چه وقتها كه برايت دعا نكرده دلم
چه نذرها كه براي شما نكرده دلم
چقدر نام مرا در نوافلت بردي
ولي به هيچ كدام اعتنا نكرده دلم
عجيب نيست دلم را گناه پرُ كرده است
دري به سمت مناجات وا نكرده دلم
مسافر سحر جاده هاي سجاده
بگير دست مرا تا خدا نکرده دلم
نيفتد از قلم رو به آسمانيها
به جرم كفشِ سلوكي كه پا نكرده دلم
درست ياد ندارم كه چندمين روز است
كه حقِ چشم خودم را ادا نكرده دلم
شاعر: علي اکبر لطيفيان