به گريه هاي بدون صدا دلم تنگ است
قسم به ندبه «آقا بيا» دلم تنگ است
ستاره ميچکد از خلوت شبانۀ من
به وسعت همۀ گريه ها دلم تنگ است
شکسته بال و پرم در هواي دلتنگي
قفس نشين شده ام بي تو تا دلم تنگ است
تو نيستي متعلق فقط به خوبان که
شبي به خلوت من هم بيا دلم تنگ است
به حلقه هاي ضريح مجعد زلفت
گره زدم دل سرگشته را دلم تنگ است
چه مي شود که شبي ميهمانتان باشم
براي خيمۀ سبز شما دلم تنگ است
شبيه عطر بهشت است عطر سردابت
براي خانة تان، سامرا دلم تنگ است
قسم به پرچم مشکي روضۀ ارباب
براي ديدن کرب و بلا دلم تنگ است
شاعر : يوسف رحيمي