فيلم پيش از آن، چند اثر تلويزيوني (نقطه اوج ـ خانه پدري ـ ...) و يك اثر سينمايي دفاع مقدس را در كارنامة خود داشته است.
داستان اين فيلم در كاشان ـ به عنوان نمادي از يك شهر سنتي ايراني ـ ميگذرد. محور قصه به زندگي و سرنوشت پسري جوان ميپردازد كه يتيم و بيكس است و از كودكي به نوبت در خانة اهالي محل زندگي كرده و بزرگ شده. حالا پسر در عين بيكسي و نداشتن پدر و مادر و فاميل، به نوعي انگار همة اهالي محل را پدر و مادر خود و همة خانهها را خانة خود ميداند.
او پسري ساده و پاكدل است كه سالها پيش نذر كرده ده سال پياپي، شب و روزِ نيمة شعبان در امامزادهاي خارج از شهر به سر برد و معتكف باشد.
امسال نيز دهمين و آخرين سال اداي نذر اوست. اما در ميان حيرت اهالي، پيش از شب نيمة شعبان به شهر باز ميگردد و مدعي ميشود كه آقا را در بيداري مشاهده كرده كه به او فرمان داده به شهر باز گردد و عيدي خود را از آقا در شهر بگيرد!...
به نحوي مرموز و مبهم، اهالي از اين بازگشت و اين مكاشفه خوشحال نيستند و هر يك نارضايتي خود را
به گونهاي ابراز ميدارند. در طول داستان به تدريج مشخص ميشود كه در گذشتههاي دور، پدر اين جوان پيش از تولد فرزند در سانحهاي كشته شده و مادرش آثار و علائم حاملگي بروز داده. اهالي و خصوصاً زنهاي محل كه باور نميكردند نطفه از شوهر مرحوم آن زن باشد، هركدام به توهم اينكه شوهر خودش پدر اين كودك (به زعم آنان) نامشروع است، و با بغض و كينهاي فرورفته به بهانة تنبيه او را با سنگ و چوب و كتك از پاي در ميآورند. اين واقعه در نيمة شعبان رخ داده است! يكي از پيرزنان، بچه را نجات ميدهد اما مادر ميميرد. تمامي اهل محل اين راز تلخ را در دل خود نگاه ميدارند و شايد به جبران اين گناه جمعي، كودك را بزرگ ميكنند. اما پس از بزرگ شدن كودك، هر سال او را به بهانةنذر، در جشنهاي نيمة شعبان از جلوي چشم خود دور ميكنند تا عذاب وجدان كمتري داشته باشند. حالا، بازگشت ناگهاني او به شهر و ادعاي مكاشفة او، همة اهالي را تكان داده و به آشفتگي كشانده است. با كنجكاوي و كمك يكي از نوجوانان محل، اين جوان تدريجاً به حقيقت دست مييابد و راز تولد دردناكش روشن ميشود. اين در حالي است كه اهالي نيز دريافتهاند تنبيه و مجازات زن، ناشي از اشتباه و كينة شخصي و توهم محض بوده است... .
در پايان، فرداي نيمة شعبان، جوان بيخبر و ناگهاني، اهالي را ترك ميكند و آنها را با كولهباري سنگين از بهت و پشيماني باقي ميگذارد ... .
طبعا در اين چند سطر نميتوان تمامي اجزا و حواشي داستان را بازگو كرد ليكن از همين فشرده نيز ميتوان به اين نتيجه رسيد كه اين داستان در بن مايه و اساس، چندان ارتباطي با مفاهيم اصولي و اساسي انتظار طبق آزمودههاي قرآني و روايي ندارد و بيشتر از هر چيز به خصلتهاي ناپسند و نامطلوب جامعه و انسانها ميپردازد.
شايد نقص اصلي داستان همين باشد كه حادثه محوري و اصلي آن، كه سرمنشأ تمامي حوادث و روابط و عكسل العملهاي بعدي شخصيتها و كاراكترهاي داستان است، براساس قتل دردناك و منزجز كنندة يك زن تنها و بيپناه به دست اهالي محل و خصوصا زنها، بنا نهاده شده است. اهالي چه با ضرب و شتم زن، هرچه با سكوت و عدم دخالت، در اين خون شريك و سهيم هستند و اين شرك، بر سرتاسر داستان سايه افكنده است.
البته در فروع و حواشي داستان، مباحث و موضوعاتي دربارة انتظار، در كار بازتاب دارد اما چندان عميق و ريشهاي نيست.
البته بايد به اين نكته توجه داشت كه نفس وجود موضوع جشنهاي نيمة شعبان و انتظار فرج، گرچه به شكل پيش زمينة وقوع حوادث، يا به عنوان موضوعات فرعي، در حد خود شايان توجه و تحسين است و گاهي ـ هرچند كوچك و ناقص ـ در مسير هنر انتظار محسوب ميشود. به اين امر، بايد به كارگرداني ظريف و هنرمندانه، طراحي شخصيتهاي باورپذير، بازيهاي خوب و قابل قبول، وجود پيامهاي متعدد اخلاقي و انساني و اعتقادي در جاي جاي كار و شيريني و دلنشيني كاراكتر جوان و اصلي داستان، كه حامل پيامهاي نظري و عملي داستان است، اشاره كرد كه از نكات مثبت و قابل اعتناي فيلم است.
اين اثر، با همة جوانب آن، قطعا در كارنامة عسگرپور، نقطة روشن و خوبي محسوب ميشود.
در سالهاي اخير آثار ديگري نيز در سينماي ايران ديده شده كه از آن ميان، فيلم انتظار ساخته «محمد نوريزاد» بسيار صريح و مستقيم و رك به موضوع انتظار خرج و آثار اجتماعي و اخلاقي و انساني آن پرداخته (كه از نام فيلم نيز به روشني اين صراحت پيداست!) و در نوشتار خود ديدني و قابل بحث است.
در شمارة آينده به آشنايي بيشتر با اين فيلم و ديگر آثار مشابه ميپردازيم انشاء الله.
باشد كه اين امر به افزايش انگيزه براي خلق و توليد اينگونه آثار در سينماي ايران بيانجامد و تعداد اين آثار از انگشتان دست فراتر رود
_____________________________
1. نويسنده و تهيه كنندة آثار سينمايي و تلويزيوني؛ سينمايي طوفان شن (واقعة طبس)، سريال سيمرغ (شهيدان شيرودي و كشوري)، سريال عبور از خط سرخ (شهيد عباس دوران)، سريال آفتاب و زمين (داستان تولّد روح الله)، سينمايي آخرين ملكة زمين (حملة آمريكا به افغانستان)، سريال چشمان آبي زهرا (انتفاضة فلسطين)، و ...
پدید آورنده:دكتر سيد عليرضا سجادپور