن‌قدر فراوان است که به طور قطعي مي‌توان متواتر بودن آن‌ها را پذيرفت. در نوشتارحاضر این مطلب مورد بررسی قرارگرفته است.

- اظهار نظر برخی کارشناسان احادیث:

در اين‌باره اظهار نظر برخي کارشناسان احاديث را مرور مي‌کنيم:

1- مرحوم مجلسي مي‌گويد: «اگر مثل اين روايات [روايات رجعت] متواتر نباشد پس در چه چيزي مي‌توان ادعاي تواتر نمود.»[1]

2- مرحوم علّامه طباطبايي مي‌فرمايد: «همانا روايات رجعت، متواتر معنوي است و اگر بعضي از اين روايات، قابل خدشه و مناقشه هم باشد، ضرري به تواتر آن‌ها نمي‌رساند.»[2]

3- مرحوم شيخ حر عاملي مي‌نويسد:« هيچ شکي نيست که احاديث رجعت به حد تواتر معنوي رسيده‌است، زيرا موجب يقين هستند؛ براي هر کسي که قلب خويش را از هر شبهه‌اي و تقييدي پاک کند.»[3]

4- محدث جزايري در شرح تهذيب ادعا کرده که 620 حديث پيرامون رجعت ديده‌است.[4]

- بررسی اجمالی روایات

براي آشنايي اجمالي و مختصر با روايات، لازم است که آن‌ها را دسته‌بندي کرده و مفاد هردسته را اجمالاً بررسي کنيم:

الف) رواياتي که رجعت را به عنوان يک عقيده‌ي حق و لازم در رديف ساير معارف و اعتقادات اسلام ذکر مي‌کند. به بعضي از اين روايات در بحث «اهميّت رجعت» اشاره شد.

ب) رواياتي که آيات مربوط به «رجعت» را تفسير مي‌کنند. علامه مجلسي بيش از 125 آيه را همراه با روايت ذکر نموده‌اند.

ج) رواياتي است که رجعت کنندگان را معرفي مي‌کند. مرحوم شيخ حر عاملي بيش از 170 روايت را در اين زمينه گردآوري کرده است که ذکر آن‌ها در محدوده‌ي اين درس نمي‌گنجد.

نتیجه:

بررسی مختصرروایات مربوط به رجعت نشانگر، نظر برخی کارشناسان مبنی بر تواتر این گونه احادیث می باشد، همچنین در بررسی اجمالی روایات، دسته ای از روایات، رجعت را به عنوان یک عقیده مطرح کرده، و دسته ای دیگر آیات مربوط به رجعت را تفسیر و رجعت کنندگان را معرفی می کند، با ارائه آمار و ارقام در این زمینه.

پی نوشت ها:

1. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 123 .

2. طباطبايی، الميزان، ج 2، ص 107 .

3. حر عاملي، الايقاظ، ص 33 .

4. قزويني خراسانی، بيان الفرقان، ج 5، ص 288 .