نگارا! جسمت از جان آفریدند
ز كفر زلفت ایمان آفریدند
جمال یوسف مصرى شنیدى؟
تو را خوبى دو چندان آفریدند
ز باغ عارضت یك گل بچیدند
بهشت جاودان زان آفریدند
غبارى از سر كوى تو برخاست
وزان خاك، آب حیوان آفریدند
غمت خون دل صاحبدلان ریخت
وزان خون، لعل و مرجان آفریدند
سراپایم فدایت باد و جان هم
كه سر تا پایت از جان آفریدند
ندانم با تو یك دم چون توان بود؟
كه صد دیوت نگهبان آفریدند
دمادم چند نوشم دُرد دردت؟
مرا خود مست و حیران آفریدند
ز عشق تو «عراقى» را دمى هست
كزان دم روى انسان آفریدند
شاعر: فخرالدین عراقى