ليكن به نظر ميرسد عنوان «عصر ارتباطات» از نقطه نظر و ديدگاه فني و تكنولوژيك و نيز از نگاه اجتماعي و جامعه شناختي و همچنين برپايه علائق فردي و جمعي بشر امروز عنوان بدي نباشد. اينك هر فرد انسان، صرفنظر از اينكه در كدام قاره زندگي ميكند، رنگ پوستش چيست، دركدامين سرزمين و در زير چه رنگ پرچمي حضور اجتماعي و شغلي دارد و يا در چه حوزه فرهنگي و اعتقادي به سر ميبرد. ميتواند بسيار آسان تر از آنچه تصور ميتوان كرد، با يك دستگاه تلفن موبايل ساده با هر كسي در هر نقطه جهان تماس بگيرد و پيام بفرستد، و باز بسيار فراتر از آن با يك دستگاه كامپيوتر ساده و وصل به اينترنت، حتي يك اينترنت كم سرعت و كند وضعيت مثل برخي كشورها(!!) صاحب يك رسانه شخصي جهاني شود و با مردم سراسر جهان امكان ارتباط گيري داشته باشد. آيا واقعاً چنين نيست؟ نمونههاي متعدد از اتفاقات ساليان اخير، چنين امكاني را كاملا تاييد ميكند. بياد بياوريم وبلاگ ساده يك جوان عراقي را كه در سه هفته بحراني مارس و آوريل 2003 در منزل كوچك خود در يكي از محلههاي بغداد، گزارش روز به روز حوادث و وقايع بغداد را در طول حمله آمريكا و كشورهاي غربي به رژيم بعثي صدام حسين و اشغال كامل عراق در وبلاگ خود ساعت به ساعت و روز به روز ثبت ميكرد و پايگاه خبري ساده او به نحوي شگفت، مورد توجه اغلب رسانههاي قدرتمند و امپراتورهاي رسانه اي جهان قرار گرفت و اين جوان گمنام عراقي، در سياه ترين و اختناق آميز ترين روز هاي حاكميت صدام عفلقي، منبع زنده و داغ خبري بخش عمدهاي از جهان شد و فقط پس از اشغال بغداد، نام و نشان واقعي او مشخص گرديد (گرچه شايد چون در ارائه راه نتوانست ـ يا نخواست ـ آنطور كه مطلوب و مورد علاقه سياستهاي خبري رسانههاي غربي باشد، به ادامه فعاليتهاي خبري و گزارشي خود بپردازد، به همان سرعتي كه آمده بود، رفت و ديگر كسي از او و وبلاگ معروفش خبري و سراغي نگرفت اما به هر حال نمي توان انكار كرد كه فقط در عصر موسوم به ارتباطات است كه يك جوان سومي ميتواند با يك وبلاگ ساده چند هفته در راس هرم اخبار جهان و در سرخط تيترهاي خبري جهاني حضور داشته باشد.)
اين يك امكان مساوي و برابر است براي همه. براي تك تك ما با هر فكر و عقيده و جهت گيري و هدفمندي ... .
اما بحث امروز صاحب اين قلم، نه سايت و وبلاگ و حضور اينترنتي، بلكه نگاهي به يك كمبود و كاستي اساسي در دنياي شلوغ و پر تراكم و به شدت متنوع و پيچ در پيچ و هزارتوي ماهوارههاي جهاني است.
بي ترديد هزاران شبكه ماهوارهاي سمعي و بصري، آسمان امواج را در سراسر جهان در اختيار گرفتهاند و بر مبناي برخي محاسبهها و بررسيها، بيش از دو هزار از اين شبكهها در فضاي ايران ـ با كارت يا بيكارت، قابل دريافت است و با همه محدوديتها و موانع و نقاط كور و غيره و غيره، باز هم سر دستگاه ساده ماهوارهاي ميتواند بيش از پانصد شبكه را در اختيار قرار دهد.
البته گرچه نميتوان انكار كرد كه عمده اين شبكه ها، از راهبردي شيطاني و غير الهي تبعيت ميكنند و تحت برنامه ريزي حاكميت و امپراتوريهاي شيطاني و باطل مدار حركت و فعاليت ميكنند. اما اين را نيز نميتوان انكار كرد كه درصدي قابل توجه از اين شبكهها به طرح و ترويج و گسترش پيامهاي ديني و الهي ميپردازد و اين همان مصداق تيغ دو دم است كه در دست زنگي مست به آلت قتالهاي تبديل ميشود كه اخلاق و معنويت و شرافت و آزادگي انساني را به مسلخ ميبرد؛ ولي در دست ماهر و پرتوان جراحي دلسوز به عنصري حيات بخش و نجات دهنده مبدل ميگردد كه اميد ميآفريند و آينده ميسازد و راه ميگشايد.
با آن كه هم اكنون شاهد تخصصي شدن هر چه بيشتر شبكههاي جهاني هستيم كه ـ خصوصاً در جبهه و سنگر حق ـ برخي به نشر اخبار و تحليلهاي سياسي بر حق و عدالت طلبانه و متكي به سياستهاي اسلام اصيل و ناب و ولايي ميپردازند (نظير شبكههاي خبري مربوط به نظام جمهوري اسلامي ايران مثل پرستيوي ـ العالم ـ خبر ايران ـ جام جمهاي 1و2و3 و يا المنار لبنان و ...) و يا به نشر معارف شيعي و اهل بيت توجه ويژه دارند (مثل برخي از شبكههاي عراقي و لبناني) و يا به پاسخگويي به شبهات مطروحه از ديدگاههاي وهابي و تفرقه برانگيز اهتمام دارند (و برخي شان حتي در آمريكا پايگاه و دفتر دارند!) كه هر كدام حسب نيات و انگيزهها و خلوص خود، انشاءالله پاداش ميگيرند و موفق و ماندگار، اما و صد اما عجيب است كه چرا اثر و ردي از يك شبكه جهاني با موضوع محوري «انتظار» و «فرهنگ انتظرا» و «امام عصر» و ويژگيهاي يك «منتظر واقعي و وظيفه شناس در عصر غيبت» و «عصر نزديكي ظهور» مشاهده نميشود. اگر هم هست كه حداقل اينجانب ردي و نشاني از آن نديدهام، احتمالا حالت محلي و محدود دارد.
جاي خالي اين امر به شدت حس ميشود شايد به صلاح صاحبان رسانههاي جهاني نباشد كه اين واقعيت محض را منتشر كنند يا اجازه انتشارش را بدهند اما حقيقت اين است كه اتفاقاً شبكههاي خدا محور و دين باور و اسلام گرا و خصوصاً شيعه از علاقمندان و بينندگان و طرفداران گستردهاي در سطح جهان برخوردارند كه در هيچ آمار رسمي و نظر سنجي علني بروز و ظهورش نميدهند اما وجود دارد و قابل انكار و كتمان نيست.
پس به نظر بسيار مهمتر و اولويت دارتر ميرسد كه با استفاده از نيروها، انگيزهها، سرمايهها، امكاناتي كه به صورت مجتمع يا پراكنده در اينجا و آنجا در داخل و خارج مرز وجود دارد، به تاسيس شبكهاي ماهوارهاي با مضون محوري «انتظار» و «امام عصر» دست زده شود و مجموعه معارف و علوم مربوط به اين موضوع عزيز و مقدس و كليدي و ضروري به سمع و نظر علاقمندان و نيازمندان و تشنگان حقايق و علوم مهدوي برسد و بر دل مشتاق و عاشق منتظران و به جان آمدگان بنشيند.
اتفاقاً اين امر ميتواند ضمن گشايش يك حركت و طريق ايجابي و مثبت براي طرح صحيح معارف مهدوي، راه را بر نحلهها و فرقهها و ديدگاههاي انحرافي و غلط و باطل و خرافي ببندد و وظيفه سلبي خود را نيز به نحو احسن به انجام رساند.
در عصر ارتباطات اطلاعات و رسانهها استفاده از ابزار سمعي و بصري جهاني و شبكههاي ماهوارهاي گرچه نه تنها راه اما شايد از مهمترين و تأثيرگزارترين و نافذترين راههاي عرضه و انتقال پيامهاي ديني و الهي و برحق باشد. بايد از اين وسيله نهايت بهره را برد.
آنان كه دوران معاصر را «عصر ارتباطات» نام نهادند. به بيراه نرفتهاند. گرچه زمان حاضر را «عصر اطلاعات» يا در يك نامگذاري تكميليتر «عصر انفجار اطلاعات!» گفتهاند. يا از منظري ديگر، اين ساليان اخير را «عصر رسانه» نيز خواندهاند. ليكن به نظر ميرسد عنوان «عصر ارتباطات» از نقطه نظر و ديدگاه فني و تكنولوژيك و نيز از نگاه اجتماعي و جامعه شناختي و همچنين برپايه علائق فردي و جمعي بشر امروز عنوان بدي نباشد.
اينك هر فرد انسان، صرفنظر از اينكه در كدام قاره زندگي ميكند، رنگ پوستش چيست، دركدامين سرزمين و در زير چه رنگ پرچمي حضور اجتماعي و شغلي دارد و يا در چه حوزه فرهنگي و اعتقادي به سر ميبرد. ميتواند بسيار آسان تر از آنچه تصور ميتوان كرد، با يك دستگاه تلفن موبايل ساده با هر كسي در هر نقطه جهان تماس بگيرد و پيام بفرستد، و باز بسيار فراتر از آن با يك دستگاه كامپيوتر ساده و وصل به اينترنت، حتي يك اينترنت كم سرعت و كند وضعيت مثل برخي كشورها(!!) صاحب يك رسانه شخصي جهاني شود و با مردم سراسر جهان امكان ارتباط گيري داشته باشد. آيا واقعاً چنين نيست؟ نمونههاي متعدد از اتفاقات ساليان اخير، چنين امكاني را كاملا تاييد ميكند. بياد بياوريم وبلاگ ساده يك جوان عراقي را كه در سه هفته بحراني مارس و آوريل 2003 در منزل كوچك خود در يكي از محلههاي بغداد، گزارش روز به روز حوادث و وقايع بغداد را در طول حمله آمريكا و كشورهاي غربي به رژيم بعثي صدام حسين و اشغال كامل عراق در وبلاگ خود ساعت به ساعت و روز به روز ثبت ميكرد و پايگاه خبري ساده او به نحوي شگفت، مورد توجه اغلب رسانههاي قدرتمند و امپراتورهاي رسانه اي جهان قرار گرفت و اين جوان گمنام عراقي، در سياه ترين و اختناق آميز ترين روز هاي حاكميت صدام عفلقي، منبع زنده و داغ خبري بخش عمدهاي از جهان شد و فقط پس از اشغال بغداد، نام و نشان واقعي او مشخص گرديد (گرچه شايد چون در ارائه راه نتوانست ـ يا نخواست ـ آنطور كه مطلوب و مورد علاقه سياستهاي خبري رسانههاي غربي باشد، به ادامه فعاليتهاي خبري و گزارشي خود بپردازد، به همان سرعتي كه آمده بود، رفت و ديگر كسي از او و وبلاگ معروفش خبري و سراغي نگرفت اما به هر حال نمي توان انكار كرد كه فقط در عصر موسوم به ارتباطات است كه يك جوان سومي ميتواند با يك وبلاگ ساده چند هفته در راس هرم اخبار جهان و در سرخط تيترهاي خبري جهاني حضور داشته باشد.)
اين يك امكان مساوي و برابر است براي همه. براي تك تك ما با هر فكر و عقيده و جهتگيري و هدفمندي ... .
اما بحث امروز صاحب اين قلم، نه سايت و وبلاگ و حضور اينترنتي، بلكه نگاهي به يك كمبود و كاستي اساسي در دنياي شلوغ و پر تراكم و به شدت متنوع و پيچ در پيچ و هزارتوي ماهوارههاي جهاني است.
بي ترديد هزاران شبكه ماهوارهاي سمعي و بصري، آسمان امواج را در سراسر جهان در اختيار گرفتهاند و بر مبناي برخي محاسبهها و بررسيها، بيش از دو هزار از اين شبكهها در فضاي ايران ـ با كارت يا بيكارت، قابل دريافت است و با همه محدوديتها و موانع و نقاط كور و غيره و غيره، باز هم سر دستگاه ساده ماهوارهاي ميتواند بيش از پانصد شبكه را در اختيار قرار دهد.
البته گرچه نميتوان انكار كرد كه عمده اين شبكه ها، از راهبردي شيطاني و غير الهي تبعيت ميكنند و تحت برنامه ريزي حاكميت و امپراتوريهاي شيطاني و باطل مدار حركت و فعاليت ميكنند. اما اين را نيز نميتوان انكار كرد كه درصدي قابل توجه از اين شبكهها به طرح و ترويج و گسترش پيامهاي ديني و الهي ميپردازد و اين همان مصداق تيغ دو دم است كه در دست زنگي مست به آلت قتالهاي تبديل ميشود كه اخلاق و معنويت و شرافت و آزادگي انساني را به مسلخ ميبرد؛ ولي در دست ماهر و پرتوان جراحي دلسوز به عنصري حيات بخش و نجات دهنده مبدل ميگردد كه اميد ميآفريند و آينده ميسازد و راه ميگشايد.
با آن كه هم اكنون شاهد تخصصي شدن هر چه بيشتر شبكههاي جهاني هستيم كه ـ خصوصاً در جبهه و سنگر حق ـ برخي به نشر اخبار و تحليلهاي سياسي بر حق و عدالت طلبانه و متكي به سياستهاي اسلام اصيل و ناب و ولايي ميپردازند (نظير شبكههاي خبري مربوط به نظام جمهوري اسلامي ايران مثل پرستيوي ـ العالم ـ خبر ايران ـ جام جمهاي 1و2و3 و يا المنار لبنان و ...) و يا به نشر معارف شيعي و اهل بيت توجه ويژه دارند (مثل برخي از شبكههاي عراقي و لبناني) و يا به پاسخگويي به شبهات مطروحه از ديدگاههاي وهابي و تفرقه برانگيز اهتمام دارند (و برخي شان حتي در آمريكا پايگاه و دفتر دارند!) كه هر كدام حسب نيات و انگيزهها و خلوص خود، انشاءالله پاداش ميگيرند و موفق و ماندگار، اما و صد اما عجيب است كه چرا اثر و ردي از يك شبكه جهاني با موضوع محوري «انتظار» و «فرهنگ انتظرا» و «امام عصر» و ويژگيهاي يك «منتظر واقعي و وظيفه شناس در عصر غيبت» و «عصر نزديكي ظهور» مشاهده نميشود. اگر هم هست كه حداقل اينجانب ردي و نشاني از آن نديدهام، احتمالا حالت محلي و محدود دارد.
جاي خالي اين امر به شدت حس ميشود شايد به صلاح صاحبان رسانههاي جهاني نباشد كه اين واقعيت محض را منتشر كنند يا اجازه انتشارش را بدهند اما حقيقت اين است كه اتفاقاً شبكههاي خدا محور و دين باور و اسلام گرا و خصوصاً شيعه از علاقمندان و بينندگان و طرفداران گستردهاي در سطح جهان برخوردارند كه در هيچ آمار رسمي و نظر سنجي علني بروز و ظهورش نميدهند اما وجود دارد و قابل انكار و كتمان نيست.
پس به نظر بسيار مهمتر و اولويت دارتر ميرسد كه با استفاده از نيروها، انگيزهها، سرمايهها، امكاناتي كه به صورت مجتمع يا پراكنده در اينجا و آنجا در داخل و خارج مرز وجود دارد، به تاسيس شبكهاي ماهوارهاي با مضون محوري «انتظار» و «امام عصر» دست زده شود و مجموعه معارف و علوم مربوط به اين موضوع عزيز و مقدس و كليدي و ضروري به سمع و نظر علاقمندان و نيازمندان و تشنگان حقايق و علوم مهدوي برسد و بر دل مشتاق و عاشق منتظران و به جان آمدگان بنشيند.
اتفاقاً اين امر ميتواند ضمن گشايش يك حركت و طريق ايجابي و مثبت براي طرح صحيح معارف مهدوي، راه را بر نحلهها و فرقهها و ديدگاههاي انحرافي و غلط و باطل و خرافي ببندد و وظيفه سلبي خود را نيز به نحو احسن به انجام رساند.
در عصر ارتباطات اطلاعات و رسانهها استفاده از ابزار سمعي و بصري جهاني و شبكههاي ماهوارهاي گرچه نه تنها راه اما شايد از مهمترين و تأثيرگزارترين و نافذترين راههاي عرضه و انتقال پيامهاي ديني و الهي و برحق باشد. بايد از اين وسيله نهايت بهره را برد.