وسعتي بيانتها دارد غمت
اي خوشا آن دل که باشد محرمت
چشم ما در انتظار روي توست
پرده بگشا جان فداي مقدمت
دل ز هجران رخت افسرده شد
زنده کن دل با مسيحايي دمت
همچو بلبل در هواي وصل گل
نعره خواهم زد بهار خرمت
يادتو دارد دلم هر صبح و شام
اي خوشا روزي که باشم همدمت
شاعر: ايرج اسدي فر